پاسخ از حجت الاسلام حسین دهنوی: خیر . این کارها ، انگیزه مهمی برای جدایی نیست . موردی بود که آقا میگفتند : من میخواهم در دوران عقد ازهمسرم جدا شوم . زیرا انگشت ها یش کشیده نیست . هر انسان عاقلی میداند ، این ها انگیزه واقعی برای جدا شدن نیست . مواردی داشتیم که می خواستند جدا شوند ، چون قد خانم کوتاه بود . چاقی و لاغری ، هیچ کدام نمیتواند انگیزه جدایی باشند . مثلا موردی داشتیم که تنبلی چشم داشتند یا موردی داشتیم که خیلی مهم نبود . بیماریهای خاص ، بحث دیگری دارد . مثل اینکه ، لکه کوچکی روی بدن خانم بوده و نفهمیده ام وخانم هم فکر نمی کرده مهم باشد یا مثلا ، جایی خراش برداشته و جایش مانده است . هیچ کدام ازاین ها ، نمی تواند عامل جدایی باشد . پانزده درصد طلاق ها دردوران عقد اتفاق می افتد و یکی ازعوامل جدی آن ، همین مسائل بی اهمیت است . گاهی سرچشمه اش همین علت ها است ولی بها نه ی دیگری را مطرح میکنند . چرا جوانان ما این اندیشه را دارند ؟ فکر میکنم ، علت این است که اهمیت ازدواج برایشان حل نشده و نمی دانند که ازدواج ، مهمترین رویداد زندگشان است . لذا این جوری برخود میکنند و شاید بخاطرهمین است که ، درست ازدواج نمی کنند و نکات مهم را در ازدواج رعایت نمی کنند و احساسی رفتارمی کنند و عاقلانه ازدواج نمیکنند و چون اهمیت ازدواج برایشان حل نشده ، راحت می خواهند جدا شوند . نکته دیگر اینکه ، متوجه پیامدهای جدایی نیستند . مخصوصاً دختران عزیر . بله شما عقد کرده اید و دوشیزه خانم هستید و اگر بخاطر این مسائل کم اهمیت جدا شوید ، درست است که این جدایی در زمان عقد بوده ، ولی روی سرنوشت شما ، اثر میگذارد و این یک واقعیت است . چون فرصت های شما خیلی کم میشود و فرصت ها از بین میرود . البته نباید این طور بشود . چون نمیخواهم صحه بگذارم . خواستگار می آید و وقتی می فهمند ایشان ، در عقد بوده اند و بهم زده اند ، جلو نمی آیند یا آقا خواستگاری می رود و خانواده دختر ، وقتی می فهمند که آقا عقد کرده ، پس می زنند . نباید این جوری باشد و این چیز خوبی نیست . یکی از فلسفه های دوران عقد، همین دوران تجدید نظر بودن آن است و اگر یک دلیل واقعی ، برای جدایی پیدا کردند ، از هم جدا شوند و بعد ، هیچ مشکلی پیش نیاید . گاهی بدی های طرف را خوب می بینند ، این بخاطر عشقی است که آنها را کر و کورکرده است و بخاطر همین ، مثلا قد دختر و انگشتان او را نمی بینند . www. ch3.iribtv.ir
چون خانواده همسرم برایم کت و شلوار نخریدند و خودم خریدم ، مورد تمسخر دیگران قرارگرفته ام و میخواهم ازهمسرم جدا شوم . آیا اینکار درست است ؟
پاسخ از حجت الاسلام حسین دهنوی:
خیر . این کارها ، انگیزه مهمی برای جدایی نیست . موردی بود که آقا میگفتند : من میخواهم در دوران عقد ازهمسرم جدا شوم . زیرا انگشت ها یش کشیده نیست . هر انسان عاقلی میداند ، این ها انگیزه واقعی برای جدا شدن نیست . مواردی داشتیم که می خواستند جدا شوند ، چون قد خانم کوتاه بود . چاقی و لاغری ، هیچ کدام نمیتواند انگیزه جدایی باشند . مثلا موردی داشتیم که تنبلی چشم داشتند یا موردی داشتیم که خیلی مهم نبود . بیماریهای خاص ، بحث دیگری دارد . مثل اینکه ، لکه کوچکی روی بدن خانم بوده و نفهمیده ام وخانم هم فکر نمی کرده مهم باشد یا مثلا ، جایی خراش برداشته و جایش مانده است . هیچ کدام ازاین ها ، نمی تواند عامل جدایی باشد . پانزده درصد طلاق ها دردوران عقد اتفاق می افتد و یکی ازعوامل جدی آن ، همین مسائل بی اهمیت است . گاهی سرچشمه اش همین علت ها است ولی بها نه ی دیگری را مطرح میکنند . چرا جوانان ما این اندیشه را دارند ؟ فکر میکنم ، علت این است که اهمیت ازدواج برایشان حل نشده و نمی دانند که ازدواج ، مهمترین رویداد زندگشان است . لذا این جوری برخود میکنند و شاید بخاطرهمین است که ، درست ازدواج نمی کنند و نکات مهم را در ازدواج رعایت نمی کنند و احساسی رفتارمی کنند و عاقلانه ازدواج نمیکنند و چون اهمیت ازدواج برایشان حل نشده ، راحت می خواهند جدا شوند . نکته دیگر اینکه ، متوجه پیامدهای جدایی نیستند . مخصوصاً دختران عزیر . بله شما عقد کرده اید و دوشیزه خانم هستید و اگر بخاطر این مسائل کم اهمیت جدا شوید ، درست است که این جدایی در زمان عقد بوده ، ولی روی سرنوشت شما ، اثر میگذارد و این یک واقعیت است . چون فرصت های شما خیلی کم میشود و فرصت ها از بین میرود . البته نباید این طور بشود . چون نمیخواهم صحه بگذارم . خواستگار می آید و وقتی می فهمند ایشان ، در عقد بوده اند و بهم زده اند ، جلو نمی آیند یا آقا خواستگاری می رود و خانواده دختر ، وقتی می فهمند که آقا عقد کرده ، پس می زنند . نباید این جوری باشد و این چیز خوبی نیست . یکی از فلسفه های دوران عقد، همین دوران تجدید نظر بودن آن است و اگر یک دلیل واقعی ، برای جدایی پیدا کردند ، از هم جدا شوند و بعد ، هیچ مشکلی پیش نیاید . گاهی بدی های طرف را خوب می بینند ، این بخاطر عشقی است که آنها را کر و کورکرده است و بخاطر همین ، مثلا قد دختر و انگشتان او را نمی بینند .
www. ch3.iribtv.ir
- [سایر] با سلام-خواستگاری دارم که در جلسه اول خواستگاری به بهانه اینکه ماه صفر است نه گل ونه شیرینی آورده بود در ضمن کت شلوار که لباس رسمی است هم نپوشیده بود و خیلی خیلی ساده لباس پوشیده بود آیا من حساسم یا کار ایشان درست بوده؟آیا بعد از ازدواج میتوان نوع لباس پوشیدن فرد را تغییر داد؟هو تک پسر خانواده است و من میترسم که بچه ننه باشد-من لیسانس شیمی متولد20آذر 63و او فوق دیپلم علوم اجتماعی متولد20آذر61است
- [سایر] من و شوهرم زندگی بسیار خوب و عاشقانه ای با هم داریم و هیچ مشکلی در روابطمان نداریم. ولی مشکل من مربوط به روابط خانواده همسرم با من می باشد. بدین صورت که گاهی رفتارهایی از خانواده همسرم سر می زند که بسیار مرا ناراحت می کند. هر بار که از شوهرم می خواهم که این رفتار زننده آنها را به آنان گوشزد کند، از اینکار سرباز می زند. در صورتیکه اگر حرف یا حدیثی در خانواده من پیش بیاید که سبب دلخوریش شود با خانواده ام در میان می گذارم تا رعایت حالش بشود. حالا می خواهم بپرسم آیا ایراد از من است که این خواهش را از شوهرم دارم یا کار درست را ایشان انجام می دهد؟ در ضمن من اصلاً خواهان این نیستم که اهانت یا بی احترامی به خانواده شوهرم شود. چون من در روابط خودم با آنها بسیار دقیق و محترمانه عمل می کنم. خودم هم بخاطر اینکه آدم خجالتی هستم توان انجام این کار را ندارم.
- [سایر] سلام خسته نباشید. من مشکلی برایم پیش آمده که از حل آن عاجز مانده ام و از شما راهنمایی میخواهم. من از یک خانواده مذهبی هستم. ... خصوصی... . ببخشید که طولانی شد. منتظر راهنمایی شما در سایت هستم.البته تا قبل از پایان ماه مبارک.متشکرم.
- [سایر] سلام علیکم. خانواده و همسرم بنده را ترک کردند و بنده را دیوانه خطاب میکنند و علتش را هم مطالعات زیاد اینجانب در زمینه فلسفه و منطق میدانند. البته این طرز برخوردشان با من نیز در من اثر کرده و بنده را تا حدودی تندخو کرده. همسرم هم به این بهانه منزل را ترک کرده و مشکلات بزرگی برایم ایجاد نموده.و قصد جدایی دارد. نمیدانم چه کنم لطفا راهنمائیم کنید.
- [سایر] سلام . در مورد اختلال هویت جنسیتی میخواستم بگم من خودم یک نمونه بارزش هستم دختری با خوی مردانه که خانواده ای دارد که نمی توانند یک دختر را با خوی مردانه تحمل کنند و جالب تر اینکه هیچ تلاشی هم نمی کنند که مشکل حل شود / دختری که چیزی از زن بودن نمیداند لباس اون شلوار جین وتی شرت پسرونه /بدون اینکه کلمه ای عاطفی یا محبت آمیز بلد باشم / بدون اینکه حتی غذایی برای پختن بلد باشم /مثل مردا تا دیر وقت کار کردن /خستگی ناپذیر / بادی بیلدینگ کار کردن /توجه نداشتن به آرایش و زیور آلات و کلا چیزای جینگولی که به دخترا مربوط میشود /ترجیح دادن کت و شلوار به دامن ووو /عاشق تنهایی سفر کردن و کارای پر خطر وفقط از دختر بودن چادر روهمراه دارم /حتی مدل دست دادن و ادبیاتم مثل آقایان هست .
- [سایر] سلام خانم کهتری همسر من از لحاظ مالی در حد متوسط است و اگر من چیزی ازش بخواهم شده با قرض برایم تهیه میکند.من وقتی ب بازار میروم و مثلا یک شلوار لی میبینم ک قیمتش را مثلا هفتادهزار میگوید از آن شلوار میگذرم چون حس میکنم زیاد است هرچیزی را به اندازه میخرم مثلا مانتو50شلوار30 و...اما جدیدا با خودم میگویم چرا نمیخرم؟یعنی ما بیچاره ایم و.....یا مثلا یکی از فامیل هایمان لباس 200هزارتومانی خریده من دوباره همین فکر را میکنم تکرار و تکرار.من بیشتر لباسهای مجلسیم را مادر شوهرم برایم دوخته و بیشتر خرجش را مادرشوهرم داده نصفش هم شوهرم.و فقط تابحال یک لباس 50تومانی مجلسی خریده ام.ب سر کمد لباسهایم میروم و میگویم ببین بیشتر لباسهای من ارزان است.ب نظر شما افکارم درست است؟ممنون
- [سایر] در جشن عقد من و همسرم از عموهای ایشان فقط یکی از خانواده های عمویش حضور داشتند،در همان روز عقد بغض گلوی شوهرم رو گرفته بود و این من بودم که بهش دلداری دادم اما پس از مراسم همچنان بهش تبریک هم نگفته اند،در حال حاضر نامزدم از من انتظار دارد که بدون هیچ دعوتی به خانه عموهایش برویم اما من گفتم وقتی آنها یک تبریک هم نگفته اند دوست ندارم برویم اما او به من می گوید میخواهم ببینم خجالت می کشند یا نه ؟ من از شما یه راهنمایی میخواهم تا مشکلاتمون حل شود و آرامشی که با شوهرم انتظارش را داریم برسیم با تشکر.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید. یک سوال داشتم آن هم این که چند سال است که ازدواج کرده ام و مشکل چندانی با همسرم نداشتم تا این که کم کم به این موضوع پی بردم که اعضای نزدیک خانواده همسرم (به دلیل فوت پدر وی در سن کودکی) کمک های بی دریغی از لحاظ مادی از زمان کودکی تا قبل از ازدواج می کرده اند. از زمانی که این مطلب را فهمیده ام تمام رفتارهای اطرافیان (خانواده همسرم) برایم غیرقابل تحمل شده و مدام فکر می کنم با تحقیر به ما نگاه می کنند و درباره ما فکر می کنند( با این که الان همسر من فوق لیسانس و دانشجوی دکتری است) . تمام رفتارها را حمل بر تحقیر می گذارم و فکر می کنم هیچ کس برای همسر من و در نتیجه برای من احترام لازم را قایل نیست. چطور با این موضوع کنار بیایم؟ این قضیه باعث شده احترام همسرم پیش خود من هم کم بشود....
- [سایر] من 4 ماهه که ازدواج کرده ام و به دلیل مشکلات مالی سرکاری هستم که از 7 صبح تا 7 شب است.مشکل خاصی ندارم فقط کمی بی پولی اذیتم میکند حوصله هیچ کس و هیچ چیز و هیچ جا را ندارم احساس میکنم هیچی منو خوشحال نمیکند نه میتونم درست با همسرم رابطه خوبی داشته باشم نه با اطرافیان.احساس افسردگی میکنم میخواهم قرص فلوکستین بخورم تا درمان شوم . میشه منو راهنمایی کنین؟!
- [سایر] باسلام.خدمت مشاور محترم تک دختر یه خانواده شش نفره ام.از همان کودکی مهارت ارتباط برقرار کردن رو نداشتم وهمیشه تنها بودم .والان هم که 28سال از سنم میگذره وازدواج کردم وصاحب فرزندی هستم نیمتونم زیاد با اطرافیان ارتباط برقرار کنم.در جمع های خانوادگی معمولا ساکت هستم چون واقعا نمیدونم چی باید بگم.به خاطر همین اخلاقم حس میکنم هیشکی از بودن با من لذت نمیبره وهمیشه خودم وتنها میبینم خیلی افسرده شدم.این اخلاق من حتی باعث شده بقیه فک کنن که من چون آدم مغروری هستم اینطوریم.البته من همیشه سعی کردم اگر حرف نمیزنم حداقل چهره خندانی داشته باشم اما متاسفانه بازم سوظن ها نسبت به من کاهش پیدا نکرده.برای همین دوست دارم همیشه تنها باشم اما همسرم مخالف اینکار من است.خانواده همسرم خانواده پرجمعیتی است