فلسفه تاریخ یعنی چه؟
جواب اجمالی: تاریخ یعنی مطالعه در احوال گذشتگان و دانستن این‌که از چه راههایی وقوع تحولات تاریخی را کشف کنیم. فلسفه تاریخ: 1 فلسفه نظری: مطالعة فلسفی دربارة چگونگی وقوع تحولات تاریخ، که به نظریات تاریخ‌پردازان مثل: مارکس، ابن خلدون، هگل، و دیگران اشاره دارد. 2 فلسفه انتقادی: حجیت استنتاجات علم تاریخ و تبیین و علیّت در تاریخ که به 4 مسألة مهم اشاره دارد: 1 تاریخ و انواع دیگر دانش. 2 واقعیت و حقیقت درتاریخ. 3 تبیین تاریخی. 4 عینیّت در تاریخ. جواب تفصیلی: با سلام و تشکر از شما برادر عزیز که با این مرکز ارتباط برقرار کردید. مراد از تاریخ سرگذشت پدیده‌ها و وقایع گذشته است. تاریخ مطالعه‌ای است در احوال گذشتة نوع بشر و توجّه اصلی تاریخ به تجربیات انسانی معطوف است. اگر تاریخ‌نویس از رویدادهای طبیعی ذکری به میان می‌آورد به این علّت است که آن رویدادها بر زندگی انسانها اثر گذاشته است. با این ترتیب باید قبول کنیم که هدف اولیة مطالعات و بررسی‌های تاریخ نویس، گذشته انسانهاست. مورخ در صدد دستیابی به یکی از این دو هدف است. نخست اینکه مورخ خود را محدود و مقید به توصیف دقیق رویدادها می‌کند. دیگر این که وی هدف را از حد این فراتر ببیند و نه تنها آنچه را که روی داده است بازگو می‌‌نماید بلکه هم چنین آن را تشریح می‌کند و علل رویدادها را ذکر می‌نماید که این قسم را فلسفة تاریخ می‌گویند.[1] (2) فلسفه تاریخ یعنی چه؟ فلسفة تاریخ یک نوع مطالعة درجه دوّم است که در واقع معلوم می‌کند که عامل محرک این وقایع خارجی چیست و خود به دو قسم تقسیم می‌شود: 1 فلسفه نظری یا جوهری تاریخ: که عبارت است از مطالعة فلسفی، دربارة چرایی و چگونگی وقوع تحولات تاریخی و کشف منطق آن. 2 فلسفة انتقادی یا تحلیلی تاریخ: که دربارة علم تاریخ و حجیّت استنتاجات علم تاریخ و تبیین و علیّت در تاریخ می‌باشد. به تعبیر دیگر فلسفه تحلیلی تاریخ روش‌شناسی علم تاریخ می‌باشد. برای این‌که فلسفة نظری و فلسفة انتقادی تاریخ بهتر روشن شود لازم است به مسائلی که این دو نوع فلسفه با آن سرو کار دارند را بیان کنیم تا به هدف و حوزة کاری آن آشنا شویم: نخست فلسفه انتقادی: مسائل فلسفه انتقادی تاریخ به چهار گروه عمده تقسیم می‌شود: الف) تاریخ و دیگر علوم: بکه بیان می‌کند تاریخ چه نوع علمی است و ارتباط آن با رشته‌های دیگر را مورد بررسی قرار می‌دهد. متداولترین نظری که دربارة تاریخ وجود دارد، آن را از زمرة رشته‌های مربوط به دانش نظری قرار می‌دهد. به موجب این نظریّه وظیفة مورخ این است که دربارة گذشته، حقایق را به طور جداگانه دربارة زمان حال کشف نماید. هنگامی که ما به نمونه‌های واقعی آثار تاریخی توجّه می‌کنیم از اعتبار ساقط می‌شود. در آن مرحله آنچه توجّه ما را به خود جلب می‌کند آن است که موّرخان به کشف سادة حقایق رویدادهای گذشته قانع نیستند بلکه آن‌ها علاوه بر بیان وقوع اتفاق قصد بیان علّت آن را نیز دارند.