در فلسفه نام‌گذاری ائمه(ع) به اسم‌های خاص، مطالبی در برخی روایات آمده است که به مناسبت پرسش، به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: از پیامبر اسلام(ص) در وجه نام‌گذاری آن‌حضرت و اهل بیت(ع) چنین می‌خوانیم: «پس خداوند متعال، محمود و مورد ستایش است و من «محمد» هستم، و او علی و بلند مقام است و این پسر عمویم «علی» نامیده شده است. خداوند فاطر و شکافنده و جداکننده حق از باطل و نور از ظلمت است و دخترم «فاطمه» قطع‏ کننده و جدا سازنده است. خداوند متعال صاحب خوبی و نیکویی‌ها و احسان است و فرزندم یکی «حسن» است و دیگری «حسین» است»‏.[1] دلیل نام‌گذاری امام علی(ع) در مورد اسم امام علی(ع) در برخی روایات چنین آمده است: 1. عده‌ای می‌گویند: امیر المؤمنین به خاطر آن موسوم به «علی» شد که بر هر کسی که با او مبارزه نمود غالب گشت و علوّ پیدا نمود. 2. گروهی دیگر می‌گویند: امیر المؤمنین(ع) را از آن‌رو علی نامیدند که منزل حضرت در بهشت به حدّی رفیع و عالی است که هم‌طراز منازل پیامبران می‌باشد. 3. برخی دیگر می‏گویند: امیر المؤمنین(ع) را به خاطر این علی نامیدند که به منظور اطاعت خدا بالای دوش رسول خدا(ص) رفت تا بت‌‏ها را از وسط خانه خدا به زیر آورد و هیچ‌کسی غیر از آن‌حضرت بالای دوش نبیّ اکرم(ص) نرفت. 4. جماعتی دیگر می‌گویند: امیر المؤمنین(ع) را به این جهت علی خوانده‏‌اند که در اعلا و بالاترین طبقات آسمان تزویج فرموده و احدی غیر از آن‌حضرت در آن مکان ازدواج ننموده است. 5. طائفه دیگر گفته‌‏اند: علی(ع) را به این خاطر علی می‌گویند که از نظر علم بعد از رسول خدا(ص) اعلا و برتر از همه مردم است.[2] دلیل نام‌گذاری امام حسن و امام حسین(ع) 1. «جبرئیل نام امام حسن(ع) را در حالی‌که در پارچه‌ای از حریر بهشتی بود، برای پیامبر(ص) هدیه آورد و اسم امام حسین(ع) نیز از اسم امام حسن(ع) مشتق شده است».[3] 2. در روایت دیگری که با تفصیل بیشتری به داستان نام‌گذاری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پرداخته شد، چنین می‌خوانیم: «هنگامی که امام حسن(ع) متولد شد، حضرت فاطمه(س) به امام علی(ع) گفت: اسمی برای این نوزاد بگذارید. حضرت فرمودند: من در اسم گذاردن بر این نوزاد از رسول خدا پیشی نمی‌گیرم. رسول خدا(ص) وارد شدند، نوزاد را در پارچه‌‏ای زرد پیچیده محضر مبارکش آوردند. حضرت فرمودند: مگر من سفارش نکردم که نوزاد را در پارچه زرد نپیچید؟ سپس پارچه را از او باز کرده و او را در پارچه‌‏ای سفید پیچیدند؛ آن‌گاه به علی(ع) فرمودند: آیا نام برایش گذارده‏‌اید؟ علی(ع) فرمود: من در گذاردن نام بر شما سبقت نخواهم گرفت. پیامبر(ص) فرمودند: من نیز در نام‌گذاردن این طفل بر پروردگار عزّ و جلّ پیشی نخواهم گرفت. پس حقّ تعالی به جبرئیل فرمود: فرزندی به محمّد(ص) داده شد، محضرش مشرّف شو و سلام و تهنیت مرا به او برسان و بگو: علی(ع) نسبت به تو به منزله هارون(ع) نسبت به موسی(ع) است، پس این نوزاد را به نام فرزند هارون اسم بگذار. جبرئیل به زمین آمد، تهنیت خدای تعالی را به پیامبر رساند، سپس گفت: حقّ جلّ جلاله تو را امر می‌کند که این نوزاد را به اسم فرزند هارون نام‏گذاری. پیامبر(ص) می‌فرماید: نام فرزند هارون چیست؟ جبرئیل گفت: شبّر. حضرت فرمودند: زبان من عربی است نه عبری! جبرئیل گفت: نامش را حسن بگذار، پس پیامبر او را حسن نامید. در مورد نام‌گذاری امام حسین(ع) نیز همین داستان تکرار شد.[4] [1] . منسوب به امام جعفربن محمد ع، مصباح الشریعة، ص 64، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1400ق. شبیه آن در روایت دیگری آمده است: ر. ک: حسن بن علی العسکری(ع)، التفسیر المنسوب، ص 220، قم، مدرسة الإمام المهدی (عج)، چاپ اول، 1409ق. [2] . ابن بابویه، محمد بن علی، علل الشرائع، ج 1، ص 136 و 137، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش. [3] . بروجردی، آقا حسین، جامع أحادیث الشیعة، ج ‏26، ص722، تهران، فرهنگ سبز، چاپ اول، 1386ش. [4] . علل الشرائع، ج 1، ص 138.
در فلسفه نامگذاری ائمه(ع) به اسمهای خاص، مطالبی در برخی روایات آمده است که به مناسبت پرسش، به برخی از آنها اشاره میکنیم:
از پیامبر اسلام(ص) در وجه نامگذاری آنحضرت و اهل بیت(ع) چنین میخوانیم: «پس خداوند متعال، محمود و مورد ستایش است و من «محمد» هستم، و او علی و بلند مقام است و این پسر عمویم «علی» نامیده شده است. خداوند فاطر و شکافنده و جداکننده حق از باطل و نور از ظلمت است و دخترم «فاطمه» قطع کننده و جدا سازنده است. خداوند متعال صاحب خوبی و نیکوییها و احسان است و فرزندم یکی «حسن» است و دیگری «حسین» است».[1]
دلیل نامگذاری امام علی(ع)
در مورد اسم امام علی(ع) در برخی روایات چنین آمده است:
1. عدهای میگویند: امیر المؤمنین به خاطر آن موسوم به «علی» شد که بر هر کسی که با او مبارزه نمود غالب گشت و علوّ پیدا نمود.
2. گروهی دیگر میگویند: امیر المؤمنین(ع) را از آنرو علی نامیدند که منزل حضرت در بهشت به حدّی رفیع و عالی است که همطراز منازل پیامبران میباشد.
3. برخی دیگر میگویند: امیر المؤمنین(ع) را به خاطر این علی نامیدند که به منظور اطاعت خدا بالای دوش رسول خدا(ص) رفت تا بتها را از وسط خانه خدا به زیر آورد و هیچکسی غیر از آنحضرت بالای دوش نبیّ اکرم(ص) نرفت.
4. جماعتی دیگر میگویند: امیر المؤمنین(ع) را به این جهت علی خواندهاند که در اعلا و بالاترین طبقات آسمان تزویج فرموده و احدی غیر از آنحضرت در آن مکان ازدواج ننموده است.
5. طائفه دیگر گفتهاند: علی(ع) را به این خاطر علی میگویند که از نظر علم بعد از رسول خدا(ص) اعلا و برتر از همه مردم است.[2]
دلیل نامگذاری امام حسن و امام حسین(ع)
1. «جبرئیل نام امام حسن(ع) را در حالیکه در پارچهای از حریر بهشتی بود، برای پیامبر(ص) هدیه آورد و اسم امام حسین(ع) نیز از اسم امام حسن(ع) مشتق شده است».[3]
2. در روایت دیگری که با تفصیل بیشتری به داستان نامگذاری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پرداخته شد، چنین میخوانیم: «هنگامی که امام حسن(ع) متولد شد، حضرت فاطمه(س) به امام علی(ع) گفت: اسمی برای این نوزاد بگذارید. حضرت فرمودند: من در اسم گذاردن بر این نوزاد از رسول خدا پیشی نمیگیرم. رسول خدا(ص) وارد شدند، نوزاد را در پارچهای زرد پیچیده محضر مبارکش آوردند. حضرت فرمودند: مگر من سفارش نکردم که نوزاد را در پارچه زرد نپیچید؟ سپس پارچه را از او باز کرده و او را در پارچهای سفید پیچیدند؛ آنگاه به علی(ع) فرمودند: آیا نام برایش گذاردهاید؟ علی(ع) فرمود: من در گذاردن نام بر شما سبقت نخواهم گرفت. پیامبر(ص) فرمودند: من نیز در نامگذاردن این طفل بر پروردگار عزّ و جلّ پیشی نخواهم گرفت. پس حقّ تعالی به جبرئیل فرمود: فرزندی به محمّد(ص) داده شد، محضرش مشرّف شو و سلام و تهنیت مرا به او برسان و بگو: علی(ع) نسبت به تو به منزله هارون(ع) نسبت به موسی(ع) است، پس این نوزاد را به نام فرزند هارون اسم بگذار. جبرئیل به زمین آمد، تهنیت خدای تعالی را به پیامبر رساند، سپس گفت: حقّ جلّ جلاله تو را امر میکند که این نوزاد را به اسم فرزند هارون نامگذاری. پیامبر(ص) میفرماید: نام فرزند هارون چیست؟ جبرئیل گفت: شبّر. حضرت فرمودند: زبان من عربی است نه عبری! جبرئیل گفت: نامش را حسن بگذار، پس پیامبر او را حسن نامید. در مورد نامگذاری امام حسین(ع) نیز همین داستان تکرار شد.[4] [1] . منسوب به امام جعفربن محمد ع، مصباح الشریعة، ص 64، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1400ق. شبیه آن در روایت دیگری آمده است: ر. ک: حسن بن علی العسکری(ع)، التفسیر المنسوب، ص 220، قم، مدرسة الإمام المهدی (عج)، چاپ اول، 1409ق. [2] . ابن بابویه، محمد بن علی، علل الشرائع، ج 1، ص 136 و 137، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش. [3] . بروجردی، آقا حسین، جامع أحادیث الشیعة، ج 26، ص722، تهران، فرهنگ سبز، چاپ اول، 1386ش. [4] . علل الشرائع، ج 1، ص 138.
- [سایر] اگر خلفاء یعنی عمر و... دشمن علی(ع) بودند پس چرا عمر را به دامادی قبول کردند و همچنین اسم پسرهایش را به نام آنها گذاشتند؟
- [سایر] آیا امام حسین(ع) کلمه (مُنّوا عَلَیّ) را برای طلب آب برای علی اصغر(ع) به کار بردند؟
- [سایر] چرا فرزندان امام حسن مجتبی (ع) مانند قاسم و عبد الله کوچک تر از فرزندان امام حسین (ع) مانند امام سجاد (ع) و علی اکبر هستند، با وجود آن که امام مجتبی بزرگ تر از امام حسین (ع) می باشند؟
- [سایر] آیا دین از سیاست جداست؟ این موضوع در رابطه با امام علی(ع) و امام حسین(ع) چگونه است؟
- [سایر] چرا امام حسین(ع) در نامگذاری فرزندانش از علی استفاده کرده است؟
- [سایر] اگر کوفیان راه را بر امام حسین (ع) باز می گذاشتند، آیا ایشان باز می گشتند و واقعه کربلا اتفاق نمی افتاد؟
- [سایر] آیا اجازه داریم در مجلس امام حسین(ع) در خانه¬های کسانی که امام علی(ع) را به عنوان خدا می¬پرستند، شرکت کنیم؟
- [سایر] آیا اجازه داریم در مجلس امام حسین(ع) در خانه های کسانی که امام علی(ع) را به عنوان خدا می پرستند، شرکت کنیم؟
- [سایر] کدامیک از یاران امام علی(ع)، آنحضرت را تنها گذاشتند و به سمت معاویه رفتند؟ و دلیل این فرار چه بود؟
- [سایر] شواهد موجود بر سنخیت روحی لازم امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین (ع) برای اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بودن کدامند؟
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد. دستور خواندن عقد موقت
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغ? مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: ب?ارَأتُ زَوْجَتِی ف?اطِمَةَ عَلی? مَهْرِه?ا فَهِیَ ط?الِقٌ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیلباید بگوید: ب?ارَأتُ زَوْجَةَ مُوکِّلی ف?اطِمَةَ عَلی? مَهْرِه?ا فَهِیَ ط?الِقٌ و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی? مَهْرِه?ا) (بِمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، بگوید: )بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: )بارَأتُ زَوْجََْ مُوَکِّلی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( و در هر دو صورت اگر به جای کلمه )عَلی مَهْرِها( )بِمَهْرِها( بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر شوهر بخواهد صیغة مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطم باشد ، باید بگوید : بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل همر او پس او رها است ، و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : بارأْتُ زَوْجَهَ مُوَکِلی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . و در هر دو صورت به جای دو کلمه ( عَلی مَهْرِها ) ( بِمَهْرِها ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.