شناسایی دقیق مفهوم (گناه) در فرهنگ اسلامی بدون توجه به مفهوم اختیار، قدرت، آگاهی و تکلیف، میسر نیست. بنابراین می توان گفت: شعار پلاگیوس که (من موظف هستم پس می توانم) در اسلام هم مورد تأیید است. از سوی دیگر، توانایی انجام دادن یا ترک فعل، شرط لازم برای تکلیف است و مکلف کردن انسان ها بر کارهای فوق توان، خروج از عدالت و حکمت است.[1] این چیزی است که در نظام الهیاتی مسیحی به آن توجه نمی شود. از دیگر نقاط افتراق دیدگاه اسلام و مسیحیت در باب گناه این است که در اندیشه ی اسلامی خداوند عادل تر و مهربان تر از آن است که انسان ها را به سبب گناه دیگری محاکمه کند، در حالی که در مسیحیت چنین تعلیم داده می شود که خدا برای فیصله دادن به مسئله ی گناه آدم و نافرمانی او، فرزند یگانه ی خویش را قربانی می سازد. چنین به نظر می رسد که مسیحیت برای اثبات جایگاه تجسد و فدا و تصویر نقش خدایی مصلوب، مقدماتی را می پیماید که طی آن خداوند به صورت پروردگاری بی منطق، خشن و ظالم به تصویر کشیده می شود. آموزه ی فدا شدن مسیح به سبب گناه ذاتی شبیه به این است که: حاکمی که به هیچ تخلّف و قصوری از فرمان برداران راضی نیست و حتماً گناهکاران را کیفر می هد، تا احترام خود و قوانین مملکت را محفوظ دارد، در مقابل خطای کارگزاران اعلام کند که من نمی توانم از تقصیر شما چشم بپوشم، اما در عوضِ مجازات شما، فرزند یگانه و بی گناه خود را به سخت ترین عقوبت ها تنبیه می کنم و از این پس هر گناهی مرتکب شوید، همین تنبیه شما را کافی است.[2] بنابراین، حتی اگر آلودگی نژاد بشر را از آثار وضعی گناه اولیه بدانیم[3] و معتقد شویم که قدّوسیت خدا به گونه ای است که حتماً باید انتقام بگیرد، منطق و عقل و عدالت حکم می کند که این انتقام از شخصی خاطی و گناهکار گرفته شود، نه از دیگری که هیچ گناهی مرتکب نشده است. گفتار قرآن در این خصوص چه زیباست: (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری)؛ و هیچ بار برداری، بار -گناه -دیگری را بر نمی دارد.[4] پی نوشتها: [1]. لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها (بقره: 286) لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ ما آتاها (طلاق: 7). [2]. محمد جواد بلاغی، الرحلة المدرسیة، ص 100. [3]. ر.ک: توماس میشل، کلام مسیحی، ص 88. [4]. سوره ی انعام، آیه ی 164 و سوره ی فاطر، آیه ی 18. منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
شناسایی دقیق مفهوم (گناه) در فرهنگ اسلامی بدون توجه به مفهوم اختیار، قدرت، آگاهی و تکلیف، میسر نیست. بنابراین می توان گفت: شعار پلاگیوس که (من موظف هستم پس می توانم) در اسلام هم مورد تأیید است. از سوی دیگر، توانایی انجام دادن یا ترک فعل، شرط لازم برای تکلیف است و مکلف کردن انسان ها بر کارهای فوق توان، خروج از عدالت و حکمت است.[1] این چیزی است که در نظام الهیاتی مسیحی به آن توجه نمی شود.
از دیگر نقاط افتراق دیدگاه اسلام و مسیحیت در باب گناه این است که در اندیشه ی اسلامی خداوند عادل تر و مهربان تر از آن است که انسان ها را به سبب گناه دیگری محاکمه کند، در حالی که در مسیحیت چنین تعلیم داده می شود که خدا برای فیصله دادن به مسئله ی گناه آدم و نافرمانی او، فرزند یگانه ی خویش را قربانی می سازد. چنین به نظر می رسد که مسیحیت برای اثبات جایگاه تجسد و فدا و تصویر نقش خدایی مصلوب، مقدماتی را می پیماید که طی آن خداوند به صورت پروردگاری بی منطق، خشن و ظالم به تصویر کشیده می شود. آموزه ی فدا شدن مسیح به سبب گناه ذاتی شبیه به این است که: حاکمی که به هیچ تخلّف و قصوری از فرمان برداران راضی نیست و حتماً گناهکاران را کیفر می هد، تا احترام خود و قوانین مملکت را محفوظ دارد، در مقابل خطای کارگزاران اعلام کند که من نمی توانم از تقصیر شما چشم بپوشم، اما در عوضِ مجازات شما، فرزند یگانه و بی گناه خود را به سخت ترین عقوبت ها تنبیه می کنم و از این پس هر گناهی مرتکب شوید، همین تنبیه شما را کافی است.[2]
بنابراین، حتی اگر آلودگی نژاد بشر را از آثار وضعی گناه اولیه بدانیم[3] و معتقد شویم که قدّوسیت خدا به گونه ای است که حتماً باید انتقام بگیرد، منطق و عقل و عدالت حکم می کند که این انتقام از شخصی خاطی و گناهکار گرفته شود، نه از دیگری که هیچ گناهی مرتکب نشده است. گفتار قرآن در این خصوص چه زیباست:
(وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری)؛ و هیچ بار برداری، بار -گناه -دیگری را بر نمی دارد.[4]
پی نوشتها:
[1]. لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها (بقره: 286) لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ ما آتاها (طلاق: 7).
[2]. محمد جواد بلاغی، الرحلة المدرسیة، ص 100.
[3]. ر.ک: توماس میشل، کلام مسیحی، ص 88.
[4]. سوره ی انعام، آیه ی 164 و سوره ی فاطر، آیه ی 18.
منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
- [سایر] وجوه افتراق انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلاب ها خصوصاً شوروی سابق در چیست؟
- [سایر] وجوه افتراق انقلاب اسلامی ایران و انقلاب کمونیستی روسیه در چیست؟
- [سایر] وجوه افتراق انقلاب اسلامی ایران و انقلاب کمونیستی روسیه در چیست؟
- [سایر] شفاعتی که در اسلام خصوصا نسبت به امام حسین علیه السّلام مطرح است چه تفاوتی با بخشیده شدن گناهان بوسیله فدا شدن حضرت مسیح دارد؟
- [سایر] شفاعتی که در اسلام خصوصا نسبت به امام حسین علیه السّلام مطرح است چه تفاوتی با بخشیده شدن گناهان بوسیله فدا شدن حضرت مسیح دارد؟
- [سایر] آیا ازدواج مانع رشد اخلاقی است یا زمینه ساز و تعالی بخش است؟ آیا در این زمینه بین دیدگاه اسلام و مسیحیت تفاوت هایی وجود دارد؟
- [سایر] از دیدگاه مسیحیت چه انسانی رستگار می گردد و نجات می یابد؟ آیا راه نجات منحصر در مسیحی شدن است؟ نظر اسلام در این باره چیست؟
- [سایر] آیا ازدواج مانع رشد اخلاقی است یا زمینه ساز و تعالی بخش است؟ آیا در این زمینه بین دیدگاه اسلام و مسیحیت تفاوت هایی وجود دارد؟
- [سایر] آیا ازدواج مانع رشد اخلاقی است یا زمینه ساز و تعالی بخش است؟ آیا در این زمینه بین دیدگاه اسلام و مسیحیت تفاوت هایی وجود دارد؟
- [سایر] ویژگی های منجی عالم بشریت از دیدگاه مسیحیت چیست؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب از احکام - مثلاً در باب نماز - از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر - مثلاً روزه - اعلم باشد، باید در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقلید کند.
- [آیت الله جوادی آملی] .اموالی که مسلمانان از راه شبیخون که نوعی جنگیدن است از کفّار حربی به دست می آورند و این شبیخون هم در ادامه جنگ با کفّار, با اذن امام(ع) انجام میشود، از باب غنائم جنگی خمس دارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر زنده ماندن یک مسلمانی متوقّف شود به تشریح بدن مرده مسلمانی وتشریح بدن غیر مسلمان و یا مشکوک الاسلام ممکن نباشد و راه دیگری برای زنده نگه داشتن آن مرد مسلمان نباشد، در این صورت جائز است که بدن مرده مسلمان را تشریح کنند ونسبت به لزوم پرداخت دیه در چنین صورت در باب دیات ذکر شده است.
- [آیت الله خوئی] اگر زنده ماندن یک مسلمانی متوقف شود به تشریح بدن مردة مسلمانی و تشریح بدن غیر مسلمان و یا مشکوکالاسلام ممکن نباشد و راه دیگری برای زنده نگه داشتن آن مرد مسلمان نباشد، در این صورت جایز است که بدن مرده مسلمان را تشریح کنند و نسبت به لزوم پرداخت دیه در چنین صورتی در باب دیات ذکر شده است.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام تعییر و سرزنش است که قرآن شریف با کلمه (وَیْل) سرزنشکننده و غیبتکننده را تهدید فرموده است: (وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة)[1] (وای بر هر بدگویِ عیب جوی.) و آن اقسامی دارد: الف) سرزنش بهواسطه عیبی که در او نیست؛ و این صورت علاوه بر اینکه گناه سرزنش را دارد، گناه تهمت را نیز دارد. ب) سرزنش بهواسطه عیبی که در او میباشد و این صورت همان (لمزه) قرآن است که با کلمه ویل، سرزنشکننده را تهدید کرده است. ج) سرزنش که با ضمیمه استهزا یا اهانت و یا فحش باشد؛ و این صورت علاوه بر اینکه حرام است، گناه آن ضمیمه را نیز دارد، و ممکن است سرزنش بهواسطه ضمائمی که دارد، گناهان فراوانی داشته باشد. د) سرزنش کسی بهخاطر معصیت، و آن سرزنش نیز حرام است، مگر اینکه از باب نهی از منکر باشد، و در نهی از منکر و یا امر به معروف، چارهای جز تعییر و سرزنش نداشته باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] چیزی را که افراد مستحق از باب خمس یا زکات می گیرند خمس ندارد، هر چند از مخارج سالشان به عللی زیاد بیاید،ولی اگر از مالی که از این طریق به او رسیده منفعتی ببرد، مثلاً از درختی که از باب خمس به او داده شده میوه ای به دست آورد باید خمس آن مقداری که از مخارج سالش زیاد آمده بپردازد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] چیزی را که افراد مستحق از باب خمس یا زکات می گیرند خمس ندارد، هر چند از مخارج سالشان به عللی زیاد بیاید،ولی اگر از مالی که از این طریق به او رسیده منفعتی ببرد، مثلاً از درختی که از باب خمس به او داده شده میوه ای به دست آورد باید خمس آن مقداری که از مخارج سالش زیاد آمده بپردازد.
- [آیت الله مظاهری] اجرای حدود الهی وظیفه حاکم شرع است و دیگران حقّ دخالت ندارند. و در باب حدود به اندک شبهه، باید از اجرای حدّ خودداری شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که از سید نیازمندی طلبکار است می تواند طلب خود را از باب خمس حساب کند، ولی در مورد سهم امام باید به اجازه حاکم شرع باشد.
- [آیت الله اردبیلی] با عقد ازدواج، زن به مرد و مرد به زن حلال میشوند. عقد ازدواج بر دو قسم است: =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب مقدّمات النکاح)،ج20،ص13 و ما بعد آن. 2 نور(24):32. 3 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 3 از (أبواب مقدّمات النکاح)،ح4 و 5،ج20،ص22 و 23. 4 همان، باب 8،ح8،ص40. 5 همان، باب 27،ح2 و 3،ص72 و 73. اوّل: (عقد دائم) و آن عقدی است که مدّت ندارد و به واسطه آن زن و مرد تا پایان زندگی به هم حلال میشوند و همسری را که به این صورت عقد میشود، (همسر دائم) میگویند. دوم:(عقد موقّت) و یا (مُتْعه) و آن عقدی است که با آن زن و مرد به طور موقّت و تا زمان محدودی به هم حلال میشوند و زنی را که به این صورت عقد میشود، (همسر موقّت) میگویند.