ارتباط امام زمان (عج) با شیعیان در دوران غیبت صغری یعنی از سال 260 هجری (سال شهادت امام یازدهم) تا سال 329 (سال درگذشت آخرین نائب خاص امام) یعنی حدود 69 سال[1] از طریق نایبان آن حضرت بوده است. (که مشهور به نواب اربعه می باشند) اینان به ترتیب زمانی عبارت بودند از: 1. ابوعمرو عثمان بن سعید عمری ؛ 2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری، 3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی؛ 4. ابوالحسن علی بن محمد سمری. و شیعیان سؤالات خود را از آنها به صورت مکتوب و شفاهی پی پرسیدند و آنها پاسخ سؤالات را از حضرت به صورت توقیع و یا شفاهی می گرفتند و به شیعیان می رساندند.[2] در این دوران حضرت جز با نایبان خاص خود تماس نمی گرفتند مگر در موارد استثنائی.[3] البتّه امام زمان (عج) وکلای دیگری نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، ری، آذربایجان، نیشابور و... داشت که یا به وسیلة این چهار نفر، که در رأس سلسله مراتب وکلای امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت می رساندند.[4] و از سوی امام در مورد آنان (توقیع) هایی صادر می شده است.[5] و یا آنگونه که بعضی از محققان احتمال داده اند سفارت و وکالت این چهار نفر، وکالتی عام و مطلق بوده ولی دیگران در موارد خاصی وکالت و نیابت داشته اند.[6] مانند: محمد بن جعفر اسدی، احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن حمزة بن الیسع[7]، محمد بن ابراهیم بن مهزیار[8] و ابومحمد وجنائی[9] و همچنین صاحب کشف الغمه از شیخ ابوجعفر از محمد بن ابی عبدالله الکوفی نقل می کند که این افراد حضرت و معجزات او را دیدند و از جانب آن حضرت وکالت داشتند در شهرهای خودشان، مثلاً از بغداد عمروی پسرش و حاجز و بلالی و عطار، و از کوفه عاصمی، و از اهواز محمد بن ابراهیم بن مهزیار، و از قم محمد بن اسحاق و از همدان محمد بن صالح، و از ری بسامی و اسدی، و از آذربایجان قاسم بن العلاء، و از نیشابور محمد بن شاذان. و از غیر وکلاء نام عدّه ای را می برد از شهرهای مختلف که حضرت را دیده اند مثلاً از بغداد ابی القاسم بن ابی حابس، و ابوعبدالله الکندی، و ابوعبدالله الجنیدی، و هارون القزاز، والنیلی، و ابوالقاسم بن رئیس و...، و از همدان محمد بن کشمرد، و جعفر بن همدان و از دینور حسن بن هارون، و از اصفهان ابن باذ مثاله، و از ری قاسم ابن موسی و فرزندش و از قزوین مرداس، از نیشابور محمد بن شعیب بن صالح و همچنین نام عدّه ای دیگر از شهرهای مختلف می برد.[10] بعد از رحلت امام عسگری علیه السّلام گروهی از اهل قم به سامرا آمدند و چون دانستند که امام رحلت فرموده است، گفتند: جانشین امام کیست؟ حاضران جعفر را نشان دادند. آنها به جعفر سلام کرده تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند: نامه ها و پول هایی آورده ایم، بفرمایید نامه ها را چه کسانی نوشته اند و پول ها چقدر است؟ جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گرد جامه های خود را می تکانید گفت اینها از ما انتظار دارند علم غیب بدانیم!! در این میان خادمی از خانه بیرون آمد و گفت: نامه ها از فلان کس و فلان کس است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آنها را آب طلا داده اند. نمایندگان مردم قم نامه ها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند: هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام است.[11] توقیع هایی که از حضرت صادر شده در کتاب های تاریخی و حدیثی نقل شده است و ما به عنوان نمونه بعضی از آنها را برای شما نقل می کنیم.[12] ابواسحق از محمد بن عثمان عمری التماس نموده که عریضه او را برساند و سؤالی چند که نموده جواب بگیرد. آن حضرت بخط خود نوشته فرستاده اند امّا آنچه سؤال کرده ای حق تعالی ترا به راه راست بدارد و هدایت نماید از احوال جماعتی از بنی اعمام و پسر عمان و خویشان ما بدان که میانة حق تعالی و هیچ آفریده ای قرابت و خویشی نیست و هر که منکر باشد از ما نیست و حال او حال پسر نوح است و امّا امر جعفر عم من و فرزندان او امر برادران یوسف است. و امّا فقاع آشامیدن حرام است و امّا مال های شما قبول نمی کنم آن را الا از برای پاک شدن آن اموال هر که بخواهد برساند و هر که خواهد قطع نماید و هر چه خدای تعالی به ما می رساند به از آن است که شما می رسانید. و امّا ظهور فرج که از آن پرسیده ای آن امریست با حق تعالی و آنها که وقتی قرار می دهند دروغ گویانند، و امّا آنچه که جمعی را گمان این است که امام حسین علیه السّلام کشته نشد آن کفر و گمراهیست و امّا آنچه گفته ای که هر چه بر ما مشکل شود چه باید کرد رجوع کنید در آنها حجتند بر شما و من حجتم بر ایشان و محمد بن عثمان و پسرش کتاب ایشان کتاب من است و نزد من ثقه اند. و امّا آنچه از برای ما می فرستند و هدیه می کنند تا پاک و بی شبهه بنابراین شد نزد ما مقبول نیست و ثم مغَیه حرام است و محمد بن شاذان از شیعة ماست و ابوالخطاب ملعونست و اصحاب او همه به لعن گرفتارند و با ایشان تکلم مکنید که من و پدران من از ایشان بری و بیزاریم و امّا خمس را ما به شیعة خود مباح کرده ایم و بر ایشان حلالست تا وقت ظهور ما و امّا پشیمانی قوم که شک در دین خدا داشته باشند ما را به صلة ایشان حاجت نیست. و اگر استقاله کنند ما اقاله کرده ایم و این که پرسیده ای از سبب و علّت غیبت نشنیده ای که حق تعالی می گوید: (لا تسئلوا عن اشیاء ان تبد لکم تسئوکم) از آنچه نباید پرسید مپرسید و هیچ یک از پدران ما نبودند که بیعت ظالمی و طاغی در گردن ایشان نبود و لکن وقتی که ظهور کنم بیعت هیچ طاغی و ظالمی در گردن من نخواهد بود و امّا آنکه پرسیده ای از نفع یافتن ازمن در حال غیبت به درستی که این مثل نفع یافتن از آفتاب است در روز ابری اگر چه آن روز آفتاب از نظرها غایب است امّا همان نفع او به عالمیان می رسد و به درستی که من امانم از برای اهل زمین چنانچه ستاره ها امانند از برای اهل آسمان و باید که سؤال از چیزهایی که لا یعنی باشد نکنید و به هر چه شما را به آن تکلیف نکرده اند کار مدارید و زینهار که دعا کنید در تعجیل فرج که فرج شما در آن است که از حق تعالی در همه وقت خصوصاً وقت استجابت دعوات و عقب صلوات تعجیل فرج آل محمد می طلبیده باشید و سلام بر تو ای ابااسحق و بر هر که تابع حق باشد. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . توقیع به معنای حاشیه نویسی است و در اصطلاح علمای شیعه به نامه ها و فرمان هایی که در زمان غیبت صغری از طرف امام به شیعیان رسیده توقیع گفته می شود. [2] . طوسی، الغیبه، ص190؛ صدر، سید محمد، تاریخ غیبت صغری امام مهدی، ج2، ص83؛ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی می گوید: اگر از آسمان فرو افتم و پرندگان مرا تکه تکه بربایند و یا باد مرا به هر جای پستی بیندازد برای من بهتر است از این که در دین خدا به رأی خود و پیش خود حرفی بزنم، بلکه آنچه می گویم از سرچشمة اصلی و از محبت خدا شنیده ام. [3]. اربلی، کشف الغمه، ج3، ص340341. [4] . چنانچه طبق نقل شیخ طوسی، حدود ده نفر در بغداد به نمایندگی از طرف محمد بن عثمان فعالیت می کردند، (الغیبه، ص225). [5] . صدر، المهدی، ص189. [6] . امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج2، ص48. [7] . طوسی، الغیبه، ص257258. [8] . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص518، ح5. [9] . طبرسی، اعلام الوری، ص444. [10] . اربلی، کشف الغمه، ج3، ص340341. [11] . صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، (التبابعة) لجامعة المدرسین بقم، 1405ق، ص475؛ سیرة پیشوایان، ص658 به بعد. [12] . اربلی، کشف الغمه، ج3، ص340341.
ارتباط امام زمان (عج) با شیعیان در دوران غیبت صغری یعنی از سال 260 هجری (سال شهادت امام یازدهم) تا سال 329 (سال درگذشت آخرین نائب خاص امام) یعنی حدود 69 سال[1] از طریق نایبان آن حضرت بوده است. (که مشهور به نواب اربعه می باشند) اینان به ترتیب زمانی عبارت بودند از:
1. ابوعمرو عثمان بن سعید عمری ؛ 2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری، 3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی؛ 4. ابوالحسن علی بن محمد سمری.
و شیعیان سؤالات خود را از آنها به صورت مکتوب و شفاهی پی پرسیدند و آنها پاسخ سؤالات را از حضرت به صورت توقیع و یا شفاهی می گرفتند و به شیعیان می رساندند.[2]
در این دوران حضرت جز با نایبان خاص خود تماس نمی گرفتند مگر در موارد استثنائی.[3]
البتّه امام زمان (عج) وکلای دیگری نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، ری، آذربایجان، نیشابور و... داشت که یا به وسیلة این چهار نفر، که در رأس سلسله مراتب وکلای امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت می رساندند.[4] و از سوی امام در مورد آنان (توقیع) هایی صادر می شده است.[5] و یا آنگونه که بعضی از محققان احتمال داده اند سفارت و وکالت این چهار نفر، وکالتی عام و مطلق بوده ولی دیگران در موارد خاصی وکالت و نیابت داشته اند.[6] مانند:
محمد بن جعفر اسدی، احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن حمزة بن الیسع[7]، محمد بن ابراهیم بن مهزیار[8] و ابومحمد وجنائی[9] و همچنین صاحب کشف الغمه از شیخ ابوجعفر از محمد بن ابی عبدالله الکوفی نقل می کند که این افراد حضرت و معجزات او را دیدند و از جانب آن حضرت وکالت داشتند در شهرهای خودشان، مثلاً از بغداد عمروی پسرش و حاجز و بلالی و عطار، و از کوفه عاصمی، و از اهواز محمد بن ابراهیم بن مهزیار، و از قم محمد بن اسحاق و از همدان محمد بن صالح، و از ری بسامی و اسدی، و از آذربایجان قاسم بن العلاء، و از نیشابور محمد بن شاذان.
و از غیر وکلاء نام عدّه ای را می برد از شهرهای مختلف که حضرت را دیده اند مثلاً از بغداد ابی القاسم بن ابی حابس، و ابوعبدالله الکندی، و ابوعبدالله الجنیدی، و هارون القزاز، والنیلی، و ابوالقاسم بن رئیس و...، و از همدان محمد بن کشمرد، و جعفر بن همدان و از دینور حسن بن هارون، و از اصفهان ابن باذ مثاله، و از ری قاسم ابن موسی و فرزندش و از قزوین مرداس، از نیشابور محمد بن شعیب بن صالح و همچنین نام عدّه ای دیگر از شهرهای مختلف می برد.[10]
بعد از رحلت امام عسگری علیه السّلام گروهی از اهل قم به سامرا آمدند و چون دانستند که امام رحلت فرموده است، گفتند: جانشین امام کیست؟ حاضران جعفر را نشان دادند. آنها به جعفر سلام کرده تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند: نامه ها و پول هایی آورده ایم، بفرمایید نامه ها را چه کسانی نوشته اند و پول ها چقدر است؟ جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گرد جامه های خود را می تکانید گفت اینها از ما انتظار دارند علم غیب بدانیم!! در این میان خادمی از خانه بیرون آمد و گفت: نامه ها از فلان کس و فلان کس است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آنها را آب طلا داده اند.
نمایندگان مردم قم نامه ها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند: هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام است.[11]
توقیع هایی که از حضرت صادر شده در کتاب های تاریخی و حدیثی نقل شده است و ما به عنوان نمونه بعضی از آنها را برای شما نقل می کنیم.[12] ابواسحق از محمد بن عثمان عمری التماس نموده که عریضه او را برساند و سؤالی چند که نموده جواب بگیرد. آن حضرت بخط خود نوشته فرستاده اند امّا آنچه سؤال کرده ای حق تعالی ترا به راه راست بدارد و هدایت نماید از احوال جماعتی از بنی اعمام و پسر عمان و خویشان ما بدان که میانة حق تعالی و هیچ آفریده ای قرابت و خویشی نیست و هر که منکر باشد از ما نیست و حال او حال پسر نوح است و امّا امر جعفر عم من و فرزندان او امر برادران یوسف است.
و امّا فقاع آشامیدن حرام است و امّا مال های شما قبول نمی کنم آن را الا از برای پاک شدن آن اموال هر که بخواهد برساند و هر که خواهد قطع نماید و هر چه خدای تعالی به ما می رساند به از آن است که شما می رسانید. و امّا ظهور فرج که از آن پرسیده ای آن امریست با حق تعالی و آنها که وقتی قرار می دهند دروغ گویانند، و امّا آنچه که جمعی را گمان این است که امام حسین علیه السّلام کشته نشد آن کفر و گمراهیست و امّا آنچه گفته ای که هر چه بر ما مشکل شود چه باید کرد رجوع کنید در آنها حجتند بر شما و من حجتم بر ایشان و محمد بن عثمان و پسرش کتاب ایشان کتاب من است و نزد من ثقه اند.
و امّا آنچه از برای ما می فرستند و هدیه می کنند تا پاک و بی شبهه بنابراین شد نزد ما مقبول نیست و ثم مغَیه حرام است و محمد بن شاذان از شیعة ماست و ابوالخطاب ملعونست و اصحاب او همه به لعن گرفتارند و با ایشان تکلم مکنید که من و پدران من از ایشان بری و بیزاریم و امّا خمس را ما به شیعة خود مباح کرده ایم و بر ایشان حلالست تا وقت ظهور ما و امّا پشیمانی قوم که شک در دین خدا داشته باشند ما را به صلة ایشان حاجت نیست. و اگر استقاله کنند ما اقاله کرده ایم و این که پرسیده ای از سبب و علّت غیبت نشنیده ای که حق تعالی می گوید: (لا تسئلوا عن اشیاء ان تبد لکم تسئوکم) از آنچه نباید پرسید مپرسید و هیچ یک از پدران ما نبودند که بیعت ظالمی و طاغی در گردن ایشان نبود و لکن وقتی که ظهور کنم بیعت هیچ طاغی و ظالمی در گردن من نخواهد بود و امّا آنکه پرسیده ای از نفع یافتن ازمن در حال غیبت به درستی که این مثل نفع یافتن از آفتاب است در روز ابری اگر چه آن روز آفتاب از نظرها غایب است امّا همان نفع او به عالمیان می رسد و به درستی که من امانم از برای اهل زمین چنانچه ستاره ها امانند از برای اهل آسمان و باید که سؤال از چیزهایی که لا یعنی باشد نکنید و به هر چه شما را به آن تکلیف نکرده اند کار مدارید و زینهار که دعا کنید در تعجیل فرج که فرج شما در آن است که از حق تعالی در همه وقت خصوصاً وقت استجابت دعوات و عقب صلوات تعجیل فرج آل محمد می طلبیده باشید و سلام بر تو ای ابااسحق و بر هر که تابع حق باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . توقیع به معنای حاشیه نویسی است و در اصطلاح علمای شیعه به نامه ها و فرمان هایی که در زمان غیبت صغری از طرف امام به شیعیان رسیده توقیع گفته می شود.
[2] . طوسی، الغیبه، ص190؛ صدر، سید محمد، تاریخ غیبت صغری امام مهدی، ج2، ص83؛ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی می گوید: اگر از آسمان فرو افتم و پرندگان مرا تکه تکه بربایند و یا باد مرا به هر جای پستی بیندازد برای من بهتر است از این که در دین خدا به رأی خود و پیش خود حرفی بزنم، بلکه آنچه می گویم از سرچشمة اصلی و از محبت خدا شنیده ام.
[3]. اربلی، کشف الغمه، ج3، ص340341.
[4] . چنانچه طبق نقل شیخ طوسی، حدود ده نفر در بغداد به نمایندگی از طرف محمد بن عثمان فعالیت می کردند، (الغیبه، ص225).
[5] . صدر، المهدی، ص189.
[6] . امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج2، ص48.
[7] . طوسی، الغیبه، ص257258.
[8] . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص518، ح5.
[9] . طبرسی، اعلام الوری، ص444.
[10] . اربلی، کشف الغمه، ج3، ص340341.
[11] . صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، (التبابعة) لجامعة المدرسین بقم، 1405ق، ص475؛ سیرة پیشوایان، ص658 به بعد.
[12] . اربلی، کشف الغمه، ج3، ص340341.
- [سایر] سلام، نواب خاص امام زمان(عج) چه کسانی بودند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] وظیفه مسلمانان در مقابل کسانی که به نوّاب اربعه امام زمان(عج) و علمای شیعه توهین می کنند چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] وظیفه مسلمانان در مقابل کسانی که به نوّاب اربعه امام زمان(عج) و علمای شیعه توهین می کنند چیست؟
- [سایر] امام زمان بهائیت کیست؟ و چه رابطه ای با امام زمان شیعه دارد؟
- [سایر] آیا یکی از دلایل ولادت امام زمان (عج) شهادت و اقوال نواب اربعه به وجود امام زمان (عج) و نیابت از طرف آن حضرت است؟ اگر چنین است مقدار اعتماد شیعه نسبت به شهادت و اقوال نواب اربعه را نسبت به ادله دیگر ذکر کنید.
- [سایر] چرا امام زمان علیه السلام غایب شد ، و چرا ما با آن حضرت ارتباط نداریم ؟
- [سایر] امام زمان بهائیت کیست؟ و چه رابطه ای با امام زمان شیعه و سنی با این اسم و رسم دارد؟
- [سایر] ارتباط غرب با ظهور امام مهدی علیه السلام چیست؟
- [سایر] ارتباط غرب با ظهور امام مهدی(علیه السلام) چیست؟
- [سایر] چرا امام مهدی علیه السلام در زمان غیبت کبری نایب خاص ندارد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) که نماز جمعه واجب تعیینی نیست خرید و فروش و سایر معاملات هنگام اقامه نماز جمعه حرام نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولّی عَصْر ( عج ) که نماز جمعه واجب تَعْیینی نیست ، خرید و فروش و سایر معاملات ، پس از اذان جمعه حرام نیست .
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولیّ عصر (عج ) نماز جمعه واجب تَخییری است ( یعنی مُکَلَّفْ می تواند روز جمعه بجای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ) ولی جمعه اَفْضَلْ است وظهر اَحْوَط واحتیاط بیشتر در آن است که هر دو را بجا آورند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) نماز جمعه واجب تخییری است (یعنی مکلّف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند) ولی جمعه افضل است و ظهر احوط و احتیاط بیشتر در آن است که هردو را بجا آورد.
- [آیت الله بهجت] دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فورا نیت سجده سهو کند و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و بنا بر احتیاط واجب به نحو مأثور بگوید : ( بسم اللّه و بِاللّه و صَلَّی اللّه عَلی محمّدٍ و آلِ محمّد ) یا ( بسم اللّه و باللّه اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ) ، ولی بهتر است بگوید : ( بسم اللّه و باللّه السّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ و رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُه ) ، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهایی را که گفته شد بگوید و بنا بر اظهر وقتی سر از سجده برداشت تشهد بخواند سپس سلام بدهد .
- [آیت الله جوادی آملی] .دریافت کننده خمس، امام ( ع)و در غیبت آن , فقیه جامع الشرایط و حاکم شرع است و مکلف , بدون اجازه از آنان نمی تواند آن را به موارد مصرف برساند . به تعبیر دیگر , همه خمس , اعم از سهم امام ( ع) و سهم سادات, در اختیار منصب امامت (شخصیت حقوقی) است. در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ،فقیه جامع الشرایط, جانشین شخصیت حقوقیِ امامت است، بنابراین در زمان غیبت باید تمام خمس را به فقیه جامع الشرای ط تحویل داد و هرگونه دخل و ت صرف در خمس (سهم امام( ع) و سهم سادات) باید با اجازه او باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فوراً نیت سجده سهو کند، و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد، و ذکر بگوید، و ذکر سجده سهو را به سه نحو می شود انجام داد. اول "بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَآلِه". دوم "بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد". سوم "بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ السَّلاَمُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکَاتُه"، و احتیاط اختیار قسم سوم است، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و ذکر را بگوید و بنشیند و بعد از خواندن تشهد سلام دهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).