مرقد مطهر و ملکوتی امیرمؤمنان سالها در اختفاء بود چرا که پس از شهادت، شبانه و با اختفای کامل با حضور اندکی از دوستان خاص و فرزندان عزیزش تشییع شد، بطوری که نقل شده طبق وصیت آن حضرت جلو تابوت حضرت، را خالی گذاشته و حسنین از طرف پشت تابوت گرفته بودند تا این که در محلی به دور از شهر کوفه تابوت بر زمین نشست، آنجا را حفر کردند، سنگ نبشتهای از زیر خاک در آمد که در آن نوشته بود اینجا مدفن امیرمؤمنان علی علیه السلام است که نوح شیخالانبیاء آن را آماده نموده است.[1] این مرقد ملکوتی به علت جو سیاسی حکومت اموی که شیعیان و حتی مظنونی به تشیع را به دار میآویختند[2] و بر منبر و در قنوت نماز علی علیه السلام را لعن میکردند.[3] همچنانکه به علت فقدان امنیت قبر مطهر حضرت فاطمه نیز در اختفای کامل بوده و تاکنون قبر آن حضرت نامعلوم است. نقل شده که قبر آن حضرت برای ائمه علیهم السلام معلوم بود و امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام و سایر ائمه و فرزندان آن حضرت محل قبر را میدانستند ولی از دیگران پوشیده میداشتند، تا اینکه در دوره خلافت بنیعباس وقتی هارونالرشید به شکار رفت و قصد شکار آهویی را نمود سگها را دنبال آن فرستاد، اما چون آهو به نیزاری پناه برد، سگهای شکاری از نزدیک شدن به آن محل خودداری کردند، چون این عمل چندین بار تکرار شد. هارون حیرتزده شد و در پی کشف علت، پیرمردی از بنیاسد را پیدا کرد و از علت حادثه جویا شد، پیرمرد گفت: من از پدرانم شنیدهام که اینجا قبر امیرمؤمنان علی بن ابیطالب است. بدین ترتیب پس از این واقعه قبر آن حضرت برای همه کشف شد و هارونالرشید پس از آن به زیارت آن محل میآمد.[4] یکی از علل انتساب اماکن مختلف به آن حضرت اختفاء چندین سال قبر آن حضرت، و عشق و محبت شیعیان و مسلمانان به آن حضرت است که از جمله این اماکن محلی است که در بین مردم افغانستان در حدود قرن هفتم به بعد به نام مزار شریف به عنوان زیارتگاه آن حضرت مشهور شده است. در منتخب التواریخ آمده است: (در بلخ مقبرهای است مشهور است به مزار شریف و بعضی از اهالی بلخ اعتقادشان آن است که آن، قبر مقدس حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام است، جناب آقای سید محمد نائب، کلیددار نجف اشرف پسر مرحوم آقا سید حمید رفیعی از برای حقیر نقل کرد که در نجف اشرف کتابی دیدم در دست یک نفر از علما و در آن نوشته بود که یک نفر از امرای بلخ مبتلا شد به (درد مفاصل) و هر قدر نزد اطباء معالجه نمود علاج نشد تا آنکه بالاخره متوسل شد به حضرت رسول صلی الله علیه و آله پس آن حضرت را در عالم رؤیا دید و فرمود دوای مرض تو مالیدن روغن لاولا است...، چون از خواب بیدار شد اطباء را طلبید و گفت روغن لاولا، چه روغنی است؟ همه گفتند نمیدانیم، پس بعد علماء اهل تسنن را طلبید و از آنها سؤال نمود آنها هم گفتند ما نمیدانیم بعد از وزیرش پرسید: آیا در مملکت عالمی هست که ما از او سؤال نکرده باشیم؟ وزیر پس از تفحص عرض کرد: بلی در بلخ عالمی هست رافضی. امیر حکم کرد که او را حاضر کنید چون حاضر شد از او سؤال کردند آن عالم رافضی گفت: روغن لاولا، روغن زیتون است، گفت به چه دلیل گفت به دلیل آنکه خداوند در قرآن مجید فرموده: (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ) امیر روغن زیت را مالید و درد مفاصلش خوب شد این بود که امیر به آن عالم رافضی خیلی محبت نمود. علماء اهل تسنن از این قضیه دلگیر شدند و یک روز به امیر گفتند این عالم رافضی سب و لعن میکند معاویه را امیر به آن عالم شیعه اعتراض نمود گفت آیا این سخن صحیح است؟ گفت: بلی؛ امیر گفت چرا؟ عالم گفت او سهل است بلکه من به آن کسی که او را والی دمشق نمود سب و لعن میکنم. امیر بلخ کلام او را تصدیق نمود. اسم آن عالم علی بود و پدرش ابوطالب چون از دنیا رفت او را در همین موضع دفن کردند. امیر بلخ به جهت قبر او بقعه و بارگاهی ساخت و موقوفاتی قرار داد و معروف شد به قبر علی بن ابیطالب).[5] در تاریخ حبیب السیر تألیف (خواند میر) گزارش شده است که در سال 885 میرزا بایقرا که حاکم بلخ بود فردی بنام شمسالدین محمد که خود را از نوادگان بایزید بسطامی معرفی کرده بود بر اساس نوشتهای در زمان سلطان سنجر ملک شاه سلجوقی ادعا میکرد مرقد امیرمؤمنان در روستای خواجه خیران است...[6] معرفی منابع، جهت مطالعه بیشتر: مزار شریف، علی اکبر نهاوندی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیه چاپ دوم، 1363، ج42، ص301199 و 339-311. [2] . همان، ج43، ص218155. [3] . شیخ مفید، ارشاد، قم، آلالبیت، چاپ اول، 1413، ج 1، ص 8322 و یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، تهران، چاپ هفتم، علمی فرهنگی 74، ج2، ص162170. [4] . شیخ مفید، پیشین، ج 1، ص 2923 کمپانی، فضلالله، علی کیست؟، تهران، دارالکتب الاسلامیه، جاپ شانزدهم، 1372، ص 217. [5] . خراسانی، محمدهاشم، منتخب التواریخ، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه. [6] . خواند میر، تاریخ حبیبالسیر، تهران، خیام، چاپ سوم، 62، ج 4، ص 172.
مرقد مطهر و ملکوتی امیرمؤمنان سالها در اختفاء بود چرا که پس از شهادت، شبانه و با اختفای کامل با حضور اندکی از دوستان خاص و فرزندان عزیزش تشییع شد، بطوری که نقل شده طبق وصیت آن حضرت جلو تابوت حضرت، را خالی گذاشته و حسنین از طرف پشت تابوت گرفته بودند تا این که در محلی به دور از شهر کوفه تابوت بر زمین نشست، آنجا را حفر کردند، سنگ نبشتهای از زیر خاک در آمد که در آن نوشته بود اینجا مدفن امیرمؤمنان علی علیه السلام است که نوح شیخالانبیاء آن را آماده نموده است.[1]
این مرقد ملکوتی به علت جو سیاسی حکومت اموی که شیعیان و حتی مظنونی به تشیع را به دار میآویختند[2] و بر منبر و در قنوت نماز علی علیه السلام را لعن میکردند.[3] همچنانکه به علت فقدان امنیت قبر مطهر حضرت فاطمه نیز در اختفای کامل بوده و تاکنون قبر آن حضرت نامعلوم است.
نقل شده که قبر آن حضرت برای ائمه علیهم السلام معلوم بود و امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام و سایر ائمه و فرزندان آن حضرت محل قبر را میدانستند ولی از دیگران پوشیده میداشتند، تا اینکه در دوره خلافت بنیعباس وقتی هارونالرشید به شکار رفت و قصد شکار آهویی را نمود سگها را دنبال آن فرستاد، اما چون آهو به نیزاری پناه برد، سگهای شکاری از نزدیک شدن به آن محل خودداری کردند، چون این عمل چندین بار تکرار شد. هارون حیرتزده شد و در پی کشف علت، پیرمردی از بنیاسد را پیدا کرد و از علت حادثه جویا شد، پیرمرد گفت: من از پدرانم شنیدهام که اینجا قبر امیرمؤمنان علی بن ابیطالب است. بدین ترتیب پس از این واقعه قبر آن حضرت برای همه کشف شد و هارونالرشید پس از آن به زیارت آن محل میآمد.[4]
یکی از علل انتساب اماکن مختلف به آن حضرت اختفاء چندین سال قبر آن حضرت، و عشق و محبت شیعیان و مسلمانان به آن حضرت است که از جمله این اماکن محلی است که در بین مردم افغانستان در حدود قرن هفتم به بعد به نام مزار شریف به عنوان زیارتگاه آن حضرت مشهور شده است.
در منتخب التواریخ آمده است:
(در بلخ مقبرهای است مشهور است به مزار شریف و بعضی از اهالی بلخ اعتقادشان آن است که آن، قبر مقدس حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام است، جناب آقای سید محمد نائب، کلیددار نجف اشرف پسر مرحوم آقا سید حمید رفیعی از برای حقیر نقل کرد که در نجف اشرف کتابی دیدم در دست یک نفر از علما و در آن نوشته بود که یک نفر از امرای بلخ مبتلا شد به (درد مفاصل) و هر قدر نزد اطباء معالجه نمود علاج نشد تا آنکه بالاخره متوسل شد به حضرت رسول صلی الله علیه و آله پس آن حضرت را در عالم رؤیا دید و فرمود دوای مرض تو مالیدن روغن لاولا است...، چون از خواب بیدار شد اطباء را طلبید و گفت روغن لاولا، چه روغنی است؟ همه گفتند نمیدانیم، پس بعد علماء اهل تسنن را طلبید و از آنها سؤال نمود آنها هم گفتند ما نمیدانیم بعد از وزیرش پرسید: آیا در مملکت عالمی هست که ما از او سؤال نکرده باشیم؟ وزیر پس از تفحص عرض کرد: بلی در بلخ عالمی هست رافضی. امیر حکم کرد که او را حاضر کنید چون حاضر شد از او سؤال کردند آن عالم رافضی گفت: روغن لاولا، روغن زیتون است، گفت به چه دلیل گفت به دلیل آنکه خداوند در قرآن مجید فرموده: (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ) امیر روغن زیت را مالید و درد مفاصلش خوب شد این بود که امیر به آن عالم رافضی خیلی محبت نمود. علماء اهل تسنن از این قضیه دلگیر شدند و یک روز به امیر گفتند این عالم رافضی سب و لعن میکند معاویه را امیر به آن عالم شیعه اعتراض نمود گفت آیا این سخن صحیح است؟ گفت: بلی؛ امیر گفت چرا؟ عالم گفت او سهل است بلکه من به آن کسی که او را والی دمشق نمود سب و لعن میکنم.
امیر بلخ کلام او را تصدیق نمود. اسم آن عالم علی بود و پدرش ابوطالب چون از دنیا رفت او را در همین موضع دفن کردند. امیر بلخ به جهت قبر او بقعه و بارگاهی ساخت و موقوفاتی قرار داد و معروف شد به قبر علی بن ابیطالب).[5]
در تاریخ حبیب السیر تألیف (خواند میر) گزارش شده است که در سال 885 میرزا بایقرا که حاکم بلخ بود فردی بنام شمسالدین محمد که خود را از نوادگان بایزید بسطامی معرفی کرده بود بر اساس نوشتهای در زمان سلطان سنجر ملک شاه سلجوقی ادعا میکرد مرقد امیرمؤمنان در روستای خواجه خیران است...[6]
معرفی منابع، جهت مطالعه بیشتر:
مزار شریف، علی اکبر نهاوندی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیه چاپ دوم، 1363، ج42، ص301199 و 339-311.
[2] . همان، ج43، ص218155.
[3] . شیخ مفید، ارشاد، قم، آلالبیت، چاپ اول، 1413، ج 1، ص 8322 و یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، تهران، چاپ هفتم، علمی فرهنگی 74، ج2، ص162170.
[4] . شیخ مفید، پیشین، ج 1، ص 2923 کمپانی، فضلالله، علی کیست؟، تهران، دارالکتب الاسلامیه، جاپ شانزدهم، 1372، ص 217.
[5] . خراسانی، محمدهاشم، منتخب التواریخ، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه.
[6] . خواند میر، تاریخ حبیبالسیر، تهران، خیام، چاپ سوم، 62، ج 4، ص 172.
- [سایر] علت مخفی بودن مزار علی(علیه السلام) چه بوده و قبر آن حضرت تا چه سالی مخفی مانده است؟
- [سایر] کدام سوره به سورهی امیرالمومنین(ع) مشهور است؟
- [سایر] چرا در شهر مدینه، یا دیگر مراسم مذهبی بیعت با امیرالمؤمنین علیه السلام مطرحنشد؟
- [سایر] چرا علی علیه السّلام شهر کوفه را مرکز حکومت خود قرار داد؟
- [سایر] اکثریت مردم شهر ما جزء فرقه دراویش علی شاهی اند جهت اطلاع بیشتر توضبحاتی بیان فرمایید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا صحیح است که می گویند وقتی که حضرت حجّت(عج) ظهور می کند قبله را به مزار امام حسین(علیه السلام) تغییر می دهد؟
- [سایر] حضرت علی (ع) در کدام خطبه نهج البلاغه چگونگی به خلافت رسیدن سه خلیفه پیش از خود را توضیح می دهد؟ این خطبه به چه نامی مشهور است؟
- [سایر] (اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ) علی ابن الحسین کیست؟ علی اکبر یا امام سجاد؟ لطفا دلیل خود را بگویید. آیا قرائنی وجود دارد که نشان دهد منظور کیست؟
- [سایر] امام علی(ع) چرا اصحابش را پس از حمله سپاه شام به شهر انبار توبیخ می کند؟
- [سایر] سفارش امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام ) به بازرگانان چیست؟
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.