چرا اهل تسنّن به لعن فرستادن بر دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) اعتراض می کنند؟ و چه دلیلی برای این اعتراض دارند؟
در پاسخ سؤال شما چند نکته را متذکر می شویم: لعن فرستادن در قرآن کریم آمده است و این کتاب آسمانی با شدت آن را بیان فرموده است. در سوره مبارکه احزاب آیه 57 و 58 می فرماید: "ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخره و اعد لهم عذابا مهینا و الذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اکتسبهم فقد احتملوا بهتانا و اثما مبینا". بی گمان، کسی که خداوند و پیامبر او را، آزار می رساند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفت آور آماده ساخته است. و کسانی که مردان و زنان مؤمن را بی آنکه مرتکب (عمل زشتی) شده باشند آزار می رسانند قطعا بار بهتان و گناه آشکاری را به دوش کشیده اند. در روایات اهل سنت نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر کس او را غضبناک و اذیت کند مرا غضبناک و اذیت کرده است. "فاطمة بضعة منی فمن غضبها اغضبنی "[1] "انما فاطمة بضعة منی یؤذینی ما اذاها و ینصبنی ما انصبها "[2] در سوره احزاب فرمود: هر کس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اذیت کند لعنت خداوند بر اوست در دنیا و آخرت و پیامبر فرمود: هر کس فاطمه را اذیت کند مرا اذیت کرده است. ما امروز باید با برادران اهل سنت خود در کمال آرامش و برادری زندگی کنیم ولی در عین حال اختلاف نظر محفوظ است اگر چه با هم نباید منازعه داشته باشیم. با توجه به مقدماتی که گذشت باید گفت که: برادران اهل سنت ما در مواجهه با عملکرد صحابه دچار تناقض و سردرگمی شده اند. از یک سوی اگر چه صحابه را معصوم نمی شمارند ولی معامله معصوم با آنان می کنند و صحابی بودن را امتیاز می دانند که با وجود آن نباید به ساحت آن افراد بی حرمتی شود اگر چه گناهان بزرگی از آنان سرزده باشد مانند قتل بهترین انسانها (مثل حجر بن عدی و مالک اشتر و...) آنها می گویند که این جنایات موجب جواز لعن آنان نمی شود و حتی گروهی از اهل سنت و خصوصا وهابیان لعن فرستادن بر یزید را جایز نمی شمارند و این قرآن کریم است که می فرماید: الا لعنة الله علی القوم الظالمین" البته ما می پذیریم که صحابه پیامبر از احترام و حرمت خاصی برخوردار هستند ولی صحابی بودن مادامی ارزش دارد که آنان در خط خداوند و پیامبر و سنت او گام بردارند و اگر روزی از این سنت خارج شده و به جرگه جنایتکاران پیوستند دیگر حرمتی ندارند و باید احکام خداوند در حقشان مانند دیگران جاری شود. آیات قرآن کریم این حقیقت را تایید می کند که بعضی از اصحاب پیامبر جزء فساق و منافقین بودند[3]. و تاریخ این را گواهی می دهد که گروهی از همین صحابه مرکب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را رم دادند تا او از کوه ساقط کنند و همین صحابه بودند که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قلم و دواتی خواست تا چیزی بنویسد و امت خود را از گمراهی مصون کند، فریاد برآوردند که تب بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غالب شده و از العیاذ بالله هذیان می گوید و کتاب خدا ما را بس است!![4] برادران اهل سنت می گویند: الف- ما کار صحابه را باید به خدا واگذاریم و در مورد رفتار آنها قضاوت نکنیم. ب- بسیاری از این صحابه در بیعت رضوان که قرآن کریم از آن یاد می کند حضور داشته اند و طبق آیات قرآن کریم خداوند از آنان راضی شده است و کسی که مرضی خداوند باشد مستحق لعن و ناسزا نیست. "لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینه علیهم و اثابهم فتحا قریبا"[5] خداوند از مومنانی که در زیر درخت با تو پیمان بستند خشنود شد و از وفا و خلوص آنها آگاه بود