پیش از پرداختن به موضوع مورد بحث , باید چند نکته را یادآوری بکنیم : الف . اعتقاد شیعه این است که پس از پیامبر اسلام جانشینان آن حضرت , امامان دوازده گانه معصوم هستند و غیر از آنان هیچ کس خلیفه پیامبر نیست . ب . شیعه , حقانیت خود را ازپیامبروامامان خودمی گیردنه ازمسلمانان وبرای همین در اعتقادات و رفتارهای خود نیازی به تائیید دیگران ندارد. ج . در مظلومیت شیعه کسی تردید ندارد و شواهد مظلومیت آنان در منابع تاریخی و روائی شیعه و سنی آمده است . د. حسین بن علی (علیه السلام), برادران , فرزندان و یاران آن حضرت را به بدترین و غیر انسانی ترین شکل کشتند و خانواده او و خانواده یارانش را شهر به شهربردند و حتی قاتلان آن حضرت افتخار می کردند که پس از کشتن آن حضرت , بر بدنش اسب دواندند و اگر این قاتلان , در زمان حضرت زهرا هم بودند و حوادثی روی می داد که در جهت خلاف هوسهای نفسانی آنان بود, آن حضرت را هم می کشتند. ه'. یکی از مظاهر مظلومیت اهل بیت پیامبر هجوم به خانه حضرت فاطمه و حضرت علی (علیهم السلام) است . هجوم به خانه حضرت فاطمه , مسائله ای نیست که قابل انکار باشد بلکه هجوم به آن خانه مانند مسائله عاشورا است و در طول تاریخ همواره به عنوان مظلومیت فاطمه زهرا و علی (علیه السلام) مطرح بوده است . و. این اهل بیت است که مظلوم واقع شده و این ها هستند که آن حوادث را دیده اند و نسل به نسل حفظ کرده اند. طبیعی است که عاملان این حوادث تلاش می کردند که این حوادث فراموش شود و در تاریخ نماند و لکن شیعیان آن را حفظ کردند و از مخالفان نیز دانشمندان با انصافی آن حوادث را در کتب تاریخی و حدیثی خود ثبت کردند. گرچه نیازی به تائیید دیگران نیست و منابع و مآخذ شیعه در مورد این حوادث کافی است . پس از این چند نکته به موضوع اصلی می پردازیم : آتش زدن به در خانه حضرت فاطمه و سیلی زدن به آن حضرت در منابع تاریخی و روائی شیعه آمده است و برای آن کس که شیعه است , همین مآخذ کافی است . در منابع و مآخذ اهل سنت نیز آمده است و سنی ها می توانند به آن معتقد باشند. برای نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره می کنیم : 1. پس از آن که کاربیعت گرفتن از مردم تمام شد و علی (علیه السلام) و عده ای بیعت نکردند, به خانه آن حضرت حمله کردند. در را سوزاندند, علی را به زور بیرون آورند, حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و کار به جایی رسید که محسن او سقط شد. علی را به مسجد بردند ولی بیعت نکرد و آنان گفتند: بیعت نکنی تو را به قتل می رسانیم . روزهاوماههاگذشت . آنان تصمیم به قتل علی (علیه السلام) گرفتند و قرار گذاشتند که خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد. اسمائ بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و کنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد. اصل توطئه چنین بود که وقتی ابوبکر نماز را تمام کرد و سلام گفت , خالد با شمشیر علی (علیه السلام) را بکشد ولی وقتی نماز ابوبکر تمام شد گفت : ای خالد آنچه را دستور دادم نکن , (بحارالانوار, ج 28, ص 308 به نقل از اثبات الوصیه ). اهل سنت نیز در کتابهای کلامی , تاریخی و حدیثی مسائله آتش زدن به در خانه را آورده اند. برای نمونه , به چند روایت اشاره می کنیم : 2- بلاذری می گوید: ابوبکر کسی را دنبال علی فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولی حضرت علی نیامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالی که آتش به همراه داشت , به سوی خانه علی رفت . فاطمه عمر را در در خانه ملاقات کرد و گفت : ای پسر خطاب ! آیا می خواهی خانه ما را آتش بزنی ؟! عمر بن خطاب گفت : بله , (انساب الاشراف , ج 2, ص 12, تحقیق محمود الفردوس العظم , دار الیقظه العربیه ). 3. ابن عبد ربه می گوید: آنان که از بیعت سرباز زدند عبارتند از: علی , عباس , زبیروسعدبن عباده . علی , عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند. ابوبکر به عمر گفت : اگر سرباز زدندباآنان بجنگ .عمربه همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه اورادیدوگفت :ای پسر خطاب ! آیا آمده ای خانه ما را آتش بزنی ؟! عمر گفت : بله , مگر این که بیعت کنید, (العقد الفرید, ج 5, ص 12, چاپ مصر, چاپ دوم , تحقیق محمد سعید العربان , 1953 و 1372). 4. ابن قتیبه دینوری آورده است : ابوبکر عمر را به سوی کسانی که بیعت نکردند و در خانه علی تحصن کردند, فرستاد. عمر به خانه علی آمد و صدا زد ولی کسی بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت : قسم به آنکه جان عمر در دست اوست , یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید و یاخانه رابرسرآنانکه در آن هستند آتش می زنم . به او گفتند: فاطمه در آن است . عمر گفت : و لو فاطمه درآن باشد. همه بیرون آمدند ولی علی بیرون نیامد. عمر نزد ابوبکر رفت و گفت : آیا نمی خواهی از علی که از بیعت سرباز زده بیعت بگیری ؟ ابوبکر به قنفذ گفت : برو علی را بیاور. قنفذ آمد و علی به او گفت : چه کار داری ؟ قنفذ گفت : خلیفه رسول خدا تو را می خواهد. علی به او گفت : زود بر پیامبر دروغ بستید. قنفذپیام علی رابه ابوبکر رساند. ابوبکر گریه طولانی کرد. عمر گفت : علی را رها نکن . ابوبکر به قنفذ گفت : دوباره نزد علی برو و بگو: با خلیفه رسول خدا بیعت کن . علی گفت : سبحان الله , آنچه را که از آن او نیست برای خودش ادعا کرده است . قنفذ پیام علی رابه ابوبکر رساند. ابوبکر بازهم بسیار گریه کرد. پس از آن عمر برخاست و گروهی بااو همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند. در زدند. وقتی فاطمه صدای آنها راشنید,با صدای بلند فریاد کرد: ((یا ابتاه )) یا ((رسول الله )) پس ازتوازپسرخطاب وپسرابی قحافه چه ها که نکشیدیم . وقتی که گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند. در حالی که گریه می کردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولی عمر و عده ای ماندند. علی را بیرون آوردند و گفتند بیعت کن . علی گفت : اگر بیعت نکنم چه می کنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را می زنیم , (الامامه و السیاسه , ج 1, ص 30, تحقیق استاد علی شیری , منشورات رضی ). همانطور که ملاحظه می کنید در منابع شیعه , این حادثه به طور کامل ذکر شده است و منابع اهل سنت تنها به آتش آوردن اشاره کرده اند. البته از آنان توقع نداریم که این حادثه رابه طورکامل ذکرکنند چون این , به زیان آنهاست و آنان تلاش می کنند این حادثه ذکر نشود. اگر می خواهید به همه مآخذ و منابع شیعه و سنی آگاهی پیدا کنید به کتاب ((مائساه الزهرائ)) نوشته جناب سید جعفر مرتضی عاملی لبنانی , ج دوم مراجعه کنید. این کتاب درباره موضوع مورد بحث , بسیار مفصل بررسی و بحث کرده است . منبع: نرم افزار معمای هستی
آیا سندی در رابطه با حقانیت و مظلومیت شیعه و آتش زدن در خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) توسط عمر داریم ؟
پیش از پرداختن به موضوع مورد بحث , باید چند نکته را یادآوری بکنیم : الف . اعتقاد شیعه این است که پس از پیامبر اسلام جانشینان آن حضرت , امامان دوازده گانه معصوم هستند و غیر از آنان هیچ کس خلیفه پیامبر نیست . ب . شیعه , حقانیت خود را ازپیامبروامامان خودمی گیردنه ازمسلمانان وبرای همین در اعتقادات و رفتارهای خود نیازی به تائیید دیگران ندارد. ج . در مظلومیت شیعه کسی تردید ندارد و شواهد مظلومیت آنان در منابع تاریخی و روائی شیعه و سنی آمده است . د. حسین بن علی (علیه السلام), برادران , فرزندان و یاران آن حضرت را به بدترین و غیر انسانی ترین شکل کشتند و خانواده او و خانواده یارانش را شهر به شهربردند و حتی قاتلان آن حضرت افتخار می کردند که پس از کشتن آن حضرت , بر بدنش اسب دواندند و اگر این قاتلان , در زمان حضرت زهرا هم بودند و حوادثی روی می داد که در جهت خلاف هوسهای نفسانی آنان بود, آن حضرت را هم می کشتند. ه'. یکی از مظاهر مظلومیت اهل بیت پیامبر هجوم به خانه حضرت فاطمه و حضرت علی (علیهم السلام) است . هجوم به خانه حضرت فاطمه , مسائله ای نیست که قابل انکار باشد بلکه هجوم به آن خانه مانند مسائله عاشورا است و در طول تاریخ همواره به عنوان مظلومیت فاطمه زهرا و علی (علیه السلام) مطرح بوده است . و. این اهل بیت است که مظلوم واقع شده و این ها هستند که آن حوادث را دیده اند و نسل به نسل حفظ کرده اند. طبیعی است که عاملان این حوادث تلاش می کردند که این حوادث فراموش شود و در تاریخ نماند و لکن شیعیان آن را حفظ کردند و از مخالفان نیز دانشمندان با انصافی آن حوادث را در کتب تاریخی و حدیثی خود ثبت کردند. گرچه نیازی به تائیید دیگران نیست و منابع و مآخذ شیعه در مورد این حوادث کافی است . پس از این چند نکته به موضوع اصلی می پردازیم : آتش زدن به در خانه حضرت فاطمه و سیلی زدن به آن حضرت در منابع تاریخی و روائی شیعه آمده است و برای آن کس که شیعه است , همین مآخذ کافی است . در منابع و مآخذ اهل سنت نیز آمده است و سنی ها می توانند به آن معتقد باشند. برای نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره می کنیم : 1. پس از آن که کاربیعت گرفتن از مردم تمام شد و علی (علیه السلام) و عده ای بیعت نکردند, به خانه آن حضرت حمله کردند. در را سوزاندند, علی را به زور بیرون آورند, حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و کار به جایی رسید که محسن او سقط شد. علی را به مسجد بردند ولی بیعت نکرد و آنان گفتند: بیعت نکنی تو را به قتل می رسانیم . روزهاوماههاگذشت . آنان تصمیم به قتل علی (علیه السلام) گرفتند و قرار گذاشتند که خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد. اسمائ بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و کنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد. اصل توطئه چنین بود که وقتی ابوبکر نماز را تمام کرد و سلام گفت , خالد با شمشیر علی (علیه السلام) را بکشد ولی وقتی نماز ابوبکر تمام شد گفت : ای خالد آنچه را دستور دادم نکن , (بحارالانوار, ج 28, ص 308 به نقل از اثبات الوصیه ). اهل سنت نیز در کتابهای کلامی , تاریخی و حدیثی مسائله آتش زدن به در خانه را آورده اند. برای نمونه , به چند روایت اشاره می کنیم : 2- بلاذری می گوید: ابوبکر کسی را دنبال علی فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولی حضرت علی نیامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالی که آتش به همراه داشت , به سوی خانه علی رفت . فاطمه عمر را در در خانه ملاقات کرد و گفت : ای پسر خطاب ! آیا می خواهی خانه ما را آتش بزنی ؟! عمر بن خطاب گفت : بله , (انساب الاشراف , ج 2, ص 12, تحقیق محمود الفردوس العظم , دار الیقظه العربیه ). 3. ابن عبد ربه می گوید: آنان که از بیعت سرباز زدند عبارتند از: علی , عباس , زبیروسعدبن عباده . علی , عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند. ابوبکر به عمر گفت : اگر سرباز زدندباآنان بجنگ .عمربه همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه اورادیدوگفت :ای پسر خطاب ! آیا آمده ای خانه ما را آتش بزنی ؟! عمر گفت : بله , مگر این که بیعت کنید, (العقد الفرید, ج 5, ص 12, چاپ مصر, چاپ دوم , تحقیق محمد سعید العربان , 1953 و 1372). 4. ابن قتیبه دینوری آورده است : ابوبکر عمر را به سوی کسانی که بیعت نکردند و در خانه علی تحصن کردند, فرستاد. عمر به خانه علی آمد و صدا زد ولی کسی بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت : قسم به آنکه جان عمر در دست اوست , یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید و یاخانه رابرسرآنانکه در آن هستند آتش می زنم . به او گفتند: فاطمه در آن است . عمر گفت : و لو فاطمه درآن باشد. همه بیرون آمدند ولی علی بیرون نیامد. عمر نزد ابوبکر رفت و گفت : آیا نمی خواهی از علی که از بیعت سرباز زده بیعت بگیری ؟ ابوبکر به قنفذ گفت : برو علی را بیاور. قنفذ آمد و علی به او گفت : چه کار داری ؟ قنفذ گفت : خلیفه رسول خدا تو را می خواهد. علی به او گفت : زود بر پیامبر دروغ بستید. قنفذپیام علی رابه ابوبکر رساند. ابوبکر گریه طولانی کرد. عمر گفت : علی را رها نکن . ابوبکر به قنفذ گفت : دوباره نزد علی برو و بگو: با خلیفه رسول خدا بیعت کن . علی گفت : سبحان الله , آنچه را که از آن او نیست برای خودش ادعا کرده است . قنفذ پیام علی رابه ابوبکر رساند. ابوبکر بازهم بسیار گریه کرد. پس از آن عمر برخاست و گروهی بااو همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند. در زدند. وقتی فاطمه صدای آنها راشنید,با صدای بلند فریاد کرد: ((یا ابتاه )) یا ((رسول الله )) پس ازتوازپسرخطاب وپسرابی قحافه چه ها که نکشیدیم . وقتی که گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند. در حالی که گریه می کردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولی عمر و عده ای ماندند. علی را بیرون آوردند و گفتند بیعت کن . علی گفت : اگر بیعت نکنم چه می کنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را می زنیم , (الامامه و السیاسه , ج 1, ص 30, تحقیق استاد علی شیری , منشورات رضی ). همانطور که ملاحظه می کنید در منابع شیعه , این حادثه به طور کامل ذکر شده است و منابع اهل سنت تنها به آتش آوردن اشاره کرده اند. البته از آنان توقع نداریم که این حادثه رابه طورکامل ذکرکنند چون این , به زیان آنهاست و آنان تلاش می کنند این حادثه ذکر نشود. اگر می خواهید به همه مآخذ و منابع شیعه و سنی آگاهی پیدا کنید به کتاب ((مائساه الزهرائ)) نوشته جناب سید جعفر مرتضی عاملی لبنانی , ج دوم مراجعه کنید. این کتاب درباره موضوع مورد بحث , بسیار مفصل بررسی و بحث کرده است .
منبع: نرم افزار معمای هستی
- [سایر] آیا آتش زدن درب خانه امام علی(علیه السلام) و بی احترامی عمر به حضرت زهرا(سلام الله علیها) سند تاریخی دارد؟
- [سایر] شبهه: از آنجایی که اصحاب پیامبر تا آخر عمر همواره حرمت حضرت زهرا (س) را نگه داشتند، غضب فاطمه (س) چه ربطی به عمر و ابوبکر دارد؟
- [سایر] ابوبکر و عمر بعد از اطلاع از دفن شبانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه کردند؟
- [سایر] آیا قضیه کتک خوردن حضرت زهرا(سلام الله علیها) توسط عمر صحت دارد ؟
- [سایر] اهل سنت می گویند ضارب فاطمه (سلام الله علیها) عمر ابن هشام می باشد نه عمر بن خطاب آیا صحیح است ؟
- [سایر] قضیه فدک چه بود و عمر چگونه با حضرت زهرا(سلام الله علیها) برخورد کرد؟
- [سایر] آیا در منابع اهل سنت به لگد زدن خلیفه دوم به پهلوی حضرت زهرا(س) اشاره شده است؟
- [سایر] حوادث شکستن درب خانه بیبی فاطمه و ضربه زدن به او توسط عمر و همراهانش آیا درست است؟ اگر شخصی به این اعتقاد نداشته باشد آیا عادل است؟
- [سایر] اینکه شیعیان می گویند حضرت فاطمه الزهرا دختر گرامی رسول خدا(ص) از ابوبکر و عمر ناراضی بوده است دروغ محض است و دلیلی بر آن وجود ندارد؟
- [سایر] آیا شکستن پهلوی حضرت فاطمه و سیلی خوردن آن حضرت از خلیفه دوم صحت دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).