قبل از پرداختن به پاسخ، به ذکر چند نکته می پردازیم: اول. تعریف جرم. حقوق دانان معمولا جرم را به این صورت تعریف می کنند: فعل یا ترک فعلی که از نظر خارجی به نظم، صلح و آرامش لطمه وارد می کند و قانون بدین دلیل با مجازات، ضمانت اجرایی برای آن فراهم می سازد. و یا، فعل یا ترک فعلی که توسط قانون پیش بینی شده و مجازات بر آن تعلّق گرفته و قابل استناد به فاعل است. برخی نیز تعریف را و سیع تر کرده اند و هر گونه تجاوز مادی به حقوق جزا را جرم می شناسند.[1] (مقصود از تجاوز مادی آن است که تجاوز از مرحله ی فکری به مرحله ی اجرا در آید).[2] تعریف های فوق نشان می دهد که جرم، یک مفهوم حقوقی است؛ برخلاف گناه که یک مفهوم اخلاقی است. دوم. تعریف حقوق. طبق یک اصطلاح، حقوق عبارت است از نظام حاکم بر رفتار اجتماعی شهروندان یک جامعه؛ یعنی مجموعه ی بایدها و نبایدهایی که اعضای یک جامعه ملزم به رعایت آنها هستند.[3] و احکام حقوقی، احکامی هستند که مقام های ذی صلاح برای تأمین مصالح دنیوی انسان ها وضع می کنند و ناظر به ارتباطات افراد یک جامعه با یکدیگر می باشد.[4] سوم. تعریف اخلاق: از صفات و افعال اختیاری انسان، از آن جهت که دارای تأثیر مثبت یا منفی در رسیدن به کمال انسانی است، بحث می کند. موضوع و قلمرو اخلاق، منحصر به ملکات نفسانی یا رفتار اجتماعی انسان نیست، بلکه شامل همه ی صفات اکتسابی و افعال اختیاری او می شود.[5] چهارم. تفاوت های اخلاق با حقوق. تفاوت های گوناگونی بین آن دو وجود دارد که برخی از مهم ترین آنها از این قرار است: 1. مسائل حقوقی، به حوزه ی روابط اجتماعی محدود است؛ ولی مسائل اخلاقی، شامل همه ی رفتارهای اختیاری انسان، حتّی موارد کاملا شخصی و ارتباط او با خدا هم می شود. 2. احکام حقوقی، ضامن اجرای بیرونی دارد؛ یعنی نیرویی اجتماعی، مثل دولت، مردم را به رعایت آنها الزام می کند و متخلّفان و خاطیان را کیفر می دهد؛ اما احکام اخلاقی، چنین ضامن اجرایی ندارند و تنها ضامن اجرای درونی دارد. 3. بایدها و نبایدهای اخلاقی، ثابت و کلی و جاودانی اند؛ امّا بایدها و نبایدهای حقوقی، کم و بیش دست خوش تغییرات و دگرگونی هایی می گردند.[6] پنجم. ارتباط اخلاق با حقوق. ما معتقدیم که دین، مجموعه ای از معارف نظری و احکام عملی است، و احکام عملی دین، هرسه قلمروِ ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با خودش، و ارتباط انسان با دیگران را در بر می گیرد؛ بنابراین، شامل اخلاق و حقوق هم می شود. و این چنین نیست که این دو حوزه کاملا از هم جدا باشند و هیچ ربطی به هم نداشته باشند؛ زیرا اولا، مسائل مشترکی وجود دارد که از یک نظر، حقوقی و از نظری دیگر، اخلاقی هستند؛ مانند مسائلی که در زمینه ی روابط اجتماعی مطرح می شوند و در عین این که می توانند در تکامل روحی و معنوی انسان مؤثّر باشند، مورد حمایت دولت قرار می گیرند و ضمانت اجرای بیرونی پیدا می کنند و ثانیاً، موضوع بسیاری از مسائل اخلاقی را مفاهیم حقوقی تشکیل می دهد؛ فی المثل لزوم وفای به عهد، محتوای یک قاعده ی اخلاقی است که قرار دادهای حقوقی نیز داخل در موضوع آن هستند؛ حرمت غصب، مضمون یک قاعده ی اخلاقی دیگر است که در زمینه ی یک امر حقوقی، یعنی مالکیت، جریان پیدا می کند. و ثالثاً، اخلاق می تواند به عنوان یکی از منابع حقوق، مطرح باشد؛ یعنی به این صورت که احکام حقوقی با توجّه و عنایت به احکام اخلاقی وضع شوند. با توجه به نکات ذکر شده، در مراحلی به پاسخ پرسش مطرح شده می پردازیم: 1. گناه از آن جهت که یک مفهوم اخلاقی است، اگرچه تا به مرحله ی جرم نرسد و حکم حقوقی پیدا نکند، ضمانت اجرایی بیرونی ندارد و دولت اسلامی حق ندارد گناهکار را مجازات کند؛ لیکن ضمانت اجرای درونی دارد، که همان وجدان و فطرت انسانی فرد گناهکار است و او باید به ندای وجدان خویش پاسخ گوید، تا آلوده به گناه نشود. 2. فرد گناهکار، تکویناً آزاد است که به این ضمانت اجرایی درونی خویش توجّهی نکند؛ یعنی از آن جا که رسیدن به سعادت ابدی انسانی در گرو این است که آدمی با انتخاب و اختیار خودْ راه سعادت را برگزیند، خداوند متعال، امکان پیمودن هردو راه خیر و شر، و نیز میل و گرایش به هر دو مسیر را در نهاد وی خلق کرده است. امّا تشریعاً، این آزادی وجود ندارد و خدای سبحان به وسیله ی انبیایِ عظام، بدبختی ها و ظلمت هایی را که ارتکاب گناه در پی دارد، به انسان گوشزد کرده است، تا برای انسان عذری در ارتکاب معصیت باقی نماند. 3. وظیفه ی جامعه ی اسلامی در برخورد با فرد گناهکار، امر به معروف و نهی از منکر است که شارع مقدس آن را به عنوان یک فریضه، بر تک تک افراد جامعه الزام می نماید؛ و باید توجّه داشت که نهی از منکر، صرفاً تقبیح اخلاقی ناشی از احساس انزجار صوری نیست، بلکه این نهی و تقبیح به سبب رابطه ای است که گناه با انحطاط واقعی فرد و جامعه دارد؛ چرا که تأثیر اعمال اختیاری انسان (اعم از اعمال خیر یا شر)، در تکامل یا تنزّل روحی او، تأثیری حقیقی و عقلانی، و بر اساس قانون علیّت است[7] و به هیچ وجه تابع آرا، سلیقه های شخصی و قراردادهای اجتماعی نیست. پس نباید این تقبیح اخلاقی را بی اهمّیّت شمرد و چنین پنداشت که این تقبیح، صرفاً ابراز احساسات مردم است و ربطی به سعادت و شقاوت حتمی انسان ندارد.(چنان که این پندار از متن پرسش، به ذهن می آید). 4. دیدگاه اسلام با دیدگاه لیبرالیسم، در باب آزادی، متفاوت است؛ اسلام تلاش می کند که افراد آزاد، از آزادی خود در جهت رشد و تعالی روحی و اخلاقی شان استفاده کنند، تا در نتیجه، به سعادت و کمال خویش که همان قرب حق است نایل گردند. اما در دیدگاه لیبرالیسم تا جایی که ممکن است، آزادی بر همه ی ارزش های انسانی مقدّم است، و تنها محدودیت آزادی در موردی است که با آزادی دیگران تزاحم داشته باشد، و ورای این محدودیت، همه چیز آزاد است؛ فی المثل نیرنگ و فریب، آزاد است؛ زیرا ظاهراًبا آزادی هیچ کس دیگری برخورد پیدا نمی کند. فرد فریبکار می تواند، مثلا در باب فواید مواد مخدر، مشروبات الکلی و سایر مفاسد اجتماعی، آنقدر در گوش یک نوجوان بی خبر و ناآگاه بخواند (و یا در نشریات مقاله بنویسد) تا او را فریب دهد. این امور آزاد است؛ و وقتی اعتراض می شود که این آزادی منجر به فاسد شدن جوانان و نوجوانان بی گناه جامعه می شود، می گویند: به هر حال، این بهایی است که ما باید برای آزادی بپردازیم!! از این رو، آزادی لیبرالیستی برای بشریّتْ بسیار خطرناک است و می تواند فاجعه به بار آورد. به همین نسبت، نظریه پردازانی که در کشور ما به رواج چنین آزادیی می اندیشند و می کوشند چنین آزادی ویرانگری را از متون اسلامی و قرآن کریم استفاده کنند، افکار و نوشته هایشان خطرناک است. به عنوان نمونه به سخنان زیر توجه کنید: گناه و اشتباه و اختلاف، آن روی سکه ی آزادی و اختیار و انتخاب است. تنها در دنیایی که آزادی نیست، هیچ گناهی ارتکاب نمی شود، خطایی روی نمی دهد و اختلافی نمی افتد و چنین دنیایی هرچه هست، دنیایی انسانی نیست. خطا و اختلاف و پیچیدگی های زندگی انسانی، بهایی است که او برای آزادی خود می پردازد. در داستان خلقت، قصه ی انسان با اختیار و گناه آغاز شده و اول مدافعِ آزادی انسان، آفریننده و پروردگار او بوده است.[8] نویسنده ی مزبور، مبنای لیبرالیستی اصالت و تقدّم آزادی را بر سایر ارزش های انسانی پذیرفته است و تلاش می کند تا متون دینی را مطابق این رأی تفسیرنماید! غافل از این که در قرآن کریم، داستان خلقت، با تعلیم اسمای الهی به آدم، آغاز می شود؛ اسمایی که انسان کامل را به اوج کمال برتری از ملائکه می رساند و او را مسجود فرشتگان می سازد. و در این داستان، مسئله ی گناه و آزادی در گناه، یک مسئله ی فرعی است که می خواهد به انسان گوشزد کند که، رسیدن به این کمالات در گرو آن است که تو از آزادی و اختیار خود حُسن استفاده را ببری، و گرنه، اگر با پیروی از هوا و هوس شیطانی، از این اختیار و آزادی، سوء استفاده کنی دچار بیچارگی و فلاکت و هبوط در زمین می شوی، و در زمین، رنج خواهی کشید. پس، کسی که از روی انصاف در آیات قرآن کریم نظر کند، به وضوح در می یابد که سعادت انسان در گرو این است که، با وجود توان بر انجام کارهای ناشایست، مرتکب آن نشود؛ نه این که هر گناهی را آزادانه تجربه کند و بعد از چشیدن مزه ی آن، آن را رها کند. بزرگان گفته اند که هر چیزی را نباید تجربه کرد؛ ای بسا تجربه ی مزه ی شیرین یک گناه، سالیان سال انسان را در ظلمت و تباهی فرو برد. گناه نکردن، آسان تر از توبه کردن است. پی نوشتها: [1]. رضا نوربهاء، زمینه ی حقوق جزای عمومی، ص131132. [2]. منشأ اختلاف تعریف های جرم در این است که بعضی از حقوق دانان، جرم را سه عنصری (عنصر قانونی مادی معنوی) می دانند و در نتیجه معتقدند که جرم باید در قانون پیش بینی شده باشد؛ و برخی دیگر جرم را دو عنصری (عنصر مادی و معنوی) دانسته و در نتیجه، پیش بینی در قانون را لازم نمی دانند. برای توضیح بیش تر ر.ک: هوشنگ شامبیانی، حقوق جزای عمومی، ج1، ص55 - 56. [3]. محمد تقی مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن، ج1، ص24؛ برای آشنایی با دیگر معانی اصطلاحی حقوق، ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، در آمدی بر حقوق اسلامی، ج 1، ص38. [4]. محمد تقی مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن، ج1، ص18. [5]. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، ج1، ص200. [6]. همان، ص202. و حقوق و سیاست در قرآن، ج1، ص2223. [7]. منظور ما از علیّت در این جا، علیّت فیزیکی نیست، بلکه نوعی علیّت روانی و متافیزیکی است. [8]. ناصر فکوهی و دیگران، خط قرمز، آزادی اندیشه و بیان و حد و مرزهای آن، ص60. منبع: تساهل و تسامح، محمد تقی اسلامی، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).
آیا در جامعه ی اسلامی، گناه تا به مرحله ی جرم نرسد آزاد است (هر چند قابل تقبیح اخلاقی باشد)؟
قبل از پرداختن به پاسخ، به ذکر چند نکته می پردازیم:
اول. تعریف جرم. حقوق دانان معمولا جرم را به این صورت تعریف می کنند:
فعل یا ترک فعلی که از نظر خارجی به نظم، صلح و آرامش لطمه وارد می کند و قانون بدین دلیل با مجازات، ضمانت اجرایی برای آن فراهم می سازد.
و یا، فعل یا ترک فعلی که توسط قانون پیش بینی شده و مجازات بر آن تعلّق گرفته و قابل استناد به فاعل است.
برخی نیز تعریف را و سیع تر کرده اند و هر گونه تجاوز مادی به حقوق جزا را جرم می شناسند.[1] (مقصود از تجاوز مادی آن است که تجاوز از مرحله ی فکری به مرحله ی اجرا در آید).[2]
تعریف های فوق نشان می دهد که جرم، یک مفهوم حقوقی است؛ برخلاف گناه که یک مفهوم اخلاقی است.
دوم. تعریف حقوق. طبق یک اصطلاح، حقوق عبارت است از نظام حاکم بر رفتار اجتماعی شهروندان یک جامعه؛ یعنی مجموعه ی بایدها و نبایدهایی که اعضای یک جامعه ملزم به رعایت آنها هستند.[3] و احکام حقوقی، احکامی هستند که مقام های ذی صلاح برای تأمین مصالح دنیوی انسان ها وضع می کنند و ناظر به ارتباطات افراد یک جامعه با یکدیگر می باشد.[4]
سوم. تعریف اخلاق: از صفات و افعال اختیاری انسان، از آن جهت که دارای تأثیر مثبت یا منفی در رسیدن به کمال انسانی است، بحث می کند. موضوع و قلمرو اخلاق، منحصر به ملکات نفسانی یا رفتار اجتماعی انسان نیست، بلکه شامل همه ی صفات اکتسابی و افعال اختیاری او می شود.[5]
چهارم. تفاوت های اخلاق با حقوق. تفاوت های گوناگونی بین آن دو وجود دارد که برخی از مهم ترین آنها از این قرار است:
1. مسائل حقوقی، به حوزه ی روابط اجتماعی محدود است؛ ولی مسائل اخلاقی، شامل همه ی رفتارهای اختیاری انسان، حتّی موارد کاملا شخصی و ارتباط او با خدا هم می شود.
2. احکام حقوقی، ضامن اجرای بیرونی دارد؛ یعنی نیرویی اجتماعی، مثل دولت، مردم را به رعایت آنها الزام می کند و متخلّفان و خاطیان را کیفر می دهد؛ اما احکام اخلاقی، چنین ضامن اجرایی ندارند و تنها ضامن اجرای درونی دارد.
3. بایدها و نبایدهای اخلاقی، ثابت و کلی و جاودانی اند؛ امّا بایدها و نبایدهای حقوقی، کم و بیش دست خوش تغییرات و دگرگونی هایی می گردند.[6]
پنجم. ارتباط اخلاق با حقوق. ما معتقدیم که دین، مجموعه ای از معارف نظری و احکام عملی است، و احکام عملی دین، هرسه قلمروِ ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با خودش، و ارتباط انسان با دیگران را در بر می گیرد؛ بنابراین، شامل اخلاق و حقوق هم می شود. و این چنین نیست که این دو حوزه کاملا از هم جدا باشند و هیچ ربطی به هم نداشته باشند؛ زیرا اولا، مسائل مشترکی وجود دارد که از یک نظر، حقوقی و از نظری دیگر، اخلاقی هستند؛ مانند مسائلی که در زمینه ی روابط اجتماعی مطرح می شوند و در عین این که می توانند در تکامل روحی و معنوی انسان مؤثّر باشند، مورد حمایت دولت قرار می گیرند و ضمانت اجرای بیرونی پیدا می کنند و ثانیاً، موضوع بسیاری از مسائل اخلاقی را مفاهیم حقوقی تشکیل می دهد؛ فی المثل لزوم وفای به عهد، محتوای یک قاعده ی اخلاقی است که قرار دادهای حقوقی نیز داخل در موضوع آن هستند؛ حرمت غصب، مضمون یک قاعده ی اخلاقی دیگر است که در زمینه ی یک امر حقوقی، یعنی مالکیت، جریان پیدا می کند. و ثالثاً، اخلاق می تواند به عنوان یکی از منابع حقوق، مطرح باشد؛ یعنی به این صورت که احکام حقوقی با توجّه و عنایت به احکام اخلاقی وضع شوند.
با توجه به نکات ذکر شده، در مراحلی به پاسخ پرسش مطرح شده می پردازیم:
1. گناه از آن جهت که یک مفهوم اخلاقی است، اگرچه تا به مرحله ی جرم نرسد و حکم حقوقی پیدا نکند، ضمانت اجرایی بیرونی ندارد و دولت اسلامی حق ندارد گناهکار را مجازات کند؛ لیکن ضمانت اجرای درونی دارد، که همان وجدان و فطرت انسانی فرد گناهکار است و او باید به ندای وجدان خویش پاسخ گوید، تا آلوده به گناه نشود.
2. فرد گناهکار، تکویناً آزاد است که به این ضمانت اجرایی درونی خویش توجّهی نکند؛ یعنی از آن جا که رسیدن به سعادت ابدی انسانی در گرو این است که آدمی با انتخاب و اختیار خودْ راه سعادت را برگزیند، خداوند متعال، امکان پیمودن هردو راه خیر و شر، و نیز میل و گرایش به هر دو مسیر را در نهاد وی خلق کرده است. امّا تشریعاً، این آزادی وجود ندارد و خدای سبحان به وسیله ی انبیایِ عظام، بدبختی ها و ظلمت هایی را که ارتکاب گناه در پی دارد، به انسان گوشزد کرده است، تا برای انسان عذری در ارتکاب معصیت باقی نماند.
3. وظیفه ی جامعه ی اسلامی در برخورد با فرد گناهکار، امر به معروف و نهی از منکر است که شارع مقدس آن را به عنوان یک فریضه، بر تک تک افراد جامعه الزام می نماید؛ و باید توجّه داشت که نهی از منکر، صرفاً تقبیح اخلاقی ناشی از احساس انزجار صوری نیست، بلکه این نهی و تقبیح به سبب رابطه ای است که گناه با انحطاط واقعی فرد و جامعه دارد؛ چرا که تأثیر اعمال اختیاری انسان (اعم از اعمال خیر یا شر)، در تکامل یا تنزّل روحی او، تأثیری حقیقی و عقلانی، و بر اساس قانون علیّت است[7] و به هیچ وجه تابع آرا، سلیقه های شخصی و قراردادهای اجتماعی نیست. پس نباید این تقبیح اخلاقی را بی اهمّیّت شمرد و چنین پنداشت که این تقبیح، صرفاً ابراز احساسات مردم است و ربطی به سعادت و شقاوت حتمی انسان ندارد.(چنان که این پندار از متن پرسش، به ذهن می آید).
4. دیدگاه اسلام با دیدگاه لیبرالیسم، در باب آزادی، متفاوت است؛ اسلام تلاش می کند که افراد آزاد، از آزادی خود در جهت رشد و تعالی روحی و اخلاقی شان استفاده کنند، تا در نتیجه، به سعادت و کمال خویش که همان قرب حق است نایل گردند.
اما در دیدگاه لیبرالیسم تا جایی که ممکن است، آزادی بر همه ی ارزش های انسانی مقدّم است، و تنها محدودیت آزادی در موردی است که با آزادی دیگران تزاحم داشته باشد، و ورای این محدودیت، همه چیز آزاد است؛ فی المثل نیرنگ و فریب، آزاد است؛ زیرا ظاهراًبا آزادی هیچ کس دیگری برخورد پیدا نمی کند. فرد فریبکار می تواند، مثلا در باب فواید مواد مخدر، مشروبات الکلی و سایر مفاسد اجتماعی، آنقدر در گوش یک نوجوان بی خبر و ناآگاه بخواند (و یا در نشریات مقاله بنویسد) تا او را فریب دهد. این امور آزاد است؛ و وقتی اعتراض می شود که این آزادی منجر به فاسد شدن جوانان و نوجوانان بی گناه جامعه می شود، می گویند: به هر حال، این بهایی است که ما باید برای آزادی بپردازیم!!
از این رو، آزادی لیبرالیستی برای بشریّتْ بسیار خطرناک است و می تواند فاجعه به بار آورد. به همین نسبت، نظریه پردازانی که در کشور ما به رواج چنین آزادیی می اندیشند و می کوشند چنین آزادی ویرانگری را از متون اسلامی و قرآن کریم استفاده کنند، افکار و نوشته هایشان خطرناک است. به عنوان نمونه به سخنان زیر توجه کنید:
گناه و اشتباه و اختلاف، آن روی سکه ی آزادی و اختیار و انتخاب است. تنها در دنیایی که آزادی نیست، هیچ گناهی ارتکاب نمی شود، خطایی روی نمی دهد و اختلافی نمی افتد و چنین دنیایی هرچه هست، دنیایی انسانی نیست. خطا و اختلاف و پیچیدگی های زندگی انسانی، بهایی است که او برای آزادی خود می پردازد. در داستان خلقت، قصه ی انسان با اختیار و گناه آغاز شده و اول مدافعِ آزادی انسان، آفریننده و پروردگار او بوده است.[8]
نویسنده ی مزبور، مبنای لیبرالیستی اصالت و تقدّم آزادی را بر سایر ارزش های انسانی پذیرفته است و تلاش می کند تا متون دینی را مطابق این رأی تفسیرنماید! غافل از این که در قرآن کریم، داستان خلقت، با تعلیم اسمای الهی به آدم، آغاز می شود؛ اسمایی که انسان کامل را به اوج کمال برتری از ملائکه می رساند و او را مسجود فرشتگان می سازد. و در این داستان، مسئله ی گناه و آزادی در گناه، یک مسئله ی فرعی است که می خواهد به انسان گوشزد کند که، رسیدن به این کمالات در گرو آن است که تو از آزادی و اختیار خود حُسن استفاده را ببری، و گرنه، اگر با پیروی از هوا و هوس شیطانی، از این اختیار و آزادی، سوء استفاده کنی دچار بیچارگی و فلاکت و هبوط در زمین می شوی، و در زمین، رنج خواهی کشید.
پس، کسی که از روی انصاف در آیات قرآن کریم نظر کند، به وضوح در می یابد که سعادت انسان در گرو این است که، با وجود توان بر انجام کارهای ناشایست، مرتکب آن نشود؛ نه این که هر گناهی را آزادانه تجربه
کند و بعد از چشیدن مزه ی آن، آن را رها کند. بزرگان گفته اند که هر چیزی را نباید تجربه کرد؛ ای بسا تجربه ی مزه ی شیرین یک گناه، سالیان سال انسان را در ظلمت و تباهی فرو برد. گناه نکردن، آسان تر از توبه کردن است.
پی نوشتها:
[1]. رضا نوربهاء، زمینه ی حقوق جزای عمومی، ص131132.
[2]. منشأ اختلاف تعریف های جرم در این است که بعضی از حقوق دانان، جرم را سه عنصری (عنصر قانونی مادی معنوی) می دانند و در نتیجه معتقدند که جرم باید در قانون پیش بینی شده باشد؛ و برخی دیگر جرم را دو عنصری (عنصر مادی و معنوی) دانسته و در نتیجه، پیش بینی در قانون را لازم نمی دانند. برای توضیح بیش تر ر.ک: هوشنگ شامبیانی، حقوق جزای عمومی، ج1، ص55 - 56.
[3]. محمد تقی مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن، ج1، ص24؛ برای آشنایی با دیگر معانی اصطلاحی حقوق، ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، در آمدی بر حقوق اسلامی، ج 1، ص38.
[4]. محمد تقی مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن، ج1، ص18.
[5]. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، ج1، ص200.
[6]. همان، ص202. و حقوق و سیاست در قرآن، ج1، ص2223.
[7]. منظور ما از علیّت در این جا، علیّت فیزیکی نیست، بلکه نوعی علیّت روانی و متافیزیکی است.
[8]. ناصر فکوهی و دیگران، خط قرمز، آزادی اندیشه و بیان و حد و مرزهای آن، ص60.
منبع: تساهل و تسامح، محمد تقی اسلامی، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).
- [سایر] آیا تمام اسرای جنگی بدر، آزاد شدند یا کسی به عنوان برده در جامعه اسلامی باقی ماند؟
- [سایر] جامعه توحیدی در جامعه اسلامی چگونه تشکیل می شود؟
- [سایر] وظیفهی جنبش دانشجویی در کنار سایر اقشار جامعه برای رسیدن به جامعه اسلامی الگو چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا جامعه مسلمانان با جامعه اسلامی در احکام شهرسازی با هم متفاوت می باشد؟
- [سایر] در جامعه ای که فساد آن زیاد است، برای رسیدن به تکامل معنوی و اخلاقی چه باید کرد؟
- [سایر] سلام. جالب بود. من واقعا نمی دانستم که این جمله به این معناست. و حالا 1 سئوال جدید: من شنیده بودم که تمام گناهان تا به مرحله عمل نرسند گناه محسوب نمی شوند اما ریختن آبروی کسی حتی در مرحله تفکر نیز گناه است. آیا این صحت دارد؟
- [سایر] آیا بین ماهیت و روش اقتصاد اسلامی، در جامعه ی اسلامی، با ماهیت و وش اقتصاد غیراسلامی در جامعه ی غیراسلامی تفاوت وجود دارد، یا در نتایج؟
- [سایر] نقش رهبری در جامعه اسلامی چگونه است ؟
- [سایر] آیا بین ماهیت و روش اقتصاد اسلامی، در جامعه ی اسلامی، با ماهیت و وش اقتصاد غیراسلامی در جامعه ی غیراسلامی تفاوت وجود دارد، یا در نتایج؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اصولا در فقه اسلام برای پیشگیری از وقوع جرم در جامعه و تأمین جامعه از خطر مجرمین چه راههای حقوقی وجود دارد و این اقدامات در صورت وجود، تحت چه عناوین فقهی و مطابق کدام دلیل می باشند؟
- [آیت الله مظاهری] کار (زراعت، صنعت، تجارت و مانند آن) برای تأمین احتیاجات جامعه اسلامی واجب کفایی است، و هر کسی در فراخور حالش باید احتیاجات جامعه اسلامی را تأمین کند.
- [آیت الله مظاهری] اگر ماندن در بلاد کفر موجب وهن مملکت اسلامی شود حرام است، گرچه موجب مفسده دینی و اخلاقی نشود، بلکه اگر مملکت اسلامی احتیاج به او داشته باشد، ماندن در آنجا حرام است، گرچه موجب وهن برای مملکت اسلامی نباشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که در جامعه اسلامی زندگی می کند و از اعتقادات او خبر نداریم، پاک است و جستجو و تفتیش لازم نیست و نیز در جوامع غیر اسلامی چنانچه افرادی باشند که معلوم نباشد مسلمان هستند یا کافر، پاکند.
- [آیت الله مظاهری] در صورت تشخیص مصلحت، حاکم اسلامی چنانکه میتواند مجرم را عفو یا تخفیف در جرم دهد، میتواند در اجرای حدّ تخفیف دهد یعنی آن را تبدیل به تعزیر کند یا حدّ را اصلاً اجرا نکند.
- [آیت الله سیستانی] اگر به عهد خود عمل نکند ، گناه کرده است و باید کفاره بدهد ، یعنی : شصت فقیر را سیر کند ، یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد ، یا یک بنده آزاد کند .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . چون اقتصاد و تجارت جامعه مسلمانان در اثر غفلت هایی که شده و وابسته به بانک ها گردیده است، تا بانک ها وضع خود را با تعالیم اقتصادی اسلامی تطبیق نکرده اند، مسلمانان متمکن با همکاری یکدیگر مؤسسات قرض الحسنه اسلامی تأسیس کنند و این مخالفت علنی با احکام خدا را به اطاعت احکام او مبدل سازند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر کسی از روی اختیار به نذر خود عمل نکند گناه کرده و باید کفّاره بدهد و کفّاره نذر عبارت است از اطعام شصت فقیر، یا دو ماه پی در پی روزه گرفتن (یعنی سی و یک روز آن را پشت سر هم بجا آورد)، یا یک بنده آزاد کردن؛ و در زمان ما که بنده آزاد کردن موضوع ندارد در میان دو چیز دیگر مخیّر است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر قسم بخورد که کاری را انجام دهد یا ترک کند، مثلاً قسم بخورد که روزه بگیرد، یا دود استعمال نکند، چنانچه بدون عذر مخالفت کند گناه کرده است و باید کفّاره بدهد؛ یعنی یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را سیر کند، یا آنان را بپوشاند و اگر اینها را نتواند، باید سه روز پی در پی روزه بگیرد.
- [آیت الله سیستانی] اگر قسَم بخورد که کاری را انجام دهد یا ترک کند ، مثلاً قسَم بخورد که روزه بگیرد ، یا دود استعمال نکند ، چنانچه عمداً مخالفت کند گناه کرده است باید کفاره بدهد ، یعنی : یک بنده آزاد کند ، یا ده فقیر را سیر کند یا آنان را بپوشاند ، و اگر اینها را نتواند ، باید سه روز پی در پی روزه بگیرد .
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسب و کار و تلاش برای زندگی از طریق تجارت و زراعت و صنعت و مانند آن برای کسانی که مخارج همسر و فرزند خود را ندارند واجب است، همچنین برای حفظ نظام و تأمین احتیاجات جامعه اسلامی، و در غیر این صورت، مستحب مؤکد است، مخصوصاً برای کمک به فقرا و یا وسعت بخشیدن به زندگی خانواده.