چرا برخی دعاهای ما مستجاب نمی شود؟
او خدای ما است، خدای خوب و مهربان. از ما خواسته که او را بخوانیم.(ادعونی) 1 و او همواره پاسخگوی نیازهای ما است.(استجب لکم)2 حقیقت دعا برای آن است که خدا انسان را به حضور بپذیرد و انسان خدایش را زیارت کند. در برجسته‌ترین تعبیرات مناجات شعبانیه چنین می‌خوانیم: (وَ اَقْبِل اِلَیَّ اِذا ناجَیْتُک؛ مناجات من تنها برای آن است که تو به من رو کنی، نه برای آن که چیزی به من بدهی.) حکمت دعا همان روح دعا است که داعی خود را در مشهد و مَنْظَر مَدْعُو(آن که او را می‌خواند) بداند و او را که خدای سبحان است، شاهد خویشتن کند. شاهدی که با این مشهود پیوند دیگری برقرار می‌سازد. 3 هستی ما به دست او است. از این رو، قابلیت و ضعف و نیاز ما را می‌داند؛ خَلَقَ کُلَّ شی‌ء و هو بکل شی‌ء علیم.4 پس سزاوار نیست که در پیشگاه صاحب هستی سخن از مقام و علم و ثروت و دارایی به میان آورد. بنده باید چیزی به عنوان هدیه نزد مولا ببرد که مولا آن را نداشته باشد وگرنه این هدیه ارزشمند نیست. انسان نیز که بنده خدا است، باید چیزی به عنوان هدیه پیش خدا ببرد که خداوند آن را نداشته باشد؛ و این نداشتن هم کمال باشد. اگر بنده در محضر خداوند بگوید من علم آوردم که آن جا خزائن عظیمِ علم است. اگر بگوید قدرت و خدمت آوردم، آن جا که همه قدرت لایزال الاهی است. اگر بگوید ایثار آوردم، او محض ایثار و احسان است .پس انسان پیش خدا چه چیزی ببرد؟! در شرفیابی عبد به حضور مولا، غیر از مسکنت و ضعف و عجز و ناله و ابتهال و تضرع چیز دیگری مطلوب نیست؛ و این حالت عجز و اظهار نداری هم کمال است. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: (خدایا بس است از نظر عزت برای من که تو پروردگار و خدای من باشی و این افتخار برای من بس که من بنده چون تو خدایی باشم.) من به ربوبیت تو و عبودیت خود اعتراف می‌کنم و لذا در پیشگاه مولا باید عجز و ذلت و حقارت خویش را تقدیم داشت و گرنه بقیه امور آن جا فراوان است.5 با این همه او منتظر و مشتاق ارتباط ما است. چه می‌گویم؟! آیا ممکن است خداوند، با همه عظمت و بزرگی، مشتاق بنده‌ای حقیر و مسکین همچون من باشد؟ آری. به فرموده امام باقر(ع): (به درستی که خشنودی خداوند از بازگشت بنده‌اش بیش‌تر است تا از فردی که در دل شب تاریک مرکب سواری و توشه‌اش را گم کرده باشد و یکباره آن را بیابد.)6 اگر به سوی او حرکت کنیم، حضرتش شتابان به استقبالمان می‌آید.7 با این که ما محتاج اوییم و او از ما بی‌نیاز است، ما را از کتم عدم به عرصه وجود آورد در حالی که از طاعت ما بی‌نیاز و از معصیت ما ایمن بود؛ (همانا خداوند سبحان پدیده‌ها را در حالی آفرید که از اطاعتشان بی‌نیاز و از نافرمانی آنان در امان بود.)8 او عزیز است و عزت انسان در گرو ارتباط با او است. (انسان وقتی که از غیر خدا چیزی را درخواست می‌کند، احساس ذلت می‌کند؛ اما وقتی از خداوند چیزی را طلب می‌کند، احساس عزت می‌کند. از این رو، دعا هم طلب است و هم مطلوب. هم وسیله است و هم غایت، هم مقدمه است و هم نتیجه. اولیای الاهی هیچ چیزی را به اندازه دعا خوش نداشتند و همه خواهش‌ها و آرزوهای خود را با محبوب واقعی در میان می‌گذاشتند و بیش از آن اندازه که به درخواست و مطلوب خویش اهمیت دهند، به خود طلب و راز و نیاز اهمیت می‌دادند.9) (ای که یادت یادآوران را شرف است، ای که سپاست سپاس‌گزاران را پیروزی است، ای که ستایشت ستایشگران را عزت است، ای که درگاهت برجویندگان باز است.10) او به ما سخن گفتن و بیان آموخت؛ (خلق الانسان عَلَّمَهُ البیان.11) آنچه نمی‌دانستیم به ما تعلیم داد؛ (عَلَّمَ الانسان مالم یعلم.12) او با همه ما است، هر جا که باشیم؛ (هو معکم اینما کنتم.13) او به ما نزدیک است، نزدیک‌تر از ما به خویشتن؛ (ان الله یحول بین المرء و قلبه.14) او کریم است و دوست دارد ما هم کریم باشیم و با سخاوت. مردی در حضور رسول اکرم(ص) در مقام دعا عرض کرد: خدایا، پیامبر(ص) و مرا بیامرز. حضرت فرمود: چرا دور رحمت خداوند را سنگ چین کردی؟ چرا فقط من و تو؟ همه مؤمنان را دعا کن. (اذا دعا احدکم فلیعم فانّه اوجب للدعا؛ هر گاه دعا می‌کنید به دعای خود عمومیت دهید که اجابت را حتمی می کند.15) او وزش نسیم لطیف نَجوا را در شبستان دل مشاهده می‌کند و سمت و سوی توجّه دیده‌ها را می‌داند. (ای که منظور هر کس را که اراده تقاضایی از تو کند، می‌دانی. ای که ضمیر خاموشان را می‌خوانی، ای که ناله ناتوانان را می‌شنوی، ای که سرشک ترسیدگان را می‌نگری.16) میان ما و حضرتش هیچ واسطه نیست و هیچ حجابی بین دل ما و آستانش حائل نیست؛ (هیچ حجابی بین خدا و خلق خدا نیست.17) میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست؛ (تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز.) خداوند پاسخگوی نیاز اهل آسمان است؛ همان‌گونه که اجابت کننده در خواست اهل زمین؛ (هوالذی فی السماء اِلهٌ و فی الارض اِلهٌ.18) برای سخن گفتن با او به غریو و بانگ و فریاد نیاز نیست؛ (اَلَمْ یَعْلَمُوا اّنَّ اللَّه یَعْلَمَ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ اَنَّ اللَّه عَلاَّمُ الغیوب.19) نه وقت خاصی برای ارتباط بااو مشخص شده است؛ (یا رّبَّ اللَّیْلِ وَ النَّهار.20) و نه جا و مکانی بدان اختصاص یافته است؛ (یا رب الصحاری والقفار یا رب البراری و البحار؛ ای پروردگار صحراها و کویرها و ای پروردگار بیابان‌ها و دریاها.21) نه از کثرت درخواست خسته می‌شود؛ (یا مَنْ لا یُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّین؛ ای آن که اصرار در خواست کنندگان او را به ستوه نیاورد.22) و نه خط ارتباطی بااو اشغال می‌گردد؛ (ای که تو را شنیدن چیزی از شنیدن چیز دیگر باز نمی‌دارد، ای که تو را گفتاری از گفتار دیگر مشغول نمی‌سازد، ای که تو را پرسشی از پرسشی به اشتباه در نمی‌اندازد، ای که تو را چیزی حجاب چیزی نتواند بود.23) کافی است باور کنیم هیچ نیستیم و هیچ نداریم. امام صادق(ع) فرمود: (اگر خواستید دعای شما مستجاب شود، ابتدا از غیر خدا قطع امید کرده و ناامید شوید تا دلتان به هیچ قدرتی جز حق تکیه نکند. آنگاه دعا کنید یقیناً این دعا مستجاب است.24) خدای سبحان می‌فرماید: (امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء.25) اله و رب آن است که بتواند مضطر را اجابت کند و آن‌ها که قدرت اجابت مضطر را ندارند، اله نیستند. آن کس که نظام آفرینش را آفرید خدا است و هم او مشکلات شما را حل می‌کند.26 در یک لحظه می‌تواند پاسخگوی همه خلایق باشد؛ (یا مجیب الدعوات؛ ای پاسخگوی درخواست‌ها.27) گاهی به زبان دعا می‌کنیم اما از کد ارتباطی دل غافلیم. در دعا باید تمام ذرات وجود انسان مظهر خواستن و طلب گردد و واقعاً آنچه می‌خواهد به صورت یک احتیاج و استدعا و حاجت در آید. همان طوری که اگر در یک نقطه بدن احتیاجی پیدا شود، تمام اعضا و جوارح شروع به فعالیت می‌کنند و حتی ممکن است عضوی به مقدار زیاد از کار خود بکاهد برای جبران آن احتیاج؛ مثلاً اگر