قانون اساسی یک سلسه قوانین نسبتاً ثابتی است که افراد با صلاحیّت، متناسب با فرهنگ هر جامعه وضع میکنند. این قوانین، اساس و محور ادارهی جامعه شناخته شده، برای دورههای طولانی قابل اجرا هستند و با توجه به دوام و در امان بودن از تغییرات پیدرپی، کلّی و محدود میباشند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی که حاصل مبارزهی طولانی و خونبار ملت ایران در سایه رهبریهای خردمندانهی امام خمینی (رض) بود، مردم مسلمان ایران با رأی قاطع خود، ولایت خدا و اسلام را در قالب جمهوری اسلامی، برای ادارهی حیات اجتماعی خود، خواستار شدند. با توجّه به ضرورت قانون برای جامعه، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را که به اعتراف کارشناسان و حقوقدانان از مترقّیترین قوانین اساسی دنیا به شمار میآید جمعی از مجتهدان و اسلامشناسان و نخبگان امت، تدوین کردهاند. در آغاز این قانون، مقدّمهای است که با توجه به مبناها و ارزشها و هدفهای جمهوری اسلامی، به معرفی ماهیّت و رسالت قانون اساسی پرداخته است؛ همچنین در رأس اصول آن همانند سایر قانونهای اساسی، اصولی کلی و کلیدی و تغییر ناپذیر که اصول و قوانین دیگر، در چارچوب آن شکل میگیرند گنجانده شده است. مطالعهی آن مقدّمه و بررسی این اصول کلی، جایگاه دین در قانون اساسی را به خوبی روشن میسازد. رعایت اصول و ضوابط اسلامی و موافقت با احکام اسلام، نکتهای است که قانون اساسی، یکپارچه آن را نشان میدهد. بر این اساس هر قانونی که مخالف شرع و موازین اسلام باشد، دارای ارزش و اعتبار نخواهد بود. این نکته؛ به ویژه در اصل چهارم قانون اساسی با صراحت بازگو شده است: کلیّهی قوانین و مقررّات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس اسلام باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همهی قانون اساسی و قوانین و مقرّرات دیگر، حاکم است و تشخیص این امر به عهدهی فقهای شورای نگهبان است. در فصل اول قانون اساسی، اصول و مبانی دین اسلام به عنوان اصل کلی و مبنای قانون معرفی گردیده است. بر اساس مبانی اسلامی، در تئوری حکومتی اسلام، اعتبار اصلی قانون و مجریان آن از جانب خداست؛ زیرا حاکمیّت و تشریع، مختصّ اوست و تنها، کسانی که خداوند به آنها اجازه و اعتبار داده است میتوانند به قانونگذاری و حکومت بپردازند، که این امر بعد از پیامبر(ص) و ائمه(ع) به منصوبین آنها که فقهای جامعالشرایط هستند واگذار شده است تا با استنباط قوانین اسلامی از منابع دین، یعنی، قرآن، سنت و عقل که کاشف ارادهی الهی هستند به اجرای این قوانین بپردازند. در قانون اساسی، با بیان اختصاص حاکمیت و تشریع به خداوند و لزوم تسلیم در برابر امر او، نقش بنیادین وحی الهی در بیان قوانین، امامت و رهبری مستمر توسط فقهای جامعالشرائط به عنوان ولی فقیه و اجتهاد پویای آنان براساس کتاب و سنت، مورد اشاره قرار گرفته است. ولایت فقیه، نماد اسلامیت نظام بوده، مشروعیت نظام اسلامی ناشی از آن خواهد بود و در حقیقت، قانون اساسی از آن رو معتبر است که از منابع دین استخراج شده و به تأیید و امضای ولی فقیه رسیده است. با توجه به مطالبی که گذشت، کاملاً روشن است که بررسی آزادی در قانون اساسی باید در حیطهی منابع و مبانی دین اسلام صورت پذیرد. آزادی، عنصری شریف و یکی از بزرگترین موهبتهای الهی و شرطی برای تعالی و تکامل مادّی و معنوی انسان است. اگر انسان از موهبت آزادی برخوردار نباشد و انتخاب دین و عمل بدان، بر او تحمیل شود، اعتبار و ارزشی نخواهد داشت؛ اما این موهبت الهی همانند دیگر نعمتها، دارای حد و مرزی است و تجاوز از این حدود، موجب ضرر و از دست دادن موهبت الهی میگردد. آزادی مطلق در هیچ جامعهای پذیرفته نیست و تنها، تفاوت در عامل محدود کننده و نوع محدودیّت است. طبیعی است که در نظر مسلمانان، دین اسلام تنظیم کنندهی رفتارهای انسان است. قانون اساسی جمهوری اسلامی، ایمان به کرامت و ارزش والای انسان و آزادی همراه با مسؤولیّت در برابر خداوند را یکی از پایههای نظام جمهوری اسلامی برشمرده و هرگونه استبداد، خودکامگی، انحصارطلبی و سلطهگری را مردود دانسته و منع آزادیهای قانونی و مشروع و سلب حاکمیت انسان بر سرنوشت اجتماعی خویش و قرار دادن آن در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص را ممنوع کرده است. در قانون اساسی در هر اصل و بندی که از آزادی سخن به میان آمده است با قید قانونی و مشروع، همراه است و قانونی بودن و مشروعیّت در نظام جمهوری اسلامی همان طور که در اصول کلّی قانون اساسی نیز آمده است به اسلامی بودن آن است. حاکمیّت انسان بر سرنوشت خویش نیز در پرتو حاکمیّت الهی مطرح است و ملت، این حقّ خدادادی را طبق اصولی که در قانون اساسی مندرج است و مطابق ضوابط و مقرّراتی که خداوند مقرر فرموده است، اعمال میکند. اگر کسانی به اسم آزادی و قانون اساسی به دنبال حذف یا کمرنگ کردن نقش ولایت فقیه، یعنی محور اسلامیّت و اساس مشروعیّت نظام اسلامی هستند، در واقع از وجود رهبری قانونشناس و عادل و توانا که دین الهی را به اجرا و ظهور درآورد بیمناکاند و میخواهند با خاموش کردن زبان گویای قانون اساسی، الفاظ آن را به رأی خود تأویل و تفسیر نمایند و در پناه آن، مقاصد خلاف قانون خود را تحقّق بخشند و کسانی که قانون اساسی را حاکم بر دین و اسلام معرفی میکنند و بتی به نام آزادی در مقابل آن قرار میدهند، نه اسلام را شناختهاند و نه قانون اساسی را. به طور خلاصه، مبدأ قانون اساسی یک ارادهی دینی بوده، رسالت و اهداف آن نیز در مجموعهی دین تعریف میشود؛ منابع و مبانی آن، منابع و مبانی دین، اعتبار و مشروعیّت آن از دین و در تمام اصول و قوانین آن ضوابط و ارزشهای دینی لحاظ شده است؛ بنابراین، شناخت صحیح قانون اساسی و فهم اصول و محتویات آن تنها از دیدگاه دین حاصل خواهد شد. منبع: دین و آزادی، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1381).
قانون اساسی یک سلسه قوانین نسبتاً ثابتی است که افراد با صلاحیّت، متناسب با فرهنگ هر جامعه وضع میکنند. این قوانین، اساس و محور ادارهی جامعه شناخته شده، برای دورههای طولانی قابل اجرا هستند و با توجه به دوام و در امان بودن از تغییرات پیدرپی، کلّی و محدود میباشند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی که حاصل مبارزهی طولانی و خونبار ملت ایران در سایه رهبریهای خردمندانهی امام خمینی (رض) بود، مردم مسلمان ایران با رأی قاطع خود، ولایت خدا و اسلام را در قالب جمهوری اسلامی، برای ادارهی حیات اجتماعی خود، خواستار شدند.
با توجّه به ضرورت قانون برای جامعه، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را که به اعتراف کارشناسان و حقوقدانان از مترقّیترین قوانین اساسی دنیا به شمار میآید جمعی از مجتهدان و اسلامشناسان و نخبگان امت، تدوین کردهاند.
در آغاز این قانون، مقدّمهای است که با توجه به مبناها و ارزشها و هدفهای جمهوری اسلامی، به معرفی ماهیّت و رسالت قانون اساسی پرداخته است؛ همچنین در رأس اصول آن همانند سایر قانونهای اساسی، اصولی کلی و کلیدی و تغییر ناپذیر که اصول و قوانین دیگر، در چارچوب آن شکل میگیرند گنجانده شده است. مطالعهی آن مقدّمه و بررسی این اصول کلی، جایگاه دین در قانون اساسی را به خوبی روشن میسازد.
رعایت اصول و ضوابط اسلامی و موافقت با احکام اسلام، نکتهای است که قانون اساسی، یکپارچه آن را نشان میدهد. بر این اساس هر قانونی که مخالف شرع و موازین اسلام باشد، دارای ارزش و اعتبار نخواهد بود. این نکته؛ به ویژه در اصل چهارم قانون اساسی با صراحت بازگو شده است:
کلیّهی قوانین و مقررّات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس اسلام باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همهی قانون اساسی و قوانین و مقرّرات دیگر، حاکم است و تشخیص این امر به عهدهی فقهای شورای نگهبان است.
در فصل اول قانون اساسی، اصول و مبانی دین اسلام به عنوان اصل کلی و مبنای قانون معرفی گردیده است. بر اساس مبانی اسلامی، در تئوری حکومتی اسلام، اعتبار اصلی قانون و مجریان آن از جانب خداست؛ زیرا حاکمیّت و تشریع، مختصّ اوست و تنها، کسانی که خداوند به آنها اجازه و اعتبار داده است میتوانند به قانونگذاری و حکومت بپردازند، که این امر بعد از پیامبر(ص) و ائمه(ع) به منصوبین آنها که فقهای جامعالشرایط هستند واگذار شده است تا با استنباط قوانین اسلامی از منابع دین، یعنی، قرآن، سنت و عقل که کاشف ارادهی الهی هستند به اجرای این قوانین بپردازند. در قانون اساسی، با بیان اختصاص حاکمیت و تشریع به خداوند و لزوم تسلیم در برابر امر او، نقش بنیادین وحی الهی در بیان قوانین، امامت و رهبری مستمر توسط فقهای جامعالشرائط به عنوان ولی فقیه و اجتهاد پویای آنان براساس کتاب و سنت، مورد اشاره قرار گرفته است. ولایت فقیه، نماد اسلامیت نظام بوده، مشروعیت نظام اسلامی ناشی از آن خواهد بود و در حقیقت، قانون اساسی از آن رو معتبر است که از منابع دین استخراج شده و به تأیید و امضای ولی فقیه رسیده است.
با توجه به مطالبی که گذشت، کاملاً روشن است که بررسی آزادی در قانون اساسی باید در حیطهی منابع و مبانی دین اسلام صورت پذیرد. آزادی، عنصری شریف و یکی از بزرگترین موهبتهای الهی و شرطی برای تعالی و تکامل مادّی و معنوی انسان است. اگر انسان از موهبت آزادی برخوردار نباشد و انتخاب دین و عمل بدان، بر او تحمیل شود، اعتبار و ارزشی نخواهد داشت؛ اما این موهبت الهی همانند دیگر نعمتها، دارای حد و مرزی است و تجاوز از این حدود، موجب ضرر و از دست دادن موهبت الهی میگردد. آزادی مطلق در هیچ جامعهای پذیرفته نیست و تنها، تفاوت در عامل محدود کننده و نوع محدودیّت است. طبیعی است که در نظر مسلمانان، دین اسلام تنظیم کنندهی رفتارهای انسان است.
قانون اساسی جمهوری اسلامی، ایمان به کرامت و ارزش والای انسان و آزادی همراه با مسؤولیّت در برابر خداوند را یکی از پایههای نظام جمهوری اسلامی برشمرده و هرگونه استبداد، خودکامگی، انحصارطلبی و سلطهگری را مردود دانسته و منع آزادیهای قانونی و مشروع و سلب حاکمیت انسان بر سرنوشت اجتماعی خویش و قرار دادن آن در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص را ممنوع کرده است.
در قانون اساسی در هر اصل و بندی که از آزادی سخن به میان آمده است با قید قانونی و مشروع، همراه است و قانونی بودن و مشروعیّت در نظام جمهوری اسلامی همان طور که در اصول کلّی قانون اساسی نیز آمده است به اسلامی بودن آن است. حاکمیّت انسان بر سرنوشت خویش نیز در پرتو حاکمیّت الهی مطرح است و ملت، این حقّ خدادادی را طبق اصولی که در قانون اساسی مندرج است و مطابق ضوابط و مقرّراتی که خداوند مقرر فرموده است، اعمال میکند.
اگر کسانی به اسم آزادی و قانون اساسی به دنبال حذف یا کمرنگ کردن نقش ولایت فقیه، یعنی محور اسلامیّت و اساس مشروعیّت نظام اسلامی هستند، در واقع از وجود رهبری قانونشناس و عادل و توانا که دین الهی را به اجرا و ظهور درآورد بیمناکاند و میخواهند با خاموش کردن زبان گویای قانون اساسی، الفاظ آن را به رأی خود تأویل و تفسیر نمایند و در پناه آن، مقاصد خلاف قانون خود را تحقّق بخشند و کسانی که قانون اساسی را حاکم بر دین و اسلام معرفی میکنند و بتی به نام آزادی در مقابل آن قرار میدهند، نه اسلام را شناختهاند و نه قانون اساسی را.
به طور خلاصه، مبدأ قانون اساسی یک ارادهی دینی بوده، رسالت و اهداف آن نیز در مجموعهی دین تعریف میشود؛ منابع و مبانی آن، منابع و مبانی دین، اعتبار و مشروعیّت آن از دین و در تمام اصول و قوانین آن ضوابط و ارزشهای دینی لحاظ شده است؛ بنابراین، شناخت صحیح قانون اساسی و فهم اصول و محتویات آن تنها از دیدگاه دین حاصل خواهد شد.
منبع: دین و آزادی، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1381).
- [سایر] در دیدگاه تدوین کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی شکلی مورد نظر بوده یا قانون اساسی ماهُوی؟[1]
- [سایر] اصول برتر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چیست؟
- [سایر] قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به کدام یک از شیوه های رایج تدوین قانون اساسی، تدوین و تصویب شد؟
- [سایر] شیوه تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چگونه بود؟
- [سایر] فلسفه حذف مقام نخست وزیری در قانون اساسی جمهوری اسلامی چه بود؟ توضیح کامل دهید.
- [سایر] «قانون اساسی»، چه جایگاهی در نظام جمهوری اسلامی ایران دارد؟
- [سایر] دیدگاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در مورد نحوه رفتار با اقلیت های غیر مسلمان چیست؟
- [سایر] مقایسهی قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی مبین چه نتایجی است؟
- [سایر] جایگاه ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی ، اهمیّت آن و اهمّیّت انتخابات آن نسبت به سایر انتخاباتهای دیگر چیست؟
- [سایر] جایگاه ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی ، اهمیّت آن و اهمّیّت انتخابات آن نسبت به سایر انتخاباتهای دیگر چیست؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هیچ فرد مسلمانی نمی تواند به عنوان دستور مافوق، فرمان غیر شرعی او را اجرا نماید و او را در جلو گیری از شعائر اسلام و غصب حقوق و آزادی های مشروعه و کارهای ضد اسلامی، کمک و یاری نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که بدهکار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد اگر بمیرد و پیش از ان که زکات به انها تعلق بگیرد ورثه دین او را از مال دیگر بدهند هر کدام که سهمشان به حد نصاب برسد باید زکات بدهد و اگر پیش از ان که زکات به انها تعلق بگیرد دین او را ندهند چنانچه مال میت فقط به اندازه دین او باشد زکات به ان تعلق نمی گیرد و اگر مال میت بیشتر از دین او باشد باید نسبت جنس زکات دار را به تمام مال ملاحظه کنند مانند نسبت نصف و ثلث و ربع و غیر اینها و به همان نسبت از جنس زکات دار کسر شود و انچه باقی مانده به ورثه منتقل می شود پس سهم هر یک از ورثه اگر به حد نصاب برسد زکات به ان تعلق می گیرد
- [آیت الله مکارم شیرازی] 48 خریدار و فروشنده در تعیین نرخ کالا آزادند، ولی اگر این آزادی در مواردی سبب فساد و اختلال نظام اقتصادی جامعه اسلامی گردد، حاکم شرع در چنین مواردی می تواند تعیین نرخ کند و مردم را به آن ملزم سازد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مضاربه با دین صحیح نیست، لکن طلبکار می تواند به مدیون اجازه دهد که با دین و طلب او تجارت کند و هر مقدار سود حاصل شد به نسبت نصف مثلاً یا ثلث یا ربع تقسیم کنند و این نوع قرارداد جعاله است که فایده مضاربه را دارد ولی احکام مضاربه را ندارد.
- [آیت الله سیستانی] صحت جُعاله، اجاره، حواله و دیگر معاملات مشروعی که در بانکهای دولتی در کشورهای اسلامی رایج است، نیازمند به اجازه حاکم شرع است، و بدون اجازه او این معاملات صحیح نیست، و همچنین است معاملات مشروعی که در بانکهای مشترک بین دولت و مردم در کشورهای اسلامی رایج است که نسبت به سهم دولت، صحّت معاملات متوقف بر اجازه حاکم شرع (مرجع) است.
- [آیت الله بهجت] گرفتن پول از بانکهای غیر اسلامی مانند بانکهای کشورهای کفر، چه دولتی باشد و چه شخصی جایز است، ولی نه بهعنوان قرض؛ و تصرف در آن احتیاج به اجازه حاکم شرع و یا وکیل او ندارد، مگر آنکه مال مسلمانی در بانک کفار باشد که باید نسبت به سهم آن مسلمان به وظیفه مخصوصی که در مورد بانکهای کشورهای اسلامی گفته شد عمل نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر بعضی از مسؤولین ممالک اسلامی موجب بسط نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی اجانب شود که مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است، یا موجب بسط اشاعه فحشا و گناهان بزرگ یا ترک واجبات شود خود به خود عزل میشود و بر مسلمانان لازم است با او مخالفت کنند و از اسلام و مصالح مسلمین دفاع کنند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر کسی وصیّت کند از یک سوم دارایی او خمس، زکات یا بدهی او را بدهند و برای نماز و روزه او اجیر بگیرند و نیز کارهای مستحبّی هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند، باید اوّل به واجبات خواه مالی باشد یا بدنی عمل نمایند و در بین واجبات هم ترتیب معتبر نیست و اگر وصیّت او به ترتیب باشد، باید در واجبات به همان ترتیب عمل کنند و آنچه را مقدّم است اگرچه واجب بدنی باشد اوّل انجام دهند، پس اگر یک سوم دارایی او برای تمام آن کافی باشد، باید به تمام آن عمل شود و چنانچه کافی نباشد، اگر باقیمانده تماما یا قسمتی واجب مالی باشد، باید از اصل مال بدهند و اگر باقیمانده تماما یا قسمتی واجب بدنی باشد، لازم نیست به آن عمل کنند و در صورتی که وصیّت او به ترتیب نباشد، باز باید نخست واجبات مالی و بدنی را انجام دهند و بین واجبات هم ترتیب نیست و اگر ثلث مال از مقدار مورد نیاز واجبات مالی و بدنی کمتر باشد، ثلث را بین واجب مالی و بدنی به نسبت تقسیم کنند و باقیمانده واجب مالی را از اصل مال بدهند و باقیمانده واجب بدنی را لازم نیست عمل نمایند و در هر صورت عمل به مستحبّات هنگامی واجب است که ثلث، علاوه بر واجبات، برای آن هم وافی باشد.
- [آیت الله سیستانی] وجوب أمر به معروف و نهی از منکر ، بر هر مکلّف نسبت به خانواده و نزدیکان شدیدتر است ، بنابراین اگر کسی در خانواده و نزدیکان خود نسبت به واجبات دینی ، از قبیل نماز ، و روزه و خمس و . . . بی توجّهی و سبک شمردن احساس نماید ، و نسبت به ارتکاب محرّمات از قبیل غیبت ، و دروغ و . . . بی مبالاتی و بی باکی ببیند ، باید اهمّیّت بیشتری ، با مراعات مراتب سه گانه أمر به معروف و نهی از منکر جلو کارهای زشت آنها را بگیرد ، و آنها را با انجام کارهای خوب دعوت نماید . ولی نسبت به پدر و مادر احتیاط واجب است که با ملایمت و نرمی آنها را راهنمائی بکند و هیچوقت با خشونت با آنها روبرو نشود .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر علاوه بر امور واجب نسبت به امور غیر واجب نیز وصیت کرده باشد و تصریح کرده باشد که تمام آن از ثلث پرداخت شود هر دو از ثلث پرداخت می شود و اگر تمام وصیت از ثلث بیشتر شود و ورثه راضی نباشند اول واجبات را انجام می دهند و آنچه از ثلث باقی می ماند صرف امور مستحب شود. و اگر تصریح نکرده باشد که از ثلث پرداخت شود اول واجبات مالی از اصل مال پرداخت می شود و بعد ثلث آنچه باقی مانده صرف امور مستحب مورد وصیت می شود.