مقدمتاً باید دانست که حقیقت عصمت دربارة انبیاء، عبارت از مصونیت در گناه و اشتباه میباشد. این مصونیت، لطف خاص الهی بوده که به شکل علم و شعوری غالب بر همة اعمال انبیاء سایه افکنده است. چنین مصونیتی، حجت بر مردم را، در تبعیت کامل از فرامین انبیاء و عدم شک و شبهه در منسوب بودن احکام و فرامین صادره از ناحیه خداوند، تمام میکند. مصون بودن انبیاء از اشتباه در تلقی و دریافت احکام و فرامین الهی از سرچشمه وحی و ابلاغ آن به تمام و کمال به انسان، جایگاه در خور توجهای را برای بحث از عصمت در برداشته است. از طرف دیگر بحث عصمت به همین جا خاتمه نمییابد. دوری جستن و خودداری انبیاء از هر گونه گناه کوچک و بزرگی که با شخصیت پیامبر به عنوان الگوی انسان کامل، منافات داشته باشد، نیز از کمال اهمیت برخوردار است. عصمت نوع اول (عصمت درناحیه دریافت و ابلاغ دستورات الهی) همواره و در رابطه با تمام انبیاء از یک شکل برخوردار بوده است. ولی نوع دوم از عصمت (عصمت در ناحیه افعال و اعمال روزمره و عادی پیامبر) هر چند در رابطه با همة انبیاء قطعی بوده، جریان آن به یک شکل نبوده است. اجرای مصونیت اخیر، از یک طرف بستگی به نوع احکام و دستورات خاص وارد شده در آن دین، و از طرف دیگر به مقتضیات زمان و مکان و مخاطب خاص آن پیامبر، بستگی دارد. و اما شرح حادثهای که منجر به شکسته شدن الواح مقدس از ناحیه حضرت موسی علیه السّلام شد. داستان از آنجا شروع میشود که حضرت موسی به دعوت خداوند، به کوه سینا میرود. زمان این دعوت ابتداء از ناحیه خداوند، سی روز تعیین شده ولی بعدا به منظور آزمایش قوم بنیاسرائیل، به چهل روز افزایش مییابد. پس از گذشت سی روز و عدم مراجعت حضرت موسی علیه السّلام قوم وی دچار شک و شبهه دربارة بازگشت او میشوند. فردی به نام (سامری) از این تردید و دودلی، با توجه به سوابق بت پرستی قوم موسی، بهره جسته و درصدد ساخت گوسالهای از جنس طلا، جهت پرستش مردم بر میآید. گوساله سامری با آواز خوش خود، روح مردم را به تسخیر در میآورد. خداوند در دوران میقات، موسی را از بت پرستی قومش، آگاه میکند. موسی پس از سپری کردن میقات، با عصبانیت و ناراحتی به میان مردم باز میگردد. با مشاهدة صحنه بتپرستی، موسی الواحی را که با خود از کوه سینا آورده بر زمین میزند. سرِ برادر خود هارون که به عنوان جانشین در میان قوم خود تعیین نموده گرفته و به حالت خشم به طرف خود میکشد. هارون برای موسی توضیح میدهد که وی در این رابطه بیتقصیر است. بنی اسرییل به سخنان و نصایح هارون در این رابطه توجهی نکرده و خودسرانه دست به چنین اقدامی زده و نزدیک بوده وی را بکشند. هارون از موسی میخواهد عملی انجام ندهد که موجب سرزنش دشمنان شود. و در خواست میکند که او را در زمره ستمکاران و بت پرستان قرار ندهد. پس از اثبات بیگناهی هارون و عدم کوتای وی در انجام مأموریتش، موسی برای خود و برادرش هارون، از درگاه خداوند تقاضای بخشش و رحمت میکند. در این جا توضیحی روان شناختی پیرامون نحوه برخورد حضرت موسی لازم به نظر میرسد و آن این که تمام پیامبران موظف بودند که با هر گونه مظاهر شرک و بتپرستی به سختی مقابله و مبارزه کنند. تا زمینه ایجاد کلمه توحید و پیروی مردم از احکام و دستورهای خداوند، فراهم شود. برای همین منظور است که ملاحظه میشود اساس دعوت همه انبیاء، توحید و نفی شرک و بتپرستی میباشد. ساخته شدن گوساله سامری، در میان جامعه تازه رسته از زنجیر بتپرستی، پرتگاهی است که همه زحمات طاقتفرسای موسی در اعتلای کلمه توحید، را در کام خود فرو میکشد. این است که موسی درصدد مقابله جدی با این مسأله بر میآید. او با عصبانیت خود و کوبیدن الواح مقدس به زمین، میخواهد به بنی اسراییل بفهماند که ارزش و مفهوم واقعی چنین الواحی، در صورت عدم وجود شرک و بتپرستی است. وجود الواح مقدس، در جامعهای که روح و قلب مردم را شرک و گوساله طلایی، به تسخیر خود در آورده است، جائی ندارد. قطعاً حضرت موسی به چنین قصد الهی، الواح را به زمین کوبیده است و هیچ گونه قصد توهین و اسائهی ادب به الواح را در نظر نداشته است. چگونه موسایی که خود مدتها بشارت، آوردن الواح مقدس را به مردم داده، الواحی که پس از صحف حضرت ابراهیم، از آن تبعیت نمایند، و خود مدتها در طلب آن سختکوشی و مرارت دیده و دوران سرنوشتساز میقات را پشت سرگذارنده، اینک با شکستن الواح، به یکباره آن همه عهد و پیمان را به فراموشی سپارد. شیخ محمد عبده صاحب تفسیر المنار در تفسیر آیه مربوط به شکسته شدن الواح به دست موسی، میگوید: الواح را از دستانش افکند تا سر برادرش را بگیرد، از شدت خشم برای خدا و ناراحتی برای آن چه که قومش، از شرک به خدا انجام داده بودند، و گمان میکرد که برادرش (در این باره) مقصر است... زیرا در نظر موسی واجب بود که اگر بتواند آنها را از پرستش گوساله باز دارد، چنان که این عمل را با آتش زدن گوساله و انداختن آن به دریا، انجام داد... آن چه که ما در جواب از این اوهام (آیا افکندن الواح و شکسته شدن برخی از آنها، متضمن کوتاهی در بزرگداشت کلام الهی است؟ و چگونه چنین چیزی از پیامبر معصوم، هر چند در حال غضب شدید، واقع میشود؟) اختیار میکنیم (این است که): انداختن الواح، متضمن اهانت به آنها نمیباشد. هم چنان که انداختن عصا برای اقامة حجت در مقابل ساحران، متضمن اهانت به آن نیست، پس صرف افکندن، نه در لغت و نه در عرف، مقتضی اهانت نمیباشد. و تنها در صورتی اهانت واقع میشود که به قصد اهانت باشد، و در اینجا قطعاً قصد اهانت وجود ندارد، هر چند که غضب چنین گمانی را ایجاد میکند.[1] پس عکس العمل موسی علیه السّلام یک حرکت حساب شده در برابر موج بتپرستی بود که آغاز آن گوساله طلایی سامری بود. و این حرکت بر اساس آگاهی و اطلاع موسی در جریان میقات که خداوند به وی داده بود، شکل گرفت. چنان که صاحب تفسیر مجمع البیان گفته است: از شدت خشم و ناراحتی در مقابل رفتار قوم، لوحهها را بر زمین افکند. از پیامبر گرامی روایت شده که خداوند برادرم موسی را رحمت کند. شنونده مثل بیننده نیست، خداوند به او خبر داده بود که قومش دچار فتنه میشوند و میدانست که خبر خداوند راست است، و الواح را به همین جهت در دست گرفته بود. همین که به سوی قوم بازگشت و آنها را بر آن حال دید خشمگین شد و لوحه را افکند... [2] از اینها گذشته، آن چه با مقام عصمت انبیاء منافات دارد، مخالفت آنها با احکام و فرامین الهی است، و چیزهایی که مربوط به اختلاف در نحوه عملکرد حوادث روزمره زندگی، که منشأ آن اختلاف در سلیقه و خط مشی افراد است، ربطی به مسأله عصمت ندارد. چنان که علامه طباطبایی در این باره میگوید: در این جا ممکن است کسی بپرسد آیا این مقدار اشتباه از موسی ابن عمران علیه السّلام با عصمت آن جناب منافات ندارد؟ جوابش این است که: نه، ادله ی عصمت انبیاء این سنخ اشتباهات را که در حقیقت اختلاف در سلیقه و مشی است نفی نمیکند، تنها اموری را نفی میکند که مربوط به حکم خدای سبحان باشد، نه چیزهایی که مربوط به زندگی و مشی در زندگی است.[3] البته شکسته شدن الواح مقدس، باعث این نشد که احکام الهی هرگز به قوم موسی ابلاغ نشود و خداوند بار دیگر موسی را به عنوان رسول برگزیده و فرمانبردار خود به میقات فراخواند تا برای قومش الواح دیگری را بیاورد. چنان که در سفر خروج تورات آمده که خداوند به موسی گفت: دو لوح سنگی (مثل اولین) برای خود بتراش... و بامدادان حاضر شو و صبحگاهان به کوه سینا بالا بیا و در آن جا نزد من بر قله کوه بایست و هیچ کس با تو بالا نیاید و هیچ کس نیز در تمامی کوه دیده نشود و گله و رمه نیز در طرف آن کوه چرا نکنند... پس موسی دو لوح سنگی (از نو) تراشیده، روز بعد بامدادان برخاسته و آنها را برداشته، بر کوه صعود فرمود و خداوند از ابر بر او نازل گردید... (سفر خروج: 34).[4] خلاصه مطلب این که موسی علیه السّلام با انداختن الواح، مرتکب کاری بر خلاف عصمت نشده است. چرا که پیامبر خدا با این عمل قصد توهین نداشته است. تمام اعمال و رفتار انبیاء الهی از جمله خشم و محبت آنها به خاطر خداست. آن هم خشمی، که پس از چهل روز ریاضت و ملاقات با خدا از پیامبری چون موسی علیه السّلام صادر میشود. موسی دریافته بود که تحقق احکام الهی در میان بنی اسراییل که سالیان متمادی را در بتپرستی به سر بردهاند، جز با ریشه کن نمودن آثار شرک محقق نخواهد شد. چه فایده که الواح مقدس در دست مردمی باشد که روح آنها گرفتار بتپرستی است. حرکت موسی این درس بزرگ را به جوامع میآموزد که قوانین و احکام نوشته شدة الهی، آن گاه مفید فایده است که در کالبد آن، روح تقوا و پرهیز از شرک موج بزند. دیگر این که رفتار موسی چون در جمع صورت پذیرفته و مردم شاهد خشم موسی و درگیری وی با برادر خود هارون بودهاند، شوکی بر آنها وارد میکند که مسئله بتپرستی، شوخی بردار نیست. ضمناً این رفتار موسی زمینه را برای اقدام مخاطره آمیز بعدی او که آتش زدن و به دریا افکندن گوساله سامری است، آماده میکند. اقدامی که اگر بدون هیاهو و خشم اولیه صورت میگرفت، امکان شورش عمومی را در برداشت. و سرانجام این که عمل متهورانه موسی توطئه سامری را خنثی و وی را مطرود جامعه نمود. و درس عبرتی را برای همة توطئهگران بعدی فراهم آورد که نخواهند از اخلاق نیک و الهی موسی، سوء استفاده کنند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج 6، ص 377، چ دوازدهم، 69، از انتشارات دار الکتب اسلامیه. 2. موسی علیه السّلام از دیدگاه قران، محسن بینا، مرکز چ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ اول، زمستان 70. [1] . عبده، محمد، المنار، ج 9، عربی، ص 200 201. [2] . طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ترجمه: دکتر احمد بهشتی، انتشارات فراهانی، چ اول، 1350، ج 10،. [3] . تفسیر المیزان، چاپ بیروت، نوبت دوم، 1971 م، ج 8، ص 251. [4] . جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 495، بخش مربوط به مذهب یهود، ترجمه علی اصغر حکمت، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ هفتم، 1373(به نقل از تورات). ( اندیشه قم )
انداختن الواح تورات به عنوان کتاب مقدس آسمانی توسط حضرت موسی که در آیه 150 سوره اعراف بیان شده چگونه با عصمت آن حضرت می سازد؟
مقدمتاً باید دانست که حقیقت عصمت دربارة انبیاء، عبارت از مصونیت در گناه و اشتباه میباشد. این مصونیت، لطف خاص الهی بوده که به شکل علم و شعوری غالب بر همة اعمال انبیاء سایه افکنده است. چنین مصونیتی، حجت بر مردم را، در تبعیت کامل از فرامین انبیاء و عدم شک و شبهه در منسوب بودن احکام و فرامین صادره از ناحیه خداوند، تمام میکند. مصون بودن انبیاء از اشتباه در تلقی و دریافت احکام و فرامین الهی از سرچشمه وحی و ابلاغ آن به تمام و کمال به انسان، جایگاه در خور توجهای را برای بحث از عصمت در برداشته است. از طرف دیگر بحث عصمت به همین جا خاتمه نمییابد. دوری جستن و خودداری انبیاء از هر گونه گناه کوچک و بزرگی که با شخصیت پیامبر به عنوان الگوی انسان کامل، منافات داشته باشد، نیز از کمال اهمیت برخوردار است. عصمت نوع اول (عصمت درناحیه دریافت و ابلاغ دستورات الهی) همواره و در رابطه با تمام انبیاء از یک شکل برخوردار بوده است. ولی نوع دوم از عصمت (عصمت در ناحیه افعال و اعمال روزمره و عادی پیامبر) هر چند در رابطه با همة انبیاء قطعی بوده، جریان آن به یک شکل نبوده است. اجرای مصونیت اخیر، از یک طرف بستگی به نوع احکام و دستورات خاص وارد شده در آن دین، و از طرف دیگر به مقتضیات زمان و مکان و مخاطب خاص آن پیامبر، بستگی دارد.
و اما شرح حادثهای که منجر به شکسته شدن الواح مقدس از ناحیه حضرت موسی علیه السّلام شد. داستان از آنجا شروع میشود که حضرت موسی به دعوت خداوند، به کوه سینا میرود. زمان این دعوت ابتداء از ناحیه خداوند، سی روز تعیین شده ولی بعدا به منظور آزمایش قوم بنیاسرائیل، به چهل روز افزایش مییابد. پس از گذشت سی روز و عدم مراجعت حضرت موسی علیه السّلام قوم وی دچار شک و شبهه دربارة بازگشت او میشوند. فردی به نام (سامری) از این تردید و دودلی، با توجه به سوابق بت پرستی قوم موسی، بهره جسته و درصدد ساخت گوسالهای از جنس طلا، جهت پرستش مردم بر میآید. گوساله سامری با آواز خوش خود، روح مردم را به تسخیر در میآورد. خداوند در دوران میقات، موسی را از بت پرستی قومش، آگاه میکند. موسی پس از سپری کردن میقات، با عصبانیت و ناراحتی به میان مردم باز میگردد. با مشاهدة صحنه بتپرستی، موسی الواحی را که با خود از کوه سینا آورده بر زمین میزند. سرِ برادر خود هارون که به عنوان جانشین در میان قوم خود تعیین نموده گرفته و به حالت خشم به طرف خود میکشد. هارون برای موسی توضیح میدهد که وی در این رابطه بیتقصیر است. بنی اسرییل به سخنان و نصایح هارون در این رابطه توجهی نکرده و خودسرانه دست به چنین اقدامی زده و نزدیک بوده وی را بکشند. هارون از موسی میخواهد عملی انجام ندهد که موجب سرزنش دشمنان شود. و در خواست میکند که او را در زمره ستمکاران و بت پرستان قرار ندهد. پس از اثبات بیگناهی هارون و عدم کوتای وی در انجام مأموریتش، موسی برای خود و برادرش هارون، از درگاه خداوند تقاضای بخشش و رحمت میکند.
در این جا توضیحی روان شناختی پیرامون نحوه برخورد حضرت موسی لازم به نظر میرسد و آن این که تمام پیامبران موظف بودند که با هر گونه مظاهر شرک و بتپرستی به سختی مقابله و مبارزه کنند. تا زمینه ایجاد کلمه توحید و پیروی مردم از احکام و دستورهای خداوند، فراهم شود. برای همین منظور است که ملاحظه میشود اساس دعوت همه انبیاء، توحید و نفی شرک و بتپرستی میباشد. ساخته شدن گوساله سامری، در میان جامعه تازه رسته از زنجیر بتپرستی، پرتگاهی است که همه زحمات طاقتفرسای موسی در اعتلای کلمه توحید، را در کام خود فرو میکشد. این است که موسی درصدد مقابله جدی با این مسأله بر میآید. او با عصبانیت خود و کوبیدن الواح مقدس به زمین، میخواهد به بنی اسراییل بفهماند که ارزش و مفهوم واقعی چنین الواحی، در صورت عدم وجود شرک و بتپرستی است.
وجود الواح مقدس، در جامعهای که روح و قلب مردم را شرک و گوساله طلایی، به تسخیر خود در آورده است، جائی ندارد. قطعاً حضرت موسی به چنین قصد الهی، الواح را به زمین کوبیده است و هیچ گونه قصد توهین و اسائهی ادب به الواح را در نظر نداشته است.
چگونه موسایی که خود مدتها بشارت، آوردن الواح مقدس را به مردم داده، الواحی که پس از صحف حضرت ابراهیم، از آن تبعیت نمایند، و خود مدتها در طلب آن سختکوشی و مرارت دیده و دوران سرنوشتساز میقات را پشت سرگذارنده، اینک با شکستن الواح، به یکباره آن همه عهد و پیمان را به فراموشی سپارد. شیخ محمد عبده صاحب تفسیر المنار در تفسیر آیه مربوط به شکسته شدن الواح به دست موسی، میگوید: الواح را از دستانش افکند تا سر برادرش را بگیرد، از شدت خشم برای خدا و ناراحتی برای آن چه که قومش، از شرک به خدا انجام داده بودند، و گمان میکرد که برادرش (در این باره) مقصر است... زیرا در نظر موسی واجب بود که اگر بتواند آنها را از پرستش گوساله باز دارد، چنان که این عمل را با آتش زدن گوساله و انداختن آن به دریا، انجام داد... آن چه که ما در جواب از این اوهام (آیا افکندن الواح و شکسته شدن برخی از آنها، متضمن کوتاهی در بزرگداشت کلام الهی است؟ و چگونه چنین چیزی از پیامبر معصوم، هر چند در حال غضب شدید، واقع میشود؟) اختیار میکنیم (این است که): انداختن الواح، متضمن اهانت به آنها نمیباشد. هم چنان که انداختن عصا برای اقامة حجت در مقابل ساحران، متضمن اهانت به آن نیست، پس صرف افکندن، نه در لغت و نه در عرف، مقتضی اهانت نمیباشد. و تنها در صورتی اهانت واقع میشود که به قصد اهانت باشد، و در اینجا قطعاً قصد اهانت وجود ندارد، هر چند که غضب چنین گمانی را ایجاد میکند.[1]
پس عکس العمل موسی علیه السّلام یک حرکت حساب شده در برابر موج بتپرستی بود که آغاز آن گوساله طلایی سامری بود. و این حرکت بر اساس آگاهی و اطلاع موسی در جریان میقات که خداوند به وی داده بود، شکل گرفت. چنان که صاحب تفسیر مجمع البیان گفته است: از شدت خشم و ناراحتی در مقابل رفتار قوم، لوحهها را بر زمین افکند. از پیامبر گرامی روایت شده که خداوند برادرم موسی را رحمت کند. شنونده مثل بیننده نیست، خداوند به او خبر داده بود که قومش دچار فتنه میشوند و میدانست که خبر خداوند راست است، و الواح را به همین جهت در دست گرفته بود. همین که به سوی قوم بازگشت و آنها را بر آن حال دید خشمگین شد و لوحه را افکند... [2]
از اینها گذشته، آن چه با مقام عصمت انبیاء منافات دارد، مخالفت آنها با احکام و فرامین الهی است، و چیزهایی که مربوط به اختلاف در نحوه عملکرد حوادث روزمره زندگی، که منشأ آن اختلاف در سلیقه و خط مشی افراد است، ربطی به مسأله عصمت ندارد. چنان که علامه طباطبایی در این باره میگوید: در این جا ممکن است کسی بپرسد آیا این مقدار اشتباه از موسی ابن عمران علیه السّلام با عصمت آن جناب منافات ندارد؟ جوابش این است که: نه، ادله ی عصمت انبیاء این سنخ اشتباهات را که در حقیقت اختلاف در سلیقه و مشی است نفی نمیکند، تنها اموری را نفی میکند که مربوط به حکم خدای سبحان باشد، نه چیزهایی که مربوط به زندگی و مشی در زندگی است.[3]
البته شکسته شدن الواح مقدس، باعث این نشد که احکام الهی هرگز به قوم موسی ابلاغ نشود و خداوند بار دیگر موسی را به عنوان رسول برگزیده و فرمانبردار خود به میقات فراخواند تا برای قومش الواح دیگری را بیاورد. چنان که در سفر خروج تورات آمده که خداوند به موسی گفت: دو لوح سنگی (مثل اولین) برای خود بتراش... و بامدادان حاضر شو و صبحگاهان به کوه سینا بالا بیا و در آن جا نزد من بر قله کوه بایست و هیچ کس با تو بالا نیاید و هیچ کس نیز در تمامی کوه دیده نشود و گله و رمه نیز در طرف آن کوه چرا نکنند... پس موسی دو لوح سنگی (از نو) تراشیده، روز بعد بامدادان برخاسته و آنها را برداشته، بر کوه صعود فرمود و خداوند از ابر بر او نازل گردید... (سفر خروج: 34).[4]
خلاصه مطلب این که موسی علیه السّلام با انداختن الواح، مرتکب کاری بر خلاف عصمت نشده است. چرا که پیامبر خدا با این عمل قصد توهین نداشته است. تمام اعمال و رفتار انبیاء الهی از جمله خشم و محبت آنها به خاطر خداست. آن هم خشمی، که پس از چهل روز ریاضت و ملاقات با خدا از پیامبری چون موسی علیه السّلام صادر میشود.
موسی دریافته بود که تحقق احکام الهی در میان بنی اسراییل که سالیان متمادی را در بتپرستی به سر بردهاند، جز با ریشه کن نمودن آثار شرک محقق نخواهد شد. چه فایده که الواح مقدس در دست مردمی باشد که روح آنها گرفتار بتپرستی است. حرکت موسی این درس بزرگ را به جوامع میآموزد که قوانین و احکام نوشته شدة الهی، آن گاه مفید فایده است که در کالبد آن، روح تقوا و پرهیز از شرک موج بزند.
دیگر این که رفتار موسی چون در جمع صورت پذیرفته و مردم شاهد خشم موسی و درگیری وی با برادر خود هارون بودهاند، شوکی بر آنها وارد میکند که مسئله بتپرستی، شوخی بردار نیست. ضمناً این رفتار موسی زمینه را برای اقدام مخاطره آمیز بعدی او که آتش زدن و به دریا افکندن گوساله سامری است، آماده میکند. اقدامی که اگر بدون هیاهو و خشم اولیه صورت میگرفت، امکان شورش عمومی را در برداشت. و سرانجام این که عمل متهورانه موسی توطئه سامری را خنثی و وی را مطرود جامعه نمود. و درس عبرتی را برای همة توطئهگران بعدی فراهم آورد که نخواهند از اخلاق نیک و الهی موسی، سوء استفاده کنند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج 6، ص 377، چ دوازدهم، 69، از انتشارات دار الکتب اسلامیه.
2. موسی علیه السّلام از دیدگاه قران، محسن بینا، مرکز چ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ اول، زمستان 70.
[1] . عبده، محمد، المنار، ج 9، عربی، ص 200 201.
[2] . طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ترجمه: دکتر احمد بهشتی، انتشارات فراهانی، چ اول، 1350، ج 10،.
[3] . تفسیر المیزان، چاپ بیروت، نوبت دوم، 1971 م، ج 8، ص 251.
[4] . جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 495، بخش مربوط به مذهب یهود، ترجمه علی اصغر حکمت، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ هفتم، 1373(به نقل از تورات).
( اندیشه قم )
- [سایر] چرا در سورة سجده علاقه پیامبر حضرت به موسی و کتاب آسمانی تورات را نشان داده می شود؟
- [سایر] چرا در سورة سجده علاقه پیامبر حضرت به موسی و کتاب آسمانی تورات را نشان داده می شود؟
- [سایر] باسمه تعالی با سلام و عرص خسته نباشید. در سوره اعراف آیه صد و چهل و پنج اشاره شده که ای موسی قوم خود را دستور که نیکوتر (یا نیکوترین) مطالب الواح (شاید تورات) را اخذ کنند. الف) منظور از مطلب احسن چیست ؟ مگر مطلبی بر مطلب دیگر احسن است ؟ مگر کلش از یک نور هدایت الهی نیامده است ؟ آیا این همان موضوعی که میگویند ما باید از کتب پیامبران قبلی احسن آنرا انتخاب کنیم و از قرآن کلش را ؟ ب) منظور از این الواح چیست ؟ اگر تورات است چرا اشاره به خود اسم تورات نشده و حتی در آیه صدو پنجاه آن نیز دوباره اشاره بر الواح شده است. دلیل تاکید بر این الواح بجای تورات چیست ؟ با تشکر
- [سایر] مسیح قرنها بعد از حضرت موسی(ع) به دنیا آمد، اما در سوره اعراف آیه 157 خداوند در مورد انجیلی که به مسیح داده شده است با موسی صحبت میکند؟
- [سایر] ارتباط آیه 188 سوره اعراف با ((علم غیب))پیامبراکرم(ص) چگونه توجیه می شود؟
- [سایر] نماز ذی حجه چیست؟ چرا در این نماز آیه 142 اعراف (و واعدنا موسی ...) خوانده میشود؟
- [سایر] آیه هدایت (سوره اعراف، آیه 118) چگونه بر وجود امام زمان (عج) دلالت دارد؟
- [سایر] سه خصوصیت بارز اهل جهنم که در سوره اعراف آیه 179 آمده کدامند؟
- [آیت الله سیستانی] علت انتخاب آیه 142 از سوره اعراف در نماز های ذی الحجه چیست ؟
- [سایر] تفسیر آیه 26 سوره اعراف چیست، و منظور از لباس تقوا در این آیه چه میتواند باشد؟
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکة یس و الصافات و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم ازو سورة اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه ازو قرآن ممکن بخوانند .
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس والصافات واحزاب وآیْ الکرسی وآیه پنجاه وچهارم از سوره اعراف وسه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس، و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف یعنی آیه اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ... و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است برای راحت شدن محتضر؛ بر بالین او سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله خوئی] مستحب است برای راحتشدن محتضر بر بالین او سورة مبارکه" یس" و" الصافات" و" احزاب" و" آیة الکرسی" و آیة پنجاه و چهارم از سورة اعراف و سه آیة آخر سوره بقره را، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سبحانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السموات و الارض) تا آخر، و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر ، در بالین او سوره مبارکه یس ، و صافّات ، و احزاب ، و آیة الکرسی ، و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف ، و سه آیه آخر سوره بقره ، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند .