غرور در لغت به معنی فریب‌خوردگی و در اصطلاح احساس بزرگی است که هماهنگ با هوای نفس باشد. منشأ غرور چند چیز است: 1 جهالت: یعنی اعتماد قلبی شخص به اینکه عمل روحیه و صلاح است در حالی که در واقع چنین نیست. 2 وسوسه‌های شیطانی: پیروی از هوای نفس و شهوت. 3 پیروی از غضب و انتقام‌جویی. 4 دوستی دنیا و دنیاطلبی. خداوند چند جای قرآن شخص مغرور را مذمّت نموده و از فریب‌خوردگی برحذر می‌دارد. عمده‌ترین عامل غرور که در قرآن به آن اشاره شده، غرور نسبت به دنیا و مادیات است. تکبر از ماده کبر است. کبر صفت ناپسندی است که آدمی خود را بالتر و برتر از دیگران بداند. آثار و عواقب کبر آن است که شخص متکبر از همنشینی و رفاقت با دیگران امتناع ورزیده، توقّعات و انتظارات بیهوده‌ای از همنوعان خود دارد. مثلاً توقّع دارد دیگران او را اکرام و تعظیم کنند، یا در راه رفتن یا به هنگام حضور در جامعه، خرامان و بلندپروازانه رفتار می‌نماید و قصد دارد توجه دیگران را بدون دلیل به خود جلب نماید. خودبزرگ‌بینی از بزرگ‌ترین موانع سعادت انسان است. چون آدمی را از تواضع، حلم و قبول نصیحت، ترک حسد و غیبت و امثال آنها باز می‌دارد. در مذمّت و نکوهش تکبر همین بس که خداوند شخص متکبّر را به سخت‌ترین عذاب‌ها بیم می‌دهد: قیل ادخلوا ابواب جهنّم خلدین فیها فبئس مثوی المتکبّرین متکبران در بدترین جایگاه دوزخ جا داده می‌شوند. با این تعاریف، هرگونه رفتار مغرورانه و متکبرانه نکوهیده و مطرود است و در مقابل این دو صفت، رفتار مبتنی و متّکی بر متانت، تواضع و سنگینی مورد تحسین و سفارش دین می‌باشد. درباره حضور حضرت زهرا(سلام الله علیها) در جامعه و گفتگوی حضرت با مردان، خبرهای متعددی رسیده، مثلاً در بعضی روایت‌ها نقل شده که حضرت برای گرفتن حقوق پایمال شده‌ی خود به نزد دستگاه حکومتی وقت می‌رود و از حقوق خود و فرزندانش دفاع می‌نماید. یا در خبر دیگری می‌خوانیم حضرت برای ایراد خطبه در مسجد حضور می‌یابند و خطبه‌ای معروف بیان می‌کنند که تاریخ‌نویسان آن را ثبت و ضبط نموده‌اند. یا بعضی اخبار حاکی از آن است که حضرت(سلام الله علیها) با بعضی صحابه پیامبر گفتگوهایی داشته است. برای مثال در یکی از روایت‌ها نقل شده که سلمان به دعوت امیرالمؤمنین(علیه السّلام) به منزل فاطمه(سلام الله علیها) رفت. حضرت زهرا(سلام الله علیها) تا سلمان را دید فرمود: ای سلمان! پس از وفات پدرم، با من جفا کردی (که به دیدارم نیامدی)، و آن‌گاه اجازه نشستن داد و شروع به صحبت نمود یا در روایت دیگر می‌خوانیم: عربی وارد مسجد پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) شد و از مردم کمک خواست. پیامبر به اصحاب خود نگریست. سلمان فارسی برخاست تا نیاز آن بیچاره را برطرف سازد. هر جا رفت با دست خالی برگشت. در بازگشت به مسجد چشمش به منزل حضرت زهرا(سلام الله علیها) افتاد. با خود گفت: فاطمه سرچشمه نیکوکاری است. درب خانه را کوبید و داستان عرب مستمند را شرح داد. حضرت زهرا(سلام الله علیها) با اینکه خود و فرزندانش و همسرش گرسنه بودند پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه یک یهودی گرو گذاشته و مقداری خرما و جو قرض بگیرد. یا در خبر دیگری می‌خوانیم سلمان از دیدن چادر وصله‌دار و ساده‌ی حضرت زهرا(سلام الله علیها) اظهار تعجب می‌کند. حضرت زهرا(سلام الله علیها) در پاسخ می‌فرماید: ای سلمان! خداوند بزرگ، لباس‌های زینتی و تخت‌های طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است! البته اخبار و روایات بیش از این است و ما فقط چند نمونه را برای شاهد بحث آوردیم. اگر در ادامه صحبت بتوانیم ویژگی‌های حضرت زهرا(سلام الله علیها) را که نمونه یک انسان کامل است تبیین و تشریع کنیم، حضور حضرت در جامعه برای ما شگفت‌انگیز و غریب نخواهد بود. عفّت که خصوصیّت بارز یک زن مؤمنه است، به معنی پرده‌پوشی، پرواپیشگی، پاکدامنی، پارسایی و بلندطبعی می‌باشد. عفّت جلوه‌های گوناگونی دارد و ما می‌توانیم ظهور آن را در سه بخش اندیشه، گفتار و رفتار ملاحظه کنیم. 1 عفّت در اندیشه؛ یعنی دورداشت فکر از عرصه‌های آلوده و ناهنجار. 2 عفّت در گفتار، در اینجا سه موضوع مطرح است: الف) آهنگ و آوای سخن؛ رعایت ادب و عفت در کوتاهی یا بلند بودن آوا و آهنگ صدا، مورد تأکید اخلاق اسلامی است. ب) کیفیت القاء؛ سخن نازآلود و عشوه‌آمیز با نامحرمان، بی‌تردید از نمادهای بی‌عفّتی در گفتار است تا جائی که خداوند به زنان پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) می‌فرماید: با ناز سخن مگوئید تا آن کس که در دلش بیماری است طمع نورزد. ج) درون مایه‌ی سخن؛ محتوای سخن ممکن است خوشایند و دلربا، یا ناخوشایند و دلگیر باشد. فرهنگ افتخار آفرین اسلام، برای حراست از عفّت در کلام و گفتار، با سخنانی که از حریم عفت دور است به مبارزه برخاسته است. مثلاً پیامبر مکرّم اسلام( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) در روایتی می‌فرماید: (هر کس بازنی که همسرش نباشد (نامحرم باشد) شوخی کند، خداوند برای هر واژه‌ای که در دنیا بر زبان رانده است، هزار سال او را زندان خواهد کرد). 3 عفت در رفتار؛ شامل عفّت در پوشش و عفت جنسی است که مسأله حجاب در دین اسلام، همان عفّت در پوشش است. زن مسلمان پوششی را برمی‌گزیند که با هویت دینی، هنجارهای اخلاقی و شخصیت والای انسانی و ارزش‌های اجتماعی اسلام سازگار باشد. عفت جنسی در فرهنگ اسلامی جلوه‌های زیر را در بردارد: 1. پرهیز از نگاه آلوده. 2. خلوت نکردن با نامحرم. 3. تماس بدنی داشتند. 4. نداشتن تجلّی تحریک‌آمیز در جامعه. 5. گریز از عوامل تحریک‌آمیز. همه‌ی این پرهیزها به عنوان پاکدامنی آمده است. ره‌آورد عفّت، آرامش روحی، سلامت جسمانی، سلامت اخلاقی، سلامت نسل، پایداری جمال و زیبائی، پایداری خانواده، امنیت اجتماعی و پاک‌نامی است. اگر زن مؤمنه و مسلمان متصف به اوصاف ذکر شده گردید و اخلاق و رفتار خود را بر طبق اخلاق اسلامی تطبیق نمود، و بعد در مواقع ضروری، در بین مردم (اعم از زن و مرد) حضور پیدا کرد، نه تنها غیبی ندارد، بلکه نشان دهنده‌ی تقوا و پرهیزکاری در بُعد روابط اجتماعی می‌باشد و نیز همه موظفند این مسائل را در ارتباطات اجتماعی مراعات نمایند. آری حضرت زهرا گاهی در جامعه و در بین مردم حضور می‌یافت، اما این حضور و ظهور حضرت، تبلور و نماد ایمان و تقوا بود و به همین دلایل است که ایشان شایستگی آن را دارد که نمونه و الگوی انسان‌ها تا روز قیامت باشد. با آرزوی اینکه خداوند به ما توفیق دهد تا از رهروان و دوستداران اهل بیت(علیه السّلام) باشیم. انشاءالله منبع: نرم افزار معمای هستی
غرور و تکبر و متانت زن در مقابل نامحرم داشتن، با حضور حضرت زهرا(سلام الله علیها) در جامعه و صحبت با دیگران، چگونه قابل بررسی می باشد؟
غرور در لغت به معنی فریبخوردگی و در اصطلاح احساس بزرگی است که هماهنگ با هوای نفس باشد. منشأ غرور چند چیز است:
1 جهالت: یعنی اعتماد قلبی شخص به اینکه عمل روحیه و صلاح است در حالی که در واقع چنین نیست. 2 وسوسههای شیطانی: پیروی از هوای نفس و شهوت. 3 پیروی از غضب و انتقامجویی. 4 دوستی دنیا و دنیاطلبی. خداوند چند جای قرآن شخص مغرور را مذمّت نموده و از فریبخوردگی برحذر میدارد. عمدهترین عامل غرور که در قرآن به آن اشاره شده، غرور نسبت به دنیا و مادیات است. تکبر از ماده کبر است. کبر صفت ناپسندی است که آدمی خود را بالتر و برتر از دیگران بداند. آثار و عواقب کبر آن است که شخص متکبر از همنشینی و رفاقت با دیگران امتناع ورزیده، توقّعات و انتظارات بیهودهای از همنوعان خود دارد. مثلاً توقّع دارد دیگران او را اکرام و تعظیم کنند، یا در راه رفتن یا به هنگام حضور در جامعه، خرامان و بلندپروازانه رفتار مینماید و قصد دارد توجه دیگران را بدون دلیل به خود جلب نماید. خودبزرگبینی از بزرگترین موانع سعادت انسان است. چون آدمی را از تواضع، حلم و قبول نصیحت، ترک حسد و غیبت و امثال آنها باز میدارد. در مذمّت و نکوهش تکبر همین بس که خداوند شخص متکبّر را به سختترین عذابها بیم میدهد: قیل ادخلوا ابواب جهنّم خلدین فیها فبئس مثوی المتکبّرین متکبران در بدترین جایگاه دوزخ جا داده میشوند.
با این تعاریف، هرگونه رفتار مغرورانه و متکبرانه نکوهیده و مطرود است و در مقابل این دو صفت، رفتار مبتنی و متّکی بر متانت، تواضع و سنگینی مورد تحسین و سفارش دین میباشد.
درباره حضور حضرت زهرا(سلام الله علیها) در جامعه و گفتگوی حضرت با مردان، خبرهای متعددی رسیده، مثلاً در بعضی روایتها نقل شده که حضرت برای گرفتن حقوق پایمال شدهی خود به نزد دستگاه حکومتی وقت میرود و از حقوق خود و فرزندانش دفاع مینماید. یا در خبر دیگری میخوانیم حضرت برای ایراد خطبه در مسجد حضور مییابند و خطبهای معروف بیان میکنند که تاریخنویسان آن را ثبت و ضبط نمودهاند. یا بعضی اخبار حاکی از آن است که حضرت(سلام الله علیها) با بعضی صحابه پیامبر گفتگوهایی داشته است. برای مثال در یکی از روایتها نقل شده که سلمان به دعوت امیرالمؤمنین(علیه السّلام) به منزل فاطمه(سلام الله علیها) رفت. حضرت زهرا(سلام الله علیها) تا سلمان را دید فرمود: ای سلمان! پس از وفات پدرم، با من جفا کردی (که به دیدارم نیامدی)، و آنگاه اجازه نشستن داد و شروع به صحبت نمود یا در روایت دیگر میخوانیم: عربی وارد مسجد پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) شد و از مردم کمک خواست. پیامبر به اصحاب خود نگریست. سلمان فارسی برخاست تا نیاز آن بیچاره را برطرف سازد. هر جا رفت با دست خالی برگشت. در بازگشت به مسجد چشمش به منزل حضرت زهرا(سلام الله علیها) افتاد. با خود گفت: فاطمه سرچشمه نیکوکاری است. درب خانه را کوبید و داستان عرب مستمند را شرح داد. حضرت زهرا(سلام الله علیها) با اینکه خود و فرزندانش و همسرش گرسنه بودند پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه یک یهودی گرو گذاشته و مقداری خرما و جو قرض بگیرد. یا در خبر دیگری میخوانیم سلمان از دیدن چادر وصلهدار و سادهی حضرت زهرا(سلام الله علیها) اظهار تعجب میکند. حضرت زهرا(سلام الله علیها) در پاسخ میفرماید: ای سلمان! خداوند بزرگ، لباسهای زینتی و تختهای طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است! البته اخبار و روایات بیش از این است و ما فقط چند نمونه را برای شاهد بحث آوردیم.
اگر در ادامه صحبت بتوانیم ویژگیهای حضرت زهرا(سلام الله علیها) را که نمونه یک انسان کامل است تبیین و تشریع کنیم، حضور حضرت در جامعه برای ما شگفتانگیز و غریب نخواهد بود. عفّت که خصوصیّت بارز یک زن مؤمنه است، به معنی پردهپوشی، پرواپیشگی، پاکدامنی، پارسایی و بلندطبعی میباشد. عفّت جلوههای گوناگونی دارد و ما میتوانیم ظهور آن را در سه بخش اندیشه، گفتار و رفتار ملاحظه کنیم.
1 عفّت در اندیشه؛ یعنی دورداشت فکر از عرصههای آلوده و ناهنجار. 2 عفّت در گفتار، در اینجا سه موضوع مطرح است: الف) آهنگ و آوای سخن؛ رعایت ادب و عفت در کوتاهی یا بلند بودن آوا و آهنگ صدا، مورد تأکید اخلاق اسلامی است. ب) کیفیت القاء؛ سخن نازآلود و عشوهآمیز با نامحرمان، بیتردید از نمادهای بیعفّتی در گفتار است تا جائی که خداوند به زنان پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) میفرماید: با ناز سخن مگوئید تا آن کس که در دلش بیماری است طمع نورزد. ج) درون مایهی سخن؛ محتوای سخن ممکن است
خوشایند و دلربا، یا ناخوشایند و دلگیر باشد. فرهنگ افتخار آفرین اسلام، برای حراست از عفّت در کلام و گفتار، با سخنانی که از حریم عفت دور است به مبارزه برخاسته است. مثلاً پیامبر مکرّم اسلام( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) در روایتی میفرماید: (هر کس بازنی که همسرش نباشد (نامحرم باشد) شوخی کند، خداوند برای هر واژهای که در دنیا بر زبان رانده است، هزار سال او را زندان خواهد کرد). 3 عفت در رفتار؛ شامل عفّت در پوشش و عفت جنسی است که مسأله حجاب در دین اسلام، همان عفّت در پوشش است. زن مسلمان
پوششی را برمیگزیند که با هویت دینی، هنجارهای اخلاقی و شخصیت والای انسانی و ارزشهای اجتماعی اسلام سازگار باشد.
عفت جنسی در فرهنگ اسلامی جلوههای زیر را در بردارد:
1. پرهیز از نگاه آلوده. 2. خلوت نکردن با نامحرم. 3. تماس بدنی داشتند. 4. نداشتن تجلّی تحریکآمیز در جامعه. 5. گریز از عوامل تحریکآمیز. همهی این پرهیزها به عنوان پاکدامنی آمده است.
رهآورد عفّت، آرامش روحی، سلامت جسمانی، سلامت اخلاقی، سلامت نسل، پایداری جمال و زیبائی، پایداری خانواده، امنیت اجتماعی و پاکنامی است.
اگر زن مؤمنه و مسلمان متصف به اوصاف ذکر شده گردید و اخلاق و رفتار خود را بر طبق اخلاق اسلامی تطبیق نمود، و بعد در مواقع ضروری، در بین مردم (اعم از زن و مرد) حضور پیدا کرد، نه تنها غیبی ندارد، بلکه نشان دهندهی تقوا و پرهیزکاری در بُعد روابط اجتماعی میباشد و نیز همه موظفند این مسائل را در ارتباطات اجتماعی مراعات نمایند.
آری حضرت زهرا گاهی در جامعه و در بین مردم حضور مییافت، اما این حضور و ظهور حضرت، تبلور و نماد ایمان و تقوا بود و به همین دلایل است که ایشان شایستگی آن را دارد که نمونه و الگوی انسانها تا روز قیامت باشد. با آرزوی اینکه خداوند به ما توفیق دهد تا از رهروان و دوستداران اهل بیت(علیه السّلام) باشیم. انشاءالله
منبع: نرم افزار معمای هستی
- [سایر] آیا مباهله؛ جلوه ای از حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) در عرصه سیاست است؟
- [سایر] حادثه ضربت خوردن حضرت فاطمه سلام الله را کاملا با ذکر منابع دقیق بررسی کنید؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا سلام الله علیها در غدیر خم حضور داشتنند؟
- [سایر] چه کسانی در تشییع جنازه حضرت زهرا(سلام الله علیها) حضور داشتند؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه(س) فاطمه نامیده شده است؟
- [سایر] آیا صحبت نمودن حضرت زهرا(س) از درون رَحِم، با مادرشان حضرت خدیجه صحیح است؟ چطور امکان دارد؟
- [سایر] قاتل حضرت زهرا (سلام الله علیها) کیست؟
- [سایر] ابعاد کرامتی و شخصیتی بزرگ ترین زن عالم (حضرت زهرا سلام الله علیها) را بیان فرمایید.
- [سایر] چرا حضرت فاطمه معصومه(س) ازدواج نکردند؟
- [سایر] آیا دوران حیات پیامبر اکرم(ص) نیز جبرئیل یا فرشتگان دیگری به حضور حضرت فاطمه(س) می آمدند؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).