برای پاسخ به این سؤال که اصلا آیا عشق اشکال شرعی دارد یا خیر، باید ابتدا مقصود از عشق را مشخص کنیم. عشق دو معنا دارد: یکی معنای عوامانه‌ی آن که همان طغیان شهوت جنسی است و واقعا نامیدن این امر به عشق، جفا در حق عشق است. قطعا چنین طغیانی، مطلوب نیست و فضیلت کش است و انسان تنها با کمک عفاف و تسلیم نشدن در برابر آن سود می‌برد. اما معنای دیگر آن، عشق پاک و خالص و راستین است که نه تنها مذموم نیست، بلکه می‌تواند مرکب خوبی برای کمال انسان شود. اگر در زبان عامیانه گاه گفته می‌شود عشق شرعا اشکال دارد، قطعا معنای اول آن مورد نظر است و اشکال شرعی آن نیز روشن است. زیرا طغیان شهوت جنسی، موجب خروج از حریم‌هایی است که انسان به طور طبیعی در آن محدوده عمل می‌کند و در پاسخ سؤال قبل توضیح دادیم. بهترین معیار تفکیک این دو عشق، آن است که در نوع اول، انسان از خود بیرون نمی‌رود و محبوب را فقط برای خود می‌خواهد و برای همین با وصال به محبوب، آتش عشق فروکش می‌کند و خاموش می‌شود. اما در مورد دوم، انسان محبوب را به خاطر خود محبوب می‌خواهد. محبوب در نظرش با عظمت و قابل احترام است و حاضر است خود را فدای خواسته‌های او کند تا حدی که اگر محبوبش بخواهد این عاشق از او دور باشد و اصلا به سمت او نرود، عاشق واقعی، خواست محبوب را برخواست خود ترجیح می‌دهد و به قول باباطاهر: من از درمان و درد و وصل و هجران‌ پسندم آنچه را جانان پسندد یعنی حتی اگر او مایل به هجران من باشد، من هجران را بر وصل ترجیح می‌دهم. به قول آن شاعر عرب: احب وصال‌ها و تحب فراقی‌ فأترک ما احب لما تحب )من وصال او را می‌خواهم و او فراق مرا. پس آنچه را دوست دارم به خاطر آنچه او دوست دارد رها می‌کنم و فراق را بر وصال ترجیح می‌دهم. . این نوع احساسات است که اگر به اوج و کمال برسد آثار خیر فراوانی دارد و بزرگ‌ترین عامل اخلاقی و تربیتی است. زیرا مهم‌ترین مسأله‌ی اخلاق، مبارزه با خودپرستی است و اگر کسی از خودپرستی خارج شد، دیگر تا خداپرستی راه چندانی باقی نمانده است. چنین عشقی، با وصال، نه تنها خاموش نمی‌شود، بلکه تندتر و تیزتر می‌شود. قرآن کریم نام این عشق را )مودت( و )رحمت( می‌گذارد و رابطه‌ی زن و شوهر را با این دو لفظ نشان می‌دهد. چنین عشقی نه قابل توصیه است نه قابل مخالفت، زیرا اصلا چنین عشقی ارادی و اختیاری نیست و از این نظر بسیار شبیه مصیبت است. به کسی نمی‌توان گفت )خود را به مصیبت بینداز( اما اگر مصیبتی بر کسی وارد شد و او با نیروی صبر و رضا آن راتحمل کرد، بسیار باعث تکامل او شود. )مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه‌ی علی )ع(، صص 46 - 65. . اکنون که ماهیت عشق معلوم شد، سه مطلب را باید خاطر نشان کرد: نکته‌ی اول این که در عشق میان دو جنس مخالف، اسلام با طراحی ازدواج و محدود کردن روابط شهوانی به روابط بین زن و شوهر به نحوی برنامه‌ریزی کرده است که عشق واقعی ایجاد شود، چرا که اساسا عشق واقعی زمانی پدید می‌آید که محدودیتی در روابط دختر و پسر باشد. اگر دختران و پسران بتوانند بی‌هیچ محدودیتی به راحتی به همدیگر دسترسی داشته باشند، دیگر عشقی پیدا نمی‌شود و این مطلبی است که نه تنها علمای اسلامی بلکه بسیاری از دانشمندان غربی نیز آن را پذیرفته‌اند؛ تا جایی که حتی از نظر ویل دورانت، حیا امری اکتسابی است: )حیا امری غریزی نیست، بلکه اکتسابی است. زنان دریافتند که دست و دل‌بازی مایه‌ی طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند... خودداری از گشاده‌رویی و امساک در بذل و بخشش، بهترین سلاح برای شکار مردان است. اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشریح می‌کردند توجه ما به آن جلب می‌شد، ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک می‌گردید. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بی‌آن که بداند حس می‌کند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می‌دهد.( )ویل دورانت، لذات فلسفه، به نقل از مرتضی مطهری، مسأله‌ی حجاب، صص 70 - 71. . )به طور کلی، رابطه‌ای است میان در دسترس نبودن و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گران بهایی از طرف دیگر؛ هم چنان که رابطه‌ای است میان عشق و سوز از یک طرف و هنر و زیبایی از طرف دیگر. یعنی عشق در زمینه‌ی در دسترس نبودن‌ها می‌شکفد و هنر و زیبایی در زمینه‌ی عشق رشد و نمو می‌کند. برتراندراسل می‌گوید: از لحاظ هنر مایه‌ی تأسف است که به آسانی بتوان به زنان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد، بدون آن که غیر ممکن گردد.( )مرتضی مطهری، همان، ص 72. . ویل دورانت در جایی دیگر می‌گوید: )آنچه بجوییم و نیابیم، عزیز و گران‌بها می‌شود. زیبایی، به قدرت میل بستگی دارد و میل با اقناع و ارضا ضعیف و با منع و جلوگیری، قوی می‌شود.(. )ویل دورانت، لذات فلسفه: به نقل از مرتضی مطهری، همان، ص 73. . از همه عجیب‌تر سخنی است که یکی از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک نقل می‌کند. او می‌گوید: )من معتقدم که زن هم باید مثل فیلم پر هیجان و پر آنتریک باشد، بدین معنی که ماهیت خود را کم‌تر نشان دهد و برای کشف خود، مرد را به نیروی تخیل و تصور زیادی وادارد. باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند، یعنی کم‌تر ماهیت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای کشف آنان بیش‌تر به خود زحمت دهد... زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و روی‌بندی که به کار می‌بردند، خود به خود جذاب می‌نمودند و همین موضوع جاذبه‌ی نیرومندی به آنان می‌داد. اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان می‌دهند، حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان می‌رود و همراه آن، جاذبه‌ی او هم کاسته می‌شود.( امروز یکی از خلأهایی که در دنیای اروپا و آمریکا وجود دارد، خلأ عشق است. در کلمات دانشمندان اروپایی، زیاد این نکته به چشم می‌خورد که اولین قربانی آزادی و بی‌بندوباری امروز زنان و مردان، عشق و شور و احساسات بسیار شدید و عالی است. در جهان امروز، هرگز عشق‌هایی از نوع عشق‌های شرقی از قبیل عشق‌های لیلی و مجنون و خسرو و شیرین رشد و نمود نمی‌کند. )مرتضی مطهری، همان، صص 73 - 74. . نکته دوم این است که عشق، وحدت طلب است؛ یعنی عاشق واقعی، عاشق یکی است نه عاشق چند نفر؛ زیرا عشق یعنی انسان همه هستی و دار و ندار خود را در پای کسی بریزد و اگر کسی بگوید من عاشق دو نفر مختلف هستم، یعنی همه‌ی هستی‌ام را برای هیچ یک به تنهایی اختصاص نداده‌ام. قرآن کریم هم با اشاره به همین مطلب، توضیح می‌دهد که خداوند برای هیچ انسانی دو قلب قرار نداده است. )ما جعل الله یرجل من قلبین فی جوفه. تنها در صورتی می‌توان عاشق چند نفر بود که عشق به هر یک عین عشق به دیگری باشد و آن‌ها در طول هم باشند نه در عرض هم؛ مانند عشق به ائمه اطهار علیهم‌السلام، و این مطلب ما را وارد نکته سوم می‌کند. نکته‌ی سوم این که عشق واقعی می‌تواند زمینه‌ساز تکامل انسان باشد و اسلام قطعا چنین عشقی را حرمت می‌نهد. اما چنین عشقی فقط در میان همسران رخ نمی‌دهد، بلکه چهره‌ی دیگر آن عشق، به اولیای خداست که انسان را به بهترین وجهی به سمت خدا می‌کشاند و علت تأکید فراوان بر محبت اهل‌بیت، که حتی قرآن کریم آن را مزد رسالت پیامبر )ص( دانسته )شوری 42 / 23. قل لا اسألکم علیه اجرا الا المودة فی القربی. ، همین است.
عاشق شدن از نظر شرعی چه اشکالی دارد؟
برای پاسخ به این سؤال که اصلا آیا عشق اشکال شرعی دارد یا خیر، باید ابتدا مقصود از عشق را مشخص کنیم. عشق دو معنا دارد: یکی معنای عوامانهی آن که همان طغیان شهوت جنسی است و واقعا نامیدن این امر به عشق، جفا در حق عشق است. قطعا چنین طغیانی، مطلوب نیست و فضیلت کش است و انسان تنها با کمک عفاف و تسلیم نشدن در برابر آن سود میبرد. اما معنای دیگر آن، عشق پاک و خالص و راستین است که نه تنها مذموم نیست، بلکه میتواند مرکب خوبی برای کمال انسان شود.
اگر در زبان عامیانه گاه گفته میشود عشق شرعا اشکال دارد، قطعا معنای اول آن مورد نظر است و اشکال شرعی آن نیز روشن است. زیرا طغیان شهوت جنسی، موجب خروج از حریمهایی است که انسان به طور طبیعی در آن محدوده عمل میکند و در پاسخ سؤال قبل توضیح دادیم. بهترین معیار تفکیک این دو عشق، آن است که در نوع اول، انسان از خود بیرون نمیرود و محبوب را فقط برای خود میخواهد و برای همین با وصال به محبوب، آتش عشق فروکش میکند و خاموش میشود. اما در مورد دوم، انسان محبوب را به خاطر خود محبوب میخواهد. محبوب در نظرش با عظمت و قابل احترام است و حاضر است خود را فدای خواستههای او کند تا حدی که اگر محبوبش بخواهد این عاشق از او دور باشد و اصلا به سمت او نرود، عاشق واقعی، خواست محبوب را برخواست خود ترجیح میدهد و به قول باباطاهر:
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
یعنی حتی اگر او مایل به هجران من باشد، من هجران را بر وصل ترجیح میدهم. به قول آن شاعر عرب:
احب وصالها و تحب فراقی
فأترک ما احب لما تحب )من وصال او را میخواهم و او فراق مرا. پس آنچه را دوست دارم به خاطر آنچه او دوست دارد رها میکنم و فراق را بر وصال ترجیح میدهم. .
این نوع احساسات است که اگر به اوج و کمال برسد آثار خیر فراوانی دارد و بزرگترین عامل اخلاقی و تربیتی است. زیرا مهمترین مسألهی اخلاق، مبارزه با خودپرستی است و اگر کسی از خودپرستی خارج شد، دیگر تا خداپرستی راه چندانی باقی نمانده است. چنین عشقی، با وصال، نه تنها خاموش نمیشود، بلکه تندتر و تیزتر میشود. قرآن کریم نام این عشق را )مودت( و )رحمت( میگذارد و رابطهی زن و شوهر را با این دو لفظ نشان میدهد. چنین عشقی نه قابل توصیه است نه قابل مخالفت، زیرا اصلا چنین عشقی ارادی و اختیاری نیست و از این نظر بسیار شبیه مصیبت است. به کسی نمیتوان گفت )خود را به مصیبت بینداز( اما اگر مصیبتی بر کسی وارد شد و او با نیروی صبر و رضا آن راتحمل کرد، بسیار باعث تکامل او شود. )مرتضی مطهری، جاذبه و دافعهی علی )ع(، صص 46 - 65. .
اکنون که ماهیت عشق معلوم شد، سه مطلب را باید خاطر نشان کرد:
نکتهی اول این که در عشق میان دو جنس مخالف، اسلام با طراحی ازدواج و محدود کردن روابط شهوانی به روابط بین زن و شوهر به نحوی برنامهریزی کرده است که عشق واقعی ایجاد شود، چرا که اساسا عشق واقعی زمانی پدید میآید که محدودیتی در روابط دختر و پسر باشد. اگر دختران و پسران بتوانند بیهیچ محدودیتی به راحتی به همدیگر دسترسی داشته باشند، دیگر عشقی پیدا نمیشود و این مطلبی است که نه تنها علمای اسلامی بلکه بسیاری از دانشمندان غربی نیز آن را پذیرفتهاند؛ تا جایی که حتی از نظر ویل دورانت، حیا امری اکتسابی است:
)حیا امری غریزی نیست، بلکه اکتسابی است. زنان دریافتند که دست و دلبازی مایهی طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند... خودداری از گشادهرویی و امساک در بذل و بخشش، بهترین سلاح برای شکار مردان است. اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشریح میکردند توجه ما به آن جلب میشد، ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک میگردید. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بیآن که بداند حس میکند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر میدهد.( )ویل دورانت، لذات فلسفه، به نقل از مرتضی مطهری، مسألهی حجاب، صص 70 - 71. .
)به طور کلی، رابطهای است میان در دسترس نبودن و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گران بهایی از طرف دیگر؛ هم چنان که رابطهای است میان عشق و سوز از یک طرف و هنر و زیبایی از طرف دیگر. یعنی عشق در زمینهی در دسترس نبودنها میشکفد و هنر و زیبایی در زمینهی عشق رشد و نمو میکند. برتراندراسل میگوید: از لحاظ هنر مایهی تأسف است که به آسانی بتوان به زنان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد، بدون آن که غیر ممکن گردد.( )مرتضی مطهری، همان، ص 72. .
ویل دورانت در جایی دیگر میگوید: )آنچه بجوییم و نیابیم، عزیز و گرانبها میشود. زیبایی، به قدرت میل بستگی دارد و میل با اقناع و ارضا ضعیف و با منع و جلوگیری، قوی میشود.(. )ویل دورانت، لذات فلسفه: به نقل از مرتضی مطهری، همان، ص 73. .
از همه عجیبتر سخنی است که یکی از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک نقل میکند. او میگوید: )من معتقدم که زن هم باید مثل فیلم پر هیجان و پر آنتریک باشد، بدین معنی که ماهیت خود را کمتر نشان دهد و برای کشف خود، مرد را به نیروی تخیل و تصور زیادی وادارد. باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند، یعنی کمتر ماهیت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای کشف آنان بیشتر به خود زحمت دهد... زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و رویبندی که به کار میبردند، خود به خود جذاب مینمودند و همین موضوع جاذبهی نیرومندی به آنان میداد. اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان میدهند، حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان میرود و همراه آن، جاذبهی او هم کاسته میشود.(
امروز یکی از خلأهایی که در دنیای اروپا و آمریکا وجود دارد، خلأ عشق است. در کلمات دانشمندان اروپایی، زیاد این نکته به چشم میخورد که اولین قربانی آزادی و بیبندوباری امروز زنان و مردان، عشق و شور و احساسات بسیار شدید و عالی است. در جهان امروز، هرگز عشقهایی از نوع عشقهای شرقی از قبیل عشقهای لیلی و مجنون و خسرو و شیرین رشد و نمود نمیکند. )مرتضی مطهری، همان، صص 73 - 74. .
نکته دوم این است که عشق، وحدت طلب است؛ یعنی عاشق واقعی، عاشق یکی است نه عاشق چند نفر؛ زیرا عشق یعنی انسان همه هستی و دار و ندار خود را در پای کسی بریزد و اگر کسی بگوید من عاشق دو نفر مختلف هستم، یعنی همهی هستیام را برای هیچ یک به تنهایی اختصاص ندادهام. قرآن کریم هم با اشاره به همین مطلب، توضیح میدهد که خداوند برای هیچ انسانی دو قلب قرار نداده است. )ما جعل الله یرجل من قلبین فی جوفه. تنها در صورتی میتوان عاشق چند نفر بود که عشق به هر یک عین عشق به دیگری باشد و آنها در طول هم باشند نه در عرض هم؛ مانند عشق به ائمه اطهار علیهمالسلام، و این مطلب ما را وارد نکته سوم میکند.
نکتهی سوم این که عشق واقعی میتواند زمینهساز تکامل انسان باشد و اسلام قطعا چنین عشقی را حرمت مینهد. اما چنین عشقی فقط در میان همسران رخ نمیدهد، بلکه چهرهی دیگر آن عشق، به اولیای خداست که انسان را به بهترین وجهی به سمت خدا میکشاند و علت تأکید فراوان بر محبت اهلبیت، که حتی قرآن کریم آن را مزد رسالت پیامبر )ص( دانسته )شوری 42 / 23. قل لا اسألکم علیه اجرا الا المودة فی القربی. ، همین است.
- [سایر] عاشق شدن از نظر شرعی چه اشکالی دارد؟
- [آیت الله سیستانی] جراحی وعمل بینی از نظر شرعی اشکالی ندارد (برای زنان)؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] دفن کردن چند میّت در کنار هم از نظر شرعی اشکالی دارد؟
- [سایر] با سلام اقای مرادی اگه یک دختر به یک پسر عاشق شود ولی پسر نداند آیا دختر میتواند به او تلفن بزندو تمام خواسته هایش را به او بگویدواز نظر شرعی چه حکمی داردیا علی
- [سایر] من عاشق دختر عموی خودم هستم. نظر اسلام در خصوص ازدواج فامیلی چیست؟
- [سایر] به نظر شما عاشق شدن از طریق نگاه، تنها هوس و شهوته یا می تونه نشانه ای از عشق واقعی باشه؟ اگه عاشق، مذهبی و پایبند به اصول باشه چطور؟ پسری 20 ساله هستم.
- [سایر] نظر شما در مورد عاشق شدن پسر به پسر چه می باشد؟ لطفا هرچه سریعتر جواب دهید.
- [سایر] آیا سرخ شدن سینه که حد شرعی برای آن تعیین شده اشکالی ندارد؟
- [سایر] آیا بازی کودک با کامپیوتر در طول روز 30 دقیقه از نظر تربیتی اشکالی دارد؟
- [سایر] از لحاظ علمی و شرعی دیدن تصاویر و فیلم های جنسی و مستهجن (سکسی) چه اشکالی دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] فتوا دادن و اظهار نظر کردن در مسائل شرعی برای کسی که مجتهد نیست (یعنی قادر به استنباط احکام از مدارک و دلایل آن نمی باشد) حرام است و هرگاه بدون اطلاع اظهار نظر کند، مسؤول اعمال تمام کسانی است که به گفته او عمل می کنند.
- [آیت الله علوی گرگانی] احکام وطن بر جایی که صرف نظر از آن کرده است جاری نیست چه در آنجا ملک داشته باشد یا نه، وچه در آنجا شش ماه مانده باشدیانه.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی که سفرش سفر معصیت است در اثناء راه از قصد خود برگردد، چنانچه باقیمانده راه هشت فرسخ یا بیشتر باشد و یا مجموع رفتن و برگشتن هشت فرسخ است باید نماز را شکسته بخواند، ولی بعکس اگر به قصد معصیت سفر نکرده، ولی در بین راه قصدش تغییر کند و بقیه راه را برای معصیت برود، باید نماز را تمام بخواند، اما آنچه را قبلاً شکسته خوانده اشکالی ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر بخواهند درچند دیگشیره بپزند، استعمالکفگیر در دیگهایی که جوشیده اشکالی ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر به اندازه رکوع خم شود ولی دستها را به زانو نگذارد، اشکالی ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر انسان برای معالجه کسی ناچار شود که به عورت او نگاه کند، اشکالی ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر وضوی بعضی از اعضاء را ارتماسی و بعضی را غیر ارتماسی انجام دهد اشکالی ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] پوشیدن لباس ابریشمی برای زن در نماز و غیر نماز اشکالی ندارد.
- [آیت الله بروجردی] پوشیدن لباس ابریشمی برای زن در نماز و غیر نماز اشکالی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه یقین دارد سفر او هشت فرسخ است و نماز را شکسته بخواند، بعد بفهمد هشت فرسخ نبوده، نمازش باطل است و باید آن را اعاده کند و چهار رکعت بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید، اما اگر یقین داشت مسافت مورد نظر هشت فرسخ نیست و در اثناء راه فهمید که هشت فرسخ بوده باید نماز را شکسته بخواند و اگر تمام خوانده اعاده کند.