پس از آغاز فتوحات و توسعه حوزه اسلام دو نکته سبب فزونی اهمیت شام و عراق بر مدینه و به تعبیری حجاز شده بود. اوّلاً شمار زیادی از قبایل از جزیرة العرب به شام و عراق آمده بودند که در میان آنها عدة فراوانی از صحابه نیز دیده میشدند. نکته دوم آن بود که وسعت امکانات و استعدادهای نهفته در این مناطق، قابل قیاس با حجاز نبود. زمانی که شورشیان پیمانشکن، در مکه حرکت خود را آغاز کردند، به این نتیجه رسیدند که قبل از آن که امام علی علیه السّلام عراق را به تصرّف خود درآورد به سوی این منطقه حرکت کنند. اگر آنان موفق میشدند کوفه و بصره را تصاحب کنند، کار حجاز تمام شده بود. خارج شدن امام از مدینه کار آسانی نبود، همچنان که گریزی از آن نبود درست همانند زمانی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله شهر مکه را با همة قداست و احساس وطنخواهی آن را ترک کرد. اکنون امام علی علیه السّلام احساس کرده بود که دو دشمن غدار او یکی شام را در تصرف گرفته و دیگری بصره را و اکنون نیز میکوشند تا کوفه را نیز از دست او در آورند. تصاحب این دو شهر بدان معنا بود که تمامی ایران با همة امکانات اقتصادی آن به دست اینان افتاده است از این رو امام برای خاموش کردن شورشیان به سوی عراق حرکت کرد.[1] مدینه از چند جهت توان مقاومت و مقابله را نداشت.اوّلاً از نظر اقتصادی، محیط حجاز، توانایی تحمل رویارویی با عراق یا شام را نداشت. ثانیاً آنکه مدینه از لحاظ نیروی انسانی کشش یک جنگ تمام عیار را با شام نداشت. ثالثاً مردم مدینه، به جز انصار، چندان علاقمند به امام علی علیه السّلام نبودند و افرادی چون عبدالله بن عمر، سعد بن ابی وقاص، محمد بن سلمه، اسامة بن زید و بسیاری دیگر کوچکترین علاقهای به امام نداشتند و خود را مجتهدتر از آن حضرت میدانستند.[2] اما کوفه، از جهات متعددی، و درست در برابر مدینه شرایط کاملاً مناسبی را دارا بود. عراق مشکل جمعیت را نداشت. قبایل فراوانی در آنجا زندگی میکردند، کسانی که در طی فتح ایران، قوت نظامی خود را نشان داده بودند. از نظر اقتصادی نیز، وجود دو رود دجله و فرات و زمینهای حاصل خیز عراق، مهمترین منبع درآمد مردم این خطه بود. به علاوه خراج و جزیه فراوانی از ایران و عراق، در دست مسلمانان بود که ثروتی بیاندازه محسوب میشد. از طرفی هدف اساسی امام پس از سرکوبی شورشیان جمل برخورد با معاویه بود. چنین کاری بدون حضور امام در عراق که در نزدیکی شام قرار داشت ممکن نبود.[3] افزون بر اینها، امام از میان قبایل یمنی طرفداران فراوانی در کوفه داشت. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تارخی خلفا: رسول جعفریان. 2. علل انتخاب کوفه به عنون مرکز خلافت از سوی علی(ع): مریم حمیدی. 3. کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی: داود رجبی. 4. بررسی انتخاب کوفه به عنوان مرکز خلافت اسلامی: محمد حسین رجبی. 5. امیر مومنان و انتقال مرکز خلافت به کوفه: غلام حسین محرمی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . جعفریان، رسول، تاریخ خلفا، انتشارات دلیل، ج 2، ص 273. [2] . بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ج 2، ص 211. [3] . حموی، یاقوت، معجم البلدان، دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص 47.
پس از آغاز فتوحات و توسعه حوزه اسلام دو نکته سبب فزونی اهمیت شام و عراق بر مدینه و به تعبیری حجاز شده بود. اوّلاً شمار زیادی از قبایل از جزیرة العرب به شام و عراق آمده بودند که در میان آنها عدة فراوانی از صحابه نیز دیده میشدند. نکته دوم آن بود که وسعت امکانات و استعدادهای نهفته در این مناطق، قابل قیاس با حجاز نبود.
زمانی که شورشیان پیمانشکن، در مکه حرکت خود را آغاز کردند، به این نتیجه رسیدند که قبل از آن که امام علی علیه السّلام عراق را به تصرّف خود درآورد به سوی این منطقه حرکت کنند. اگر آنان موفق میشدند کوفه و بصره را تصاحب کنند، کار حجاز تمام شده بود.
خارج شدن امام از مدینه کار آسانی نبود، همچنان که گریزی از آن نبود درست همانند زمانی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله شهر مکه را با همة قداست و احساس وطنخواهی آن را ترک کرد. اکنون امام علی علیه السّلام احساس کرده بود که دو دشمن غدار او یکی شام را در تصرف گرفته و دیگری بصره را و اکنون نیز میکوشند تا کوفه را نیز از دست او در آورند. تصاحب این دو شهر بدان معنا بود که تمامی ایران با همة امکانات اقتصادی آن به دست اینان افتاده است از این رو امام برای خاموش کردن شورشیان به سوی عراق حرکت کرد.[1]
مدینه از چند جهت توان مقاومت و مقابله را نداشت.اوّلاً از نظر اقتصادی، محیط حجاز، توانایی تحمل رویارویی با عراق یا شام را نداشت. ثانیاً آنکه مدینه از لحاظ نیروی انسانی کشش یک جنگ تمام عیار را با شام نداشت. ثالثاً مردم مدینه، به جز انصار، چندان علاقمند به امام علی علیه السّلام نبودند و افرادی چون عبدالله بن عمر، سعد بن ابی وقاص، محمد بن سلمه، اسامة بن زید و بسیاری دیگر کوچکترین علاقهای به امام نداشتند و خود را مجتهدتر از آن حضرت میدانستند.[2]
اما کوفه، از جهات متعددی، و درست در برابر مدینه شرایط کاملاً مناسبی را دارا بود. عراق مشکل جمعیت را نداشت. قبایل فراوانی در آنجا زندگی میکردند، کسانی که در طی فتح ایران، قوت نظامی خود را نشان داده بودند. از نظر اقتصادی نیز، وجود دو رود دجله و فرات و زمینهای حاصل خیز عراق، مهمترین منبع درآمد مردم این خطه بود. به علاوه خراج و جزیه فراوانی از ایران و عراق، در دست مسلمانان بود که ثروتی بیاندازه محسوب میشد.
از طرفی هدف اساسی امام پس از سرکوبی شورشیان جمل برخورد با معاویه بود. چنین کاری بدون حضور امام در عراق که در نزدیکی شام قرار داشت ممکن نبود.[3]
افزون بر اینها، امام از میان قبایل یمنی طرفداران فراوانی در کوفه داشت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تارخی خلفا: رسول جعفریان.
2. علل انتخاب کوفه به عنون مرکز خلافت از سوی علی(ع): مریم حمیدی.
3. کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی: داود رجبی.
4. بررسی انتخاب کوفه به عنوان مرکز خلافت اسلامی: محمد حسین رجبی.
5. امیر مومنان و انتقال مرکز خلافت به کوفه: غلام حسین محرمی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . جعفریان، رسول، تاریخ خلفا، انتشارات دلیل، ج 2، ص 273.
[2] . بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ج 2، ص 211.
[3] . حموی، یاقوت، معجم البلدان، دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص 47.
- [سایر] چرا امام زمان علیه السلام مرکز حکومت خودشان را شهر کوفه قرار خواهند داد؟
- [سایر] چرا امام زمان (عج) کوفه را مرکز حکومت خود قرار میدهند، نه شهری از ایران؟
- [سایر] آیا امام زمان علیه السلام کوفه را مرکز حکومت خود قرار میدهد؟ چرا؟
- [سایر] چرا امام علی مرکز خلافت را از مدینه به کوفه منتقل کرد؟
- [سایر] چرا امام زمان (علیه السلام) با تمام وجود تمام بی وفایی های مردم کوفه از زمان حضرت علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام باز به کوفه می روند و مقر حکومت خود را در آن جا قرار می دهند؟ آیا می شود گفت چون از لحاظ سوق الجیشی کوفه مناسب است امام زمان (علیه السلام) به آنجا می روند، و تشکیل حکومت می دهند؟ چرابه یکی از شهرهای ایران نمی آید؟
- [سایر] با سلام علت جابه جایی مرکز خلافت از مدینه به کوفه توسط امام علی(ع)چیست؟ آیا در هنگام به خلافت رسیدن حضرت علی(ع) مدینه امنیت کافی برای خلافت را نداشته ؟
- [سایر] مگرنه اینکه علی ع ازطریق مردم سالاری دینی حکومت را پذیرفت،چرادرخطبه های زیاد به شدت مردم کوفه را با الفاظ گوناگون و بسیارتندنفرین میکند؟
- [سایر] مگراهل کوفه چه کردندکه شعارمی دهیم:مااهل کوفه نیستیم علی تنهابماند!!؟؟
- [سایر] با توجه به عدم تداوم حکومت امام علی علیه السلام، آیا می توان روش حکومتی ایشان را الگو قرار داد؟
- [سایر] چرا امام علی علیه السّلام امارت ابوموسی اشعری را بر مردم کوفه ابقا کرد؟
- [آیت الله مظاهری] مسافر میتواند در تمام شهر مکّه و شهر مدینه و شهر کربلا و شهر کوفه نماز را تمام بخواند. و جایی که اوّل جزو این شهرها نبوده و بعد افزوده شده یا در آینده میشود نیز همین حکم را دارد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.