تشنگی بر انسان غلبه کند، اثر تشنگی در وَجَنات وی هویدا می‌گردد و حلق و کبد و معده و لب و زبان و کام همه می‌گویند: آب. اگر هم در آن حال بخوابد، آب را خواب می‌بیند؛ چون واقعاً بدن محتاج آب است. حال روحی و معنوی انسان که جزئی از عالم خلقت است، نسبت به کل جهان همین گونه است. روح انسان جزئی است از عالم وجود. اگر واقعاً خواهش و احتیاجی در وجودش پیدا شود، دستگاه عظیم خلقت او را مهمل نمی‌گذارد. فرق است بین خواندن دعا و دعای واقعی. تا دل انسان با زبان هماهنگی نداشته باشد، دعای او واقعی نیست. 28 هر چه رویید از پی محتاج رَست تابیاید طالبی چیزی که جست هر که جویا شد بیابد عاقبت مایه‌اش درد است و اصل مرحمت هر کجا دردی دوا آن جا رود هر کجا فقری نوا آن جا رود هر کجا مشکل جواب آن جا رود هر کجا پستی است آب آن جا رود آب کم جو، تشنگی‌آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست 29 گاهی چیزی را از حضرتش درخواست می‌کنیم که به صلاح ما نیست؛ (عسی ان تحبّوا شیئاً و هو شرٌّ لکم.)30 و گاه به خاطر سستی و جبران تن پروری دست به دعا برمی داریم. دعا باید در موردی باشد که انسان دسترسی به مطلوب ندارد و ناتوان است. اما اگر خداوند کلید حاجتی را به دست انسان داده و او کفران نعمت می‌کند و از به کار بردن آن کلید مضایقه می‌کند و از خدا می‌خواهد که آن در را بگشاید، البته چنین دعایی قابل استجابت نیست. دعا برای تحصیل توانایی است و در صورتی که توانایی تحصیل مطلوب را به انسان داده باشد، در این مورد دعا کردن تحصیل حاصل است.31 گاهی، از باب مقایسه خود با دیگران، در طریق احساسات واقع می‌شویم و برای خویشتن چیزی طلب می‌کنیم که به ظاهر در زندگی دیگران می‌بینیم؛ در حالی که هر کس فرزند خصال خود و مسؤول اعمال خویشتن است. گاهی دعای شفاهی و گفتاری ما با درخواست استعداد و قابلیت ما متناسب و هماهنگ نیست؛ همچون کودکی که درخواست موفقیت در دانشگاه داشته باشد. گاهی با دل آلوده و یا خاطری پریشان او را می‌خوانیم. امام صادق(ع) می‌فرماید: (دل‌های خود را خوب وارسی کنید. ببینید آیا دلتان پاک است یا در آن علاقه به غیر خدا نیز وجود دارد. اگر در آن جز خدا نبود، آن گاه هر چه خواستید از خدا درخواست کنید که خدا می‌دهد.32) چون دعای موحد مستجاب است و موحد کسی است که در قلبش جز اعتقاد به حق چیزی راه نیافته باشد. امام حسن(ع) می‌فرماید: (اگر کسی مواظب قلبش باشد تا هواجس و خاطراتی که مورد رضای خدا نیست در آن خطور نکند، من ضامنم که مستجاب الدعوه باشد.33) تا مَن مطرح است، محرومیت انسان از فیض حتمی است. گفتم که کی ببخشی برجان ناتوانم گفت آن زمان که نبْود جان در میانه حائل‌34 از ورای حجاب نفسانیت درخواست کردن در واقع خود را خواندن است. (افرأیت من اتّخذ الِهَة هواه؛ آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده است.35) با کسوت ظلم وتعدی به بندگان خدا دست را به سوی آسمان بلند کردن، تمسخر خویشتن است. چون ثمره ظلم قساوت دل است و سختی دل به معنای قطع رشته ارتباطی است میان آسمان و زمین. اگر رمز و راز و نحوه چینش شماره‌های خط ارتباطی با محبوب رابدانیم، درخواست همان و اجابت همان. آری، خداوند در فاعلیتش کامل است و در اجابتش هیچ نقصی راه ندارد و هر چه نقص و سستی در شاکله این ارتباط است از ناحیه ما است. خداوند اجابت را می‌داند، ما باید نحوه خواندن را بیاموزیم! 36 مرد این ره باش تا بگشایَدَت سرمتاب از راه تا بنمایَدَت بی‌خودی می‌گفت در پیش خدای کای خدا آخر دَری بر مَن گشای‌ رابعه آن‌جا مگر بنشسته بود گفت: ای غافل کِی این دَر بسته بود؟37 پی‌نوشت: 1. غافر(40):60. 2. همان. 3. حکمت عبادات، جوادی آملی، ص‌236. 4. انعام(6):101. 5. حکمت عبادات، ص‌216. 6. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج‌1، ح 2122. 7. قال الله تعالی: یابن آدم قُمْ اِلَیَّ أَمْسِ الیک و أَمْسِ إِلَیَّ اُهَرْوِلُ الیک؛ همان، ج‌8، ح 16344. 8. نهج البلاغه، خطبه‌193. 9. بیست گفتار، مطهری، ص 285. 10. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر. 11. الرحمن(55):3و4. 12. علق(96):5. 13. حدید(57):4. 14. انفال(8):24. 15. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج‌93، ص‌313. 16. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر. 17. اصول کافی، ج‌1، ص‌139. 18. زخرف(43):84. 19. توبه(9):78. 20. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر. 21 - 23. همان. 24. بحارالانوار، ج 72،ص 107. 25. نمل(27):62. 26. حکمت عبادات، ص‌234. 27. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر. 28. بیست گفتار، ص‌289. 29. مثنوی معنوی. 30. بقره(2):216. 31. بیست گفتار، ص‌295. 32. امالی، شیخ مفید، ص‌67. 33. اصول کافی، ج‌2، ص‌67. 34. حافظ 35. جاثیه(45):23. 36. حکمت عبادات، ص‌230 - 232. 37. منطق‌الطیر، عطار.
عنوان سوال:

چرا برخی دعاهای ما مستجاب نمی شود؟


پاسخ:

او خدای ما است، خدای خوب و مهربان.
از ما خواسته که او را بخوانیم.(ادعونی) 1
و او همواره پاسخگوی نیازهای ما است.(استجب لکم)2 حقیقت دعا برای آن است که خدا انسان را به حضور بپذیرد و انسان خدایش را زیارت کند. در برجسته‌ترین تعبیرات مناجات شعبانیه چنین می‌خوانیم: (وَ اَقْبِل اِلَیَّ اِذا ناجَیْتُک؛ مناجات من تنها برای آن است که تو به من رو کنی، نه برای آن که چیزی به من بدهی.)
حکمت دعا همان روح دعا است که داعی خود را در مشهد و مَنْظَر مَدْعُو(آن که او را می‌خواند) بداند و او را که خدای سبحان است، شاهد خویشتن کند. شاهدی که با این مشهود پیوند دیگری برقرار می‌سازد. 3
هستی ما به دست او است. از این رو، قابلیت و ضعف و نیاز ما را می‌داند؛ خَلَقَ کُلَّ شی‌ء و هو بکل شی‌ء علیم.4 پس سزاوار نیست که در پیشگاه صاحب هستی سخن از مقام و علم و ثروت و دارایی به میان آورد. بنده باید چیزی به عنوان هدیه نزد مولا ببرد که مولا آن را نداشته باشد وگرنه این هدیه ارزشمند نیست. انسان نیز که بنده خدا است، باید چیزی به عنوان هدیه پیش خدا ببرد که خداوند آن را نداشته باشد؛ و این نداشتن هم کمال باشد. اگر بنده در محضر خداوند بگوید من علم آوردم که آن جا خزائن عظیمِ علم است. اگر بگوید قدرت و خدمت آوردم، آن جا که همه قدرت لایزال الاهی است. اگر بگوید ایثار آوردم، او محض ایثار و احسان است .پس انسان پیش خدا چه چیزی ببرد؟! در شرفیابی عبد به حضور مولا، غیر از مسکنت و ضعف و عجز و ناله و ابتهال و تضرع چیز دیگری مطلوب نیست؛ و این حالت عجز و اظهار نداری هم کمال است. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: (خدایا بس است از نظر عزت برای من که تو پروردگار و خدای من باشی و این افتخار برای من بس که من بنده چون تو خدایی باشم.) من به ربوبیت تو و عبودیت خود اعتراف می‌کنم و لذا در پیشگاه مولا باید عجز و ذلت و حقارت خویش را تقدیم داشت و گرنه بقیه امور آن جا فراوان است.5
با این همه او منتظر و مشتاق ارتباط ما است. چه می‌گویم؟!
آیا ممکن است خداوند، با همه عظمت و بزرگی، مشتاق بنده‌ای حقیر و مسکین همچون من باشد؟ آری. به فرموده امام باقر(ع): (به درستی که خشنودی خداوند از بازگشت بنده‌اش بیش‌تر است تا از فردی که در دل شب تاریک مرکب سواری و توشه‌اش را گم کرده باشد و یکباره آن را بیابد.)6
اگر به سوی او حرکت کنیم، حضرتش شتابان به استقبالمان می‌آید.7
با این که ما محتاج اوییم و او از ما بی‌نیاز است، ما را از کتم عدم به عرصه وجود آورد در حالی که از طاعت ما بی‌نیاز و از معصیت ما ایمن بود؛ (همانا خداوند سبحان پدیده‌ها را در حالی آفرید که از اطاعتشان بی‌نیاز و از نافرمانی آنان در امان بود.)8
او عزیز است و عزت انسان در گرو ارتباط با او است. (انسان وقتی که از غیر خدا چیزی را درخواست می‌کند، احساس ذلت می‌کند؛ اما وقتی از خداوند چیزی را طلب می‌کند، احساس عزت می‌کند. از این رو، دعا هم طلب است و هم مطلوب. هم وسیله است و هم غایت، هم مقدمه است و هم نتیجه. اولیای الاهی هیچ چیزی را به اندازه دعا خوش نداشتند و همه خواهش‌ها و آرزوهای خود را با محبوب واقعی در میان می‌گذاشتند و بیش از آن اندازه که به درخواست و مطلوب خویش اهمیت دهند، به خود طلب و راز و نیاز اهمیت می‌دادند.9)
(ای که یادت یادآوران را شرف است، ای که سپاست سپاس‌گزاران را پیروزی است، ای که ستایشت ستایشگران را عزت است، ای که درگاهت برجویندگان باز است.10)
او به ما سخن گفتن و بیان آموخت؛ (خلق الانسان عَلَّمَهُ البیان.11) آنچه نمی‌دانستیم به ما تعلیم داد؛ (عَلَّمَ الانسان مالم یعلم.12) او با همه ما است، هر جا که باشیم؛ (هو معکم اینما کنتم.13) او به ما نزدیک است، نزدیک‌تر از ما به خویشتن؛ (ان الله یحول بین المرء و قلبه.14) او کریم است و دوست دارد ما هم کریم باشیم و با سخاوت. مردی در حضور رسول اکرم(ص) در مقام دعا عرض کرد: خدایا، پیامبر(ص) و مرا بیامرز. حضرت فرمود: چرا دور رحمت خداوند را سنگ چین کردی؟ چرا فقط من و تو؟ همه مؤمنان را دعا کن. (اذا دعا احدکم فلیعم فانّه اوجب للدعا؛ هر گاه دعا می‌کنید به دعای خود عمومیت دهید که اجابت را حتمی می کند.15)
او وزش نسیم لطیف نَجوا را در شبستان دل مشاهده می‌کند و سمت و سوی توجّه دیده‌ها را می‌داند. (ای که منظور هر کس را که اراده تقاضایی از تو کند، می‌دانی. ای که ضمیر خاموشان را می‌خوانی، ای که ناله ناتوانان را می‌شنوی، ای که سرشک ترسیدگان را می‌نگری.16)
میان ما و حضرتش هیچ واسطه نیست و هیچ حجابی بین دل ما و آستانش حائل نیست؛ (هیچ حجابی بین خدا و خلق خدا نیست.17) میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست؛ (تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز.)
خداوند پاسخگوی نیاز اهل آسمان است؛ همان‌گونه که اجابت کننده در خواست اهل زمین؛ (هوالذی فی السماء اِلهٌ و فی الارض اِلهٌ.18)
برای سخن گفتن با او به غریو و بانگ و فریاد نیاز نیست؛ (اَلَمْ یَعْلَمُوا اّنَّ اللَّه یَعْلَمَ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ اَنَّ اللَّه عَلاَّمُ الغیوب.19)
نه وقت خاصی برای ارتباط بااو مشخص شده است؛ (یا رّبَّ اللَّیْلِ وَ النَّهار.20) و نه جا و مکانی بدان اختصاص یافته است؛ (یا رب الصحاری والقفار یا رب البراری و البحار؛ ای پروردگار صحراها و کویرها و ای پروردگار بیابان‌ها و دریاها.21)
نه از کثرت درخواست خسته می‌شود؛ (یا مَنْ لا یُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّین؛ ای آن که اصرار در خواست کنندگان او را به ستوه نیاورد.22) و نه خط ارتباطی بااو اشغال می‌گردد؛ (ای که تو را شنیدن چیزی از شنیدن چیز دیگر باز نمی‌دارد، ای که تو را گفتاری از گفتار دیگر مشغول نمی‌سازد، ای که تو را پرسشی از پرسشی به اشتباه در نمی‌اندازد، ای که تو را چیزی حجاب چیزی نتواند بود.23)
کافی است باور کنیم هیچ نیستیم و هیچ نداریم. امام صادق(ع) فرمود: (اگر خواستید دعای شما مستجاب شود، ابتدا از غیر خدا قطع امید کرده و ناامید شوید تا دلتان به هیچ قدرتی جز حق تکیه نکند. آنگاه دعا کنید یقیناً این دعا مستجاب است.24)
خدای سبحان می‌فرماید: (امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء.25) اله و رب آن است که بتواند مضطر را اجابت کند و آن‌ها که قدرت اجابت مضطر را ندارند، اله نیستند. آن کس که نظام آفرینش را آفرید خدا است و هم او مشکلات شما را حل می‌کند.26 در یک لحظه می‌تواند پاسخگوی همه خلایق باشد؛ (یا مجیب الدعوات؛ ای پاسخگوی درخواست‌ها.27)
گاهی به زبان دعا می‌کنیم اما از کد ارتباطی دل غافلیم. در دعا باید تمام ذرات وجود انسان مظهر خواستن و طلب گردد و واقعاً آنچه می‌خواهد به صورت یک احتیاج و استدعا و حاجت در آید. همان طوری که اگر در یک نقطه بدن احتیاجی پیدا شود، تمام اعضا و جوارح شروع به فعالیت می‌کنند و حتی ممکن است عضوی به مقدار زیاد از کار خود بکاهد برای جبران آن احتیاج؛ مثلاً اگر تشنگی بر انسان غلبه کند، اثر تشنگی در وَجَنات وی هویدا می‌گردد و حلق و کبد و معده و لب و زبان و کام همه می‌گویند: آب. اگر هم در آن حال بخوابد، آب را خواب می‌بیند؛ چون واقعاً بدن محتاج آب است. حال روحی و معنوی انسان که جزئی از عالم خلقت است، نسبت به کل جهان همین گونه است. روح انسان جزئی است از عالم وجود. اگر واقعاً خواهش و احتیاجی در وجودش پیدا شود، دستگاه عظیم خلقت او را مهمل نمی‌گذارد. فرق است بین خواندن دعا و دعای واقعی. تا دل انسان با زبان هماهنگی نداشته باشد، دعای او واقعی نیست. 28

هر چه رویید از پی محتاج رَست
تابیاید طالبی چیزی که جست
هر که جویا شد بیابد عاقبت
مایه‌اش درد است و اصل مرحمت
هر کجا دردی دوا آن جا رود
هر کجا فقری نوا آن جا رود
هر کجا مشکل جواب آن جا رود
هر کجا پستی است آب آن جا رود
آب کم جو، تشنگی‌آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست 29
گاهی چیزی را از حضرتش درخواست می‌کنیم که به صلاح ما نیست؛ (عسی ان تحبّوا شیئاً و هو شرٌّ لکم.)30
و گاه به خاطر سستی و جبران تن پروری دست به دعا برمی داریم. دعا باید در موردی باشد که انسان دسترسی به مطلوب ندارد و ناتوان است. اما اگر خداوند کلید حاجتی را به دست انسان داده و او کفران نعمت می‌کند و از به کار بردن آن کلید مضایقه می‌کند و از خدا می‌خواهد که آن در را بگشاید، البته چنین دعایی قابل استجابت نیست. دعا برای تحصیل توانایی است و در صورتی که توانایی تحصیل مطلوب را به انسان داده باشد، در این مورد دعا کردن تحصیل حاصل است.31
گاهی، از باب مقایسه خود با دیگران، در طریق احساسات واقع می‌شویم و برای خویشتن چیزی طلب می‌کنیم که به ظاهر در زندگی دیگران می‌بینیم؛ در حالی که هر کس فرزند خصال خود و مسؤول اعمال خویشتن است.
گاهی دعای شفاهی و گفتاری ما با درخواست استعداد و قابلیت ما متناسب و هماهنگ نیست؛ همچون کودکی که درخواست موفقیت در دانشگاه داشته باشد.
گاهی با دل آلوده و یا خاطری پریشان او را می‌خوانیم. امام صادق(ع) می‌فرماید: (دل‌های خود را خوب وارسی کنید. ببینید آیا دلتان پاک است یا در آن علاقه به غیر خدا نیز وجود دارد. اگر در آن جز خدا نبود، آن گاه هر چه خواستید از خدا درخواست کنید که خدا می‌دهد.32) چون دعای موحد مستجاب است و موحد کسی است که در قلبش جز اعتقاد به حق چیزی راه نیافته باشد. امام حسن(ع) می‌فرماید: (اگر کسی مواظب قلبش باشد تا هواجس و خاطراتی که مورد رضای خدا نیست در آن خطور نکند، من ضامنم که مستجاب الدعوه باشد.33) تا مَن مطرح است، محرومیت انسان از فیض حتمی است.

گفتم که کی ببخشی برجان ناتوانم
گفت آن زمان که نبْود جان در میانه حائل‌34
از ورای حجاب نفسانیت درخواست کردن در واقع خود را خواندن است. (افرأیت من اتّخذ الِهَة هواه؛ آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده است.35)
با کسوت ظلم وتعدی به بندگان خدا دست را به سوی آسمان بلند کردن، تمسخر خویشتن است. چون ثمره ظلم قساوت دل است و سختی دل به معنای قطع رشته ارتباطی است میان آسمان و زمین. اگر رمز و راز و نحوه چینش شماره‌های خط ارتباطی با محبوب رابدانیم، درخواست همان و اجابت همان. آری، خداوند در فاعلیتش کامل است و در اجابتش هیچ نقصی راه ندارد و هر چه نقص و سستی در شاکله این ارتباط است از ناحیه ما است. خداوند اجابت را می‌داند، ما باید نحوه خواندن را بیاموزیم! 36

مرد این ره باش تا بگشایَدَت
سرمتاب از راه تا بنمایَدَت
بی‌خودی می‌گفت در پیش خدای
کای خدا آخر دَری بر مَن گشای‌
رابعه آن‌جا مگر بنشسته بود
گفت: ای غافل کِی این دَر بسته بود؟37
پی‌نوشت:

1. غافر(40):60.
2. همان.
3. حکمت عبادات، جوادی آملی، ص‌236.
4. انعام(6):101.
5. حکمت عبادات، ص‌216.
6. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج‌1، ح 2122.
7. قال الله تعالی: یابن آدم قُمْ اِلَیَّ أَمْسِ الیک و أَمْسِ إِلَیَّ اُهَرْوِلُ الیک؛ همان، ج‌8، ح 16344.
8. نهج البلاغه، خطبه‌193.
9. بیست گفتار، مطهری، ص 285.
10. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر.
11. الرحمن(55):3و4.
12. علق(96):5.
13. حدید(57):4.
14. انفال(8):24.
15. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج‌93، ص‌313.
16. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر.
17. اصول کافی، ج‌1، ص‌139.
18. زخرف(43):84.
19. توبه(9):78.
20. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر.
21 - 23. همان.
24. بحارالانوار، ج 72،ص 107.
25. نمل(27):62.
26. حکمت عبادات، ص‌234.
27. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر.
28. بیست گفتار، ص‌289.
29. مثنوی معنوی.
30. بقره(2):216.
31. بیست گفتار، ص‌295.
32. امالی، شیخ مفید، ص‌67.
33. اصول کافی، ج‌2، ص‌67.
34. حافظ
35. جاثیه(45):23.
36. حکمت عبادات، ص‌230 - 232.
37. منطق‌الطیر، عطار.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین