جواب اجمالی: دوران امام سجاد دوران پرفراز و نشیبی بود و حضرت بخاطر حساسیتها و شرائط خاص زمان بصورت مستقیم در شورشها و قیامها شرکت نجستند ولی بعضی از آنها را تلویحاً و غیر مستقیم تأیید کردند و در عین حال که با حکومت غاصبانه اموی مخالف بودند امّا آنجا که کیان اسلام در خطر بود. از راهنمائی آنها دریغ نمیورزیدند خصوصاً طرح اقتصادی و ضرب سکّه را در زمان عبدالملک در مقابل حکومت روم را میشود نام برد. جواب تفصیلی: موضوع امام سجاد علیهالسّلام را در دوران 34 ساله امامتشان در امور سیاسی را از دو ناحیه میشود مورد بررسی قرار داد. 1. موضع آن حضرت پس از واقعه عاشورا تا بازگشت از سفر کربلا. در این دوران موضع حضرت با یزید و اطرافیان او، حماسی، شجاعانه بود در این دوره کوتاه ایشان تقیّه را به مصلحت اسلام ندانستند و با در دست گرفتن جان خویش از آن جو و خفقان، سکوت را شکست و چون پتکی آهنین بر سر ستمگران فرود آمد، در این برهه امام پیامآوری بود که سکوتش، مرگ پیام عاشورا و فراموشی حماسة کربلا را به دنبال داشت و حضرت هرگز بدین سکوت تن نداد.[1] 2. موضع آن حضرت پس از بازگشت از سفر کربلا به مدینه در این برهه از زمان روش مبارزاتی امام فرق کرد، حضرت در حالی به مدینه بازگشت که مردم شهر به خاطر مشغول شدن به امور دنیایی و عیش و نوش و غوطهور شدن در انحرافات اخلاقی و فساد اجتماعی، به اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله گرایش ضعیفی داشتند. در این شرایط با توجّه به اختناق شدیدی که در اثر فاجعه کربلا ایجاد شده بود، زمینه برای فعّالیت آشکار امام علیهالسّلام از بین رفته بود و در نتیجه، کسی جرأت برقراری ارتباط با حضرت، به عنوان بازماندة اهلبیت را نداشت، بنابراین امام علیهالسّلام چارهای جز تغییر روش ندید، از این رو در بقیّة دوره حکومت یزید، امام علیهالسّلام از مردم کناره گرفت و حتی بنابر بعضی نقلها، در خارج از شهر مدینه، زیر خیمه و چادر زندگی کرد.[2] در این برهه از دوران امام سجاد علیهالسّلام قیامها و شورشهایی علیه امویان بوجود آمد که از جمله آنها واقعه حرّه و اقم 63 ه ق، قیام توّابین 6165 ه ق، قیام مختار 6667، شورش عبدالله بن زبیر 6173 ه ق و... میتوان نام برد که هر کدام از اینها دارای نقاط مثبت و منفی بود که حضرت بخاطر آن نقاط منفی و شرائط خاص حضرت و شیعیان، از شرکت و حمایت مستقیم از آنها خودداری کردند، و لکن امام علیهالسّلام تلویحاً بعضی از آن قیامها را تأیید کردند. (قیام مردم، مدینه واقعه حره) 63 ه ق. این قیام نقاط مثبتی در برداشت که برخی از آنها عبارتند از: 1. قیام ضداموی بود و انگیزه در آن ساقط کردن خلیفهای فاسد، ستمگر و بیلیاقت مانند یزید بود. 2. مردانی عابد و زاهد رهبری حرکت را عهدهدار بودند. امّا این قیام دارای نقاط منفیای بود که به دلیل آنها امام علیهالسّلام از شرکت در قیام امتناع ورزید. که برخی از آنها عبارتند از: 1. حرکت مزبور از ماهیت اصیل شیعی برخوردار نبود و عبدالله زبیر در این شورش نقش اساسی، و نفوذ زیادی میان صفوف شورشیان داشت.[3] 2. در این قیام هیچ از امام علیهالسّلام نظرخواهی نشد، امّا چون رهبران شورش مثل عبدالله بن حنظله افرادی مؤمن و صالح بودند و انتقادها و اعتراضهای آنان به حاکمیت یزید بهجا و کاملاً درست بود امام حرکت آنها را تخطئه نکرد.[4] (قیام توّابین) 6165 ه ق. نهضت توابین یک قیام شیعی محض بود و رهبری آن را (سلیمان ابن صرد خزاعی) از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیهالسّلام بعهده داشت، هدف آنها از این قیام خونخواهی اهلبیت، و جنگ با قاسطین و مارقین بود و در صورت پیروزی واگذار کردن حکومت به اهلبیت پیامبر اکرم بود و طبعاً از نسل فاطمه علیها السّلام کسی جز علی ابن الحسین شایسته این کار نبود.[5] هرچند که دلیل و روایت خاصی دالّ بر تأیید این نهضت از جانب امام علیهالسّلام وجود ندارد، امّا بدون تردید، قیام توابین مورد تأیید ایشان بوده است.[6] قیام مختار (6667 ه ق). مختار، فرزند ابو عبیده ثقفی، از کسانی بود که به خاطر قیام علیه قاتلان امام حسین علیهالسّلام شهرتی تاریخی یافت. او قبل از قیام امام حسین علیهالسّلام از شیعیان معروف کوفه بود و وقتی مسلم بن عقیل، فرستادة امام حسین علیهالسّلام به کوفه رفت در منزل او اقامت کرد.[7] مختار همچون توابین در صدد خونخواهی امام حسین و جنگ با قاتلان او بود ولی سلیمان را شایستة رهبری توابین نمیدانست و لذا به صراحت اظهار میکرد: سلیمان آشنایی با جنگ و سیاست ندارد.[8] مختار پس از آنکه موفق شد در کوفه شیعیانی را به سوی خود جذب کند برای پیشرفت قیامش، به امام سجاد نامهای نوشت و از آن حضرت یاری جست. ولی حضرت پاسخ مثبت ندادند، مختار چون از همکاری امام سجاد علیهالسّلام مأیوس شد، نامهای به محمد بن حنفیه نوشت و همان درخواست را کرد، محمد درخواست مختار را پذیرفت و مختار به عنوان نمایندة او، مردم را به خویش دعوت میکرد.[9] چنین موضعی از جانب امام علیهالسّلام با توجّه به اوضاع سیاسی عصر آن حضرت کاملاً منطقی و درست بود زیرا امام سجاد علیهالسّلام در آن شرایط خاص نباید، اقدام به کاری میکرد که نابودی شیعه را در پی داشته باشد. بنابراین امام رابطة مستقیم با این حرکت را به مصلحت ندید، بلکه با تأیید کلّی این نهضت، رهبری آن را به محمد بن حنیفه واگذار کرده و در اینباره او را جانشین خود ساخت. چنانکه حضرت فرمود: (ای عمو! اگر بردهای زنگی به پشتیبانی از ما اهلبیت علیهمالسّلام خروج کند حمایت او بر مردم لازم است و در این مورد شما را ولایت دادم، هرگونه صلاح میدانی عمل کن.)[10] علت واگذاری رهبری نهضت به محمّد این بود که او از طرف دستگاه حاکم به مخالفت متّهم نبود. از این موضعگیری درست امام علیهالسّلام که بگذریم ایشان در مواقعی نیز قیام مختار را تأیید کردند. چنانکه زمانی که سر عبیدالله و دیگر قاتلان امام حسین علیهالسّلام را برای ایشان آوردند، حضرت سجده شکر بهجا آورد و برای مختار دعا کرده و طلب خیر نمود و فرمود خدای مختار را پاداشی نیک دهد.[11] شورش عبدالله زبیر (6173 ه ق). هنگامی که معاویه مُرد و یزید به حکومت رسید و از مردم برای خود بیعت گرفت، عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید سر باز زد. وی خود دعوی خلافت داشت، امّا مردم به وی توجّه چندانی نداشتند هدف او از شورش علیه امویان حکومت و ریاست بود چنانکه از فرمایشات امام حسین قبل از شهادتشان، در حجاز مشهود است که حضرت فرمود: به راستی هیچ چیز در دنیا برای او (ابن زبیر) بهتر از این نیست که من از حجاز بیرون روم، زیرا میداند که با وجود من، مردم به او روی نمیآورند، پس دوست دارد که من از مکه خارج شوم تا میدان برای او خالی بماند.[12] موضع امام سجاد علیهالسّلام در قبال شورش ابن زبیر امام سجاد علیهالسّلام با توجّه به دیدگاه خصمانه و کینهتوزانه و نیز اعمال ناشایست ابن زبیر نسبت به بنیهاشم و اهلبیت، نهتنها شورش او را تأیید نکرد، بلکه از فتنة وی نسبت به اهلبیت و شیعیان بیم داشت و از آن اظهار نگرانی میکرد[13] ولی بر ضد آن نیز اقدامی نکرد، زیرا هرگونه اقدامی علیه حاکمیت ابن زبیر، به سود امویان تمام میشد. طرح استقلال اقتصادی امام علیهالسّلام گرچه امام سجّاد همچون دیگر امامان حکومت امویان را نامشروع و غاصبانه میدانست و روشهای حکومتی آنان را مردود اعلام کرده بود، امّا اگر زمانی کیان اسلام و عزت و آبروی جامعه اسلامی، از سوی بیگانگان مورد تهدید و تعرّض قرار میگرفت، حضرت برای حفظ آن از هیچ اقدامی فروگذار نمیکرد. در زمان عبدالملک، پارچههایی به روم صادر میشد که روی آنها شعار (لا اله الاّ الله، محمد رسولالله) نوشته شده بود. این مسأله بر حاکم کافر روم گران آمد. از این رو ضمن فرستادن نامهای تهدیدآمیز به عبدالملک، مبنی بر حذف این شعار به وی اعلام کرد که اگر این کار را ترک نکند، در سکهها نام پیامبر صلی الله علیه و آله را به زشتی خواهد نوشت. عبدالملک که در حل این مشکل ناتوان و درمانده بود، از امام سجاد علیهالسّلام کمک خواست. امام علیهالسّلام که آبروی جامعه اسلامی را در خطر میدید، برای حفظ عزت و سرفرازی مسلمانان، این مشکل را حل کرد. حضرت به عبدالملک فرمود که استفاده از سکههای رومی را ممنوع سازد و به جای آن، سکّه اسلامی بزند.[14] با این طرح امام علیهالسّلام نیرنگ رومیان کارساز نشد و عزت و استقلال اقتصادی جامعه اسلامی از گزند بیگانگان محفوظ ماند. برای مطالعة بیشتر به کتاب نقش امام سجاد در رهبری شیعه، محسن رنجبر، انتشارات مؤسسه امام خمینی، مراجعه شود. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . محسن رنجبر، نقش امام سجاد علیهالسّلام در رهبری شیعه، ص 186، ناشر: انتشارات مؤسسه آموزشی امام خمینی (ره)، چاپ اول، پائیز 1380. [2] . ابن طاووس، غیاثالدین، السید عبدالکریم، فرحة الغری، ص 43، رک: محسن رنجبر، ص 187 و 188. [3] . ر.ک: محسن رنجبر، همان کتاب ص 150. [4] . همان، ص 151. [5] . همان، ص 160161، طبری، کامل بهائی، ج 2، ص 302، تهران، انتشارات مصطفوی (بیتا). [6] . محسن رنجبر، نقش امام سجاد در رهبری شیعه، ص 161، با اندکی تلخیص و اضافه. [7] . طبری، پیشین، ج 4، ص 441؛ بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکّار و ریاض زرکلی، ج 1، بیروت، دارالفکر 1417، رنجبر همان، ص 162. [8] . طبری، همان، ص 434 و 449، ر.ک: رنجبر، محسن، همان، ص 163. [9] . موسوی خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 105، ر.ک: رنجبر، همان، ص 170 و 171. [10] . مجلسی، ممدباقر، بحارالانوار، ج 45، ص 365؛ ر.ک: رنجبر، همان، ص 172. [11] . طوسی، اختیار، معرفة الرجال، ج 1، ص 349، بحارالانوار، ج 45، ص 344، رجالکشی، ص 127. [12] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 315، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، اخبار الطوال، ج 4، ص 288، رنجبر، همان، ص 174. [13] . اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 299؛ اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج 3، ص 134، بیروت، دار الکتب العربی، 1387 ه . [14] . مکّی العاملی، محمد بن جمالالدین (شهید اول البیان، ص 185؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت داراحیاء التراث العربی 1413 ه ، ج 9، ص 122، جهت اطلاع بیشتر ر.ک: مرتضی العاملی... (مقالة ضرب النقود فی الاسلام) ص 141154، ص 194، ر.ک: رنجبر، همان، ص 193 و 194.
جواب اجمالی:
دوران امام سجاد دوران پرفراز و نشیبی بود و حضرت بخاطر حساسیتها و شرائط خاص زمان بصورت مستقیم در شورشها و قیامها شرکت نجستند ولی بعضی از آنها را تلویحاً و غیر مستقیم تأیید کردند و در عین حال که با حکومت غاصبانه اموی مخالف بودند امّا آنجا که کیان اسلام در خطر بود. از راهنمائی آنها دریغ نمیورزیدند خصوصاً طرح اقتصادی و ضرب سکّه را در زمان عبدالملک در مقابل حکومت روم را میشود نام برد.
جواب تفصیلی:
موضوع امام سجاد علیهالسّلام را در دوران 34 ساله امامتشان در امور سیاسی را از دو ناحیه میشود مورد بررسی قرار داد.
1. موضع آن حضرت پس از واقعه عاشورا تا بازگشت از سفر کربلا.
در این دوران موضع حضرت با یزید و اطرافیان او، حماسی، شجاعانه بود در این دوره کوتاه ایشان تقیّه را به مصلحت اسلام ندانستند و با در دست گرفتن جان خویش از آن جو و خفقان، سکوت را شکست و چون پتکی آهنین بر سر ستمگران فرود آمد، در این برهه امام پیامآوری بود که سکوتش، مرگ پیام عاشورا و فراموشی حماسة کربلا را به دنبال داشت و حضرت هرگز بدین سکوت تن نداد.[1]
2. موضع آن حضرت پس از بازگشت از سفر کربلا به مدینه
در این برهه از زمان روش مبارزاتی امام فرق کرد، حضرت در حالی به مدینه بازگشت که مردم شهر به خاطر مشغول شدن به امور دنیایی و عیش و نوش و غوطهور شدن در انحرافات اخلاقی و فساد اجتماعی، به اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله گرایش ضعیفی داشتند.
در این شرایط با توجّه به اختناق شدیدی که در اثر فاجعه کربلا ایجاد شده بود، زمینه برای فعّالیت آشکار امام علیهالسّلام از بین رفته بود و در نتیجه، کسی جرأت برقراری ارتباط با حضرت، به عنوان بازماندة اهلبیت را نداشت، بنابراین امام علیهالسّلام چارهای جز تغییر روش ندید، از این رو در بقیّة دوره حکومت یزید، امام علیهالسّلام از مردم کناره گرفت و حتی بنابر بعضی نقلها، در خارج از شهر مدینه، زیر خیمه و چادر زندگی کرد.[2]
در این برهه از دوران امام سجاد علیهالسّلام قیامها و شورشهایی علیه امویان بوجود آمد که از جمله آنها واقعه حرّه و اقم 63 ه ق، قیام توّابین 6165 ه ق، قیام مختار 6667، شورش عبدالله بن زبیر 6173 ه ق و... میتوان نام برد که هر کدام از اینها دارای نقاط مثبت و منفی بود که حضرت بخاطر آن نقاط منفی و شرائط خاص حضرت و شیعیان، از شرکت و حمایت مستقیم از آنها خودداری کردند، و لکن امام علیهالسّلام تلویحاً بعضی از آن قیامها را تأیید کردند.
(قیام مردم، مدینه واقعه حره) 63 ه ق. این قیام نقاط مثبتی در برداشت که برخی از آنها عبارتند از:
1. قیام ضداموی بود و انگیزه در آن ساقط کردن خلیفهای فاسد، ستمگر و بیلیاقت مانند یزید بود.
2. مردانی عابد و زاهد رهبری حرکت را عهدهدار بودند.
امّا این قیام دارای نقاط منفیای بود که به دلیل آنها امام علیهالسّلام از شرکت در قیام امتناع ورزید. که برخی از آنها عبارتند از:
1. حرکت مزبور از ماهیت اصیل شیعی برخوردار نبود و عبدالله زبیر در این شورش نقش اساسی، و نفوذ زیادی میان صفوف شورشیان داشت.[3]
2. در این قیام هیچ از امام علیهالسّلام نظرخواهی نشد، امّا چون رهبران شورش مثل عبدالله بن حنظله افرادی مؤمن و صالح بودند و انتقادها و اعتراضهای آنان به حاکمیت یزید بهجا و کاملاً درست بود امام حرکت آنها را تخطئه نکرد.[4]
(قیام توّابین) 6165 ه ق. نهضت توابین یک قیام شیعی محض بود و رهبری آن را (سلیمان ابن صرد خزاعی) از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیهالسّلام بعهده داشت، هدف آنها از این قیام خونخواهی اهلبیت، و جنگ با قاسطین و مارقین بود و در صورت پیروزی واگذار کردن حکومت به اهلبیت پیامبر اکرم بود و طبعاً از نسل فاطمه علیها السّلام کسی جز علی ابن الحسین شایسته این کار نبود.[5]
هرچند که دلیل و روایت خاصی دالّ بر تأیید این نهضت از جانب امام علیهالسّلام وجود ندارد، امّا بدون تردید، قیام توابین مورد تأیید ایشان بوده است.[6]
قیام مختار (6667 ه ق). مختار، فرزند ابو عبیده ثقفی، از کسانی بود که به خاطر قیام علیه قاتلان امام حسین علیهالسّلام شهرتی تاریخی یافت. او قبل از قیام امام حسین علیهالسّلام از شیعیان معروف کوفه بود و وقتی مسلم بن عقیل، فرستادة امام حسین علیهالسّلام به کوفه رفت در منزل او اقامت کرد.[7] مختار همچون توابین در صدد خونخواهی امام حسین و جنگ با قاتلان او بود ولی سلیمان را شایستة رهبری توابین نمیدانست و لذا به صراحت اظهار میکرد: سلیمان آشنایی با جنگ و سیاست ندارد.[8]
مختار پس از آنکه موفق شد در کوفه شیعیانی را به سوی خود جذب کند برای پیشرفت قیامش، به امام سجاد نامهای نوشت و از آن حضرت یاری جست. ولی حضرت پاسخ مثبت ندادند، مختار چون از همکاری امام سجاد علیهالسّلام مأیوس شد، نامهای به محمد بن حنفیه نوشت و همان درخواست را کرد، محمد درخواست مختار را پذیرفت و مختار به عنوان نمایندة او، مردم را به خویش دعوت میکرد.[9]
چنین موضعی از جانب امام علیهالسّلام با توجّه به اوضاع سیاسی عصر آن حضرت کاملاً منطقی و درست بود زیرا امام سجاد علیهالسّلام در آن شرایط خاص نباید، اقدام به کاری میکرد که نابودی شیعه را در پی داشته باشد. بنابراین امام رابطة مستقیم با این حرکت را به مصلحت ندید، بلکه با تأیید کلّی این نهضت، رهبری آن را به محمد بن حنیفه واگذار کرده و در اینباره او را جانشین خود ساخت. چنانکه حضرت فرمود:
(ای عمو! اگر بردهای زنگی به پشتیبانی از ما اهلبیت علیهمالسّلام خروج کند حمایت او بر مردم لازم است و در این مورد شما را ولایت دادم، هرگونه صلاح میدانی عمل کن.)[10] علت واگذاری رهبری نهضت به محمّد این بود که او از طرف دستگاه حاکم به مخالفت متّهم نبود. از این موضعگیری درست امام علیهالسّلام که بگذریم ایشان در مواقعی نیز قیام مختار را تأیید کردند. چنانکه زمانی که سر عبیدالله و دیگر قاتلان امام حسین علیهالسّلام را برای ایشان آوردند، حضرت سجده شکر بهجا آورد و برای مختار دعا کرده و طلب خیر نمود و فرمود خدای مختار را پاداشی نیک دهد.[11]
شورش عبدالله زبیر (6173 ه ق). هنگامی که معاویه مُرد و یزید به حکومت رسید و از مردم برای خود بیعت گرفت، عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید سر باز زد. وی خود دعوی خلافت داشت، امّا مردم به وی توجّه چندانی نداشتند هدف او از شورش علیه امویان حکومت و ریاست بود چنانکه از فرمایشات امام حسین قبل از شهادتشان، در حجاز مشهود است که حضرت فرمود: به راستی هیچ چیز در دنیا برای او (ابن زبیر) بهتر از این نیست که من از حجاز بیرون روم، زیرا میداند که با وجود من، مردم به او روی نمیآورند، پس دوست دارد که من از مکه خارج شوم تا میدان برای او خالی بماند.[12]
موضع امام سجاد علیهالسّلام در قبال شورش ابن زبیر
امام سجاد علیهالسّلام با توجّه به دیدگاه خصمانه و کینهتوزانه و نیز اعمال ناشایست ابن زبیر نسبت به بنیهاشم و اهلبیت، نهتنها شورش او را تأیید نکرد، بلکه از فتنة وی نسبت به اهلبیت و شیعیان بیم داشت و از آن اظهار نگرانی میکرد[13] ولی بر ضد آن نیز اقدامی نکرد، زیرا هرگونه اقدامی علیه حاکمیت ابن زبیر، به سود امویان تمام میشد.
طرح استقلال اقتصادی امام علیهالسّلام گرچه امام سجّاد همچون دیگر امامان حکومت امویان را نامشروع و غاصبانه میدانست و روشهای حکومتی آنان را مردود اعلام کرده بود، امّا اگر زمانی کیان اسلام و عزت و آبروی جامعه اسلامی، از سوی بیگانگان مورد تهدید و تعرّض قرار میگرفت، حضرت برای حفظ آن از هیچ اقدامی فروگذار نمیکرد.
در زمان عبدالملک، پارچههایی به روم صادر میشد که روی آنها شعار (لا اله الاّ الله، محمد رسولالله) نوشته شده بود. این مسأله بر حاکم کافر روم گران آمد. از این رو ضمن فرستادن نامهای تهدیدآمیز به عبدالملک، مبنی بر حذف این شعار به وی اعلام کرد که اگر این کار را ترک نکند، در سکهها نام پیامبر صلی الله علیه و آله را به زشتی خواهد نوشت. عبدالملک که در حل این مشکل ناتوان و درمانده بود، از امام سجاد علیهالسّلام کمک خواست. امام علیهالسّلام که آبروی جامعه اسلامی را در خطر میدید، برای حفظ عزت و سرفرازی مسلمانان، این مشکل را حل کرد. حضرت به عبدالملک فرمود که استفاده از سکههای رومی را ممنوع سازد و به جای آن، سکّه اسلامی بزند.[14]
با این طرح امام علیهالسّلام نیرنگ رومیان کارساز نشد و عزت و استقلال اقتصادی جامعه اسلامی از گزند بیگانگان محفوظ ماند.
برای مطالعة بیشتر به کتاب نقش امام سجاد در رهبری شیعه، محسن رنجبر، انتشارات مؤسسه امام خمینی، مراجعه شود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . محسن رنجبر، نقش امام سجاد علیهالسّلام در رهبری شیعه، ص 186، ناشر: انتشارات مؤسسه آموزشی امام خمینی (ره)، چاپ اول، پائیز 1380.
[2] . ابن طاووس، غیاثالدین، السید عبدالکریم، فرحة الغری، ص 43، رک: محسن رنجبر، ص 187 و 188.
[3] . ر.ک: محسن رنجبر، همان کتاب ص 150.
[4] . همان، ص 151.
[5] . همان، ص 160161، طبری، کامل بهائی، ج 2، ص 302، تهران، انتشارات مصطفوی (بیتا).
[6] . محسن رنجبر، نقش امام سجاد در رهبری شیعه، ص 161، با اندکی تلخیص و اضافه.
[7] . طبری، پیشین، ج 4، ص 441؛ بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکّار و ریاض زرکلی، ج 1، بیروت، دارالفکر 1417، رنجبر همان، ص 162.
[8] . طبری، همان، ص 434 و 449، ر.ک: رنجبر، محسن، همان، ص 163.
[9] . موسوی خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 105، ر.ک: رنجبر، همان، ص 170 و 171.
[10] . مجلسی، ممدباقر، بحارالانوار، ج 45، ص 365؛ ر.ک: رنجبر، همان، ص 172.
[11] . طوسی، اختیار، معرفة الرجال، ج 1، ص 349، بحارالانوار، ج 45، ص 344، رجالکشی، ص 127.
[12] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 315، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، اخبار الطوال، ج 4، ص 288، رنجبر، همان، ص 174.
[13] . اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 299؛ اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج 3، ص 134، بیروت، دار الکتب العربی، 1387 ه .
[14] . مکّی العاملی، محمد بن جمالالدین (شهید اول البیان، ص 185؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت داراحیاء التراث العربی 1413 ه ، ج 9، ص 122، جهت اطلاع بیشتر ر.ک: مرتضی العاملی... (مقالة ضرب النقود فی الاسلام) ص 141154، ص 194، ر.ک: رنجبر، همان، ص 193 و 194.
- [سایر] چه نظریه هایی درباره تاریخ شهادت امام هادی علیهالسلام مطرح شده است؟
- [سایر] (اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ) علی ابن الحسین کیست؟ علی اکبر یا امام سجاد؟ لطفا دلیل خود را بگویید. آیا قرائنی وجود دارد که نشان دهد منظور کیست؟
- [سایر] آیا امام چهارم (زین العابدین) و امام محمد باقر (ع) در کربلا حضور داشتند؟
- [سایر] منظور از «السلام علی علی بن الحسین(علیه السلام)» در زیارت عاشورا کیست؟
- [سایر] وصیت امام سجاد علیه السلام در مورد ظلم نکردن چیست؟
- [سایر] مختصری از زندگینامه امام سجاد علیه السلام را بفرمایید؟
- [سایر] آیا امام سجاد علیه السلام از غیبت حضرت مهدی علیه السلام خبر دادهاند؟
- [سایر] در مورد زندگی امام سجّاد علیه السلام توضیح دهید؟
- [سایر] چرا امام سجاد (علیه السلام) به مبارزات سیاسی نپرداختند ؟
- [سایر] آیا روز سیزده محرم امام سجاد(ع) امام حسین را دفن کردند؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز در حرم امامان علیهمالسلام مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله خوئی] نماز خواندن در حرم امامان (علیهمالسلام) مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] برای زنها نماز خواندن در خانه بهتر است و در حدیث شریف از امام جعفر صادق علیهالسلام آمده است که: (خیر مساجد نساءکم البیوت).
- [آیت الله اردبیلی] نماز خواندن در حرم امامان علیهمالسلام مستحب و بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام برابر با دویست هزار نماز است.
- [آیت الله خوئی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلًا به زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) مشرف شود چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست، و اگر بواسطة عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله سیستانی] نماز خواندن در حرم امامان علیهمالسلام مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است ؛ و روایت شده که نماز در حرم مطهّر حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام برابر دویست هزار نماز است .
- [آیت الله اردبیلی] قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مکروه است و اگر دروغ باشد، حرام است و طبق بیان امیرمؤمنان علیهالسلام : (قسم خوردن در معامله، سبب نابودی برکت میگردد.)(1)
- [آیت الله اردبیلی] خوب است به امید آن که مطلوب پروردگار باشد، قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد؛ مثل آن که افراد خوب در آن جا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آن جا بروند و نیز بهتر است جنازه را در چند متری قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک قبر ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است، در دفعه سوم به گونهای او را زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم او را از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است، در دفعه سوم به طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و هنگام وارد کردن زن در قبر، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز جنازه میت را به آرامی از تابوت بیرون آورند و وارد قبر کنند و دعاهایی را که دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در قبر گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را با قوت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ إفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان) و به جای فلان، اسم میّت و پدر او را بگویند؛ مثلاً اگر اسم میّت محمد و اسم پدر او علی است، سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلی) و پس از آن بگویند: (هَلْ أنْتَ عَلی الْعَهْدِ الَّذی فارَقْتَنا عَلَیهِ مِنْ شَهادَةِ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیّینَ وَخاتَمُ الْمُرْسَلینَ وَأنَّ عَلیّا علیهالسلام أمیرُالْمُؤْمِنینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّینَ وَإمامٌ افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمینَ وَأنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَمُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلِیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ المَهْدیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الْخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَّتُکَ أئِمَّةُ هُدیً بِکَ أبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و بعد ادامه دهد: (إذا أتاکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَألاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوابِهِما: اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبیّی وَالاْءسْلامُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ أبی طالِبٍ علیهالسلام إمامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمُجْتَبی علیهالسلام إمامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الْشَّهیدُ بِکَرْبَلاءِ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ علیهالسلام إمامی وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ علیهالسلام إمامی وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ علیهالسلام إمامی وَمُوسَی الْکاظِمُ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ الرِّضا علیهالسلام إمامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ الْهادی علیهالسلام إمامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَریُّ علیهالسلام إمامی وَالْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ علیهالسلام إمامی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتی وَقادَتی وَشُفَعائی بِهِمْ أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِمْ أتَبَرَّءُ فی الدُّنْیا وَالاْآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و سپس ادامه دهد: (أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مَحَمَّدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ أبی طالِبٍ وَأوْلادَهُ الْمَعْصُومینَ الاَْئِمَّةَ الاْءثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الاْءئِمَّةُ وَأنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم حَقٌّ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکیرٍ فی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَالْنُّشُورَ حَقٌّ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَتَطایُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَالنّارَ حَقٌّ وَأنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فیها وَأنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبُورِ) و سپس بگوید: (أ فَهِمْتَ یا فُلانُ) و به جای فلان اسم میّت را بگوید، و پس از آن بگوید: (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالْقَولِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتَهِ) پس بگوید: (اَللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهانا أللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ).
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله اردبیلی] ازدواج موقّت از راههای مناسب جلوگیری از فحشا و انحرافات جنسی است و اولیاء دین به آن سفارش کردهاند. از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است که: (اگر از ازدواج موقّت منع نشده بود، هیچ مؤمنی تن به زنا نمیداد و جز محروم از سعادت و نیکبختی، کسی زنا نمیکرد.)(1) بنابر این کسی که امکان ازدواج دائم را نداشته باشد و نتواند خود را از گناه بازدارد یا بترسد دچار فحشا گردد، باید با ازدواج موقّت خود را حفظ نماید.