امام سجاد علیه السّلام در سخنان گهربار خود، از جمله در رسالة حقوق، سفارش زیادی به رعایت حقوق خویشان نمودهاند پس چگونه می شود ایشان از اوضاع و احوال اهل بیت علیهم السّلام اطلاع نداشته باشند و اگر گفته شود با توجه به خفقان شدید حاکم بر عصر امام زین العالدین علیه السّلام و مراقبت و کنترل دستگاه حاکم بر رفت و آمدها به منزل آن بزرگوار ممکن است که امام علیه السّلام از احوال نزدیکان خویش آگاهی نداشته اند. این مطلب نیز با توجه به این که اسناد بسیاری حکایت از آن دارد که امام سجاد علیه السّلام پس از واقعة کربلا و شرایط حاکم بر جامعه مسلمین، شمار زیادی از خانواده های فقیر مدینه را سرپرستی می کرد و شبانه و مخفیانه به آنان سر می زد و به آنها آب و نان و غذا می داد.[1] که از امور مربوط به نزدیکترین خویشانشان غافل بمانند. در نتیجه اصل رابطة امام زین العابدین علیه السّلام و خواهران بزرگوارشان را با توجه به مطالبی که بیان شد می توان فهمید. اما قبل از پرداختن به فراز دوم سؤال بیان چند مطلب لازم است. 1. شخصیت دختران امام حسین علیه السّلام فاطمه (س) وی در دامان پدری چون امام حسین علیه السّلام و مادری به نام ام اسحاق، پرورش یافت و از کمالات معنوی و علمی آن بزرگواران و برادر گرامی خود امام سجاد علیه السّلام بهره برد. پس از خواستگاری پسر عمویش (حسن بن حسن) علیهما السلام معروف به (حسن مثنّی) امام حسین علیه السّلام او را به عقد برادرزاده اش درآورد و در توصیف دخترشان فاطمه(س) چنین فرمود: من دختری را به ازدواج تو در می آورم که شبیه ترین افراد به مادرم فاطمه(س) است پیوسته شب زنده دار و روزه دار می باشد و چون (حورالعین) است.[2] فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام به همراه همسرش (حسن بن حسن) علیهما السلام در واقعه جانگداز عاشورا حضور داشت و امام حسین علیه السّلام نیز به هنگام شهادت وصیتی مکتوب را به آن بزرگوار داد تا ایشان امانت دار پدر باشد. چون امام سجاد علیه السّلام در بستر بیماری بود. شوهر وی در قضیة کربلا مجروح شد و سپس بهبودی یافت و از مخالفان سرسخت بنی امیه شد و آنان نیز ایشان را به شهادت رساندند.[3] نقل است که فاطمه(س) یکسال بر مزار شوهر شهیدش خیمه زد و در حالی که شب ها را به راز و نیاز با خداوند و روزها را نیز روزه دار بود. به عزاداری پرداخت.[4] همچنین فاطمه (س) را راوی حدیث از پدر بزرگوارشان و دیگران دانسته اند.[5] سکینه(س) او نیز در دامان امام حسین علیه السّلام و مادری به نام رباب تربیت شد و از مکتب تربیتی پدر بزرگوارشان و امام زین العابدین علیهم السلام بهره برد. او با پسرعمویش (عبدا لله بن حسن) علیه السّلام ازدواج نمود و به همراه شوهر گرامی اش در حماسه خونین عاشورا حضور داشت و همسر وی در کربلا به شهادت رسید. سکینه (س) از زنان بزرگ اسلام و دارای اخلاق فاضله و در دانش و جود و کرم مقام والایی داشت وی در فنون فصاحت و بلاغت سرآمد زنان عصر خود بود.[6] 2. شخصیت مصعب ابن زبیر و عبدالله ابن عمر و بن عثمان بن عفان مصعب ابن زبیر از مردان نامی صدر اسلام و برادرش عبدالله را در جریان فتح حجاز و عراق که منجر به شکست قیام مختار و کشته شدن وی شد همراهی کرد.[7] او گرچه مانند یاران راستین ائمه صادق و استوار نبود ولی هیچگاه بر ضد خاندان اهل بیت نبود. عبدالله ابن عمر و بن عثمان بن عفان به نقل مورخان وی مردی سخاوتمند، کریم، شریف،شجاع، نیکوکار و راوی حدیث بوده است علم و دانش و دینداری وارتباط او با معارف اهلبیت مورد تأیید قرار گرفته است.[8] در جریان ازدواج (مصعب ابن زبیر) و (عبدالله بن عمرو) با دختران امام حسین علیه السّلام با بررسی متون و منابع موجود در این زمینه به نوعی تناقض بر می خوریم. برخی از منابع اصل جریان ازدواج را انکار کرده اند و بر این اعتقادند که شیعه عقیده دارد که فاطمه(س) و سکینه(س) پس از شهادت همسرانشان با فرد دیگری ازدواج نکرده اندو این اتهام ازدواج های متعدد به آن بزرگواران توطئه ای در ادامة اهانت های بیشمار دشمنان اهلبیت علیهم السلام است. و دلیل آنان این است که اخبار وارده در این امر با یکدیگر در تضاد است و از نظر شیعه مردود است و نمی تواند جایی از استحکام و اطمینان داشته باشد.[9] اما در منابع متعدد دیگری به اصل ازدواج فاطمه (س) با عبدالله بن عمرو و سکینه (س) با مصعب ابن زبیر اشاره شده است. دربارة ازدواج فاطمه(س) با عبدالله بن عمرو بن عثمان آورده اند: چون عبدالله بن عمرو از فاطمه(س) خواستگاری کرد، فاطمه به خواستگاران او جواب رد داد، ولی مادر فاطمه که به آن ازدواج مایل بود، او را سوگند داد که همسری عبدالله را بپذیرد؛ فاطمه هم به ناچار به خاطر اصرار و برای جلب رضایت مادر و مصالحی که در نظر داشت ازدواج با عبدالله بن عمرو را پذیرفت. البته بعد از آنکه (به اعتراف همة مورخان) فاطمه (س) یک سال بر مزار همسر شهیدش خیمه زد و در حالی که شبها به راز و نیاز با خداوند و روزها را نیز روزه داشت به عزاداری پرداخت.[10] در یکی از متون برای توجیه ازدواج فاطمه(س) و عبدالله بن عمرو چنین آمده است: باید توجه داشت، حساب (عبدالله ابن عمرو) از نظر اهلبیت علیهم السلام با آباء و اجداد آنان جدا بوده است و آنها در اثر معاشرت با اهلبیت علیهم السلام و تحول شرایط زمان، به حدی رسیده بودند، که بتوانند با خاندان پیامبر صلّی الله علیه و آله ارتباط و حتی پیوند ازدواج داشته باشند.[11] نتیجه گیری: اولاً امام سجاد علیه السّلام با خواهران ارجمندش ارتباط داشته و از اوضاع و احوال آنان خبردار بوده است. ثانیاً: شخصیت فاطمه و سکینه (س) بر فرض وقوع چنین ازدواجی این اجازه را به آنان نمی دهد که با افرادی که از دشمنان اهلبیت عصمت و طهارت محسوب می شوند ازدواج کنند بنابراین (عبدالله ابن عمرو بن عثمان بن عفان) و (مصعب ابن زبیر) با توجه به مطالبی که دربارة شخصیت آنها گفته شد لیاقت ازدواج با آن بزرگواران را داشته اند. شاید گاهی تصور شود ازدواج دختران امام حسین علیه السّلام با افراد یاد شده از روی اجبار و ترس بوده است ولی این امر دربارة شخصیتهایی که در حماسة خونین عاشورا حضور داشته اند و پیام رسان نهضت حسینی بوده اند دور از ذهن است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. زنان بزرگ اسلام، علی محمد دخیل، ترجمه فیروز حریرچی. 2. الارشاد، شیخ مفید، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی. 3. فاطمه دختر امام حسین(ع)، صادقی اردستانی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . قائمی، علی، پیشوای ساجدان امام علی بن الحسین علیه السّلام ، قم، 1376، ص 172 و 402. [2] . دخیل، علی محمد، زنان بزرگ اسلام، فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام ترجمة صادق آئینه وند، ص28 و ارشاد مفید، ص6. [3] . سید کباری، سید علیرضا، مسند فاطمه بنت الحسین علیه السّلام ، قم، انتشارات زائر، 1376. [4] . قمی، عباس، نفثة الصدور، ص 49. [5] . فرهنگ معین، ج 6، ص 1297. [6] . لغت نامة دهخدا، ج 9، ص 13699. [7] . لغت نامة دهخدا، ج 13، ص 21015. [8] . لغت نامة دهخدا، ج 10، ص 15721. [9] . دخیل، علی محمد، زنان بزرگ اسلام، سکینه دختر امام حسین علیه السّلام ، ترجمة دکتر فیروز حریرچی، تهران، امیر کبیر، 1361، ص 18 و قمی، عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 638، ریاض الجنان، ص 51، عبدالرزاق، مقتل الحسین علیه السّلام ص 330. [10] . صادقی اردستانی، احمد، فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام ، تهران، مطهر، 1379، ص 182، 178 و ترجمة مقاتل الطالبین، ص 196 و 194، قمی، عباس، سفینة البحار، ج1، ص256. [11] . صادقی اردستانی، فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام ، ص 182.
چرا با وجود امام سجاد(ع) خواهرانش با خاندانهایی که دشمن اهل بیت بودند ازدواج کردند؟ مانند ابن زبیر و نواده عثمان.
امام سجاد علیه السّلام در سخنان گهربار خود، از جمله در رسالة حقوق، سفارش زیادی به رعایت حقوق خویشان نمودهاند پس چگونه می شود ایشان از اوضاع و احوال اهل بیت علیهم السّلام اطلاع نداشته باشند و اگر گفته شود با توجه به خفقان شدید حاکم بر عصر امام زین العالدین علیه السّلام و مراقبت و کنترل دستگاه حاکم بر رفت و آمدها به منزل آن بزرگوار ممکن است که امام علیه السّلام از احوال نزدیکان خویش آگاهی نداشته اند.
این مطلب نیز با توجه به این که اسناد بسیاری حکایت از آن دارد که امام سجاد علیه السّلام پس از واقعة کربلا و شرایط حاکم بر جامعه مسلمین، شمار زیادی از خانواده های فقیر مدینه را سرپرستی می کرد و شبانه و مخفیانه به آنان سر می زد و به آنها آب و نان و غذا می داد.[1] که از امور مربوط به نزدیکترین خویشانشان غافل بمانند. در نتیجه اصل رابطة امام زین العابدین علیه السّلام و خواهران بزرگوارشان را با توجه به مطالبی که بیان شد می توان فهمید.
اما قبل از پرداختن به فراز دوم سؤال بیان چند مطلب لازم است.
1. شخصیت دختران امام حسین علیه السّلام
فاطمه (س)
وی در دامان پدری چون امام حسین علیه السّلام و مادری به نام ام اسحاق، پرورش یافت و از کمالات معنوی و علمی آن بزرگواران و برادر گرامی خود امام سجاد علیه السّلام بهره برد.
پس از خواستگاری پسر عمویش (حسن بن حسن) علیهما السلام معروف به (حسن مثنّی) امام حسین علیه السّلام او را به عقد برادرزاده اش درآورد و در توصیف دخترشان فاطمه(س) چنین فرمود: من دختری را به ازدواج تو در می آورم که شبیه ترین افراد به مادرم فاطمه(س) است پیوسته شب زنده دار و روزه دار می باشد و چون (حورالعین) است.[2]
فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام به همراه همسرش (حسن بن حسن) علیهما السلام در واقعه جانگداز عاشورا حضور داشت و امام حسین علیه السّلام نیز به هنگام شهادت وصیتی مکتوب را به آن بزرگوار داد تا ایشان امانت دار پدر باشد. چون امام سجاد علیه السّلام در بستر بیماری بود.
شوهر وی در قضیة کربلا مجروح شد و سپس بهبودی یافت و از مخالفان سرسخت بنی امیه شد و آنان نیز ایشان را به شهادت رساندند.[3]
نقل است که فاطمه(س) یکسال بر مزار شوهر شهیدش خیمه زد و در حالی که شب ها را به راز و نیاز با خداوند و روزها را نیز روزه دار بود. به عزاداری پرداخت.[4] همچنین فاطمه (س) را راوی حدیث از پدر بزرگوارشان و دیگران دانسته اند.[5]
سکینه(س)
او نیز در دامان امام حسین علیه السّلام و مادری به نام رباب تربیت شد و از مکتب تربیتی پدر بزرگوارشان و امام زین العابدین علیهم السلام بهره برد.
او با پسرعمویش (عبدا لله بن حسن) علیه السّلام ازدواج نمود و به همراه شوهر گرامی اش در حماسه خونین عاشورا حضور داشت و همسر وی در کربلا به شهادت رسید. سکینه (س) از زنان بزرگ اسلام و دارای اخلاق فاضله و در دانش و جود و کرم مقام والایی داشت وی در فنون فصاحت و بلاغت سرآمد زنان عصر خود بود.[6]
2. شخصیت مصعب ابن زبیر و عبدالله ابن عمر و بن عثمان بن عفان
مصعب ابن زبیر
از مردان نامی صدر اسلام و برادرش عبدالله را در جریان فتح حجاز و عراق که منجر به شکست قیام مختار و کشته شدن وی شد همراهی کرد.[7] او گرچه مانند یاران راستین ائمه صادق و استوار نبود ولی هیچگاه بر ضد خاندان اهل بیت نبود.
عبدالله ابن عمر و بن عثمان بن عفان
به نقل مورخان وی مردی سخاوتمند، کریم، شریف،شجاع، نیکوکار و راوی حدیث بوده است علم و دانش و دینداری وارتباط او با معارف اهلبیت مورد تأیید قرار گرفته است.[8] در جریان ازدواج (مصعب ابن زبیر) و (عبدالله بن عمرو) با دختران امام حسین علیه السّلام با بررسی متون و منابع موجود در این زمینه به نوعی تناقض بر می خوریم. برخی از منابع اصل جریان ازدواج را انکار کرده اند و بر این اعتقادند که شیعه عقیده دارد که فاطمه(س) و سکینه(س) پس از شهادت همسرانشان با فرد دیگری ازدواج نکرده اندو این اتهام ازدواج های متعدد به آن بزرگواران توطئه ای در ادامة اهانت های بیشمار دشمنان اهلبیت علیهم السلام است. و دلیل آنان این است که اخبار وارده در این امر با یکدیگر در تضاد است و از نظر شیعه مردود است و نمی تواند جایی از استحکام و اطمینان داشته باشد.[9] اما در منابع متعدد دیگری به اصل ازدواج فاطمه (س) با عبدالله بن عمرو و سکینه (س) با مصعب ابن زبیر اشاره شده است. دربارة ازدواج فاطمه(س) با عبدالله بن عمرو بن عثمان آورده اند: چون عبدالله بن عمرو از فاطمه(س) خواستگاری کرد، فاطمه به خواستگاران او جواب رد داد، ولی مادر فاطمه که به آن ازدواج مایل بود، او را سوگند داد که همسری عبدالله را بپذیرد؛ فاطمه هم به ناچار به خاطر اصرار و برای جلب رضایت مادر و مصالحی که در نظر داشت ازدواج با عبدالله بن عمرو را پذیرفت. البته بعد از آنکه (به اعتراف همة مورخان) فاطمه (س) یک سال بر مزار همسر شهیدش خیمه زد و در حالی که شبها به راز و نیاز با خداوند و روزها را نیز روزه داشت به عزاداری پرداخت.[10]
در یکی از متون برای توجیه ازدواج فاطمه(س) و عبدالله بن عمرو چنین آمده است:
باید توجه داشت، حساب (عبدالله ابن عمرو) از نظر اهلبیت علیهم السلام با آباء و اجداد آنان جدا بوده است و آنها در اثر معاشرت با اهلبیت علیهم السلام و تحول شرایط زمان، به حدی رسیده بودند، که بتوانند با خاندان پیامبر صلّی الله علیه و آله ارتباط و حتی پیوند ازدواج داشته باشند.[11]
نتیجه گیری:
اولاً امام سجاد علیه السّلام با خواهران ارجمندش ارتباط داشته و از اوضاع و احوال آنان خبردار بوده است. ثانیاً: شخصیت فاطمه و سکینه (س) بر فرض وقوع چنین ازدواجی این اجازه را به آنان نمی دهد که با افرادی که از دشمنان اهلبیت عصمت و طهارت محسوب می شوند ازدواج کنند بنابراین (عبدالله ابن عمرو بن عثمان بن عفان) و (مصعب ابن زبیر) با توجه به مطالبی که دربارة شخصیت آنها گفته شد لیاقت ازدواج با آن بزرگواران را داشته اند.
شاید گاهی تصور شود ازدواج دختران امام حسین علیه السّلام با افراد یاد شده از روی اجبار و ترس بوده است ولی این امر دربارة شخصیتهایی که در حماسة خونین عاشورا حضور داشته اند و پیام رسان نهضت حسینی بوده اند دور از ذهن است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. زنان بزرگ اسلام، علی محمد دخیل، ترجمه فیروز حریرچی.
2. الارشاد، شیخ مفید، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی.
3. فاطمه دختر امام حسین(ع)، صادقی اردستانی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . قائمی، علی، پیشوای ساجدان امام علی بن الحسین علیه السّلام ، قم، 1376، ص 172 و 402.
[2] . دخیل، علی محمد، زنان بزرگ اسلام، فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام ترجمة صادق آئینه وند، ص28 و ارشاد مفید، ص6.
[3] . سید کباری، سید علیرضا، مسند فاطمه بنت الحسین علیه السّلام ، قم، انتشارات زائر، 1376.
[4] . قمی، عباس، نفثة الصدور، ص 49.
[5] . فرهنگ معین، ج 6، ص 1297.
[6] . لغت نامة دهخدا، ج 9، ص 13699.
[7] . لغت نامة دهخدا، ج 13، ص 21015.
[8] . لغت نامة دهخدا، ج 10، ص 15721.
[9] . دخیل، علی محمد، زنان بزرگ اسلام، سکینه دختر امام حسین علیه السّلام ، ترجمة دکتر فیروز حریرچی، تهران، امیر کبیر، 1361، ص 18 و قمی، عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 638، ریاض الجنان، ص 51، عبدالرزاق، مقتل الحسین علیه السّلام ص 330.
[10] . صادقی اردستانی، احمد، فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام ، تهران، مطهر، 1379، ص 182، 178 و ترجمة مقاتل الطالبین، ص 196 و 194، قمی، عباس، سفینة البحار، ج1، ص256.
[11] . صادقی اردستانی، فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام ، ص 182.
- [سایر] آیا امام سجاد علیه السلام در واقعه حرّه به مروان که دشمن سرسخت اهل بیت بود پناه داد؟ چرا؟
- [سایر] آیا امام سجاد علیه السلام در واقعه حرّه به مروان که دشمن سرسخت اهل بیت بود پناه داد؟ چرا؟
- [سایر] طلحه و زبیر و عایشه در قتل عثمان چه نقشی داشتند؟
- [سایر] آیا سکینه دختر امام حسین علیهالسّلام با پسر زبیر که دشمن امام بود ازدواج کرده است؟
- [سایر] بسیاری از بزرگان اصحاب از اهل بیت پیامبر زن گرفتهاند و اهل بیت از آنها زن گرفتهاند، به خصوص شیخین (ابوبکر و عمر) چنانکه همه مورّخان و ناقلان اخبار، سنی و شیعه بر این اتفاق نظر دارند. - پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر ازدواج نمود. - و دو دخترش رقیه و ام کلثوم را یکی پس از دیگری به ازدواج خلیفه سوم عثمان بن عفان در آورد، و به خاطر این عثمان به ذی النورین ملقب شده است. - و پسرش ابان بن عثمان با ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر بن ابی طالب ازدواج کرد. - و مروان بن ابان بن عثمان با ام قاسم دختر حسن بن علی بن ابی طالب ازدواج کرده است. - و زید بن عمرو بن عثمان با سکینه دختر حسین ازدواج نموده بود. - و عبدالله بن عمرو بن عثمان با فاطمه دختر حسین بن علی ازدواج کرده بود. و از دیگر اصحاب که نیز با اهل بیت فامیل بودند و از آنها زن گرفته بودند نام نمیبریم و فقط در این مورد به ذکر خلفای ثلاثه اکتفا میکنیم، تا بیان کنیم که اهل بیت با آنها محبت و دوستی داشتند و به خاطر آن این ازدواجها و پیوندها صورت گرفته است و همچنین میبینیم که اهل بیت نامهای اصحاب پیامبر(ص) را بر فرزندانش میگذاشتند، و مورّخین و ناقلان اخبار همه شیعه و سنی بر این امر اتفاق نظر دارند. چنانکه در منابع شیعه آمده است علی یکی از پسرانش که از لیلی بنت مسعود حنظلی بود را ابوبکر نامید، و در بنی هاشم علی اولین کسی است که اسم پسرش را ابوبکر گذاشت. و همچنین حسن بن علی فرزندانش را به این نامها نامگذاری کرد: ابوبکر، عبدالرحمن، طلحه، و عبیدالله و همچنین حسن بن علی چنین نامهایی بر فرزندانش گذاشته بود و موسی کاظم دخترش را عایشه نامید . و کینه بعضی از اهل بیت ابوبکر بود، مانند زین العابدین علی بن حسین، و علی بن موسی الرضا که کینهاش ابوبکر بود. و همچنین بعضی از اهل بیت اسم پسرانشان را عمر میگذاشتند، که از جمله آنان میتوان به حضرت علی(ع) اشاره کرد که اسم پسرش را عمر اکبر نامید، مادر این پسر ام حبیب بنت ربیعه بود، و عمر بن علی در کنار برادرش حسین به شهادت رسید، و علی فرزندی دیگر به نام عمر اصغر داشت که مادرش الصهباء التغلبی بود که عمر طولانی کرد و از برادرانش ارث برد. و همچنین حسن بن علی فرزندانش را ابوبکر و عمر نامید. و همچنین علی بن حسین بن علی، و علی زین العابدین و موسی کاظم، و الحسین بن زید بن علی، و اسحاق بن حسن بن علی بن حسین، و نیز حسین بن علی بن حسن بن حسین بن حسن فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیدهاند. و افراد زیاد دیگری از اهل بیت فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیدهاند ولی ما به همین مقدار کفایت میکنیم تا بحث طولانی نشود. و موسی کاظم و علی هادی دخترانش را عایشه نامیدهاند.
- [سایر] باسلام،درکتاب عقدالفرید ج4 آمده:هنگامی که بر عثمان شوریدند،امام علی (ع) )برای دفاع ازعثمان، فرزندانش را فرستاد که جلوی خانه عثمان نگهبان باشند،اما وقتی که عثمان کشته شد امام علی(ع) آمد و یک سیلی به یکی ویک مشت به نفردوم زد وفرمود مگرشما نگهبان نبودید،حال دوسؤال1:آیاعلی(ع)خلافت عثمان را قبول داشته که حاضرنشده که عثمان کشته شود؟2:چراعلی(ع)به خاطر عثمان که ازغاصبین خلافت بوده فرزندانش را کتک زده ؟
- [سایر] سلام آیا صحیح است که حضرت سکینه با مصعب ابن زبیر ازدواج نموده است.ودرصورت صحیح بودن دلیل این امرچیست
- [سایر] آیا قرآن عثمان با قرآن امام علی(ع) تفاوت دارد؟
- [سایر] امام علی(ع) چگونه پاسخ توجیه زبیر برای پیمان شکنی اش را دادند؟
- [سایر] چرا عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد گفت: آب را بر روی امام حسین(ع) همانند بستن آب بر روی عثمان ببندند؟ داستان بستن آب بر روی عثمان چیست؟ چه ربطی به امیرالمؤمنین دارد؟
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله بروجردی] در آشامیدن آب چند چیز مستحب است:اوّل:آب را به طور مکیدن بیاشامد.دوم:در روز ایستاده آب بخورد.سوم:پیش از آشامیدن آب (بسم الله) و بعد از آن (الحمد لله) بگوید.چهارم:به سه نفس آب بیاشامد.پنجم:از روی میل آب بیاشامد.ششم:بعد از آشامیدن آب حضرت ابا عبدالله (- ع) و اهل بیت ایشان را یاد کند و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . در آشامیدن آب، چند چیز مستحب است: اول آب را به طور مکیدن بیاشامد. دوم در روز، ایستاده آب بخورد. سوم پیش از آشامیدن آب (بِسْمِ الله) و بعد از آن (اَلْحَمْدُ لله) بگوید. چهارم به سه نفس آب بیاشامد. پنجم از روی میل آب بیاشامد. ششم بعد از آشامیدن آب، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و اهل بیت بزرگوارش را یاد کند، و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام فرار از جنگ است و در نظر قرآن و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) گناه آن خیلی بزرگ است، و آن اقسامی دارد: الف) فرار از جنگ مخصوصاً اگر موجب تضعیف جبهه و یا تقویت دشمن شود، و مخصوصاً اگر فرار از خطِّ مقدّم جبهه باشد. ب) تخلّف از فرمان فرمانده مخصوصاً اگر این تخلّف، موجب سرکشی دیگران و یا تضعیف فرمانده و یا تضعیف دیگران و یا تقویت دشمن باشد. ج) کمکاری یا بیکاری یا تخلّف از وظیفه مخصوصاً اگر موجب تضعیفی در جبهه یا تقویتی برای دشمن گردد. د) شرکت نکردن در جنگ در صورت احتیاج به او، مخصوصاً اگر تخلّف او موجب تضعیف دیگران یا تقویت دشمن باشد. ه) کمک نکردن به جبهه از جهت مالی و فکری و تبلیغی و مانند اینها مخصوصاً اگر تخلّف او موجب تضعیف دیگران و یا تقویت دشمن باشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] آداب آشامیدن چند چیز است: اول آب را به طور مکیدن بیاشامد. دوم در روز ایستاده آب بخورد. سوم پیش از آشامیدن آب بسم اللّه و بعد از آن الحمد للّه بگوید. چهارم به سه نفس آب بیاشامد. پنجم از روی میل آب بیاشامد. ششم بعد از آشامیدن آب حضرت ابی عبداللّه (ع) و اهل بیت ایشان را یاد کند و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید. چیزهائی که در آشامیدن مذموم است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط؛ گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند؛ مگر آنکه قبرستان دورتر؛ از جهتی بهتر باشد؛ مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند؛ یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر؛ زمین بگذارند و سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند. و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهائی که دستور داده شده؛ پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت نگردد و پیش از آنکه لحد را پوشانند؛ دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگویند؛ مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا محمد بن علی؛ پس از آن بگویند: هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا اللّه وحده لا شریک له و ان محمدا صلی اللّه علیه و آله عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المؤمنین و سید الوصیین و امام افترض اللّه طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القائم الحجه المهدی صلوات اللّه علیهم ائمه المؤمنین و حجج اللّه علی الخلق اجمعین و أئمتک أئمه هدی بک ابرار؛ یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: اذا أتاک الملکان المقربان رسولین من عند اللّه تبارک و تعالی و سألاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن أئمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما: اللّه ربی و محمد (ص) نبیی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی؛ هؤلاء صلوات اللّه علیهم أئمتی و سادتی و قادتی و شفعائی؛ به هم اتولی و من اعدائهم اتبرا فی الدنیا و الاخره. ثم اعلم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: ان اللّه تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا (ص) نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الائمه الاثنی عشر نعم الائمه و ان ما جاء به محمد (ص) حق و ان الموت حق و سؤال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه آتیه لا ریب فیها و ان اللّه یبعث من فی القبور پس بگوید: افهمت یا فلان و به جای فلان اسم میت را بگوید؛ پس از آن بگوید: ثبتک اللّه بالقول الثابت و هداک اللّه الی صراط مستقیم عرف اللّه بینک و بین اولیائک فی مستقر من رحمته پس بگوید: اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک. و اگر میت زن است تمام خطابها و ضمیرها و افعال؛ مؤنث ذکر شود.
- [آیت الله خوئی] مستحب است قبر را به انداز قد انسان متوسط، گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد. مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند، و اگر میت مرد است در دفع سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد، و در دفع چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند، و اگر زن است در دفع سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده، و پیش از دفن و موقع دفن بخوانند، و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند، و صورت میت را روی خاک بگذارند، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند، و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد، و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند، و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ". و بهجا ی فُلانَ ابْنَ فُلانٍ اسم میت و پدرش را بگویند. مثلًا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ یا مُحَمَّدْ آبْنِ عَلی". پس از آن بگویند: " هَلْ انْتَ عَلی اْلعَهْدِ ألِذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ انْ لا إلهَ الّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ انَّ مُحَمَّداً صَلَی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ وَ سَّیِّدُ النَّبِیِیِّنَ وَ خاتَمُ المُّرْسَلِیْنَ وَ أنَ عَلِیّاً امِیْرُ الُمُؤْمِّنْیِنَ وَ سَّیِّدُ اْلوَصِیّیْنَ وَ امامٌ اْفَتَرضَ اللهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالِمْینَ، وَ انَّ اْلحَسَنَ وَ اْلُحَسْینَ وَ عَلِیَّ بْنَ اْلُحُسْینَ وَ مُحَمَّد بْنِ عَلِّیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَ مُوْسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوْسَی وَ مُحَمَّد بْنَ عَلِیَّ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الُحَسَنَ بْنَ عَلِیَّ وَ الْقائمَ الْحُجَّةِ الْمَهْدِی صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائمّةُ الْمُؤمِنْیِنَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ اجْمَعِیْنَ وَ ائُمَّتُکَ ائمّةُ هُدیً ابْرارُ" یا" فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" و بهجا ی فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید:" اذا اتاکَ اْلمَلَکانِ اْلمُقَرَّبانِ رَسُوْلَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَالاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نِبِیِّکَ وَ عَنْ دِیْنِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ ائمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنٌ وَ قُلْ فِی جَوابِهما اللهُ رَبِیّ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّیْ والاسْلامُ دِیْنیٌ وَ اْلقُرآنُ کِتابِی وَ اْلکَعْبَةُ قِبَلتی وَ امِیْرُ الْمُؤْمِنْینَ عَلِیِّ بْنِ ابّیْ طالِبٍ امامِی وَ الْحَسَنٌ بْنُ عَلِیَ الْمُجْتَبی امامِیْ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا امامِی وَ عَلِیٌ زَیْنُ الْعابِدْینَ امامِی وَ مُحَمَّدُ الْباقِرُ امامِی وَ جَعْفَرُ الْصّادِقُ امِامِی وَ مُوْسیَ الْکاظِمُ امامِی وَ عَلِیُ الْرِضا امامِی وَ مُحَمَّدُ الْجَوادُ امامِی وَ عَلِیُ الْهادِی امامِی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَرِی امامِی وَ الْحُجَةُ الْمُنْتَظَرُ امامِی هؤُلآءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائِمَتِیْ وَ سادَتِیْ وَ قادَتِیْ وَ شُفَعائِی بَهَمْ أَتوَلّی وَ مِنْ اعْدائهِمْ اتَبَرَّا فِی الْدُنْیا والاخِرَةِ، ثُمَّ اعْلَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" بهجای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. بعد بگوید:" ان الله تَبَارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الْرَبَّ، وَ انَّ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ نِعْمَ الْرَسُوْلٌ وَ انَّ عَلِیُ بْنَ ابِی طالِبٍ وَ اولادُهُ الْمَعْصُومِیْنةَ الائمة الاثنی عشر نعم اْلَائِمَّةُ، وَ انَّ ما جآءِ بِهِ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ حَقُّ وَ انَّ الْمُوْتَ حَقُّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیْرٍ فِی الْقَبْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقُّ وَ الْنُّشُوْرَ حَقُّ وَ الْصِّراطَ حَقُّ وَ الْمِیْزانَ حَقُّ وَ تَطایِرَ الْکُتُبِ حَقُّ وَ انَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ الْنّارَ حَقُّ وَ انَّ الْسّاعَةَ آتَیةُ لا رَیْبَ فِیْها وَ انَّ الله یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُوْرِ" پس بگوید:" افَهِمْتَ یا فُلانُ" و بهجا ی فلان اسم میت را بگوید. پس از آن بگوید:" ثَبَتَّکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ هداکَ اللهَ الی صِراطٍ مُسْتَقِیْمٍ، عَرَّفَ الله بَیْنَکَ وَ بَیْنَ أوْلیآئک فِیْ مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمِتَهِ" پس بگوید:" الّلهُمَّ جافِ اْلَارْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوْحِهِ الَیْکَ وَ لَقّهِ مُنْکَ بُرْهاناً الّلهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ".
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام کوتاهی در حقوق فرزند است، زیرا همانطور که پدر و مادر در اسلام حقوقی دارند فرزندان نیز چنین هستند، و اگر پدر و مادر آن حقوق را مراعات نکنند، از نظر قرآن موجب خسران در قیامت است. حقوقی که فرزندان بر پدر و مادر دارند چند چیز است: الف) تربیت صحیح اسلامی (آشنا نمودن فرزند با احکام اسلام از اصول و فروع و اخلاق و مقیّد نمودن او به ظواهر شرع از اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از گناهان خصوصاً گناهان بزرگ) و اگر کوتاهی کنند، شریک در جرایم فرزند میباشند. ب) تربیت فرزند به آداب و رسوم اجتماعی و به عبارت دیگر به او ادب آموختن. ج) آموختن دانش در حدّ خوب خواندن و خوب نوشتن. د) فراهم نمودن راهی برای زندگی متوسّط و پرهیزدادن او از تنبلی و بیکاری. ه) فراهم کردن مقدّمات ازدواج برای فرزند خصوصاً اگر دختر باشد که در روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای ازدواج دختر بیشتر سفارش و تأکید شده است. و) گذاشتن اسم اسلامی که سفارش در نامهای پیامبر گرامی و اهلبیت او(سلاماللهعلیهم) زیاد شده است، و شیعه باید از انتخاب نامهای غیر اسلامی برای فرزندان خود پرهیز کند و سزاوار نیست که با وجود اسمهای اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای فرزند خود نام دیگری را انتخاب کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.