از دیدگاه مسیحیت چه انسانی رستگار می گردد و نجات می یابد؟ آیا راه نجات منحصر در مسیحی شدن است؟ نظر اسلام در این باره چیست؟
رستگاری و نجات از دیدگاه مسیحیت رستگاری و نجات در مسیحیت در دو باب مطرح می گردد: یکی در مورد گناه ذاتی و نجات از آن؛ و دیگری در مورد گناهان ارادی و پاکی از آنها و پیروی از تعالیم مسیح و انجام اعمال نیک، و در پی آن بحث از لزوم احکام و شریعت. در مورد نجات از گناه ذاتی، کتاب مقدس اعلام می دارد که مرگ عیسی فقط برای برگزیدگان و ایمان آورندگان به او نبود بلکه او برای تمامی جهانیان جان داد.[1] اما متألهان مسیحی معتقدند مرگ مسیح تنها برای کسانی که به او ایمان آورنده اند، نجات بخش است، یکی از ایشان آموزه ی فوق را چنین تفسیر می نماید: مرگ عیسی سبب شد که مجازات گناه به تعویق افتد و مردم فرصت زندگی و توبه داشته باشند. مرگ مسیح موانعی را که در راه خدا وجود داشت، برطرف ساخت و تنها مانعی که وجود دارد، رد کردن عمدی نجات توسط انسان است. کفاره ی مسیح از نظر این که در اختیار همه است محدودیتی ندارد، اما تنها برای کسانی مفید است که ایمان آورند.[2] دیدگاه سنتی کلیسای کاتولیک این بود که نه تنها نجات منحصر در ایمان به مسیح است، بلکه در انحصار کلیسای کاتولیک است و خارج از سازمان کلیسای کاتولیک به هیچ وجه نجات و رستگاری ممکن نیست. دیدگاه فوق که در آثار بزرگان کلیسای کاتولیک مطرح شده بود در شورای چهارم لاتران (1275 م) مجدداً تکرار شد و در سال 1302 م، پاپ (بونیفاس هشتم) طی یک فرمان پاپی اعلام کرد که: (ما اظهار و اعلان می کنیم که هر موجود انسانی که بخواهد نجات یابد، باید مطیع پاپ روم باشد).[3] در قرون اخیر آموزه ی فوق تعدیل یافته و جاهلان قاصر را هم مشمول نجات می دانند. در سال 1854 م پاپ (پیوس نهم) در توصیف آموزه ی نجات اعلام کرد که (حکم خروج از کلیسا) درباره ی کسانی که به واسطه ی شرایط، با مذهب حقیقی آشنایی ندارند و ناآشنایی آنان تقصیر خودشان نیست، صدق نمی کند.[4] در شورای واتیکان دو (1962 1965 م) که توسط پاپ (یوحنای بیست و سوم) افتتاح گردید و در زمان ریاست پاپ (پولس ششم) به پایان رسید و هدف از تشکیل آن نوسازی کلیسای کاتولیک به مقتضای نیازهای عصر جدید به ویژه با توجه به نفوذ و گسترش مادی گرایی و کمونیسم بود، برای اولین بار سخن از نجات غیر مسیحیان خداجوی به میان آمد: کسانی هم که انجیل مسیح و یا کلیسای او را نشناخته ولی با وجود این صادقانه خدا را جستوجو کرده اند و تحت عملکرد فیض تلاش می کنند تا اراده ی خدا را تا آن حد که وجدانشان به ایشان حکم می کند، به جا آورند، می توانند به نجات و رستگاری ابدی دست یابند. هم چنین کسانی که بدون تقصیر، هنوز شناختی روشن و بسنده از خدا ندارند، منتهی به واسطه ی فیض الهی می کوشند زندگی نیکویی داشته باشند، تحت مساعدت عنایت الهی قرار دارند.[5] یکی از اسناد مهم شورای واتیکانِ دو مربوط به مناسبات کلیسا با مسلمانان است، در این بیانیه چنین آمده است: کلیسا هم چنین با احترام عمیق به مسلمانانی می نگرد که خدای یگانه و لم یزل و رحیم و متعالی را می پرستند که آسمان ها و زمین را خلق کرده و با انسان سخن گفته است. همان گونه که اسلام با اراده ی خویشتن رد پای خود را به سَلَفش ابراهیم(علیه السلام)می رساند، مسلمانان نیز مثل خود ابراهیم(علیه السلام) که به خدا تسلیم شد، جهد می کنند تا خویشتن را به احکام رازآلود او تسلیم نمایند. مسلمانان به عیسی(علیه السلام) به منزله ی پیامبر، حرمت می نهند، اما او را به خدایی نمی ستایند، و برای مریم، مادر باکره ی او، احترام قایل اند و بعضاً هم با صدق و اخلاص ملتمس او می شوند؛ به علاوه، مسلمانان در انتظار روز داوری هستند که در آن روز، خداوند تمامی انسان ها را از مرگ برمی خیزاند و به آنان پاداش می دهد. به این دلیل، مسلمانان به حیات معنوی و پرستش خدا، اساساً از طریق نماز و انفاق و روزه اهمیت فراوانی می دهند. در طی قرون گذشته، مناقشه و خصومت مکرر بین مسیحیان و مسلمانان برانگیخته شد اما اکنون این مجمع مقدس مصرّاً از همگان می خواهد تا گذشته را فراموش کنند و تلاش های صمیمانه ای در فهم متقابل به عمل آورند و برای حفاظت و ارتقای خیر تمام آدمیان و عدالت اجتماعی و اخلاقیات نیکو، و نیز صلح و آزادی با هم تشریک مساعی نمایند.[6] در مورد نجات و رستگاری مؤمنانِ به مسیح در صدر اول مسیحیت این بحث پیش آمد که آیا رعایت احکام و آداب برای نایل شدن به رحمت خدا و ورود به بهشت لازم است، یا همان ایمان به مسیح به تنهایی کارساز است و فداشدن او تمام مشکلات را حل کرده است؟ پولس با توجه به برخی کلمات حضرت عیسی(علیه السلام)،[7] به شدت با شریعتی شدن آیین مسیحیت مخالفت کرده بلکه عمل به احکام و شریعت را مانع رستگاری شمرده است: اینک من پولس به شما می گویم که اگر مختون شوید، مسیح برای شما هیچ نفعی ندارد.[8] اگر اهل شریعت وارث باشند، ایمان عاطل شود و وعده باطل؛ زیرا که شریعت باعث غضب است، زیرا جایی که شریعت نیست، تجاوز هم نیست.[9] عقاید پولس در ابتدا با مخالفت شدید حواریون و یهودیان مسیحی شده مواجه شد. اینان با مراجعه به کلمات[10] و تعالیم و اعمال حضرت عیسی(علیه السلام)، عمل به احکام و شریعت را برای نیل به سعادت جاودانه و نجات لازم می شمردند. مضامین رساله ی یعقوب در دفاع از شریعت به حدی واضح است که به نظر می رسد این رساله و رساله های پولس در ردّ یکدیگر نگاشته شده اند. یعقوب می نویسد: ای برادران من! چه سود اگر کسی بگوید ایمان دارم وقتی که عمل نداشته باشد. آیا ایمان می تواند او را نجات بخشد؟ پس اگر برادری یا خواهری برهنه و محتاج خوراک روز باشد و کسی از شما به ایشان بگوید: (به سلامتی بروید و گرم و سیر شوید) لکن مایحتاج بدن را به ایشان ندهد، چه نفع دارد؟ هم چنین ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است.[11] امروزه هیچ مسیحی ای پایبند به شریعت یهود نیست و مرگ مسیح را ناسخ شریعت می داند؛ اما از نگاهی دیگر میان فرقه ی پروتستان و کاتولیک، در مورد نجات و رستگاری اختلاف روی داده است. کاتولیک ها معتقدند که سعادت ابدی با دو شرط ایمان به خدا و فیض او، و دیگری اعمال صالح، حاصل می شود و می کوشند اظهارات کتاب مقدس را که با این موضوع هماهنگی ندارد، تأویل کنند. آنان احکام خدا را که لازم الرعایه هستند، عبارت از احکام ده گانه ی عهد عتیق (به استثنای احترام روز شنبه) و اخلاق کامل مسیحیت می دانند. اخلاق مسیحی سلسله قوانین عملی مشخصی است که به عهده ی افراد گذاشته شده است، مانند حضور در جشن های کلیسا، شرکت در مراسم عشای ربانی، حضور برای اعتراف، به جا آوردن روزه ی چلّه،[12] و هم چنین روزه های نذر و خودداری از خوردن گوشت در روزهای پرهیز.[13] اما پروتستان ها به تبعیت از (مارتین لوتر) که وی را احیاگر اندیشه های فراموش شده ی پولس لقب داده اند تنها عامل نجات را ایمان و برخورداری از فیض الهی می دانند. البته او مخالف کار نیک نبود بلکه معتقد بود که اگر خدا بر اساس اعمال نیکو ما را بپذیرد، در مورد پذیرفته شدن نمی توان هیچ اطمینانی داشت. عادل شمردگی بر اساس ایمان، به این معناست که... ما می توانیم به کارهای نیکو مبادرت کنیم، اما کارهای نیک ما برای کسب تأیید الهی و پذیرفته شدن از سوی او نیست، بلکه ما به این دلیل اعمال نیکو انجام می دهیم که خدا ما را پذیرفته است.[14] در نگاه پروتستان ها، هرچند ایمان تنها عامل نجات شمرده می شود، اعمال صالح می تواند شخص نجات یافته را به درجات بالاتر ارتقا دهد و گنج هایی برایشان در آسمان بیندوزد.[15] بنابراین، نقش اعمال صالح، فزونی نعمت ها و مقامات است، نه رهایی از عذاب و جهنم. مؤمن در مورد گناهان خود دادرسی نخواهد شد؛ زیرا برای گناهان او در شخص مسیح و صلیبش دادرسی شده است. اما کاتولیک ها معتقدند، شخص گناهکار در صورتی که بدون توبه از دنیا برود، در برزخ عذاب خواهد شد. گناهان به دو دسته تقسیم می شوند: قسم اول را اصطلاحاً خطاهای مرگبار می خوانند و آنها گناهانی هستند که در صورت جبران نشدن با توبه، موجب محرومیت از سعادت ابدی می شوند. بدعت، کفرگویی و فساد، از جمله ی این گناهان هستند. نوع دوم را گناهان عارضی می خوانند که هر چند شخص را مستوجب ملامت می کند، اما مانع حصول سعادت ابدی نمی شود.[16] نجات در منابع اسلامی در اسلام آموزه ای به نام (گناه ذاتی) و (فدا) وجود ندارد و هر مولودی با فطرت پاک به دنیا می آید و بار گناه ذاتی بر دوش ندارد. خدا خود برای نجات بشر از گمراهی توسط رسولان، به آنان، عقل و وحی عنایت کرده و قدم اول را برای بازگشت خطاکاران برداشته است: پس خداوند به آنان -گناهکاران- روی کرد تا توبه کنند. همانا خدا توبه پذیر و مهربان است.[17] از دیدگاه قرآن مجید، نجات از آثار بدِ گناهان، چه آثار وضعی و چه استحقاق عقوبت، با توبه و استغفار و دعا حاصل می شود: و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و به درگاه او توبه کنید تا از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید.[18] از نظر اسلام، دین خدا (اسلام) است و تمامی پیامبران (مسلم) و در برابر اراده ی او تسلیم بوده اند[19] و هدف همه ی آنها بندگی خدا و نفی ارزش های غیرالهی و نفی بندگی غیر خدا و مبارزه با طاغوت و امر به نیکی و نهی از پلیدی بوده است و در جهت تحقّق اهداف فوق، قوانین و احکامی را بیان کرده اند و مردم را به انجام آنها دعوت، و از تخلف از آنها برحذر داشته اند.[20] با ظهور پیامبر هر زمانی، مردم موظف به رعایت دستورهای او هستند و شریعت سابق نسخ می گردد. اعلام شریعت جدید هم چون اعلام قانون جدید است که ناسخ قوانین گذشته به حساب می آید.[21] بنابراین از میان رفتن شریعت، پس از کشته شدن حضرت عیسی، نمی تواند صحیح باشد. شریعتی بودن دین به این معناست که خداوند بر اساس مصالح و مفاسدی که در انجام یا ترک یک عمل نهفته است دستورهایی را ابلاغ کرده که باعث تعالی شخصیت انسان و رسیدن او به رستگاری است. در عین حال به این نکته باید توجه داشت که اجرای شریعت به تنهایی کافی نیست و باید با اعتقادات صحیح و صفای باطن همراه شود؛ به عبارت دیگر: نجات و رستگاری در گرو اصلاح عقیده، اصلاح اخلاق و اصلاح عمل است. قرآن مجید خلاصی از زیان و راه نجات و سعادت را ایمان، عمل صالح و سفارش به حق و صبر می داند.[22] گروهی را بر صراط مستقیم هدایت و دسته ای را در ضلالت و گمراهی و عده ای را اهل عناد و انکار معرفی می نماید.[23] این ها کسانی هستند که حق را شناخته ولی عالماً و عامداً از پذیرش آن سرباز زده و با آن به مخالفت برخاسته اند. خداوند برای این گروه دوری از رحمت و عذاب جاودانه را در نظر گرفته است.[24] گمراهان دو دسته اند: قاصر و مقصّر. قاصران که در اصطلاح قرآن (مستضعف) نام دارند، عذرشان پذیرفته شده است و گناهکار محسوب نمی شوند. از کلمات پیشوایان دینی استفاده می شود که اکثر مردم از این طبقه اند. پی نوشتها: [1]. انجیل یوحنّا، 1: 29؛ نامه ی پولس به عبرانیان، 2: 9؛ نامه ی پطرس، 3: 9. [2]. هنری تیسن، الهیات مسیحی، ص 224؛ و ر.ک: ساروخاچیکی، اصول مسیحیت، ص 87. [3]. تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص 264. [4]. محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 397. [5]. تاریخ تفکر مسیحی، ص 294. [6]. ویلیام مونتگمری وات، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان، ص 250؛ و توماس میشل، کلام مسیحی، ص 111. [7]. در یک جا فرموده است: (خدا باران خود را بر عادلان و ظالمان می باراند.) (انجیل متی، 5: 45) و فرموده: (وقتی انسان آن چه را در قدرت دارد انجام می دهد باید خود را غلام بی منفعت بخواند.) (انجیل لوقا، 11: 10) کنایه از این که نباید در انتظار اجر و پاداش باشد. و در مثَل (تاکستان) می گوید: (عمله هایی که تمام روز کار می کردند، بیشتر از کسانی که یک ساعت مشغول کار بودند مزد نگرفتند.) (انجیل متی، 20: 1). [8]. نامه ی پولس به غلاطیان، 5: 2. [9]. نامه ی پولس به رومیان، 4: 15. [10]. در کلماتی از حضرت عیسی بر حفظ شریعت موسوی تأکید شده است: (ناگاه شخصی آمده عیسی را گفت: ای استاد نیکو چه عمل کنم؟ گفت: (... اگر بخواهی داخل حیات شوی احکام را نگه دار.) گفت: کدام احکام؟ عیسی فرمود: (قتل مکن، زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، پدر و مادر خود را حرمت دار و همسایه ی خود را مثل نفس خود دوست بدار.) (انجیل متی، 19: 17) (گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا کتب انبیا را باطل سازم. نیامده ام تا باطل سازم، بلکه آمده اما ئ تا تمام کنم.) (انجیل متی، 5: 17). [11]. رساله ی یعقوب، 2: 14. [12]. Lent: دوره ی چهل روزه ی پرهیز یا توبه و زمان روزه ی مسیحیان کاتولیک که از چهارشنبه توبه شروع و تا عید پاک به طول می انجامد (محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 413). [13]. رابرت ویر، جهان مذهبی، ص 74. [14]. تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص 262. [15]. انجیل یوحنّا، 5: 24؛ نامه ی دوم به قرنتیان، 5: 21، و هنری تیسن، الهیات مسیحی، ص 337. [16]. انجیل یوحنّا پطرس الغوری، مختصر اللاهوت الادبی، ص 116، و پطرس بستانی، دایرة المعارف، ج 7، ص 415. [17]. سوره ی توبه، آیه ی 118. [18]. سوره ی هود، آیه ی 52. [19]. سوره ی آل عمران، آیه ی 19. [20]. ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 35، ذیل آیه ی 48 سوره ی مائده. [21]. ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 277. [22]. سوره ی والعصر. [23]. سوره ی حمد، آیه ی 5 6. [24]. آیات زیادی بر این مطلب دلالت دارد. ر.ک: سوره ی بقره، آیه ی 256. منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
عنوان سوال:

از دیدگاه مسیحیت چه انسانی رستگار می گردد و نجات می یابد؟ آیا راه نجات منحصر در مسیحی شدن است؟ نظر اسلام در این باره چیست؟


پاسخ:

رستگاری و نجات از دیدگاه مسیحیت
رستگاری و نجات در مسیحیت در دو باب مطرح می گردد: یکی در مورد گناه ذاتی و نجات از آن؛ و دیگری در مورد گناهان ارادی و پاکی از آنها و پیروی از تعالیم مسیح و انجام اعمال نیک، و در پی آن بحث از لزوم احکام و شریعت.
در مورد نجات از گناه ذاتی، کتاب مقدس اعلام می دارد که مرگ عیسی فقط برای برگزیدگان و ایمان آورندگان به او نبود بلکه او برای تمامی جهانیان جان داد.[1]
اما متألهان مسیحی معتقدند مرگ مسیح تنها برای کسانی که به او ایمان آورنده اند، نجات بخش است، یکی از ایشان آموزه ی فوق را چنین تفسیر می نماید:
مرگ عیسی سبب شد که مجازات گناه به تعویق افتد و مردم فرصت زندگی و توبه داشته باشند. مرگ مسیح موانعی را که در راه خدا وجود داشت، برطرف ساخت و تنها مانعی که وجود دارد، رد کردن عمدی نجات توسط انسان است. کفاره ی مسیح از نظر این که در اختیار همه است محدودیتی ندارد، اما تنها برای کسانی مفید است که ایمان آورند.[2]
دیدگاه سنتی کلیسای کاتولیک این بود که نه تنها نجات منحصر در ایمان به مسیح است، بلکه در انحصار کلیسای کاتولیک است و خارج از سازمان کلیسای کاتولیک به هیچ وجه نجات و رستگاری ممکن نیست.
دیدگاه فوق که در آثار بزرگان کلیسای کاتولیک مطرح شده بود در شورای چهارم لاتران (1275 م) مجدداً تکرار شد و در سال 1302 م، پاپ (بونیفاس هشتم) طی یک فرمان پاپی اعلام کرد که: (ما اظهار و اعلان می کنیم که هر موجود انسانی که بخواهد نجات یابد، باید مطیع پاپ روم باشد).[3]
در قرون اخیر آموزه ی فوق تعدیل یافته و جاهلان قاصر را هم مشمول نجات می دانند. در سال 1854 م پاپ (پیوس نهم) در توصیف آموزه ی نجات اعلام کرد که
(حکم خروج از کلیسا) درباره ی کسانی که به واسطه ی شرایط، با مذهب حقیقی آشنایی ندارند و ناآشنایی آنان تقصیر خودشان نیست، صدق نمی کند.[4]
در شورای واتیکان دو (1962 1965 م) که توسط پاپ (یوحنای بیست و سوم) افتتاح گردید و در زمان ریاست پاپ (پولس ششم) به پایان رسید و هدف از تشکیل آن نوسازی کلیسای کاتولیک به مقتضای نیازهای عصر جدید به ویژه با توجه به نفوذ و گسترش مادی گرایی و کمونیسم بود، برای اولین بار سخن از نجات غیر مسیحیان خداجوی به میان آمد:
کسانی هم که انجیل مسیح و یا کلیسای او را نشناخته ولی با وجود این صادقانه خدا را جستوجو کرده اند و تحت عملکرد فیض تلاش می کنند تا اراده ی خدا را تا آن حد که وجدانشان به ایشان حکم می کند، به جا آورند، می توانند به نجات و رستگاری ابدی دست یابند. هم چنین کسانی که بدون تقصیر، هنوز شناختی روشن و بسنده از خدا ندارند، منتهی به واسطه ی فیض الهی می کوشند زندگی نیکویی داشته باشند، تحت مساعدت عنایت الهی قرار دارند.[5]
یکی از اسناد مهم شورای واتیکانِ دو مربوط به مناسبات کلیسا با مسلمانان است، در این بیانیه چنین آمده است:
کلیسا هم چنین با احترام عمیق به مسلمانانی می نگرد که خدای یگانه و لم یزل و رحیم و متعالی را می پرستند که آسمان ها و زمین را خلق کرده و با انسان سخن گفته است. همان گونه که اسلام با اراده ی خویشتن رد پای خود را به سَلَفش ابراهیم(علیه السلام)می رساند، مسلمانان نیز مثل خود ابراهیم(علیه السلام) که به خدا تسلیم شد، جهد می کنند تا خویشتن را به احکام رازآلود او تسلیم نمایند. مسلمانان به عیسی(علیه السلام) به منزله ی پیامبر، حرمت می نهند، اما او را به خدایی نمی ستایند، و برای مریم، مادر باکره ی او، احترام قایل اند و بعضاً هم با صدق و اخلاص ملتمس او می شوند؛ به علاوه، مسلمانان در انتظار روز داوری هستند که در آن روز، خداوند تمامی انسان ها را از مرگ برمی خیزاند و به آنان پاداش می دهد.
به این دلیل، مسلمانان به حیات معنوی و پرستش خدا، اساساً از طریق نماز و انفاق و روزه اهمیت فراوانی می دهند. در طی قرون گذشته، مناقشه و خصومت مکرر بین مسیحیان و مسلمانان برانگیخته شد اما اکنون این مجمع مقدس مصرّاً از همگان می خواهد تا گذشته را فراموش کنند و تلاش های صمیمانه ای در فهم متقابل به عمل آورند و برای حفاظت و ارتقای خیر تمام آدمیان و عدالت اجتماعی و اخلاقیات نیکو، و نیز صلح و آزادی با هم تشریک مساعی نمایند.[6]
در مورد نجات و رستگاری مؤمنانِ به مسیح در صدر اول مسیحیت این بحث پیش آمد که آیا رعایت احکام و آداب برای نایل شدن به رحمت خدا و ورود به بهشت لازم است، یا همان ایمان به مسیح به تنهایی کارساز است و فداشدن او تمام مشکلات را حل کرده است؟
پولس با توجه به برخی کلمات حضرت عیسی(علیه السلام)،[7] به شدت با شریعتی شدن آیین مسیحیت مخالفت کرده بلکه عمل به احکام و شریعت را مانع رستگاری شمرده است:
اینک من پولس به شما می گویم که اگر مختون شوید، مسیح برای شما هیچ نفعی ندارد.[8]
اگر اهل شریعت وارث باشند، ایمان عاطل شود و وعده باطل؛ زیرا که شریعت باعث غضب است، زیرا جایی که شریعت نیست، تجاوز هم نیست.[9]
عقاید پولس در ابتدا با مخالفت شدید حواریون و یهودیان مسیحی شده مواجه شد. اینان با مراجعه به کلمات[10] و تعالیم و اعمال حضرت عیسی(علیه السلام)، عمل به احکام و شریعت را برای نیل به سعادت جاودانه و نجات لازم می شمردند. مضامین رساله ی یعقوب در دفاع از شریعت به حدی واضح است که به نظر می رسد این رساله و رساله های پولس در ردّ یکدیگر نگاشته شده اند. یعقوب می نویسد:
ای برادران من! چه سود اگر کسی بگوید ایمان دارم وقتی که عمل نداشته باشد. آیا ایمان می تواند او را نجات بخشد؟ پس اگر برادری یا خواهری برهنه و محتاج خوراک روز باشد و کسی از شما به ایشان بگوید: (به سلامتی بروید و گرم و سیر شوید) لکن مایحتاج بدن را به ایشان ندهد، چه نفع دارد؟ هم چنین ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است.[11]
امروزه هیچ مسیحی ای پایبند به شریعت یهود نیست و مرگ مسیح را ناسخ شریعت می داند؛ اما از نگاهی دیگر میان فرقه ی پروتستان و کاتولیک، در مورد نجات و رستگاری اختلاف روی داده است. کاتولیک ها معتقدند که سعادت ابدی با دو شرط ایمان به خدا و فیض او، و دیگری اعمال صالح، حاصل می شود و می کوشند اظهارات کتاب مقدس را که با این موضوع هماهنگی ندارد، تأویل کنند. آنان احکام خدا را که لازم الرعایه هستند، عبارت از احکام ده گانه ی عهد عتیق (به استثنای احترام روز شنبه) و اخلاق کامل مسیحیت می دانند. اخلاق مسیحی سلسله قوانین عملی مشخصی است که به عهده ی افراد گذاشته شده است، مانند حضور در جشن های کلیسا، شرکت در مراسم عشای ربانی، حضور برای اعتراف، به جا آوردن روزه ی چلّه،[12] و هم چنین روزه های نذر و خودداری از خوردن گوشت در روزهای پرهیز.[13]
اما پروتستان ها به تبعیت از (مارتین لوتر) که وی را احیاگر اندیشه های فراموش شده ی پولس لقب داده اند تنها عامل نجات را ایمان و برخورداری از فیض الهی می دانند. البته او مخالف کار نیک نبود بلکه معتقد بود که
اگر خدا بر اساس اعمال نیکو ما را بپذیرد، در مورد پذیرفته شدن نمی توان هیچ اطمینانی داشت. عادل شمردگی بر اساس ایمان، به این معناست که... ما می توانیم به کارهای نیکو مبادرت کنیم، اما کارهای نیک ما برای کسب تأیید الهی و پذیرفته شدن از سوی او نیست، بلکه ما به این دلیل اعمال نیکو انجام می دهیم که خدا ما را پذیرفته است.[14]
در نگاه پروتستان ها، هرچند ایمان تنها عامل نجات شمرده می شود، اعمال صالح می تواند شخص نجات یافته را به درجات بالاتر ارتقا دهد و گنج هایی برایشان در آسمان بیندوزد.[15] بنابراین، نقش اعمال صالح، فزونی نعمت ها و مقامات است، نه رهایی از عذاب و جهنم. مؤمن در مورد گناهان خود دادرسی نخواهد شد؛ زیرا برای گناهان او در شخص مسیح و صلیبش دادرسی شده است.
اما کاتولیک ها معتقدند، شخص گناهکار در صورتی که بدون توبه از دنیا برود، در برزخ عذاب خواهد شد.
گناهان به دو دسته تقسیم می شوند: قسم اول را اصطلاحاً خطاهای مرگبار می خوانند و آنها گناهانی هستند که در صورت جبران نشدن با توبه، موجب محرومیت از سعادت ابدی می شوند. بدعت، کفرگویی و فساد، از جمله ی این گناهان هستند.
نوع دوم را گناهان عارضی می خوانند که هر چند شخص را مستوجب ملامت می کند، اما مانع حصول سعادت ابدی نمی شود.[16]
نجات در منابع اسلامی
در اسلام آموزه ای به نام (گناه ذاتی) و (فدا) وجود ندارد و هر مولودی با فطرت پاک به دنیا می آید و بار گناه ذاتی بر دوش ندارد. خدا خود برای نجات بشر از گمراهی توسط رسولان، به آنان، عقل و وحی عنایت کرده و قدم اول را برای بازگشت خطاکاران برداشته است:
پس خداوند به آنان -گناهکاران- روی کرد تا توبه کنند. همانا خدا توبه پذیر و مهربان است.[17]
از دیدگاه قرآن مجید، نجات از آثار بدِ گناهان، چه آثار وضعی و چه استحقاق عقوبت، با توبه و استغفار و دعا حاصل می شود:
و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و به درگاه او توبه کنید تا از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید.[18]
از نظر اسلام، دین خدا (اسلام) است و تمامی پیامبران (مسلم) و در برابر اراده ی او تسلیم بوده اند[19] و هدف همه ی آنها بندگی خدا و نفی ارزش های غیرالهی و نفی بندگی غیر خدا و مبارزه با طاغوت و امر به نیکی و نهی از پلیدی بوده است و در جهت تحقّق اهداف فوق، قوانین و احکامی را بیان کرده اند و مردم را به انجام آنها دعوت، و از تخلف از آنها برحذر داشته اند.[20]
با ظهور پیامبر هر زمانی، مردم موظف به رعایت دستورهای او هستند و شریعت سابق نسخ می گردد. اعلام شریعت جدید هم چون اعلام قانون جدید است که ناسخ قوانین گذشته به حساب می آید.[21]
بنابراین از میان رفتن شریعت، پس از کشته شدن حضرت عیسی، نمی تواند صحیح باشد. شریعتی بودن دین به این معناست که خداوند بر اساس مصالح و مفاسدی که در انجام یا ترک یک عمل نهفته است دستورهایی را ابلاغ کرده که باعث تعالی شخصیت انسان و رسیدن او به رستگاری است. در عین حال به این نکته باید توجه داشت که اجرای شریعت به تنهایی کافی نیست و باید با اعتقادات صحیح و صفای باطن همراه شود؛ به عبارت دیگر: نجات و رستگاری در گرو اصلاح عقیده، اصلاح اخلاق و اصلاح عمل است.
قرآن مجید خلاصی از زیان و راه نجات و سعادت را ایمان، عمل صالح و سفارش به حق و صبر می داند.[22] گروهی را بر صراط مستقیم هدایت و دسته ای را در ضلالت و گمراهی و عده ای را اهل عناد و انکار معرفی می نماید.[23] این ها کسانی هستند که حق را شناخته ولی عالماً و عامداً از پذیرش آن سرباز زده و با آن به مخالفت برخاسته اند. خداوند برای این گروه دوری از رحمت و عذاب جاودانه را در نظر گرفته است.[24]
گمراهان دو دسته اند: قاصر و مقصّر. قاصران که در اصطلاح قرآن (مستضعف) نام دارند، عذرشان پذیرفته شده است و گناهکار محسوب نمی شوند. از کلمات پیشوایان دینی استفاده می شود که اکثر مردم از این طبقه اند.
پی نوشتها:
[1]. انجیل یوحنّا، 1: 29؛ نامه ی پولس به عبرانیان، 2: 9؛ نامه ی پطرس، 3: 9.
[2]. هنری تیسن، الهیات مسیحی، ص 224؛ و ر.ک: ساروخاچیکی، اصول مسیحیت، ص 87.
[3]. تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص 264.
[4]. محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 397.
[5]. تاریخ تفکر مسیحی، ص 294.
[6]. ویلیام مونتگمری وات، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان، ص 250؛ و توماس میشل، کلام مسیحی، ص 111.
[7]. در یک جا فرموده است: (خدا باران خود را بر عادلان و ظالمان می باراند.) (انجیل متی، 5: 45) و فرموده: (وقتی انسان آن چه را در قدرت دارد انجام می دهد باید خود را غلام بی منفعت بخواند.) (انجیل لوقا، 11: 10) کنایه از این که نباید در انتظار اجر و پاداش باشد. و در مثَل (تاکستان) می گوید: (عمله هایی که تمام روز کار می کردند، بیشتر از کسانی که یک ساعت مشغول کار بودند مزد نگرفتند.) (انجیل متی، 20: 1).
[8]. نامه ی پولس به غلاطیان، 5: 2.
[9]. نامه ی پولس به رومیان، 4: 15.
[10]. در کلماتی از حضرت عیسی بر حفظ شریعت موسوی تأکید شده است: (ناگاه شخصی آمده عیسی را گفت: ای استاد نیکو چه عمل کنم؟ گفت: (... اگر بخواهی داخل حیات شوی احکام را نگه دار.) گفت: کدام احکام؟ عیسی فرمود: (قتل مکن، زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، پدر و مادر خود را حرمت دار و همسایه ی خود را مثل نفس خود دوست بدار.) (انجیل متی، 19: 17) (گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا کتب انبیا را باطل سازم. نیامده ام تا باطل سازم، بلکه آمده اما ئ تا تمام کنم.) (انجیل متی، 5: 17).
[11]. رساله ی یعقوب، 2: 14.
[12]. Lent: دوره ی چهل روزه ی پرهیز یا توبه و زمان روزه ی مسیحیان کاتولیک که از چهارشنبه توبه شروع و تا عید پاک به طول می انجامد (محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 413).
[13]. رابرت ویر، جهان مذهبی، ص 74.
[14]. تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص 262.
[15]. انجیل یوحنّا، 5: 24؛ نامه ی دوم به قرنتیان، 5: 21، و هنری تیسن، الهیات مسیحی، ص 337.
[16]. انجیل یوحنّا پطرس الغوری، مختصر اللاهوت الادبی، ص 116، و پطرس بستانی، دایرة المعارف، ج 7، ص 415.
[17]. سوره ی توبه، آیه ی 118.
[18]. سوره ی هود، آیه ی 52.
[19]. سوره ی آل عمران، آیه ی 19.
[20]. ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 35، ذیل آیه ی 48 سوره ی مائده.
[21]. ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 277.
[22]. سوره ی والعصر.
[23]. سوره ی حمد، آیه ی 5 6.
[24]. آیات زیادی بر این مطلب دلالت دارد. ر.ک: سوره ی بقره، آیه ی 256.
منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین