بنی قریظه، یکی از قبایل یهود ساکن شهر مدینه بودند که در اطراف مدینه مالک باغات و مزارع بوده و در آن به کشاورزی اشتغال داشتند. رسول خدا پس از ورود به شهر مدینه و تشکیل حکومت، عهدنامهای میان مهاجران و انصار از یک طرف و یهودیان مدینه از طرف دیگر نوشت و یهودیان را در دین و دارائی خویش آزاد گذاشت و شرایطی برای آنها مقرر نمود که طرفین ملزم به رعایت آنها بودند: 1 . مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در مدینه زندگی خواهند کرد. 2 . مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود. 3 . در هنگام پیشامد جنگ از این دو، دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد علیه دشمن کمک خواهد کرد. 4 . هر گاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد هر دو با هم در دفاع از آن شریک مساعی خواهند کرد. 5 . قرارداد صلح با دشمن با مشورت هر دو به انجام خواهد رسید. 6 . چون مدینه شهر مقدس است از هر دو ناحیه مورد احترام و هر نوع خونریزی در آن حرام خواهد بود. 7 . در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف، شخص رسول الله صلی الله علیه و آله خواهد بود. 8 . امضاء کننده گان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی و نیکوکاری رفتار خواهند کرد.[1] این مفاد عهدنامه میان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و تمام یهودیان بود که تمام حقوق آنها رعایت شده و جان و مالشان در امنیت حاصل از حکومت پیامبر محفوظ و مورد حمایت بوده است، این برخورد کریمانة رسول خدا با آنها بود. اما برخورد آنها با رسول خدا و مسلمانان کاملاً برخلاف تمام مفاد عهدنامه بود و هرگز مفاد این عهدنامه از سوی رسول خدا و مسلمانان مورد بیحرمتی واقع نشد، ولی آنها نه تنها برعلیه شخص رسول خدا توطئه چینی مینمودند و با آن حضرت دشمنی مینمودند بلکه با مشرکان مدینه همدستی نموده و برای محکوم کردن و باطل جلوه دادن رسالت آن حضرت سئوالاتی از آن حضرت مینمودند که در پاسخ آنها آیاتی از قرآن کریم نازل میشد.[2] حدود صد آیه از اول سوره بقره درباره ایشان نازل شده است. کار دشمنی آنها با پیامبر صلی الله علیه و آله به جایی رسید که به طور علنی مفاد عهدنامه را زیر پا نهاده و با همکاری و تحریک مشرکان مکه، علیه مسلمانان در مدینه تحریک شده و مجهز میشدند چنانکه حیی بن اخطب نضری با تحریک ابوسفیان نزد کعب بن اسد قُرظیّ، سرور بنی قریظه که از طرف قبیله خود با رسول خدا قرار داد بسته بود رفت. اما کعب ابتدا از همکاری با او امتناع میورزید، ولی پس از تحریکات او عهدنامه را شکسته و برای جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله آماده شدند،[3] پیامبر پس از آگاهی از این عهدشکنی گروهی را برای تحقیق و روشن شدن این قضیه برای مسلمانان (چون برای رسول خدا صلی الله علیه و آله روشن بود ولی آن حضرت میخواست کار با روال عادی پیش رود) اعزام نمود و آنها پس از اطلاع دقیق به مسلمانان اعلام کردند که نه تنها عهدشکنی نمودهاند، بلکه به رسول خدا صلی الله علیه و آله ناسزا و سخنان ناروائی نسبت میدهند، این اظهار دشمنی کار را برای مسلمانان در مدینه بسیار سخت نمود بطوریکه منافقان مدینه شروع به زخم زبان زدن نموده و با کنایه به تحقیر اسلام و پیامبر پرداختند. مشرکین نیز در این گیرودار بر علیه مسلمانان شمشیر تیز مینمودند، پیامبر صلی الله علیه و آله جمعی را برای نگهبانی مدینه گسیل داشت تا از شرّ و خطر بنی قریظه محافظت زنان و کودکان نموده باشند.[4] در حالی که مسلمین به شدت در محاصره مشرکین بودند و یهودیان بنی قریظه باید در این حال براساس قراردادشان به یاری مسلمانان برخیزند و از مدینه دفاع نمایند، اما کاملاً در فکر نابودی مسلمانان و سقوط مدینه بوده و با مشرکین همدستی مینمایند.[5] پس از شکست مشرکین در محاصره مدینه و پایان یافتن جنگ احزاب که تمام احزاب مشرکین برعلیه اسلام متحد شده بودند، جبرئیل به حضور پیامبر نازل شده و آن حضرت را خبر داد که خداوند میفرماید بر سر (بنی قریظه) رهسپار شوی رسول خدا صلی الله علیه و آله اعلام نمود که باید نماز عصر را در منطقه بنی قریظه بخوانیم، حضرت علی علیه السّلام پرچمدار بود پس از رسیدن به این منطقه و پشت قلعههای آنها، شنید که بنی قریظه گفتار زشتی دربارة رسول خدا میگوید. این قلعهها مدتها (مدت 25 شب) مورد محاصره بود.[6] تا اینکه بنی قریظه از روی ناچاری کامل تسلیم شدند.[7] یهودیان گفتند ای محمد به حکم سعد بن معاذ راضی هستیم. او هر چه درباره ما حکم کند، آن را در حق ما اجرا کن، قبیله اوس به پیامبر گفتند: ای رسول خدا (بنی قریظه) همپیمانان ما هستند چنانکه با هم پیمان قبیله خزرج یعنی بی قینقاع برخورد کردید و آنها را مورد بخشش قرار دادید بنی قریظه را نیز مورد بخشش قرار دهید، پیامبر فرمود: دوست ندارید مردی از خود را داور قرار دهید؟ گفتند چرا؟ به حکمیت و داوری سعد تن دادند و سعد که در جنگ خندق (احزاب) زخمی شده و بستری بود برای داوری حاضر شد، و چنین حکم کرد (مردان آنها کشته شوند و مالهایشان قسمت شود و فرزندان و زنانشان اسیر شوند. به روایت ابن اسحاق رسول خدا فرمود: (لقد حکمت فیهم بحکم الله من فوق سبعة ارقعةِ)[8]راستی درباره ایشان به حکم خدا از بالای هفت آسمان حکم کردی از این کلام رسول خدا روشن میشود که حکم خداوند چنین بوده است که باید آنها کشته شوند. در نتیجه میتوان علل کشته شدن آنها را چنین بیان کرد: 1 . آنها براساس پیمانی که با پیامبر صلی الله علیه و آله بسته بودند از آن تخطی نموده و پیمانشکنی کردند و علاوه بر پیمانشکنی به پیامبر صلی الله علیه و آله خیانت نموده و از پشت به مسلمین خنجر میزدند. 2 . برخلاف همان پیمان که مفاد آن صلح و زندگی مسالمتآمیز و همدلی بود. آنها نه تنها زندگی مسالمتآمیز با مسلمانان نداشتند، بلکه به شخص پیامبر کاملاً بیحرمتی نموده و توهین میکردند و با لجاجت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سئوال مینمودند. تا آن حضرت از جوابشان باز مانده و شرمنده شود این اظهار دشمنی و تحقیر به شخص رسول خدا، آزار و اذیت به آن حضرت محسوب شده و جرمی غیر از کشته شدن نداشت.[9] اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هیچ عکسالعملی نشان نمیداد، بلکه با همه اینها با آنها مدارا نموده و هرگز به روی خود نمیآورد و تحمل مینمود چون سخت پایبند پیمان خویش بود تا حکم خدا در حقشان نازل شود. 3 . آنها برخلاف مفاد پیمان نه تنها از مدینه و سقوط آن دفاع نمیکردند، بلکه به تحریک مشرکان و دشمنان پیامبر بر علیه مسلمان توطئه جنگ ریخته بودند.[10] 4 . به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ناسزا میگفتند که جرم ناسزاگویی به پیامبر غیر از کشته شدن چیز دیگری نبود.[11] 5 . آنها پس از اینکه پیامبر به محاصره آنها بپردازد، تسلیم نشدند بلکه با مقاومت خود قصد جنگ با پیامبر را داشتند و هرگز آتش کینه آنها نسبت به پیامبر خاموشی نداشت.[12] چون پس از ناچاری و محاصره طولانی تسلیم شدند. 6 . چون این مراکز (مراکز یهودیان در اطراف مدینه) همیشه به عنوان مرکز فتنه برعلیه حکومت اسلامی بود و یهودیان بنی قریظه بنابر اظهار خود به هیچ قیمتی حاضر به اسلام آوردن نبودند و زندگی مسالمتآمیز را نیز عملاً با عهدشکنی قبول نکردند، لذا تنها چارهای که برای مسلمین بود کشتن آنها بود. 7 . آنها بعد از تسلیم شدن خودشان به پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند که هر چه سعد بن معاذ حکم کند به آن راضی هستند، و پیامبر صلی الله علیه و آله طبق نظر آنها حکمیت سعد را قبول کرد. 8 . سعد بن معاذ حکم به کشته شدن آنها و اسرارت فرزندان وعیالشان داد. 9 . با این حکم سعد، نه تنها خود یهودیان مخالف نبودند بلکه همپیمانان یهودیان نیز به این حکمیت راضی بوده و تسلیم شدند. 10 . در نهایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حکم صادره از سوی سعد را تأیید نموده و فرمود حکم خداوند نیز همین بودکه باید آنها کشته میشدند. لذا در مرحلة اول خود یهودیان راضی به کشته شدن بودند و در مرحلة دوم تمام انصار و مهاجرین و در نهایت خداوند نیز راضی بودند که آنها کشته شوند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله راضی به رضای حق بود ولی میخواست حکم براساس مجاری عادی آن اجراء شود. لذا از ابتدای حکمیت و داوری سعد را قبول نمود (حتی نظر قبیله اوس را نیز رعایت کرد تا بعداً هیچ اعتراضی نداشته باشند) حتی برخی از یهودیان که محکوم به کشته شدن بودند و مورد بخشش و عفو پیامبر واقع شدند، آنها نیز این بخشش را نپذیرفتند بلکه مرگ را ترجیح دادند به عفو و بخشش پیامبر و کشته شدند، آیاتی از سوره احزاب نیز این رفتار اسلامی را مورد تأیید قرار داده است.[13] سیاق این آیات نشان میدهد که حکم خداوند چنین بوده است؛ (... و اورثکم ارضهم و دیرَهم و اموالهم و ارضا لمتطئوها و کان الله علی کل شیی قدیراً)[14]؛ خداوند شما را وارث زمین آنها (یهودیان بنی قریظه) نمود و دیار و اموال و دارائی آنها را در اختیار شما گذاشت و زمینی (قلعههایی) را که در آن قدم ننهاده بودید خداوند شما را صاحب آن زمین نمود و خداوند بر هر چیزی قدرت دارد. پس حکم کشتن اسیران کاملاً مطابق با حکم خداوند بود چنانچه در این آیه خداوند مسئله ارث دادن به اموال یهودیان بنی قریظه به مسلمین را به خودش نسبت میدهد چون این قوم لجوج هرگز حاضر به اسلام آوردن حتی به زندگی مسالمتآمیز با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حکومت اسلامی نبودند لذا در حکم محارب بوده و قتل آنها کاملاً مشروع میباشد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تاریخ پیامبر اسلام، حسن ابراهیم حسن. 2. سیره رسول خدا، رسول جعفریان. 3. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ابن اسحاق، سیرة النبی، بیروت، ج اول، ج 2، ص119-123. و ر. ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه پاینده، جاویدان، تهران، چاپ دهم، ج 1، ص100-1. [2] . همان، ابن اسحق، ص 138-135،و ص 141-138، ص 149. [3] . همان، ص176-152، و ص220-177، (قرآن کریم، آیات اول تا حدود 100 سوره بقره). [4] . ابن سعد، طبقات، بیروت، 1376 ق، ج2، ص 67، و حسن ابراهیم حسن (پیشین)، ص136 تا ص 150، به شرح مفصل ماجرای یهودیان و اسلام پرداخته است. [5] . بلاذری، فتوح البلدان، قم، منشورات مکتبه الارومیه، 1404 ق، ص6-34. [6] . مفید، الارشارد، قم، آلالبیت، چاپ اول، 1413،ج 1، ص110-11، و طبری، تاریخ (ترجمه پاینده)، تهران، اساطیر، چاپ چهارم، 68، ج3، ص1082-1093. [7] . ابن هشام، سیره، چاپ بیروت، 1355، ج 3، ص250-248. [8] . ابن اسحاق، (پیشین)، ص149، و مفید (پیشین)، ص111. [9] . براساس آیات قرآن کریم جزای آزار به پیامبر نه تنها در این دنیا سخت است بلکه در آخرت نیز عذابی دردناک دارد، توبه/6، و صف/5. [10] . طبری، تاریخ. [11] . آیه 5 سوره صف. [12] . مفید، (پیشین)، ابن اخطب به پیامبر صلی الله علیه و آله میگوید: هرگز کینه و دشمنی من نسبت به تو از بین نمیرود. [13] . احراب/26 و 27 (...فریقا تقتلون و تاسرون فریقاً... )26. [14] . احزاب/27.
بنی قریظه، یکی از قبایل یهود ساکن شهر مدینه بودند که در اطراف مدینه مالک باغات و مزارع بوده و در آن به کشاورزی اشتغال داشتند.
رسول خدا پس از ورود به شهر مدینه و تشکیل حکومت، عهدنامهای میان مهاجران و انصار از یک طرف و یهودیان مدینه از طرف دیگر نوشت و یهودیان را در دین و دارائی خویش آزاد گذاشت و شرایطی برای آنها مقرر نمود که طرفین ملزم به رعایت آنها بودند:
1 . مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در مدینه زندگی خواهند کرد.
2 . مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود.
3 . در هنگام پیشامد جنگ از این دو، دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد علیه دشمن کمک خواهد کرد.
4 . هر گاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد هر دو با هم در دفاع از آن شریک مساعی خواهند کرد.
5 . قرارداد صلح با دشمن با مشورت هر دو به انجام خواهد رسید.
6 . چون مدینه شهر مقدس است از هر دو ناحیه مورد احترام و هر نوع خونریزی در آن حرام خواهد بود.
7 . در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف، شخص رسول الله صلی الله علیه و آله خواهد بود.
8 . امضاء کننده گان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی و نیکوکاری رفتار خواهند کرد.[1]
این مفاد عهدنامه میان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و تمام یهودیان بود که تمام حقوق آنها رعایت شده و جان و مالشان در امنیت حاصل از حکومت پیامبر محفوظ و مورد حمایت بوده است، این برخورد کریمانة رسول خدا با آنها بود. اما برخورد آنها با رسول خدا و مسلمانان کاملاً برخلاف تمام مفاد عهدنامه بود و هرگز مفاد این عهدنامه از سوی رسول خدا و مسلمانان مورد بیحرمتی واقع نشد، ولی آنها نه تنها برعلیه شخص رسول خدا توطئه چینی مینمودند و با آن حضرت دشمنی مینمودند بلکه با مشرکان مدینه همدستی نموده و برای محکوم کردن و باطل جلوه دادن رسالت آن حضرت سئوالاتی از آن حضرت مینمودند که در پاسخ آنها آیاتی از قرآن کریم نازل میشد.[2] حدود صد آیه از اول سوره بقره درباره ایشان نازل شده است. کار دشمنی آنها با پیامبر صلی الله علیه و آله به جایی رسید که به طور علنی مفاد عهدنامه را زیر پا نهاده و با همکاری و تحریک مشرکان مکه، علیه مسلمانان در مدینه تحریک شده و مجهز میشدند چنانکه حیی بن اخطب نضری با تحریک ابوسفیان نزد کعب بن اسد قُرظیّ، سرور بنی قریظه که از طرف قبیله خود با رسول خدا قرار داد بسته بود رفت. اما کعب ابتدا از همکاری با او امتناع میورزید، ولی پس از تحریکات او عهدنامه را شکسته و برای جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله آماده شدند،[3] پیامبر پس از آگاهی از این عهدشکنی گروهی را برای تحقیق و روشن شدن این قضیه برای مسلمانان (چون برای رسول خدا صلی الله علیه و آله روشن بود ولی آن حضرت میخواست کار با روال عادی پیش رود) اعزام نمود و آنها پس از اطلاع دقیق به مسلمانان اعلام کردند که نه تنها عهدشکنی نمودهاند، بلکه به رسول خدا صلی الله علیه و آله ناسزا و سخنان ناروائی نسبت میدهند، این اظهار دشمنی کار را برای مسلمانان در مدینه بسیار سخت نمود بطوریکه منافقان مدینه شروع به زخم زبان زدن نموده و با کنایه به تحقیر اسلام و پیامبر پرداختند. مشرکین نیز در این گیرودار بر علیه مسلمانان شمشیر تیز مینمودند، پیامبر صلی الله علیه و آله جمعی را برای نگهبانی مدینه گسیل داشت تا از شرّ و خطر بنی قریظه محافظت زنان و کودکان نموده باشند.[4] در حالی که مسلمین به شدت در محاصره مشرکین بودند و یهودیان بنی قریظه باید در این حال براساس قراردادشان به یاری مسلمانان برخیزند و از مدینه دفاع نمایند، اما کاملاً در فکر نابودی مسلمانان و سقوط مدینه بوده و با مشرکین همدستی مینمایند.[5] پس از شکست مشرکین در محاصره مدینه و پایان یافتن جنگ احزاب که تمام احزاب مشرکین برعلیه اسلام متحد شده بودند، جبرئیل به حضور پیامبر نازل شده و آن حضرت را خبر داد که خداوند میفرماید بر سر (بنی قریظه) رهسپار شوی رسول خدا صلی الله علیه و آله اعلام نمود که باید نماز عصر را در منطقه بنی قریظه بخوانیم، حضرت علی علیه السّلام پرچمدار بود پس از رسیدن به این منطقه و پشت قلعههای آنها، شنید که بنی قریظه گفتار زشتی دربارة رسول خدا میگوید. این قلعهها مدتها (مدت 25 شب) مورد محاصره بود.[6] تا اینکه بنی قریظه از روی ناچاری کامل تسلیم شدند.[7] یهودیان گفتند ای محمد به حکم سعد بن معاذ راضی هستیم. او هر چه درباره ما حکم کند، آن را در حق ما اجرا کن، قبیله اوس به پیامبر گفتند: ای رسول خدا (بنی قریظه) همپیمانان ما هستند چنانکه با هم پیمان قبیله خزرج یعنی بی قینقاع برخورد کردید و آنها را مورد بخشش قرار دادید بنی قریظه را نیز مورد بخشش قرار دهید، پیامبر فرمود: دوست ندارید مردی از خود را داور قرار دهید؟ گفتند چرا؟ به حکمیت و داوری سعد تن دادند و سعد که در جنگ خندق (احزاب) زخمی شده و بستری بود برای داوری حاضر شد، و چنین حکم کرد (مردان آنها کشته شوند و مالهایشان قسمت شود و فرزندان و زنانشان اسیر شوند. به روایت ابن اسحاق رسول خدا فرمود: (لقد حکمت فیهم بحکم الله من فوق سبعة ارقعةِ)[8]راستی درباره ایشان به حکم خدا از بالای هفت آسمان حکم کردی از این کلام رسول خدا روشن میشود که حکم خداوند چنین بوده است که باید آنها کشته شوند.
در نتیجه میتوان علل کشته شدن آنها را چنین بیان کرد:
1 . آنها براساس پیمانی که با پیامبر صلی الله علیه و آله بسته بودند از آن تخطی نموده و پیمانشکنی کردند و علاوه بر پیمانشکنی به پیامبر صلی الله علیه و آله خیانت نموده و از پشت به مسلمین خنجر میزدند.
2 . برخلاف همان پیمان که مفاد آن صلح و زندگی مسالمتآمیز و همدلی بود. آنها نه تنها زندگی مسالمتآمیز با مسلمانان نداشتند، بلکه به شخص پیامبر کاملاً بیحرمتی نموده و توهین میکردند و با لجاجت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سئوال مینمودند. تا آن حضرت از جوابشان باز مانده و شرمنده شود این اظهار دشمنی و تحقیر به شخص رسول خدا، آزار و اذیت به آن حضرت محسوب شده و جرمی غیر از کشته شدن نداشت.[9]
اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هیچ عکسالعملی نشان نمیداد، بلکه با همه اینها با آنها مدارا نموده و هرگز به روی خود نمیآورد و تحمل مینمود چون سخت پایبند پیمان خویش بود تا حکم خدا در حقشان نازل شود.
3 . آنها برخلاف مفاد پیمان نه تنها از مدینه و سقوط آن دفاع نمیکردند، بلکه به تحریک مشرکان و دشمنان پیامبر بر علیه مسلمان توطئه جنگ ریخته بودند.[10]
4 . به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ناسزا میگفتند که جرم ناسزاگویی به پیامبر غیر از کشته شدن چیز دیگری نبود.[11]
5 . آنها پس از اینکه پیامبر به محاصره آنها بپردازد، تسلیم نشدند بلکه با مقاومت خود قصد جنگ با پیامبر را داشتند و هرگز آتش کینه آنها نسبت به پیامبر خاموشی نداشت.[12] چون پس از ناچاری و محاصره طولانی تسلیم شدند.
6 . چون این مراکز (مراکز یهودیان در اطراف مدینه) همیشه به عنوان مرکز فتنه برعلیه حکومت اسلامی بود و یهودیان بنی قریظه بنابر اظهار خود به هیچ قیمتی حاضر به اسلام آوردن نبودند و زندگی مسالمتآمیز را نیز عملاً با عهدشکنی قبول نکردند، لذا تنها چارهای که برای مسلمین بود کشتن آنها بود.
7 . آنها بعد از تسلیم شدن خودشان به پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند که هر چه سعد بن معاذ حکم کند به آن راضی هستند، و پیامبر صلی الله علیه و آله طبق نظر آنها حکمیت سعد را قبول کرد.
8 . سعد بن معاذ حکم به کشته شدن آنها و اسرارت فرزندان وعیالشان داد.
9 . با این حکم سعد، نه تنها خود یهودیان مخالف نبودند بلکه همپیمانان یهودیان نیز به این حکمیت راضی بوده و تسلیم شدند.
10 . در نهایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حکم صادره از سوی سعد را تأیید نموده و فرمود حکم خداوند نیز همین بودکه باید آنها کشته میشدند. لذا در مرحلة اول خود یهودیان راضی به کشته شدن بودند و در مرحلة دوم تمام انصار و مهاجرین و در نهایت خداوند نیز راضی بودند که آنها کشته شوند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله راضی به رضای حق بود ولی میخواست حکم براساس مجاری عادی آن اجراء شود. لذا از ابتدای حکمیت و داوری سعد را قبول نمود (حتی نظر قبیله اوس را نیز رعایت کرد تا بعداً هیچ اعتراضی نداشته باشند) حتی برخی از یهودیان که محکوم به کشته شدن بودند و مورد بخشش و عفو پیامبر واقع شدند، آنها نیز این بخشش را نپذیرفتند بلکه مرگ را ترجیح دادند به عفو و بخشش پیامبر و کشته شدند، آیاتی از سوره احزاب نیز این رفتار اسلامی را مورد تأیید قرار داده است.[13] سیاق این آیات نشان میدهد که حکم خداوند چنین بوده است؛ (... و اورثکم ارضهم و دیرَهم و اموالهم و ارضا لمتطئوها و کان الله علی کل شیی قدیراً)[14]؛ خداوند شما را وارث زمین آنها (یهودیان بنی قریظه) نمود و دیار و اموال و دارائی آنها را در اختیار شما گذاشت و زمینی (قلعههایی) را که در آن قدم ننهاده بودید خداوند شما را صاحب آن زمین نمود و خداوند بر هر چیزی قدرت دارد. پس حکم کشتن اسیران کاملاً مطابق با حکم خداوند بود چنانچه در این آیه خداوند مسئله ارث دادن به اموال یهودیان بنی قریظه به مسلمین را به خودش نسبت میدهد چون این قوم لجوج هرگز حاضر به اسلام آوردن حتی به زندگی مسالمتآمیز با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حکومت اسلامی نبودند لذا در حکم محارب بوده و قتل آنها کاملاً مشروع میباشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تاریخ پیامبر اسلام، حسن ابراهیم حسن.
2. سیره رسول خدا، رسول جعفریان.
3. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ابن اسحاق، سیرة النبی، بیروت، ج اول، ج 2، ص119-123. و ر. ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه پاینده، جاویدان، تهران، چاپ دهم، ج 1، ص100-1.
[2] . همان، ابن اسحق، ص 138-135،و ص 141-138، ص 149.
[3] . همان، ص176-152، و ص220-177، (قرآن کریم، آیات اول تا حدود 100 سوره بقره).
[4] . ابن سعد، طبقات، بیروت، 1376 ق، ج2، ص 67، و حسن ابراهیم حسن (پیشین)، ص136 تا ص 150، به شرح مفصل ماجرای یهودیان و اسلام پرداخته است.
[5] . بلاذری، فتوح البلدان، قم، منشورات مکتبه الارومیه، 1404 ق، ص6-34.
[6] . مفید، الارشارد، قم، آلالبیت، چاپ اول، 1413،ج 1، ص110-11، و طبری، تاریخ (ترجمه پاینده)، تهران، اساطیر، چاپ چهارم، 68، ج3، ص1082-1093.
[7] . ابن هشام، سیره، چاپ بیروت، 1355، ج 3، ص250-248.
[8] . ابن اسحاق، (پیشین)، ص149، و مفید (پیشین)، ص111.
[9] . براساس آیات قرآن کریم جزای آزار به پیامبر نه تنها در این دنیا سخت است بلکه در آخرت نیز عذابی دردناک دارد، توبه/6، و صف/5.
[10] . طبری، تاریخ.
[11] . آیه 5 سوره صف.
[12] . مفید، (پیشین)، ابن اخطب به پیامبر صلی الله علیه و آله میگوید: هرگز کینه و دشمنی من نسبت به تو از بین نمیرود.
[13] . احراب/26 و 27 (...فریقا تقتلون و تاسرون فریقاً... )26.
[14] . احزاب/27.
- [سایر] آیا ماجرای یهودیان قبیله بنی قریظه و کشتار صدها نفر از آنها صحت دارد؟
- [سایر] نظر شیعه در مورد قبیله بنی قریظه چیست؟ اینها چه قوم و قبیله ای هستند و چرا به این نام مشهور شدند؟
- [سایر] آیا کشتار قبیله 600 نفری بنی قریظه به دست پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) صحت دارد؟ علت آن چیست؟
- [سایر] آیا کشتار نهصد نفر از مردان قبیله بنی قریظه توسط امام علی(علیه السلام) به دستور پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) صحت دارد؟!
- [سایر] چرا به جنگ خندق، احزاب نیز گفته می شود؟
- [سایر] چرا به جنگ خندق، احزاب نیز گفته می شود؟
- [سایر] چرا حضرت علی علیه السلام در واقعه جنگ با یهودیان بنی قریظه سر چند تا از یهودیانی که به مسلمانان شبیخون زده بودند را از بدنشان جدا کردند واکتفا به کشتن آنها نکردند؟
- [سایر] چرا به جنگ خندق در زمان پیامبر، احزاب نیز گفته می شود؟
- [سایر] آیا جبهه امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی، شبیه جنگ احزاب در صدر اسلام است؟
- [سایر] قرآن کریم در سوره احزاب پیرامون نقش امام علی(علیه السلام) در جنگ احزاب چه می فرماید؟