آیا علل انحراف جوانان تحصیل کرده از اسلام، قوانین اسلامی نیست؟
پرسش این است که چرا جوانانی که به دنبال تحصیل علم می‌روند و بر معلومات خود می‌افزایند، نه تنها بر معرفت دینی و اعتقادات مذهبی‌شان افزوده نمی‌شود، بلکه به مراتب، از اعتقاد دینی‌شان کاسته می‌شود؟ آیا نمی‌توان منشأ این روی‌گردانی یا تزلزل اعتقادی برخی از جوانان را از ناحیه‌ی دستورات و تعالیم دین، که با دنیای مدرن امروز، قابل تطبیق نیست دانست؟ این اشکالی است که بعضی از متفکران و روشنفکران ما مطرح می‌نمایند و به تبع آنها، عده‌ای از جوانان که آگاهی چندانی از معارف دینی و مذهبی ندارند با صراحت می‌گویند که اگر مسلمانان در کشورهای اسلامی، همیشه عقب مانده‌اند، به خاطر قوانین و مقرراتی است که محدود بوده، پاسخ‌گوی مسائل امروز جوامع انسانی نیست و گرنه اگر قانون شرع و تعالیم دینی، مسلمانان را در مقام اعتقاد و عمل محدود نمی‌ساخت، کشورهای شرقی مسلمان، همانند جوامع غربی پیشرفت‌های چشم‌گیری می‌داشتند. هرگاه شخصی چند فرمول ریاضی را فرا بگیرد، هرگز نخواهد توانست همه‌ی مسائل ریاضی را با همان چند فرمول خاص حل کند و اگر مسائل متعددی به او بدهند که هیچ ارتباطی با فرمول‌هایی که آموخته است نداشته باشد، نمی‌تواند بگوید که علم ریاضی پاسخ‌گو نبوده و علمی محدود است، پس باید به سراغ علم دیگری رفت. این که جوانی به دنبال تحصیل علوم فیزیک و شیمی و ریاضی و ... برود و مراحل عالی این علوم را هم سپری کند، چه ارتباطی با معرفت او در علوم دینی دارد؟! بله اگر او با کسب علوم در رشته‌های مختلف به سراغ علوم دینی برود، خیلی بهتر و آسان‌تر دین را فهم و درک می‌کند، اما اگر با مسائل دینی و علوم مذهبی سر و کار نداشته باشد، ذره‌ای بر معرفت دینی او اضافه نمی‌شود. اگر کسی قطره‌ای از آب زلال دریای معارف دین را چشیده باشد، به خوبی خواهد دانست که در اسلام کم‌ترین کاستی وجود ندارد و احکام دین، نه تنها برای جوامع مدرن امروز، بلکه پاسخ‌گوی همه‌ی نیازهایی است که تا روز قیامت برای بشر مطرح خواهد بود. ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ؛ ما هیچ چیزی را در قرآن فرو گذار نکردیم.[1] قطعاً برای انسان‌ها هیچ نیازی وجود نخواهد داشت که تعلیمات دینی در اسلام، آن نیاز را پاسخ نداده باشد؛ چون در این صورت مفهومش آن است که دین کامل نیست و این با نص صریح قرآن مخالف است. علامه‌(ره) ضمن بیان این نکته که روی‌گردانی جوانان تحصیل کرده‌ی مسلمان، به خاطر قوانین دینی نیست، می‌فرمایند: ادیان آسمانی و به خصوص دین اسلام از یک حیات ابدی و سرمدی انسان و ارتباط جهان انسانی با ماورای طبیعت بحث می‌کند و این طرز بحث، چه ارتباطی به علم و صنعت امروز دارد؟ موضوع بحث علم امروزی، ماده و خواص ماده است و صنعت امروزی، کار به ماورای ماده ندارد. و دلیل این که روگردانی جوانان تحصیل کرده از دین به جهت نقص در دین نیست، این است که دروغ و خیانت و چاپلوسی و بی‌عفتی و بی‌بند و باری در میان بعضی از جوانان تحصیل کرده‌ی ما دایر است و این خود گواه است که آنان غالباً با هرگونه پاکی و راستی و درستی، دشمن می‌باشند، نه تنها با دین؛ و از طرف دیگر عده‌ی کثیری از جوانان تحصیل کرده داریم که با اخلاق پسندیده، آراسته و به معارف، آشنا و به همان قوانین (به اصطلاح عقب افتاده) عامل هستند و هیچ گونه تضادی نمی‌بینند و هرگز در زندگی احساس رنج نمی‌کنند.[2] اگر این شبهه، یک شبهه‌ی منطقی و اشکال به جایی بود، لازم بود که همه‌ی جوانان تحصیل کرده، از دین برمی‌گشتند؛ در حالی که بسیارند افرادی که مدت‌ها حتی در جوامع غربی تحصیل می‌کنند، به جای کاسته شدن از ایمانشان، بر تعهد و اعتقادات دینی آنان افزوده می‌شود. پس در حقیقت، گناه اعراض جوانان تحصیل کرده‌ی مسلمان ما از دین، به گردن طرز تعلیم و تربیت فرهنگی و اولیا‌ی بی‌عنایت و وظیفه نشناس فرهنگی ما است، نه به گردن قوانین دینی و فضایل انسانی و مقررات اخلاقی.[3] بنابراین باید نقص را از جانب خود بدانیم نه از طرف دین. اگر ما نتوانستیم در بُعد معرفت دینی، اندیشه‌ی خود را ارتقا بخشیم و نیز در مقام عمل پای‌بندی از خود نشان دهیم، منطقی نخواهد بود که عیب و نقص را به اسلام نسبت دهیم که بهترین و کامل‌ترین دین است. پی نوشتها: [1]. سوره‌ی‌ انعام، آیه‌ی 37. [2]. فرازهایی از اسلام، ص 319. [3]. فرازهایی از اسلام، ص 320. منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه) بهار 1381(
عنوان سوال:

آیا علل انحراف جوانان تحصیل کرده از اسلام، قوانین اسلامی نیست؟


پاسخ:

پرسش این است که چرا جوانانی که به دنبال تحصیل علم می‌روند و بر معلومات خود می‌افزایند، نه تنها بر معرفت دینی و اعتقادات مذهبی‌شان افزوده نمی‌شود، بلکه به مراتب، از اعتقاد دینی‌شان کاسته می‌شود؟ آیا نمی‌توان منشأ این روی‌گردانی یا تزلزل اعتقادی برخی از جوانان را از ناحیه‌ی دستورات و تعالیم دین، که با دنیای مدرن امروز، قابل تطبیق نیست دانست؟
این اشکالی است که بعضی از متفکران و روشنفکران ما مطرح می‌نمایند و به تبع آنها، عده‌ای از جوانان که آگاهی چندانی از معارف دینی و مذهبی ندارند با صراحت می‌گویند که اگر مسلمانان در کشورهای اسلامی، همیشه عقب مانده‌اند، به خاطر قوانین و مقرراتی است که محدود بوده، پاسخ‌گوی مسائل امروز جوامع انسانی نیست و گرنه اگر قانون شرع و تعالیم دینی، مسلمانان را در مقام اعتقاد و عمل محدود نمی‌ساخت، کشورهای شرقی مسلمان، همانند جوامع غربی پیشرفت‌های چشم‌گیری می‌داشتند.
هرگاه شخصی چند فرمول ریاضی را فرا بگیرد، هرگز نخواهد توانست همه‌ی مسائل ریاضی را با همان چند فرمول خاص حل کند و اگر مسائل متعددی به او بدهند که هیچ ارتباطی با فرمول‌هایی که آموخته است نداشته باشد، نمی‌تواند بگوید که علم ریاضی پاسخ‌گو نبوده و علمی محدود است، پس باید به سراغ علم دیگری رفت. این که جوانی به دنبال تحصیل علوم فیزیک و شیمی و ریاضی و ... برود و مراحل عالی این علوم را هم سپری کند، چه ارتباطی با معرفت او در علوم دینی دارد؟! بله اگر او با کسب علوم در رشته‌های مختلف به سراغ علوم دینی برود، خیلی بهتر و آسان‌تر دین را فهم و درک می‌کند، اما اگر با مسائل دینی و علوم مذهبی سر و کار نداشته باشد، ذره‌ای بر معرفت دینی او اضافه نمی‌شود.
اگر کسی قطره‌ای از آب زلال دریای معارف دین را چشیده باشد، به خوبی خواهد دانست که در اسلام کم‌ترین کاستی وجود ندارد و احکام دین، نه تنها برای جوامع مدرن امروز، بلکه پاسخ‌گوی همه‌ی نیازهایی است که تا روز قیامت برای بشر مطرح خواهد بود.
ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ؛ ما هیچ چیزی را در قرآن فرو گذار نکردیم.[1]
قطعاً برای انسان‌ها هیچ نیازی وجود نخواهد داشت که تعلیمات دینی در اسلام، آن نیاز را پاسخ نداده باشد؛ چون در این صورت مفهومش آن است که دین کامل نیست و این با نص صریح قرآن مخالف است.
علامه‌(ره) ضمن بیان این نکته که روی‌گردانی جوانان تحصیل کرده‌ی مسلمان، به خاطر قوانین دینی نیست، می‌فرمایند:
ادیان آسمانی و به خصوص دین اسلام از یک حیات ابدی و سرمدی انسان و ارتباط جهان انسانی با ماورای طبیعت بحث می‌کند و این طرز بحث، چه ارتباطی به علم و صنعت امروز دارد؟ موضوع بحث علم امروزی، ماده و خواص ماده است و صنعت امروزی، کار به ماورای ماده ندارد. و دلیل این که روگردانی جوانان تحصیل کرده از دین به جهت نقص در دین نیست، این است که دروغ و خیانت و چاپلوسی و بی‌عفتی و بی‌بند و باری در میان بعضی از جوانان تحصیل کرده‌ی ما دایر است و این خود گواه است که آنان غالباً با هرگونه پاکی و راستی و درستی، دشمن می‌باشند، نه تنها با دین؛ و از طرف دیگر عده‌ی کثیری از جوانان تحصیل کرده داریم که با اخلاق پسندیده، آراسته و به معارف، آشنا و به همان قوانین (به اصطلاح عقب افتاده) عامل هستند و هیچ گونه تضادی نمی‌بینند و هرگز در زندگی احساس رنج نمی‌کنند.[2]
اگر این شبهه، یک شبهه‌ی منطقی و اشکال به جایی بود، لازم بود که همه‌ی جوانان تحصیل کرده، از دین برمی‌گشتند؛ در حالی که بسیارند افرادی که مدت‌ها حتی در جوامع غربی تحصیل می‌کنند، به جای کاسته شدن از ایمانشان، بر تعهد و اعتقادات دینی آنان افزوده می‌شود.
پس در حقیقت، گناه اعراض جوانان تحصیل کرده‌ی مسلمان ما از دین، به گردن طرز تعلیم و تربیت فرهنگی و اولیا‌ی بی‌عنایت و وظیفه نشناس فرهنگی ما است، نه به گردن قوانین دینی و فضایل انسانی و مقررات اخلاقی.[3]
بنابراین باید نقص را از جانب خود بدانیم نه از طرف دین. اگر ما نتوانستیم در بُعد معرفت دینی، اندیشه‌ی خود را ارتقا بخشیم و نیز در مقام عمل پای‌بندی از خود نشان دهیم، منطقی نخواهد بود که عیب و نقص را به اسلام نسبت دهیم که بهترین و کامل‌ترین دین است.
پی نوشتها:
[1]. سوره‌ی‌ انعام، آیه‌ی 37.
[2]. فرازهایی از اسلام، ص 319.
[3]. فرازهایی از اسلام، ص 320.
منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه) بهار 1381(





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین