آیا در تاریخ مثال‌هایی از دخالت امام زین‌العابدین علیه‌السّلام در سیاست به ثبت رسیده؟
جواب اجمالی: دوران امام سجاد دوران پرفراز و نشیبی بود و حضرت بخاطر حساسیت‌ها و شرائط خاص زمان بصورت مستقیم در شورش‌ها و قیام‌ها شرکت نجستند ولی بعضی از آنها را تلویحاً و غیر مستقیم تأیید کردند و در عین حال که با حکومت غاصبانه اموی مخالف بودند امّا آنجا که کیان اسلام در خطر بود. از راهنمائی آنها دریغ نمی‌ورزیدند خصوصاً طرح اقتصادی و ضرب سکّه را در زمان عبدالملک در مقابل حکومت روم را می‌شود نام برد. جواب تفصیلی: موضوع امام سجاد علیه‌السّلام را در دوران 34 ساله امامتشان در امور سیاسی را از دو ناحیه می‌شود مورد بررسی قرار داد. 1. موضع آن حضرت پس از واقعه عاشورا تا بازگشت از سفر کربلا. در این دوران موضع حضرت با یزید و اطرافیان او، حماسی، شجاعانه بود در این دوره کوتاه ایشان تقیّه را به مصلحت اسلام ندانستند و با در دست گرفتن جان خویش از آن جو و خفقان، سکوت را شکست و چون پتکی آهنین بر سر ستمگران فرود آمد،‌ در این برهه امام پیام‌آوری بود که سکوتش، مرگ پیام عاشورا و فراموشی حماسة کربلا را به دنبال داشت و حضرت هرگز بدین سکوت تن نداد.[1] 2. موضع آن حضرت پس از بازگشت از سفر کربلا به مدینه در این برهه از زمان روش مبارزاتی امام فرق کرد، حضرت در حالی به مدینه بازگشت که مردم شهر به خاطر مشغول شدن به امور دنیایی و عیش و نوش و غوطه‌ور شدن در انحرافات اخلاقی و فساد اجتماعی، به اهل‌بیت پیامبر صلی الله علیه و آله گرایش ضعیفی داشتند. در این شرایط با توجّه به اختناق شدیدی که در اثر فاجعه کربلا ایجاد شده بود، زمینه برای فعّالیت آشکار امام علیه‌السّلام از بین رفته بود و در نتیجه، کسی جرأت برقراری ارتباط با حضرت، به عنوان بازماندة اهل‌بیت را نداشت، بنابراین امام علیه‌السّلام چاره‌ای جز تغییر روش ندید، از این رو در بقیّة دوره حکومت یزید، امام علیه‌السّلام از مردم کناره‌ گرفت و حتی بنابر بعضی‌ نقل‌ها، در خارج از شهر مدینه، زیر خیمه و چادر زندگی کرد.[2] در این برهه از دوران امام سجاد علیه‌السّلام قیام‌ها و شورش‌هایی علیه امویان بوجود آمد که از جمله آنها واقعه حرّه و اقم 63 ه‌ ق، قیام توّابین 6165 ه‌ ق، قیام مختار 6667، شورش عبدالله بن زبیر 6173 ه‌ ق و... می‌توان نام برد که هر کدام از اینها دارای نقاط مثبت و منفی بود که حضرت بخاطر آن نقاط منفی و شرائط خاص حضرت و شیعیان، از شرکت و حمایت مستقیم از آنها خودداری کردند، و لکن امام علیه‌السّلام تلویحاً بعضی از آن قیام‌ها را تأیید کردند. (قیام مردم، مدینه واقعه حره) 63 ه‌ ق. این قیام نقاط مثبتی در برداشت که برخی از آنها عبارتند از: 1. قیام ضداموی بود و انگیزه در آن ساقط کردن خلیفه‌ای فاسد، ستمگر و بی‌لیاقت مانند یزید بود. 2. مردانی عابد و زاهد رهبری حرکت را عهده‌دار بودند. امّا این قیام دارای نقاط منفی‌ای بود که به دلیل آن‌ها امام علیه‌السّلام از شرکت در قیام امتناع ورزید. که برخی از آنها عبارتند از: 1. حرکت مزبور از ماهیت اصیل شیعی برخوردار نبود و عبدالله زبیر در این شورش نقش اساسی، و نفوذ زیادی میان صفوف شورشیان داشت.[3] 2. در این قیام هیچ از امام علیه‌السّلام نظرخواهی نشد، امّا چون رهبران شورش مثل عبدالله بن حنظله افرادی مؤمن و صالح بودند و انتقادها و اعتراض‌های آنان به حاکمیت یزید به‌جا و کاملاً درست بود امام حرکت آنها را تخطئه نکرد.[4] (قیام توّابین) 6165 ه‌ ق. نهضت توابین یک قیام شیعی محض بود و رهبری آن را (سلیمان ابن صرد خزاعی) از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه‌السّلام بعهده داشت، هدف آنها از این قیام خونخواهی اهل‌بیت، و جنگ با قاسطین و مارقین بود و در صورت پیروزی واگذار کردن حکومت به اهل‌بیت پیامبر اکرم بود و طبعاً از نسل فاطمه علیها السّلام کسی جز علی ابن الحسین شایسته این کار نبود.[5] هرچند که دلیل و روایت خاصی دالّ بر تأیید این نهضت از جانب امام علیه‌السّلام وجود ندارد، امّا بدون تردید، قیام توابین مورد تأیید ایشان بوده است.[6] قیام مختار (6667 ه‌ ق). مختار، فرزند ابو عبیده ثقفی، از کسانی بود که به خاطر قیام علیه قاتلان امام حسین علیه‌السّلام شهرتی تاریخی یافت. او قبل از قیام امام حسین علیه‌السّلام از شیعیان معروف کوفه بود و وقتی مسلم بن عقیل، فرستادة امام حسین علیه‌السّلام به کوفه رفت در منزل او اقامت کرد.[7] مختار هم‌چون توابین در صدد خونخواهی امام حسین و جنگ با قاتلان او بود ولی سلیمان را شایستة رهبری توابین نمی‌دانست و لذا به صراحت اظهار می‌کرد: سلیمان آشنایی با جنگ و سیاست ندارد.[8] مختار پس از آن‌که موفق شد در کوفه شیعیانی را به سوی خود جذب کند برای پیشرفت قیامش، به امام سجاد نامه‌ای نوشت و از آن حضرت یاری جست. ولی حضرت پاسخ مثبت ندادند، مختار چون از همکاری امام سجاد علیه‌السّلام مأیوس شد، نامه‌ای به محمد بن حنفیه نوشت و همان درخواست را کرد، محمد درخواست مختار را پذیرفت و مختار به عنوان نمایندة او، مردم را به خویش دعوت می‌کرد.[9] چنین موضعی از جانب امام علیه‌السّلام با توجّه به اوضاع سیاسی عصر آن حضرت کاملاً منطقی و درست بود زیرا امام سجاد علیه‌السّلام در آن شرایط خاص نباید، اقدام به کاری می‌کرد که نابودی شیعه را در پی داشته باشد. بنابراین امام رابطة مستقیم با این حرکت را به مصلحت ندید، بلکه با تأیید کلّی این نهضت، رهبری آن را به محمد بن حنیفه واگذار کرده و در این‌باره او را جانشین خود ساخت. چنانکه حضرت فرمود: (ای عمو! اگر برده‌ای زنگی به پشتیبانی از ما اهل‌بیت علیهم‌السّلام خروج کند حمایت او بر مردم لازم است و در این مورد شما را ولایت دادم، هرگونه صلاح می‌دانی عمل کن.)[10] علت واگذاری رهبری نهضت به محمّد این بود که او از طرف دستگاه حاکم به مخالفت متّهم نبود. از این موضع‌گیری درست امام علیه‌السّلام که بگذریم ایشان در مواقعی نیز قیام مختار را تأیید کردند. چنان‌که زمانی که سر عبیدالله و دیگر قاتلان امام حسین علیه‌السّلام را برای ایشان آوردند، حضرت سجده شکر به‌جا آورد و برای مختار دعا کرده و طلب خیر نمود و فرمود خدای مختار را پاداشی نیک دهد.[11] شورش عبدالله زبیر (6173 ه‌ ق). هنگامی که معاویه مُرد و یزید به حکومت رسید و از مردم برای خود بیعت گرفت، عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید سر باز زد. وی خود دعوی خلافت داشت، امّا مردم به وی توجّه چندانی نداشتند هدف او از شورش علیه امویان حکومت و ریاست بود چنانکه از فرمایشات امام حسین قبل از شهادتشان، در حجاز مشهود است که حضرت فرمود: به راستی هیچ چیز در دنیا برای او (ابن زبیر) بهتر از این نیست که من از حجاز بیرون روم، زیرا می‌داند که با وجود من، مردم به او روی نمی‌آورند، پس دوست دارد که من از مکه خارج شوم تا میدان برای او خالی بماند.[12] موضع امام سجاد علیه‌السّلام در قبال شورش ابن زبیر امام سجاد علیه‌السّلام با توجّه به دیدگاه خصمانه و کینه‌توزانه و نیز اعمال ناشایست ابن زبیر نسبت به بنی‌هاشم و اهل‌بیت، نه‌تنها شورش او را تأیید نکرد، بلکه از فتنة وی نسبت به اهل‌بیت و شیعیان بیم داشت و از آن اظهار نگرانی می‌کرد[13] ولی بر ضد آن نیز اقدامی نکرد، زیرا هرگونه اقدامی علیه حاکمیت ابن زبیر، به سود امویان تمام می‌شد. طرح استقلال اقتصادی امام علیه‌السّلام گرچه امام سجّاد هم‌چون دیگر امامان حکومت امویان را نامشروع و غاصبانه می‌دانست و روش‌های حکومتی آنان را مردود اعلام کرده بود، امّا اگر زمانی کیان اسلام و عزت و آبروی جامعه اسلامی، از سوی بیگانگان مورد تهدید و تعرّض قرار می‌گرفت، حضرت برای حفظ آن از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کرد. در زمان عبدالملک، پارچه‌هایی به روم صادر می‌شد که روی آنها شعار (لا اله الاّ الله، محمد رسول‌الله) نوشته شده بود. این مسأله بر حاکم کافر روم گران آمد. از این رو ضمن فرستادن نامه‌ای تهدید‌آمیز به عبدالملک، مبنی بر حذف این شعار به وی اعلام کرد که اگر این کار را ترک نکند، در سکه‌ها نام پیامبر صلی الله علیه و آله را به زشتی خواهد نوشت. عبدالملک که در حل این مشکل ناتوان و درمانده بود، از امام سجاد علیه‌السّلام کمک خواست. امام علیه‌السّلام که آبروی جامعه اسلامی را در خطر می‌دید، برای حفظ عزت و سرفرازی مسلمانان، این مشکل را حل کرد. حضرت به عبدالملک فرمود که استفاده از سکه‌های رومی را ممنوع سازد و به جای آن، سکّه اسلامی بزند.[14] با این طرح امام علیه‌السّلام نیرنگ رومیان کارساز نشد و عزت و استقلال اقتصادی جامعه اسلامی از گزند بیگانگان محفوظ ماند. برای مطالعة بیشتر به کتاب نقش امام سجاد در رهبری شیعه، محسن رنجبر، انتشارات مؤسسه امام خمینی، مراجعه شود. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . محسن رنجبر، نقش امام سجاد علیه‌السّلام در رهبری شیعه، ص 186، ناشر: انتشارات مؤسسه آموزشی امام خمینی (ره)، چاپ اول، پائیز 1380. [2] . ابن طاووس، غیاث‌الدین، السید عبدالکریم، فرحة الغری، ص 43، رک: محسن رنجبر، ص 187 و 188. [3] . ر.ک: محسن رنجبر، همان کتاب ص 150. [4] . همان، ص 151. [5] . همان، ص 160161، طبری، کامل بهائی، ج 2، ص 302، تهران،‌ انتشارات مصطفوی (بی‌تا). [6] . محسن رنجبر، نقش امام سجاد در رهبری شیعه، ص 161، با اندکی تلخیص و اضافه. [7] . طبری، پیشین، ج 4، ص 441؛ بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکّار و ریاض زرکلی، ج 1، بیروت، دارالفکر 1417، رنجبر همان، ص 162. [8] . طبری، همان، ص 434 و 449، ر.ک: رنجبر، محسن، همان، ص 163. [9] . موسوی خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 105، ر.ک: رنجبر، همان، ص 170 و 171. [10] . مجلسی، ممدباقر، بحارالانوار، ج 45، ص 365؛ ر.ک: رنجبر، همان، ص 172. [11] . طوسی، اختیار، معرفة الرجال، ج 1، ص 349، بحارالانوار، ج 45، ص 344، رجال‌کشی، ص 127. [12] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 315، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، اخبار الطوال، ج 4، ص 288، رنجبر، همان، ص 174. [13] . اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 299؛ اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج 3، ص 134، بیروت، دار الکتب العربی، 1387 ه‌ . [14] . مکّی العاملی، محمد بن جمال‌الدین (شهید اول البیان، ص 185؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت داراحیاء التراث العربی 1413 ه‌ ، ج 9، ص 122، جهت اطلاع بیشتر ر.ک: مرتضی العاملی... (مقالة ضرب النقود فی الاسلام) ص 141154، ص 194، ر.ک: رنجبر، همان، ص 193 و 194.
عنوان سوال:

آیا در تاریخ مثال‌هایی از دخالت امام زین‌العابدین علیه‌السّلام در سیاست به ثبت رسیده؟


پاسخ:

جواب اجمالی:
دوران امام سجاد دوران پرفراز و نشیبی بود و حضرت بخاطر حساسیت‌ها و شرائط خاص زمان بصورت مستقیم در شورش‌ها و قیام‌ها شرکت نجستند ولی بعضی از آنها را تلویحاً و غیر مستقیم تأیید کردند و در عین حال که با حکومت غاصبانه اموی مخالف بودند امّا آنجا که کیان اسلام در خطر بود. از راهنمائی آنها دریغ نمی‌ورزیدند خصوصاً طرح اقتصادی و ضرب سکّه را در زمان عبدالملک در مقابل حکومت روم را می‌شود نام برد.
جواب تفصیلی:
موضوع امام سجاد علیه‌السّلام را در دوران 34 ساله امامتشان در امور سیاسی را از دو ناحیه می‌شود مورد بررسی قرار داد.
1. موضع آن حضرت پس از واقعه عاشورا تا بازگشت از سفر کربلا.
در این دوران موضع حضرت با یزید و اطرافیان او، حماسی، شجاعانه بود در این دوره کوتاه ایشان تقیّه را به مصلحت اسلام ندانستند و با در دست گرفتن جان خویش از آن جو و خفقان، سکوت را شکست و چون پتکی آهنین بر سر ستمگران فرود آمد،‌ در این برهه امام پیام‌آوری بود که سکوتش، مرگ پیام عاشورا و فراموشی حماسة کربلا را به دنبال داشت و حضرت هرگز بدین سکوت تن نداد.[1]
2. موضع آن حضرت پس از بازگشت از سفر کربلا به مدینه
در این برهه از زمان روش مبارزاتی امام فرق کرد، حضرت در حالی به مدینه بازگشت که مردم شهر به خاطر مشغول شدن به امور دنیایی و عیش و نوش و غوطه‌ور شدن در انحرافات اخلاقی و فساد اجتماعی، به اهل‌بیت پیامبر صلی الله علیه و آله گرایش ضعیفی داشتند.
در این شرایط با توجّه به اختناق شدیدی که در اثر فاجعه کربلا ایجاد شده بود، زمینه برای فعّالیت آشکار امام علیه‌السّلام از بین رفته بود و در نتیجه، کسی جرأت برقراری ارتباط با حضرت، به عنوان بازماندة اهل‌بیت را نداشت، بنابراین امام علیه‌السّلام چاره‌ای جز تغییر روش ندید، از این رو در بقیّة دوره حکومت یزید، امام علیه‌السّلام از مردم کناره‌ گرفت و حتی بنابر بعضی‌ نقل‌ها، در خارج از شهر مدینه، زیر خیمه و چادر زندگی کرد.[2]
در این برهه از دوران امام سجاد علیه‌السّلام قیام‌ها و شورش‌هایی علیه امویان بوجود آمد که از جمله آنها واقعه حرّه و اقم 63 ه‌ ق، قیام توّابین 6165 ه‌ ق، قیام مختار 6667، شورش عبدالله بن زبیر 6173 ه‌ ق و... می‌توان نام برد که هر کدام از اینها دارای نقاط مثبت و منفی بود که حضرت بخاطر آن نقاط منفی و شرائط خاص حضرت و شیعیان، از شرکت و حمایت مستقیم از آنها خودداری کردند، و لکن امام علیه‌السّلام تلویحاً بعضی از آن قیام‌ها را تأیید کردند.
(قیام مردم، مدینه واقعه حره) 63 ه‌ ق. این قیام نقاط مثبتی در برداشت که برخی از آنها عبارتند از:
1. قیام ضداموی بود و انگیزه در آن ساقط کردن خلیفه‌ای فاسد، ستمگر و بی‌لیاقت مانند یزید بود.
2. مردانی عابد و زاهد رهبری حرکت را عهده‌دار بودند.
امّا این قیام دارای نقاط منفی‌ای بود که به دلیل آن‌ها امام علیه‌السّلام از شرکت در قیام امتناع ورزید. که برخی از آنها عبارتند از:
1. حرکت مزبور از ماهیت اصیل شیعی برخوردار نبود و عبدالله زبیر در این شورش نقش اساسی، و نفوذ زیادی میان صفوف شورشیان داشت.[3]
2. در این قیام هیچ از امام علیه‌السّلام نظرخواهی نشد، امّا چون رهبران شورش مثل عبدالله بن حنظله افرادی مؤمن و صالح بودند و انتقادها و اعتراض‌های آنان به حاکمیت یزید به‌جا و کاملاً درست بود امام حرکت آنها را تخطئه نکرد.[4]
(قیام توّابین) 6165 ه‌ ق. نهضت توابین یک قیام شیعی محض بود و رهبری آن را (سلیمان ابن صرد خزاعی) از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه‌السّلام بعهده داشت، هدف آنها از این قیام خونخواهی اهل‌بیت، و جنگ با قاسطین و مارقین بود و در صورت پیروزی واگذار کردن حکومت به اهل‌بیت پیامبر اکرم بود و طبعاً از نسل فاطمه علیها السّلام کسی جز علی ابن الحسین شایسته این کار نبود.[5]
هرچند که دلیل و روایت خاصی دالّ بر تأیید این نهضت از جانب امام علیه‌السّلام وجود ندارد، امّا بدون تردید، قیام توابین مورد تأیید ایشان بوده است.[6]
قیام مختار (6667 ه‌ ق). مختار، فرزند ابو عبیده ثقفی، از کسانی بود که به خاطر قیام علیه قاتلان امام حسین علیه‌السّلام شهرتی تاریخی یافت. او قبل از قیام امام حسین علیه‌السّلام از شیعیان معروف کوفه بود و وقتی مسلم بن عقیل، فرستادة امام حسین علیه‌السّلام به کوفه رفت در منزل او اقامت کرد.[7] مختار هم‌چون توابین در صدد خونخواهی امام حسین و جنگ با قاتلان او بود ولی سلیمان را شایستة رهبری توابین نمی‌دانست و لذا به صراحت اظهار می‌کرد: سلیمان آشنایی با جنگ و سیاست ندارد.[8]
مختار پس از آن‌که موفق شد در کوفه شیعیانی را به سوی خود جذب کند برای پیشرفت قیامش، به امام سجاد نامه‌ای نوشت و از آن حضرت یاری جست. ولی حضرت پاسخ مثبت ندادند، مختار چون از همکاری امام سجاد علیه‌السّلام مأیوس شد، نامه‌ای به محمد بن حنفیه نوشت و همان درخواست را کرد، محمد درخواست مختار را پذیرفت و مختار به عنوان نمایندة او، مردم را به خویش دعوت می‌کرد.[9]
چنین موضعی از جانب امام علیه‌السّلام با توجّه به اوضاع سیاسی عصر آن حضرت کاملاً منطقی و درست بود زیرا امام سجاد علیه‌السّلام در آن شرایط خاص نباید، اقدام به کاری می‌کرد که نابودی شیعه را در پی داشته باشد. بنابراین امام رابطة مستقیم با این حرکت را به مصلحت ندید، بلکه با تأیید کلّی این نهضت، رهبری آن را به محمد بن حنیفه واگذار کرده و در این‌باره او را جانشین خود ساخت. چنانکه حضرت فرمود:
(ای عمو! اگر برده‌ای زنگی به پشتیبانی از ما اهل‌بیت علیهم‌السّلام خروج کند حمایت او بر مردم لازم است و در این مورد شما را ولایت دادم، هرگونه صلاح می‌دانی عمل کن.)[10] علت واگذاری رهبری نهضت به محمّد این بود که او از طرف دستگاه حاکم به مخالفت متّهم نبود. از این موضع‌گیری درست امام علیه‌السّلام که بگذریم ایشان در مواقعی نیز قیام مختار را تأیید کردند. چنان‌که زمانی که سر عبیدالله و دیگر قاتلان امام حسین علیه‌السّلام را برای ایشان آوردند، حضرت سجده شکر به‌جا آورد و برای مختار دعا کرده و طلب خیر نمود و فرمود خدای مختار را پاداشی نیک دهد.[11]
شورش عبدالله زبیر (6173 ه‌ ق). هنگامی که معاویه مُرد و یزید به حکومت رسید و از مردم برای خود بیعت گرفت، عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید سر باز زد. وی خود دعوی خلافت داشت، امّا مردم به وی توجّه چندانی نداشتند هدف او از شورش علیه امویان حکومت و ریاست بود چنانکه از فرمایشات امام حسین قبل از شهادتشان، در حجاز مشهود است که حضرت فرمود: به راستی هیچ چیز در دنیا برای او (ابن زبیر) بهتر از این نیست که من از حجاز بیرون روم، زیرا می‌داند که با وجود من، مردم به او روی نمی‌آورند، پس دوست دارد که من از مکه خارج شوم تا میدان برای او خالی بماند.[12]
موضع امام سجاد علیه‌السّلام در قبال شورش ابن زبیر
امام سجاد علیه‌السّلام با توجّه به دیدگاه خصمانه و کینه‌توزانه و نیز اعمال ناشایست ابن زبیر نسبت به بنی‌هاشم و اهل‌بیت، نه‌تنها شورش او را تأیید نکرد، بلکه از فتنة وی نسبت به اهل‌بیت و شیعیان بیم داشت و از آن اظهار نگرانی می‌کرد[13] ولی بر ضد آن نیز اقدامی نکرد، زیرا هرگونه اقدامی علیه حاکمیت ابن زبیر، به سود امویان تمام می‌شد.
طرح استقلال اقتصادی امام علیه‌السّلام گرچه امام سجّاد هم‌چون دیگر امامان حکومت امویان را نامشروع و غاصبانه می‌دانست و روش‌های حکومتی آنان را مردود اعلام کرده بود، امّا اگر زمانی کیان اسلام و عزت و آبروی جامعه اسلامی، از سوی بیگانگان مورد تهدید و تعرّض قرار می‌گرفت، حضرت برای حفظ آن از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کرد.
در زمان عبدالملک، پارچه‌هایی به روم صادر می‌شد که روی آنها شعار (لا اله الاّ الله، محمد رسول‌الله) نوشته شده بود. این مسأله بر حاکم کافر روم گران آمد. از این رو ضمن فرستادن نامه‌ای تهدید‌آمیز به عبدالملک، مبنی بر حذف این شعار به وی اعلام کرد که اگر این کار را ترک نکند، در سکه‌ها نام پیامبر صلی الله علیه و آله را به زشتی خواهد نوشت. عبدالملک که در حل این مشکل ناتوان و درمانده بود، از امام سجاد علیه‌السّلام کمک خواست. امام علیه‌السّلام که آبروی جامعه اسلامی را در خطر می‌دید، برای حفظ عزت و سرفرازی مسلمانان، این مشکل را حل کرد. حضرت به عبدالملک فرمود که استفاده از سکه‌های رومی را ممنوع سازد و به جای آن، سکّه اسلامی بزند.[14]
با این طرح امام علیه‌السّلام نیرنگ رومیان کارساز نشد و عزت و استقلال اقتصادی جامعه اسلامی از گزند بیگانگان محفوظ ماند.
برای مطالعة بیشتر به کتاب نقش امام سجاد در رهبری شیعه، محسن رنجبر، انتشارات مؤسسه امام خمینی، مراجعه شود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . محسن رنجبر، نقش امام سجاد علیه‌السّلام در رهبری شیعه، ص 186، ناشر: انتشارات مؤسسه آموزشی امام خمینی (ره)، چاپ اول، پائیز 1380.
[2] . ابن طاووس، غیاث‌الدین، السید عبدالکریم، فرحة الغری، ص 43، رک: محسن رنجبر، ص 187 و 188.
[3] . ر.ک: محسن رنجبر، همان کتاب ص 150.
[4] . همان، ص 151.
[5] . همان، ص 160161، طبری، کامل بهائی، ج 2، ص 302، تهران،‌ انتشارات مصطفوی (بی‌تا).
[6] . محسن رنجبر، نقش امام سجاد در رهبری شیعه، ص 161، با اندکی تلخیص و اضافه.
[7] . طبری، پیشین، ج 4، ص 441؛ بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکّار و ریاض زرکلی، ج 1، بیروت، دارالفکر 1417، رنجبر همان، ص 162.
[8] . طبری، همان، ص 434 و 449، ر.ک: رنجبر، محسن، همان، ص 163.
[9] . موسوی خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 105، ر.ک: رنجبر، همان، ص 170 و 171.
[10] . مجلسی، ممدباقر، بحارالانوار، ج 45، ص 365؛ ر.ک: رنجبر، همان، ص 172.
[11] . طوسی، اختیار، معرفة الرجال، ج 1، ص 349، بحارالانوار، ج 45، ص 344، رجال‌کشی، ص 127.
[12] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 315، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، اخبار الطوال، ج 4، ص 288، رنجبر، همان، ص 174.
[13] . اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 299؛ اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج 3، ص 134، بیروت، دار الکتب العربی، 1387 ه‌ .
[14] . مکّی العاملی، محمد بن جمال‌الدین (شهید اول البیان، ص 185؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت داراحیاء التراث العربی 1413 ه‌ ، ج 9، ص 122، جهت اطلاع بیشتر ر.ک: مرتضی العاملی... (مقالة ضرب النقود فی الاسلام) ص 141154، ص 194، ر.ک: رنجبر، همان، ص 193 و 194.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین