دلیل اینکه حق طلاق به مرد داده شده، این است که زندگی جمعی نیاز به مدیر دارد. اسلام نیز کسی را که کمتر در مقابل عواطف و احساسات، تحت تأثیر قرار می‌گیرد و از نظر مدیریت جمعی قوی‌تر است، به عنوان مسئول اداره زندگی مشترک معرفی و هزینه اداره این زندگی را بر او واجب کرده است. تصمیم‌گیری در مورد انحلال آن را نیز در مرحله نخست به او سپرده است. مسئله طلاق و جدایی به چند صورت قابل تصور است: 1. حق طلاق منحصراً در دست مرد باشد. 2. حق طلاق منحصراً در دست زن باشد. 3. زن و مرد هر یک به طور استقلالی و در عرض یکدیگر، این حق را دارا باشند. 4. این حق به دست هر دو به صورت اشتراکی (با توافق طرفین) باشد. 5. حق طلاقی وجود نداشته باشد. 6. حق طلاق در ابتدا به دست مرد باشد؛ ولی برای زن نیز در موارد لزوم سازوکارهای مناسبی مشخص شده باشد. فرض نخست برای زن بن‌بست‌آفرین است و در مواردی که نیاز جدی به طلاق دارد، از این مسئله محروم می‌شود. فرض دوم با توجه به احساسات شدید و هیجانی خانم‌ها، علاوه بر اینکه آمار طلاق را در موارد غیرضروری بالا می‌برد (زیرا از نظر آمار غالباً خانم‌ها تقاضای طلاق را دارند)، باعث کاهش ازدواج و سستی کانون خانواده می‌شود، چرا که موجب سلب اعتماد مرد از زن شده و محبت زن را در دل مرد کاهش می‌دهد. فرض سوم، آمار طلاق را بالا خواهد بُرد و این مسئله در بعضی از کشورهای غربی تجربه شده است. فرض چهارم نیز معقول نیست و منافات با حکمت جعل قانون طلاق دارد؛ زیرا ممکن است یک نفر خواستار طلاق و دیگری طالب عدم آن باشد و در این صورت سدی در برابر آن ایجاد می‌شود. البته طلاق براساس توافق در اسلام پذیرفته شده است، اما آنچه مشکل آفرین است، انحصار تحقق طلاق براساس توافق است. فرض پنجم صحیح نیست؛ چرا که گاهی جدایی و گسستن این رابطه، به صلاح طرفین است. در نتیجه بهترین فرض صورت ششم است؛ زیرا از طرفی جلوی گسترش بی‌رویه طلاق را می‌گیرد و از طرف دیگر مانع ضایع شدن حقوق خانم‌ها می‌گردد. از جمله سازوکارهای پیش‌بینی شده در این روش، طلاق وکالتی، طلاق قضایی و طلاق توافقی است. بنابراین چنین نیست که راه به کلی برای زن بسته باشد.ر.ک:پرسش ها و پاسخ‌ها دفتر هفتم، ص‌327 و سید علی، کمالی، قرآن و مقام زن، ص 174-171. porseman.org
دلیل اینکه حق طلاق به مرد داده شده، این است که زندگی جمعی نیاز به مدیر دارد. اسلام نیز کسی را که کمتر در مقابل عواطف و احساسات، تحت تأثیر قرار میگیرد و از نظر مدیریت جمعی قویتر است، به عنوان مسئول اداره زندگی مشترک معرفی و هزینه اداره این زندگی را بر او واجب کرده است. تصمیمگیری در مورد انحلال آن را نیز در مرحله نخست به او سپرده است. مسئله طلاق و جدایی به چند صورت قابل تصور است: 1. حق طلاق منحصراً در دست مرد باشد. 2. حق طلاق منحصراً در دست زن باشد. 3. زن و مرد هر یک به طور استقلالی و در عرض یکدیگر، این حق را دارا باشند. 4. این حق به دست هر دو به صورت اشتراکی (با توافق طرفین) باشد. 5. حق طلاقی وجود نداشته باشد. 6. حق طلاق در ابتدا به دست مرد باشد؛ ولی برای زن نیز در موارد لزوم سازوکارهای مناسبی مشخص شده باشد. فرض نخست برای زن بنبستآفرین است و در مواردی که نیاز جدی به طلاق دارد، از این مسئله محروم میشود. فرض دوم با توجه به احساسات شدید و هیجانی خانمها، علاوه بر اینکه آمار طلاق را در موارد غیرضروری بالا میبرد (زیرا از نظر آمار غالباً خانمها تقاضای طلاق را دارند)، باعث کاهش ازدواج و سستی کانون خانواده میشود، چرا که موجب سلب اعتماد مرد از زن شده و محبت زن را در دل مرد کاهش میدهد. فرض سوم، آمار طلاق را بالا خواهد بُرد و این مسئله در بعضی از کشورهای غربی تجربه شده است. فرض چهارم نیز معقول نیست و منافات با حکمت جعل قانون طلاق دارد؛ زیرا ممکن است یک نفر خواستار طلاق و دیگری طالب عدم آن باشد و در این صورت سدی در برابر آن ایجاد میشود. البته طلاق براساس توافق در اسلام پذیرفته شده است، اما آنچه مشکل آفرین است، انحصار تحقق طلاق براساس توافق است. فرض پنجم صحیح نیست؛ چرا که گاهی جدایی و گسستن این رابطه، به صلاح طرفین است. در نتیجه بهترین فرض صورت ششم است؛ زیرا از طرفی جلوی گسترش بیرویه طلاق را میگیرد و از طرف دیگر مانع ضایع شدن حقوق خانمها میگردد. از جمله سازوکارهای پیشبینی شده در این روش، طلاق وکالتی، طلاق قضایی و طلاق توافقی است. بنابراین چنین نیست که راه به کلی برای زن بسته باشد.ر.ک:پرسش ها و پاسخها دفتر هفتم، ص327 و سید علی، کمالی، قرآن و مقام زن، ص 174-171.
porseman.org
- [سایر] چرا اسلام حق طلاق را در اختیار مرد قرار داده است؟
- [آیت الله نوری همدانی] با در نظر گرفتن این که در شرع مقدّس اسلام اختیار طلاق در دست مرد است و نمیتوان با اجبار و اکراه، او را به طلاق دادن زنش وادار کرد، اگر مردی را بدون علل شرعی به طلاق دادن زنش مجبور کنند، آیا آن زن میتواند با مرد دیگری ازدواج کند؟ اگر ازدواج کرد، فرزندان آن زن از مرد دوم چه حکم شرعی دارند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا مرد میتواند طلاق سوّم زن خود را طلاق رجعی قرار دهد؟
- [آیت الله بهجت] اگر زن مبلغی را برای رضایت شوهر به طلاق بدهد، آیا مرد در انجام یا عدم انجام طلاق اختیار دارد یا لازم است او را طلاق دهد؟
- [آیت الله سبحانی] آیا بر مرد واجب است نفقه زن را به صورت مواد اولیه در اختیار وی قرار دهد؟
- [سایر] آیا در اسلام مرد می تواند زن را بلاتکلیف رها نموده و در برابر طلاق از او وجهی مطالبه نماید؟
- [آیت الله خامنه ای] احتراماً معروض می دارد جهت اشاعه فرهنگ ناب قرآن کریم و اسلام عزیز قرار است نسخه ای از قرآن کریم به ترجمه ارمنی تهیه و در اختیار غیر مسلمانان قرار گیرد لذا خواهشمندم حکم شرعی این عمل را بیان فرمایید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در مورد تفاوتهای زن و مرد از لحاظ ارث، که چرا اسلام سهم مرد را دو برابر سهم زن قرار داده است، توضیح بفرمایید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در مورد تفاوتهای زن و مرد از لحاظ ارث، که چرا اسلام سهم مرد را دو برابر سهم زن قرار داده است، توضیح بفرمایید?
- [آیت الله اردبیلی] اگر روزه دار مرد در شرایط محیطی خاصی قرار گیرد که بی اختیار منی از او جاری شود، حکم روزه آن شخص چگونه است؟
- [آیت الله سیستانی] مردی که زن خود را طلاق میدهد ، باید بالغ ، و عاقل باشد ، ولی اگر بچه ده ساله زن خود را طلاق دهد باید مراعات احتیاط در مورد آن ترک نشود ؛ و همچنین باید مرد با اختیار خود طلاق دهد ، و اگر او را مجبور کنند که زنش را طلاق دهد ، طلاق باطل است ، و نیز باید قصد طلاق داشته باشد ، پس اگر صیغه طلاق را مثلاً به شوخی ، یا در حال مستی بگوید صحیح نیست .
- [آیت الله وحید خراسانی] مرد مسلمان زاده هرچند یکی از پدر و مادرش مسلمان باشند اگر مرتد شود زنش بر او حرام می شود و باید به مقدار عده وفات که در احکام طلاق می اید عده نگه دارد
- [آیت الله نوری همدانی] هرگاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط کند که اگر شوهر مسافرت نماید ، یا مثلاً شش ماه به او خرجی ندهد اختیار طلاق با او باشد ، این شرط باطل است ولی چنانچه شرط کند که اگر مرد مسافرت کند یامثلاً تا شش ماه خرجی ندهد ، از طرف او برای طلاق خود وکیل باشد ، چنانچه پس از مسافرت مرد، یا خرجی ندادن شش ماه ، خود را طلاق دهد صحیح است .
- [امام خمینی] هرگاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط کند که اگر شوهر مسافرت نماید، یا مثلا شش ماه به او خرجی ندهد، اختیار طلاق با او باشد، این شرط باطل است، ولی چنانچه شرط کند که اگر مرد مسافرت کند، یا مثلا تا شش ماه خرجی ندهد، از طرف او برای طلاق خود وکیل باشد، چنانچه پس از مسافرت مرد یا خرجی ندادن شش ماه، خود را طلاق دهد صحیح است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هر گاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط کند که اگر شوهر مسافرت نماید، یا مثلا شش ماه به او خرجی ندهد اختیار طلاق با او باشد، این شرط باطل است، ولی چنانچه شرط کند که اگر مرد مسافرت کند، یا مثلا تا شش ماه خرجی ندهد، از طرف او برای طلاق خود وکیل باشد، چنانچه پس از مسافرت مرد یا خرجی ندادن شش ماه، خود را طلاق دهد صحیح است.
- [آیت الله سبحانی] هر گاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط کند که اگر شوهر مسافرت نماید، یا مثلاً شش ماه به او خرجی ندهد، اختیار طلاق با او باشد، این شرط باطل است و چنانچه شرط کند که اگر مرد مسافرت کند. یا مثلاً تا شش ماه خرجی ندهد، از همین حالا از طرف شوهر وکیل باشد خود را طلاق دهد چنانچه پس از مسافرتِ مَرد، یا خرجی ندادن شش ماه، خود را طلاق دهد، صحیح است.
- [آیت الله وحید خراسانی] هرگاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط کند که اگر شوهر مسافرت نماید یا مثلا شش ماه به او خرجی ندهد اختیار طلاق با او باشد این شرط باطل است ولی چنانچه شرط کند که اگر مرد مسافرت کند یا مثلا شش ماه خرجی ندهد از طرف او برای طلاق خود وکیل باشد و طلاق مشروط باشد نه وکالت شرط صحیح است و در صورتی که شرط حاصل شود و خودرا طلاق دهد طلاق صحیح است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر میت مسلمان باشد الف: اگرهمه ورثه او مسلمان باشند همه طبق احکام ارث از او ارث می برند. ب: اگر بعضی از ورثه مسلمان باشند و برخی از آنها کافر باشند تنها ورثه مسلمان ازاو ارث میبرند. ج: اگر همه ورثه او کافر باشند هیچیک از آنها از او ارث نمیبرند و تمام مال میت مسلمان در اختیار مجتهد جامع الشرائط قرار میگیرد.
- [آیت الله خوئی] هرگاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط کند که اگر شوهر مسافرت نماید، یا مثلًا شش ماه به او خرجی ندهد، اختیار طلاق با او باشد، این شرط باطل است، ولی چنانچه شرط کند که اگر مرد مسافرت کند، یا مثلًا تا شش ماه خرجی ندهد، از طرف او برای طلاق خود وکیل باشد صحیح است و درصورتی که شرط حاصل شود و خود را طلاق دهد طلاق صحیح است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آنچه مرد برای زن خریده وبه او هدیه نموده ملک زن شده و جزءاموال میت محسوب نمیشود ولی آنچه خریده و در اختیار زن قرار داده مثل اکثر وسائل منزل جزءاموال او محسوب شده و بین ورثه تقسیم می شود.