که آرامش روحی کامل برایشان فرستاد و آنان را به فتحی نزدیک پاداش داد." و چنانچه می دانیم در جریان صلح حدیبیه بیش از 1600 نفر از افراد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با او بیعت کردند و خداوند از آنان به خاطر این بیعت راضی شد. اما مهم این است که آیا این رضایت خداوند مطلق و غیر مشروط است یعنی اگر چه از دین برگردند و نفوس محترم را به قتل برسانند و هزاران جنایت و خلاف انجام دهند، باز مورد رضایت خداوند هستند. قهرا این سخن نمی تواند درست باشد چون خداوند در مورد احدی چنین ضمانتی نداده است و حتی در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: "لو تقول علینا بعض الأقاویل لأخذنا منه الیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین "[6]و اگر]او[ پاره ای گفته ها بر ما بسته بود دست راستش را سخت می گرفتیم سپس رگ قلبش را پاره می کردیم و هیچ یک از شما مانع از]عذاب[ او نمی شد. وقتی قرار باشد با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در صورت تخلف این گونه برخورد شود، حساب دیگران کاملا روشن است. اما اینکه گفته اند ما قضاوت در مورد صحابه را به خدا وا می گذاریم حقیقت آن است که خداوند در مورد آنان قضاوت کرده است، آنانکه نیکو سرشت و پاکدامن باقی و بر آن عهد و بیعت ماندند، مورد رحمت خاص خداوند می باشند. "ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث علی نفسه و من اوفی عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما"[7] در حقیقت کسانی که با تو بیعت می کنند جز این نیست که با خدا بیعت می کنند دست خدا بالای دستهای آنان است. پس هر که پیمان شکنی کند تنها به زیان خود پیمان می شکند و هر که آنچه با خدا عهد بسته، وفادار بماند به زودی خدا پاداشی بزرگ به او می بخشد." می بینیم که این بیعت مشروط به وفاداری است تا اجر عظیم حاصل شود. و فرمود: "من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیهم فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا"[8] از میان مؤمنان مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بسته اند صادقانه وفا کردند برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در]همین[ انتظارند و]هرگز عقیده خود را[ تبدیل نکردند. می بینیم در این آیه شریفه آنانی مدح و ستایش می شوند که بر عهد خود تا پایان صادقانه باقی ماندند و عقیده و مرام خود را تغییر ندادند و به کام دنیا و جاذبه های آن نیفتادند. و اما کسانی که موجب آزار پیامبرخدا، مومنین و مومنات شدند و از صراط مستقیم عدول کردند، از این ستایش بی بهره هستند. و اگر سوره احزاب آیات 57 و 58 که در این نوشتار هم آمده است را به این آیات ضمیمه کنیم، به نتایجی می رسیم که موید مدعای اهل سنت نمی باشد. پی نوشتها: [1]صحیح بخاری کتاب بدر الخلق باب مناقب قرابت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) منقبت فاطمه سلام الله علیها، خصائص نسائی ص 25) کنز العمال ج 6 ص 230 [2]صحیح ترمذی ج 2 ص 219 مستدرک الصحیحین ج 2 ص 159 مسند احمد ابن حنبل ج 4 ص 5 سنن بیهقی ج 7 ص 64 و ... ر.ک: فضائل الخمسه من صحاح السته ج 1 تالیف فیروز آبادی [3] حجرات 6، سجده 18، توبه، 45-47، احزاب 12، آل عمران 155-154. [4] مغازی وافودی ج 3، 42-1043- و سیره حلبی ج3/ 163، بحار الانوار ج21/ ص247 [5]فتح/18 [6]الحاقه/ 44-47 [7]فتح/ 10 [8]احزاب/23
عنوان سوال:

چرا اهل تسنّن به لعن فرستادن بر دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) اعتراض می کنند؟ و چه دلیلی برای این اعتراض دارند؟


پاسخ:

در پاسخ سؤال شما چند نکته را متذکر می شویم:
لعن فرستادن در قرآن کریم آمده است و این کتاب آسمانی با شدت آن را بیان فرموده است.
در سوره مبارکه احزاب آیه 57 و 58 می فرماید:
"ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخره و اعد لهم عذابا مهینا و الذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اکتسبهم فقد احتملوا بهتانا و اثما مبینا".
بی گمان، کسی که خداوند و پیامبر او را، آزار می رساند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفت آور آماده ساخته است. و کسانی که مردان و زنان مؤمن را بی آنکه مرتکب (عمل زشتی) شده باشند آزار می رسانند قطعا بار بهتان و گناه آشکاری را به دوش کشیده اند.
در روایات اهل سنت نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر کس او را غضبناک و اذیت کند مرا غضبناک و اذیت کرده است.
"فاطمة بضعة منی فمن غضبها اغضبنی "[1]
"انما فاطمة بضعة منی یؤذینی ما اذاها و ینصبنی ما انصبها "[2]
در سوره احزاب فرمود: هر کس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اذیت کند لعنت خداوند بر اوست در دنیا و آخرت و پیامبر فرمود: هر کس فاطمه را اذیت کند مرا اذیت کرده است.
ما امروز باید با برادران اهل سنت خود در کمال آرامش و برادری زندگی کنیم ولی در عین حال اختلاف نظر محفوظ است اگر چه با هم نباید منازعه داشته باشیم.
با توجه به مقدماتی که گذشت باید گفت که: برادران اهل سنت ما در مواجهه با عملکرد صحابه دچار تناقض و سردرگمی شده اند. از یک سوی اگر چه صحابه را معصوم نمی شمارند ولی معامله معصوم با آنان می کنند و صحابی بودن را امتیاز می دانند که با وجود آن نباید به ساحت آن افراد بی حرمتی شود اگر چه گناهان بزرگی از آنان سرزده باشد مانند قتل بهترین انسانها (مثل حجر بن عدی و مالک اشتر و...) آنها می گویند که این جنایات موجب جواز لعن آنان نمی شود و حتی گروهی از اهل سنت و خصوصا وهابیان لعن فرستادن بر یزید را جایز نمی شمارند و این قرآن کریم است که می فرماید: الا لعنة الله علی القوم الظالمین" البته ما می پذیریم که صحابه پیامبر از احترام و حرمت خاصی برخوردار هستند ولی صحابی بودن مادامی ارزش دارد که آنان در خط خداوند و پیامبر و سنت او گام بردارند و اگر روزی از این سنت خارج شده و به جرگه جنایتکاران پیوستند دیگر حرمتی ندارند و باید احکام خداوند در حقشان مانند دیگران جاری شود.
آیات قرآن کریم این حقیقت را تایید می کند که بعضی از اصحاب پیامبر جزء فساق و منافقین بودند[3]. و تاریخ این را گواهی می دهد که گروهی از همین صحابه مرکب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را رم دادند تا او از کوه ساقط کنند و همین صحابه بودند که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قلم و دواتی خواست تا چیزی بنویسد و امت خود را از گمراهی مصون کند، فریاد برآوردند که تب بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غالب شده و از العیاذ بالله هذیان می گوید و کتاب خدا ما را بس است!![4]
برادران اهل سنت می گویند:
الف- ما کار صحابه را باید به خدا واگذاریم و در مورد رفتار آنها قضاوت نکنیم.
ب- بسیاری از این صحابه در بیعت رضوان که قرآن کریم از آن یاد می کند حضور داشته اند و طبق آیات قرآن کریم خداوند از آنان راضی شده است و کسی که مرضی خداوند باشد مستحق لعن و ناسزا نیست.
"لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینه علیهم و اثابهم فتحا قریبا"[5]
خداوند از مومنانی که در زیر درخت با تو پیمان بستند خشنود شد و از وفا و خلوص آنها آگاه بود که آرامش روحی کامل برایشان فرستاد و آنان را به فتحی نزدیک پاداش داد."
و چنانچه می دانیم در جریان صلح حدیبیه بیش از 1600 نفر از افراد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با او بیعت کردند و خداوند از آنان به خاطر این بیعت راضی شد.
اما مهم این است که آیا این رضایت خداوند مطلق و غیر مشروط است یعنی اگر چه از دین برگردند و نفوس محترم را به قتل برسانند و هزاران جنایت و خلاف انجام دهند، باز مورد رضایت خداوند هستند. قهرا این سخن نمی تواند درست باشد چون خداوند در مورد احدی چنین ضمانتی نداده است و حتی در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: "لو تقول علینا بعض الأقاویل لأخذنا منه الیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین "[6]و اگر]او[ پاره ای گفته ها بر ما بسته بود دست راستش را سخت می گرفتیم سپس رگ قلبش را پاره می کردیم و هیچ یک از شما مانع از]عذاب[ او نمی شد.
وقتی قرار باشد با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در صورت تخلف این گونه برخورد شود، حساب دیگران کاملا روشن است.
اما اینکه گفته اند ما قضاوت در مورد صحابه را به خدا وا می گذاریم حقیقت آن است که خداوند در مورد آنان قضاوت کرده است، آنانکه نیکو سرشت و پاکدامن باقی و بر آن عهد و بیعت ماندند، مورد رحمت خاص خداوند می باشند.
"ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث علی نفسه و من اوفی عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما"[7]
در حقیقت کسانی که با تو بیعت می کنند جز این نیست که با خدا بیعت می کنند دست خدا بالای دستهای آنان است. پس هر که پیمان شکنی کند تنها به زیان خود پیمان می شکند و هر که آنچه با خدا عهد بسته، وفادار بماند به زودی خدا پاداشی بزرگ به او می بخشد."
می بینیم که این بیعت مشروط به وفاداری است تا اجر عظیم حاصل شود.
و فرمود: "من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیهم فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا"[8]
از میان مؤمنان مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بسته اند صادقانه وفا کردند برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در]همین[ انتظارند و]هرگز عقیده خود را[ تبدیل نکردند.
می بینیم در این آیه شریفه آنانی مدح و ستایش می شوند که بر عهد خود تا پایان صادقانه باقی ماندند و عقیده و مرام خود را تغییر ندادند و به کام دنیا و جاذبه های آن نیفتادند.
و اما کسانی که موجب آزار پیامبرخدا، مومنین و مومنات شدند و از صراط مستقیم عدول کردند، از این ستایش بی بهره هستند. و اگر سوره احزاب آیات 57 و 58 که در این نوشتار هم آمده است را به این آیات ضمیمه کنیم، به نتایجی می رسیم که موید مدعای اهل سنت نمی باشد.
پی نوشتها:
[1]صحیح بخاری کتاب بدر الخلق باب مناقب قرابت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) منقبت فاطمه سلام الله علیها، خصائص نسائی ص 25) کنز العمال ج 6 ص 230
[2]صحیح ترمذی ج 2 ص 219 مستدرک الصحیحین ج 2 ص 159 مسند احمد ابن حنبل ج 4 ص 5 سنن بیهقی ج 7 ص 64 و ... ر.ک: فضائل الخمسه من صحاح السته ج 1 تالیف فیروز آبادی
[3] حجراتسجده 18، توبه، 45-47، احزاب 12، آل عمران 155-154.
[4] مغازی وافودی ج 3، 42-1043- و سیره حلبی ج3/ 163، بحار الانوار ج21/ ص247
[5]فتح/18
[6]الحاقه/ 44-47
[7]فتح/ 10
[8]احزاب/23





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین