حدیث لوح فاطمه(سلام الله علیها)که جابر آن را دید،با ترجمه در اختیار من قرار دهید؟
حدیث لوح فاطمه(سلام الله علیها) در کتاب شریف کافی، ج 2، ص 470 آمده است که ترجمه آن را ذیلاً می‌آوریم. امام صادق(علیه السّلام) می‌فرماید: پدرم به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: من با تو کاری دارم. چه وقت برایت آسان‌تر است که تو را ببینم و از تو سؤال کنم؟ جابر گفت: هر وقت شما بخواهید. پس روزی با او در خلوت نشستند و به او فرمودند: درباره لوحی که آن را در دست مادرم فاطمه(سلام الله علیها) دختر رسول خدا( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) دیده‌ای و آن چه مادرم به تو فرمود که در آن لوح نوشته به من خبر ده. جابر گفت: خداوند را گواه می‌گیرم که من در زمان حیات رسول خدا خدمت مادرت فاطمه(سلام الله علیها) رفتم و او را به ولادت حسین(علیه السّلام) تبریک گفتم. در دست آن حضرت لوح سبزی دیدم که گمان کردم از زمرّد است و نوشته سفیدی در آن دیدم که چون رنگ خورشید (درخشان) بود. به آن حضرت عرض کردم ای دختر پیامبر! پدر و مادرم فدایت. این لوح چیست؟ فرمود: لوحی است که خدا آن را بر رسولش( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) اهدا فرمود. اسم پدرم و اسم شوهرم و دو پسرم و اسم اوصیاء از فرزندانم در آن نوشته است و پدرم آن را به عنوان مژدگانی به من عطا فرموده. جابر می‌گوید: سپس مادرت فاطمه(سلام الله علیها) آن را به من داد من آن را خواندم و رونویسی کردم. پدرم به او فرمود ای جابر آن را بر من عرضه می‌داری؟ عرض کرد: آری. آن گاه پدرم همراه جابر به منزل او رفت. جابر ورق صحیفه‌ای بیرون آورد. پدرم فرمود: ای جابر تو در نوشته‌ات نگاه کن تا من برایت بخوانم. جابر در نسخه خود نگاه کرد و پدرم آن را خواند. حتی در حرفی با حرفی اختلاف نداشت. آن گاه جابر گفت خدا را گواه می‌گیرم که دیدم این گونه در لوح نوشته بود. بسم‌الله الرحمن الرحیم این نامه‌ای است از جانب خداوند عزیز حکیم برای محمد( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) پیامبر او و نور و سفیر و دربان (واسطه میان خدا و خلق) و راهنمای او به سوی او که روح‌الامین و (جبرئیل) آن را از جانب پروردگار جهانیان آورده است. ای محمد( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نام‌های مرا بزرگ شمار و نعمت‌های مرا سپاس گذار و الطاف مرا انکار مدار. همانا منم خدائی که جز من شایان پرستشی نیست. منم در هم کوبنده جباران و دولت‌رساننده مظلومان و جزا دهنده روز رستاخیز. همانا منم خدائی که جز من شایان پرستشی نیست هر که جز فضل مرا امیدوار باشد (به این که خود را مستحق ثواب من بداند) و از غیر عدالت من بترسد (به این که کیفر مرا ستم انگارد) او را عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را نکرده باشم. پس تنها مرا پرستش کن و تنها بر من توکل نما. من هیچ پیغمبری را مبعوث نکردم که دورانش کامل شود و مدتش تمام گردد، جز این که برای او وصی و جانشینی مقرر کردم و من تو را بر پیامبران برتری دادم و وصی تو را بر اوصیاء دیگر و هر دو را به دو نوه‌ات حسن و حسین گرامی داشتم و حسن را بعد از سپری شدن روزگار پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را خزانه‌دار وحی خود ساختم او را به شهادت گرامی داشتم و پایان کارش را به سعادت رسانیدم. او برترین شهداء می‌باشد و مقامش از همه عالی‌تر است. کلمه تامه (معارف و حجج) خود را همراه او و حجت رسای خود (براهین قطعی امامت) را نزد او قرار دادم به سبب عترت او پاداش و کیفر دهم. نخستین آن‌ها سرور عابدان و زینت اولیاء گذشته من است و پسر او مانند جد محمود (پسندیده) خود محمد است او شکافنده علم من و کانون حکمت من است و جعفر است که شک‌کنندگان درباره او هلاک می‌شوند. هر که او را نپذیرد مرا نپذیرفته سخن و وعده یقینی من است که مقام جعفر را گرامی دارم و او را نسبت به پیروان و یاران و دوستانش مسرور سازم. پس از او موسی است که (در زمان او) فتنه‌ای سخت و گیج‌کننده فرا گیرد. زیرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجت من پنهان نشود و همانا اولیاء من با جامی سرشار سیراب شوند هر کس یکی از آنان را انکار کند نعمت مرا انکار نموده و آن که یک آیه را از کتاب من تغییر دهد بر من دروغ بسته است. پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزیده‌ام موسی وای بر دروغ‌بندان و منکران علی(امام هشتم(علیه السّلام)) و دوست و یاور من و کسی که بارهای سنگین نبوت را به دوش او گذارم و به وسیله انجام دادن آن‌ها امتحانش کنم. او را مردی پلید و گردنکش (مأمون) می‌کشد و در شهری که (طوس) بنده صالح (ذوالقرنین) آن را ساخته است پهلوی بدترین خلقم (هارون) به خاک سپرده می‌شود. فرمان و وعده من ثابت شده که: او را به وجود پسرش و جانشین و وارث علمش محمد مسرور سازم او کانون علم من و محل راز من و حجت من بر خلقم می‌باشد. هر بنده‌ای به او ایمان آورد بهشت را جایگاهش سازم و شفاعت او را نسبت به هفتاد تن از خاندانش که همگی سزاوار دوزخ باشند بپذیرم و عاقبت کار فرزندش علی را که دوست و یاور من و گواه در میان خلق من و امین وحی من است به سعادت رسانم. از او به وجود آورم دعوت‌کننده به سوی راهم و خزانه‌دار علمم حسن (امام عسگری علیه السّلام ) را و این رشته را به وجود پسر او (م ح م د) که رحمت برای جهانیان است کامل کنم. او کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب را دارد. در زمان (غیبت) او، دوستانم خوار گردند و (ستمگران) سرهای آن‌ها را برای یکدیگر به هدیه فرستند. چنان که سرهای ترک و دیلم (کفار) را به هدیه فرستند. ایشان را بکشند و بسوزانند و آن‌ها ترسان و بیم‌ناک و هراسان باشند. زمین از خونشان رنگین گردد و ناله و واویلا در میان زنانشان بلند شود. آن‌ها دوستان حقیقی منند. به وسیله آنان هر آشوب سخت و تاریک را بزدایم و از برکت آن‌ها شبهه‌ها و مصیبت‌ها و زنجیرها را بردارم. درود و رحمت پروردگارشان بر آن‌ها باد و تنها آنانند هدایت شدگان منبع: نرم افزار معمای هستی
عنوان سوال:

حدیث لوح فاطمه(سلام الله علیها)که جابر آن را دید،با ترجمه در اختیار من قرار دهید؟


پاسخ:

حدیث لوح فاطمه(سلام الله علیها) در کتاب شریف کافی، ج 2، ص 470 آمده است که ترجمه آن را ذیلاً می‌آوریم.
امام صادق(علیه السّلام) می‌فرماید: پدرم به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: من با تو کاری دارم. چه وقت برایت آسان‌تر است که تو را ببینم و از تو سؤال کنم؟ جابر گفت: هر وقت شما بخواهید. پس روزی با او در خلوت نشستند و به او فرمودند: درباره لوحی که آن را در دست مادرم فاطمه(سلام الله علیها) دختر رسول خدا( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) دیده‌ای و آن چه مادرم به تو فرمود که در آن لوح نوشته به من خبر ده. جابر گفت: خداوند را گواه می‌گیرم که من در زمان حیات رسول خدا خدمت مادرت فاطمه(سلام الله علیها) رفتم و او را به ولادت حسین(علیه السّلام) تبریک گفتم. در دست آن حضرت لوح سبزی دیدم که گمان کردم از زمرّد است و نوشته سفیدی در آن دیدم که چون رنگ خورشید (درخشان) بود. به آن حضرت عرض کردم ای دختر پیامبر! پدر و مادرم فدایت. این لوح چیست؟ فرمود: لوحی است که خدا آن را بر رسولش( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) اهدا فرمود. اسم پدرم و اسم شوهرم و دو پسرم و اسم اوصیاء از فرزندانم در آن نوشته است و پدرم آن را به عنوان مژدگانی به من عطا فرموده. جابر می‌گوید: سپس مادرت فاطمه(سلام الله علیها) آن را به من داد من آن را خواندم و رونویسی کردم. پدرم به او فرمود ای جابر آن را بر من عرضه می‌داری؟ عرض کرد: آری. آن گاه پدرم همراه جابر به منزل او رفت. جابر ورق صحیفه‌ای بیرون آورد. پدرم فرمود: ای جابر تو در نوشته‌ات نگاه کن تا من برایت بخوانم. جابر در نسخه خود نگاه کرد و پدرم آن را خواند. حتی در حرفی با حرفی اختلاف نداشت. آن گاه جابر گفت خدا را گواه می‌گیرم که دیدم این گونه در لوح نوشته بود.
بسم‌الله الرحمن الرحیم
این نامه‌ای است از جانب خداوند عزیز حکیم برای محمد( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) پیامبر او و نور و سفیر و دربان (واسطه میان خدا و خلق) و راهنمای او به سوی او که روح‌الامین و (جبرئیل) آن را از جانب پروردگار جهانیان آورده است. ای محمد( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نام‌های مرا بزرگ شمار و نعمت‌های مرا سپاس گذار و الطاف مرا انکار مدار.
همانا منم خدائی که جز من شایان پرستشی نیست. منم در هم کوبنده جباران و دولت‌رساننده مظلومان و جزا دهنده روز رستاخیز. همانا منم خدائی که جز من شایان پرستشی نیست هر که جز فضل مرا امیدوار باشد (به این که خود را مستحق ثواب من بداند) و از غیر عدالت من بترسد (به این که کیفر مرا ستم انگارد) او را عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را نکرده باشم. پس تنها مرا پرستش کن و تنها بر من توکل نما. من هیچ پیغمبری را مبعوث نکردم که دورانش کامل شود و مدتش تمام گردد، جز این که برای او وصی و جانشینی مقرر کردم و من تو را بر پیامبران برتری دادم و وصی تو را بر اوصیاء دیگر و هر دو را به دو نوه‌ات حسن و حسین گرامی داشتم و حسن را بعد از سپری شدن روزگار پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را خزانه‌دار وحی خود ساختم او را به شهادت گرامی داشتم و پایان کارش را به سعادت رسانیدم. او برترین شهداء می‌باشد و مقامش از همه عالی‌تر است. کلمه تامه (معارف و حجج) خود را همراه او و حجت رسای خود (براهین قطعی امامت) را نزد او قرار دادم به سبب عترت او پاداش و کیفر دهم. نخستین آن‌ها سرور عابدان و زینت اولیاء گذشته من است و پسر او مانند جد محمود (پسندیده) خود محمد است او شکافنده علم من و کانون حکمت من است و جعفر است که شک‌کنندگان درباره او هلاک می‌شوند. هر که او را نپذیرد مرا نپذیرفته سخن و وعده یقینی من است که مقام جعفر را گرامی دارم و او را نسبت به پیروان و یاران و دوستانش مسرور سازم. پس از او موسی است که (در زمان او) فتنه‌ای سخت و گیج‌کننده فرا گیرد. زیرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجت من پنهان نشود و همانا اولیاء من با جامی سرشار سیراب شوند هر کس یکی از آنان را انکار کند نعمت مرا انکار نموده و آن که یک آیه را از کتاب من تغییر دهد بر من دروغ بسته است. پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزیده‌ام موسی وای بر دروغ‌بندان و منکران علی(امام هشتم(علیه السّلام)) و دوست و یاور من و کسی که بارهای سنگین نبوت را به دوش او گذارم و به وسیله انجام دادن آن‌ها امتحانش کنم. او را مردی پلید و گردنکش (مأمون) می‌کشد و در شهری که (طوس) بنده صالح (ذوالقرنین) آن را ساخته است پهلوی بدترین خلقم (هارون) به خاک سپرده می‌شود. فرمان و وعده من ثابت شده که: او را به وجود پسرش و جانشین و وارث علمش محمد مسرور سازم او کانون علم من و محل راز من و حجت من بر خلقم می‌باشد. هر بنده‌ای به او ایمان آورد بهشت را جایگاهش سازم و شفاعت او را نسبت به هفتاد تن از خاندانش که همگی سزاوار دوزخ باشند بپذیرم و عاقبت کار فرزندش علی را که دوست و یاور من و گواه در میان خلق من و امین وحی من است به سعادت رسانم. از او به وجود آورم دعوت‌کننده به سوی راهم و خزانه‌دار علمم حسن (امام عسگری علیه السّلام ) را و این رشته را به وجود پسر او (م ح م د) که رحمت برای جهانیان است کامل کنم. او کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب را دارد. در زمان (غیبت) او، دوستانم خوار گردند و (ستمگران) سرهای آن‌ها را برای یکدیگر به هدیه فرستند. چنان که سرهای ترک و دیلم (کفار) را به هدیه فرستند. ایشان را بکشند و بسوزانند و آن‌ها ترسان و بیم‌ناک و هراسان باشند.
زمین از خونشان رنگین گردد و ناله و واویلا در میان زنانشان بلند شود. آن‌ها دوستان حقیقی منند. به وسیله آنان هر آشوب سخت و تاریک را بزدایم و از برکت آن‌ها شبهه‌ها و مصیبت‌ها و زنجیرها را بردارم. درود و رحمت پروردگارشان بر آن‌ها باد و تنها آنانند هدایت شدگان
منبع: نرم افزار معمای هستی





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین