این روایت که از جابر نقل شده و در آن از لوح حضرت زهرا سلام الله علیها نام برده شده و به معرفی آن می پردازد در کتب معتبر حدیثی نقل شده است ولی نقل آن به دو گونه می باشد. 1 در عده ای از احادیث بنا بر مناسبت هائی خود جابر روایت را برای افراد مختلف نقل می کند که غالباً مختصر و نقل به معنی می باشد و محتوای لوح را گزارش می دهد. 2 نوع دوم از نقل حدیث که کامل است و متن لوح نیز در آن ذکر شده روایتی است که امام صادق علیه السلام بدین گونه نقل می کند که ما به خاطر کامل بودن آن را نقل می کنیم. امام صادق علیه السلام می فرماید روزی پدرم (امام باقر علیه السلام ) به جابر بن عبد الله گفت جابر کی وقت داری با هم خلوت کنیم و با یکدیگر حرف بزنیم و از تو سوالی بپرسم ؟جابر گفت هر وقت که شما بفرمائید. وقتی تعیین شد و در آن وقت پدرم و جابر با یکدیگر خلوت کردند پدرم به جابر گفت: جابر خبر بده به من از لوحی که در دست مادرم فاطمه دیدی و از آن چه مادرم از آن لوح به تو خبر داد. جابر گفت: شهادت می دهم که روزی پیش مادرتان رفتم تا ولادت امام حسین علیه السلام را تبریک بگویم. و در دست ایشان لوح سبزی دیدم که فکر کردم زمرد است و در آن لوح نوشته سفیدی دیدم مثل رنگ خورشید. به ایشان گفتم پدر و مادرم فدایت این لوح چیست؟ در جواب فرمودند:(( این لوحی است که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اهدا کرده و در آن اسم پدرم، همسرم و اسم دو پسرم و اوصیاء بعد از آن ها ذکر شده، و پدرم آن را به من بخشید تا مرا خشنود کند. جابر می گوید: مادرتان آن لوح را به من داد و من آن را خواندم و از آن یک نسخه نوشتم. پدرم گفت جابر آیا می توانی آن چه را نوشتی به من نشان دهی جابر گفت: بله! سپس هر دو به خانه جابر رفتند و جابر صحیفه ای که از پوست آهو بود بیرون آورد. پدرم گفت جابر نگاه کن به صحیفه ای که داری تا من آن را (از حفظ) بر تو بخوانم جابر به صحیفه نگاه کرد و پدرم کلمه به کلمه آن را خواند و جابر شهادت داد که هر چه امام خوانده عین همان صحیفه است. بسم الله الرحمن الرحیم این کتابی است (از خداوند عزیز و حکیم)[1] بر پیامبرش، نورش، دلیلش، سفیر و حجابش محمد صلی الله علیه و آله و سلم که آن (را روح الامین از جانب خدا آورده).[2] ای محمد نام های مرا بزرگ شمار و به نعمت های من شکر کن، و لطف های مرا انکار نکن (منم خدای واحد)[3] همان که شکننده جباران و انتقام جوی مظلومان و جزا دهنده قیامت هست. براستی منم خدای واحد پس هر که به غیر فضل من امیدوار باشد و جز از عدل من از چیز دیگری بترسد (او را چنان عذاب می کنم که تا حالا کسی را آن گونه عذاب نکرده ام)[4] پس مرا عبادت کن و بر من توکل کن. به درستی من هیچ پیامبر را مبعوث نکرده ام مگر آن که بعد از وفاتش برای او خلیفه ای تعیین کرده ام. و من تو را بر تمام پیامبران فضیلت دادم. و اوصیا تو را به اوصیا و انبیا پیشین فضیلت دادم. و تو را به خاطر دو نوه ات حسن و حسین اکرام کردم و حسن معدن علم الهی است بعد از پدرش و حسین خازن وحی من است و او را با شهادت ارجمند ساختم و عاقبت او را ختم به سعادت کردم و او افضل شهیدان است و بالاترین درجه شهدا مال اوست. من کلمه تامه ام را همراه او کردم و حجت رسای خود را نزد او نهادم و به وسیله خاندان او عذاب کنم و پاداش دهم. اول آنان سید عابدین و زیور دوستان است. دوم: پسرش محمد (هم نام جدش) شکافنده علوم، و معدن حکمت الهی است. سوم: جعفر است که هر کس او را رد کند مرا رد کرده هر آینه گرامی دارم جعفر را و او را در مورد دوستانش پس از وی شاد سازم. چهارم: موسی است که بر آشوبی سخت و گیج کننده دچار می شود زیرا رشته عهد من قطع نمی شود و حجت نهان نماند و به راستی دوستانم از جام سرشار بنوشند و هر کسی یکی از آنان را منکر باشد منکر نعمت من شده و هر که یک آیه از کتاب مرا برگرداند بر من افترا بسته. پنجم: وای بر کسی که بعد از موسی علیه السلام منکر علی (امام هشتم) و دوست و یاور من شود. همان که بارهای سنگین نبوت را به دوش او گذارم و بدان وسیله او را امتحان کنم او را مردی پلید و مستکبر می کشد و در شهری که بنده ام صالح آن را ساخته دفن می کنند پهلوی بدترین مخلوقم (هارون) به خاک سپرده می شود. ششم: و وعده من ثابت است و همانا خوشحال کنم او را (امام رضا) به فرزندش محمد بن علی و محمد علیه السلام خلیفه بعد از او وارث علم او و معدن علم الهی و موضع سر الهی است و او حجت من بر خلق است هر بنده ای به او ایمان آورد بهشت جایگاه اوست و شفاعتش را نسبت به هفتاد تن از خاندانش که همگی سزاوار دوزخ باشند می پذیرم. هفتم: عاقبت کار پسرش علی را که دوست و یاور من و گواه در میان مخلوق من و امین وحی الهی است سعادت رسانم. هشتم: و از او بوجود آورم دعوت کننده به سوی الهی و خزانه دار علمم حسن را. نهم: و این رشته را بوجود پسر او (م ح م د) که رحمت للعالمین است کامل کنم همان که کمال موسی، رونق عیسی و صبر ایوب دارد. در زمان غیبت او دوستان من خوار گردند و ستمگران سرهای آنان را برای یکدیگر هدیه فرستند چنان که سرهای ترک و دیلم (کفار) را به هدیه فرستند. ایشان را بکشند و بسوزانند و آن ها ترسان و بیم ناک باشند زمین از خونشان رنگین گردد و ناله و واویلا در میان زنانشان بلند شود. آن ها دوستان حقیقی من هستند. بوسیله آن ها هر آشوب سخت و تاریک را بزدایم و به برکت آن ها شبهات و مصیبت ها را بر دارم (درود و رحمت پروردگارشان بر آن ها باد و آن ها هدایت شدگانند).))[5] [6] این متن لوح معروف حضرت فاطمه سلام الله علیه می باشد که در آن نام 12 امام معصوم علیه السلام نقل شده و به پاره ای از القاب و فضائل و تاریخ هر یک به صورت اجمالی اشاره شده است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 امالی، شیخ صدوق. 2 الاحتجاج، شیخ طبرسی. 3 کشف الغمه، اربلی. پاورقی ها: [1] . زمر / 1. [2] . شعرا / 193. [3] . طه / 14. [4] . مائده / 115. [5] . بقره / 157. [6] . کلینی، محمد، اصول کافی، تهران، اسلامیه، 1362 ش، دوم، ج 1، ص 527.
این روایت که از جابر نقل شده و در آن از لوح حضرت زهرا سلام الله علیها نام برده شده و به معرفی آن می پردازد در کتب معتبر حدیثی نقل شده است ولی نقل آن به دو گونه می باشد.
1 در عده ای از احادیث بنا بر مناسبت هائی خود جابر روایت را برای افراد مختلف نقل می کند که غالباً مختصر و نقل به معنی می باشد و محتوای لوح را گزارش می دهد.
2 نوع دوم از نقل حدیث که کامل است و متن لوح نیز در آن ذکر شده روایتی است که امام صادق علیه السلام بدین گونه نقل می کند که ما به خاطر کامل بودن آن را نقل می کنیم.
امام صادق علیه السلام می فرماید روزی پدرم (امام باقر علیه السلام ) به جابر بن عبد الله گفت جابر کی وقت داری با هم خلوت کنیم و با یکدیگر حرف بزنیم و از تو سوالی بپرسم ؟جابر گفت هر وقت که شما بفرمائید. وقتی تعیین شد و در آن وقت پدرم و جابر با یکدیگر خلوت کردند پدرم به جابر گفت: جابر خبر بده به من از لوحی که در دست مادرم فاطمه دیدی و از آن چه مادرم از آن لوح به تو خبر داد.
جابر گفت: شهادت می دهم که روزی پیش مادرتان رفتم تا ولادت امام حسین علیه السلام را تبریک بگویم. و در دست ایشان لوح سبزی دیدم که فکر کردم زمرد است و در آن لوح نوشته سفیدی دیدم مثل رنگ خورشید.
به ایشان گفتم پدر و مادرم فدایت این لوح چیست؟
در جواب فرمودند:(( این لوحی است که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اهدا کرده و در آن اسم پدرم، همسرم و اسم دو پسرم و اوصیاء بعد از آن ها ذکر شده، و پدرم آن را به من بخشید تا مرا خشنود کند.
جابر می گوید: مادرتان آن لوح را به من داد و من آن را خواندم و از آن یک نسخه نوشتم.
پدرم گفت جابر آیا می توانی آن چه را نوشتی به من نشان دهی جابر گفت: بله!
سپس هر دو به خانه جابر رفتند و جابر صحیفه ای که از پوست آهو بود بیرون آورد.
پدرم گفت جابر نگاه کن به صحیفه ای که داری تا من آن را (از حفظ) بر تو بخوانم جابر به صحیفه نگاه کرد و پدرم کلمه به کلمه آن را خواند و جابر شهادت داد که هر چه امام خوانده عین همان صحیفه است.
بسم الله الرحمن الرحیم
این کتابی است (از خداوند عزیز و حکیم)[1] بر پیامبرش، نورش، دلیلش، سفیر و حجابش محمد صلی الله علیه و آله و سلم که آن (را روح الامین از جانب خدا آورده).[2]
ای محمد نام های مرا بزرگ شمار و به نعمت های من شکر کن، و لطف های مرا انکار نکن (منم خدای واحد)[3] همان که شکننده جباران و انتقام جوی مظلومان و جزا دهنده قیامت هست.
براستی منم خدای واحد پس هر که به غیر فضل من امیدوار باشد و جز از عدل من از چیز دیگری بترسد (او را چنان عذاب می کنم که تا حالا کسی را آن گونه عذاب نکرده ام)[4] پس مرا عبادت کن و بر من توکل کن.
به درستی من هیچ پیامبر را مبعوث نکرده ام مگر آن که بعد از وفاتش برای او خلیفه ای تعیین کرده ام. و من تو را بر تمام پیامبران فضیلت دادم.
و اوصیا تو را به اوصیا و انبیا پیشین فضیلت دادم.
و تو را به خاطر دو نوه ات حسن و حسین اکرام کردم و حسن معدن علم الهی است بعد از پدرش و حسین خازن وحی من است و او را با شهادت ارجمند ساختم و عاقبت او را ختم به سعادت کردم و او افضل شهیدان است و بالاترین درجه شهدا مال اوست.
من کلمه تامه ام را همراه او کردم و حجت رسای خود را نزد او نهادم و به وسیله خاندان او عذاب کنم و پاداش دهم.
اول آنان سید عابدین و زیور دوستان است.
دوم: پسرش محمد (هم نام جدش) شکافنده علوم، و معدن حکمت الهی است.
سوم: جعفر است که هر کس او را رد کند مرا رد کرده هر آینه گرامی دارم جعفر را و او را در مورد دوستانش پس از وی شاد سازم.
چهارم: موسی است که بر آشوبی سخت و گیج کننده دچار می شود زیرا رشته عهد من قطع نمی شود و حجت نهان نماند و به راستی دوستانم از جام سرشار بنوشند و هر کسی یکی از آنان را منکر باشد منکر نعمت من شده و هر که یک آیه از کتاب مرا برگرداند بر من افترا بسته.
پنجم: وای بر کسی که بعد از موسی علیه السلام منکر علی (امام هشتم) و دوست و یاور من شود.
همان که بارهای سنگین نبوت را به دوش او گذارم و بدان وسیله او را امتحان کنم او را مردی پلید و مستکبر می کشد و در شهری که بنده ام صالح آن را ساخته دفن می کنند پهلوی بدترین مخلوقم (هارون) به خاک سپرده می شود.
ششم: و وعده من ثابت است و همانا خوشحال کنم او را (امام رضا) به فرزندش محمد بن علی و محمد علیه السلام خلیفه بعد از او وارث علم او و معدن علم الهی و موضع سر الهی است و او حجت من بر خلق است هر بنده ای به او ایمان آورد بهشت جایگاه اوست و شفاعتش را نسبت به هفتاد تن از خاندانش که همگی سزاوار دوزخ باشند می پذیرم.
هفتم: عاقبت کار پسرش علی را که دوست و یاور من و گواه در میان مخلوق من و امین وحی الهی است سعادت رسانم.
هشتم: و از او بوجود آورم دعوت کننده به سوی الهی و خزانه دار علمم حسن را.
نهم: و این رشته را بوجود پسر او (م ح م د) که رحمت للعالمین است کامل کنم همان که کمال موسی، رونق عیسی و صبر ایوب دارد.
در زمان غیبت او دوستان من خوار گردند و ستمگران سرهای آنان را برای یکدیگر هدیه فرستند چنان که سرهای ترک و دیلم (کفار) را به هدیه فرستند.
ایشان را بکشند و بسوزانند و آن ها ترسان و بیم ناک باشند زمین از خونشان رنگین گردد و ناله و واویلا در میان زنانشان بلند شود.
آن ها دوستان حقیقی من هستند. بوسیله آن ها هر آشوب سخت و تاریک را بزدایم و به برکت آن ها شبهات و مصیبت ها را بر دارم (درود و رحمت پروردگارشان بر آن ها باد و آن ها هدایت شدگانند).))[5] [6]
این متن لوح معروف حضرت فاطمه سلام الله علیه می باشد که در آن نام 12 امام معصوم علیه السلام نقل شده و به پاره ای از القاب و فضائل و تاریخ هر یک به صورت اجمالی اشاره شده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 امالی، شیخ صدوق.
2 الاحتجاج، شیخ طبرسی.
3 کشف الغمه، اربلی.
پاورقی ها:
[1] . زمر / 1.
[2] . شعرا / 193.
[3] . طه / 14.
[4] . مائده / 115.
[5] . بقره / 157.
[6] . کلینی، محمد، اصول کافی، تهران، اسلامیه، 1362 ش، دوم، ج 1، ص 527.
- [سایر] لوح معروف حضرت فاطمه (س) که از جابر بن عبد الله انصاری نقل شده است، چیست؟
- [سایر] حدیث لوح فاطمه(سلام الله علیها)که جابر آن را دید،با ترجمه در اختیار من قرار دهید؟
- [سایر] شبهه: از آنجایی که اصحاب پیامبر تا آخر عمر همواره حرمت حضرت زهرا (س) را نگه داشتند، غضب فاطمه (س) چه ربطی به عمر و ابوبکر دارد؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه(س) فاطمه نامیده شده است؟
- [سایر] چرا خلیفه اول، حق حضرت زهرا (س) را غصب کرد؟
- [سایر] چرا قبر مطهر حضرت زهرا(س) مخفی است؟ چرا حضرت زهرا(س) وصیت کردند که ایشان را شبانه دفن کنند؟
- [سایر] در منابع اهل سنت شهادت حضرت زهرا س چگونه نقل شده است؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه معصومه(س) ازدواج نکردند؟
- [سایر] با عرض سلام وتسلیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)مطالب زیادی وجود دارد مخواستم از شما خواهش کنم نحوه ی چگونگی شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)؟؟؟؟ واین که حضرت علی(ع)وفرزندانشان اصحاب وکنیزانی که در خانه وجود داشتند چرا حضرت فاطمه زهرا(س)در را باز کردند؟؟؟؟؟ و بعد از اینکه خانم فاطمه زهرا(س)را زدندچراکسی کاری نکرد ؟؟
- [سایر] سنّ حضرت زهرا(س) در زمان رحلت حضرت خدیجه(س) چقدر بود؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).