مهریه یک دین و بدهی به همسر می باشد. و از این لحاظ ربطی به طلاق ندارد, بلکه به مجرد عقد ازدواج ولو آنکه هیچ رابطه جنسی نیز برقرار نشده باشد, بر عهده مرد می آید, البته قبل از دخول نصف مهریه به صورت قطعی ثابت می شود و پس از آن تمام مهریه. عندالمطالبه بودن مهریه هم قید الزامی نیست. مردو زن می توانند توافق کنند که مهریه عندالاستطاعه یا در زمان خاصی (مثلا 20 سال بعد از ازدواج) پرداخت شود. مهریه حق زن است و هر شرط زمانی می تواند برای آن لحاظ کند و با شوهر به توافق برسند. اما در مورد اینکه چرا حق طلاق بدست مرد است تذکر چند نکته ضروری است : اولا انحلال ازدواج در اسلام منحصر به طلاق نیست بلکه شامل موارد فسخ نکاح نیز می گردد. در موارد فسخ نکاح در صورت تحقق ،زن یا مرد هرکدام که اراده کنند می توانند نکاح را فسخ نمایند. حتی در بعضی موارد اجازه فسخ از طرف زن با شرائط اسان تری نسبت به مرد صورت می گیرد.( بر طبق قوانین شرعی و قانونی عیوب زن درصورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته باشد این در حالی است که جنون و عنن در مرد ، هرگاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.)(1) ثانیا: طلاق انواع مختلفی دارد که در برخی از انها رضایت و توافق طرفین لازم است (طلاق خلع و مبارات) در برخی ،خواست و اراده زن تحت شرایط حرج و اضطرار زمینه ساز طلاق است(طلاق قضایی) در برخی از انواع طلاق، اراده زن بدون هیچ شرطی ،کافی در اجرای طلاق است (وکالت ضمن عقد در طلاق)و در برخی موارد، طلاق صرفا با اراده مرد جریان می یابد( طلاق رجعی). پس این نکته که طلاق یا انحلال نکاح همیشه بدست مرد است حرف درست و دقیقی نیست.اما جای این سئوال باقی می ماند که در بعضی انواع طلاق چرا اختیار کامل طلاق بدست مرد قرار داده شده است؟آیا این امر سبب سوء استفاده برخی مردها را ایجاد نمی کند؟ در جهت پاسخگویی به این پرسش می توان به حکمت هایی اشاره نمود : 1. اصولا طلاق برا ی برون رفت از موقعیت عدم امکان توافق بین زن و شوهر و اخرین راه خروج از بن بست زندگی مشترک پیش بینی شده است . طلاق یعنی اینکه دیگر تحت هیچ شرایطی امکان توافق بر ادامه زندگی وجود ندارد. اگر خروج از این بن بست زناشویی هم بخواهد نیازمند توافق طرفینی زن و شوهر باشد این با هدف طلاق ناسازگار است و باعث به وجود آمدن بن بست دیگری برای زن و شوهر خواهد بود . از این رو ،در صورت عدم امکان توافق طرفین بر طلاق ، لازم است تصمیم گیری یکی از زن و مرد پایان بخش منازعات و درگیری ها باشد لذا در بعضی موارد انحلال ازدواج و بنا به شرایط خاص و احکام ویژه و به لحاظ حکمت های متعدد که به آن خواهیم پرداخت این حق به مرد داده شده است . 2.زن به عنوان یکی از جلوه های افرینش و نمودهای ایت خداوندی دارای صفات نیکو و ارزش های والایی است که لازمه افرینش و نظام احسن جهان است و اگر در جای خود به کار گرفته شود بسیار پسندیده و لازمه تکامل فرد و خانواده است. از جمله این خصوصیات این است که سریعا تحت تاثیر عواطف و احساسات قرارگرفته و عواطف او تحریک می شود.همین روحیه و طبع لطیف او را در کانون خانواده مادری دلسوز و ریحانه ای ارزشمند و گرما بخش کانون خانواده گردانیده است. ولی همین روحیه طبیعی عاطفی، او را در موقعیت های بغرنج زندگی و در برابر ناملایمات خانوادگی و اجتماعی که نیازمند تدبیر عقلانی و منطقی است زودرنج و منفعل می گرداند و زمینه های عصیان و عدم تمکین و متعاقب آن پشیمانی و ندامت را به همراه می اورد. یافته های علوم روانشناسی نیز این روحیه زن و تاثیر گذاری ان بر قضاوت ها و تصمیم گیری های زن را تایید می کند. ( زنان و مردان در نوع هوشیاری با هم متفاوت هستند. مردان، هوشیاری با دید متمرکز دارند و زنان هوشیاری با حواس و دید باز. همین مسأله در نوع قضاوت مرد و زن تأثیر می‌گذارد. مردان در صدور رأی تمام جوانب مخفی را می‌بینند اما خانم‌ها به اشد مجازات فکر می‌کنند، زیرا همان گونه که در ابراز محبت سریع هستند در اعمال خشم هم شدید هستند).(2) انتخاب راهکار طلاق امری است که نیازمند تامل و تانی و اندیشه و تدبیر فراوان است چرا که مصالح تک تک افراد خانواده و حتی نزدیکان و جامعه با این تصمیم گره خورده است. این در حالی است که عاطفی بودن و غلبه احساسی زن زمینه تصمیم گیری های عجولانه را ایجاد می نماید. آمارهای تقاضای زنان برای طلاق در کشورهای اروپایی که از سازوکار اسلامی در مورد حق طلاق تبعیت نمی کنند حاکی از این واقعیت است. به عنوان نمونه دادگاههای فرانسه در سال 1890 به 9785 طلاق رای دادند که 7000 ان به درخواست زنان بوده است.اوسون یکی از دانشمندان جامعه شناس امریکایی معتقد است (هشتاددر صد طلاق ها به تقاضای زنان در امریکا واقع شده است و راز افزایش طلاق را باید از همین جا جستجو کرد و ان را محدود ساخت)(3) بی شک زیان های ناشی از طلاق های عجولانه نه تنها دامنگیر همه افراد خانواده می گردد بلکه سلامت روانی زنان را بیشتر در خطر قرار می دهد. 3. وضعیت خاص زیستی زنان: زنان به واسطه ترشحات هورمونی زنانه در زمان قاعدگی ، بارداری در وضعیت بسیار خاص و بغرنجی از نظر روحی و روانی قرار می گیرند. چه بسا در برخی موارد زنان دردوران بارداری از شوهران خویش متنفر می شوند(آنچه به نام ویار شوهر معروف است) و در این شرایط انهدام زندگی برایشان آسان و کم اهمیت است. (4)از طرفی در زمان قاعدگی و پیش قاعدگی آسیب پذیری روحی و روانی زنان به لحاظ ترشحات هورمونی بسیار بالا می رود.یکی از روانشناسان زن که دارای گرایشات فمنیستی نیز هست در این با ره می گوید: (دوران قاعدگی به دلیل تغییرات هورمونی بر خلق و روان و رفتار زن تاثیر بسزایی دارد. تغییرات خلقی در طی سه یا 4 روز قبل از قاعدگی شروع می شود که به (تنش پیش قاعدگی) معروف است.این تغییرات منشا آثار روانی و رفتاری معتنا بهی در زنان می گردد.آمار خودکشی ، جرایم خشن ، پرخاشگری زنان و... در زمان پیش قاعدگی تا سه الی 4 روز بعد از شروع قاعدگی بیشترین میزان را نشان می دهد(دالتون 1964). علاوه بر این میزان اضطراب ، عدم اعتماد به نفس، افسردگی،بی قراری، سردرد، نوسانات خلقی و... تغییر معناداری در مدت زما ن قاعدگی و پیش قاعدگی نشان می دهد.)(5) چه بسا شرط عدم قاعدگی برای صحت اجرای صیغه طلاق نیز به همین خاطر باشد . چرا که زنان در زمان قاعدگی نه تنها توانایی عقلانی لازم برای تمرکز و حل مدبرانه مشکلات را ندارند بلکه توانایی و جاذبه های لازم برای ادای تکالیف همسری را نیز ندارند. 4.طلاق دارای پیامدهای حقوقی و اقتصادی فراوانی نسبت به اعضاء خانواده است که مرد ملزم به رعایت آن است. تعهداتی مانند لزوم حضانت از فرزندان ، ادای مهریه و نفقه زن در دوران عده، پرداخت نفقه فرزندان و ادای اجرت المثل کارهای انجام شده توسط زن از جمله مواردی است که بردوش مرد است . این موارد مقتضی است که حق طلاق(در بعضی موارد خاص) در مقابل این تکالیف برای مرد باشد تا ارزیابی لازم برای سنجش منافع و پیامدهای طلاق توسط مرد صورت گیرد. ضمن اینکه این وظایف و تکالیف حقوقی و اقتصادی در حکم بازدارنده مناسبی برای بسیاری از مردان تلقی می شود در حالی که چنین ابزار بازدارنده ای برای زنان وجود ندارد. پی نوشت: 1 .مواد: 1124 و 1125 قانون مدنی 2 . روان شناس زن و مرد، دکتر محمد مجد، ص 101 و 97 3 . به نقل از :بررسی حقوق زنان در مسئله طلاق. زهرا گواهی ص52 4 . همان ص 51 5 .برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به :جانت شیبلی هاید، روان شناسی زنان . ترجمه دکتر اکرم خمسه.344 porseman.org
مهریه یک دین و بدهی به همسر می باشد. و از این لحاظ ربطی به طلاق ندارد, بلکه به مجرد عقد ازدواج ولو آنکه هیچ رابطه جنسی نیز برقرار نشده باشد, بر عهده مرد می آید, البته قبل از دخول نصف مهریه به صورت قطعی ثابت می شود و پس از آن تمام مهریه.
عندالمطالبه بودن مهریه هم قید الزامی نیست. مردو زن می توانند توافق کنند که مهریه عندالاستطاعه یا در زمان خاصی (مثلا 20 سال بعد از ازدواج) پرداخت شود. مهریه حق زن است و هر شرط زمانی می تواند برای آن لحاظ کند و با شوهر به توافق برسند.
اما در مورد اینکه چرا حق طلاق بدست مرد است تذکر چند نکته ضروری است :
اولا انحلال ازدواج در اسلام منحصر به طلاق نیست بلکه شامل موارد فسخ نکاح نیز می گردد. در موارد فسخ نکاح در صورت تحقق ،زن یا مرد هرکدام که اراده کنند می توانند نکاح را فسخ نمایند. حتی در بعضی موارد اجازه فسخ از طرف زن با شرائط اسان تری نسبت به مرد صورت می گیرد.( بر طبق قوانین شرعی و قانونی عیوب زن درصورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته باشد این در حالی است که جنون و عنن در مرد ، هرگاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.)(1)
ثانیا: طلاق انواع مختلفی دارد که در برخی از انها رضایت و توافق طرفین لازم است (طلاق خلع و مبارات) در برخی ،خواست و اراده زن تحت شرایط حرج و اضطرار زمینه ساز طلاق است(طلاق قضایی) در برخی از انواع طلاق، اراده زن بدون هیچ شرطی ،کافی در اجرای طلاق است (وکالت ضمن عقد در طلاق)و در برخی موارد، طلاق صرفا با اراده مرد جریان می یابد( طلاق رجعی).
پس این نکته که طلاق یا انحلال نکاح همیشه بدست مرد است حرف درست و دقیقی نیست.اما جای این سئوال باقی می ماند که در بعضی انواع طلاق چرا اختیار کامل طلاق بدست مرد قرار داده شده است؟آیا این امر سبب سوء استفاده برخی مردها را ایجاد نمی کند؟
در جهت پاسخگویی به این پرسش می توان به حکمت هایی اشاره نمود :
1. اصولا طلاق برا ی برون رفت از موقعیت عدم امکان توافق بین زن و شوهر و اخرین راه خروج از بن بست زندگی مشترک پیش بینی شده است . طلاق یعنی اینکه دیگر تحت هیچ شرایطی امکان توافق بر ادامه زندگی وجود ندارد. اگر خروج از این بن بست زناشویی هم بخواهد نیازمند توافق طرفینی زن و شوهر باشد این با هدف طلاق ناسازگار است و باعث به وجود آمدن بن بست دیگری برای زن و شوهر خواهد بود . از این رو ،در صورت عدم امکان توافق طرفین بر طلاق ، لازم است تصمیم گیری یکی از زن و مرد پایان بخش منازعات و درگیری ها باشد لذا در بعضی موارد انحلال ازدواج و بنا به شرایط خاص و احکام ویژه و به لحاظ حکمت های متعدد که به آن خواهیم پرداخت این حق به مرد داده شده است .
2.زن به عنوان یکی از جلوه های افرینش و نمودهای ایت خداوندی دارای صفات نیکو و ارزش های والایی است که لازمه افرینش و نظام احسن جهان است و اگر در جای خود به کار گرفته شود بسیار پسندیده و لازمه تکامل فرد و خانواده است. از جمله این خصوصیات این است که سریعا تحت تاثیر عواطف و احساسات قرارگرفته و عواطف او تحریک می شود.همین روحیه و طبع لطیف او را در کانون خانواده مادری دلسوز و ریحانه ای ارزشمند و گرما بخش کانون خانواده گردانیده است.
ولی همین روحیه طبیعی عاطفی، او را در موقعیت های بغرنج زندگی و در برابر ناملایمات خانوادگی و اجتماعی که نیازمند تدبیر عقلانی و منطقی است زودرنج و منفعل می گرداند و زمینه های عصیان و عدم تمکین و متعاقب آن پشیمانی و ندامت را به همراه می اورد. یافته های علوم روانشناسی نیز این روحیه زن و تاثیر گذاری ان بر قضاوت ها و تصمیم گیری های زن را تایید می کند.
( زنان و مردان در نوع هوشیاری با هم متفاوت هستند. مردان، هوشیاری با دید متمرکز دارند و زنان هوشیاری با حواس و دید باز. همین مسأله در نوع قضاوت مرد و زن تأثیر میگذارد. مردان در صدور رأی تمام جوانب مخفی را میبینند اما خانمها به اشد مجازات فکر میکنند، زیرا همان گونه که در ابراز محبت سریع هستند در اعمال خشم هم شدید هستند).(2)
انتخاب راهکار طلاق امری است که نیازمند تامل و تانی و اندیشه و تدبیر فراوان است چرا که مصالح تک تک افراد خانواده و حتی نزدیکان و جامعه با این تصمیم گره خورده است. این در حالی است که عاطفی بودن و غلبه احساسی زن زمینه تصمیم گیری های عجولانه را ایجاد می نماید.
آمارهای تقاضای زنان برای طلاق در کشورهای اروپایی که از سازوکار اسلامی در مورد حق طلاق تبعیت نمی کنند حاکی از این واقعیت است. به عنوان نمونه دادگاههای فرانسه در سال 1890 به 9785 طلاق رای دادند که 7000 ان به درخواست زنان بوده است.اوسون یکی از دانشمندان جامعه شناس امریکایی معتقد است (هشتاددر صد طلاق ها به تقاضای زنان در امریکا واقع شده است و راز افزایش طلاق را باید از همین جا جستجو کرد و ان را محدود ساخت)(3)
بی شک زیان های ناشی از طلاق های عجولانه نه تنها دامنگیر همه افراد خانواده می گردد بلکه سلامت روانی زنان را بیشتر در خطر قرار می دهد.
3. وضعیت خاص زیستی زنان:
زنان به واسطه ترشحات هورمونی زنانه در زمان قاعدگی ، بارداری در وضعیت بسیار خاص و بغرنجی از نظر روحی و روانی قرار می گیرند.
چه بسا در برخی موارد زنان دردوران بارداری از شوهران خویش متنفر می شوند(آنچه به نام ویار شوهر معروف است) و در این شرایط انهدام زندگی برایشان آسان و کم اهمیت است. (4)از طرفی در زمان قاعدگی و پیش قاعدگی آسیب پذیری روحی و روانی زنان به لحاظ ترشحات هورمونی بسیار بالا می رود.یکی از روانشناسان زن که دارای گرایشات فمنیستی نیز هست در این با ره می گوید:
(دوران قاعدگی به دلیل تغییرات هورمونی بر خلق و روان و رفتار زن تاثیر بسزایی دارد. تغییرات خلقی در طی سه یا 4 روز قبل از قاعدگی شروع می شود که به (تنش پیش قاعدگی) معروف است.این تغییرات منشا آثار روانی و رفتاری معتنا بهی در زنان می گردد.آمار خودکشی ، جرایم خشن ، پرخاشگری زنان و... در زمان پیش قاعدگی تا سه الی 4 روز بعد از شروع قاعدگی بیشترین میزان را نشان می دهد(دالتون 1964). علاوه بر این میزان اضطراب ، عدم اعتماد به نفس، افسردگی،بی قراری، سردرد، نوسانات خلقی و... تغییر معناداری در مدت زما ن قاعدگی و پیش قاعدگی نشان می دهد.)(5)
چه بسا شرط عدم قاعدگی برای صحت اجرای صیغه طلاق نیز به همین خاطر باشد . چرا که زنان در زمان قاعدگی نه تنها توانایی عقلانی لازم برای تمرکز و حل مدبرانه مشکلات را ندارند بلکه توانایی و جاذبه های لازم برای ادای تکالیف همسری را نیز ندارند.
4.طلاق دارای پیامدهای حقوقی و اقتصادی فراوانی نسبت به اعضاء خانواده است که مرد ملزم به رعایت آن است. تعهداتی مانند لزوم حضانت از فرزندان ، ادای مهریه و نفقه زن در دوران عده، پرداخت نفقه فرزندان و ادای اجرت المثل کارهای انجام شده توسط زن از جمله مواردی است که بردوش مرد است . این موارد مقتضی است که حق طلاق(در بعضی موارد خاص) در مقابل این تکالیف برای مرد باشد تا ارزیابی لازم برای سنجش منافع و پیامدهای طلاق توسط مرد صورت گیرد. ضمن اینکه این وظایف و تکالیف حقوقی و اقتصادی در حکم بازدارنده مناسبی برای بسیاری از مردان تلقی می شود در حالی که چنین ابزار بازدارنده ای برای زنان وجود ندارد.
پی نوشت:
1 .مواد: 1124 و 1125 قانون مدنی
2 . روان شناس زن و مرد، دکتر محمد مجد، ص 101 و 97
3 . به نقل از :بررسی حقوق زنان در مسئله طلاق. زهرا گواهی ص52
4 . همان ص 51
5 .برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به :جانت شیبلی هاید، روان شناسی زنان . ترجمه دکتر اکرم خمسه.344
porseman.org
- [آیت الله سیستانی] منظور از عند المطالبه بودن مهریه چیست. آیا اگر با قرض بتوان آن را پرداخت صحیح است. اگر مهریه را زیاد قرار دهند ولی قرار بگزارند که بعد از عقد آن را ببخشند درست است یا نه؟
- [آیت الله سبحانی] آیا این که در عقدنامه ها می نویسند پرداخت مهر عند الاستطاعة است و گاهی می نویسند عند المطالبة، آیا این دو تعبیر صحیح است یا خیر؟
- [آیت الله نوری همدانی] الف: دختری با اطلاع کافی از عدم استطاعت مالی پسر در پرداخت نقدی مهریّه با وی ازدواج مینماید. با فرض اینکه در عقدنامه نوشته شده مهریه بر زوجه دین لازم است و عند المطالبه زوج باید اداء کند؛ آیا زوجه که غیر مدخوله است میتواند به بهانه عدم پرداخت مهریّهاش از جانب زوج از ایفای وظایفش خود داری کند؟
- [سایر] میزان و حدود مهریه در دوران نامزدی چگونه است اگر طلاق از طرف مرد باشد؟
- [سایر] اگر مرد زن را طلاق بدهد چه مقدار باید به زن مهریه بدهد؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا صدور طلاق خلع بدون بخشیدن مبلغی از مهریه به گونه ای که رضایت مرد فراهم شود صحیح است؟
- [سایر] شوهری به تمام وظایف و حقوق زناشویی عمل میکند ولی زن از ادامه زندگی با او نفرت و کراهت دارد و میخواهد با بذل مهریه تقاضای طلاق کند؛ آیا با فرض امتناع مرد از طلاق، حاکم شرع میتواند طلاق بدهد؟
- [آیت الله بهجت] اگر بعد از عقد معلوم شود مرد، کور بوده با این که بستگان مرد گفته بودند مرد، سالم است و هیچ عیبی ندارد، حال دختر حاضر به زندگی با این مرد نیست و از طرفی مرد نیز به هیچ وجه طلاق نمی دهد، اکنون وظیفه دختر چیست؟ آیا می تواند فسخ کند یا راه منحصر به طلاق است؟
- [سایر] درصورتی که مرد نتواند به منظور طلاق مهریه زن را نقدا بپردازد تکلیف چیست ؟ آیا پرداخت به اقساط موضوعیت دارد؟ چگونه دادگاه حکم می کند؟
- [سایر] چه تضمینی وجود دارد در طلاق خلع و مبارات مرد برای فرار از مهریه، زن را در مضیقه و فشار قرار ندهد؟
- [آیت الله مظاهری] طلاق بر دو قسم است: 1- طلاق رجعی، و آن طلاقی است که مرد زنش را نخواهد، مهریهاش را بپردازد و او را طلاق دهد، که در این قسم، مرد بعد از طلاق، حقّ رجوع مجدد به همسر خود را دارد یعنی میتواند بدون عقد او را به همسری قبول نماید. 2- طلاق بائن، و آن طلاقی است که بعد از طلاق، مرد حقّ ندارد به زن خود رجوع کند، یعنی نمیتواند بدون عقد او را به همسری قبول نماید و آن بر شش قسم است: اوّل: طلاق زنی که نه سالش تمام نشده باشد. دوّم: طلاق زنی که یائسه باشد. سوّم: طلاق زنی که شوهرش بعد از عقد با او نزدیکی نکرده باشد. چهارم: طلاق زنی که شوهرش او را سه دفعه طلاق داده است. پنجم: طلاق خُلع، و آن طلاقی است که زن به شوهرش مایل نیست و مهریه یا مال دیگر خود رابه او میبخشد کهطلاقشدهد. ششم: طلاق مبارات، و آن طلاقی است که زن و شوهر، یکدیگر را نخواهند و زن مهریه یا مال دیگر خود را به او میبخشد تا او را طلاق دهد.
- [آیت الله مظاهری] در طلاق رجعی اگر شرط شود که مرد حقّ رجوع نداشته باشد، طلاق صحیح و شرط فاسد است.
- [آیت الله بهجت] زن میتواند برای طلاق دادن زن دیگر شوهرش یا طلاق زن مرد دیگر وکیل شود، بلکه میتواند برای طلاق خودش از طرف شوهرش وکیل شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر زن و شوهر از هم بدشان بیاید و زن مالی به مرد بدهد که او را طلاق دهد، این طلاق را (طلاق مبارات) میگویند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در طلاق خلع زن و مرد اگر بخواهند خودشان صیغه طلاق را بخوانند اول باید زن بگوید: (بذلت لک کذا علی أن تطلقنی) یعنی این مقدار را به تو می دهم تا مرا طلاق دهی. و بعد مرد بگوید: (أنت مختلعة علی کذا فأنت طالق) یعنی تو را در مقابل چیزی که داده ای طلاق دادم. در این طلاق تمام شرایطی که در طلاق رجعی گفته شده لازم است رعایت شود.
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق بائن آن است که بعد از طلاق ، مرد حقّندارد به زن خود رجوع کند ، یعنی بدون عقد او را به زنی قبول نماید و آن بر پنج قِسم است : اوّل : طلاق زنی که نُه سالش تمام نشده باشد . دوّم : طلاق زنی که یائسه باشد و مراد از یائسه در مسأله 463 گذشت . سوّم : طلاق زنی که شوهرش بعد از عقد با او نزدیکی نکرده باشد . چهارم : طلاق زنی که او را سه دفعه طلاق داده اند . پنجم : طلاق خُلع و مُبارات و احکام اینها بعداً گفته خواهد شد و غیر اینها طلاق رجعی است که بعد از طلاق تا وقتی زن در عدّه است مرد می تواند به او رجوع نماید .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . طلاق بائن آن است که بعد از طلاق، مرد حق ندارد به زن خود رجوع کند، یعنی نمیتواند بدون عقد او را به زنی قبول نماید، و آن بر پنج قسم است: اول طلاق زنی که نه سالش تمام نشده باشد. دوم طلاق زنی که یائسه باشد. سوم طلاق زنی که شوهرش بعد از عقد با او نزدیکی نکرده باشد. چهارم طلاق سوم زنی که او را سه دفعه طلاق دادهاند. پنجم طلاق خلع و مبارات؛ و احکام اینها بعداً گفته خواهد شد، و غیر اینها طلاق رجعی است، که بعد از طلاق تا وقتی زن در عدّه است، مرد میتواند به او رجوع نماید.
- [آیت الله بهجت] طلاق بائن آن است که بعد از طلاق، مرد حق ندارد به زن خود رجوع کند؛ یعنی بدون عقد او را به همسری قبول نماید، و آن بر پنج قسم است: 1 طلاق زنی که نه سالش تمام نشده باشد؛ 2 طلاق زنی که یائسه باشد؛ 3 طلاق زنی که شوهرش بعد از عقد با او نزدیکی نکرده باشد؛ 4 طلاق زنی که او را سه دفعه طلاق دادهاند؛ 5 طلاق خُلع و مُبارات. و احکام اینها بعداً گفته خواهد شد. غیر از این موارد، طلاق رجعی است که بعد از طلاق تا وقتی زن در عدّه است، مرد میتواند به او رجوع نماید و عقد مجدد لازم نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر زن وشوهر یکدیگر را نخواهند و زن مالی به مرد بدهد که او را طلاق دهد، آن طلاق را مبارات گویند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر مرد، زنی را گول بزند که از شوهرش طلاق بگیرد و زن او شود، طلاق و عقد آن زن صحیح است ولی هردو معصیت بزرگی کردهاند.