چند نمونه از سیره‌ اخلاقی امام حسین(ع) را از زندگی ایشان بنویسید.
امام حسین (ع) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتار و ابعاد کردارش، نه تنها نمونة یک بزرگمرد تاریخ را برای ما مجسم می سازد، بلکه آیینة تمام نمای فضیلت ها، بزرگ منشی ها، فداکاری‌ها، جان بازی ها، خداخواهی ها و خدا جویی‌ها است، او به تنهایی می تواند سعادت بشریت را ضامن گردد. حضرت دراین باره می فرماید: سبقتُ العالمین الی المعالی بحُسن خلیقه و علو همه و لاح بحکمی نور الهدی فی دیاجی من لیالی مدلهمه یرید الجاحدون لیطفئوه و یأبی الله إلا أن یتمه با خوش خلقی و بلند همتی از همه جهانیان به مقامات بلند پیش گرفتم . نور هدایت در شب های دیجور با حکمت من درخشید. منکران می خواهند این نور را خاموش کنند و اما خداوند که می‌خواهد آن را تمام و کامل گرداند.(1) علائلی در کتاب (سمو المعنی )می نویسد: ما در تاریخ به مردان بزرگی برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتی، عظمت و بزرگی خویش را جهانگیر ساخته‌اند. یکی در شجاعت، دیگری در زهد، آن دیگر در سخاوت، و...اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع) حجم عظیمی است که ابعاد بی نهایتش هر یک مشخص کننده ی یک عظمت فراتر از تاریخ است. گویا او جامع همة والایی ها و فرازمندی هاست. (2) آری مردی که وارث بی کرانگی نبوت محمدی، وارث عظمت عدل و مروت علوی، وارث جلال و درخشندگی فضیلت فاطمی است، چگونه نمونة برتر و والای عظمت انسان و نشانه ی آشکار فضیلت های خدایی نباشد؟ در این جا به گوشه ای از فضائل اخلاقی آن حضرت می پردازیم هر چند باید بگوییم : کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم 1- نماز و عبادت امام حسین (ع) : همه پیام آوران خدا و امامان(علیهم‌السلام) خدا را خالصانه و عاشقانه می پرستیدند، اما حسین علیه السلام عبادت و پرستش ویژه ای داشت ، چرا که از هنگامی که نور وجودش در جان مادرش فاطمه(علیها‌السلام) پدید آمدتا آن لحظاتی که سر نورانی اش بر فراز نیزه های جاهلیت اموی قرار گرفت (همیشه و همه جا به ستایش و سپاس و تسبیح و تنزیه خدا، مشغول بود و تلاوت کتاب خدا از او شنیده می شد. امام به عبادت بسیار علاقه‌مند بودند. شخصی خطاب به حضرت سجاد(ع) عرض کرد: چرا پدرت کم اولاد است ؟ حضرت فرمود: تعجب می کنم که من چگونه متولد شده ام ؛ زیرا پدرم در هر شب و روزی هزار رکعت نماز به جای می آورد. (3) حضرت مهدی فرمود: جدم حسین علیه السلام رکوع و سجودش ‌ طولانی بود. (4) حضرت بارها پیاده به خانة خدا شتافت و مراسم حج را برگزار کرد .(5) 2- تسلیم در برابر خدا : از امام حسین علیه السلام پرسیدند، چگونه صبح کردی ؟ فرمود: صبح کردم در حالی که پرودگارم ، بالای سرم و آتش پیش رویم، مرگ جوینده‌ام و حساب الهی فراگیرم می باشد. چنین روزی من ، در گرو کردار خویشم. نه آنچه دوست دارم پیدا می کنم ، و نه آنچه نمی پسندم از خود می رانم . توان هیچ یک را ندارم و همه کارها در اختیار دیگری است. اگر بخواهد عذابم می کند و اگر بخواهد از من می گذرد. بنابراین ، کدام فقیری از من نیازمندتر است ؟ !(6) 3- خوف و خشیت امام حسین (ع ): از صفات برجسته امام حسین علیه السلام ، شدت خوف از خدا و درک عظمت او بود، به گونه ای که هنگام وضو ساختن برای عبادت و نماز و تقرب به سوی پروردگار، رنگ چهره اش دگرگون می گشت و اعضا و اندام هایش به لرزه می افتاد. برخی از سر شگفتی ، از شدت خوف و پروای او پرسیدند که فرمود: (لا یأمن یوم القیامة الا مَن خاف الله فی الدنیا؛ در روز قیامت تنها کسانی امنیت خواهند داشت که در دنیا از پروردگار خویش پروا داشته باشند).(7) امام وقتی وضو می گرفت رنگش پریده و پاهایش ‌ می لرزید.علت این کار را پرسیدند فرمود: (حق لمن وقف بین یدی الملک الجبار ان یصفر لونه و ترتعد مفاصله؛ سزاوار است برای کسی که در مقابل خدای با جبروت ایستاده رنگش زرد شود و پاهایش بلرزد.)(8) همین حالت معنوی بود که استجابت دعا را به دنبال داشت. امام سجاد(ع) فرمود: کوفیان نزد امام علی آمده، از نیامدن باران شکایت کردند و گفتند: از خدا برای ما باران بخواه ، امیرمؤ منان به حسین(ع) فرمود: برخیز و از خداوند طلب باران کن!(9) و خداوند به دعای آن حضرت باران سیل‌آسا فرستاد. 4- تواضع: شخصیت حسین بن علی (ع) چنان بلند و دور از دسترس و پر شکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع)، پیاده به کعبه می رفتند، همة بزرگان و شخصیت های اسلامی به احترامشان از مرکب پیاده شده، همراه آنان راه می‌پیمودند. احترامی که جامعه برای حسین (ع) قائل بود بدان جهت بود که او با مردم زندگی می کرد؛ از آنان و معاشرتشان کناره نمی جست؛ با جان جامعه هماهنگ بود، و بالاتر از همه، ایمان به خداوند او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود. روزی از محلی عبور کرد، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده نشسته بودند و نان خشکی می خوردند، تعارفش کردند و امام هم پذیرفت، نشست و تناول کرد و بیان داشت: خداوند متکبران را دوست نمی دارد.(10)سپس فرمود: دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا بپذیرید. آنها دعوت حضرت را پذیرفتند و همراه امام رفتند، حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود است بیاورند، و بدین ترتیب پذیرایی گرمی از آنان به عمل آمد، نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت.(11) 5- بخشش و کرامت امام حسین (ع): عربی بیابانی خدمت امام آمد و گفت : ضامن شده ام که دیه کامله ای را بپردازم ؛ اما توان آن را ندارم، ناچار نزد بخشنده ترین مردم ؛ یعنی شما خاندان پیامبر آمدم . حضرت فرمود: سه سؤ ال از تو می کنم ، اگر به یکی پاسخ دادی ، یک سوم مال را به تو می دهم ، اگر به دو سؤ ال پاسخ دادی ، دو سوم مال و اگر به سه سؤ ال پاسخ دادی ، همه آن مال را عطا خواهم کرد. مرد عرب گفت : شما از خاندان علم و فضیلتی ، چگونه می توانم جواب سوالات کسی همانند شما را بدهم ! فرمود: از جدم فرستاده خدا شنیدم (المعروف بقدر المعرفه؛ باب معروف و بخشش را به اندازه معرفت مردم بگشایید). مرد عرب گفت : پرسش هایت را بگو، اگر بدانم پاسخ می گویم و اگر نه، از شما یاد می گیرم . حضرت فرمود: افضل عمل ها چیست ؟ اعرابی گفت : ایمان به خدا . امام فرمود: چه چیز سبب نجات مردم از هلاکت و نابودی است ؟ عرب گفت : توکل و اعتماد بر خداوند. امام فرمود: زینت انسان چیست ؟ عرب گفت : علمی که همراه عمل باشد. امام فرمود: اگر این شرافت را نیافت ، چه ؟ عرض کرد: مالی که با آن مروت و جوانمردی باشد. حضرت فرمود: اگر این را هم نداشته باشد؟ گفت : فقر و پریشانی که با صبر و شکیبایی توام گردد. امام فرمود: اگر این را نیز نداشت ؟ مرد عرب گفت : لایق چنین آدمی آن است که صاعقه ای از آسمان فرود آید و او را بسوزاند! در این حال امام خنده اش گرفت، سپس کیسه ای که در آن هزار دینار سرخ بود و انگشتری که نگین آن دویست درهم می ارزید به او عطا کرد و فرمود: با این طلاها دیه را بده و پول این انگشتر را صرف زندگی‌ات کن. اعرابی این آیه را تلاوت کرد: (الله اعلم حیث یجعل رسالته).(12) مردی از انصار خدمت امام آمده تا در خواستی کند، حضرت فرمود: آبروی خود را نگهدار، و حاجت خود را در نامه‌ای نوشته بیاور،که خواسته‌ات را به خواست خدا بر آورده سازم. نوشت : فردی پانصد دینار از من طلب دارد و با اصرار آن را می خواهد، به او بفرما به من مهلت دهد. چون امام نامه را خواند، وارد منزل شد، کیسه ای که هزار دینار داشت بیرون آورد و به او فرمود: با پانصد دینار آن بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر زندگی خود را بچرخان و جز نزد یکی از این سه نفرحاجت مبر: دیندار، جوانمرد، یا داری شرافت خانوادگی. دیندار، دین خود را (با برآوردن حاجتت) حفظ می کند؛ جوانمرد، از مردانگی خود شرم می برد (که پاسخت را ندهد) اما با شرافت می فهمد با رو انداختن به او از آبروی خود گذشتی، از این رو در حفظ آبرویت می‌کوشد.(13) پرداخت بدهی عمرو بن دینار گوید: امام حسین نزد اسامة بن زید رفت، که بیمار بود. وی ناله کنان گفت : وای از این غم! بدهی من شصت هزار درهم است .فرمود: همة بدهی تو بر عهده من، آن را می پردازم.عرض کرد: می ترسم بمیرم، فرمود: تا بدهی تو را نپرداختم نخواهی مرد. حضرت پیش از مرگ بدهی او را پرداخت.(14) آزاد کردن غلام انس می‌گوید: خدمت امام حسین‌بودم‌. کنیزی داخل شد و یک شاخه گل خدمت امام ‌هدیه کرد. امام وی را آزاد ساخت‌، هنگامی که از علت این کار سؤال کردم فرمود: خداوند این ادب را به ما آموخته که می‌فرماید: (وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّة‌ٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَن‌َ مِنْهَآ؛(15) چون به شما درود فرستاده شد، به بهتر از آن درود بگویید." سپس اضافه فرمود: تحیت بهتر، آزاد کردن اوست‌."(16) عذر خواهی امام از کمی بخشش مردی اعرابی وارد مدینه شد و سراغ کریم ترین مردم را گرفت، امام حسین را معرفی کردند، وارد مسجد شد و آن بزرگوار را در حال نماز یافت ، پشت سر آن بزرگوار ایستاد و این شعر را خواند: لم یخب الان مَن رجاک و مَن حرّک مِن دون بابک الحلقه انتَ جواد و انتَ معتمد ابوک قد کان قاتل الفسقه لو لا الذی کان من اوائلکم کانت علینا الجحیم منطبقه آنکه به تو امیدوار شد، نا امید نگشته ، کسی که بر در خانه آمده، به امید بخشش آمده است. تو بخشنده و مورد اعتمادی. پدرت کشنده فاسقان بود. اگر هدایت جد و پدرت نبود، آتش جهنم ما را فرا می گرفت . امام حسین نمازش را سلام داد و به قنبر فرمود: آیا از مال حجاز چیزی باقی مانده است ؟ گفت : بله ، چهار هزار دینار باقی مانده است . فرمود: آن را بیاور که نیازمند حقیقی آن آمده است . قنبر دینارها را آورد، امام دو برد خود را از تن در آورد و دینارها را در آن پیچید، زیرا به خاطر کم بودن دینارها از اعرابی خجالت کشید و فرمود: ( این مقدار دینار را بگیر. به خاطر کمی آن از تو عذر می خواهم و بدان که نسبت به تو مهربانم . اگر در آینده وسیله فراهم شد ثروت سرشاری به تو خواهم داد اما مردم زمان بیگانه پرستند و اینک دست ما خالی است). اعرابی دینارها را گرفته و گریه می کرد! امام فرمود: شاید آنچه عطا کردم به تو کم است که گریه می کنی؟! اعرابی گفت: نه،گریه من برای این است که چرا این دست های باسخاوت زیر خاک خواهد رفت.(17) شعیب بن عبد الرحمن خزاعی می گوید: چون حسین بن علی (ع) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع) پرسیدند، فرمود: این پینه ها اثر کیسه های غذایی است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانة زن‌های شوهر مرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید.(18) 6- بزرگواری حتی با دشمن : در آستانه محاصره اقتصادی در کربلا، شمر در مجلس ابن زیاد برخاست و گفت : فرزندان ام البنین از قبیله ما می باشند برای آنان امان نامه تنظیم کن. ابن زیاد برای حضرت ابوالفضل العباس و عبدالله و جعفر و عثمان امان نامه نوشت. شِمر آن را برداشته نزدیکی خیام اباعبدالله(ع) آمد و با صدای بلند فرزندان ام البنین را فراخواند اما کسی جواب نداد. امام اظهار داشت : جواب شمر را اگر چه فاسق است بگویید؛ زیرا از قبیله مادر شما است. حضرت عباس(ع) پیش رفت و پرسید: چه می گویی ؟ شِمر گفت : برای شما امان نامه آورده‌ام ، دست از حسین بردارید که همه شما در امانید! حضرت عباس پاسخ داد: نفرین بر تو ای شمر! خدا تو و ابن زیاد نویسنده را لعنت کند، ای دشمن خدا! آیا به ما دستور می دهی از یاری برادرمان حسین علیه السلام دست برداریم و از دشمنان خدا اطاعت کنیم ؟ (19) -------------------------------------------------------------------------------------------------- پی نوشت ها: پی نوشت ها: 1- بحار الانوار ج44 ص194. 2- سمو المعنی، ص 104. 3- ویژگی‌های امام حسین، ص 95. 4- شیخ عباس قمی، نفس المهموم ، 104. 5- مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 224؛ اسد الغابه، ج ،2 ص 20. 6- بحار الانوار، ج 73، ص15. 7- همان، ج 44، ص 192. 8- جامع الاخبار، ص 76. 9- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 133. 10- نحل(16) آیه 22. 11- تفسیر عیاشی، ج 2، ص 257. 12- بحار الانوار، ج44، ص 196. 13- حرانی ، تحف العقول، ص 178، چاپ بیروت. 14- بحار الانوار ، ج44، ص 189. 15. نساء (4) آیه (86). 16- همان ، ص 195. 17- مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص65. 18- همان ، ج 2 ص 222. 19- سید ابن طاووس، لهوف، ص 87.
عنوان سوال:

چند نمونه از سیره‌ اخلاقی امام حسین(ع) را از زندگی ایشان بنویسید.


پاسخ:

امام حسین (ع) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتار و ابعاد کردارش، نه تنها نمونة یک بزرگمرد تاریخ را برای ما مجسم می سازد، بلکه آیینة تمام نمای فضیلت ها، بزرگ منشی ها، فداکاری‌ها، جان بازی ها، خداخواهی ها و خدا جویی‌ها است، او به تنهایی می تواند سعادت بشریت را ضامن گردد. حضرت دراین باره می فرماید:
سبقتُ العالمین الی المعالی بحُسن خلیقه و علو همه
و لاح بحکمی نور الهدی فی دیاجی من لیالی مدلهمه
یرید الجاحدون لیطفئوه و یأبی الله إلا أن یتمه
با خوش خلقی و بلند همتی از همه جهانیان به مقامات بلند پیش گرفتم . نور هدایت در شب های دیجور با حکمت من درخشید. منکران می خواهند این نور را خاموش کنند و اما خداوند که می‌خواهد آن را تمام و کامل گرداند.(1)
علائلی در کتاب (سمو المعنی )می نویسد: ما در تاریخ به مردان بزرگی برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتی، عظمت و بزرگی خویش را جهانگیر ساخته‌اند. یکی در شجاعت، دیگری در زهد، آن دیگر در سخاوت، و...اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع) حجم عظیمی است که ابعاد بی نهایتش هر یک مشخص کننده ی یک عظمت فراتر از تاریخ است. گویا او جامع همة والایی ها و فرازمندی هاست. (2)
آری مردی که وارث بی کرانگی نبوت محمدی، وارث عظمت عدل و مروت علوی، وارث جلال و درخشندگی فضیلت فاطمی است، چگونه نمونة برتر و والای عظمت انسان و نشانه ی آشکار فضیلت های خدایی نباشد؟
در این جا به گوشه ای از فضائل اخلاقی آن حضرت می پردازیم هر چند باید بگوییم :
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
1- نماز و عبادت امام حسین (ع) :
همه پیام آوران خدا و امامان(علیهم‌السلام) خدا را خالصانه و عاشقانه می پرستیدند، اما حسین علیه السلام عبادت و پرستش ویژه ای داشت ، چرا که از هنگامی که نور وجودش در جان مادرش فاطمه(علیها‌السلام) پدید آمدتا آن لحظاتی که سر نورانی اش بر فراز نیزه های جاهلیت اموی قرار گرفت (همیشه و همه جا به ستایش و سپاس و تسبیح و تنزیه خدا، مشغول بود و تلاوت کتاب خدا از او شنیده می شد.
امام به عبادت بسیار علاقه‌مند بودند. شخصی خطاب به حضرت سجاد(ع) عرض کرد: چرا پدرت کم اولاد است ؟ حضرت فرمود: تعجب می کنم که من چگونه متولد شده ام ؛ زیرا پدرم در هر شب و روزی هزار رکعت نماز به جای می آورد. (3)
حضرت مهدی فرمود: جدم حسین علیه السلام رکوع و سجودش ‌ طولانی بود. (4)
حضرت بارها پیاده به خانة خدا شتافت و مراسم حج را برگزار کرد .(5)
2- تسلیم در برابر خدا :
از امام حسین علیه السلام پرسیدند، چگونه صبح کردی ؟ فرمود: صبح کردم در حالی که پرودگارم ، بالای سرم و آتش پیش رویم، مرگ جوینده‌ام و حساب الهی فراگیرم می باشد. چنین روزی من ، در گرو کردار خویشم. نه آنچه دوست دارم پیدا می کنم ، و نه آنچه نمی پسندم از خود می رانم . توان هیچ یک را ندارم و همه کارها در اختیار دیگری است.
اگر بخواهد عذابم می کند و اگر بخواهد از من می گذرد. بنابراین ، کدام فقیری از من نیازمندتر است ؟ !(6)
3- خوف و خشیت امام حسین (ع ):
از صفات برجسته امام حسین علیه السلام ، شدت خوف از خدا و درک عظمت او بود، به گونه ای که هنگام وضو ساختن برای عبادت و نماز و تقرب به سوی پروردگار، رنگ چهره اش دگرگون می گشت و اعضا و اندام هایش به لرزه می افتاد. برخی از سر شگفتی ، از شدت خوف و پروای او پرسیدند که فرمود:
(لا یأمن یوم القیامة الا مَن خاف الله فی الدنیا؛ در روز قیامت تنها کسانی امنیت خواهند داشت که در دنیا از پروردگار خویش پروا داشته باشند).(7)
امام وقتی وضو می گرفت رنگش پریده و پاهایش ‌ می لرزید.علت این کار را پرسیدند فرمود: (حق لمن وقف بین یدی الملک الجبار ان یصفر لونه و ترتعد مفاصله؛ سزاوار است برای کسی که در مقابل خدای با جبروت ایستاده رنگش زرد شود و پاهایش بلرزد.)(8)
همین حالت معنوی بود که استجابت دعا را به دنبال داشت. امام سجاد(ع) فرمود: کوفیان نزد امام علی آمده، از نیامدن باران شکایت کردند و گفتند: از خدا برای ما باران بخواه ، امیرمؤ منان به حسین(ع) فرمود: برخیز و از خداوند طلب باران کن!(9) و خداوند به دعای آن حضرت باران سیل‌آسا فرستاد.
4- تواضع:
شخصیت حسین بن علی (ع) چنان بلند و دور از دسترس و پر شکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع)، پیاده به کعبه می رفتند، همة بزرگان و شخصیت های اسلامی به احترامشان از مرکب پیاده شده، همراه آنان راه می‌پیمودند.
احترامی که جامعه برای حسین (ع) قائل بود بدان جهت بود که او با مردم زندگی می کرد؛ از آنان و معاشرتشان کناره نمی جست؛ با جان جامعه هماهنگ بود، و بالاتر از همه، ایمان به خداوند او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود.
روزی از محلی عبور کرد، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده نشسته بودند و نان خشکی می خوردند، تعارفش کردند و امام هم پذیرفت، نشست و تناول کرد و بیان داشت: خداوند متکبران را دوست نمی دارد.(10)سپس فرمود: دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا بپذیرید. آنها دعوت حضرت را پذیرفتند و همراه امام رفتند، حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود است بیاورند، و بدین ترتیب پذیرایی گرمی از آنان به عمل آمد، نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت.(11)
5- بخشش و کرامت امام حسین (ع):
عربی بیابانی خدمت امام آمد و گفت : ضامن شده ام که دیه کامله ای را بپردازم ؛ اما توان آن را ندارم، ناچار نزد بخشنده ترین مردم ؛ یعنی شما خاندان پیامبر آمدم .
حضرت فرمود: سه سؤ ال از تو می کنم ، اگر به یکی پاسخ دادی ، یک سوم مال را به تو می دهم ، اگر به دو سؤ ال پاسخ دادی ، دو سوم مال و اگر به سه سؤ ال پاسخ دادی ، همه آن مال را عطا خواهم کرد.
مرد عرب گفت : شما از خاندان علم و فضیلتی ، چگونه می توانم جواب سوالات کسی همانند شما را بدهم !
فرمود: از جدم فرستاده خدا شنیدم (المعروف بقدر المعرفه؛ باب معروف و بخشش را به اندازه معرفت مردم بگشایید).
مرد عرب گفت : پرسش هایت را بگو، اگر بدانم پاسخ می گویم و اگر نه، از شما یاد می گیرم .
حضرت فرمود: افضل عمل ها چیست ؟ اعرابی گفت : ایمان به خدا .
امام فرمود: چه چیز سبب نجات مردم از هلاکت و نابودی است ؟
عرب گفت : توکل و اعتماد بر خداوند.
امام فرمود: زینت انسان چیست ؟ عرب گفت : علمی که همراه عمل باشد.
امام فرمود: اگر این شرافت را نیافت ، چه ؟ عرض کرد: مالی که با آن مروت و جوانمردی باشد.
حضرت فرمود: اگر این را هم نداشته باشد؟ گفت : فقر و پریشانی که با صبر و شکیبایی توام گردد.
امام فرمود: اگر این را نیز نداشت ؟ مرد عرب گفت : لایق چنین آدمی آن است که صاعقه ای از آسمان فرود آید و او را بسوزاند!
در این حال امام خنده اش گرفت، سپس کیسه ای که در آن هزار دینار سرخ بود و انگشتری که نگین آن دویست درهم می ارزید به او عطا کرد و فرمود: با این طلاها دیه را بده و پول این انگشتر را صرف زندگی‌ات کن.
اعرابی این آیه را تلاوت کرد: (الله اعلم حیث یجعل رسالته).(12)
مردی از انصار خدمت امام آمده تا در خواستی کند، حضرت فرمود: آبروی خود را نگهدار، و حاجت خود را در نامه‌ای نوشته بیاور،که خواسته‌ات را به خواست خدا بر آورده سازم.
نوشت : فردی پانصد دینار از من طلب دارد و با اصرار آن را می خواهد، به او بفرما به من مهلت دهد.
چون امام نامه را خواند، وارد منزل شد، کیسه ای که هزار دینار داشت بیرون آورد و به او فرمود: با پانصد دینار آن بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر زندگی خود را بچرخان و جز نزد یکی از این سه نفرحاجت مبر: دیندار، جوانمرد، یا داری شرافت خانوادگی. دیندار، دین خود را (با برآوردن حاجتت) حفظ می کند؛ جوانمرد، از مردانگی خود شرم می برد (که پاسخت را ندهد) اما با شرافت می فهمد با رو انداختن به او از آبروی خود گذشتی، از این رو در حفظ آبرویت می‌کوشد.(13)
پرداخت بدهی
عمرو بن دینار گوید: امام حسین نزد اسامة بن زید رفت، که بیمار بود. وی ناله کنان گفت : وای از این غم! بدهی من شصت هزار درهم است .فرمود: همة بدهی تو بر عهده من، آن را می پردازم.عرض کرد: می ترسم بمیرم، فرمود: تا بدهی تو را نپرداختم نخواهی مرد. حضرت پیش از مرگ بدهی او را پرداخت.(14)
آزاد کردن غلام
انس می‌گوید: خدمت امام حسین‌بودم‌. کنیزی داخل شد و یک شاخه گل خدمت امام ‌هدیه کرد. امام وی را آزاد ساخت‌، هنگامی که از علت این کار سؤال کردم فرمود: خداوند این ادب را به ما آموخته که می‌فرماید: (وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّة‌ٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَن‌َ مِنْهَآ؛(15) چون به شما درود فرستاده شد، به بهتر از آن درود بگویید." سپس اضافه فرمود: تحیت بهتر، آزاد کردن اوست‌."(16)
عذر خواهی امام از کمی بخشش
مردی اعرابی وارد مدینه شد و سراغ کریم ترین مردم را گرفت، امام حسین را معرفی کردند، وارد مسجد شد و آن بزرگوار را در حال نماز یافت ، پشت سر آن بزرگوار ایستاد و این شعر را خواند:
لم یخب الان مَن رجاک و مَن حرّک مِن دون بابک الحلقه
انتَ جواد و انتَ معتمد ابوک قد کان قاتل الفسقه
لو لا الذی کان من اوائلکم کانت علینا الجحیم منطبقه
آنکه به تو امیدوار شد، نا امید نگشته ، کسی که بر در خانه آمده، به امید بخشش آمده است.
تو بخشنده و مورد اعتمادی. پدرت کشنده فاسقان بود.
اگر هدایت جد و پدرت نبود، آتش جهنم ما را فرا می گرفت .
امام حسین نمازش را سلام داد و به قنبر فرمود: آیا از مال حجاز چیزی باقی مانده است ؟
گفت : بله ، چهار هزار دینار باقی مانده است .
فرمود: آن را بیاور که نیازمند حقیقی آن آمده است .
قنبر دینارها را آورد، امام دو برد خود را از تن در آورد و دینارها را در آن پیچید، زیرا به خاطر کم بودن دینارها از اعرابی خجالت کشید و فرمود: ( این مقدار دینار را بگیر. به خاطر کمی آن از تو عذر می خواهم و بدان که نسبت به تو مهربانم .
اگر در آینده وسیله فراهم شد ثروت سرشاری به تو خواهم داد اما مردم زمان بیگانه پرستند و اینک دست ما خالی است). اعرابی دینارها را گرفته و گریه می کرد! امام فرمود: شاید آنچه عطا کردم به تو کم است که گریه می کنی؟!
اعرابی گفت: نه،گریه من برای این است که چرا این دست های باسخاوت زیر خاک خواهد رفت.(17)
شعیب بن عبد الرحمن خزاعی می گوید:
چون حسین بن علی (ع) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع) پرسیدند، فرمود: این پینه ها اثر کیسه های غذایی است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانة زن‌های شوهر مرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید.(18)
6- بزرگواری حتی با دشمن :
در آستانه محاصره اقتصادی در کربلا، شمر در مجلس ابن زیاد برخاست و گفت : فرزندان ام البنین از قبیله ما می باشند برای آنان امان نامه تنظیم کن. ابن زیاد برای حضرت ابوالفضل العباس و عبدالله و جعفر و عثمان امان نامه نوشت. شِمر آن را برداشته نزدیکی خیام اباعبدالله(ع) آمد و با صدای بلند فرزندان ام البنین را فراخواند اما کسی جواب نداد. امام اظهار داشت : جواب شمر را اگر چه فاسق است بگویید؛ زیرا از قبیله مادر شما است. حضرت عباس(ع) پیش رفت و پرسید: چه می گویی ؟
شِمر گفت : برای شما امان نامه آورده‌ام ، دست از حسین بردارید که همه شما در امانید!
حضرت عباس پاسخ داد: نفرین بر تو ای شمر! خدا تو و ابن زیاد نویسنده را لعنت کند، ای دشمن خدا! آیا به ما دستور می دهی از یاری برادرمان حسین علیه السلام دست برداریم و از دشمنان خدا اطاعت کنیم ؟ (19)
--------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها: پی نوشت ها:
1- بحار الانوار ج44 ص194.
2- سمو المعنی، ص 104.
3- ویژگی‌های امام حسین، ص 95.
4- شیخ عباس قمی، نفس المهموم ، 104.
5- مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 224؛ اسد الغابه، ج ،2 ص 20.
6- بحار الانوار، ج 73، ص15.
7- همان، ج 44، ص 192.
8- جامع الاخبار، ص 76.
9- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 133.
10- نحل(16) آیه 22.
11- تفسیر عیاشی، ج 2، ص 257.
12- بحار الانوار، ج44، ص 196.
13- حرانی ، تحف العقول، ص 178، چاپ بیروت.
14- بحار الانوار ، ج44، ص 189.
15. نساء (4) آیه (86).
16- همان ، ص 195.
17- مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص65.
18- همان ، ج 2 ص 222.
19- سید ابن طاووس، لهوف، ص 87.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین