وجود مشکلات اقتصادی در آغاز زندگی آن هم در شرایط کنونی جامعه و پیش از کاریابی امری طبیعی است درعین حال جناب عالی برای فائق آمدن بر مشکلات ذکر شده باید چند نکته را در نظر گیرید: 1) وضعیت اقتصادی خود را به نحو احسن به همسر خود تفهیم و او را برای پذیرش یک سری مشکلات از نظر روحی آماده نمایید. البته توجه داشته باشید که در این زمینه ره افراط نپویید و بیش از حد دم از مشکلات نزنید؛ زیرا موجبدلسردی او از زندگی خواهد شد و در کنار تبیین مشکلات نسبت به آینده نیز امید بدهید ولی از امید کاذب که بسا توقعآفرین است خودداری کنید. 2) سطح زندگی خود را متناسب با شرایط اقتصادی موجود تنظیم کنید و بنا را براین بگذارید که زندگی را از صفرشروع نموده و تدریجا بسط و توسعه دهید. به نظر می‌رسد بیش از مشکلات اقتصادی جامعه چیزی که زندگی را بربسیاری از مردم و بویژه جوانان خواستار ازدواج دشوار ساخته فرهنگ و الگوی مصرف است. ما نباید انتظار داشتهباشیم که از آغاز یک زندگی کامل با تأمین همه نیازها داشته باشیم بل می‌توان از صفر شروع کرد و یکی یکی برمشکلات فائق شد. 3) در صورت امکان از وام ازدواج دانشجویی استفاده کنید. 4) نظر به اینکه تحصیلات شما رو به اتمام است وضعیت شما از بسیار از دانشجویان متأهل سریع‌تر سامان خواهدیافت لذا شما هم اکنون باید در جستجوی کار باشید. البته اگر کار ایده‌آل خود را نیافتید هم اکنون می‌توانید به طورموقت فعالیت نازل تری را آغاز نموده و تدریجا به حد مطلوب برسانید. 5) در صورتی که فقط مراحل اولیه ازدواج را پشت سر گذاشته‌اید می‌توانید کمی تا رسیدن به وضعیت مطلوب تر اینمرحله را طولانی سازید. 6) در نهایت به خداوند منان اعتماد و توکل داشته باشید و در کنار آن به جدیت و تلاش بپردازید. www.eporsesh.com
دانشجویم و به خاطر مشکلات اقتصادی از ازدواج خود پشیمانم جهت فایق آمدن براین نوع مشکلات ورسیدن به یک زندگی متعادل مراراهنمایی فرمایید؟
وجود مشکلات اقتصادی در آغاز زندگی آن هم در شرایط کنونی جامعه و پیش از کاریابی امری طبیعی است درعین حال جناب عالی برای فائق آمدن بر مشکلات ذکر شده باید چند نکته را در نظر گیرید:
1) وضعیت اقتصادی خود را به نحو احسن به همسر خود تفهیم و او را برای پذیرش یک سری مشکلات از نظر روحی آماده نمایید. البته توجه داشته باشید که در این زمینه ره افراط نپویید و بیش از حد دم از مشکلات نزنید؛ زیرا موجبدلسردی او از زندگی خواهد شد و در کنار تبیین مشکلات نسبت به آینده نیز امید بدهید ولی از امید کاذب که بسا توقعآفرین است خودداری کنید.
2) سطح زندگی خود را متناسب با شرایط اقتصادی موجود تنظیم کنید و بنا را براین بگذارید که زندگی را از صفرشروع نموده و تدریجا بسط و توسعه دهید. به نظر میرسد بیش از مشکلات اقتصادی جامعه چیزی که زندگی را بربسیاری از مردم و بویژه جوانان خواستار ازدواج دشوار ساخته فرهنگ و الگوی مصرف است. ما نباید انتظار داشتهباشیم که از آغاز یک زندگی کامل با تأمین همه نیازها داشته باشیم بل میتوان از صفر شروع کرد و یکی یکی برمشکلات فائق شد.
3) در صورت امکان از وام ازدواج دانشجویی استفاده کنید.
4) نظر به اینکه تحصیلات شما رو به اتمام است وضعیت شما از بسیار از دانشجویان متأهل سریعتر سامان خواهدیافت لذا شما هم اکنون باید در جستجوی کار باشید. البته اگر کار ایدهآل خود را نیافتید هم اکنون میتوانید به طورموقت فعالیت نازل تری را آغاز نموده و تدریجا به حد مطلوب برسانید.
5) در صورتی که فقط مراحل اولیه ازدواج را پشت سر گذاشتهاید میتوانید کمی تا رسیدن به وضعیت مطلوب تر اینمرحله را طولانی سازید.
6) در نهایت به خداوند منان اعتماد و توکل داشته باشید و در کنار آن به جدیت و تلاش بپردازید.
www.eporsesh.com
- [سایر] سلام و خسته نباشید چند ماه است که با آقایی آشنا هستم برای ازدواج صحبت می کنیم سوالی که دارم در رابطه با اختلاف سطح اقتصادی هست که وضعیت ایشون از نظر اقتصادی اصلا در شرایط مساعدی نیست ولی شرایط من کاملا متفاوت البته ایشون از وضعیت من تا حد زیادی بی خبر هستن به این علت که فعلا نخواستم عنوان بشه تا از خیلی چیزها مطمئن بشم در طی این دوره ایشون از من بارها مبالغی رو هر بار گاهی اندک و گاهی بیشتر از من قرض گرفتن به خاطر مشکلات اقتصادی که می دونم قادر به بازپرداختش نیست لا اقل فعلا تا حل شدن یک سری مشکلات که نمیشه نا امید هم بود میخوام راهنمائیم کنید که آیا این مطالبات غیر عادی هست و مشکل آفرین ؟ راستش من خودم تعجب می کنم حس می کنم با همه مشکلات ولی عجیبه که در این مرحله از ارتباط ما اینجور مسائل رو با من مطرح میکنه؟؟!
- [سایر] من قصد ازدواج دارم و با شناختی که از طایفه مادر و پدر خود دارم نمیتونم از این دو طایفه دختری رو انتخاب کنم میدونم مشکلات بسیار زیادی پیش میاد ... با افراد غریبه هم خیلی سخته چون اصلا شناختی نداری ... میشه در باب انتخاب همسر .... و صحبت های قبل ازدوا ج راهنمایی کنید و باید بگم واقعااحساس میکنم به یک همراه و شریک زندگی نیاز دارم ... از طرفی هم مسائل اقتصادی مشک ساز شده و ما جوون ها اصلا نمیتونیم در موردش هم فکر کنیم پیشنهاد شما برای مشکلات اقتصادی چیه ما یعنی تا سن 30الی 40 سالگی صبر کنیم یا دل رو بزنیم به دریا و ازدواج کنیم و اگر چیزی لازم هست بفرمائید بدونم چون شما ایمیل ندارید و من نمیدونم الان چیا بپرسم و چند تا سوال پاسخ داده میشه ؟ اگر ایمیل شما رو میشد داشته باشم خیلی خوب بود سوالتم رو راحت میپرسیدم
- [سایر] با سلام من شخصی با مشخصات کم رویی، اعتماد به نفس پایین و ... هستم. دقیقا نمام مشخصاتی که در یکی از مقالات توی این سایت مطالعه کردم را در خود می بینم. ترس از طرد شدن، ترس از وارد شدن در محیط جدید با افراد جدید و ... . این خصوصیات باعث شده است که حتی از فکر کردن به ازدواج هم هراس داشته باشم هر چند که به این زودی ها قصد ندارم. من تصمیم در تغییر ابن خصوصیات دارم. سئوال بنده از سر کار خانم این است که من باید از کجا شروع کنم و دقیقا باید چه کاری انجام بدهم؟ من می خواستم در کلاس های فن بیان شرکت کنم آبا شما این کار را تایید می کنید؟ ممنونم از شما. پیمان ( من در ایران، تهران در خانوادهای مذهبی متعادل و از لحاظ اقتصادی متوسط زندگی می کنم)
- [آیت الله مکارم شیرازی] شخصی به نام ابراهیم با اینجانبه، که دوشیزه بودم، ازدواج دائم نمود. سعی داشت این ازدواج به جهت داشتن همسر و فرزندان، که در خارج بودند کاملا مخفی باشد. به همین دلیل به خاطر سنّ بالایش مانع فرزنددار شدن من می شد. نامبرده خانه ای برای زندگی مشترک در تهران خریداری، و تا زمان فوت وی با یکدیگر زندگی می کردیم، و سالی دو سه بار به خارج رفت و آمد می کرد. در سال 1375 به منظور معالجه به خارج رفت، و در همان جا مرحوم شد. اکنون همسر و فرزندان او منکر زوجیّت اینجانبه شده اند، در حالی که زوجیّت ما بر کسی پوشیده نیست. متأسّفانه عقدنامه عادّی نیز مفقود شده، امّا فتوکپی آن موجود می باشد. یکی از شهود عقد، و همچنین پدر و مادرم که شاهد عقد بودند، نیز در قید حیات هستند. لطفاً حکم مسأله را بیان فرمایید.
- [سایر] سلام .4ساله دارم بایه اقایی زندگی می کنم که بسیار ادم بی مسولیتیه.هرچی باهاش صحبت می کنم میگه راست میگی ولی متاسفانه به کارش ادامه می ده از نظر اقتصادی ضعیف هستیم چون شوهرم نمی ره سرکار یه دختر 8 ماهه دارم خیلی صبر می کنم میگم درست میشه ولی باور کنید فایده نداره ..درضمن دوباره ازدواج کردم.ازدواج اولم شوهرم ادم ساده ومنگی بود واز لحاظ ظاهری تعریفی نداشت درضمن اونجا 13 سالم بود که از دواج کردم وسن 21سالگی خدابهم پسر داد وبه خاطر پسرم مهریه ام رو بخشیدم ولی با خودم زندگی نمی کنه پیش مادر بزرگشه ..خلاصه آقای دکتر موقعی که این اقا اومد خاستگاریم از همه لحاظ از شوهر قبلیم بهتر بود ولی متا سفانه تن به کار نمی ده ومن مجبورم با بچه کوچیک تو خونه ها کار کنم خواهرم میگه ازش جدا شو ولی من نمی خوام دوست ندارم دوباره خاطرات تلخ بیاد جلو چشام تورو خدا راهنماییم کنید ..منتظر جواب پیامتون هستم...
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید. با توجه به این که فرمودید درباره بانوان و حقوق آنها باید کارشود مرا به عنوان یک خانم درمانده راهنمایی کنید. شاغلم و حدود 22 سال زندگی زناشویی خوبی داشتم که همه به زندگی ما غبطه می خوردند و ثمره این زندگی سه فرزند و تنها پشتوانه ی مالی من در آمد ماهیانه ام می باشد. در اثر خیانت و بی وفایی همسرم یک سال ونیم است زندگی ام تلخ شده است. و پس از اطلاع از این جریان با صحبت کردن با وی و مشورت با دیگران این موضوع نادیده گرفته و در نهایت احترام و مهربانی به زندگی ادامه دادم ولی باز با شکستن قولهای متعددی که میداد، مشاجره های در میگرفت و در این بین از کتک کاری و ناسزا گویی هم کم نمی گذاشت به این خاطر مدت یک سال است که حقوقم را در اختیارش نگذاشته ام ولی باز هم از نظر مالی کمکش کردم اکنون بر اثر یک موضوع کوچک و مشاجره ی پس از آن و بنا به تهدید وی از خانه بیرون رفتم و تصمیم به اجرا گذاشتن مهریه کردم ولی هنوز این امر را بلاتکلیف گذاشته ام و به خاطر فرزندانم که مایل اند من به خانه برگردم، و یک فر صت دیگر به او بدهم، کاری نکرده ام.در این مورد خا نواده ی من بعد یکسال ونیم تذکری به او دادند و حرمت او را نگه داشتند. حالا نمی دانم واقعا چه کار کنم؟ لطفاً مرا راهنمایی فرمایید. متشکرم.
- [سایر] با عرض سلام بنده حدود یک سال پیش با دختری که رابطه دوستی داشتم با مخالفت شدیدخانواده و فقط به صرف لج بازی با خانواده ام ازدواج کردم،اکنون حدود هفت ماه است که زندگی مشرک زیر یک سقف را با وی ادامه می دهم،به خاطر رفتارهای بد و جنگ های تقریبا هر روزه که با وی دارم که گاهی منجر به زد وخرد می شود از وی دل سرد شده ام از طرفی دلم نمی خواهد مانند ازدواجم عجولانه و در عصبانیت تصمیمی بگیرم که پس از آن پشیمان شوم از طرفی با کوتاه آمدن در خیل بی احترامی ها و حرمت شکنیهای وی به حدی غرور خود را در هم شکسته ام که نای هیچ کاری را ندارم،گاهی به گناهم فکر میکنم و سرنوشت وی پس از طلاق و از خود متنفر می شوم....اگر فکر میکنید راهی هست کمکم کنید.ممنون
- [سایر] عذر می خواهم. لطفا مرا رهنمای فرمایید در مورد تقسیم ارث بر اساس فقه اهل البیت تا ما از ظلم و ستم به دور باشیم. من فرزند ارشد از 6 برادر از همسر دوم پدرم هستم و دارای 2 برادر از همسر اول و از همسر سوم پدرم هیچ برادر ندارم. داستان از این قرار است: پدر من دارای دو فرزند از همسر اول خود (که سه سال با او زندگی کرده و او را طلاق داده است.) دارد. این دو فرزند توسط مادر خود (همسر اول پدرم) بزرگ شده اند بدون اینکه ازپدرم نفقه دریافت کرده باشند. هنگام طلاق همسر اول،پدرم هیچ پولی برای آنان قرار نداده است.! (چون آن موقع وضع اقتصادی خانواده پدرم این اقتضا را نداشته که مال را تقسیم کند.). پدرم بعد از دو سال زندگی مجردی با مادرمن (همسر دوم) ازدواج کرده و و در مدت 26 سال زندگی مشترک از او صاحب 6پسر می شود . در این مدت روز بروز وضع اقتصاد خانواده پدرم (وضع مالی مادرم) بهتر و بهتر می شد تا مادرم از دنیا رفته بود. مالی که مادرم به ارث گذشته دوران زندگی با پدرم تقریبا 5 میلیارد روپیه (زمین و ساختمان) و کالای تجارت 700 میلون روپیه (واحد پول اندونزی) و قرض بانکی 250 میلیون روپیه بود. بعد از 1 سال پدرم که عمری از او گذشته یک بار دیگر با زنی جوان ازدواج کرده (همسر سوم) و تا به حال دارای فرزندی نشده است. به علت این که خود ما دارای کار کاسبی هستیم اعم از کارمند دولت و غیر دولتی از کار کاسبی پدر جدا شده ایم. در حال حاضر مال و کار کاسبی که مال ماردم بود در دست پدر من و همسر سوم او باقی مانده است. در این مدت خانواده پدرم (پیر مرد) با همسر سومش (که خیلی جوان) کم کم مشکلات زیاد پیدا شد و برادران کوچک من تحت تأثیر قرار گرفته و این مطلب را به پدرم انتقال دادم و عرض کردم. وی به من که فرزند بزرگ خود و اعتماد کامل دارد تا این همه مال و ثروت را تقسیم کنم. در این میان از استاد محترم تقاضا دارم که مارا راهنمای کند تا می توانیم عادلانه مال را بین برادر مادری و پدری و پدر و همسر سوم تقسیم کنم. سؤال من این است که:1. سهم پدر از همسر دومش چند است؟ 2. آیا دو فرزند از همسر اول سهمی دارند یا این که از پدر دریافت کنند؟ 3. آیا کار و کاسبی نیز تقسیم بشود یا این که به برادری که توانا ی در اداره کار بسپریم و بعد در آمدش تقسیم کنیم؟ و چنانچه تقسیم بشود تقسیم آن چگونه است؟ یا به پدر و همسر سومش سپرده بشود تا خود آن اداره کنند؟ لطفاً ما را راهنمایی فرمایید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] دوشیزه ای به عقد دائم جوانی درمی آید; نظر به این که از خانواده مذهبی بوده و به خاطر این که در رفت و آمد مشکلی نداشته باشند، صیغه عقد خوانده می شود و بعد از عقد در مواقعی که خلوت می کرده اند نامزد و دوشیزه از راه دبر آمیزش می کرده اند، پس از مدّتی کار آنان منجر به اختلاف و جدایی می گردد، دختر چون مسائل شرعی را نمی دانسته فکر می کرده این نوع آمیزش عدّه ندارد به همین جهت متأسفانه در حال عدّه به عقد دائم دیگری در می آید و بعد از چند سال زندگی و بچه دار شدن متوجّه مسأله می شوند حکم شرعی را بیان فرمایید.
- [سایر] با سلام خدمت شما برادرمحترم از اینکه وقتتان را میگیرم عذرخواهی میکنم بدون حاشیه عرض میکنم حدود 17 سال پیش در سنین نوجوانی و جوانی ناخواسته و بدلیل مشکلات بسیار عدیده زندگی اعم از فوت پدر نبود امکانات مالی لازم و مهمتر از آن کمی محبت در خانواده دچار اشتباه چبران ناپذیری شدم و ناخواسته ... داشتم که پس از آن به شدت پشیمان شده و توبه کرده و پس از آن دیگر آن کار را تکرار ننمودم حتی حالا که 17 سال از آن ماجرا میگذرد خودم را نیز مجازات کرده و تا کنون که به مرز 34 سالگی رسیدهام بسیاری از خواستگاران خوب خود را رد نمودهام تا بلکه اینگونه خود را مجازات نمایم ولی بعد از این همه سال نمیدان که توبهام مورد پذیرش قرار گرفته است یا و اینکه کم کم خانوادهام نیز به ردکردنهای بی مورد من شک کردهاند و نمیدانم چه باید بکنم از طرفی احساس گناه از کار گذشته و از طرف دیگر اینکه میترسم نکند مشکلی برایم پیش آید که پس از ازدواج عواقب آن کمتر از بیشتر از سود آن باشد لطفا مراراهنمایی کرده و بگویید چه خدا آیا مورد عفو خداوند قرار گرفتهام و به چه امیدی و با چه رویی از درگاه خداوند طلب بخشش نمایم شما بگویی چه کنم ؟