در زندگی انسانی هیچ رفتار ارتباطی به اندازة ارتباط کلامی وسعت و تأثیر ندارد و هیچ پدیدة ارتباطی این قدر با زندگی انسان عجین نیست. روانشناسان در این مورد اتفاق نظر دارند که از راه زبان، انسان تحول اساسی پیدا میکند و ارتباط تمدنها و شکلگیری تاریخ مرهون زبان و گفتگو و ارتباط کلامی است.[1] اگر زبان و ارتباط کلامی نباشد فراگیری و آموزش میسّر نخواهد بود، و ارتباطات فرهنگی و مبادلات ارزشها اتفاق نمیافتد. ملّتی که از زبان و لهجة غنی و کامل و دارای بُرد بیشتر برخوردار است در انتقال ارزشها و باورهای دینی و فرهنگی خود موفقتر است. ارزش و قیمت هر زبان و گویشی وابسته به غنای آن و جهانی بودن و پردامنه بودن آن است. لذا با توجه به غنای محتوایی و ارزشی دین اسلام و با توجه به گستردگی کتب عربی مخصوصاً عربی بودن آیات و روایات؛ در درجة اول بر طلبة علوم دینی یادگیری و آموزش زبان عربی در اولویت نخست قرار دارد زیرا یک طلبه ابتدا باید خود را از نظر علمی و تربیتی مجهّز کرده و به مبانی و اندیشههای بلند اسلام آشنا گردد و این مهم احتیاج مضاعفی به دانستن زبان عربی دارد و از طرف دیگر چون بیشتر کشورهای اسلامی عرب زبان هستند و یک طلبه احتیاج دارد تا در درجة نخست با کشورهای اسلامی ارتباط ایجاد کند و با زبان عربی که همان زبان دین و قرآن کریم است به تبیین ارزشهای ناب اسلامی و شیعی بپردازد و پس لاجرم باید به زبان عربی آشنا باشد تا در عرصة تبلیغات برون مرزی قرین موفقیت گردد. آموزش زبان انگلیسی در درجة دوّم اولویت قرار دارد و یک طلبة فاضل اگر توانایی داشته باشد و اگر از استعداد خوبی برخوردار باشد و اگر طوری برنامهریزی کند که به دروس حوزوی او که در درجة اول است، ضربهای نخورد؛ لازم و ضروری است که به زبان انگلیسی آشنایی پیدا کند و این مهم به خاطر چند وجه است. اول. اینکه افراد انگلیسی زبان در دنیا بسیار زیاد هستند و حتی مسلمانان زیادی وجود دارند که به زبان انگلیسی تکلّم میکنند. برای رساندن پیام اسلام به آنان نیاز به زبان انگلیسی است. دوم اینکه کلام اسلام مرز نمیشناسد و مبلغ دین وظیفه دارد در حدّ امکان تمام انسانها را دعوت به دینداری و خداپرستی کند چون وظیفة یک روحانی و طلبه دینی همان وظایف انبیاء علیهمالسلام است و لذا وظیفه دارند تمام بندگان خداوند از هر نژاد و طایفهای و با هر زبان و لهجهای را دعوت به دین مخصوصاً احکام حیاتبخش اسلام و فقه اهلبیت علیهمالسلام کند و حصول این هدف در عصر و روزگاری که اکثر مردم آن انگلیسی زبان هستند جز با یادگیری زبان انگلیسی حاصل نمیشود. سوم اینکه بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و بعد از نهضت منحصر به فرد حضرت امام خیمنی (ره)، تمام دنیا متوجه ایران شده و دنبال این هستند که بفهمند مبانی فکری این نهضت بزرگ چگونه و از کجا تغذیه میشود. مخصوصاً ملتهای آزاده و عدالتخواه جهان تشنة معارف ناب اهلبیت علیهمالسلام شده و تقاضای زیادی برای اعزام مبلغ به سراسر جهان وجود دارد. و لذا برای رساندن پیام قرآن و دین به این افراد تشنه و آماده علاوه بر یادگیری محتوای دین، به ابزاری کارگشا و حیاتی یعنی زبان انگلیسی نیاز است. در سفری که حضرت آیتالله جوادی آملی در چند سال پیش به آمریکا داشتند فرمودند که تنها ضعفی که ما روحانیون داریم عدم آشنایی با زبان انگلیسی یا فرانسوی است چون ما همه چیز داریم ولی ابزار انتقال آنرا در اختیار نداریم. و جناب آقای دکتر ولایتی میفرمودند: بعد از انقلاب کشورهای زیادی از ما تقاضای مُبلغ کردهاند و هنوز هم ما نتوانسته ایم نیاز آنان را برآورده کنیم چون روحانی فاضلی که به زبانهای خارجی آشنا باشد کمتر وجود دارد. خلاصه اینکه اگر شما استعداد کافی دارید بطوری که میدانید علاوه بر یادگیری دروس حوزوی، توانایی یادگیری چند زبان خارجی را دارید از یادگیری زبان عربی و انگلیسی دریغ نفرمائید. چهارم با توجه به اطلاع رسانی اینترنتی این امکان وجود دارد که انسان از خانه خود با دورترین نقاط جهان ارتباط برقرار سازد و با آنها تبادل نظر و یا تبلیغ دین خدا و رفع شبهه کند با توجه به این که زبان انگلیسی زبان گسترده و رائج بین الملل است (البته زبان های بین الملل دیگری نیز هست که باید توجه داشت انسان نسبت به یادگیری کدام یک علاقه و استعداد بیشتری دارد و در همان زمینه موفق است) می تواند از این راه خدمت به اسلام کند. پنجم. برخی از کتاب های غربی در زمینه دین فلسفه، و... نوشته شده که انسان با مطالعه و ترجمه آنها می تواند به محققان دیگر نیز کمک کند و در راستای تقریب مذاهب و ادیان گامی بردارد و با دیگر ادیان جهان همکاری کنند تا دین و معنویت بر استکبار و استعمار و زورگویی در جهان غلبه پیدا کند. یادگیری زبان نیاز به زمان و تمرین مستمردارد به گونه ای که با فاصله زمان کوتاهی بسیار از لغات و اصطلاح از ذهن پاک می شود شما می توانید به گونه ای برنامه ریزی کنید که پیوسته (کوتاه و مداوم) بر زبان مورد علاقه و استعداد خودتان کار و مطالعه کنید که به دروس حوزوی شما ضرری نزند و در کنار هم آنها را ادامه دهید. امام صادق علیهالسلام فرمودند: تعلموا العربیة فانها کلام الله الذی یکلّم بِهِ خَلْقَهُ زبان عربی را یاد بگیرید بدرستی که زبان عربی، زبانی است که خداوند با آن زبان مردم را تعلیم و تربیت میکند.[2] --------------------- [1] . جرالدر، میلر، ترجمة علی زکاویت قراگزلو، ارتباط کلامی، انتشارات سروش، 1380، ص 7. [2] . بحارالانوار، ج 1، ص 212، ح 7، باب 6. ( اندیشه قم )
برای فراگیری زبانهای مختلف از قبیل عربی، انگلیسی و... اولویت با کدام است، آیا شروع یادگیری زبان خارجی ضرری به دروس حوزهام نمیزند؟
در زندگی انسانی هیچ رفتار ارتباطی به اندازة ارتباط کلامی وسعت و تأثیر ندارد و هیچ پدیدة ارتباطی این قدر با زندگی انسان عجین نیست. روانشناسان در این مورد اتفاق نظر دارند که از راه زبان، انسان تحول اساسی پیدا میکند و ارتباط تمدنها و شکلگیری تاریخ مرهون زبان و گفتگو و ارتباط کلامی است.[1] اگر زبان و ارتباط کلامی نباشد فراگیری و آموزش میسّر نخواهد بود، و ارتباطات فرهنگی و مبادلات ارزشها اتفاق نمیافتد. ملّتی که از زبان و لهجة غنی و کامل و دارای بُرد بیشتر برخوردار است در انتقال ارزشها و باورهای دینی و فرهنگی خود موفقتر است. ارزش و قیمت هر زبان و گویشی وابسته به غنای آن و جهانی بودن و پردامنه بودن آن است.
لذا با توجه به غنای محتوایی و ارزشی دین اسلام و با توجه به گستردگی کتب عربی مخصوصاً عربی بودن آیات و روایات؛ در درجة اول بر طلبة علوم دینی یادگیری و آموزش زبان عربی در اولویت نخست قرار دارد زیرا یک طلبه ابتدا باید خود را از نظر علمی و تربیتی مجهّز کرده و به مبانی و اندیشههای بلند اسلام آشنا گردد و این مهم احتیاج مضاعفی به دانستن زبان عربی دارد و از طرف دیگر چون بیشتر کشورهای اسلامی عرب زبان هستند و یک طلبه احتیاج دارد تا در درجة نخست با کشورهای اسلامی ارتباط ایجاد کند و با زبان عربی که همان زبان دین و قرآن کریم است به تبیین ارزشهای ناب اسلامی و شیعی بپردازد و پس لاجرم باید به زبان عربی آشنا باشد تا در عرصة تبلیغات برون مرزی قرین موفقیت گردد.
آموزش زبان انگلیسی در درجة دوّم اولویت قرار دارد و یک طلبة فاضل اگر توانایی داشته باشد و اگر از استعداد خوبی برخوردار باشد و اگر طوری برنامهریزی کند که به دروس حوزوی او که در درجة اول است، ضربهای نخورد؛ لازم و ضروری است که به زبان انگلیسی آشنایی پیدا کند و این مهم به خاطر چند وجه است.
اول. اینکه افراد انگلیسی زبان در دنیا بسیار زیاد هستند و حتی مسلمانان زیادی وجود دارند که به زبان انگلیسی تکلّم میکنند. برای رساندن پیام اسلام به آنان نیاز به زبان انگلیسی است.
دوم اینکه کلام اسلام مرز نمیشناسد و مبلغ دین وظیفه دارد در حدّ امکان تمام انسانها را دعوت به دینداری و خداپرستی کند چون وظیفة یک روحانی و طلبه دینی همان وظایف انبیاء علیهمالسلام است و لذا وظیفه دارند تمام بندگان خداوند از هر نژاد و طایفهای و با هر زبان و لهجهای را دعوت به دین مخصوصاً احکام حیاتبخش اسلام و فقه اهلبیت علیهمالسلام کند و حصول این هدف در عصر و روزگاری که اکثر مردم آن انگلیسی زبان هستند جز با یادگیری زبان انگلیسی حاصل نمیشود.
سوم اینکه بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و بعد از نهضت منحصر به فرد حضرت امام خیمنی (ره)، تمام دنیا متوجه ایران شده و دنبال این هستند که بفهمند مبانی فکری این نهضت بزرگ چگونه و از کجا تغذیه میشود. مخصوصاً ملتهای آزاده و عدالتخواه جهان تشنة معارف ناب اهلبیت علیهمالسلام شده و تقاضای زیادی برای اعزام مبلغ به سراسر جهان وجود دارد. و لذا برای رساندن پیام قرآن و دین به این افراد تشنه و آماده علاوه بر یادگیری محتوای دین، به ابزاری کارگشا و حیاتی یعنی زبان انگلیسی نیاز است. در سفری که حضرت آیتالله جوادی آملی در چند سال پیش به آمریکا داشتند فرمودند که تنها ضعفی که ما روحانیون داریم عدم آشنایی با زبان انگلیسی یا فرانسوی است چون ما همه چیز داریم ولی ابزار انتقال آنرا در اختیار نداریم. و جناب آقای دکتر ولایتی میفرمودند: بعد از انقلاب کشورهای زیادی از ما تقاضای مُبلغ کردهاند و هنوز هم ما نتوانسته ایم نیاز آنان را برآورده کنیم چون روحانی فاضلی که به زبانهای خارجی آشنا باشد کمتر وجود دارد.
خلاصه اینکه اگر شما استعداد کافی دارید بطوری که میدانید علاوه بر یادگیری دروس حوزوی، توانایی یادگیری چند زبان خارجی را دارید از یادگیری زبان عربی و انگلیسی دریغ نفرمائید.
چهارم با توجه به اطلاع رسانی اینترنتی این امکان وجود دارد که انسان از خانه خود با دورترین نقاط جهان ارتباط برقرار سازد و با آنها تبادل نظر و یا تبلیغ دین خدا و رفع شبهه کند با توجه به این که زبان انگلیسی زبان گسترده و رائج بین الملل است (البته زبان های بین الملل دیگری نیز هست که باید توجه داشت انسان نسبت به یادگیری کدام یک علاقه و استعداد بیشتری دارد و در همان زمینه موفق است) می تواند از این راه خدمت به اسلام کند.
پنجم. برخی از کتاب های غربی در زمینه دین فلسفه، و... نوشته شده که انسان با مطالعه و ترجمه آنها می تواند به محققان دیگر نیز کمک کند و در راستای تقریب مذاهب و ادیان گامی بردارد و با دیگر ادیان جهان همکاری کنند تا دین و معنویت بر استکبار و استعمار و زورگویی در جهان غلبه پیدا کند.
یادگیری زبان نیاز به زمان و تمرین مستمردارد به گونه ای که با فاصله زمان کوتاهی بسیار از لغات و اصطلاح از ذهن پاک می شود شما می توانید به گونه ای برنامه ریزی کنید که پیوسته (کوتاه و مداوم) بر زبان مورد علاقه و استعداد خودتان کار و مطالعه کنید که به دروس حوزوی شما ضرری نزند و در کنار هم آنها را ادامه دهید.
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
تعلموا العربیة فانها کلام الله الذی یکلّم بِهِ خَلْقَهُ زبان عربی را یاد بگیرید بدرستی که زبان عربی، زبانی است که خداوند با آن زبان مردم را تعلیم و تربیت میکند.[2]
---------------------
[1] . جرالدر، میلر، ترجمة علی زکاویت قراگزلو، ارتباط کلامی، انتشارات سروش، 1380، ص 7.
[2] . بحارالانوار، ج 1، ص 212، ح 7، باب 6.
( اندیشه قم )
- [سایر] سلام .دختر سه ساله ای دارم که استعداد زیادی در حیطه زبان دارد میخواهم حفظ قرآن را برایش شروع کنم و یادگیری زبان انگلیسی . لطفا راهنمایی ام کنید .اگر نمیتوانید کاملا توضیح دهید لطفا کتاب یا مشاور معرفی کنید .پیشاپیش ممنون
- [آیت الله مکارم شیرازی] سؤال من در مورد استفاده مطلوب (و نه غیر شرعی) از ماهواره است از آنجا که بنا به نیاز شغلی ام ناچارم زبان خارجه یاد بگیرم و اکنون مشغول فراگیری دو زبان انگلیسی و فرانسوی میباشم و از آنجا که اساتید این زبان ها سفارش به دیدن برنامه هایی با گویش های اصلی می کنند چنانچه سعی کنم از برنامه های مفید و غیر فساد انگیز آنان استفاده کنم آیا مجاز به استفاده از ماهواره هستم؟ با تشکر و التماس دعا
- [سایر] باعرض سلام.من زهرا24ساله که 5/1ساله ازدواج کردم.منnurseهستم.شرایطی برام پیش اومده که باید زبان انگلیسی رو بطور کامل یاد بگیرم.من وهمسرم دست وپا شکسته شروع کردیم ولی زمانی که شروع به خونذن میکنم همش احساس میکنم من توانایی یادگیری ندارم و بعلاوه هیج استعدادی ندارم ویک زن نمیتونه استعدادی داشته باشه و همیشه باید منفعل باشه تا همه جیز تموم بیشه.ومادام اینارو پیش خودم تکرار میکنم (البته نمیتونم جلوی این تکرارو بگیرم)به همین علت نمیتونم هیچ یادگیری رو شروع کنم.ناگفته نمونه پدرم همیشه بهم میگفت که من نمیتونم کاره ای بشم واین هم دایم برام تکرار میشه.این مورد داره روز به روز بدتر میشه ومن به همه چی دلسرد شدم وزندگیم بهم ریخته. شما منو راهنمایی کنید که چکار کنم. ممنون.
- [سایر] من در بعضی موارد روخوانی و تجوید قرآن درس میدهم.بعضی از جوانها در کلاس سؤال میکنند: اگر هدف از آموزش قرآن، فهم و عمل به معارف قرآن است؛ چرا این قدر وقت صرف یادگیری زبان عربی میکنیم و به جای آن به ترجمه قرآن نمیپردازیم؟ یا گاهی میپرسند: چرا نماز را فارسی نخوانیم و یا چرا اذان را فارسی نگوییم تا به جای (حی علی الصلاة) مثلًا بگوییم (بشتابید به سوی نماز) تا تأثیر بیشتری بر روی مستمعین داشته باشد؟ مرا راهنمایی کنید.
- [سایر] با سلام لطفا تا انتها بخوانید پیشاپیش متشکرم از اینکه به حرف هایم گوش می کنید من یک دانشجوی رشته مهندسی هستم متاسفانه من هیچ کنترلی روی وقتم ندارم تا به حال برای چندین بار سعی کرده ام کمی به نحوه زندگی خودم سامان ببخشم اما متاسفانه این امر که میسر نشد هیچ حتی باعث از دست رفتن اعتماد به نفسم هم شد تا جایی که حتی چندین ترم را در دانشگاه بی هیچ موقفیتی سپری کردم تا جایی که خودم فهمیدم ایراد بزرگ من عدم آشنایی با نحوه برنامه ریزی است (البته این را هم اضافه کنم من در درس خواندن هم این ایراد را دارم و هر وقت که شروع به درس خوادن می کنم چندین ساعت را بی هوده تلف می کنم بی آنکه چیزی فهمیده باشم البته به کار دیگری نمی پردازم بلکه با خواندن کتاب و جزوه وقتم سپری می شود بی آنکه به مقصود نهایی که فهمیدن درس باشد ، رسیده باشم ) این موضوع برایم بسیار از نظر روانی مشکل آفرین شده چند سال از وقتم سپری شده بی آنکه توفیقی در امورم به دست آورده باشم بسیار علاقه مند به مطالعه غیر درسی در زمینه دینی هستم ، همچنین زبان انگلیسی و عربی ولی متاسفانه به خاطراینکه به هیچ کار درسی دیگر نمی رسم امکان یادگیری آن ها برایم فراهم نشده (البته همانطور که عرض کردم وقت زیادی برای درس صرف می کنم ولی توفیقی برایم حاصل نمی شود در حالی که دوستانم با صرف وقتی به مراتب کمتر نه تنها به درس که به کارهای جانبی خود هم می رسند) این موضوع برایم بسیار رنج آور شده و پایه بسیاری از اعتقادات دینی من را هم متزلزل کرده . می دونید این چند سال وقتی که هدر دادم مثل یک کوه الماس بود که من حتی سعی نکردم یک دونه از اون رو هم برای خودم ور دارم (از اون بدتر اینه که حس می کنم این همان توشه ادامه راهم بوده که من بر نداشتم و امروز...) لطفا من را راهنمایی کنید
- [سایر] با سلام: 40 ساله و متاهل هستم (دارای یک پسر 20 ساله که ترم 3 دانشگاه است )حدود نه ده سال پیش باردار شدم ولی در 3 ماهگی بچه سقط شد و دیگر اقدام به بارداری ننمودم الان در دانشگاه درس می خوانم ولی شدیدا ناراحت هستم لازم است بگویم که من فرزند طلاق هستم 7 ساله بودم که پدرم با زنی ازدواج کرد بسیار زن خوبی بود و ایشان دارای 3 پسرو1 دختر از پدرم شد که دختر ایشان همزمان با پسر من دنیا امد من از زمان ازدواجم به شهر دیگری رفتم که فاصله خیلی زیادی دارد و الان هر یکسال یک بار می روم به شهرمان و انها را می بینم روابط ما خیلی رسمی است و دیگر واقعا هیچ احساسی باقی نمانده است .در شهر محل زندگیم هم با کسی رفت و امد ندارم کاملا منزوی هستیم ما کاملا تنها هستیم من با پسرم رابطه خیلی تنگاتنگی دارم و با هم خیلی دوست هستیم طوری که خودش می گوید من با تو کاملا کامل هستم و به کسی نیاز ندارم ولی اوقاتی که در منزل هستیم خیلی تنها هستیم چون در شهرستان هستیم امکانات خوبی ندارد و ما اصلا بیرون نمی رویم برای تفریح و بیشتر در منزل هستیم و الان من مردد هستم که ایا باردار بشوم یا نه نکند دیرتر شود و پشیما ن شوم البته من کم کاری تیرویید دارم که هنوز درمان را شروع نکردم . چون شنیدم که بارداری در سنین بالا خطرناک است و من هم کسی را ندارم که اگر نیاز باشد از من مواظبت کند و ما تنها هستیم این مسله مرا بیشتر نگران می کند و نمی دانم که اصلا ریسک بارداری من تا چه حدی می تواند باشد ضمنا بعد از سقطی که داشتم خیلی ترسیدم و به خاطر مشکلاتی که گفتم حاضر به بارداری نبودم ولی الان با این که همسرم راضی نیست باردار شوم و می گوید ما الان باید به فکر پسرمان با شیم ودیگر دیر است من خیلی داقونم و روز نیست که این گونه فکرها اذیتم نکند من زبان انگلیسی می خوانم ولی دایم با خود می گویم چه فایده من که دیگر از سن شغل هم برایم گذشته بعد از فارغ التحصیلی باز هم تنها خواهم شد خواهش میکنم کمکم کنید بگویید چه کنم. با تشکر از حوصله ای که به خرج دادید متشکرم.
- [سایر] سلام.خسته نباشید من و همسرم3سال قبل با هم ازدواج کردیم.ایشون ترک هستن و من شمالی.من کرج زندگی کردم و بزرگ شدم و ایشون ارومیه.با توجه به تمام تفاوت های فرهنگی از نظر اعتقادی و اخلاقی خیلی بهم شبیه هستیم و تصمیم گرفتیم باهم زندگی کنیم.تقریبا یک سال و نیم هست که عروسی کردیم و توخونه خودمون هستیم.کرج زندگی میکنیم چون از ابتدا شرط من این بود که شهرستان نمیرم و ایشون هم قبلا5سال تهران کار کرده بودن و براشون سخت نبود که بیان اینجا.البته چون باید اینجا کارپیدا میکردن تقریبا از شهریور90تا فروردین91درگیریهای مالی زیادی داشتیم و چون قبلا ایشون ورشکست شده بودن و به من تمام ماجرا رو نگفته بودن یه مقدار زیادی مسائل مالی باعث شد که اختلاف پیدا کنیم که خداروشکر تونستیم حلش کنیم.ایشون مهندس هستن و من معلم. من با همسرم و یا پدرومادرش علی رغم تمام مسائل مالی.فرهنگی و زبانی مشکلی ندارم.مسئله من خواهرایشونه.چون یه خواهر دارن مادرشون فکر میکنه همه باید درخدمت یه دونه دخترشون باشن.و بعداز عقد مامشکلات مالی زیادی داشتیم وایشون همش برای من تعریف میکردن که برای خواهرم اینو خریدم.برای خواهرم اینکارو کردم.درصورتی که خواهرشون6سال بود ازدواج کرده بودو تو فرهنگ خانواده من دختری که شوهر میکنه وظیفه شوهرشه که براش ماهیتاج ضروری بخره نه برادر در صورتی که ایشون هنوز نمیتونست کارخاصی برای من بکنه...و چندتا مسئله دیگه خواهرشون پیش آورد وخودش هم قبول داره که کار اشتباهی کرده و به مادرش تذکر داد تا به خواهرش بگه...ولی همچنان هروقت میریم ارومیه کافی خواهرش یه حرف بزنه یا چیزی بخواد.بدونه در نظر گرفتن اینکه من هم اونجا هستم هرچیزی که اون میگه رو اجرا میکنه.حتی اگه اشتباه بگه...این مسئله منو خیلی ناراحت میکنه و دوست ندارم انقدر به حرف خواهرش گوش کنه.تاحالا چندبار سر این مسئله باهم بحثمون شده ولی گوشش بدهکار نیست و کار خودشو میکنه.و یه مسئله دیگه اینکه ایشون عادت دارن یه کاری رو شروع میکنن و نیمه کاره رها میکنن وقتی هم بهش میگم اینکارو مثلا باید چندماه پیش تموم میکردی ولی هنوز نصف بیشترشو شروع نکردی و بهم قول داده بودی که تمومش کنی ناراحت میشه و بامن دعوا میکنه و میگه بهش گیر میدم.اصلا هم حاظر نیست کتابهایی که برای شناخت خانمهاست رو بخونه و میگه اینا ترجمشون خوب نیست و تسلط کافی به زبان انگلیسی هم ندارن که متن اصلی رو بخونن....و تو فرهنگشون تقریبا هرکاری که مرد بخواد انجام میشه و کمتر به حرف زنشون گوش میدن.تو این3ساله خیلی از این مسائل و مشکلات مربوط که یکدندگیش حل شده ولی هنوز هم باعث میشه چندماه یک بار یه مشاجره داشته باشیم.دوست ندارم تو زندگیمون مشاجره باشه و میخواستم راهنماییم کنین تا حلش کنم.البته اینکه منم خیلی گیر میدم و حساسم هم علت این مسئله هست.در کل شوهرم خیلی مرد خوب و دوست داشتنی هست و هیچوقت فکر نمیکردم مردی بهتر از اون پیدا کنم...اینو به خودش هم میگم و اون هم معتقده که من زن خوبی براش هستم ولی دوست ندارم باهم دعوامون بشه...ممنون از لطفتون..