در آیین بودا خداوند چه مفهومی دارد؟
در متون بودایی تا جائیکه بررسی شده، هیچ‌گونه اشاره‌ای به شناسایی خالق جهان و یا پرستش آن مطلبی ذکر نشده، و بودا نیز ادعای رسالت و پیامبری نکرده است. لذا از نگاه پیروان آیین بودا، او فقط راهبری است که راه معرفت و سعادت را نشان می‌دهد. و از وجود مافوق طبیعت که ازلی و ابدی است و خالق و صانع آسمان‌ها و زمین می‌باشد و سرنوشت افراد انسانی را در قبضه داشته و قاضی حاجات و مجیب دعوات باشد، بحثی به میان نیاورده است.[1] خدایانی که در هند مورد پرستش بوده‌اند، از دیدگاه بودا فناپذیر و موجودات ناپایداری هستند و کم‌ترین اثری در حال آدمیان ندارند، فلذا پرستش و عبادتی هم برای آن‌ها منظور نمی‌شود.[2] دانشمندان بودایی خدای برهمایی را که می‌گوید: (من برهما هستم من خدای عظیم و والامقام هستم، پادشاه خدایانم، من خود زاده نشده‌ام و مخلوق نیستم، من جهان را خلق کرده‌ام، من حکمران و خداوندگار جهان هستم) خدای مغرور و خود بین می شناسد.[3] و بودائیان به‌طور صریح می‌گویند: که جهان قدیم است و کسی آن را خلق نکرده است. و همچنین اعتقاد به بهشت و جهنم و حساب و جزا در آیین بودا وجود ندارد.[4] در تعالیم بودا آنچه اهمیت دارد، ‌راه و روش عملی است و آنچه غیر از آن باشد از دیدگاه او مخالف عقل سلیم است. تمام افکار بودا در عبادت ذیل که منسوب به او است تجلّی می‌کند: (من از چه چیز سخن گفته‌ام، من دربارة بدبختی و نیاز سخن گفته‌ام، ‌درباره فرجام نکبت گفتگو کرده‌ام و نیز در باره ایمانی‌ که به فقر و نکبت و بدبختی بشر پایان خواهد داد توضیح داده‌ام،‌ اما چرا این مباحث را پیش کشیده‌ام؟ زیرا فقط از این سودی حاصل می‌شود که به مبانی و اساس دیانت مربوط است، و آدمی را به رهایی از آلام و رنج‌ها و به معرفت عقل کل و نیروانه هدایت می‌کند)[5] بودا می‌گوید راه وصول به مقصد و طریقه نجات هر سالک همانا تکیه بر نفس و اعتماد به نیروی ذاتی خود او است که باید به واسطه تهذیب و تزکیه باطن خلاصی حاصل کند، در حقیقت، در مذهب او انسان مورد توجه قرار گرفته است، ‌از این‌روی می توان گفت که اساس مذهب بودا انسان محوری است نه خدا محوری. در عین حال باید توجه داشت که در آیین بودا و سنت‌های وابسته به آن، وجود یک خالق، ‌یعنی خدا به هیچ وجه صراحتاً انکار نشده است. برخی معتقدند اینکه بودا از ناحیه خدا حرف نمی‌زند بدان معنا نیست که او مبدأ هستی را قبول ندارد و یا از آن روی گردان است، بلکه از این جهت بوده که همة ‌تلاش خود را صرف مجهز کردن مردم به زهد و ترک زندگی دنیوی و نفرت دادن از این خانه غرور و نیرنگ می‌کرده است.[6] نکته قابل توجه در آیین بودا مسأله (نیروانا) است که هدف مهم و اصلی در این آیین رسیدن به آن حالت می‌باشد. برخی آن حالت را آزادی مطلق معرفی نموده و گفته است که انسان پس از مهار کردن فعالیت غرایز حیوانی و چشم‌پوشی از لذایذ، به آن می‌رسد که در اصطلاح صوفیه به آن فنا گفته می‌شود. البته از دیدگاه آیین بودایی این حالت بدان معنا نیست که سالک به این مرحله به شعاع الهی برسد.[7] برخی می‌گوید: که (نیروانا) که مقصود اصلی بودائیان می‌باشد به معنای فعّال مایشأ به‌عنوان مرتبت سرمدی، ‌ثابت و لایتغیر است، فاسد ناشدنی و انحطاط ناپذیر است، ‌ساکن و بدون جنبش است، ‌در محدوده زمان جای نمی‌گیرد، نامیرا است، به دنیا نیامده و شدن در آن راهی ندارد، علاوه بر همه این‌ها نیروانا ویژگی‌های دیگری نیز دارد. که عبارتست از قدرت، ‌برکت، و شادمانی، ‌امنیت، پناهگاه راستین و مکانی است امن، نیروانا حقیقت راستین و واقعیت اعلی است،‌ نیروانا عین خیر است هدف متعالی است واحد است و تنها کمال ممکن و دست یافتنی است، دین بودایی تجسم یافتة نیروانا است و این همان جنبة از آیین بودا است که شدیداً رنگ مذهبی دارد.[8] آنچه بودائیان راجع به (نیروانا) بیان داشته و از او توصیف کرده است تقریباً شبیه به اوصاف خداوندی است که ادیان توحیدی در مورد خالق و آفرینندة جهان بیان می‌کنند. و اگر چنین باشد، می‌توان گفت که آیین بودا خداوند را قبول دارد ولکن نسبت به آن مانند ادیان دیگر توجه نشده است. چون این آیین و مسلک بیش از آنکه به یک دین شباهت داشته باشد به یک فلسفه شبیه است ولی پیروان او تدیجاً آیین او را به صورت یک آیین مذهبی درآوردند و خود او را که منکر عبادت و پرستش خدایان بود تا حد یک معبود بالا بردند و معابد ساختند و مجسمه بودا را در معابر برپا کردند و گفته‌های او را پس از خودش گرد آوردند)[9]. از مجموع آن‌چه گذشت به این نتیجه می‌رسیم که خدا در آیین بودا جایگاه خاصی ندارد و اندیشمندان بودایی در برابر خالق جهان موضع لاادری اختیار نموده‌اند، به قول خودشان، آن‌ها در فکر نجات بشر از بدبختی و نکبت می‌باشند و می‌خواهند با روش‌هایی که بودا بر اثر ریاضت به آ‌ن‌ها دست یافت، از آلام انسان بکاهد. به نظر می‌رسد که بهترین مطلب دربارة این آیین کلام استاد شهید مطهری باشد که فرمود: آیین بودایی یک فلسفه است نه اینکه دین باشد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ادیان زنده جهان، رابرت هیوم. 2. تاریخ تمدن، ویل واریل دورانت. [1] . جان بی‌ناس، تاریخ جامع ادیان، تهران، انتشارات آموزش، 1382 ه‌ ، ص189. [2] . آل اسحاق، بررسی مذاهب و ادیان، بی‌جا، بی‌نا، ص113. [3] . رنجبر، امیرحسین، در جستجوی ریشه‌های آسمانی بودا، ‌تهران، فیروزه، چاپ اول، 1381ه‌.، ص155. [4] . بررسی مذاهب و ادیان، ص114. [5] . جان بی‌ناس، تاریخ جامع ادیان، تهران، ‌سازمان آموزش انقلاب اسلامی، 1382، ص188. [6] . طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، مؤسسه اسماعلیان، چهارم، ج10، ص421. [7] . جعفری،‌ محمدتقی، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، انتشارات اسلامی، بی‌تا، ج5، ص23. [8] . رنجبر، در جستجوی ریشه‌های آسمانی بودا، ‌ص 156. [9] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، صدرا، بی‌تا، ج14، ص178. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

در آیین بودا خداوند چه مفهومی دارد؟


پاسخ:

در متون بودایی تا جائیکه بررسی شده، هیچ‌گونه اشاره‌ای به شناسایی خالق جهان و یا پرستش آن مطلبی ذکر نشده، و بودا نیز ادعای رسالت و پیامبری نکرده است. لذا از نگاه پیروان آیین بودا، او فقط راهبری است که راه معرفت و سعادت را نشان می‌دهد. و از وجود مافوق طبیعت که ازلی و ابدی است و خالق و صانع آسمان‌ها و زمین می‌باشد و سرنوشت افراد انسانی را در قبضه داشته و قاضی حاجات و مجیب دعوات باشد، بحثی به میان نیاورده است.[1] خدایانی که در هند مورد پرستش بوده‌اند، از دیدگاه بودا فناپذیر و موجودات ناپایداری هستند و کم‌ترین اثری در حال آدمیان ندارند، فلذا پرستش و عبادتی هم برای آن‌ها منظور نمی‌شود.[2]
دانشمندان بودایی خدای برهمایی را که می‌گوید: (من برهما هستم من خدای عظیم و والامقام هستم، پادشاه خدایانم، من خود زاده نشده‌ام و مخلوق نیستم، من جهان را خلق کرده‌ام، من حکمران و خداوندگار جهان هستم) خدای مغرور و خود بین می شناسد.[3] و بودائیان به‌طور صریح می‌گویند: که جهان قدیم است و کسی آن را خلق نکرده است. و همچنین اعتقاد به بهشت و جهنم و حساب و جزا در آیین بودا وجود ندارد.[4]
در تعالیم بودا آنچه اهمیت دارد، ‌راه و روش عملی است و آنچه غیر از آن باشد از دیدگاه او مخالف عقل سلیم است. تمام افکار بودا در عبادت ذیل که منسوب به او است تجلّی می‌کند: (من از چه چیز سخن گفته‌ام، من دربارة بدبختی و نیاز سخن گفته‌ام، ‌درباره فرجام نکبت گفتگو کرده‌ام و نیز در باره ایمانی‌ که به فقر و نکبت و بدبختی بشر پایان خواهد داد توضیح داده‌ام،‌ اما چرا این مباحث را پیش کشیده‌ام؟ زیرا فقط از این سودی حاصل می‌شود که به مبانی و اساس دیانت مربوط است، و آدمی را به رهایی از آلام و رنج‌ها و به معرفت عقل کل و نیروانه هدایت می‌کند)[5] بودا می‌گوید راه وصول به مقصد و طریقه نجات هر سالک همانا تکیه بر نفس و اعتماد به نیروی ذاتی خود او است که باید به واسطه تهذیب و تزکیه باطن خلاصی حاصل کند، در حقیقت، در مذهب او انسان مورد توجه قرار گرفته است، ‌از این‌روی می توان گفت که اساس مذهب بودا انسان محوری است نه خدا محوری.
در عین حال باید توجه داشت که در آیین بودا و سنت‌های وابسته به آن، وجود یک خالق، ‌یعنی خدا به هیچ وجه صراحتاً انکار نشده است. برخی معتقدند اینکه بودا از ناحیه خدا حرف نمی‌زند بدان معنا نیست که او مبدأ هستی را قبول ندارد و یا از آن روی گردان است، بلکه از این جهت بوده که همة ‌تلاش خود را صرف مجهز کردن مردم به زهد و ترک زندگی دنیوی و نفرت دادن از این خانه غرور و نیرنگ می‌کرده است.[6]
نکته قابل توجه در آیین بودا مسأله (نیروانا) است که هدف مهم و اصلی در این آیین رسیدن به آن حالت می‌باشد. برخی آن حالت را آزادی مطلق معرفی نموده و گفته است که انسان پس از مهار کردن فعالیت غرایز حیوانی و چشم‌پوشی از لذایذ، به آن می‌رسد که در اصطلاح صوفیه به آن فنا گفته می‌شود. البته از دیدگاه آیین بودایی این حالت بدان معنا نیست که سالک به این مرحله به شعاع الهی برسد.[7]
برخی می‌گوید: که (نیروانا) که مقصود اصلی بودائیان می‌باشد به معنای فعّال مایشأ به‌عنوان مرتبت سرمدی، ‌ثابت و لایتغیر است، فاسد ناشدنی و انحطاط ناپذیر است، ‌ساکن و بدون جنبش است، ‌در محدوده زمان جای نمی‌گیرد، نامیرا است، به دنیا نیامده و شدن در آن راهی ندارد، علاوه بر همه این‌ها نیروانا ویژگی‌های دیگری نیز دارد. که عبارتست از قدرت، ‌برکت، و شادمانی، ‌امنیت، پناهگاه راستین و مکانی است امن، نیروانا حقیقت راستین و واقعیت اعلی است،‌ نیروانا عین خیر است هدف متعالی است واحد است و تنها کمال ممکن و دست یافتنی است، دین بودایی تجسم یافتة نیروانا است و این همان جنبة از آیین بودا است که شدیداً رنگ مذهبی دارد.[8]
آنچه بودائیان راجع به (نیروانا) بیان داشته و از او توصیف کرده است تقریباً شبیه به اوصاف خداوندی است که ادیان توحیدی در مورد خالق و آفرینندة جهان بیان می‌کنند. و اگر چنین باشد، می‌توان گفت که آیین بودا خداوند را قبول دارد ولکن نسبت به آن مانند ادیان دیگر توجه نشده است. چون این آیین و مسلک بیش از آنکه به یک دین شباهت داشته باشد به یک فلسفه شبیه است ولی پیروان او تدیجاً آیین او را به صورت یک آیین مذهبی درآوردند و خود او را که منکر عبادت و پرستش خدایان بود تا حد یک معبود بالا بردند و معابد ساختند و مجسمه بودا را در معابر برپا کردند و گفته‌های او را پس از خودش گرد آوردند)[9].
از مجموع آن‌چه گذشت به این نتیجه می‌رسیم که خدا در آیین بودا جایگاه خاصی ندارد و اندیشمندان بودایی در برابر خالق جهان موضع لاادری اختیار نموده‌اند، به قول خودشان، آن‌ها در فکر نجات بشر از بدبختی و نکبت می‌باشند و می‌خواهند با روش‌هایی که بودا بر اثر ریاضت به آ‌ن‌ها دست یافت، از آلام انسان بکاهد. به نظر می‌رسد که بهترین مطلب دربارة این آیین کلام استاد شهید مطهری باشد که فرمود: آیین بودایی یک فلسفه است نه اینکه دین باشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ادیان زنده جهان، رابرت هیوم.
2. تاریخ تمدن، ویل واریل دورانت.


[1] . جان بی‌ناس، تاریخ جامع ادیان، تهران، انتشارات آموزش، 1382 ه‌ ، ص189.
[2] . آل اسحاق، بررسی مذاهب و ادیان، بی‌جا، بی‌نا، ص113.
[3] . رنجبر، امیرحسین، در جستجوی ریشه‌های آسمانی بودا، ‌تهران، فیروزه، چاپ اول، 1381ه‌.، ص155.
[4] . بررسی مذاهب و ادیان، ص114.
[5] . جان بی‌ناس، تاریخ جامع ادیان، تهران، ‌سازمان آموزش انقلاب اسلامی، 1382، ص188.
[6] . طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، مؤسسه اسماعلیان، چهارم، ج10، ص421.
[7] . جعفری،‌ محمدتقی، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، انتشارات اسلامی، بی‌تا، ج5، ص23.
[8] . رنجبر، در جستجوی ریشه‌های آسمانی بودا، ‌ص 156.
[9] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، صدرا، بی‌تا، ج14، ص178.
( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین