داستان به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی(علیه السلام) چیست؟ اختلاف قرآن و کتاب مقدس را در این باره توضیح دهید.
هر چهار انجیل چگونگی دست گیری، محاکمه و به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی را با تفاوت هایی جزئی نقل کرده اند. خلاصه ی داستان از انجیل مرقس بدین قرار است: دو روز به عید فصح مانده بود. سران کاهنان و ملایان یهود درصدد بودند عیسی(علیه السلام) را مخفیانه دست گیر کنند و به قتل برسانند. آنان می گفتند: این کار را در ایام عید نباید کرد مبادا که مردم آشوب کنند... بعد از آن یهودای اسخریوطی، که یکی از آن دوازده حواری بود، پیش سران کاهنان رفت تا عیسی را به آنان تسلیم نماید. آنان وقتی این را شنیدند تسلیم شدند و به او وعده ی پول دادند. یهودا به دنبال فرصتی بود تا عیسی را تسلیم کند... او هنوز صحبت می کرد که ناگهان یهودا، یکی از آن دوازده حواری، همراه با جمعیتی که همه با شمشیر و چماق مسلح بودند، از طرف سران کاهنان به آن جا رسیدند. تسلیم کننده ی او به آنان علامتی داده و گفته بود: (کسی که می بوسم همان شخص است او را بگیرید). پس همین که یهودا به آن جا رسید، فوراً پیش عیسی(علیه السلام) رفت و گفت: (ای استاد) و او را بوسید. آنها عیسی را گرفتند و محکم بستند... سران کاهنان و تمام اعضای شورای یهود درصدد بودند که مدرکی علیه عیسی به دست آورند تا حکم اعدامش را صادر کنند، اما مدرکی به دست نیاوردند. بسیاری علیه او شهادت نادرست دادند، اما شهادت هایشان با یکدیگر سازگار نبود... کاهن اعظم از او پرسید (آیا تو مسیح پسر خدای متبارک هستی؟). عیسی گفت: (هستم؛ و تو پسر انسان را خواهی دید که در دست راست خدای قادر نشسته و بر ابرهای آسمان می آید.) کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: (دیگر چه احتیاجی به شاهدان هست، شما این کفر را شنیدید. رأی شما چیست؟) همه او را مستوجب اعدام دانستند... پیلاطس دستور داد عیسی را تازیانه زده، بسپارند تا مصلوب شود... . سربازان او را بیرون بردند تا مصلوب کنند. آنان شخصی به نام شمعون اهل قیروان را مجبور کردند که صلیب عیسی را حمل کند. آنها عیسی را به محلّی به نام (جُل جتّا) برده به او شرابی دادند که آمیخته به دارویی به نام مرّ بود، اما او آن را قبول نکرد، پس او را به صلیب میخ کوب کردند... ساعت 9 صبح بود که او را مصلوب کردند... در وقت ظهر تاریکی تمام آن سرزمین را گرفت و تا سه ساعت ادامه داشت. در ساعت سه بعدازظهر عیسی با صدای بلند گفت: (ایلی ایلی لما سَبَقتنی؛ خدای من خدای من چرا مرا ترک کردی؟)... عیسی فریاد بلندی کشید و جان داد... . در آن جا عدّه ای زن بودند که از دور نگاه می کردند و در بین آنها مریم مجدلیه و مریم مادر یعقوب کوچک دیده می شدند. این زنان وقتی عیسی در جلیل بود به او گرویدند و او را کمک می کردند. بسیاری از زنان دیگر نیز همراه او به اورشلیم آمده بودند. غروب همان روز، یوسف از اهل رامه که یکی از اعضای محترم شورای یهود بود، پیش پیلاطس رفت و جسد عیسی(علیه السلام)را از او خواست. پیلاطس باور نمی کرد که عیسی به این زودی مرده باشد. پس به دنبال سروانی که مأمور مصلوب کردن عیسی بود فرستاد و از او پرسید: (آیا او به همین زودی مرد؟) وقتی پیلاطس از جانب سروان اطمینان یافت، به یوسف اجازه داد که جنازه را ببرد. یوسف کتان لطیفی خرید و جنازه ی عیسی را پایین آورد و در آن پیچید و او را در مقبره ای که از سنگ تراشیده شده بود قرار داد و سنگی جلوی در آن غلطاند. مریم مجدلیه و مریم مادر شویا دیدند که عیسی کجا گذاشته شد. پس از پایان روز سبت مریم مجدلیه و مریم مادر یعقوب و سالومه روغن های معطری خریدند تا بروند و بدن عیسی را تدهین نمایند. صبح زود روز یکشنبه، بر سر قبر رفتند. آنها به یکدیگر می گفتند: (چه کسی سنگ را برای ما از جلوی قبر خواهد غلطاند؟) وقتی خوب نگاه کردند، دیدند که سنگ بزرگ از جلوی قبر به عقب غلطانیده شده است. پس به داخل مقبره رفتند و در آن جا مرد جوانی را دیدند که در طرف راست نشسته بود و لباس سفید بلندی در برداشت. آنها متحیّر ماندند، اما او به آنان گفت: تعجب نکنید، شما عیسای ناصری مصلوب را می جویید. او زنده شده و دیگر این جا نیست. نگاه کنید؛ این جا جایی است که او را گذاشته بودند. حالا بروید و به شاگردان او، خصوصاً پطرس، بگویید که او پیش از شما به جلیل خواهد رفت و همان طور که خودش به شما فرموده بود او را در آن جا خواهید دید... .[1] این گزارش انجیل مرقس را سه انجیل دیگر با تفاوت هایی جزئی نقل کرده اند.[2] بر اساس این گزارش که مسیحیان به آن عقیده دارند حضرت عیسی به صلیب کشیده و دفن شد، ولی پس از سه روز زنده شد و به آسمان رفت و نزد خداوند جای گرفت. قرآن نیز این ماجرا را گزارش می دهد، و بر اساس آن مسیح اکنون زنده است و در نزد خدا جای دارد؛ با این تفاوت که ظاهر قرآن دلالت بر این دارد که حضرت عیسی مصلوب نشد و او را نکشتند، بلکه این امر بر دشمنان او مشتبه شد و حضرت مستقیماً به آسمان برده شد. قرآن در مورد بنی اسرائیل می گوید: و به خاطر قولشان که: (ما، مسیح، عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم.) در حالی که نه او را کشتند و نه به صلیب کشیدند، لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد قتل او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می کنند و قطعاً او را نکشتند، بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و خداوند توانا و حکیم است.[3] مسئله ی به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح(علیه السلام) از مسائل بسیار مهم و اساسی در مسیحیت به شمار می رود، به گونه ای که می توان گفت: (همان طور که اساس اعتقادات مسلمانان را (عقیده به توحید و یکتاپرستی) تشکیل می دهد، اساس عقاید مسیحیت را در آموزه ی (تصلیب) و (فدا) و (رستاخیز) حضرت عیسی(علیه السلام) باید جستوجو کرد).[4] برخی از اندیشمندان مسیحی، که سعی در نزدیک کردن مواضع قرآن با انجیل دارند، می کوشند که آیه ی فوق را به گونه ای معنا کنند تا تعارض از بین برود: آیه ی 156 سوره ی نساء مستقیماً علیه یهودیان است و تأکید می کند آنان عیسی را نکشته اند. در یک معنا این موضوع حقیقت دارد؛ زیرا تصلیب، کار سربازان رومی بوده است؛ و نیز در معنای عمیق تری هم صحیح است؛ چون وقتی به تصلیب از دیدگاه رستاخیز عیسی بنگریم، می بینیم که بر صلیب شدن عیسی، برای یهودیان پیروزی به بار نیاورد. جمله ی (شبّه لهم؛ بر آنها مشتبه شد)، را می توان به طرق نسبتاً متفاوتی تفسیر کرد. تفسیر رایج در میان مسلمانان دال بر این است که شخص دیگری و احتمالاً (یهودا) به جای عیسی تصلیب شده است. پیروان فرقه ی احمدیه[5] در زمان معاصر معتقدند: (عیسی فقط بر روی صلیب از هوش رفت و سپس او را زنده پایین آوردند و بهبود یافت و آن گاه به سوی مشرق زمین رفت).[6] آن چه از تأمل در مورد مسئله ی مصلوب شدن یا نشدن حضرت مسیح(علیه السلام)به دست می آید این است که: هر چند این مسئله به ظاهر ساده به نظر می رسد چون واقعیت هرچه باشد، حضرت مسیح الآن زنده و در آسمان ها نزد خداست لکن تأکید قرآن بر (مصلوب نشدن حضرت عیسی به خاطر این است که برخی از عقاید مسیحیت، مانند الوهیت حضرت عیسی و آموزه ی گناه ذاتی و بازخرید گناهان بازاء مصلوب شدن آن حضرت که همگی از عقیده به مصلوب شدن آن حضرت نشأت گرفته اند،[7]را تخطئه کند و توجه مسیحیان را به این نکته جلب نماید که (نجات) را در گرو اعمال باید دید، نه در پناه بردن به صلیب؛ و عیسی مسیح پیامبری هم چون سایر پیامبران بزرگ خدا بود، نه خدا و نه پسر خدا. و (فدا) و قربانی شدن، به خاطر گناهان دیگران نمی تواند مطلبی منطقی باشد و هر کس در گرو اعمال خویش است و رستگاری نیز از راه ایمان و عمل صالح میسر می شود. از دیدگاه برخی مفسّران قرآن، قراینی وجود دارد که مسئله ی (مصلوب شدن حضرت عیسی) را تضعیف می کند: 1. کسانی که برای دست گیری حضرت عیسی(علیه السلام) رفته بودند، عده ای از سربازان رومی بودند که عیسی را نمی شناختند. 2. حمله به محل حضرت عیسی(علیه السلام)، شبانه انجام گرفت و طبعاً شناسایی در تاریکی شب نمی تواند دقیق باشد. 3. شخص گرفتار شده، در حضور (پیلاطس) (حاکم رومی بیت المقدس) سکوت اختیار کرده و در برابر اتهامات از خود دفاعی نکرد؛ در صورتی که حضرت عیسی(علیه السلام)، شخصی شجاع و سخن دان و دارای بیانی شیوا و رسا بود. 4. شخص محکوم بر روی صلیب فریاد می زند (خدایا خدایا چرا مرا تنها گذارده ای؟!) در حالی که اگر حضرت عیسی(علیه السلام)، همان خدای متجسّد است که به دنیا آمده و به دار آویخته شده تا قربانی گناهان بشر شود، نباید چنین جمله ای از دهان او خارج گردد.[8] پی نوشتها: [1]. انجیل مرقس، باب 14 و 15. [2]. انجیل متی، باب 26 و 27؛ انجیل لوقا، باب 22 و 23؛ انجیل یوحنا، باب 18 و 19. [3]. سوره ی نساء، آیه ی 156 157. [4]. محمدر ضا زیبایی نژاد، درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص 164. [5]. پیروان احمد بن موسی (شاه چراغ). [6]. ویلیام مونتگمری وات، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان، ص 37. [7]. نامه ی پولس به قرنطیان. [8]. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 4، ص 200 202. منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
عنوان سوال:

داستان به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی(علیه السلام) چیست؟ اختلاف قرآن و کتاب مقدس را در این باره توضیح دهید.


پاسخ:

هر چهار انجیل چگونگی دست گیری، محاکمه و به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی را با تفاوت هایی جزئی نقل کرده اند. خلاصه ی داستان از انجیل مرقس بدین قرار است:
دو روز به عید فصح مانده بود. سران کاهنان و ملایان یهود درصدد بودند عیسی(علیه السلام) را مخفیانه دست گیر کنند و به قتل برسانند. آنان می گفتند: این کار را در ایام عید نباید کرد مبادا که مردم آشوب کنند... بعد از آن یهودای اسخریوطی، که یکی از آن دوازده حواری بود، پیش سران کاهنان رفت تا عیسی را به آنان تسلیم نماید. آنان وقتی این را شنیدند تسلیم شدند و به او وعده ی پول دادند. یهودا به دنبال فرصتی بود تا عیسی را تسلیم کند... او هنوز صحبت می کرد که ناگهان یهودا، یکی از آن دوازده حواری، همراه با جمعیتی که همه با شمشیر و چماق مسلح بودند، از طرف سران کاهنان به آن جا رسیدند. تسلیم کننده ی او به آنان علامتی داده و گفته بود: (کسی که می بوسم همان شخص است او را بگیرید). پس همین که یهودا به آن جا رسید، فوراً پیش عیسی(علیه السلام) رفت و گفت: (ای استاد) و او را بوسید. آنها عیسی را گرفتند و محکم بستند... سران کاهنان و تمام اعضای شورای یهود درصدد بودند که مدرکی علیه عیسی به دست آورند تا حکم اعدامش را صادر کنند، اما مدرکی به دست نیاوردند. بسیاری علیه او شهادت نادرست دادند، اما شهادت هایشان با یکدیگر سازگار نبود... کاهن اعظم از او پرسید (آیا تو مسیح پسر خدای متبارک هستی؟).
عیسی گفت: (هستم؛ و تو پسر انسان را خواهی دید که در دست راست خدای قادر نشسته و بر ابرهای آسمان می آید.)
کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: (دیگر چه احتیاجی به شاهدان هست، شما این کفر را شنیدید. رأی شما چیست؟)
همه او را مستوجب اعدام دانستند... پیلاطس دستور داد عیسی را تازیانه زده، بسپارند تا مصلوب شود... .
سربازان او را بیرون بردند تا مصلوب کنند. آنان شخصی به نام شمعون اهل قیروان را مجبور کردند که صلیب عیسی را حمل کند. آنها عیسی را به محلّی به نام (جُل جتّا) برده به او شرابی دادند که آمیخته به دارویی به نام مرّ بود، اما او آن را قبول نکرد، پس او را به صلیب میخ کوب کردند... ساعت 9 صبح بود که او را مصلوب کردند... در وقت ظهر تاریکی تمام آن سرزمین را گرفت و تا سه ساعت ادامه داشت. در ساعت سه بعدازظهر عیسی با صدای بلند گفت: (ایلی ایلی لما سَبَقتنی؛ خدای من خدای من چرا مرا ترک کردی؟)... عیسی فریاد بلندی کشید و جان داد... .
در آن جا عدّه ای زن بودند که از دور نگاه می کردند و در بین آنها مریم مجدلیه و مریم مادر یعقوب کوچک دیده می شدند. این زنان وقتی عیسی در جلیل بود به او گرویدند و او را کمک می کردند. بسیاری از زنان دیگر نیز همراه او به اورشلیم آمده بودند. غروب همان روز، یوسف از اهل رامه که یکی از اعضای محترم شورای یهود بود، پیش پیلاطس رفت و جسد عیسی(علیه السلام)را از او خواست. پیلاطس باور نمی کرد که عیسی به این زودی مرده باشد. پس به دنبال سروانی که مأمور مصلوب کردن عیسی بود فرستاد و از او پرسید: (آیا او به همین زودی مرد؟) وقتی پیلاطس از جانب سروان اطمینان یافت، به یوسف اجازه داد که جنازه را ببرد. یوسف کتان لطیفی خرید و جنازه ی عیسی را پایین آورد و در آن پیچید و او را در مقبره ای که از سنگ تراشیده شده بود قرار داد و سنگی جلوی در آن غلطاند.
مریم مجدلیه و مریم مادر شویا دیدند که عیسی کجا گذاشته شد.
پس از پایان روز سبت مریم مجدلیه و مریم مادر یعقوب و سالومه روغن های معطری خریدند تا بروند و بدن عیسی را تدهین نمایند. صبح زود روز یکشنبه، بر سر قبر رفتند. آنها به یکدیگر می گفتند: (چه کسی سنگ را برای ما از جلوی قبر خواهد غلطاند؟) وقتی خوب نگاه کردند، دیدند که سنگ بزرگ از جلوی قبر به عقب غلطانیده شده است. پس به داخل مقبره رفتند و در آن جا مرد جوانی را دیدند که در طرف راست نشسته بود و لباس سفید بلندی در برداشت. آنها متحیّر ماندند، اما او به آنان گفت: تعجب نکنید، شما عیسای ناصری مصلوب را می جویید. او زنده شده و دیگر این جا نیست. نگاه کنید؛ این جا جایی است که او را گذاشته بودند. حالا بروید و به شاگردان او، خصوصاً پطرس، بگویید که او پیش از شما به جلیل خواهد رفت و همان طور که خودش به شما فرموده بود او را در آن جا خواهید دید... .[1]
این گزارش انجیل مرقس را سه انجیل دیگر با تفاوت هایی جزئی نقل کرده اند.[2] بر اساس این گزارش که مسیحیان به آن عقیده دارند حضرت عیسی به صلیب کشیده و دفن شد، ولی پس از سه روز زنده شد و به آسمان رفت و نزد خداوند جای گرفت.
قرآن نیز این ماجرا را گزارش می دهد، و بر اساس آن مسیح اکنون زنده است و در نزد خدا جای دارد؛ با این تفاوت که ظاهر قرآن دلالت بر این دارد که حضرت عیسی مصلوب نشد و او را نکشتند، بلکه این امر بر دشمنان او مشتبه شد و حضرت مستقیماً به آسمان برده شد.
قرآن در مورد بنی اسرائیل می گوید:
و به خاطر قولشان که: (ما، مسیح، عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم.) در حالی که نه او را کشتند و نه به صلیب کشیدند، لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد قتل او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می کنند و قطعاً او را نکشتند، بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و خداوند توانا و حکیم است.[3]
مسئله ی به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح(علیه السلام) از مسائل بسیار مهم و اساسی در مسیحیت به شمار می رود، به گونه ای که می توان گفت: (همان طور که اساس اعتقادات مسلمانان را (عقیده به توحید و یکتاپرستی) تشکیل می دهد، اساس عقاید مسیحیت را در آموزه ی (تصلیب) و (فدا) و (رستاخیز) حضرت عیسی(علیه السلام) باید جستوجو کرد).[4]
برخی از اندیشمندان مسیحی، که سعی در نزدیک کردن مواضع قرآن با انجیل دارند، می کوشند که آیه ی فوق را به گونه ای معنا کنند تا تعارض از بین برود:
آیه ی 156 سوره ی نساء مستقیماً علیه یهودیان است و تأکید می کند آنان عیسی را نکشته اند. در یک معنا این موضوع حقیقت دارد؛ زیرا تصلیب، کار سربازان رومی بوده است؛ و نیز در معنای عمیق تری هم صحیح است؛ چون وقتی به تصلیب از دیدگاه رستاخیز عیسی بنگریم، می بینیم که بر صلیب شدن عیسی، برای یهودیان پیروزی به بار نیاورد.
جمله ی (شبّه لهم؛ بر آنها مشتبه شد)، را می توان به طرق نسبتاً متفاوتی تفسیر کرد. تفسیر رایج در میان مسلمانان دال بر این است که شخص دیگری و احتمالاً (یهودا) به جای عیسی تصلیب شده است. پیروان فرقه ی احمدیه[5] در زمان معاصر معتقدند: (عیسی فقط بر روی صلیب از هوش رفت و سپس او را زنده پایین آوردند و بهبود یافت و آن گاه به سوی مشرق زمین رفت).[6]
آن چه از تأمل در مورد مسئله ی مصلوب شدن یا نشدن حضرت مسیح(علیه السلام)به دست می آید این است که: هر چند این مسئله به ظاهر ساده به نظر می رسد چون واقعیت هرچه باشد، حضرت مسیح الآن زنده و در آسمان ها نزد خداست لکن تأکید قرآن بر (مصلوب نشدن حضرت عیسی به خاطر این است که برخی از عقاید مسیحیت، مانند الوهیت حضرت عیسی و آموزه ی گناه ذاتی و بازخرید گناهان بازاء مصلوب شدن آن حضرت که همگی از عقیده به مصلوب شدن آن حضرت نشأت گرفته اند،[7]را تخطئه کند و توجه مسیحیان را به این نکته جلب نماید که (نجات) را در گرو اعمال باید دید، نه در پناه بردن به صلیب؛ و عیسی مسیح پیامبری هم چون سایر پیامبران بزرگ خدا بود، نه خدا و نه پسر خدا. و (فدا) و قربانی شدن، به خاطر گناهان دیگران نمی تواند مطلبی منطقی باشد و هر کس در گرو اعمال خویش است و رستگاری نیز از راه ایمان و عمل صالح میسر می شود.
از دیدگاه برخی مفسّران قرآن، قراینی وجود دارد که مسئله ی (مصلوب شدن حضرت عیسی) را تضعیف می کند:
1. کسانی که برای دست گیری حضرت عیسی(علیه السلام) رفته بودند، عده ای از سربازان رومی بودند که عیسی را نمی شناختند.
2. حمله به محل حضرت عیسی(علیه السلام)، شبانه انجام گرفت و طبعاً شناسایی در تاریکی شب نمی تواند دقیق باشد.
3. شخص گرفتار شده، در حضور (پیلاطس) (حاکم رومی بیت المقدس) سکوت اختیار کرده و در برابر اتهامات از خود دفاعی نکرد؛ در صورتی که حضرت عیسی(علیه السلام)، شخصی شجاع و سخن دان و دارای بیانی شیوا و رسا بود.
4. شخص محکوم بر روی صلیب فریاد می زند (خدایا خدایا چرا مرا تنها گذارده ای؟!) در حالی که اگر حضرت عیسی(علیه السلام)، همان خدای متجسّد است که به دنیا آمده و به دار آویخته شده تا قربانی گناهان بشر شود، نباید چنین جمله ای از دهان او خارج گردد.[8]
پی نوشتها:
[1]. انجیل مرقس، باب 14 و 15.
[2]. انجیل متی، باب 26 و 27؛ انجیل لوقا، باب 22 و 23؛ انجیل یوحنا، باب 18 و 19.
[3]. سوره ی نساء، آیه ی 156 157.
[4]. محمدر ضا زیبایی نژاد، درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص 164.
[5]. پیروان احمد بن موسی (شاه چراغ).
[6]. ویلیام مونتگمری وات، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان، ص 37.
[7]. نامه ی پولس به قرنطیان.
[8]. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 4، ص 200 202.
منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین