مسلم بن عقیل پسر عمو و نمایندة امام حسین علیه السّلام بود که از طرف آن حضرت مأموریت مهم سفارت امام را در کوفه به عهده گرفت.[1] مسلم بن عقیل مخفیانه به همراه سه نفر از کسانی که نامههای سران قبایل کوفه را برای امام آورده بودند در مورخة 15 رمضان سال 59 هجری قمری از مکّه عازم کوفه شدند و در بین راه به مدینه رفته و قبر پیامبر را زیارت کرده و نماز خوانده و با اقربای خود در آن شهر وداع نموده و با اجیر گرفتن دو نفر به عنوان راهنما عازم کوفه شدند.[2] در هیچ یک از مقاتل و منابع تاریخی معتبر همراهی فرزندان مسلم منعکس نشده است و همچنین در ماجرای شهادت مسلم بن عقیل هیچ مورّخی به این امر اشاره نمیکند. از طرف دیگر مسلم از طرف امام مأمور میشود که به طور مخفیانه و دور از چشم دشمنان به این مأموریت برود که بردن کودک نابالغ در ظاهر خلاف این دستور بوده و یا اینکه خود مسلم برای اینکه از راههای مخفی به کوفه برود و دشمن مطّلع نشود از مدینه دو راهنما اجیر میکند که راه را برای مسلم نشان دهند، و در این موقعیّت حسّاس همراه بودن دو کودک و کسی چون مسلم بن عقیل که دارای هوش و ذکاوت و بینش سیاسی بود، دست به چنین اقدامی نمیزد. بلکه این ادّعا را عدّهای گزارش کردهاند که به صحّت و سقم گزارش زیاد اهمیّت نداده و نوشته آنها فاقد سند معتبر است. در منابع آمده که فقط دو همراهی که از مدینه اجیر شده بودند راه را گم کردند و در مقابل عطش نتوانستند دوام بیاورند و مسلم و همراهان دیگر با سختی و مشقّت نجات یافتند.[3] امّا آنچه که در مورد این دو طفل در منابع معتبر آمده این است، که اینها در کربلا حضور داشتند یعنی همه فرزندان مسلم که چهار پسر و یک دختر بود، همراه کاروان امام حسین علیه السّلام بوده و دو نفر از این پسران در رکاب دائی خود، امام حسین علیه السّلام به نامهای عبدالله بن مسلم و محمّد بن مسلم شهید میشوند.[4] و دختر مسلم هم همراه اسرای کربلا بوده، همراه مادرش رقیه دختر امام علی علیه السّلام اسیر میشوند. امّا دو برادر دیگر به اعتقاد مورّخین و علماء، که سر سلسلة این گروه شیخ صدوق، رئیس محدّثین شیعه است و به تبع او علاّمه مجلسی[5] در بحار و شیخ عباس قمی در منتهی الامال [6] و نفس المهموم[7] و ... بعد از شهادت امام علیه السّلام توسط لشکر عبیدالله بن زیاد، اسیر میشوند و آنها را نزد عبیدالله میبرند و او دستور میدهد که این کودکان را زندانی کنند، و در تغذیة (آب و نان) آنها سختگیری کنند، تا آنها تلف شوند. این دو کودک با سختی و مشقّت فراوان روزها را سپری کردند تا اینکه یک سال از ماجرا گذشت. یکی از آنها به دیگری گفت: مدّتی است ما در زندانیم و عمر ما تباه میشود. وقتی شیخ (زندانبان) آمد نسب خود را به او بگوییم (گویا زندانبان با آنها به مهربانی رفتار میکرد) شاید نسبت به ما دلسوزی کند، شب که زندانبان نان و آب آورد. برادر کوچکتر از شیخ دربارة پیامبر صلّی الله علیه و آله و علی علیه السّلام و جعفر طیّار و مسلم بن عقیل سؤال کرد و شیخ نام همه را با احترام یاد کرد و به رسالت پیامبر صلّی الله علیه و آله و ولایت علی علیه السّلام شهادت داد و روشن شد که از محبّان اهل بیت علیهم السّلام است . در این موقع برادران، خود را معرّفی میکنند، و میگویند که دو فرزند مسلم بن عقیل هستند و مدّت یک سال است که در این زندان به سر میبرند و از خانوادة خود هیچ اطّلاعی ندارند. زندانبان وقتی همة قضایا را فهمید کمک کرد تا آن دو طفل از زندان فرار کنند، و آنها فرار کرده بعد از طیّ مسافتی جهت استراحت به پیرزنی پناه میبرند، و شب را در منزل او بیتوته میکنند ولی داماد این زن از کینهتوزان و دشمنان اهل بیت علیهم السّلام بوده، وقتی که شب به منزل میآید و از قضیة حضور فرزندان در خانه باخبر میشود آنها را دستگیر و در سحرگاه در کنار فرات با سنگدلی به شهادت میرساند.[8] با توجّه به این که شیخ صدوق از بزرگان شیعه است و رُوات مورد اطمینان میباشد و روایت را با سند نقل میکند. میتوان گفت که طفلان مسلم همراه مسلم به کوفه نرفتند چنانچه هیچ اشارهای به این امر در منابع معتبر نشده بلکه این دو بزرگوار همراه کاروان کربلا بودند و بعد از شهادت امام در اثر هجوم کوفیان به خیمهگاه امام علیه السّلام این دو کودک اسیر و این سرنوشت برایشان رقم خورد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. منتهی الامال، ج1، شیخ عباس قمی. 2. نفس المهموم، شیخ عباس قمی. 3. امالی شیخ صدوق، ترجمه آیت الله کمره ای. 4. الارشاد، شیخ مفید، ترجمه سید هاشم رسولی محلّاتی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ابی مخنف، وقعة الطف، قم، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ اول، 1367، ص96. [2] . سید بن طاووس، لهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، نشر بخشایش، چاپ اول، 1377، ص56. [3] . مفید، الارشاد، قم، مؤسسة آل البیت، 1412 ه، ص40. [4] . اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، تحقیق سید احمد، صَقِر، بیروت، دارالمعرفة، بیتا، ص94. [5] . مجلسی، بحارالانوار، قم، کتابفروشی اسلامی، چاپ دوم،1369، ج45، ص101 به بعد. [6] . قمی، عباس، منتهی الامال، قم، موسسة انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1373، ج1، ص593. [7] . قمی، عباس، نفس المهموم، (در کربلا چه گذشت؟) ترجمة محمّد باقر کمرهای، قم، انتشارات مسجد صاحب الزمان، چاپ پنجم، 1374، ص 198. [8] . ر.ک: صدوق، امالی، ترجمة کمرهای، تهران، انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، 1370، ص83 88،
با توجه به منابع معتبر جریان دو طفل حضرت مسلم را نقل کنید. آیا آنها در کربلا حاضر بودند یا همراه پدر به کوفه رفتند؟
مسلم بن عقیل پسر عمو و نمایندة امام حسین علیه السّلام بود که از طرف آن حضرت مأموریت مهم سفارت امام را در کوفه به عهده گرفت.[1] مسلم بن عقیل مخفیانه به همراه سه نفر از کسانی که نامههای سران قبایل کوفه را برای امام آورده بودند در مورخة 15 رمضان سال 59 هجری قمری از مکّه عازم کوفه شدند و در بین راه به مدینه رفته و قبر پیامبر را زیارت کرده و نماز خوانده و با اقربای خود در آن شهر وداع نموده و با اجیر گرفتن دو نفر به عنوان راهنما عازم کوفه شدند.[2]
در هیچ یک از مقاتل و منابع تاریخی معتبر همراهی فرزندان مسلم منعکس نشده است و همچنین در ماجرای شهادت مسلم بن عقیل هیچ مورّخی به این امر اشاره نمیکند. از طرف دیگر مسلم از طرف امام مأمور میشود که به طور مخفیانه و دور از چشم دشمنان به این مأموریت برود که بردن کودک نابالغ در ظاهر خلاف این دستور بوده و یا اینکه خود مسلم برای اینکه از راههای مخفی به کوفه برود و دشمن مطّلع نشود از مدینه دو راهنما اجیر میکند که راه را برای مسلم نشان دهند، و در این موقعیّت حسّاس همراه بودن دو کودک و کسی چون مسلم بن عقیل که دارای هوش و ذکاوت و بینش سیاسی بود، دست به چنین اقدامی نمیزد. بلکه این ادّعا را عدّهای گزارش کردهاند که به صحّت و سقم گزارش زیاد اهمیّت نداده و نوشته آنها فاقد سند معتبر است.
در منابع آمده که فقط دو همراهی که از مدینه اجیر شده بودند راه را گم کردند و در مقابل عطش نتوانستند دوام بیاورند و مسلم و همراهان دیگر با سختی و مشقّت نجات یافتند.[3]
امّا آنچه که در مورد این دو طفل در منابع معتبر آمده این است، که اینها در کربلا حضور داشتند یعنی همه فرزندان مسلم که چهار پسر و یک دختر بود، همراه کاروان امام حسین علیه السّلام بوده و دو نفر از این پسران در رکاب دائی خود، امام حسین علیه السّلام به نامهای عبدالله بن مسلم و محمّد بن مسلم شهید میشوند.[4] و دختر مسلم هم همراه اسرای کربلا بوده، همراه مادرش رقیه دختر امام علی علیه السّلام اسیر میشوند.
امّا دو برادر دیگر به اعتقاد مورّخین و علماء، که سر سلسلة این گروه شیخ صدوق، رئیس محدّثین شیعه است و به تبع او علاّمه مجلسی[5] در بحار و شیخ عباس قمی در منتهی الامال [6] و نفس المهموم[7] و ... بعد از شهادت امام علیه السّلام توسط لشکر عبیدالله بن زیاد، اسیر میشوند و آنها را نزد عبیدالله میبرند و او دستور میدهد که این کودکان را زندانی کنند، و در تغذیة (آب و نان) آنها سختگیری کنند، تا آنها تلف شوند. این دو کودک با سختی و مشقّت فراوان روزها را سپری کردند تا اینکه یک سال از ماجرا گذشت. یکی از آنها به دیگری گفت: مدّتی است ما در زندانیم و عمر ما تباه میشود. وقتی شیخ (زندانبان) آمد نسب خود را به او بگوییم (گویا زندانبان با آنها به مهربانی رفتار میکرد) شاید نسبت به ما دلسوزی کند، شب که زندانبان نان و آب آورد. برادر کوچکتر از شیخ دربارة پیامبر صلّی الله علیه و آله و علی علیه السّلام و جعفر طیّار و مسلم بن عقیل سؤال کرد و شیخ نام همه را با احترام یاد کرد و به رسالت پیامبر صلّی الله علیه و آله و ولایت علی علیه السّلام شهادت داد و روشن شد که از محبّان اهل بیت علیهم السّلام است . در این موقع برادران، خود را معرّفی میکنند، و میگویند که دو فرزند مسلم بن عقیل هستند و مدّت یک سال است که در این زندان به سر میبرند و از خانوادة خود هیچ اطّلاعی ندارند. زندانبان وقتی همة قضایا را فهمید کمک کرد تا آن دو طفل از زندان فرار کنند، و آنها فرار کرده بعد از طیّ مسافتی جهت استراحت به پیرزنی پناه میبرند، و شب را در منزل او بیتوته میکنند ولی داماد این زن از کینهتوزان و دشمنان اهل بیت علیهم السّلام بوده، وقتی که شب به منزل میآید و از قضیة حضور فرزندان در خانه باخبر میشود آنها را دستگیر و در سحرگاه در کنار فرات با سنگدلی به شهادت میرساند.[8]
با توجّه به این که شیخ صدوق از بزرگان شیعه است و رُوات مورد اطمینان میباشد و روایت را با سند نقل میکند. میتوان گفت که طفلان مسلم همراه مسلم به کوفه نرفتند چنانچه هیچ اشارهای به این امر در منابع معتبر نشده بلکه این دو بزرگوار همراه کاروان کربلا بودند و بعد از شهادت امام در اثر هجوم کوفیان به خیمهگاه امام علیه السّلام این دو کودک اسیر و این سرنوشت برایشان رقم خورد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. منتهی الامال، ج1، شیخ عباس قمی.
2. نفس المهموم، شیخ عباس قمی.
3. امالی شیخ صدوق، ترجمه آیت الله کمره ای.
4. الارشاد، شیخ مفید، ترجمه سید هاشم رسولی محلّاتی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ابی مخنف، وقعة الطف، قم، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ اول، 1367، ص96.
[2] . سید بن طاووس، لهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، نشر بخشایش، چاپ اول، 1377، ص56.
[3] . مفید، الارشاد، قم، مؤسسة آل البیت، 1412 ه، ص40.
[4] . اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، تحقیق سید احمد، صَقِر، بیروت، دارالمعرفة، بیتا، ص94.
[5] . مجلسی، بحارالانوار، قم، کتابفروشی اسلامی، چاپ دوم،1369، ج45، ص101 به بعد.
[6] . قمی، عباس، منتهی الامال، قم، موسسة انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1373، ج1، ص593.
[7] . قمی، عباس، نفس المهموم، (در کربلا چه گذشت؟) ترجمة محمّد باقر کمرهای، قم، انتشارات مسجد صاحب الزمان، چاپ پنجم، 1374، ص 198.
[8] . ر.ک: صدوق، امالی، ترجمة کمرهای، تهران، انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، 1370، ص83 88،
- [سایر] سلام آیا طفلان مسلم در کربلا بودند یا همراه مسلم به کوفه آمدند و بعد شهادت مسلم آنها نیز شهید شدند؟ مسلم چند بچه داشت؟همسرش کیست؟آیا همسر او هم درکربلا بود؟
- [سایر] مسلم بن عقیل از بدو ورود چه مدت در کوفه بود تا به شهادت رسید؟
- [سایر] چرا امام با شنیدن خبر شهادت مسلم و قیس بن مسهر صیداوی باز هم به کوفه رفت؟
- [سایر] چرا امام با شنیدن خبر شهادت مسلم و قیس بن مسهر صیداوی باز هم به کوفه رفت؟
- [سایر] آیا امام حسین(ع) پس از شهادت حضرت مسلم از وضع کوفه آگاه نشد؟ اگر مطّلع شد، چرابرنگشت؟
- [سایر] زندگینامه مسلم بن عقیل را بیان کنید؟
- [سایر] علت بیعت شکنی کوفیان با مسلم بن عقیل چه بود؟
- [سایر] شعر با موضوع شهادت مسلم بن عقیل بفرمایید؟
- [سایر] باسلام : آیا حمیدابن مسلم راوی حدیث کربلا چونکه به یاری امام حسین علیه السلام نرفته جهنمی می باشد؟
- [سایر] حضرت مسلم کی بود؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] بچه کافر به تبعیت در دو مورد پاک می شود: 1- کافری که مسلمان شود؛ طفل او در پاکی تابع او است و همچنین اگر جد طفل یا مادر یا جده او مسلمان شوند. 2- طفل کافری که به دست مسلمانی اسیر گردد و پدر یا یکی از اجداد او همراه نباشد. در این دو مورد پاکی طفل به تابعیت مشروط به این است که طفل در صورت ممیز بودن؛ اظهار کفر ننماید.
- [آیت الله خوئی] بچة کافر به تبعیت در دو مورد پاک میشود 1. کافری که مسلمان شود طفل او در پاکی تابع اوست، و همچنین اگر جد طفل یا مادر یا جدة او مسلمان شوند. 2. طفل کافری که بهدست مسلمانی اسیر گردد، و پدر یا یکی از اجداد او همراه نباشد. در این دو مورد پاکی طفل به تابعیت مشروط به این است که طفل در صورت ممیز بودن اظهار کفر ننماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . ازدواج مسلم یا مسلمه با بهایی جایز نیست و اگر عقد بین آنها واقع شود باطل است، چه زن باشد و چه مرد، و جدا شدن آنها واجب است و بر مسلمانان لازم است آنها را جدا کنند و محتاج به طلاق نیست، لکن اگر زن نمی دانسته که مرد بهایی است یا مسأله را نمی دانسته که نباید به بهایی شوهر کند، بعد از جدایی از او باید عدّه وطی به شبهه که عدّه طلاق است نگهدارد.
- [آیت الله مظاهری] اگر چیزی از انسان خارج شود و نداند منی است یا نه، چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده و بعد از بیرون آمدن آن بدن سست شده آن رطوبت حکم منی را دارد، و اگر هیچ یک از این سه نشانه یا بعضی از اینها را نداشته باشد، حکم منی را ندارد. ولی در زن و مریض لازم نیست آن آب با جستن بیرون آمده باشد، و آنچه که مسلّم است خروج منی از زن بسیار نادر است و آنچه در موقع شهوت از او بیرون میآید ترشحاتی بیش نیست و غسل واجب نمیشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مرد مسلمانی که مسلمان زاده است اگر مرتد شود، یعنی منکر خدا یا پیغمبر(صلی الله علیه وآله) گردد، یا یکی از احکام مسلم اسلام مانند واجب بودن نماز و روزه را انکار کند بطوری که انکار کردن آن معنایش انکار خدا یا پیغمبر(صلی الله علیه وآله) باشد، ازدواج او باطل می شود و همسرش باید از او کناره گیری کند و عده وفات یعنی عده زنی که شوهرش مرده است بگیرد و بعد می تواند ازدواج کند و اگر زن یائسه باشد، یا هنوز نزدیکی نکرده باشند عده لازم نیست.
- [آیت الله بهجت] ناسیه، یعنی زنی که وقت و عدد عادت خود را فراموش کرده است، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند باید روزهایی را که خون او نشانه حیض دارد تا ده روز، حیض قرار دهد و بقیه را استحاضه قرار دهد. و اگر نتواند حیض را بهواسطه نشانههای آن تشخیص دهد، بنابر احتیاط واجب باید هفت روز اول را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، مگر اینکه بداند بهطور مسلم در روزهای اول، حیض نمیشده است که در آن صورت بعد از آن روزها را باید حیض قرار دهد؛ و اگر ظن اطمینانی پیدا کرد که ایام عادتش مثل خویشان خود است عادت آنها را برای خود انتخاب میکند. احکام حائض
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله شبیری زنجانی] زکات فطره کسی بر انسان واجب است که (نانخور) - بدون هیچ قیدی - خوانده شود، ولی کسی که فقط با قیدی نانخور خوانده میشود مثلاً تنها (نانخور در شب عید فطر) یا (نانخور در روز آخر ماه رمضان) به وی گفته میشود، زکات فطره وی بر انسان واجب نیست. بنابراین مهمانی که قبل از غروب آفتاب شب عید فطر وارد منزل انسان میگردد، اگر بنا دارد مدّت طولانی مهمان بوده به گونهای که (نانخور) بدون هیچ قیدی، بشمار میآید، زکات فطره وی واجب است، ولی اگر تنها همان شب را مهمان است زکات فطره وی واجب نیست، هر چند احتیاط مستحبّ آن است که زکات فطره او را هم بدهد و اگر در طول ماه رمضان نان خور انسان باشد بنا بر احتیاط واجب زکات فطره وی بر انسان واجب است. در هر صورت در جاهایی همچون این مسأله که به طور مسلّم نمیتوان زکات را به گردن مهمان یا صاحبخانه دانست، چنانچه یکی از آن دو با اجازه دیگری زکات فطره را به نیّت کسی که واقعاً زکات فطره به گردن اوست بدهد کافیست و بر دیگری پرداخت مجدّد زکات فطره لازم نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] وطن بر دو قسم است: 1 وطن اصلی، یعنی جایی که وطن پدر و مادر یا یکی از آنها باشد و انسان همراه آنها در آنجا مدتی زندگی کرده باشد و چه در آنجا متولد شده باشد یا در جای دیگر. 2 وطن غیر اصلی، یعنی جایی که انسان با اختیار خود به عنوان وطن انتخاب کند که در دو صورت محقق می شود: الف: جایی را برای زندگی خود انتخاب کند و قصد داشته باشد تا آخر عمر در آنجا بماند. ب: جایی را برای زندگی خود انتخاب کند و قصد رفتن از آنجا را نداشته باشد و آن قدر آنجا بماند که عرفاً او را اهل آنجا بدانند. بنابراین کسی که قصد داشته باشد مدتی هر چند طولانی در محلی بماند و بعد به جای دیگر برود آنجا وطن او نمی شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسانی که به واسطه خویشاوندی نسبی ارث میبرند سه طبقه هستند: طبقه اوّل: که از دو صنف تشکیل شده است؛ صنف اوّل: پدر و مادر. صنف دوم: فرزند (مستقیم یا غیر مستقیم، هرچه پایین روند). با توجّه به قاعدهای که در مقدمه (قسمت الف / قاعده دوم) گفته شد، تا یکی از فرزندان میّت وجود داشته باشد نوبت به نوه نمیرسد و تا یک نوه وجود داشته باشد نوبت به نتیجه نمیرسد، ولی پدر و مادر هم همراه فرزند ارث میبرند و هم همراه نوه و هم همراه نتیجه و … و در هر حال تا یک نفر از طبقه اوّل هست، طبقه دوم ارث نمیبرند. طبقه دوم که آن هم از دو صنف تشکیل شده است: صنف اوّل: پدربزرگ و مادربزرگ (مستقیم یا غیر مستقیم، هرچه بالا روند). صنف دوم: برادر و خواهر و برادرزاده و خواهرزاده (مستقیم یا غیر مستقیم، هرچه پایین روند) و در هر صنف هر کس که به میّت نزدیکتر است ارث میبرد و با وجود او کسی که دورتر است ارث نمیبرد، بنابراین پدر بزرگ یا مادربزرگ مستقیم (هر چند مادری باشد) بر پدربزرگ یا مادر بزرگ غیر مستقیم (هر چند پدری باشد) مقدّم است، همچنین برادر یا خواهر بر برادرزاده یا خواهرزاده مقدّم است و نیز برادرزاده یا خواهرزاده بر نوه برادر یا نوه خواهر مقدّم است، ولی بین افراد یک صنف با افراد صنف دیگر نزدیکی یا دوری از میّت ملاحظه نمیشود و در هر حال تا یک نفر از طبقه اوّل یا دوم هست، طبقه سوم ارث نمیبرند. طبقه سوم که همگی یک صنف هستند: عمو و عمّه و دایی و خاله (هر چه بالا روند) و اولاد آنان (هرچه پایین روند) و تا یک نفر از عموها و عمّهها و داییها و خالههای میّت زندهاند، اولاد آنها ارث نمیبرد و در مورد اولاد آنان هم تا یک نفر از اولاد نزدیکتر وجود دارد، اولاد دورتر ارث نمیبرد، ولی اگر میّت عموی پدری و پسر عموی پدری و مادری داشته باشد، ارث به پسر عموی پدر و مادری میرسد و عموی پدری ارث نمیبرد، توضیح این حکم در مقدمه (قسمت الف / استثنا قاعده دوم و سوم) گذشت.