[2] ب ) واقعیت و حقیقت در تاریخ: چشمگیرترین خصیصة تاریخ ‌آن است که، توصیف حقایق گذشته را می‌نماید که مستقیماً مورد بررسی و مشاهده واقع نمی‌شود، و بر آنچه مستقیماً مشاهده نشده است نمی‌توان یقین کرد، بلکه فقط نوعی اعتماد بر آن می‌باشد. ت) تبیین تاریخی: سؤالی که مطرح است این که موّرخ در تبیین و تشریح رویدادهایی که بررسی می‌کند و از کیفیات ویژه‌ای برخوردار است یا نه؟ بهترین شیوة برخورد با این مورد، بررسی طریقه‌ای است که در علوم طبیعی بکارگرفته می‌شود امروزه دیگر هر کس که با فلسفه سر و کار دارد می‌داند که دانشمندان دیگر در صدد بر نمی‌آیند پدیده‌هایی را که با آن مواجه می‌شوند را مفهومی قطعی و نهایی توضیح دهند بلکه آنها به این کار بسیار ساده‌تر اکتفا می‌کنند که نظام خاصی مبتنی بر وجوه مشترک با وحدت شکلها بوجود آورند و به کمک این نظام تلاش کنند هر پدیده‌ای را که برای بررسی پیش می‌آید روشن و تشریح نمایند. پ) عینیّت تاریخی: باید دو نکته را در نظر بگیریم: 1 ازیک طرف مورخان اعتراف دارند در کارشان باید نوعی عینیت و بی‌طرفی وجود داشته باشد. این‌گونه مورخان تاریخ را از تبلیغ جدا می‌کنند و نویسندگانی را که اجازه می‌دهند احساسات و تعصبات شخصی بر عمل آنها در زمینة بازسازی گذشته اثر گذارد، محکوم می‌کنند. 2) اینکه مورخان در گذشته به یک حقیقیت عینی دست نیافته‌اند دلیل برای تصور عدم دستیابی مورخان به چنین حقیقتی نیست. دوّم فلسفه نظری (جوهری) تاریخ: مسائل که این نوع فلسفه بدنبال ‌آن است از جنبة نظرپردازی مطرح است و ما هم سعی می‌کنیم نظریات مطرح را انتخاب کرده و بیان نمائیم. 1 نظریة جغرافیای تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون در این نظریه بدنبال آن است که جغرافیا عاملی است که درتاریخ تأثیر می‌گذارد. [3] 2 نظریه فلسفه تاریخ نوکو: نوکو نظریة رابطة قدرت با دانش را مطرح می‌کند او معتقد است که دانش انسانی همواره تحت تأثیر ساختار قدرت قرار می‌گیرد.[4] 3 نظریه اقتصادی مارکس: او عامل محرک تاریخ را اقتصاد میداند.[5] و دیگر نظریات که برای جلوگیری از اطالة کلام و برای مطالعة بیشتر به کتاب‌های زیر مراجعه فرمایید: 1 فلسفة تاریخ، استاد شهید مرتضی مطهری. ------------------------------------------ [1] - والش ، مقدمه‌ای بر فلسفة تاریخ، ص 16، ( تهران ، انتشارات امیر کبیر، سال 1363). [2] - همان، ص 21 . [3] - ابن خلدون، مقدمه ترجمه گنابادی، ج 1، ص 157 155، و دکتر محمد علی شیخ‌، پژوهشی در اندیشه‌های ابن خلدون، (انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1363). [4] - نوکو و نظریة عدم استمرار در تاریخ، مارک پستر، ترجمة حسین علی نوذری، ص 85، (مجله تاریخ معاصر ایران، س1، ش1، بهار 1376. [5] - همان، ص 110. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

فلسفه تاریخ یعنی چه؟


پاسخ:

جواب اجمالی:
تاریخ یعنی مطالعه در احوال گذشتگان و دانستن این‌که از چه راههایی وقوع تحولات تاریخی را کشف کنیم.
فلسفه تاریخ: 1 فلسفه نظری: مطالعة فلسفی دربارة چگونگی وقوع تحولات تاریخ، که به نظریات تاریخ‌پردازان مثل: مارکس، ابن خلدون، هگل، و دیگران اشاره دارد.
2 فلسفه انتقادی: حجیت استنتاجات علم تاریخ و تبیین و علیّت در تاریخ که به 4 مسألة مهم اشاره دارد:
1 تاریخ و انواع دیگر دانش. 2 واقعیت و حقیقت درتاریخ. 3 تبیین تاریخی. 4 عینیّت در تاریخ.
جواب تفصیلی:
با سلام و تشکر از شما برادر عزیز که با این مرکز ارتباط برقرار کردید.
مراد از تاریخ سرگذشت پدیده‌ها و وقایع گذشته است. تاریخ مطالعه‌ای است در احوال گذشتة نوع بشر و توجّه اصلی تاریخ به تجربیات انسانی معطوف است.
اگر تاریخ‌نویس از رویدادهای طبیعی ذکری به میان می‌آورد به این علّت است که آن رویدادها بر زندگی انسانها اثر گذاشته است. با این ترتیب باید قبول کنیم که هدف اولیة مطالعات و بررسی‌های تاریخ نویس، گذشته انسانهاست.
مورخ در صدد دستیابی به یکی از این دو هدف است. نخست اینکه مورخ خود را محدود و مقید به توصیف دقیق رویدادها می‌کند. دیگر این که وی هدف را از حد این فراتر ببیند و نه تنها آنچه را که روی داده است بازگو می‌‌نماید بلکه هم چنین آن را تشریح می‌کند و علل رویدادها را ذکر می‌نماید که این قسم را فلسفة تاریخ می‌گویند.[1]
(2) فلسفه تاریخ یعنی چه؟
فلسفة تاریخ یک نوع مطالعة درجه دوّم است که در واقع معلوم می‌کند که عامل محرک این وقایع خارجی چیست و خود به دو قسم تقسیم می‌شود:
1 فلسفه نظری یا جوهری تاریخ: که عبارت است از مطالعة فلسفی، دربارة چرایی و چگونگی وقوع تحولات تاریخی و کشف منطق آن.
2 فلسفة انتقادی یا تحلیلی تاریخ: که دربارة علم تاریخ و حجیّت استنتاجات علم تاریخ و تبیین و علیّت در تاریخ می‌باشد. به تعبیر دیگر فلسفه تحلیلی تاریخ روش‌شناسی علم تاریخ می‌باشد.
برای این‌که فلسفة نظری و فلسفة انتقادی تاریخ بهتر روشن شود لازم است به مسائلی که این دو نوع فلسفه با آن سرو کار دارند را بیان کنیم تا به هدف و حوزة کاری آن آشنا شویم:
نخست فلسفه انتقادی: مسائل فلسفه انتقادی تاریخ به چهار گروه عمده تقسیم می‌شود:
الف) تاریخ و دیگر علوم: بکه بیان می‌کند تاریخ چه نوع علمی است و ارتباط آن با رشته‌های دیگر را مورد بررسی قرار می‌دهد. متداولترین نظری که دربارة تاریخ وجود دارد، آن را از زمرة رشته‌های مربوط به دانش نظری قرار می‌دهد. به موجب این نظریّه وظیفة مورخ این است که دربارة گذشته، حقایق را به طور جداگانه دربارة زمان حال کشف نماید. هنگامی که ما به نمونه‌های واقعی آثار تاریخی توجّه می‌کنیم از اعتبار ساقط می‌شود. در آن مرحله آنچه توجّه ما را به خود جلب می‌کند آن است که موّرخان به کشف سادة حقایق رویدادهای گذشته قانع نیستند بلکه آن‌ها علاوه بر بیان وقوع اتفاق قصد بیان علّت آن را نیز دارند.[2]
ب ) واقعیت و حقیقت در تاریخ: چشمگیرترین خصیصة تاریخ ‌آن است که، توصیف حقایق گذشته را می‌نماید که مستقیماً مورد بررسی و مشاهده واقع نمی‌شود، و بر آنچه مستقیماً مشاهده نشده است نمی‌توان یقین کرد، بلکه فقط نوعی اعتماد بر آن می‌باشد.
ت) تبیین تاریخی: سؤالی که مطرح است این که موّرخ در تبیین و تشریح رویدادهایی که بررسی می‌کند و از کیفیات ویژه‌ای برخوردار است یا نه؟ بهترین شیوة برخورد با این مورد، بررسی طریقه‌ای است که در علوم طبیعی بکارگرفته می‌شود امروزه دیگر هر کس که با فلسفه سر و کار دارد می‌داند که دانشمندان دیگر در صدد بر نمی‌آیند پدیده‌هایی را که با آن مواجه می‌شوند را مفهومی قطعی و نهایی توضیح دهند بلکه آنها به این کار بسیار ساده‌تر اکتفا می‌کنند که نظام خاصی مبتنی بر وجوه مشترک با وحدت شکلها بوجود آورند و به کمک این نظام تلاش کنند هر پدیده‌ای را که برای بررسی پیش می‌آید روشن و تشریح نمایند.
پ) عینیّت تاریخی: باید دو نکته را در نظر بگیریم:
1 ازیک طرف مورخان اعتراف دارند در کارشان باید نوعی عینیت و بی‌طرفی وجود داشته باشد. این‌گونه مورخان تاریخ را از تبلیغ جدا می‌کنند و نویسندگانی را که اجازه می‌دهند احساسات و تعصبات شخصی بر عمل آنها در زمینة بازسازی گذشته اثر گذارد، محکوم می‌کنند.
2) اینکه مورخان در گذشته به یک حقیقیت عینی دست نیافته‌اند دلیل برای تصور عدم دستیابی مورخان به چنین حقیقتی نیست.
دوّم فلسفه نظری (جوهری) تاریخ: مسائل که این نوع فلسفه بدنبال ‌آن است از جنبة نظرپردازی مطرح است و ما هم سعی می‌کنیم نظریات مطرح را انتخاب کرده و بیان نمائیم.
1 نظریة جغرافیای تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون در این نظریه بدنبال آن است که جغرافیا عاملی است که درتاریخ تأثیر می‌گذارد. [3]
2 نظریه فلسفه تاریخ نوکو: نوکو نظریة رابطة قدرت با دانش را مطرح می‌کند او معتقد است که دانش انسانی همواره تحت تأثیر ساختار قدرت قرار می‌گیرد.[4]
3 نظریه اقتصادی مارکس: او عامل محرک تاریخ را اقتصاد میداند.[5]
و دیگر نظریات که برای جلوگیری از اطالة کلام و برای مطالعة بیشتر به کتاب‌های زیر مراجعه فرمایید:
1 فلسفة تاریخ، استاد شهید مرتضی مطهری.
------------------------------------------
[1] - والش ، مقدمه‌ای بر فلسفة تاریخ، ص 16، ( تهران ، انتشارات امیر کبیر، سال 1363).
[2] - همان، ص 21 .
[3] - ابن خلدون، مقدمه ترجمه گنابادی، ج 1، ص 157 155، و دکتر محمد علی شیخ‌، پژوهشی در اندیشه‌های ابن خلدون، (انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1363).
[4] - نوکو و نظریة عدم استمرار در تاریخ، مارک پستر، ترجمة حسین علی نوذری، ص 85، (مجله تاریخ معاصر ایران، س1، ش1، بهار 1376.
[5] - همان، ص 110.
( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین