درباره استخاره با قرآن نظریات مختلفی وجود دارد که برخی افراطی و برخی تفریطی و برخی معتدل است. دیدگاه معتدل این است که پس از تعقل و مشورت با صاحبان تجربه اگر تردیدی در کار بود و انسان بر سر دو راهی قرار گرفت و نمی‌داند کدام راه را انتخاب کند، دست به استخاره می‌زند. علامه طباطبائی فیلسوف و مفسر بزرگ اسلامی نظریه خود را چنین بیان می‌کند: حقیقت امر این است که انسان وقتی بخواهد دست به کاری بزند، ناچار است زیر و روی آن را بررسی نماید و تا آن جا که می‌تواند فکر خود را که موهبتی خدادادی است، به کار اندازد و چنانچه از این راه نتوانست صلاح خود را در آن کار تشخیص دهد، ناگزیر باید از دیگران کمک فکری بگیرد و تصمیم خود را با کسانی که صلاحیت مشورت و قوه تشخیص صلاح و فساد دارند در میان بگذارد، تا به کمک فکر آن‌ها خیر خود را در انجام و یا ترک آن کار، تشخیص دهد. اگر از این راه هم چیزی دستگیرش نشد، چاره‌ای ندارد جز این که به خدا متوسل شده، خیر خود را از او مسألت نماید که این استخاره است. نباید کار را دعوی علم غیب دانست و نیز نباید آن را تعریض به شئون الوهیت پروردگار نام نهاد، بلکه به مفهوم خروج از بن بست تحیّر نامید، هم چنان که مشورت با افراد آگاه راهم نباید شرک نامید. خلاصه این که: هیچ مانع و محذور دینی و عقلی در استخاره و مشورت نیست، چون استخاره کاری جز مشخص ساختن یکی از دو طرف تردید نیست. نه غیر واجبی را واجب کرده و نه حلالی را حرام؛ نه حکمی از احکام خدا را تغییر می‌دهد و نه آدمی را به آن چه در پس پرده غیب است، خبر دار می‌کند، بلکه تنها می‌گوید: خوب است؛ یعنی خیر صاحب استخاره در انجام دادن است و یا بد است و خیر در انجام ندادن است. پس استخاره با قرآن جز حصول طیب نفس و رضایت خاطر و رفع تردید و سرگردانی و امید به نفع و سعادت اثر دیگری ندارد، (1) ولی این نکته ظریف را همیشه باید در نظر داشت که: استخاره صرفا یک تضرع شدید درونی و توسل شخصی و یک نوع حالت عرفانی است که در لحظه تردید و دو دلی به فرد استخاره کننده دست می‌دهد، به طوری که باهمه وجود، خود را از درون با خدا پیوند می‌زند و از او راه و چاره می‌طلبد. از این رو در احادیث وارد شده است: "هر کس خودش استخاره کند". چنان که علامه مجلسی(ره) می‌گوید: سید ابن طاووس (ره) گفته: حدیث صریحی ندیده‌ام که کسی برای دیگران استخاره کند واصل آن است که هر کس برای خودش استخاره نماید.(2) باید گفت: کسانی که با قرآن انس و الفتی ندارند و محکم و متشابه آن را نمی‌شناسند و از علم تفسیر بهره‌ای ندارند، باید از تفأل و استخاره با قرآن بپرهیزند و آیات خدا را به بازی نگیرند، تا جایی که حضرت آیت اللَّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم(ره) از استخاره با قرآن دوری می‌کند.(3) ایشان به دو رکعت نماز استخاره بسنده می‌کرد که پس از سلام سر به سجده گذاشته و صدو یک مرتبه "استخیر اللَّه برحمته خیره فی عافة" می‌گفت، پس از آن خدا یک طرف می‌کند. انواع استخاره: 1 - استخاره مطلق: این نوع استخاره نه، با قرآن و نه با تسبیح و نه با وسیله دیگر صورت می‌گیرد و در اخبار و روایات از آن بیشتر نام برده شده است. این نوع استخاره نوعی دعا و طلب خیر کردن است. امام باقر(ع) فرمود: "پدرم امام سجاد(ع) هرگاه می‌خواست کاری انجام دهد وضو می‌گرفت و دو رکعت نماز می‌خواند، بعد از نماز، دویست بار از درگاه خدا طلب خیر می‌کرد و بعد از آن کار را انجام می‌داد". این نوع استخاره برای رفع حیرت و نگرانی نیست، بلکه در همه مراحل یک کار، خوب و پسندیده و راهگشا است. 2 - استخاره مشورتی به این صورت است که انسان ابتدا از خدا طلب نماید و بعد با تعدادی از مؤمنان مشورت کند و نظر اکثر آنان را عمل نماید. 3 - استخاره با قرآن به این صورت است که ابتدا سه مرتبه سوره توحید خوانده می‌شود و بعد سه بار صلوات فرستاده می‌شود و دعا می‌کند، سپس قرآن را با می‌کند و به اولین آیه صفحه دست راست عمل می‌نماید. 4 - استخاره با تسبیح به این صورت است که چند عدد صلوات می‌فرستی، بعد چند دانه تسبیح را می‌گیری؛ اگر جفت بود، بد و اگر طاق بود، خوب است. 5 - استخاره ذات الرقاع یعنی استخاره با کاغذ. به این صورت که چند عدد کاغذ بر می‌داری، روی تعدادی از آن‌ها "افعل" (انجام بده) و روی تعدادی از آن‌ها "لا تفعل" (انجام نده) می‌نویسی و بعد دو رکعت نماز می‌خوانی و از خدا طلب خیر می‌نمایی، سپس یکی از کاغذها را بر می‌داری. اگر روی آن نوشته بود "انجام بده" آن را انجام می‌دهی و اگر روی آن نوشته بود "انجام نده" آن را انجام نمی‌دهد. (4) پی نوشت‌ها: 1 - طریقه دار ،استخاره و تفأل، ص 19، به نقل از ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 185، تا 188. 2 - همان، ص 20. 3 - همان، ص 21. 4 - همان، ص 121 به بعد، با تلخیص. www.eporsesh.com
آیا هر فرد عادی میتواند با قرآن استخاره کند یا باید شرائط خاصی از قبیل تقوا و ایمان داشته باشد؟ اگر بخواهد استخاره کند، چه آدابی دارد؟
درباره استخاره با قرآن نظریات مختلفی وجود دارد که برخی افراطی و برخی تفریطی و برخی معتدل است. دیدگاه معتدل این است که پس از تعقل و مشورت با صاحبان تجربه اگر تردیدی در کار بود و انسان بر سر دو راهی قرار گرفت و نمیداند کدام راه را انتخاب کند، دست به استخاره میزند.
علامه طباطبائی فیلسوف و مفسر بزرگ اسلامی نظریه خود را چنین بیان میکند: حقیقت امر این است که انسان وقتی بخواهد دست به کاری بزند، ناچار است زیر و روی آن را بررسی نماید و تا آن جا که میتواند فکر خود را که موهبتی خدادادی است، به کار اندازد و چنانچه از این راه نتوانست صلاح خود را در آن کار تشخیص دهد، ناگزیر باید از دیگران کمک فکری بگیرد و تصمیم خود را با کسانی که صلاحیت مشورت و قوه تشخیص صلاح و فساد دارند در میان بگذارد، تا به کمک فکر آنها خیر خود را در انجام و یا ترک آن کار، تشخیص دهد.
اگر از این راه هم چیزی دستگیرش نشد، چارهای ندارد جز این که به خدا متوسل شده، خیر خود را از او مسألت نماید که این استخاره است.
نباید کار را دعوی علم غیب دانست و نیز نباید آن را تعریض به شئون الوهیت پروردگار نام نهاد، بلکه به مفهوم خروج از بن بست تحیّر نامید، هم چنان که مشورت با افراد آگاه راهم نباید شرک نامید.
خلاصه این که: هیچ مانع و محذور دینی و عقلی در استخاره و مشورت نیست، چون استخاره کاری جز مشخص ساختن یکی از دو طرف تردید نیست.
نه غیر واجبی را واجب کرده و نه حلالی را حرام؛ نه حکمی از احکام خدا را تغییر میدهد و نه آدمی را به آن چه در پس پرده غیب است، خبر دار میکند، بلکه تنها میگوید:
خوب است؛ یعنی خیر صاحب استخاره در انجام دادن است و یا بد است و خیر در انجام ندادن است.
پس استخاره با قرآن جز حصول طیب نفس و رضایت خاطر و رفع تردید و سرگردانی و امید به نفع و سعادت اثر دیگری ندارد، (1) ولی این نکته ظریف را همیشه باید در نظر داشت که: استخاره صرفا یک تضرع شدید درونی و توسل شخصی و یک نوع حالت عرفانی است که در لحظه تردید و دو دلی به فرد استخاره کننده دست میدهد، به طوری که باهمه وجود، خود را از درون با خدا پیوند میزند و از او راه و چاره میطلبد. از این رو در احادیث وارد شده است: "هر کس خودش استخاره کند". چنان که علامه مجلسی(ره) میگوید: سید ابن طاووس (ره) گفته: حدیث صریحی ندیدهام که کسی برای دیگران استخاره کند واصل آن است که هر کس برای خودش استخاره نماید.(2)
باید گفت: کسانی که با قرآن انس و الفتی ندارند و محکم و متشابه آن را نمیشناسند و از علم تفسیر بهرهای ندارند، باید از تفأل و استخاره با قرآن بپرهیزند و آیات خدا را به بازی نگیرند، تا جایی که حضرت آیت اللَّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم(ره) از استخاره با قرآن دوری میکند.(3) ایشان به دو رکعت نماز استخاره بسنده میکرد که پس از سلام سر به سجده گذاشته و صدو یک مرتبه "استخیر اللَّه برحمته خیره فی عافة" میگفت، پس از آن خدا یک طرف میکند.
انواع استخاره:
1 - استخاره مطلق: این نوع استخاره نه، با قرآن و نه با تسبیح و نه با وسیله دیگر صورت میگیرد و در اخبار و روایات از آن بیشتر نام برده شده است. این نوع استخاره نوعی دعا و طلب خیر کردن است.
امام باقر(ع) فرمود: "پدرم امام سجاد(ع) هرگاه میخواست کاری انجام دهد وضو میگرفت و دو رکعت نماز میخواند، بعد از نماز، دویست بار از درگاه خدا طلب خیر میکرد و بعد از آن کار را انجام میداد".
این نوع استخاره برای رفع حیرت و نگرانی نیست، بلکه در همه مراحل یک کار، خوب و پسندیده و راهگشا است.
2 - استخاره مشورتی به این صورت است که انسان ابتدا از خدا طلب نماید و بعد با تعدادی از مؤمنان مشورت کند و نظر اکثر آنان را عمل نماید.
3 - استخاره با قرآن به این صورت است که ابتدا سه مرتبه سوره توحید خوانده میشود و بعد سه بار صلوات فرستاده میشود و دعا میکند، سپس قرآن را با میکند و به اولین آیه صفحه دست راست عمل مینماید.
4 - استخاره با تسبیح به این صورت است که چند عدد صلوات میفرستی، بعد چند دانه تسبیح را میگیری؛ اگر جفت بود، بد و اگر طاق بود، خوب است.
5 - استخاره ذات الرقاع یعنی استخاره با کاغذ. به این صورت که چند عدد کاغذ بر میداری، روی تعدادی از آنها "افعل" (انجام بده) و روی تعدادی از آنها "لا تفعل" (انجام نده) مینویسی و بعد دو رکعت نماز میخوانی و از خدا طلب خیر مینمایی، سپس یکی از کاغذها را بر میداری. اگر روی آن نوشته بود "انجام بده" آن را انجام میدهی و اگر روی آن نوشته بود "انجام نده" آن را انجام نمیدهد. (4)
پی نوشتها:
1 - طریقه دار ،استخاره و تفأل، ص 19، به نقل از ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 185، تا 188.
2 - همان، ص 20.
3 - همان، ص 21.
4 - همان، ص 121 به بعد، با تلخیص.
www.eporsesh.com
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا برای عاریه دادن باید شرایط خاصی در فرد عاریه دهنده باشد؟
- [سایر] جایگاه صداقت و راستی در قرآن و روایات چگونه است؟ و چه ارتباطی با اعمالی، مانند: ایمان، تقوا، امانتداری، وفا و... دارد؟
- [سایر] تفسیر آیه 26 سوره اعراف چیست، و منظور از لباس تقوا در این آیه چه میتواند باشد؟
- [سایر] تفسیر آیه 26 سوره اعراف چیست، و منظور از لباس تقوا در این آیه چه میتواند باشد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر استخاره خوب بیاید و بعداانسان در مورد آن سختی و مشکلات و ضرر ببیند میگویند خِیر و صلاح شما در همان بوده، خب در این صورت استخاره چه معنا دارد، چون در حالت عادی نیز هر امری برای انسان مؤمن واقع میشود خِیر و صلاح او میباشد؟
- [سایر] آقای مرادی سلام.می خواستم مشکلم را با شما در میان بگذارم.پدر من هیچ وقت نماز صبح را با مهربانی مرا بیدار نکرد و باور می کنید در این 21 سالی که دارم یک بار نماز صبح با صفا نخواندم آیا این هم تقصیر من است که فرد با تقوا نشدم؟در حالی که پسر عمویم یک فرد کاملن مومن شد برای این که یک پدر کاملن آرام و خوش اخلاق بود ولی پدر من به همه چیز گیر میداد.خیلی حرف با شما دارم.خداحافظ
- [آیت الله بهجت] در مادّه ی 1128 قانون مدنی آمده: "هر گاه صفت خاصّی در یکی از زوجین شرط شود و بعد از عقد معلوم گردد که طرف، فاقد صفت مقصوده بوده، برای طرف مقابل حقّ فسخ ایجاد می شود. حال اگر صفت ایمان و تقوی شرط گردد [انجام فرایض دینی از قبیل به جا آوردن نماز و...] و بعد از عقد معلوم گردد که زوجه نه تنها نسبت به واجبات دینی بی توجّه است؛ بلکه حتّی نسبت به انجام محرّمات نیز ابایی ندارد، در این جا آیا حقّ فسخ برای طرف دیگر ایجاد می شود یا خیر؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] شخصی مغازه و گاراژ خود را به مدّت سه سال طی اجارهنامه عادّی به فرد یا افرادی اجاره داده، و در بند چهارم شرایط اجارهنامه قید شده که بعد از انقضای مدّت اجاره، یا در صورت فسخ، اجرة المثل همان اجرة المسمّی باشد. آیا این توافق از نظر شرعی صحیح است؟
- [سایر] مبنای فقهی استخاره چیست و چرا آقایان این همه وقت خود را بجای پاسخگویی به سؤالهای دینی صرف استخاره می کنند به عنوان مثال آیا بهتر نیست بجای استخاره در امر ازدواج به افراد مشاوره داد تا جامعه دچار این همه مشکلات نباشد. آیا ما با استخاره کتاب خدا را در حد یک وسیله قرعه کشی تنزل نداده ایم؟ و این خود نوعی استهزا به کلام خداوند نیست؟آیا روایت یا حدیث از معصومین داریم که حداقل یک بار برای یکی از دوستانشان به قرآن یا حتی تسبیح استخاره کرده باشند؟ واقعا جای استخاره کجاست؟ منظور همین استخاره مصطلح بین مقدسین است. در حالی که خدای متعال وحی را خاتمه داده و بندگانش را به تفکر و تعقل و بحث و تبادل نظر و مشورت با افراد کاردان و کارشناس و فقیه دعوت نموده و از همه مهمتر از آنها خواسته که مسئولیت اعمال خود را به عهده گرفته و همچون ابلیس مأیوس از رحمت خدا کارهای اشتباهشان را به خدا نسبت ندهند، دیگر چه جایی برای این نوع استخاره ها باقی می ماند؟ درست است قرآن همچون خدای متعال کریم است، اما آیا در همین قرآن آیاتی نداریم که می فرماید (یضل به کثیرا) و (نستدرجهم) آیا آیاتی نداریم که میذفرماید ( و انکحوا الایامی...) آیا اگر واقعا کسی به قرآن ایمان داشته باشد باید به آن عمل کند یا به آن استخاره بگیرد؟ آیا آیاتی که در سر صفحه قرآن وارد نشده اند از آیات الهی شمرده نمی شوند؟ و هزاران آیه دیگر شما را به خدا چاره ای برای این قرآنهای بر سر نیزه رفته کنید.
- [آیت الله مظاهری] کسی که به خاطر وضعیت شغلی در مواقع خاصی مثل تابستان طاقت نداشته باشد روزههایش را بگیرد (در حالت عادی میتواند روزه بگیرد)؛ مثلاً کشاورزی که در تابستان مشغول جمعآوری محصول و زراعت خود است یا کسی که در معادن گرم و طاقتفرسا کار میکند، حکم روزهاش چگونه است؟ آیا فقط قضا کافی است یا کفاره هم دارد؟ و آیا در آن مواقع میتواند روزه خود را نگیرد؟
- [آیت الله سیستانی] زنی که شوهرش گم شده است ، اگر بخواهد با دیگری شوهر کند باید نزد مجتهد عادل برود ، و در شرائط خاصی که در کتاب (منهاج الصالحین) آمده است ، میتواند او را طلاق دهد .
- [آیت الله اردبیلی] چنانچه بر طبق عرف و عادات یک محل، شرایط خاصّی برای طرفین عقد وجود داشته باشد به نحوی که عرفا عقد را با توجه و مبنی بر آن جاری سازند مثل باکره بودن برای دختر اگر بعد از عقد بفهمند که آن شرایط موجود نبوده است، طرف مقابل میتواند عقد را فسخ نماید، هرچند به هنگام عقد با لفظ، تصریح به آن شرط نشده باشد.
- [آیت الله اردبیلی] نماز جمعه در صورت فراهم بودن شرایط آن، یک واجب تخییری است؛ یعنی نمازگزار میتواند در روزهای جمعه یکی از نمازهای ظهر و یا نماز جمعه را به جا بیاورد، اگرچه نماز جمعه افضل است و در قرآن و روایات در مورد آن بسیار سفارش شده است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان باید زکات را در یکی از هشت مورد زیر مصرف کند: اوّل: فقیر و او کسیست که مخارج سال خود یا عیالاتش را ندارد، البتّه لازم نیست که مخارج عیالاتی را که متناسب شؤون وی نیست دارا باشد و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را از منافع آنها بگذراند فقیر نیست. دوم: مسکین و او کسیست که زندگی را از فقیر سختتر میگذراند. سوم: کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور جمعآوری زکات یا نگاهداری یا رسیدگی به حساب آن یا رساندن به امام یا نایب امام یا مصارف زکات میباشد. چهارم: مسلمان سست اعتقادی که با پرداخت زکات، ایمان قویتری پیدا میکند. پنجم: خریداری بندگان و آزاد کردن آنان با شرایطی که در کتب مفصّل گفته شده است. ششم: بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد. هفتم: فی سبیل اللَّه یعنی امور دینی، خواه مربوط به عموم باشد، همچون ساختن مسجد و مدارس علوم دینی و نشر کتب دینی و خواه به افراد خاصّی مربوط باشد، مثل آن که برخی از مؤمنان را به حجّ خانه خدا بفرستد و روشنترین مورد این مصرف، جهاد در راه خداست و ظاهراً این مصرف، امور دنیایی را شامل نمیگردد، هر چند عمومی باشد همچون ساختن پل و تعمیر جادهها و راهها. هشتم: ابن السبیل یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام این موارد در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] قتل بر سه گونه است: اوّل: قتل عمدی، در قتل عمدی یا قاتل به قصد قتل دیگری را میکشد یا با وسیلهای که به حسب عادت کشنده است و قاتل هم احتمال عقلایی این امر را بدهد قتل صورت میگیرد. دوم: قتل شبه عمد، در قتل شبه عمد شخصی کسی را با آلتی بزند که به حسب عادت کشنده نیست و یا قاتل این امر را احتمال نمیدهد و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتّفاقاً بکشد. سوم: قتل خطای محض، در قتل خطای محض قاتل انجام کاری بر روی مقتول را قصد نکرده، بلکه مثلاً برای شکار حیوانی تیر انداخته ولی اشتباهاً کسی را کشته است. در قتل عمد، ولیّ مقتول میتواند قاتل را عفو کند، یا در صورت وجود شرائط قصاص، او را با حکم حاکم شرع بکشد و اگر مقتول مسلمان، زن یا دختر باشند، اگر چه قاتل مسلمان او را هم میتوان کشت، لکن اگر قاتل، مرد باشد، باید نصف دیه او را به وی بدهند و ولیّ مقتول میتواند در صورت رضایت آنها به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد و در صورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معیّن شده است، چون اندازههایی که در شرع برای دیه تعیین شده مختلف است، قاتل میتواند هر اندازهای را که مایل است انتخاب کند، بنابراین میتواند قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد و اگر رضایت آنها به قسم خاصّی از دیه باشد، قاتل باید همان قسم را بدهد. در قتل شبه عمد و خطای محض، ولیّ مقتول حقّ ندارد قاتل را بکشد، بلکه حقّ دریافت دیه دارد که در قتل شبه عمد از خود قاتل و در قتل خطای محض از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل دیه گرفته میشود.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [آیت الله خوئی] نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است، و امتیازش از نماز صبح این است که دو خطبه در پیش دارد، و نماز جمعه تخییری است: به این معنی که مکلف در روز جمعه مخیر است که نماز جمعه را بخواند درصورتی که شرائطش موجود باشد، یا نماز ظهر بهجا آورد، پس اگر نماز جمعه را بهجا آورد کفایت از ظهر میکند. و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد: (اول): داخل شدن وقت، و آن عبارت از زوال آفتاب است، و وقتش تا برابر شدن سایه شاخص است با شاخص بنابر أظهر، پس هر گاه تا برابر شدن سایه با شاخص نماز جمعه را تأخیر انداخت، وقتش خارج شده و نماز را باید بهجا آورد. (دوم) شمارة افراد، و آن هفت نفر است با امام، و هر گاه هفت نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز جمعه واجب نمیشود. بلی نماز جمعه از پنج نفری که یکیشان امام باشد صحیح است. (سوم) بودن امام جامع شرائط امامت: از عدالت و غیر آن از چیزهایی که در امام جماعت معتبر است، همچنانکه در بحث نماز جماعت خواهد آمد و بدون او نماز جمعه واجب نمیشود. و صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: (اول) جماعت بودن، پس فرادی صحیح نیست و هر گاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز جمعه به امام برسد مجزی خواهد بود، و یک رکعت دیگر به او اضافه میکند، و اگر در رکوع درک امام کند مجزی بودنش مشکل است، و احتیاط ترک نشود. (دوم) خواندن دو خطبه پیش از نماز: که در خطبه اول حمد و ثنای الهی را گفته و وصیت به تقوی و پرهیزگاری شود و یک سوره از قرآن بخواند، سپس نشسته و برخیزد، و باز هم حمد و ثنای الهی را بهجا آورده و بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین صلوات فرستاده، و برای مؤمنین و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) کند. و لازم است خطبه پیش از نماز باشد، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد صحیح نخواهد بودو خواندن خطبه پیش از زوال آفتاب جایز نیست. لازم است کسی که خطبه را میخواند هنگام خطبه ایستاده باشد پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود و فاصله انداختن بین دو خطبه به بنشستن لازم و واجب است، و لازم است نشستن مختصر و خفیف باشد، و لازم است امام جماعت و خطیب (کسی که خطبه میخواند) یک نفر باشد. واقوی این است که در خطبه طهارت شرط نیست، اگرچه اشتراط احوط است. و در مقدار واجب از خطبه عربیت (زبان عربی) معتبر است، و در مازاد بر آن معتبر نیست مگر آنکه حاضرین زبان عربی را ندانند، که احوط در این صورت در خصوص وصیت به تقوی جمع بین عربیت و زبان حاضرین است. (سوم) آنکه مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد، پس هر گاه نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا باشد، و مقارن هم بودند هر دو باطل میشوند، و اگر یکی سبقت بر دیگری داشت هر چند به تکبیرة الاحرام باشد صحیح و دومی باطل خواهد بود و اگر پس از برگزاری نماز جمعه کشف شد که نماز جمعه دیگری بر او سابق یا مقارنش در مسافت کمتر از یک فرسخ بر پا شده بوده بهجا آوردن نماز ظهر واجب خواهد بود، و فرقی نیست بین این کشف در وقت یا در خارج وقت باشد و بر پا نمودن نماز جمعه درصورتی مانع از نماز جمع دیگر در مسافت مزبور میشود که خود صحیح و جامع شرائط باشد، والا در مانع بودنش اشکال است، و اقرب مانع نبودن است.
- [آیت الله سیستانی] نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است ، با این تفاوت که در نماز جمعه دو خطبه قبل از نماز لازم است . و نماز جمعه واجب تخییری است ، به این معنی که مکلف در روز جمعه مخیّر است که نماز جمعه را بخواند در صورتی که شرائطش موجود باشد یا نماز ظهر بجا آورد ، و اگر نماز جمعه را بجا آورد ، کفایت از ظهر میکند . و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد : اول : داخل شدن وقت ، و آن عبارت از زوال آفتاب ، یعنی ظهر است ، و وقتش اول عرفی زوال است ، پس هر گاه از این وقت نماز جمعه را تأخیر انداخت ، وقتش تمام شده و نماز ظهر را باید بجا آورد . دوم : شماره افراد ، و آن پنج نفر است با امام ، و هر گاه پنج نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز جمعه واجب نمیشود . سوم : بودن امام جامع شرائط امامت ، از عدالت و غیر آن از چیزهائی که در امام جماعت معتبر است ، همچنان که در بحث نماز جماعت خواهد آمد ، و بدون او نماز جمعه واجب نمیشود . و صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد : اول : جماعت بودن ، پس فرادی صحیح نیست ، و هر گاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز جمعه به امام برسد اقتدا میکند و یک رکعت دیگر را فرادی میخواند و نماز جمعهاش صحیح است . و اگر در رکوع رکعت دوم امام را درک کند بنابر احتیاط واجب نمیتواند به این نماز جمعه اکتفا کند و باید نماز ظهر را بجا آورد . دوم : خواندن امام دو خطبه پیش از نماز ، که در خطبه اول حمد و ثنای الهی را گفته و توصیه به تقوی و پرهیزکاری شود و یک سوره کوتاه از قرآن بخواند ، و در خطبه دوم باز هم حمد و ثنای الهی را بجا آورده و بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین صلوات فرستاده و احتیاط مستحب آن است که برای مؤمنین و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) کند . و لازم است خطبه پیش از نماز باشد ، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد صحیح نخواهد بود ، و خواندن خطبه پیش از ظهر اشکال دارد . و لازم است کسی که خطبه را میخواند هنگام خطبه ایستاده باشد ، پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود . و نیز لازم است بین دو خطبه قدری بنشیند ، و لازم است نشستن مختصر و خفیف باشد . و لازم است امام جماعت خودش خطبه را بخواند ، و حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین بنابر احتیاط باید به عربی باشد ، و در ما زاد بر آن عربیت معتبر نیست ، بلکه اگر بیشتر حاضرین زبان عربی راندانند احتیاط لازم آن است که توصیه به تقوی به زبان حاضرین باشد . سوم : آنکه مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد ، بنابر این اگر نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شود چنانچه با هم شروع شوند هر دو باطل میشوند ، و اگر یکی زودتر از دیگری شروع شود هر چند به تکبیرة الاحرام باشد صحیح ، و دومی باطل خواهد بود . ولی هر گاه پس از برگزاری نماز جمعه معلوم شود که نماز جمعه دیگری همزمان یا مقدم بر آن در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شده بوده ، بجا آوردن نماز ظهر واجب نخواهد بود . و برپا نمودن نماز جمعه در صورتی مانع از نماز جمعه دیگر در مسافت مزبور میشود که خود صحیح و جامع الشرائط باشد و در غیر این صورت مانع نخواهد بود .
- [آیت الله سیستانی] بانک از صاحب اعتبار دو گونه سود میبرد: 1 سودی از خدمات بانکی؛ مانند تعهد به پرداخت بدهی، و ارتباط با صادرکننده کالا. و گرفتن اسناد آن و تحویل آن به خریدار و... میبرد. این نحوه سود گرفتن جایز است؛ زیرا داخل در عقد جُعاله است، یعنی: صاحب اعتبار برای بانک مبلغی در ازای این خدمات تعیین میکند. همچنین میتوان آن را در صورتی که شروط صحت آن را داشته باشد داخل در عقد اجاره دانست. 2 بانک قیمت کالا را از مال خود، نه از حساب مشتری، میپردازد و در قبال عدم مطالبه آن از مشتری تا مدتی معین، سودی به صورت درصدی از کل مبلغ پرداختی بدست میآورد. گفته شده است که این نحو سود گرفتن را میتوان بر اساس عقد جعاله جایز دانست، به این ترتیب که صاحب اعتبار برای بانک مبلغی را در ازای این خدمات تعیین میکند. و ممکن است بر اساس عقد اجاره نیز صحیح باشد اگر شرایط صحّت آن را داشته باشد. ولی واضح است که صاحب اعتبار، تنها ضامن اصل بدهی خود به بانک است، پس گرفتن سود از سوی بانک در قبال دادن مهلت برای پرداخت آن، ربا و حرام است. البته اگر صاحب اعتبار در قبال پرداخت بدهی از سوی بانک، اصل بدهی و سود مدتدار آن را فرضاً دو ماهه به عنوان جُعل قرار دهد، این عقد داخل در جُعاله خواهد بود و در این صورت صحت آن بیوجه نیست. همچنین میتوان برای رهایی از ربوی بودن این معامله و تصحیح گرفتن سود، آن را در عقد بیع وارد کرد. چون بانک قیمت کالا را به ارز خارجی به صادرکننده آن میپردازد، میتواند آن مقدار از ارز خارجی را در ذمه مشتری به مبلغی از پول رایج کشور بفروشد، که معادل آن ارز و سود مورد نظر است، و چون ثمن و مُثمن جنسشان مختلف است، اشکالی ندارد. همه موارد فوق (گذشته)، مربوط بهجایی است که طرف حساب بانک خصوصی باشد؛ و در صورتی که بانک دولتی، یا مشترک باشد، از آنجا که بدهی خواهان اعتبار را از اموال مجهولالمالک میپردازد، شرعاً شخص مدیون بانک نمیشود. لذا تعهد به بازپرداخت اصل بدهی همراه با سود آن، از قبیل ربای حرام به شمار نمیرود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.