این‌که انسان از دیدگاه اسلام مختار است و از طرف خداوند بر قلب و سمع و بصر عده‌ای مهر می‌زند (ختم (طبع) الله علی قلوبهم) آیا اختلاف و ناسازگاری میان‌ این دو مطلب وجود ندارد؟
در آیات فراوانی، سخن از مُهر نهادن بر دل و چشم و گوش کافران و منافقان و واژگونی و گمراهی جان‌های گنه‌کاران و تبهکاران به میان آمده است. «ختم» و «طبع» به معنای پایان یافتن، مُهر نهادن، نقش نمودن و چاپ کردن و اشیا را به شکل خاصّ در آوردن است. «قلب» گاه به معنای جزء و عضو خاصی از بدن بکار می‌رود (قلب جسمانی) و گاه مراد از آن، همان نفس و روح و جان و... می‌باشد. (قلب روحانی و معنوی). ختم و طبع الهی بر قلوب (روحانی و باطنی) برخی انسان‌ها، به معنای هدایت‌ناپذیری و بسته شدن دل‌های آنان از درک و فهم معارف الهی و بازنگشتن به نیکی و خوبی است. مهر و طبع بر قلب و سمع و بصر عده‌ای از طرف خداوند، نتیجه عملکرد اختیاری خود آنها و در پی هشدارهای مکرر الهی و عدم توجه آنها به این هشدارها است. به‌علاوه؛ گرچه بر قلب و سمع و بصر آنها مهر نهاده می‌شود، لکن مختوم و مطبوع شدن قلب و بسته شدن و واژگونی دل، مراتب و درجاتی دارد؛ اگر به گونه‌ای باشد که سیاهی و ظلمت گناه و عناد و... تمام قلب را بپوشاند، هرگز به نیکی و هدایت باز نمی‌گردند. هرچند بازگشت به روشنایی و هدایت امری محال و غیر ممکن نخواهد بود و تا دم مرگ امکان تغییر و تحول وجود دارد؛ در نتیجه آنها مسلوب الاختیار نمی‌باشند و به اختیار خود، هم می‌توانند به سیره خود عمل کنند و هم می‌توانند با اراده و عزمی راسخ - اگر چه مشکل و صعب است - راه خود را تغییر دهند، و به راه هدایت درآیند و از رهنمودهای الهی بهره گیرند تا به سعادت نهایی دست یازند. به دیگر سخن؛ به هر میزانی که دل آدمی به زنگار گناه آلوده گردد، واژگون و مختوم و مطبوع گشته، به همان اندازه از فهم آیات الهی و استفاده از هدایت و نور الهی محروم می‌گردد و واژگونی و بسته شدن دل، اختصاص به کافران و منافقان ندارد.
عنوان سوال:

این‌که انسان از دیدگاه اسلام مختار است و از طرف خداوند بر قلب و سمع و بصر عده‌ای مهر می‌زند (ختم (طبع) الله علی قلوبهم) آیا اختلاف و ناسازگاری میان‌ این دو مطلب وجود ندارد؟


پاسخ:

در آیات فراوانی، سخن از مُهر نهادن بر دل و چشم و گوش کافران و منافقان و واژگونی و گمراهی جان‌های گنه‌کاران و تبهکاران به میان آمده است.
«ختم» و «طبع» به معنای پایان یافتن، مُهر نهادن، نقش نمودن و چاپ کردن و اشیا را به شکل خاصّ در آوردن است.
«قلب» گاه به معنای جزء و عضو خاصی از بدن بکار می‌رود (قلب جسمانی) و گاه مراد از آن، همان نفس و روح و جان و... می‌باشد. (قلب روحانی و معنوی).
ختم و طبع الهی بر قلوب (روحانی و باطنی) برخی انسان‌ها، به معنای هدایت‌ناپذیری و بسته شدن دل‌های آنان از درک و فهم معارف الهی و بازنگشتن به نیکی و خوبی است.
مهر و طبع بر قلب و سمع و بصر عده‌ای از طرف خداوند، نتیجه عملکرد اختیاری خود آنها و در پی هشدارهای مکرر الهی و عدم توجه آنها به این هشدارها است. به‌علاوه؛ گرچه بر قلب و سمع و بصر آنها مهر نهاده می‌شود، لکن مختوم و مطبوع شدن قلب و بسته شدن و واژگونی دل، مراتب و درجاتی دارد؛ اگر به گونه‌ای باشد که سیاهی و ظلمت گناه و عناد و... تمام قلب را بپوشاند، هرگز به نیکی و هدایت باز نمی‌گردند. هرچند بازگشت به روشنایی و هدایت امری محال و غیر ممکن نخواهد بود و تا دم مرگ امکان تغییر و تحول وجود دارد؛ در نتیجه آنها مسلوب الاختیار نمی‌باشند و به اختیار خود، هم می‌توانند به سیره خود عمل کنند و هم می‌توانند با اراده و عزمی راسخ - اگر چه مشکل و صعب است - راه خود را تغییر دهند، و به راه هدایت درآیند و از رهنمودهای الهی بهره گیرند تا به سعادت نهایی دست یازند.
به دیگر سخن؛ به هر میزانی که دل آدمی به زنگار گناه آلوده گردد، واژگون و مختوم و مطبوع گشته، به همان اندازه از فهم آیات الهی و استفاده از هدایت و نور الهی محروم می‌گردد و واژگونی و بسته شدن دل، اختصاص به کافران و منافقان ندارد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین