حجاج بن یوسف در اصل از طائف بود، سپس به شام منتقل گردید و به سمت فرماندهی سپاه عبدالملک مروان منصوب گردید و دستور گرفت تا عبدالله بن زبیر را که در حجاز شورش کرده بود، از بین ببرد. حجاج با لشگر انبوهی به حجاز رفت و ابن زبیر را که بر اثر احساس خطر به کعبه پناهنده شده بود، با منجنیق و تخریب کعبة مقدّسه به قتل رسانید و اطرافیانش را متفرق ساخت و باز دیگر از طرف عبدالملک عهدهدار ولایت مکّه، مدینه و طائف گردید و پس از مدتی عهدهدار ولایت عراق که دچار آشوب شده بود، گردید. او توانست با کشتار و خفقان، آشوب را سرکوب و به آرامش تبدیل نماید و مدت بیست سال بر مسند امارت بنشیند. او شهر (واسط) را در بین کوفه و بصره بنا نهاد. در نهایت او به اتفاق مورخان مردی خونریز و خونآشام بود. ابن ابیالحدید مینویسد: حجاج در کوفه خطبه میخواند، پس هنگامی که سخن از زائران قبر رسولالله(ص) به میان آورد، گفت: نیستی و نابودی بر آنها باد که به دور یک مشت چوب و استخوان پوسیده میگردند. چرا به دور کاخ امیرالمؤمنین عبدالملک طواف نمیکنند؟ آیا نمیدانند خلیفة خدا شخصی بهتر از رسول و فرستادة اوست.)[1] سعید بن جبیر اسدی کوفی را که از علمای اسلام و راویان صحاح ستّه[2] و زهّاد معروف بود و تمامی دانشمندان علم رجال و حدیث او را با عالیترین تعبیرات ستودهاند، به جرم تشیّع در حضور او به قتل رسید و شهید گردید.[3] او عطیة بن سعد بن جنادة را به جرم امتناع از دشنام دادن به حضرت امام علی بن ابیطالب(ع) چهارصد ضربه شلّاق زد و بالاخره عطیه زیر بار ننگ جسارت به آن حضرت نرفت.[4] او همچنین عبدالرحمن بن ابی لیلی انصاری را از یاران خاص امیرالمؤمنین(ع) علی(ع) و پرچمدار آن حضرت در جنگ جمل که از راویان احادیث صحاح سته بود می باشد. برای اینکه به امیرالمؤمنین(ع) دشنام دهد آن قدر با شلاق و چوب زد که بدنش سیاه شد ولی او تن به این عمل نداد.[5] کمیل بن زیاد نخعی راوی دعای کمیل نیز به جرم تشیّع و دوستی با امیرالمؤمنین علی(ع) به دستور او کشته شد.[6] او دست جابر بن عبدالله انصاری و گروهی از دیگر صحابه را همانند اهل ذمّه با خالکوبی و گردن انس بن مالک و سهل ساعدی را با داغ کردن علامتگذاری نمود و تمامی این کار ها را به بهانة دخالت در قتل عثمان یا خودداری نمودن از یاری عثمان انجام داد.[7] ابوسهل از اعمش روایت نموده است: به خدا سوگند، شنیدم حجاج بن یوسف میگوید: (شگفتا از عبد هذیل (یعنی عبدالله بن مسعود) که میپنداشت قرآنی را قرائت میکند که از نزد خداوند آمده است. به خدا سوگند اینها جز الفاظ به هم بافته اعراب چیز دیگری نیست، به خدا سوگند اگر او را پیدا کرده بودم، گردنش را میزدم.)[8] و نیز در ضمن خطبهای گفت: (به اندازهای که میتوانید تقوای الهی پیشه کنید (یعنی چندان به خود زحمت ندهید) چرا که در آن ثوابی نیست و عبدالملک مروان را اطاعت کنید که عین ثواب است. به خدا سوگند اگر دستور دهم مردم از فلان در مسجد وارد شوند و از دری دیگر خارج شوند اما تخلّف کنند، خونهای آنها و اموالشان بر من حلال خواهد بود.)[9] آورده اند که دو نفر در مورد حجاج کارشان به اختلاف کشیده شد یکی میگفت: (حجاج کافر است، و دیگری میگفت: مؤمن گمراه است. از این رو برای حلّ اختلاف از (شعبی) سؤال کردند. شعبی گفت: او مؤمن به طاغوت است و کافر به خدای عظیم. و نیز دربارهء او از واصل بن عبدالاعلی سؤال کردند، گفت: دربارة پیر کافر از من سؤال میکنید؟ و قاسم بن مخیمره دراین باره گفت: حجاج مقررات اسلام را از هم گسیخته و پاره کرد، نیز عاصم بن ابی النجود نیز دربارة او گفت: هیچ حدّ و حرمتی برای خداوند نبود مگر آن که حجاج آن را در هم شکست و طاووس نیز گفت: تعجب کردم از برادرانم از اهل عراق که حجاج را مؤمن میدانند و أجهوری گفت: امام محمد بن عرفه و محققانی که تابع وی بودند کفر حجاج را اختیار کردهاند.[10] ترمذی و ابن عساکر از هشام بن حسّان نقل کرده اند که آمار کشته شدگان به دست حجاج یا به دستور او یکصدو بیست هزار نفر بود.[11] و افراد زندانی او که (گویا پس از مرگش) آمارگیری شد، به هفتاد هزار نفر رسید که سی هزار آنها نفر زن بودند.[12] امّا اینکه چه تعدادی از آنها بر اثر خفقان زندان و کمبود غذا و آب و هوای آزاد شکنجه و از ناراحتی روحی و روانی از بین رفتند، معلوم نیست. او هم خودش حضرت امام علی(ع) را لعن میکرد و هم دیگران را وادار به لعن او مینمود و چون مردی به او گفت: خویشان من، مرا عاق نمودهاند و نامم را علی گذاردهاند، پس نام مرا تغییر بده وصلهای به من بده که فقیرم؛ حجاج گفت: به خاطر آنچه به آن توسل پیدا کردی نامت را فلان قرار دادم و ترا متصدی فلان کردم.[13] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. مقاتل الطالبین تالیف ابوالفرج اصفهانی. ------------------------------------------ [1] . ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، ج 15، ص 242 و ابن عقیل حضرمی، نصایح الکافیه لمن یتولی معاویه صنعاء، ص81. [2] . ذهبی، شمس الدین، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب السته، مصر، ج 1، ص 56، شمارة 1880. [3] . ابن خلکان، وفیات الاعیان، مصر، ج 1، ص 204 و ابن سعد، طبقات الکبری، ج 6، ص 178 و زرکلی دمشقی، الأعلام، دمشق، ج 3، ص 93. [4] . یافعی، مراة الجنان، بیروت، ج 1، ص 242، ابن حجر مسقلانی، تهذیب التهذیب، مصر، ج 7، ص 226. [5] . زهبی، تذکرة الحفاظ، ص 5، شمارة 42، امینی نجفی، عبدالحسین، الغدیر بیروت، ج 2، ص 97. [6] . ابن ابیالحدید، همان، ج 17، ص 149. [7] . بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، ج 5، ص 373. [8] . حاکم نیشابوری، مستدرک عی الصحیحین، حیدرآباد، ج 3، ص 556، ابن عساکر، تاریخ دمشق، بیروت، ج 4، ص 69، با اضافة (و لأخلیّن منها المصحف و لو بضلع خنزیر). [9] . تاریخ دمشق، همان، ج 4، ص 369، 81، الغدیر، همان، ج 10، ص 51. [10] . تاریخ دمشق، همان، ج 4، ص 81، و الغدیر همان، ج 10، ص 51. [11] . صحیح ترمذی، ج 9، ص 64، تاریخ دمشق همان، ج 4، ص 80 [12] . تاریخ دمشق همان، و شهاب الدین ابشیهی، المستطرف، مصر، ج 1، ص 66. [13] . ابن ابی الحدید، همان، ج 4، ص 58. ( اندیشه قم )
آیا صحیح است که حجاج بن یوسف ثقفی در راه پیشبرد اهداف اسلام و مسلمین خدمات فراوانی داشته؟
حجاج بن یوسف در اصل از طائف بود، سپس به شام منتقل گردید و به سمت فرماندهی سپاه عبدالملک مروان منصوب گردید و دستور گرفت تا عبدالله بن زبیر را که در حجاز شورش کرده بود، از بین ببرد. حجاج با لشگر انبوهی به حجاز رفت و ابن زبیر را که بر اثر احساس خطر به کعبه پناهنده شده بود، با منجنیق و تخریب کعبة مقدّسه به قتل رسانید و اطرافیانش را متفرق ساخت و باز دیگر از طرف عبدالملک عهدهدار ولایت مکّه، مدینه و طائف گردید و پس از مدتی عهدهدار ولایت عراق که دچار آشوب شده بود، گردید. او توانست با کشتار و خفقان، آشوب را سرکوب و به آرامش تبدیل نماید و مدت بیست سال بر مسند امارت بنشیند. او شهر (واسط) را در بین کوفه و بصره بنا نهاد. در نهایت او به اتفاق مورخان مردی خونریز و خونآشام بود.
ابن ابیالحدید مینویسد: حجاج در کوفه خطبه میخواند، پس هنگامی که سخن از زائران قبر رسولالله(ص) به میان آورد، گفت: نیستی و نابودی بر آنها باد که به دور یک مشت چوب و استخوان پوسیده میگردند. چرا به دور کاخ امیرالمؤمنین عبدالملک طواف نمیکنند؟ آیا نمیدانند خلیفة خدا شخصی بهتر از رسول و فرستادة اوست.)[1] سعید بن جبیر اسدی کوفی را که از علمای اسلام و راویان صحاح ستّه[2] و زهّاد معروف بود و تمامی دانشمندان علم رجال و حدیث او را با عالیترین تعبیرات ستودهاند، به جرم تشیّع در حضور او به قتل رسید و شهید گردید.[3] او عطیة بن سعد بن جنادة را به جرم امتناع از دشنام دادن به حضرت امام علی بن ابیطالب(ع) چهارصد ضربه شلّاق زد و بالاخره عطیه زیر بار ننگ جسارت به آن حضرت نرفت.[4] او همچنین عبدالرحمن بن ابی لیلی انصاری را از یاران خاص امیرالمؤمنین(ع) علی(ع) و پرچمدار آن حضرت در جنگ جمل که از راویان احادیث صحاح سته بود می باشد. برای اینکه به امیرالمؤمنین(ع) دشنام دهد آن قدر با شلاق و چوب زد که بدنش سیاه شد ولی او تن به این عمل نداد.[5] کمیل بن زیاد نخعی راوی دعای کمیل نیز به جرم تشیّع و دوستی با امیرالمؤمنین علی(ع) به دستور او کشته شد.[6] او دست جابر بن عبدالله انصاری و گروهی از دیگر صحابه را همانند اهل ذمّه با خالکوبی و گردن انس بن مالک و سهل ساعدی را با داغ کردن علامتگذاری نمود و تمامی این کار ها را به بهانة دخالت در قتل عثمان یا خودداری نمودن از یاری عثمان انجام داد.[7]
ابوسهل از اعمش روایت نموده است: به خدا سوگند، شنیدم حجاج بن یوسف میگوید: (شگفتا از عبد هذیل (یعنی عبدالله بن مسعود) که میپنداشت قرآنی را قرائت میکند که از نزد خداوند آمده است. به خدا سوگند اینها جز الفاظ به هم بافته اعراب چیز دیگری نیست، به خدا سوگند اگر او را پیدا کرده بودم، گردنش را میزدم.)[8]
و نیز در ضمن خطبهای گفت: (به اندازهای که میتوانید تقوای الهی پیشه کنید (یعنی چندان به خود زحمت ندهید) چرا که در آن ثوابی نیست و عبدالملک مروان را اطاعت کنید که عین ثواب است. به خدا سوگند اگر دستور دهم مردم از فلان در مسجد وارد شوند و از دری دیگر خارج شوند اما تخلّف کنند، خونهای آنها و اموالشان بر من حلال خواهد بود.)[9] آورده اند که دو نفر در مورد حجاج کارشان به اختلاف کشیده شد یکی میگفت: (حجاج کافر است، و دیگری میگفت: مؤمن گمراه است. از این رو برای حلّ اختلاف از (شعبی) سؤال کردند. شعبی گفت: او مؤمن به طاغوت است و کافر به خدای عظیم. و نیز دربارهء او از واصل بن عبدالاعلی سؤال کردند، گفت: دربارة پیر کافر از من سؤال میکنید؟ و قاسم بن مخیمره دراین باره گفت: حجاج مقررات اسلام را از هم گسیخته و پاره کرد، نیز عاصم بن ابی النجود نیز دربارة او گفت: هیچ حدّ و حرمتی برای خداوند نبود مگر آن که حجاج آن را در هم شکست و طاووس نیز گفت: تعجب کردم از برادرانم از اهل عراق که حجاج را مؤمن میدانند و أجهوری گفت: امام محمد بن عرفه و محققانی که تابع وی بودند کفر حجاج را اختیار کردهاند.[10] ترمذی و ابن عساکر از هشام بن حسّان نقل کرده اند که آمار کشته شدگان به دست حجاج یا به دستور او یکصدو بیست هزار نفر بود.[11] و افراد زندانی او که (گویا پس از مرگش) آمارگیری شد، به هفتاد هزار نفر رسید که سی هزار آنها نفر زن بودند.[12] امّا اینکه چه تعدادی از آنها بر اثر خفقان زندان و کمبود غذا و آب و هوای آزاد شکنجه و از ناراحتی روحی و روانی از بین رفتند، معلوم نیست.
او هم خودش حضرت امام علی(ع) را لعن میکرد و هم دیگران را وادار به لعن او مینمود و چون مردی به او گفت: خویشان من، مرا عاق نمودهاند و نامم را علی گذاردهاند، پس نام مرا تغییر بده وصلهای به من بده که فقیرم؛ حجاج گفت: به خاطر آنچه به آن توسل پیدا کردی نامت را فلان قرار دادم و ترا متصدی فلان کردم.[13]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مقاتل الطالبین تالیف ابوالفرج اصفهانی.
------------------------------------------
[1] . ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، ج 15، ص 242 و ابن عقیل حضرمی، نصایح الکافیه لمن یتولی معاویه صنعاء، ص81.
[2] . ذهبی، شمس الدین، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب السته، مصر، ج 1، ص 56، شمارة 1880.
[3] . ابن خلکان، وفیات الاعیان، مصر، ج 1، ص 204 و ابن سعد، طبقات الکبری، ج 6، ص 178 و زرکلی دمشقی، الأعلام، دمشق، ج 3، ص 93.
[4] . یافعی، مراة الجنان، بیروت، ج 1، ص 242، ابن حجر مسقلانی، تهذیب التهذیب، مصر، ج 7، ص 226.
[5] . زهبی، تذکرة الحفاظ، ص 5، شمارة 42، امینی نجفی، عبدالحسین، الغدیر بیروت، ج 2، ص 97.
[6] . ابن ابیالحدید، همان، ج 17، ص 149.
[7] . بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، ج 5، ص 373.
[8] . حاکم نیشابوری، مستدرک عی الصحیحین، حیدرآباد، ج 3، ص 556، ابن عساکر، تاریخ دمشق، بیروت، ج 4، ص 69، با اضافة (و لأخلیّن منها المصحف و لو بضلع خنزیر).
[9] . تاریخ دمشق، همان، ج 4، ص 369، 81، الغدیر، همان، ج 10، ص 51.
[10] . تاریخ دمشق، همان، ج 4، ص 81، و الغدیر همان، ج 10، ص 51.
[11] . صحیح ترمذی، ج 9، ص 64، تاریخ دمشق همان، ج 4، ص 80
[12] . تاریخ دمشق همان، و شهاب الدین ابشیهی، المستطرف، مصر، ج 1، ص 66.
[13] . ابن ابی الحدید، همان، ج 4، ص 58.
( اندیشه قم )
- [سایر] وهابیون معتقدند مختار ثقفی ادعای مهدویت داشته است آیا این ادعایشان صحیح است؟
- [سایر] اینکه انسان از دیدگاه اسلام مختار است و از طرف خداوند بر قلب و سمع و بصر عدهای مهر میزند (ختم (طبع) الله علی قلوبهم) آیا اختلاف و ناسازگاری میان این دو مطلب وجود ندارد؟
- [سایر] درباره مسلمان شدن عمر کدام روایت صحیح است؟
- [آیت الله علوی گرگانی] شخصی وصیّت کرده که وصیّ مختار است هر چه صلاح دانست در مورد ثلث تصمیم بگیرد، وصیّ هم ملکی خریده و وقف نموده تا از منافع آن برای متوفّی خیرات و مبرّات بفرستد، آیا صحیح است؟
- [سایر] آیا صحیح است که می گویند مسلمانان تا قرآن و کعبه را دارند، دشمنان نمی توانند در برابر مسلمین کاری کنند؟
- [سایر] آیا صحیح است که معاویه بعد از مسلمان شدن نیز شراب میخورده است؟!
- [سایر] آیا روایت معروف منقول از پیامبر گرامی اسلام(ص) مبنی بر اینکه (هر پیامبری حواری دارد و حواری من زبیر است) دارای سند صحیح و معتبر است؟
- [سایر] شنیده ام که عمر با حمله ای که در زمان یزدگرد سوم به ایران کرد، سبب شد تا ایرانی ها و بالطبع هم اکنون ما مسلمان باشیم! آیا این مطلب درست است ؟ و اگر این قضیه صحیح باشد، می توان گفت عمر سبب مسلمانی ما است؟
- [سایر] حضرت علی(ع) میفرماید: (اگر عمر، با زور سرنیزه پیش نمیرفت؛ اسلام، یاران و پیروان بیشتری میداشت)، که البته فقط مضمون این روایت در خاطرم هست، سؤالم این است که؛ 1. آیا این روایت، دارای سند صحیح است؟ 2. در صورت صحیح بودن و ثقه بودن راویان آن؛ چطور این روایت با مشاورهای که حضرت علی(ع) به عمر میدهد قابل جمع و توجیه است؟
- [آیت الله نوری همدانی] نظر به اینکه ایران اسلامی با صرف هزینههای هنگفت از بودجه بیت المال مسلمین و تقدیم شهدای گرانقدر در راه مبارزه با مواد مخدر از این پدیده خانمانسوز جلوگیری میکند ولی با کمال تأسف انتقا این مواد توسط اندکی از زائرین و دستگیر شدن آنها توسط پلیس سعودی، به همراه تبلیغات مسمومی که در کنار این قضیه به راه میاندازند تمام زحمات فرزندان رشید این مرز و بوم و هزینههای فراوانی که صرف این کار شده به هدر میرود، از طرف دیگر قوانین سخت کشور عربستان که هرچند ماه یکبار در میادین شهرهای بزرگ تعدادی از مردم ملیتهای مختلف را به جرم حم مواد مخدر گردن میزنند اقدامهای پیشگیرانه برای حفظ آبرو و حیثیت تشیّع و کشور امام زمان (عج) در اجتنابناپذیر مینماید: اولاً: عمل این دسته از زائرین از نظر شرع اسلام چه حکمی دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] ک: شایسته است خطیب ملبس به عمامه و عبا باشد و بر عصا یا مانند آن تکیه کند و قبل از شروع به خطبه، به مأمومین سلام کند و سزاوار است مسائل مهم سیاسی و اجتماعی و اخلاقی مسلمین و جهان اسلام و آن منطقه را برای مردم شرح دهد و آنها را به وظایفشان در برابر این مسائل آشنا سازد و در برابر توطئه های دشمنان به آنها هشدار دهد. پس خطیب باید حداکثر استفاده را از خطبه ها برای تهذیب نفوس مردم و آگاه ساختن آنها از مسائل مهم روز بنماید که یکی از اهداف اصلی خطبه ها همین است. خطبه ها را با عبارات فصیح و گویا و بلیغ و مؤثر و نافذ ایراد نماید تا خطبه ها تأثیر لازم را در نفوس مسلمین بگذارد و از این فریضه عبادی سیاسی بهره گیری کامل شود; هرگز به سراغ مسائل تفرقه انداز نرود و مسلمین را به وحدت در مقابل دشمنان دعوت نماید و احتیاط واجب آن است که نمازگزاران هنگام ایراد خطبه با طهارت باشند و رو به امام نشینند و سکوت را رعایت کنند و به خطبه ها گوش فرا دهند، ولی اگر عمداً سخن بگویند، نماز جمعه آنها باطل نمی شود، هر چند کار خلافی کرده اند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در مضاربه چند چیز معتبر است: اول: مالک و عامل بالغ، عاقل و مختار باشند و مالک شرعاً از تصرف در اموال خود ممنوع نباشد. دوم: ایجاب از طرف مالک و قبول از طرف عامل. (به لفظ باشد یا به غیر لفظ، عربی باشد یا غیرعربی) سوم: باید سرمایه عین خارجی باشد و مضاربه با دین صحیح نیست، بلی چنانچه طلبکار، مدیون را وکیل در قبض طلب و در ایجاب عقد مضاربه از طرف او کند و مدیون پس از قبض و ایجاب از جانب خود هم قبول نماید مضاربه صحیح است. چهارم: سود حاصله فقط بین مالک و عامل باشد و چنانچه شرط کنند که چیزی از سود برای غیر باشد، شرط صحیح نیست، مگر اینکه شرط کنند، غیر کاری که مربوط به تجارت و مضاربه است انجام دهد که در این صورت شرط سهیم بودن در سود اشکال ندارد. پنجم: سهم سود هر یک از عامل و مالک تعیین شود و تعیین آن به دو صورت صحیح است: الف: قرار بگذارند هر مقدار سود حاصل شد به نحو کسر مشاع، یعنی چند درصد، مربوط به مالک و چند درصد مربوط به عامل باشد. ب: قرار بگذارند مقدار معینی از سود، مربوط به عامل و بقیه هر چه بود مربوط به مالک باشد، یا برعکس. ششم: عامل قدرتِ انجامِ معامله و تجارت را داشته باشد. هفتم: سود بردن، به وسیله تجارت و خرید و فروش باشد، بنابراین اگر مالک پول و سرمایه را به کسی بدهد که با آن زراعت کند یا خرج مغازه یا تعمیر ماشین کند مضاربه صحیح نیست.
- [آیت الله بهجت] نماز مغرب و عشا هر کدام وقت مخصوص و مشترک و وقت فضیلتی دارند؛ وقت مخصوص نماز مغرب: از اول مغرب است، تا وقتی که از مغرب به اندازه خواندن سه رکعت نماز بگذرد، که اگر کسی مثلاً مسافر باشد و تمام نماز عشا را سهواً در این وقت بخواند نمازش باطل است؛ و وقت مخصوص نماز عشا: برای شخص مختار، موقعی است که به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد که اگر کسی تا این موقع نماز مغرب را نخواند، باید اول نماز عشا و بعد از آن نماز مغرب را بخواند، ولی احتیاط در این است که در صورت اضطرار و تأخیر نماز از نیمه شب، آخر شب را ملاک برای وقت مخصوص نماز عشا قرار دهد؛ بنابراین اگر به مقدار پنج رکعت به آخر شب وقت دارد هر دو نماز را به قصد مافِیالذّمه بخواند، و اگر کمتر وقت دارد اگرچه یک رکعت باشد اول نماز عشا را به قصد اینکه احتمالاً وظیفه او نماز عشا است، بخواند بعد نماز مغرب را قضا کند و بعد از آن احتیاطاً نماز عشا را دو مرتبه به نیت قضا بخواند. و بین وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا، وقت مشترک نماز مغرب و عشا است که اگر کسی در این وقت اشتباهاً نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز ملتفت شود، نمازش صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن بهجا آورد.
- [آیت الله سیستانی] نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است ، با این تفاوت که در نماز جمعه دو خطبه قبل از نماز لازم است . و نماز جمعه واجب تخییری است ، به این معنی که مکلف در روز جمعه مخیّر است که نماز جمعه را بخواند در صورتی که شرائطش موجود باشد یا نماز ظهر بجا آورد ، و اگر نماز جمعه را بجا آورد ، کفایت از ظهر میکند . و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد : اول : داخل شدن وقت ، و آن عبارت از زوال آفتاب ، یعنی ظهر است ، و وقتش اول عرفی زوال است ، پس هر گاه از این وقت نماز جمعه را تأخیر انداخت ، وقتش تمام شده و نماز ظهر را باید بجا آورد . دوم : شماره افراد ، و آن پنج نفر است با امام ، و هر گاه پنج نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز جمعه واجب نمیشود . سوم : بودن امام جامع شرائط امامت ، از عدالت و غیر آن از چیزهائی که در امام جماعت معتبر است ، همچنان که در بحث نماز جماعت خواهد آمد ، و بدون او نماز جمعه واجب نمیشود . و صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد : اول : جماعت بودن ، پس فرادی صحیح نیست ، و هر گاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز جمعه به امام برسد اقتدا میکند و یک رکعت دیگر را فرادی میخواند و نماز جمعهاش صحیح است . و اگر در رکوع رکعت دوم امام را درک کند بنابر احتیاط واجب نمیتواند به این نماز جمعه اکتفا کند و باید نماز ظهر را بجا آورد . دوم : خواندن امام دو خطبه پیش از نماز ، که در خطبه اول حمد و ثنای الهی را گفته و توصیه به تقوی و پرهیزکاری شود و یک سوره کوتاه از قرآن بخواند ، و در خطبه دوم باز هم حمد و ثنای الهی را بجا آورده و بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین صلوات فرستاده و احتیاط مستحب آن است که برای مؤمنین و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) کند . و لازم است خطبه پیش از نماز باشد ، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد صحیح نخواهد بود ، و خواندن خطبه پیش از ظهر اشکال دارد . و لازم است کسی که خطبه را میخواند هنگام خطبه ایستاده باشد ، پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود . و نیز لازم است بین دو خطبه قدری بنشیند ، و لازم است نشستن مختصر و خفیف باشد . و لازم است امام جماعت خودش خطبه را بخواند ، و حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین بنابر احتیاط باید به عربی باشد ، و در ما زاد بر آن عربیت معتبر نیست ، بلکه اگر بیشتر حاضرین زبان عربی راندانند احتیاط لازم آن است که توصیه به تقوی به زبان حاضرین باشد . سوم : آنکه مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد ، بنابر این اگر نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شود چنانچه با هم شروع شوند هر دو باطل میشوند ، و اگر یکی زودتر از دیگری شروع شود هر چند به تکبیرة الاحرام باشد صحیح ، و دومی باطل خواهد بود . ولی هر گاه پس از برگزاری نماز جمعه معلوم شود که نماز جمعه دیگری همزمان یا مقدم بر آن در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شده بوده ، بجا آوردن نماز ظهر واجب نخواهد بود . و برپا نمودن نماز جمعه در صورتی مانع از نماز جمعه دیگر در مسافت مزبور میشود که خود صحیح و جامع الشرائط باشد و در غیر این صورت مانع نخواهد بود .
- [آیت الله علوی گرگانی] نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است و امتیازش از نماز صبح این است که دو خطبه در پیش دارد و در این زمان باید نماز جمعه را به رجأ مطلوبیّت بخواند و واجب است که نماز ظهر و عصر هم خوانده شود. و واجب شدن آن به نحو مذکور چند شرط دارد: اوّل داخل شدن وقت: و آن عبارت از زوال آفتاب است تا گفتن اذان و خواندن دو خطبه و نماز جمعه پس اگر خواندن نماز بیش از این مقدار به تأخیر بیفتد، بنابر احتیاط واجب نمیتواند نماز حمعه را بخواند. دوم شماره افراد: و آن هفت نفر است با امام و هرگاه هفت نفر از مسلمانان جمع نشوند، نماز جمعه واجب نمیشود بلی نماز جمعه از پنج نفر که یکی از ایشان امام باشد، صحیح است. سوم بودن امام جامع الشرائط از عدالت وغیره که در امام جماعت معتبر است. وصحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: اوّل جماعت بودن، پس فرادی صحیح نیست پس هرگاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز به امام برسد مجزی خواهد بود و در غیر این صورت محلّ اشکال است. دوم خواندن دو خطبه پیش از نماز که در خطبه اوّل حمد وثنای الهی را گفته ووصیّت به تقوی وپرهیزکاری شود ویک سوره از قرآن بخواند سپس نشسته وبرخیزد وباز هم حمد وثنای الهی را به جا آورد وبر پیغمبر اکرم و ائمّه مسلمین صلوات فرستاده و برای مؤمنین و مؤمنات استغفار )طلب آمرزش( کند، و لازم است خطبه پیش از نماز باشد، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد، صحیح نخواهد بود و خواندن خطبه پیش از زوال آفتاب جائز نیست و باید کسی که خطبه را میخواند هنگام خواندن ایستاده باشد ونشسته خواندن صحیح نمیباشد، و فاصله انداختن بین دو خطبه به نشستن لازم و واجب است و باید نشستن مختصر وخفیف باشد و لازم است امام جماعت وخطیب یک نفر باشد و احوط آن است که خطبه را با طهارت بخواند، و مقدار واجب از خطبه باید عربی باشد ولی در مازاد آن معتبر نیست و اگر حاضرین زبان عربی ندانند میتواند برای آنان ترجمه نماید. سوم آن که مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد، پس هرگاه نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ بر پا باشد ومقارن هم بودند هر دو باطل میشوند و اگر یکی سبقت بر دیگری داشت هر چند به تکبیرْ الاحرام باشد صحیح ودومی باطل خواهد بود. ولی هرگاه پس از برگزاری نماز جمعه کشف شود که نماز جمعه دیگری بر او سابق یا مقارن به کمتر از یک فرسخ بر پا بوده، اشکالی ندارد چه در وقت معلوم شود یا در خارج آن، ومانع بودن کمتر از یک فرسخ در صورتی است که هر دو نماز بجز این جهت صحیح باشد ومانعیّت نماز غیر صحیح، محلّ اشکال است.
- [آیت الله خوئی] نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است، و امتیازش از نماز صبح این است که دو خطبه در پیش دارد، و نماز جمعه تخییری است: به این معنی که مکلف در روز جمعه مخیر است که نماز جمعه را بخواند درصورتی که شرائطش موجود باشد، یا نماز ظهر بهجا آورد، پس اگر نماز جمعه را بهجا آورد کفایت از ظهر میکند. و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد: (اول): داخل شدن وقت، و آن عبارت از زوال آفتاب است، و وقتش تا برابر شدن سایه شاخص است با شاخص بنابر أظهر، پس هر گاه تا برابر شدن سایه با شاخص نماز جمعه را تأخیر انداخت، وقتش خارج شده و نماز را باید بهجا آورد. (دوم) شمارة افراد، و آن هفت نفر است با امام، و هر گاه هفت نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز جمعه واجب نمیشود. بلی نماز جمعه از پنج نفری که یکیشان امام باشد صحیح است. (سوم) بودن امام جامع شرائط امامت: از عدالت و غیر آن از چیزهایی که در امام جماعت معتبر است، همچنانکه در بحث نماز جماعت خواهد آمد و بدون او نماز جمعه واجب نمیشود. و صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: (اول) جماعت بودن، پس فرادی صحیح نیست و هر گاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز جمعه به امام برسد مجزی خواهد بود، و یک رکعت دیگر به او اضافه میکند، و اگر در رکوع درک امام کند مجزی بودنش مشکل است، و احتیاط ترک نشود. (دوم) خواندن دو خطبه پیش از نماز: که در خطبه اول حمد و ثنای الهی را گفته و وصیت به تقوی و پرهیزگاری شود و یک سوره از قرآن بخواند، سپس نشسته و برخیزد، و باز هم حمد و ثنای الهی را بهجا آورده و بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین صلوات فرستاده، و برای مؤمنین و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) کند. و لازم است خطبه پیش از نماز باشد، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد صحیح نخواهد بودو خواندن خطبه پیش از زوال آفتاب جایز نیست. لازم است کسی که خطبه را میخواند هنگام خطبه ایستاده باشد پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود و فاصله انداختن بین دو خطبه به بنشستن لازم و واجب است، و لازم است نشستن مختصر و خفیف باشد، و لازم است امام جماعت و خطیب (کسی که خطبه میخواند) یک نفر باشد. واقوی این است که در خطبه طهارت شرط نیست، اگرچه اشتراط احوط است. و در مقدار واجب از خطبه عربیت (زبان عربی) معتبر است، و در مازاد بر آن معتبر نیست مگر آنکه حاضرین زبان عربی را ندانند، که احوط در این صورت در خصوص وصیت به تقوی جمع بین عربیت و زبان حاضرین است. (سوم) آنکه مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد، پس هر گاه نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا باشد، و مقارن هم بودند هر دو باطل میشوند، و اگر یکی سبقت بر دیگری داشت هر چند به تکبیرة الاحرام باشد صحیح و دومی باطل خواهد بود و اگر پس از برگزاری نماز جمعه کشف شد که نماز جمعه دیگری بر او سابق یا مقارنش در مسافت کمتر از یک فرسخ بر پا شده بوده بهجا آوردن نماز ظهر واجب خواهد بود، و فرقی نیست بین این کشف در وقت یا در خارج وقت باشد و بر پا نمودن نماز جمعه درصورتی مانع از نماز جمع دیگر در مسافت مزبور میشود که خود صحیح و جامع شرائط باشد، والا در مانع بودنش اشکال است، و اقرب مانع نبودن است.
- [آیت الله مظاهری] نماز جمعه علاوه بر شرایط عمومی نماز شش شرط دیگر هم دارد: اوّل: وقت آن، و آن از اوّل ظهر شرعی است تا وقتی که سایه شاخص دوهفتم شاخص شود (تقریباً یک ساعت و نیم بعد از ظهر) و اگر از این مقدار گذشت باید نماز ظهر خوانده شود. دوّم: خواندن دو خطبه پیش از نماز و آن دو خطبه باید مشتمل بر حمد و ثنای خدا و صلوات بر پیامبر و آل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و دعوت مردم به تقوا و پرهیزکاری و یک سوره کامل و استغفار برای مؤمنین باشد و لازم نیست دو خطبه به عربی خوانده شود بلکه اگر مستمعین اهل زبانهای مختلف باشند خوب است به همه آن زبانها خوانده شود چنانکه خوب است حمد و ثنای خدا و صلوات بر پیامبر و آل پیامبر به عربی و با ذکر نام آنها باشد و خوب است دعوت به تقوا با لفظ تقوا و استغفار برای مؤمنین با لفظ استغفار باشد و باید خطبهها را خود امام و ایستاده بخواند و میان دو خطبه به نشستن مختصری فاصله شود و باید خطبهها را بلند بخواند و خوب است به نحوی بلند خوانده شود که همه حاضرین بشنوند و خوب است خطبهها بعد از ظهر شرعی خوانده شود و اگر هر دو خطبه قبل از ظهر خوانده شود به طوری که بین دو خطبه و نماز فاصله نشود مانعی ندارد و مستحب است امام جمعه در حال خطبه با طهارت باشد و عمامه بر سر داشته باشد و بر عصا یا سلاحی تکیه کند و خوب است در خطبهها مسائل اجتماعی و سیاسی و مصالح مسلمین مطرح شود، و مستحب مؤکّد است که حاضرین مثل حالِ نماز باشند و خطبهها را گوش دهند و صحبت نکنند حتّی نافله نخوانند و به طرف خطیب بنشینند و به راست و چپ نگاه نکنند و جابه جا نشوند. سوّم: به جماعت خوانده شود پس فرادی صحیح نیست. ولی اگر در رکوع رکعت دوّم نماز جمعه به امام برسد مجزی خواهد بود و رکعت دوّم را خودش میخواند بنابراین اگر کسی به رکعت اوّل یا به خطبهها نرسد گرچه بدون عذر باشد نمازش صحیح است. چهارم: امام و مأموم حدّاقلّ پنج نفر باشند و حتّی اگر چهار نفر مأموم غیربالغ یا مسافر و یا زن باشند کفایت میکند. پنجم: امام جمعه علاوه بر دارا بودن شرایطی که امام جماعت باید داشته باشد، باید یا مجتهد جامع الشرایط و یا منصوب از طرف او باشد و اگر مجتهدی متصدّی شؤون اداری و سیاسی مسلمین است باید منصوب از طرف او باشد. و باید قادر به خواندن خطبه در حال قیام باشد و شایسته است امام جمعه مردی با ورع، شجاع، قاطع، سخنگو و دارای فصاحت و بلاغت و با وقار و آشنا به مصالح اسلام باشد. ششم: بین دو نماز جمعه حدّاقلّ یک فرسخ شرعی (تقریباً 5/5 کیلومتر) فاصله باشد.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه