آیا پیامبر اکرم(ص) درباره خلافت پس از خود وصیت کرد؟
وصیّت نمودن پیامبر در مورد خلافت امیرالمؤمنین از موضوعات واضحه واز مسلمات است و بزرگان شیعه وسنی معتبر آن را به طرق مختلف نقل کرده‌اند که پیامبر - صلی الله علیه و سلم - از اوایل بعثت تا آخرین روزهای عمر در هر فرصتی علی ابن ابی طالب - علیه السلام - و یازده فرزنده معصوم او را را به عنوان جانشین و امام بعد از خود معرفی فرمود: 1 حدیث (الإنذار فی یوم الدار): ابن جریر طبری در تاریخ خود از ابن عباس می‌نویسد که علی ابن ابی طالب گفت: وقتی این آیه بر پیامبر - صلی الله علیه و سلم - نازل شد که (وانذر عشیرتک الأقربین)[1] پیامبر - صلی الله علیه و سلم - مرا خواند وگفت: حدود چهل نفر از خویشاوندان مرا برای خوردن طعام دعوت کن، ومن چنین کردم وحمزه وعباس وابولهب و... را دعوت کردم. سپس پیامبر - صلی الله علیه و سلم - در میان این جمع دستور الهی را که جبرئیل برآن حضرت آورده بود، اجرا نمود وبه ایشان گفت: ای فرزندان عبدالمطلب، خداوند مرا فرموده، شما را به سوی او دعوت کنم، ورسالت خویش را از خویشان خود آغاز نمایم، پس هر کس از شما بر این امر مرا یاری کند، برادر ووصی وجانشین من در میان شماست هیچ کس از ایشان به پیامبر - صلی الله علیه و سلم - پاسخی نداد واز ترس به او پشت کردند. در این حال من که جوان‌ترین آنها بودم گفتم: ای نبی خدا من تو را در انجام رسالت یاری می‌کنم، پس دست مرا گرفت وگفت: فقام القوم این برادر وجانشین من است در میان شما پس سخنان او را بشنوید واو را اطاعت کنید، پس همه بلند شدند ودر حالیکه می‌خندیدند، به ابی طالب می‌گفتند: تو را امر کرد که سخنان پسرت را گوش کنی واطاعت کنی[2]. 2. هیثمی در مجمع الزوائد می‌آورد، از عبد الله بن مسعود، نقل کرده و می‌گوید: پیامبر- صلی الله علیه و سلم - از من خواست تا به دنبال او بروم.. پس من به دنبال او روان شدم تا این‌که به مرتفع‌ترین مکان رسیدم، پس برای من نوشته‌ای را مرقوم فرمود. تا اینجا که می‌گوید، پیامبر - صلی الله علیه و سلم - فرمود: همانا به من وعده داده شده‌ که تمام جن وانس به من ایمان آوردند، پس انسان‌ها به من ایمان آوردند امّا جن همانا ریاکارانه عمل کرد وگمان می‌کنم آشکارتر از این باشد مگر این‌که وعدة داده شده نزدیک است. گفتم: ای رسول خدا آیا جانشین خود ابابکر برمی‌گزینی؟ پس از من روی گرداند که فهمیدم با این امر موافق نمی‌باشد. (و مرگ من فرا رسیده باشد) گفتم: ای رسول خدا آیا جانشین خود را عمر انتخاب می‌کنی؟ پس از من روی گرداند که فهمیدم با این امر موافق نمی باشد. من گفتم: ای رسول خدا آیا جانشین خود را علی برمی‌گزینی؟ فرمود اوست وقسم به آن کسی که جز او خدایی نیست واگر با او بیعت نمایید واطاعتش کنید، همگی شما را به بهشت داخل می‌کند.[3] 3 احمد بن حنبل در مسند خود از جابر بن سمره به سند خویش چنین نقل می‌کند: (قال رسول الله - صلی الله علیه و سلم - : لا یزال الدین قائماً حتی یکون اثنا عشر خلیفة من قریش) [4]یعنی پیوسته دین پایدار است تا اینکه دوازده خلیفه از قریش بیایند. که این روایت سندی محکم وقوی است بر حقانیت مذهب شیعة اثنی عشری که اولین ایشان علی ابن ابی طالب وآخرین آنها مهدی است. ودلیل بر بطلان دیگر مذاهب، زیرا این روایت برآنچه که اهل عامه به آن معتقد است در خلفای راشدین چهارگانه یا پنج گانه به انضمام حسن بن علی - علیه السلام - ، قابل انطباق نیست، چرا که آنها تعدادشان کمتر است یا خلافت غیر از این‌ها از بنی امیه یا بنی العباس هم با این روایت سازگاری ندارد، چرا که آنها تعدادشان بیشتر است وهمینطور مذاهب دیگر مثل اسماعیلیه، فطحیه وزیدیه و... 4- باز هیثمی در مجمع الزوائد از سلمان روایت می‌کند که سلمان گفت: (یا رسول الله إن لکل نبی وصیا فمن وصیک؟ فسکت عنی فلما کان بعد رأنی فقال: یا سلمان فأسرعت الیه، وقلت لبیک، قال: تعلم من وصی موسی؟ قلت: نعم، یوشع بن نون، قال: لم؟ قلت: لانه کان اعلمهم یومئذ (قال) فان وصی وموضع سری وخیر من أترک بعدی وینجز عدتی ویقضی دینی علی بن ابی طالب [5] (قال) رواه الطبرانی). پیامبر - صلی الله علیه و سلم - در جواب سلمان که پرسید: (همة پیامبران وصی داشتند پس چه کسی وصی شما می‌باشد؟) پاسخ داد: آیا وصی موسی را می‌شناسی؟ گفتم: بله، یوشع بن‌نون است. پیامبر - صلی الله علیه و سلم - فرمود: برای چه او وصی موسی بود؟ گفتم: برای اینکه او اعلم ایشان در این هنگام بود. پیامبر - صلی الله علیه و سلم - فرمود: پس همانا من وصی وموضع اسرار من وبهترین کسی که بعد از من باقی می‌ماند و خواسته‌های مرا برآورده می‌کند ودین مرا برپا می‌دارد، علی ابن ابی طالب است. 5 حدیث منزلت: این روایت متواتراً نقل شده است که پیامبر - صلی الله علیه و سلم - زمانی که به قصد غزوات مدینه ومرکز حکومتی مسلمین را ترک می‌فرمود، علی - علیه السلام - را به عنوان جانشین در مدینه قرار می دادند. در این خصوص صحیح بخاری در کتاب بدء الخلق در باب غزوة تبوک به سند خود از مصعب بن سعد روایت می‌کند: (أن رسول الله - صلی الله علیه و سلم - خرج الی تبوک واستخلف علیاً - علیه السلام - فقال: أتخلفنی فی الصبیان والنساء ؟ قال: الا ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی)[6] ترجمه: همانا پیامبر - صلی الله علیه و سلم - خارج شد از مدینه برای شرکت در غزوة تبوک وعلی - علیه السلام - را به عنوان جانشین تعیین نمود، پس فرمود: آیا جانشین من در مدینه برای بچه‌ها وزنان می‌شوی؟ آیا رضایت می‌دهی که تو برای من به منزله هارون برای موسی - علیه السلام - باشی که هنگام خروج موسی، برادرش هارون جانشین وی بود. با این تفاوت که بعد از موسی پیامبران دیگر می‌امدند ولی بعد از من پیامبری نخواهد آمد وتو وصی آخرین پیامبر هستی؟ 6 صحیح ترمذی هم این روایت را به دو طریق نقل می‌کند، یکی از طریق سعید بن المسیب عن سعد أبی وقاص ودیگری از جابر بن عبدالله که پیامبر - صلی الله علیه و سلم - به علی - علیه السلام - فرمود: (أنت منی بمنزلة هارون من موسی الا لا نبی بعدی).[7] 7 حدیث ثقلین: این حدیث از قویترین ادله بر جانشینی علی ابن ابی طالب - علیه السلام - است، ودر تواتر آن بین علمای شیعه وعلمای اهل سنت اجماع وجود دارد. صحیح مسلم در کتاب فضائل الصحابه در باب فضائل علی ابن ابی طالب - علیه السلام - به سند خود از یزید بن حیان روایت می‌کند، که من وحصین بن سبره وعمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم پس حصین به او گفت: همانا ای زید تو پیامبر - صلی الله علیه و سلم - را بسیار دیده‌ای وحدیثش را شنیده‌ای ودر غزوات همراه او شرکت داشتی وپشت سر او نماز خواندی، برای ما بگو که از پیامبر - صلی الله علیه و سلم - چه شنیدی؟ پس زید گفت: روزی که از مکّه برمی‌گشتیم در محلی به نام خم بین مکّه ومدینه در حالی که خطبه می‌خواند وحمد وثنا بر خداوند می‌نمود وموعظه می‌کرد، فرمود:[8] (ای مردم آگاه باشید، بدرستیکه من انسانی هسنم که گمان می‌رود که مرگم نزدیک باشد پس باید فرستادة پروردگار را اجابت کرد وهمانا من در میان شما دو شیء گرانبها باقی می‌گذارم، اول از آن دو کتاب خداست که در آن هدایت ونور می‌باشد، پس بگیرید کتاب خدا را وبه آن تمسک جویید؛ زید می‌گوید: پس پیامبر (ص) برانگیخت (مردم را) به سوی کتاب خدا وآنها به سوی آن دعوت نمود؛ سپس فرمود: ودیگری اهل بیت من است که تذکر می‌دهم ویادآوری می‌کنم خدا را به شما در مورد اهل بیت خود، (این جمله را سه مرتبه تکرار فرمود). پس حصین از زید پرسید: اهل بیت پیامبر (ص) چه کسانی هستند؟ آیا زنان پیامبر هم از اهل بیت او محسوب می‌شوند؟ گفت: زنان او از اهل بیت او محسوب می‌شوند، اما اهل بیت او کسانی هستند که بعد از او صدقه بر آنان حرام می‌باشد. حصین پرسید: ایشان چه کسانی هستند؟ زید گفت: آنان آل علی - علیه السلام - وآل عقیل وآل جعفر وآل عباس می‌باشند. حصین پرسید: صدقه بر تمام اینان حرام است؟ زید گفت: بله). 8- ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق المحرقة همین مضامین را از پیامبر - صلی الله علیه و سلم - می‌آورد که در مرضی که منجر به فوت آن حضرت شده است، آنجا فرموده است [9]. سند حدیث: این حدیث را بزرگان صحابه پیامبر - صلی الله علیه و سلم - روایت کرده‌اند مثل: علی - علیه السلام - ، ابی‌ذر، جابر بن عبد الله انصاری، وزید بن أرقم، وأبی سعید الخدری وزید بن ثابت وحذیفه بن اسید الغفاری و...؛ که مناوی در فیض القدیر [10] وابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه [11] ، بیشتر از بیست طریق برای این روایت نقل کرده‌اند که این خود دلیلی است بر تواتر آن. دلالت حدیث: با رعایت قرائن قطعیه وشواهد آشکار که در متن روایت پیچیده شده است، می‌توان این روایت را در اعلی مراتب قوّت دانست؛ قرائنی مثل: (انما انا بشر یوشک آن یأتی رسول ربی فاجیب) و (این تارک فیکم الثقلین او خلیفتین [12] او فانظروا کیف تخلفونی فیهما[13] او کیف تخلفونی فیکم الثقلین) یا قول پیامبر - صلی الله علیه و سلم - : (ولا تقدموهما فتهلکوا ولا تعلموهما فهم اعلم منکم) [14] دلالت بر این دارند که پیامبر - صلی الله علیه و سلم - ، کتاب واهل بیت را جانشین خود قرار داده وامّت را ترک کرده است، پس همانا افضل واعلم از اهل بیت پیامبر - صلی الله علیه و سلم - علی - علیه السلام - می‌باشد. ابن‌حجرهیثمی در مورد این حدیث اینگونه می‌آورد[15]. رسول خدا - صلی الله علیه و سلم - قرآن وعترت خود را ثقلین نامید: برای اینکه هر شی نفیس وگرانبها وبزرگ مصون ودر امان است، واین دو (قرآن وعرت) هم این چنین هستند؛ برای اینکه هر کدام از آنها معدن علوم دین واسرار وحکمتهای الهی واحکام شرعی هستند وبه همین خاطر پیامبر - صلی الله علیه و سلم - بر پیروی وتمسک وآموختن از آنها دستور فرمود وتحریک نمود؛ وفرمود: حمد مخصوص خدایی است که حکمت را در اهل بیت ما قرار داد. 9- از نظر عقلی نیز دلایل فراوانی وجود دارد که پیامبر(ص) هرگز درباره جانشینی خود کوتاهی نمی کند تا زحمات چندین ساله ی او از بین برود و یا اگر پیامبر جانشین انتخاب نکرد دیگران چرا درباره جانشینی پس از خود تصمی گرفتند یا عمل آنها خطا بوده یا اینکه آنها وصیت پیامبر را ترک کردند، پیامبر به مصالح امت اسلام از همه دانا تر بود لذا آن حضرت جانشین انتخاب کرد نه یکی بلکه 12 جانشین معصوم و انسان کامل. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. الغدیر، علامه امینی. 2. فضائل الخمسه فی الصحاح السته، السید مرتضی الحسینی الفیروز آبادی. 3. الوصی، مرحوم سید محمد حیدری. 4. علی والوصیه، مرحوم نجم الدین عسکری. -------------------------------------------------------------------------------- [1] - شعراء/214. [2] تاریخ طبری، مطبعه الاستقامه بالقاهره، 1357 ه‌ ق، ج2، ص62. و متقی هندی، کنز العمال، حیدرآباد دکن، مطبعه دائره المعارف النظامیه،1312 ه‌ ق، ج6، ص392. [3] هیثمی، مجمع الزوائد، مکتبه قدسی، طبع سنه، 1352، ج8، ص314. [4] - مسند احمد بن حنبل، مطبعة میمنیة مصر، سنه 1313 ه ق، ج 5، ص 86 و92، و حافظ ابونعیم، حلیه الاولیاء مطبعة سعادت مصر، سنه 1350، ج 4، ص333. [5] - هیثمی، مجمع الزوائد، همان کتاب، ج 9، ص 113، ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، مطبعة مجلس دائره المعارف النظامیه حیدر آباد دکن، سنة 1325، ج 3، ص 106، متقی هندی، کنز العمال، مطبعة مجلس دائره المعارف النظامیه حیدر آباد دکن. سنة 1312، ج6، ص154. [6] - صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، مطبعه بولاق سنه 1290، باب فضائل علی علیه السلام، مسند ابی داود، مطبعة الکستلیه، سنه 1280ه‌، ج 1، ص 29، ابونعیم، حلیه الأولیاء، همان کتاب، ج 7، ص 195 و196، به دو طرق بسیار، مسند احمد حنبل، همان کتاب، ج 1، ص 182، خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مصر، مطبعه سعادت سنه 1349ه‌ ، ج11، ص432، نسائی، خصائص علی ابن ابی طالب علیه السلام، مطبعة التقدم العلمیه مصر ص 16، [7] - صحیح ترمزی، مطبعه بولاق، سنه 1292، ج 2، ص 301، ومسند ابی داود، همان، ج 1، ص 29 ومسند احمد حنبل، همان، ج 1، ص 179، وج 3، ص338، [8] - مسند احمد حنبل، همان، ج 4، ص 366، سنن بیهقی، مطبعة مجلس دائره المعارف النظامیه حیدرآباد دکن، سنه 1321، ج2، ص148، وج7، ص30، وسنن الدارمی، دمشق، مطبعه الاعتدال، سنه 1349 ، ج 2، ص 431، ومتقی هندی، کنز العمال، همان، ج 1، ص 45، وج 7، ص 102، والطحاوی، مشکل الاثار، مطبعة مجلس دائره المعارف النظامیه حیدرآباد دکن، سنه 1333 ه، ج 4، ص 368، [9]- ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، مصر، مطبعة میمنیه، سنة 1312، ص 75. [10]- المناوی فیض القدیر، مصر، مطبعه المصطفی، سنه 1356 ه، ج 3 ، ص 14. [11]- ابن حجر هیثمی، مصر، مطبعه میمنیه، سنه 1312، ص 136. [12]- مسند احمد بن حنبل، همان، ج5، ص181. [13]- حاکم، مستدرک الصحیحین، حیدر آباد دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف النظامیة، سنه 1324، ج 3، ص 109. [14]- متقی هندی، کنز العمال، همان، ج 1، ص 47. [15]- هیثمی الصواعق المحرقه، همان، ص 90.
عنوان سوال:

آیا پیامبر اکرم(ص) درباره خلافت پس از خود وصیت کرد؟


پاسخ:

وصیّت نمودن پیامبر در مورد خلافت امیرالمؤمنین از موضوعات واضحه واز مسلمات است و بزرگان شیعه وسنی معتبر آن را به طرق مختلف نقل کرده‌اند که پیامبر - صلی الله علیه و سلم - از اوایل بعثت تا آخرین روزهای عمر در هر فرصتی علی ابن ابی طالب - علیه السلام - و یازده فرزنده معصوم او را را به عنوان جانشین و امام بعد از خود معرفی فرمود:
1 حدیث (الإنذار فی یوم الدار): ابن جریر طبری در تاریخ خود از ابن عباس می‌نویسد که علی ابن ابی طالب گفت: وقتی این آیه بر پیامبر - صلی الله علیه و سلم - نازل شد که (وانذر عشیرتک الأقربین)[1] پیامبر - صلی الله علیه و سلم - مرا خواند وگفت: حدود چهل نفر از خویشاوندان مرا برای خوردن طعام دعوت کن، ومن چنین کردم وحمزه وعباس وابولهب و... را دعوت کردم. سپس پیامبر - صلی الله علیه و سلم - در میان این جمع دستور الهی را که جبرئیل برآن حضرت آورده بود، اجرا نمود وبه ایشان گفت: ای فرزندان عبدالمطلب، خداوند مرا فرموده، شما را به سوی او دعوت کنم، ورسالت خویش را از خویشان خود آغاز نمایم، پس هر کس از شما بر این امر مرا یاری کند، برادر ووصی وجانشین من در میان شماست هیچ کس از ایشان به پیامبر - صلی الله علیه و سلم - پاسخی نداد واز ترس به او پشت کردند. در این حال من که جوان‌ترین آنها بودم گفتم: ای نبی خدا من تو را در انجام رسالت یاری می‌کنم، پس دست مرا گرفت وگفت: فقام القوم این برادر وجانشین من است در میان شما پس سخنان او را بشنوید واو را اطاعت کنید، پس همه بلند شدند ودر حالیکه می‌خندیدند، به ابی طالب می‌گفتند: تو را امر کرد که سخنان پسرت را گوش کنی واطاعت کنی[2].
2. هیثمی در مجمع الزوائد می‌آورد، از عبد الله بن مسعود، نقل کرده و می‌گوید: پیامبر- صلی الله علیه و سلم - از من خواست تا به دنبال او بروم.. پس من به دنبال او روان شدم تا این‌که به مرتفع‌ترین مکان رسیدم، پس برای من نوشته‌ای را مرقوم فرمود. تا اینجا که می‌گوید، پیامبر - صلی الله علیه و سلم - فرمود: همانا به من وعده داده شده‌ که تمام جن وانس به من ایمان آوردند، پس انسان‌ها به من ایمان آوردند امّا جن همانا ریاکارانه عمل کرد وگمان می‌کنم آشکارتر از این باشد مگر این‌که وعدة داده شده نزدیک است. گفتم: ای رسول خدا آیا جانشین خود ابابکر برمی‌گزینی؟ پس از من روی گرداند که فهمیدم با این امر موافق نمی‌باشد. (و مرگ من فرا رسیده باشد) گفتم: ای رسول خدا آیا جانشین خود را عمر انتخاب می‌کنی؟ پس از من روی گرداند که فهمیدم با این امر موافق نمی باشد. من گفتم: ای رسول خدا آیا جانشین خود را علی برمی‌گزینی؟ فرمود اوست وقسم به آن کسی که جز او خدایی نیست واگر با او بیعت نمایید واطاعتش کنید، همگی شما را به بهشت داخل می‌کند.[3]
3 احمد بن حنبل در مسند خود از جابر بن سمره به سند خویش چنین نقل می‌کند: (قال رسول الله - صلی الله علیه و سلم - : لا یزال الدین قائماً حتی یکون اثنا عشر خلیفة من قریش) [4]یعنی پیوسته دین پایدار است تا اینکه دوازده خلیفه از قریش بیایند. که این روایت سندی محکم وقوی است بر حقانیت مذهب شیعة اثنی عشری که اولین ایشان علی ابن ابی طالب وآخرین آنها مهدی است. ودلیل بر بطلان دیگر مذاهب، زیرا این روایت برآنچه که اهل عامه به آن معتقد است در خلفای راشدین چهارگانه یا پنج گانه به انضمام حسن بن علی - علیه السلام - ، قابل انطباق نیست، چرا که آنها تعدادشان کمتر است یا خلافت غیر از این‌ها از بنی امیه یا بنی العباس هم با این روایت سازگاری ندارد، چرا که آنها تعدادشان بیشتر است وهمینطور مذاهب دیگر مثل اسماعیلیه، فطحیه وزیدیه و...
4- باز هیثمی در مجمع الزوائد از سلمان روایت می‌کند که سلمان گفت: (یا رسول الله إن لکل نبی وصیا فمن وصیک؟ فسکت عنی فلما کان بعد رأنی فقال: یا سلمان فأسرعت الیه، وقلت لبیک، قال: تعلم من وصی موسی؟ قلت: نعم، یوشع بن نون، قال: لم؟ قلت: لانه کان اعلمهم یومئذ (قال) فان وصی وموضع سری وخیر من أترک بعدی وینجز عدتی ویقضی دینی علی بن ابی طالب [5] (قال) رواه الطبرانی).
پیامبر - صلی الله علیه و سلم - در جواب سلمان که پرسید: (همة پیامبران وصی داشتند پس چه کسی وصی شما می‌باشد؟) پاسخ داد: آیا وصی موسی را می‌شناسی؟ گفتم: بله، یوشع بن‌نون است. پیامبر - صلی الله علیه و سلم - فرمود: برای چه او وصی موسی بود؟ گفتم: برای اینکه او اعلم ایشان در این هنگام بود. پیامبر - صلی الله علیه و سلم - فرمود: پس همانا من وصی وموضع اسرار من وبهترین کسی که بعد از من باقی می‌ماند و خواسته‌های مرا برآورده می‌کند ودین مرا برپا می‌دارد، علی ابن ابی طالب است.
5 حدیث منزلت: این روایت متواتراً نقل شده است که پیامبر - صلی الله علیه و سلم - زمانی که به قصد غزوات مدینه ومرکز حکومتی مسلمین را ترک می‌فرمود، علی - علیه السلام - را به عنوان جانشین در مدینه قرار می دادند. در این خصوص صحیح بخاری در کتاب بدء الخلق در باب غزوة تبوک به سند خود از مصعب بن سعد روایت می‌کند: (أن رسول الله - صلی الله علیه و سلم - خرج الی تبوک واستخلف علیاً - علیه السلام - فقال: أتخلفنی فی الصبیان والنساء ؟ قال: الا ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی)[6] ترجمه: همانا پیامبر - صلی الله علیه و سلم - خارج شد از مدینه برای شرکت در غزوة تبوک وعلی - علیه السلام - را به عنوان جانشین تعیین نمود، پس فرمود: آیا جانشین من در مدینه برای بچه‌ها وزنان می‌شوی؟ آیا رضایت می‌دهی که تو برای من به منزله هارون برای موسی - علیه السلام - باشی که هنگام خروج موسی، برادرش هارون جانشین وی بود. با این تفاوت که بعد از موسی پیامبران دیگر می‌امدند ولی بعد از من پیامبری نخواهد آمد وتو وصی آخرین پیامبر هستی؟
6 صحیح ترمذی هم این روایت را به دو طریق نقل می‌کند، یکی از طریق سعید بن المسیب عن سعد أبی وقاص ودیگری از جابر بن عبدالله که پیامبر - صلی الله علیه و سلم - به علی - علیه السلام - فرمود: (أنت منی بمنزلة هارون من موسی الا لا نبی بعدی).[7]
7 حدیث ثقلین: این حدیث از قویترین ادله بر جانشینی علی ابن ابی طالب - علیه السلام - است، ودر تواتر آن بین علمای شیعه وعلمای اهل سنت اجماع وجود دارد. صحیح مسلم در کتاب فضائل الصحابه در باب فضائل علی ابن ابی طالب - علیه السلام - به سند خود از یزید بن حیان روایت می‌کند، که من وحصین بن سبره وعمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم پس حصین به او گفت: همانا ای زید تو پیامبر - صلی الله علیه و سلم - را بسیار دیده‌ای وحدیثش را شنیده‌ای ودر غزوات همراه او شرکت داشتی وپشت سر او نماز خواندی، برای ما بگو که از پیامبر - صلی الله علیه و سلم - چه شنیدی؟ پس زید گفت: روزی که از مکّه برمی‌گشتیم در محلی به نام خم بین مکّه ومدینه در حالی که خطبه می‌خواند وحمد وثنا بر خداوند می‌نمود وموعظه می‌کرد، فرمود:[8] (ای مردم آگاه باشید، بدرستیکه من انسانی هسنم که گمان می‌رود که مرگم نزدیک باشد پس باید فرستادة پروردگار را اجابت کرد وهمانا من در میان شما دو شیء گرانبها باقی می‌گذارم، اول از آن دو کتاب خداست که در آن هدایت ونور می‌باشد، پس بگیرید کتاب خدا را وبه آن تمسک جویید؛ زید می‌گوید: پس پیامبر (ص) برانگیخت (مردم را) به سوی کتاب خدا وآنها به سوی آن دعوت نمود؛ سپس فرمود: ودیگری اهل بیت من است که تذکر می‌دهم ویادآوری می‌کنم خدا را به شما در مورد اهل بیت خود، (این جمله را سه مرتبه تکرار فرمود). پس حصین از زید پرسید: اهل بیت پیامبر (ص) چه کسانی هستند؟ آیا زنان پیامبر هم از اهل بیت او محسوب می‌شوند؟ گفت: زنان او از اهل بیت او محسوب می‌شوند، اما اهل بیت او کسانی هستند که بعد از او صدقه بر آنان حرام می‌باشد. حصین پرسید: ایشان چه کسانی هستند؟ زید گفت: آنان آل علی - علیه السلام - وآل عقیل وآل جعفر وآل عباس می‌باشند. حصین پرسید: صدقه بر تمام اینان حرام است؟ زید گفت: بله).
8- ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق المحرقة همین مضامین را از پیامبر - صلی الله علیه و سلم - می‌آورد که در مرضی که منجر به فوت آن حضرت شده است، آنجا فرموده است [9].
سند حدیث: این حدیث را بزرگان صحابه پیامبر - صلی الله علیه و سلم - روایت کرده‌اند مثل: علی - علیه السلام - ، ابی‌ذر، جابر بن عبد الله انصاری، وزید بن أرقم، وأبی سعید الخدری وزید بن ثابت وحذیفه بن اسید الغفاری و...؛ که مناوی در فیض القدیر [10] وابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه [11] ، بیشتر از بیست طریق برای این روایت نقل کرده‌اند که این خود دلیلی است بر تواتر آن.
دلالت حدیث: با رعایت قرائن قطعیه وشواهد آشکار که در متن روایت پیچیده شده است، می‌توان این روایت را در اعلی مراتب قوّت دانست؛ قرائنی مثل: (انما انا بشر یوشک آن یأتی رسول ربی فاجیب) و (این تارک فیکم الثقلین او خلیفتین [12] او فانظروا کیف تخلفونی فیهما[13] او کیف تخلفونی فیکم الثقلین) یا قول پیامبر - صلی الله علیه و سلم - : (ولا تقدموهما فتهلکوا ولا تعلموهما فهم اعلم منکم) [14] دلالت بر این دارند که پیامبر - صلی الله علیه و سلم - ، کتاب واهل بیت را جانشین خود قرار داده وامّت را ترک کرده است، پس همانا افضل واعلم از اهل بیت پیامبر - صلی الله علیه و سلم - علی - علیه السلام - می‌باشد. ابن‌حجرهیثمی در مورد این حدیث اینگونه می‌آورد[15].
رسول خدا - صلی الله علیه و سلم - قرآن وعترت خود را ثقلین نامید: برای اینکه هر شی نفیس وگرانبها وبزرگ مصون ودر امان است، واین دو (قرآن وعرت) هم این چنین هستند؛ برای اینکه هر کدام از آنها معدن علوم دین واسرار وحکمتهای الهی واحکام شرعی هستند وبه همین خاطر پیامبر - صلی الله علیه و سلم - بر پیروی وتمسک وآموختن از آنها دستور فرمود وتحریک نمود؛ وفرمود: حمد مخصوص خدایی است که حکمت را در اهل بیت ما قرار داد.
9- از نظر عقلی نیز دلایل فراوانی وجود دارد که پیامبر(ص) هرگز درباره جانشینی خود کوتاهی نمی کند تا زحمات چندین ساله ی او از بین برود و یا اگر پیامبر جانشین انتخاب نکرد دیگران چرا درباره جانشینی پس از خود تصمی گرفتند یا عمل آنها خطا بوده یا اینکه آنها وصیت پیامبر را ترک کردند، پیامبر به مصالح امت اسلام از همه دانا تر بود لذا آن حضرت جانشین انتخاب کرد نه یکی بلکه 12 جانشین معصوم و انسان کامل.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. الغدیر، علامه امینی.
2. فضائل الخمسه فی الصحاح السته، السید مرتضی الحسینی الفیروز آبادی.
3. الوصی، مرحوم سید محمد حیدری.
4. علی والوصیه، مرحوم نجم الدین عسکری.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - شعراء/214.
[2] تاریخ طبری، مطبعه الاستقامه بالقاهره، 1357 ه‌ ق، ج2، ص62. و متقی هندی، کنز العمال، حیدرآباد دکن، مطبعه دائره المعارف النظامیه،1312 ه‌ ق، ج6، ص392.
[3] هیثمی، مجمع الزوائد، مکتبه قدسی، طبع سنه، 1352، ج8، ص314.
[4] - مسند احمد بن حنبل، مطبعة میمنیة مصر، سنه 1313 ه ق، ج 5، ص 86 و92، و حافظ ابونعیم، حلیه الاولیاء مطبعة سعادت مصر، سنه 1350، ج 4، ص333.
[5] - هیثمی، مجمع الزوائد، همان کتاب، ج 9، ص 113، ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، مطبعة مجلس دائره المعارف النظامیه حیدر آباد دکن، سنة 1325، ج 3، ص 106، متقی هندی، کنز العمال، مطبعة مجلس دائره المعارف النظامیه حیدر آباد دکن. سنة 1312، ج6، ص154.
[6] - صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، مطبعه بولاق سنه 1290، باب فضائل علی علیه السلام، مسند ابی داود، مطبعة الکستلیه، سنه 1280ه‌، ج 1، ص 29، ابونعیم، حلیه الأولیاء، همان کتاب، ج 7، ص 195 و196، به دو طرق بسیار، مسند احمد حنبل، همان کتاب، ج 1، ص 182، خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مصر، مطبعه سعادت سنه 1349ه‌ ، ج11، ص432، نسائی، خصائص علی ابن ابی طالب علیه السلام، مطبعة التقدم العلمیه مصر ص 16،
[7] - صحیح ترمزی، مطبعه بولاق، سنه 1292، ج 2، ص 301، ومسند ابی داود، همان، ج 1، ص 29 ومسند احمد حنبل، همان، ج 1، ص 179، وج 3، ص338،
[8] - مسند احمد حنبل، همان، ج 4، ص 366، سنن بیهقی، مطبعة مجلس دائره المعارف النظامیه حیدرآباد دکن، سنه 1321، ج2، ص148، وج7، ص30، وسنن الدارمی، دمشق، مطبعه الاعتدال، سنه 1349 ، ج 2، ص 431، ومتقی هندی، کنز العمال، همان، ج 1، ص 45، وج 7، ص 102، والطحاوی، مشکل الاثار، مطبعة مجلس دائره المعارف النظامیه حیدرآباد دکن، سنه 1333 ه، ج 4، ص 368،
[9]- ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، مصر، مطبعة میمنیه، سنة 1312، ص 75.
[10]- المناوی فیض القدیر، مصر، مطبعه المصطفی، سنه 1356 ه، ج 3 ، ص 14.
[11]- ابن حجر هیثمی، مصر، مطبعه میمنیه، سنه 1312، ص 136.
[12]- مسند احمد بن حنبل، همان، ج5، ص181.
[13]- حاکم، مستدرک الصحیحین، حیدر آباد دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف النظامیة، سنه 1324، ج 3، ص 109.
[14]- متقی هندی، کنز العمال، همان، ج 1، ص 47.
[15]- هیثمی الصواعق المحرقه، همان، ص 90.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین