من فردی هستم با پدر سنی و مادر شیعه و خودم سنی هستم و دلیلی برای شیعه شدنم نمی دانم. لطفاً مرا راهنمایی نمائید.
از دیدگاه اسلام انسان موجودی است ابدی و با مردن از بین نمی رود و در قیامت دوباره در پیشگاه حق، حاضر شده و باید جواب گو باشد. در عالم دنیا با اختیاری که خداوند به او داده است می تواند راه حق را از باطل تشخیص داده و یکی را برگزیند. از سوی دیگر تمام ادیان و مذاهب نمی تواند حق باشد بلکه راه حق و صراط مستقیم بیش از یکی نیست. در روایتی که هم شیعه و هم سنی نقل نموده و مورد تمسّک همة فرقه های اسلامی است پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ فرمود: (پس از من امتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد که تنها یک فرقه اهل نجات است ... .)[1] البته همة فرقه ها ادعا دارند که اهل نجات هستند و خود را فرقة ناجیه می دانند. ولی این کافی نیست. هر مسلمانی باید در اصول دین و انتخاب مذهب خود تحقیق کند و راه صحیح را از راه خطا با عقل و اختیاری که خدا به او داده است، تشخیص دهد. تقلید از پدر و مادر کافی نیست. وقتی انسان به مرحله ای از رشد فکری می رسد که باید از بین مذاهب مختلف یکی را برگزینید، حتماً باید تحقیق نموده و با بصیرت، مذهبی را که سعادت دنیا و آخرت را تضمین می کند انتخاب نماید. حالا این سؤال پیش می آید که کدام مذهب با حقیقت اسلام هماهنگی دارد و اسلام واقعی را در کدام یکی از آنها باید جستجو نمود؟ برای رسیدن به جواب چند تا شاخص وجود دارد: 1. باید دید که رهبران کدام یک از مذاهب از طرف رسول خدا صلّی الله علیه و آله برای رهبری امت اسلامی معرفی شده اند؟ 2. اعمال و رفتار کدام یک از پیروان مذاهب همسو با روح اسلام و قرآن می باشد؟ 3. منابع روایی و مدون کدام مذهب با سنت رسول خدا صلّی الله علیه و آله مطابقت دارد و تاریخ تدوین آنها چگونه بوده است؟ 4. کدام یک از مذاهب با حکّام جور رابطه داشته و احکام فقهی و عقاید آنها متأثر از افکار و اعمال آن حکّام می باشد؟ مذهب شیعه که منتسب به اهل بیت _ علیهم السلام _ می باشد و راه و خط آنان را پیروی نموده و مورد تأیید صد در صد پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ بوده است تا جائیکه در حدیث معروف و مشهور بین اهل سنت و شیعه بنام حدیث ثقلین، اهل بیت _ علیهم السلام _ عدل قرآن قرار گرفته است و آن حدیث از زبان مبارک پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ این گونه صادر شده که: (من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می گذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترت من است شما مادامی که به این دو تمسک می جوئید گمراه نمی شوید و این دو یادگار من هیچگاه از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند)[2]. ابن حجر یکی از علمای برجستة اهل سنت می گوید: پیامبر در آخر حدیث فرمود: هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی لایفترقان؛ این علی است که پیوسته با قرآن است و قرآن نیز با علی همراه بوده و از هم جدا نمی شوند.[3] در حدیث دیگر آمده است که: علی مع الحق و الحق مع علی[4]؛ علی با حق است و حق با علی. و به طور کلی ائمة دوازده گانة شیعه در کلام پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ ذکر شده است و همة آن بزرگواران از طرف خداوند، به عنوان امام، خلیفه، امیر و ولی برای مسلمین تعیین گردیده اند. روایات فراوان در این زمینه در منابع روایی شیعه وجود دارند. ولکن آنچه در منابع اهل سنت آمده است و از نظر سند هم مشکل ندارد روایت معروف (اثنی عشر خلیفه) است، بخاری در صحیح خود از جابر بن سُمره از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: پس از من دوازده امیر خواهند بود که همة آنها از قریش هستند.[5] سؤال این است که این دوازده امیر کیست؟ از دیدگاه شیعه جواب معلوم است که اول آنها امام علی _ علیه السلام _ و آخرشان حضرت مهدی (عج) می باشد. از دیدگاه اهل سنت تا به حال جواب قانع کننده ای برای این سؤال پیدا نشده است، اگر چه افراد همچون ابن تیمیه دست و پا زده اند تا مصادیقی برای این حدیث بیابد، او حتی یزید ابن معاویه قاتل امام حسین _ علیه السلام _ را جزء خلفای دوازده گانة پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ ذکر کرده است! چه کسی می تواند پاسخ حدیث را بیان نماید در حالی که در سند آن نمی توان خدشه نمود. پس باید، دنبال مصداق حدیث گشت و خود را قانع نمود. آیا غیر از امامان اهل بیت _ علیهم السلام _ مصادیق دیگری می توان برای این حدیث پیدا کرد؟ اما شاخص دوم: اعمال و رفتار پیروان کدام یک از مذاهب همسو با روح اسلام است؟ این مطلب از تحقیق در متون اعتقادی و احکام عملی دو مذهب شیعه و اهل سنت بدست می آید: از باب نمونه در مورد مقام امامت، مذهب شیعه بر اساس آیات و روایات این منصب را الهی می داند، زیرا در قرآن در مورد امامت حضرت ابراهیم _ علیه السلام _ چنین می فرماید: (به یاد آر هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را بجا آورد خداوند به او گفت من تو را به امامت و پیشوایی خلق برگزیدم ابراهیم عرض کرد، این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا می فرمایی؟ گفت آری اگر صالح و شایسته آن باشند)[6]. این آیه صراحت دارد که منصب امامت، یک منصب الهی است و خداوند باید امام و راهنمای مسلمانان را تعیین کند، و این امر مهم برخلاف آنچه که اهل سنت معتقدند. به خود مردم واگذار نشده است و بعد از رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله ، امامت و پیشوایی به امام علی _ علیه السلام _ که از هر جهت دارای شرایط لازم برای احراز مقام امامت بوده واگذار شده است. و پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله بارها در طول حیات مبارک و در مکانهای مختلف این مطلب را به مردم تذکر داده است که از همه مهمتر در حجة الوداع، سال آخر زندگی پیامبر، در غدیر خم که مردم از نقاط مختلف جهان حاضر بودند، پیامبر خطاب به مسلمانان فرمود: (من کنت مولاه فهذا علی مولاه)[7]؛ هر کس من مولا و پیشوای او هستم علی مولا و پیشوای اوست. این حدیث مفصل است و در بسیاری از کتابهای اهل سنت ذکر شده و از نظر سند هیچگونه مشکلی در آن نیست. اما متأسفانه به سفارشات پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ عمل نگردید و در حالیکه هنوز پیکر پاک و مطهر آن حضرت دفن نگردیده بود امامت را با توطئه ای که در سقیفه بوجود آورده بودند از مسیر اصلی منحرف نموده و با اهل بیت پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ و خصوصاً امام علی _ علیه السلام _ برخورد خشن و تندی نمودند تا جائیکه آن بزرگواران را به انزوا کشانیدند. اگر مقداری تاریخ صدر اسلام بررسی شود و حوادث بعد از سقیفه با یک نگاه بی طرفانه و بدور از حبّ و بعض مطالعه گردد، این سؤال پیش خواهد آمد که چرا فاطمه زهرا (س) سیدة زنان دو عالم، پاره تن رسول خدا صلّی الله علیه و آله تا زنده بود با ابوبکر و عمر حرف نزد و در حال غضب نسبت به آن دو به ملاقات پدر رفت؟[8] آیا این احتمال وجود دارد که زهرا (س) بر اساس اغراض شخصی نسبت به شیخین غضبناک شده باشد و یا مطلب مهمتری در میان بوده است؟ و اگر چنین بوده آن مطلب مهم چیست که فاطمه (س)حاضر شد به خاطر آن وصیت نماید که شبانه او را دفن کنند و به آن دو اجازه نداد که در تشییع جنازة دختر رسول خدا _ صلّی الله علیه و آله _ شرکت نمایند، و از همه مهمتر چرا قبر مبارک حضرت زهرا (س) نامعلوم است؟ در حالیکه بیشتر صحابة رسول الله صلّی الله علیه و آله و تابعین قبر و جایگاه مشخصی دارند؟ حدیثی معروف در کتاب های روایی شیعه و سنی از پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ نقل شده است که فرمودند: (کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است)[9]. با توجه به این حدیث این سؤال مطرح می گردد که فاطمه (س) هیچگاه با ابوبکر بیعت ننمود و او را امام نمی دانست، پس امام فاطمه (س) چه کسی است؟ اگر جواب این پرسش پیدا گردد، بسیاری از حقایق آن زمان روشن خواهد شد. اما شاخص سوم: منابع روایی کدام مذهب با سنت رسول خدا صلّی الله علیه و آله مطابقت دارد و تاریخ تدوین آنها چگونه بوده است؟ پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ که تا هنوز در قید حیات بودند، جناب عمر در مخالفت با حدیث گفت: (حسبنا کتاب الله) کتاب خدا ما را بس است و نگذاشت پیامبر چیزی بنویسد و مانع از نوشتن وصیت نامة رسول خدا صلّی الله علیه و آله گردید.[10] پس از رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله مبارزه با حدیث رسول اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ به شدت ادامه پیدا نمود و تا صد سال این مبارزه ادامه داشت تا اینکه در زمان عمر ابن عبدالعزیز اجازه داده شد که احادیث پیامبر صلّی الله علیه و آله در یک جا گردآوری شود و اولین کتابی که تدوین گردید مؤطأ مالک می باشد.[11] اینکه ابوحنیفه در فتاوای خویش از احادیث استفاده نکرده جای سؤال است. با توجه به این مطلب این سؤال پیش می آید که وقتی حکومت با تمام قدرت با حدیث به مدت صد سال مبارزه نماید آیا چیزی از آن باقی خواهد ماند؟ آیا احادیث مدون در جامع روایی اهل سنت که بعد از مدت ها مبارزة با حدیث، تدوین یافته، واقعاً سخنان پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ است؟ یا بیشتر آنها بافته های جاعلین حدیث می باشد که با گرفتن پول از حاکمان وقت، به نفع آنها حدیث جعل می کرده اند؟ امّا روایاتی که از طریق شیعه نقل شده اند به برکت وجود اهل بیت علیهم السّلام هیچگاه از مصدر اصلی خود منقطع نگردیده است. و اشکال سندی بع داز امامان معصوم علیهم السّلام با علم رجال قابل حل می باشد. در مورد شاخص چهارم: خوب است بدانیم که مذاهب چهارگانة اهل سنت، سالها بعد بوجود آمده و هیچ یک از آنان نه جزء صحابه بوده و نه تابعین، لذا گفتار و فتاوای آنها بر مسلمانان حجت نیست، آنچه بر مسلمانان حجت است قرآن و احادیث صحیح پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ می باشد و مسلمانان را به همین دو چیز سفارش نموده است یکی قرآن و دیگری اهل بیت _ علیهم السلام _ که بیانگر احادیث صحیح پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ می باشند. اینکه اهل بیت علیهم السّلام همیشه مورد تعدی و ظلم و ستم حاکمان بوده[12] اما سران مذاهب چهارگانة اهل سنت آزادانه به فعالیت خویش ادامه می داده اند و مذهب رسمی حاکمان جور بوده، خود دلیل بر رابطة مستحکم آنها با حکومت های وقت بوده است. در حالیکه مذهب شیعه هیچگاه دست بیعت به حکومت های جور نداده و حاضر به جلب حمایت آنها نگردیده است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ترجمة المراجعات، سید شرف الدین. 2. آنگاه هدایت شدم، دکتر تیجانی. 3. امامت، شهید مطهری. 4. از آگاهان بپرسید، دکتر تیجانی. 5. فروغ ولایت، آیت الله سبحانی. [1] . سبحانی، جعفر، ملل و نحل، مرکز مدیریت حوزة علمیة قم، چاپ اول، 1410، ج1، ص21. [2] . مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دارالکتب العربی، 1407 ه.ق، ج 7، ص 122. [3] . ابن حجر، هیثمی، صواعق المحرقه، مکتبة القاهره، 1385 ه.ق، ص 135. [4] . هیثمی، ابوبکر، مجمع الزواید، بیروت، دارالکتب العربی، 1407 ه.ق، ج7، ص235. [5] . بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، کتاب الاحکام، باب 51. [6] . بقره/125. [7] . احمد، حنبل، مسند، ج 4، ص 281، تفسیر قرطبی، قاهره، دارالشعب، 1372، ج1، ص266، و مستدرک علی صحیحین، بیروت، دارلکتب العلمیه، 1411ه‌ ق، ج3، ص118. [8] . صحیح بخاری، ج 5، ص 177. [9] . ابن سعد، طبقات الکبری، ج 5، ص 107، متقی هندی، کنزالاعمال، چاپ بیروت، ج 1، ص 103. [10] . صحیح مسلم، ج 3، ص 1259. [11] . سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، قاهره، اول، 1379، ج 1، ص 40. [12] . ر.ک: مقاتل الطالبین، ابن ابی الفرح اصفهانی. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

من فردی هستم با پدر سنی و مادر شیعه و خودم سنی هستم و دلیلی برای شیعه شدنم نمی دانم. لطفاً مرا راهنمایی نمائید.


پاسخ:

از دیدگاه اسلام انسان موجودی است ابدی و با مردن از بین نمی رود و در قیامت دوباره در پیشگاه حق، حاضر شده و باید جواب گو باشد. در عالم دنیا با اختیاری که خداوند به او داده است می تواند راه حق را از باطل تشخیص داده و یکی را برگزیند. از سوی دیگر تمام ادیان و مذاهب نمی تواند حق باشد بلکه راه حق و صراط مستقیم بیش از یکی نیست. در روایتی که هم شیعه و هم سنی نقل نموده و مورد تمسّک همة فرقه های اسلامی است پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ فرمود: (پس از من امتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد که تنها یک فرقه اهل نجات است ... .)[1] البته همة فرقه ها ادعا دارند که اهل نجات هستند و خود را فرقة ناجیه می دانند. ولی این کافی نیست. هر مسلمانی باید در اصول دین و انتخاب مذهب خود تحقیق کند و راه صحیح را از راه خطا با عقل و اختیاری که خدا به او داده است، تشخیص دهد. تقلید از پدر و مادر کافی نیست. وقتی انسان به مرحله ای از رشد فکری می رسد که باید از بین مذاهب مختلف یکی را برگزینید، حتماً باید تحقیق نموده و با بصیرت، مذهبی را که سعادت دنیا و آخرت را تضمین می کند انتخاب نماید. حالا این سؤال پیش می آید که کدام مذهب با حقیقت اسلام هماهنگی دارد و اسلام واقعی را در کدام یکی از آنها باید جستجو نمود؟
برای رسیدن به جواب چند تا شاخص وجود دارد:
1. باید دید که رهبران کدام یک از مذاهب از طرف رسول خدا صلّی الله علیه و آله برای رهبری امت اسلامی معرفی شده اند؟
2. اعمال و رفتار کدام یک از پیروان مذاهب همسو با روح اسلام و قرآن می باشد؟
3. منابع روایی و مدون کدام مذهب با سنت رسول خدا صلّی الله علیه و آله مطابقت دارد و تاریخ تدوین آنها چگونه بوده است؟
4. کدام یک از مذاهب با حکّام جور رابطه داشته و احکام فقهی و عقاید آنها متأثر از افکار و اعمال آن حکّام می باشد؟
مذهب شیعه که منتسب به اهل بیت _ علیهم السلام _ می باشد و راه و خط آنان را پیروی نموده و مورد تأیید صد در صد پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ بوده است تا جائیکه در حدیث معروف و مشهور بین اهل سنت و شیعه بنام حدیث ثقلین، اهل بیت _ علیهم السلام _ عدل قرآن قرار گرفته است و آن حدیث از زبان مبارک پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ این گونه صادر شده که: (من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می گذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترت من است شما مادامی که به این دو تمسک می جوئید گمراه نمی شوید و این دو یادگار من هیچگاه از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند)[2].
ابن حجر یکی از علمای برجستة اهل سنت می گوید: پیامبر در آخر حدیث فرمود: هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی لایفترقان؛ این علی است که پیوسته با قرآن است و قرآن نیز با علی همراه بوده و از هم جدا نمی شوند.[3]
در حدیث دیگر آمده است که: علی مع الحق و الحق مع علی[4]؛ علی با حق است و حق با علی.
و به طور کلی ائمة دوازده گانة شیعه در کلام پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ ذکر شده است و همة آن بزرگواران از طرف خداوند، به عنوان امام، خلیفه، امیر و ولی برای مسلمین تعیین گردیده اند. روایات فراوان در این زمینه در منابع روایی شیعه وجود دارند. ولکن آنچه در منابع اهل سنت آمده است و از نظر سند هم مشکل ندارد روایت معروف (اثنی عشر خلیفه) است، بخاری در صحیح خود از جابر بن سُمره از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: پس از من دوازده امیر خواهند بود که همة آنها از قریش هستند.[5] سؤال این است که این دوازده امیر کیست؟ از دیدگاه شیعه جواب معلوم است که اول آنها امام علی _ علیه السلام _ و آخرشان حضرت مهدی (عج) می باشد. از دیدگاه اهل سنت تا به حال جواب قانع کننده ای برای این سؤال پیدا نشده است، اگر چه افراد همچون ابن تیمیه دست و پا زده اند تا مصادیقی برای این حدیث بیابد، او حتی یزید ابن معاویه قاتل امام حسین _ علیه السلام _ را جزء خلفای دوازده گانة پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ ذکر کرده است! چه کسی می تواند پاسخ حدیث را بیان نماید در حالی که در سند آن نمی توان خدشه نمود. پس باید، دنبال مصداق حدیث گشت و خود را قانع نمود. آیا غیر از امامان اهل بیت _ علیهم السلام _ مصادیق دیگری می توان برای این حدیث پیدا کرد؟
اما شاخص دوم:
اعمال و رفتار پیروان کدام یک از مذاهب همسو با روح اسلام است؟
این مطلب از تحقیق در متون اعتقادی و احکام عملی دو مذهب شیعه و اهل سنت بدست می آید: از باب نمونه در مورد مقام امامت، مذهب شیعه بر اساس آیات و روایات این منصب را الهی می داند، زیرا در قرآن در مورد امامت حضرت ابراهیم _ علیه السلام _ چنین می فرماید: (به یاد آر هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را بجا آورد خداوند به او گفت من تو را به امامت و پیشوایی خلق برگزیدم ابراهیم عرض کرد، این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا می فرمایی؟ گفت آری اگر صالح و شایسته آن باشند)[6].
این آیه صراحت دارد که منصب امامت، یک منصب الهی است و خداوند باید امام و راهنمای مسلمانان را تعیین کند، و این امر مهم برخلاف آنچه که اهل سنت معتقدند. به خود مردم واگذار نشده است و بعد از رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله ، امامت و پیشوایی به امام علی _ علیه السلام _ که از هر جهت دارای شرایط لازم برای احراز مقام امامت بوده واگذار شده است. و پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله بارها در طول حیات مبارک و در مکانهای مختلف این مطلب را به مردم تذکر داده است که از همه مهمتر در حجة الوداع، سال آخر زندگی پیامبر، در غدیر خم که مردم از نقاط مختلف جهان حاضر بودند، پیامبر خطاب به مسلمانان فرمود: (من کنت مولاه فهذا علی مولاه)[7]؛ هر کس من مولا و پیشوای او هستم علی مولا و پیشوای اوست.
این حدیث مفصل است و در بسیاری از کتابهای اهل سنت ذکر شده و از نظر سند هیچگونه مشکلی در آن نیست.
اما متأسفانه به سفارشات پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ عمل نگردید و در حالیکه هنوز پیکر پاک و مطهر آن حضرت دفن نگردیده بود امامت را با توطئه ای که در سقیفه بوجود آورده بودند از مسیر اصلی منحرف نموده و با اهل بیت پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ و خصوصاً امام علی _ علیه السلام _ برخورد خشن و تندی نمودند تا جائیکه آن بزرگواران را به انزوا کشانیدند. اگر مقداری تاریخ صدر اسلام بررسی شود و حوادث بعد از سقیفه با یک نگاه بی طرفانه و بدور از حبّ و بعض مطالعه گردد، این سؤال پیش خواهد آمد که چرا فاطمه زهرا (س) سیدة زنان دو عالم، پاره تن رسول خدا صلّی الله علیه و آله تا زنده بود با ابوبکر و عمر حرف نزد و در حال غضب نسبت به آن دو به ملاقات پدر رفت؟[8] آیا این احتمال وجود دارد که زهرا (س) بر اساس اغراض شخصی نسبت به شیخین غضبناک شده باشد و یا مطلب مهمتری در میان بوده است؟ و اگر چنین بوده آن مطلب مهم چیست که فاطمه (س)حاضر شد به خاطر آن وصیت نماید که شبانه او را دفن کنند و به آن دو اجازه نداد که در تشییع جنازة دختر رسول خدا _ صلّی الله علیه و آله _ شرکت نمایند، و از همه مهمتر چرا قبر مبارک حضرت زهرا (س) نامعلوم است؟ در حالیکه بیشتر صحابة رسول الله صلّی الله علیه و آله و تابعین قبر و جایگاه مشخصی دارند؟
حدیثی معروف در کتاب های روایی شیعه و سنی از پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ نقل شده است که فرمودند: (کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است)[9]. با توجه به این حدیث این سؤال مطرح می گردد که فاطمه (س) هیچگاه با ابوبکر بیعت ننمود و او را امام نمی دانست، پس امام فاطمه (س) چه کسی است؟ اگر جواب این پرسش پیدا گردد، بسیاری از حقایق آن زمان روشن خواهد شد.
اما شاخص سوم:
منابع روایی کدام مذهب با سنت رسول خدا صلّی الله علیه و آله مطابقت دارد و تاریخ تدوین آنها چگونه بوده است؟
پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ که تا هنوز در قید حیات بودند، جناب عمر در مخالفت با حدیث گفت: (حسبنا کتاب الله) کتاب خدا ما را بس است و نگذاشت پیامبر چیزی بنویسد و مانع از نوشتن وصیت نامة رسول خدا صلّی الله علیه و آله گردید.[10]
پس از رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله مبارزه با حدیث رسول اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ به شدت ادامه پیدا نمود و تا صد سال این مبارزه ادامه داشت تا اینکه در زمان عمر ابن عبدالعزیز اجازه داده شد که احادیث پیامبر صلّی الله علیه و آله در یک جا گردآوری شود و اولین کتابی که تدوین گردید مؤطأ مالک می باشد.[11] اینکه ابوحنیفه در فتاوای خویش از احادیث استفاده نکرده جای سؤال است. با توجه به این مطلب این سؤال پیش می آید که وقتی حکومت با تمام قدرت با حدیث به مدت صد سال مبارزه نماید آیا چیزی از آن باقی خواهد ماند؟ آیا احادیث مدون در جامع روایی اهل سنت که بعد از مدت ها مبارزة با حدیث، تدوین یافته، واقعاً سخنان پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ است؟ یا بیشتر آنها بافته های جاعلین حدیث می باشد که با گرفتن پول از حاکمان وقت، به نفع آنها حدیث جعل می کرده اند؟
امّا روایاتی که از طریق شیعه نقل شده اند به برکت وجود اهل بیت علیهم السّلام هیچگاه از مصدر اصلی خود منقطع نگردیده است. و اشکال سندی بع داز امامان معصوم علیهم السّلام با علم رجال قابل حل می باشد.
در مورد شاخص چهارم:
خوب است بدانیم که مذاهب چهارگانة اهل سنت، سالها بعد بوجود آمده و هیچ یک از آنان نه جزء صحابه بوده و نه تابعین، لذا گفتار و فتاوای آنها بر مسلمانان حجت نیست، آنچه بر مسلمانان حجت است قرآن و احادیث صحیح پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ می باشد و مسلمانان را به همین دو چیز سفارش نموده است یکی قرآن و دیگری اهل بیت _ علیهم السلام _ که بیانگر احادیث صحیح پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ می باشند. اینکه اهل بیت علیهم السّلام همیشه مورد تعدی و ظلم و ستم حاکمان بوده[12] اما سران مذاهب چهارگانة اهل سنت آزادانه به فعالیت خویش ادامه می داده اند و مذهب رسمی حاکمان جور بوده، خود دلیل بر رابطة مستحکم آنها با حکومت های وقت بوده است. در حالیکه مذهب شیعه هیچگاه دست بیعت به حکومت های جور نداده و حاضر به جلب حمایت آنها نگردیده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ترجمة المراجعات، سید شرف الدین.
2. آنگاه هدایت شدم، دکتر تیجانی.
3. امامت، شهید مطهری.
4. از آگاهان بپرسید، دکتر تیجانی.
5. فروغ ولایت، آیت الله سبحانی.


[1] . سبحانی، جعفر، ملل و نحل، مرکز مدیریت حوزة علمیة قم، چاپ اول، 1410، ج1، ص21.
[2] . مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دارالکتب العربی، 1407 ه.ق، ج 7، ص 122.
[3] . ابن حجر، هیثمی، صواعق المحرقه، مکتبة القاهره، 1385 ه.ق، ص 135.
[4] . هیثمی، ابوبکر، مجمع الزواید، بیروت، دارالکتب العربی، 1407 ه.ق، ج7، ص235.
[5] . بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، کتاب الاحکام، باب 51.
[6] . بقره/125.
[7] . احمد، حنبل، مسند، ج 4، ص 281، تفسیر قرطبی، قاهره، دارالشعب، 1372، ج1، ص266، و مستدرک علی صحیحین، بیروت، دارلکتب العلمیه، 1411ه‌ ق، ج3، ص118.
[8] . صحیح بخاری، ج 5، ص 177.
[9] . ابن سعد، طبقات الکبری، ج 5، ص 107، متقی هندی، کنزالاعمال، چاپ بیروت، ج 1، ص 103.
[10] . صحیح مسلم، ج 3، ص 1259.
[11] . سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، قاهره، اول، 1379، ج 1، ص 40.
[12] . ر.ک: مقاتل الطالبین، ابن ابی الفرح اصفهانی.

( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین