(ایمان گرایی[1] دیدگاهی است که نظامهای اعتقادات دینی را موضوع ارزیابی و سنجش عقلانی نمیداند.)[2] ایمان گرایان برای تأیید اعتقادات خود به دلیل و برهان متوسل نمیشوند و اصلاً کوشش برای استدلالی کردن دین را کوششی ناروا میشمارند. در نظر آنان دین، قلمرو عقل و کاوشهای آن نیست،بلکه قلمرو دیگری است؛ مثلاً قلمرو عشق است یا قلمرو بازی ایمان است، یا قلمرو خطر کردن است یا چیزهایی از این قبیل. اندیشه ارزیابی و سنجش عقلانی ایمان، خطایی فاحش و حاکی از فقدان ایمان راستین است. ایمان دینی همان پروای نهایی انسان است، که اگر بخواهیم آن را به تأیید ادلّه بیرونی (بیرون از ایمان و دین) برسانیم، در واقع ایمان نداریم و به جای پرستش واقعیت غایی (خداوند)، علم و منطق و عقل را پرستیدهایم.[3] به عقیدة ایمان گرایان، مسیحیت برای اقناع و ارضای عقول آدمیان نیامده است.[4] و نمیتوان آن را در پرتو عقل و منطق فهمید؛ چرا که مهمترین آموزههای آن؛ یعنی تثلیث، تجسد و حلول، گناه ذاتی (اولیه) و مرگ فدیهوار مسیح، اموری غیرقابل فهم و خرد ستیزند. گونههای ایمانگرایی ایمان گرایی را میتوان در دو شکل عمده، یعنی افراطی و اعتدالی بررسی نمود. در گونة نخست عقل و ایمان یکدیگر را برنتابیده و ضدّیت دارند، ولی در گونه دوم عقل و ایمان صرفاً قلمروی جدا دارند. کرکگور، داستایوسکی، شستوف و مونتنی از جمله ایمان گرایان افراطی هستند. پاسکال، ویلیام جیمز، تیلیش، ویتگنشتاین و جان هیک را در زمرة اعتدالیها میتوان جای داد. 1. ایمان گرایی افراطی سورن کرکگور (1813 - 1885) فیلسوف و الهیدان دانمارکی معتقد است که عقلانی کردن ایمان، امری متناقض (پارادوکسیکال)است. وی میگوید: بدون خطر کردن، ایمانی در کار نیست. ایمان دقیقاً تناقض میان شور بیکرانِ روح فرد و عدم یقین عینی است. اگر من قادر باشم خداوند را به نحو عینی دریابم، دیگر ایمان ندارم، اما دقیقاً از آن رو که قادر به این کار نیستم، باید ایمان آورم.[5] از دیدگاه کرکگور، ماهیت حقایق دینی با هر نوع اثبات عقلانی، ناسازگار است. حقایق دینی تنها بر اساس ایمان مورد پذیرش و اعتقاد قرار میگیرند. و مجموعه ادله و قراین، نمیتوانند انسان را مؤمن سازند و همه آنها بیحاصلند؛ زیرا قاطعترین دلایل نیز همواره در معرض تردید و عدم ثبات قرار میگیرند و همیشه احتمال وجود قراین و ادلهای جدیدتر هست که برخلاف ایمان و اعتقاد دینی اقامه گردند. بنابراین از طریق ادله و قراین نمیتوان به ایمان محکم و تزلزل ناپذیر دست یافت. حتی اگر میتوانستیم وجود خداوند را به طور قطع اثبات کنیم، ایمان آوردن محال میشد؛ زیرا در آن صورت آنجا علم داشتیم نه ایمان. او برای ایمان سه ویژگی اساسی قائل است: الف) اول آنکه ایمان مستلزم تعهد و التزام است. التزام باید امری ثابت و دائمی باشد و در معرض تزلزل قرار نداشته باشد. اگر ایمان را مستند به ادلّه کنیم، همواره احتمال وجود ادله خلاف نیز هست و ایمان در معرض تزلزل قرار میگیرد. ب) ویژگی دوم ایمان، شورمندانه بودن آن است. شورمندی ملازم با پذیرش خطرات احتمالی است، انسان شوریده، جان و دلش را گرو میگذارد آدمی تا در مرحلة محاسبات عقلانی به سر میبرد، هیچگاه دست به خطر کردن نمیزند. در محاسبات عقلانی مانند یک تماشاگر بیطرف عمل میکنیم، اما در حال شورمندی ایمان خود را درگیر بازی زندگی میکنیم. شخص مؤمن همة هستی خویش را در گرو میبیند و حاضر است در راه ایمان خود هستیاش را نیز فدا کند. حال اگر کسی همه امور دینی برایش یقینی و مستدل شد، در اینجا احتمال خطری وجود ندارد تا ایمان بیاورد. در اینجا هیچ فداکاری در کار نیست بلکه تجارت است، هر چه احتمال سود بیشتر باشد، جنبه تجاری عمل بالا میرود و جنبة ایمانی آن تضعیف میشود. بنابراین متعلق ایمان باید به گونهای باشد که جنبة شورمندی را حفظ کند و مستلزم خطر کردن باشد. ج) ویژگی سوم ایمان،ارادی بودن آن است، ایمان از سنخ آگاهی نیست،از سنخ اراده و تصمیم است. تصمیمگیری در جایی امکان دارد که یک طرف احتمال، خود را بر انسان تحمیل نکند. اگر ادله قاطعی به سود یک نظریه وجود داشته باشد بطوری که راهی و احتمالی برای انکار آن وجود نداشته باشد، در رد یا قبول آن نظریه اختیاری نداریم، ادله خود را بر ما تحمیل و ما را مجبور به پذیرش نظریه میکنند. اما در جایی که احتمالات متفاوتی وجود دارد، میتوان تصمیمگیری کرد. کرکگور معتقد است که متعلق ایمان باید امری متناقض نما (پارادوکسیکال) باشد، تا این هر سه ویژگی را برآورد. بدون تن دادن به تناقض، شورمندی لازم و زمینه تصمیمگیری فراهم نمیشود. انسان شورمند با تن دادن به تناقض نهایت شورمندی و تعهد خود را به متعلق ایمان خود به نمایش میگذارد.[6] 2. ایمان گرایی اعتدالی لودویگ ویتگنشتاین (1889 - 1951) فیلسوف اتریشی که بنیانگذار این نظریه است، میگوید: انسان علاوه بر ابعاد علمی و تجربی ابعاد دیگری دارد که هر یک قواعد خاص خود را دارند. ایمان و دین هم ساحت خاص خود را دارد و ارتباطی با ساحت علمی و عقلانی ندارد. البته غیرعقلانی بودن دین به این معنا نیست که با عقل ضدیت دارد (آن گونه که ایمان گرایی افراطی میگفت)، بلکه به این معناست که حوزة مسائل دینی موضوعاً خارج از ارزیابی عقلانی است. قلمرو دین، قلمرو ایمان است، نه عقل و نه علم. حوزة دین فراتر از عقل و علم است، البته نه به معنای ارزشی، بلکه صرفاً به معنای تفکیک قلمرو آنها از یکدیگر. انسان در برابر دین اختیار دارد که آن را بپذیرد یا نه، اما نمیتواند آن را موضوع ارزیابی علمی یا فلسفی قرار دهد. در برابر دین میتوان تصمیمگیری کرد، اما نمیتوان استدلال منطقی یا تجربی آورد. بنابراین هم باید جلوی دخالتهای بیجای دانشمندان و فیلسوفان را در آموزههای دینی گرفت، و هم عالمان دین را از تلاش برای توسل به دلایل عقلی یا تجربی بازداشت. نه دین باید در حوزههای علمی و فلسفی مداخله کند و نه علم و فلسفه در حوزة دین.[7] البته هر دو نظریه قابل نقد و بررسی است که ان شاء ا... در پاسخ جداگانهای به آن خواهیم پرداخت. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . Fideism [2] . مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران: طرح نو، 1379، ص 78. [3] . هادی صادقی،کلام جدید، قم، کتاب طه و نشر معارف، 1382، ص 32. و عقل و اعتقاد دینی، ص 80 - 79. [4] . فردریک کاپلتسون، تاریخ فلسفه، ج 7، ترجمه داریوش آشوری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، 1367، ص 85. [5] . عقل و اعتقاد دینی، ص 80. [6] . هادی صادقی، کلام جدید، ص 36 - 34. [7] . همان، ص 41 - 39.
ایمانگرایی را تعریف کنید دلایل ایمانگرایان برای ممانعت از ورود عقل در حوزة ایمان دینی چیست؟
(ایمان گرایی[1] دیدگاهی است که نظامهای اعتقادات دینی را موضوع ارزیابی و سنجش عقلانی نمیداند.)[2] ایمان گرایان برای تأیید اعتقادات خود به دلیل و برهان متوسل نمیشوند و اصلاً کوشش برای استدلالی کردن دین را کوششی ناروا میشمارند. در نظر آنان دین، قلمرو عقل و کاوشهای آن نیست،بلکه قلمرو دیگری است؛ مثلاً قلمرو عشق است یا قلمرو بازی ایمان است، یا قلمرو خطر کردن است یا چیزهایی از این قبیل. اندیشه ارزیابی و سنجش عقلانی ایمان، خطایی فاحش و حاکی از فقدان ایمان راستین است. ایمان دینی همان پروای نهایی انسان است، که اگر بخواهیم آن را به تأیید ادلّه بیرونی (بیرون از ایمان و دین) برسانیم، در واقع ایمان نداریم و به جای پرستش واقعیت غایی (خداوند)، علم و منطق و عقل را پرستیدهایم.[3]
به عقیدة ایمان گرایان، مسیحیت برای اقناع و ارضای عقول آدمیان نیامده است.[4] و نمیتوان آن را در پرتو عقل و منطق فهمید؛ چرا که مهمترین آموزههای آن؛ یعنی تثلیث، تجسد و حلول، گناه ذاتی (اولیه) و مرگ فدیهوار مسیح، اموری غیرقابل فهم و خرد ستیزند.
گونههای ایمانگرایی
ایمان گرایی را میتوان در دو شکل عمده، یعنی افراطی و اعتدالی بررسی نمود. در گونة نخست عقل و ایمان یکدیگر را برنتابیده و ضدّیت دارند، ولی در گونه دوم عقل و ایمان صرفاً قلمروی جدا دارند. کرکگور، داستایوسکی، شستوف و مونتنی از جمله ایمان گرایان افراطی هستند. پاسکال، ویلیام جیمز، تیلیش، ویتگنشتاین و جان هیک را در زمرة اعتدالیها میتوان جای داد.
1. ایمان گرایی افراطی
سورن کرکگور (1813 - 1885) فیلسوف و الهیدان دانمارکی معتقد است که عقلانی کردن ایمان، امری متناقض (پارادوکسیکال)است. وی میگوید:
بدون خطر کردن، ایمانی در کار نیست. ایمان دقیقاً تناقض میان شور بیکرانِ روح فرد و عدم یقین عینی است. اگر من قادر باشم خداوند را به نحو عینی دریابم، دیگر ایمان ندارم، اما دقیقاً از آن رو که قادر به این کار نیستم، باید ایمان آورم.[5]
از دیدگاه کرکگور، ماهیت حقایق دینی با هر نوع اثبات عقلانی، ناسازگار است. حقایق دینی تنها بر اساس ایمان مورد پذیرش و اعتقاد قرار میگیرند. و مجموعه ادله و قراین، نمیتوانند انسان را مؤمن سازند و همه آنها بیحاصلند؛ زیرا قاطعترین دلایل نیز همواره در معرض تردید و عدم ثبات قرار میگیرند و همیشه احتمال وجود قراین و ادلهای جدیدتر هست که برخلاف ایمان و اعتقاد دینی اقامه گردند. بنابراین از طریق ادله و قراین نمیتوان به ایمان محکم و تزلزل ناپذیر دست یافت. حتی اگر میتوانستیم وجود خداوند را به طور قطع اثبات کنیم، ایمان آوردن محال میشد؛ زیرا در آن صورت آنجا علم داشتیم نه ایمان.
او برای ایمان سه ویژگی اساسی قائل است:
الف) اول آنکه ایمان مستلزم تعهد و التزام است. التزام باید امری ثابت و دائمی باشد و در معرض تزلزل قرار نداشته باشد. اگر ایمان را مستند به ادلّه کنیم، همواره احتمال وجود ادله خلاف نیز هست و ایمان در معرض تزلزل قرار میگیرد.
ب) ویژگی دوم ایمان، شورمندانه بودن آن است. شورمندی ملازم با پذیرش خطرات احتمالی است، انسان شوریده، جان و دلش را گرو میگذارد آدمی تا در مرحلة محاسبات عقلانی به سر میبرد، هیچگاه دست به خطر کردن نمیزند. در محاسبات عقلانی مانند یک تماشاگر بیطرف عمل میکنیم، اما در حال شورمندی ایمان خود را درگیر بازی زندگی میکنیم. شخص مؤمن همة هستی خویش را در گرو میبیند و حاضر است در راه ایمان خود هستیاش را نیز فدا کند. حال اگر کسی همه امور دینی برایش یقینی و مستدل شد، در اینجا احتمال خطری وجود ندارد تا ایمان بیاورد. در اینجا هیچ فداکاری در کار نیست بلکه تجارت است، هر چه احتمال سود بیشتر باشد، جنبه تجاری عمل بالا میرود و جنبة ایمانی آن تضعیف میشود. بنابراین متعلق ایمان باید به گونهای باشد که جنبة شورمندی را حفظ کند و مستلزم خطر کردن باشد.
ج) ویژگی سوم ایمان،ارادی بودن آن است، ایمان از سنخ آگاهی نیست،از سنخ اراده و تصمیم است. تصمیمگیری در جایی امکان دارد که یک طرف احتمال، خود را بر انسان تحمیل نکند. اگر ادله قاطعی به سود یک نظریه وجود داشته باشد بطوری که راهی و احتمالی برای انکار آن وجود نداشته باشد، در رد یا قبول آن نظریه اختیاری نداریم، ادله خود را بر ما تحمیل و ما را مجبور به پذیرش نظریه میکنند. اما در جایی که احتمالات متفاوتی وجود دارد، میتوان تصمیمگیری کرد.
کرکگور معتقد است که متعلق ایمان باید امری متناقض نما (پارادوکسیکال) باشد، تا این هر سه ویژگی را برآورد. بدون تن دادن به تناقض، شورمندی لازم و زمینه تصمیمگیری فراهم نمیشود. انسان شورمند با تن دادن به تناقض نهایت شورمندی و تعهد خود را به متعلق ایمان خود به نمایش میگذارد.[6]
2. ایمان گرایی اعتدالی
لودویگ ویتگنشتاین (1889 - 1951) فیلسوف اتریشی که بنیانگذار این نظریه است، میگوید: انسان علاوه بر ابعاد علمی و تجربی ابعاد دیگری دارد که هر یک قواعد خاص خود را دارند. ایمان و دین هم ساحت خاص خود را دارد و ارتباطی با ساحت علمی و عقلانی ندارد. البته غیرعقلانی بودن دین به این معنا نیست که با عقل ضدیت دارد (آن گونه که ایمان گرایی افراطی میگفت)، بلکه به این معناست که حوزة مسائل دینی موضوعاً خارج از ارزیابی عقلانی است. قلمرو دین، قلمرو ایمان است، نه عقل و نه علم. حوزة دین فراتر از عقل و علم است، البته نه به معنای ارزشی، بلکه صرفاً به معنای تفکیک قلمرو آنها از یکدیگر. انسان در برابر دین اختیار دارد که آن را بپذیرد یا نه، اما نمیتواند آن را موضوع ارزیابی علمی یا فلسفی قرار دهد. در برابر دین میتوان تصمیمگیری کرد، اما نمیتوان استدلال منطقی یا تجربی آورد. بنابراین هم باید جلوی دخالتهای بیجای دانشمندان و فیلسوفان را در آموزههای دینی گرفت، و هم عالمان دین را از تلاش برای توسل به دلایل عقلی یا تجربی بازداشت. نه دین باید در حوزههای علمی و فلسفی مداخله کند و نه علم و فلسفه در حوزة دین.[7]
البته هر دو نظریه قابل نقد و بررسی است که ان شاء ا... در پاسخ جداگانهای به آن خواهیم پرداخت.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . Fideism
[2] . مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران: طرح نو، 1379، ص 78.
[3] . هادی صادقی،کلام جدید، قم، کتاب طه و نشر معارف، 1382، ص 32. و عقل و اعتقاد دینی، ص 80 - 79.
[4] . فردریک کاپلتسون، تاریخ فلسفه، ج 7، ترجمه داریوش آشوری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، 1367، ص 85.
[5] . عقل و اعتقاد دینی، ص 80.
[6] . هادی صادقی، کلام جدید، ص 36 - 34.
[7] . همان، ص 41 - 39.
- [سایر] شبهه: نظریه ایمانگرایی مانع ورود عقل در حوزه ایمان دینی می شود.
- [سایر] شبهه: نظریه ایمانگرایی مانع ورود عقل در حوزه ایمان دینی می شود.
- [سایر] تعریف تربیت دینی را بیان نمایید.
- [سایر] آیا توجیه و دلایل نظامی نیز برای ورود نیروهای ایران به خاک عراق وجود داشت؟
- [سایر] در برخی روایات تعریف مؤمن را در روبروی خودش منع کردند ودر روایات دیگر فرمودهاند علاقه خود را به برادر دینی خود ابراز داشته و اگر کار خوبی از او سرزد تشویقش کنید، این دو روایت چگونه جمع میشوند؟
- [آیت الله بهجت] بدون شک، آشنایی اطفال با مکان ها و مجامع مذهبی از کودکی امری پسندیده است، آیا این مطلب با توجه به حکم استحبابی که برای جلوگیری از ورود اطفال غیر ممیّز به مسجد می شود چگونه قابل جمع است؛ و در صورتی که جلوگیری و ممانعت از ورود آن ها موجب تنفّر و انزجار آنان از چنین مکان های مبارکی می شود، آیا باز هم جلوگیری مستحب است؟ و آیا ورود حسنین علیهماالسّلام به مسجد و عدم ممانعت پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم از ورود آنان می تواند دلیل بر مطلوبیت ورود اطفال و کودکان به مسجد باشد؟
- [سایر] باسلام میخواستم بدانم برای ورود به حوزه از کجا بدانم استعداد دارم
- [سایر] با سلام بنده فارغ التحصیل رشته نرم افزار کامپیوتر در مقطع کاردانی هستم وتصمیم دارم وارد حوزه علمیه بشوم و به فضل خدا در دروس دینی تحصیل کنم. سوال بنده این است که برای ورود به حوزه چه کاری باید انجام داد؟ امتحان ورودی حوزه چه زمانی است؟چطور باید برای امتحان ثبت نام کرد و چه دروسی باید برای امتحان ورودی مورد مطالعه قرار بگیرند؟ باتشکر
- [سایر] بنده مادر پسری 5 ساله هستم برای تربیت دینی پسرم کتابهای درهمین حوزه (تربیت دینی) معرفی نماید؟
- [سایر] با سلام میخواستم توضیحاتی در باره جگونگی ورود به حوزه علمیه خواهران بدهید. اینکه چگونه میتوان وارد حوزه شویم . وایا با داشتن مدرک تحصیلی سیکل میشود وارد حوزه شد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در روایات آمده است دایه ای را باید برای طفل انتخاب کرد که دارای عقل و ایمان و عفت و صورت نیکو باشد و از گرفتن دایه کم عقل یا غیرمؤمنه یا بدصورت و کج خلق یا زنازاده خودداری شود و همچنین از انتخاب دایه ای که بچه او از زنا به دنیا آمده و شیرش شیر زنازاده است پرهیز شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] همه شرائطی که در امام جماعت لازم است باید در امام جمعه هم باشد مانند: عقل، ایمان، حلال زادگی و عدالت. ولی امامت کودکان و زنان در نماز جمعه جائز نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] همة شرائطی که در امام جماعت لازم است باید در امام جمعه هم باشد مانند عقل ، ایمان حلال زادگی و عدالت . ولی امامت کودکان و زنان در نماز جمعه جائز نیست اگر چه در نمازهای دیگر برای خودشان جائز است .
- [آیت الله سیستانی] آشامیدن شراب ، حرام است ، و در بعضی از اخبار از بزرگترین گناهان شمرده شده است ، از حضرت امام صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمودند : شراب ، ریشه بدیها و منشأ گناهان است ، و کسی که شراب میخورد عقل خود را از دست میدهد ، و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد ، و احترام هیچ کس را نگه نمیدارد ، و حقّ خویشان نزدیک را رعایت نمیکند ، و از زشتیهای آشکار رو نمیگرداند ، و اگر جرعهای از آن بنوشد خدا و ملائکه و پیامبران و مؤمنان او را لعنت کنند ، و اگر تا حدّ مستی بنوشد روح ایمان و خدا شناسی از او بیرون میرود ، و روح ناقص خبیثی بجای آن قرار میگیرد ، و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود .
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان باید زکات را در یکی از هشت مورد زیر مصرف کند: اوّل: فقیر و او کسیست که مخارج سال خود یا عیالاتش را ندارد، البتّه لازم نیست که مخارج عیالاتی را که متناسب شؤون وی نیست دارا باشد و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را از منافع آنها بگذراند فقیر نیست. دوم: مسکین و او کسیست که زندگی را از فقیر سختتر میگذراند. سوم: کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور جمعآوری زکات یا نگاهداری یا رسیدگی به حساب آن یا رساندن به امام یا نایب امام یا مصارف زکات میباشد. چهارم: مسلمان سست اعتقادی که با پرداخت زکات، ایمان قویتری پیدا میکند. پنجم: خریداری بندگان و آزاد کردن آنان با شرایطی که در کتب مفصّل گفته شده است. ششم: بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد. هفتم: فی سبیل اللَّه یعنی امور دینی، خواه مربوط به عموم باشد، همچون ساختن مسجد و مدارس علوم دینی و نشر کتب دینی و خواه به افراد خاصّی مربوط باشد، مثل آن که برخی از مؤمنان را به حجّ خانه خدا بفرستد و روشنترین مورد این مصرف، جهاد در راه خداست و ظاهراً این مصرف، امور دنیایی را شامل نمیگردد، هر چند عمومی باشد همچون ساختن پل و تعمیر جادهها و راهها. هشتم: ابن السبیل یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام این موارد در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله بروجردی] آشامیدن شراب حرام و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند کافر است.از حضرت امام جعفر صادق عَلَیْهِ السَّلَام روایت شده است که فرمودند:شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب میخورد، عقل خود را از دست میدهد و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمیدارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمیکند و از زشتیهای آشکار رو نمیگرداند و روح ایمان و خدا شناسی از بدن او بیرون میرود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او میماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت میکنند و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون میآید و آب دهان او به سینهاش میریزد و فریاد تشنگی او بلند است.
- [آیت الله خوئی] آشامیدن شراب، حرام است و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است، و اگر کسی آن را حلال بداند کافر است. از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمودند: شراب ریش بدیها، و منشأ گناهان است، و کسی که شراب میخورد، عقل خود را از دست میدهد و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد، و احترام هیچکس را نگه نمیدارد، و حق خویشان نزدیک را رعایت نمیکند، و از زشتیهای آشکار، رو نمیگرداند، و روح ایمان و خداشناسی از بدن او بیرون میرود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است، در او میماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین، او را لعنت میکنند، و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود، و روز قیامت روی او سیاه است، و زبان از دهانش بیرون میآید، و آب دهان او به سینهاش میریزد و فریاد تشنگی او بلند است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آشامیدن شراب حرام و از گناهان کبیره است، بلکه در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که متوجه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) می باشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب می خورد عقل خود را از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باک ندارد، احترام هیچ کس را نگه نمی دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمی کند و از زشتیهای آشکار رو نمی گرداند، روح ایمان و خداشناسی از او بیرون می رود، و روح خبیثی که از رحمت خدا دور است در او می ماند، خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است!)
- [آیت الله علوی گرگانی] انسان میتواند زکاْ را در هشت مورد مصرف کند: اوّل - فقیر و آن کسی است که مخارج سال خود وعیالاتش را ندارد و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست; دوم - مسکین و آن کسی است که از فقیر سختتر میگذراند; سوم - کسی که از طرف امام7 یا نایب امام مأمور است زکاْ را جمع ونگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام یا نایب امام یا فقیر برساند; چهارم - کفاری که اگر زکاْ به آنان بدهند به دین اسلام مایل میشوند یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند و به مسلمانانی که ایمان آنان ضعیف است زکاْ داده میشود که سبب تقویت ایمان آنان گردد; پنجم - دادن زکاْ به بندههایی که مکاتب هستند ونمیتوانند مال کتابت خود را ادا بنمایند; ششم بدهکاری که قرض او را فراگرفته ونمیتواند قرض خود را بدهد بشرط آن که قرض صرف در معصیت نشده باشد; هفتم - سبیل ا& یعنی کارهائی که منفعت عمومی دینی دارد، مثل ساختن مسجد ومدرسهای که علوم دینیّه در آن خوانده میشود وساختن پلها واصلاح ذات البین واعانت بر طاعات وظاهراً جائز است دادن این سهم از زکات را در هر طاعتی که انسان بدون آن متمکّن از آوردنش نمیباشد یا متمکّن است ولی بدون آن اقدام به آوردن آن طاعت نمیکند; هشتم - ابنالسبیل یعنی مسافری که در سفر درمانده شده واحکام اینها در مسائل آینده گفته خواهدشد.
- [آیت الله سبحانی] انسان می تواند زکات را در هشت مورد مصرف کند. اول : فقیر و آن کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایه ای دارد که می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست. دوم: مسکین و آن کسی است که از فقیر سختتر می گذراند. سوم: کسی که از طرف امام(علیه السلام) یا نائب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام(علیه السلام) یا نائب امام یا فقرا برساند. چهارم: مسلمانانی که ایمان آنها ضعیف است و دادن زکات مایه تقویت ایمان می گردد یا در جنگ به مسلمانان کمک می کنند. پنجم: خریداری بنده ها و آزاد کردن آنان. ششم: بدهکاری که نمی تواند قرض خود را بدهد. هفتم: سبیل الله یعنی کاری که مانند ساختن مسجد، منفعت عمومی دینی دارد، یا مثل ساختن پل و اصلاح راه که نفعش به عموم مسلمانان می رسد و آنچه برای اسلام نفع داشته باشد. به هر نحو که باشد. هشتم: ابن السبیل یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.