شناخت مفهوم (تربیت دینی‌) منوط به شناخت معنای دو کلمه (تربیت‌) و (دین‌) است. از این‌رو، لازم است‌به معانی این دو واژه اشاره شود: واژه (تربیت‌) در لغت، به معنای پرورانیدن یا پرورش دادن - یعنی: به فعلیت رساندن نیروهای بالقوه (5) - آمده. اما در اصطلاح، تعاریف متعددی از آن ارائه شده است. این تعاریف در عین تعدد، همگی در این جهت توافق دارند که تربیت فرایندی است که نتیجه‌اش تغییر رفتار فرد (اعم از ظاهری و باطنی) و کسب هنجارهای مورد قبول می‌باشد. با توجه به این مطلب، اولا، حصول چنین چیزی نمی‌تواند دفعی باشد. ثانیا، متربی نیز باید استعدادهای لازم را برای تربیت‌پذیری دارا باشد. اما علاوه بر این، پرورش واقعی در صورتی محقق می‌شود که جریان تربیت‌بر اساس فطرت و سرشت متربی انجام گیرد. واژه (دین‌) نیز در لغت، به معنای کیش، آیین، طریقت، و شریعت (6) و در اصطلاح، عبارت است از: مجموعه اصول و قواعد بنیادی و احکام و دستوراتی که از سوی خدا به انسان داده شده است. به عبارت دیگر، دین شامل گزاره‌های توصیفی و تجویزی است و سه عنصر اساسی دارد: الف. شناخت: عنصر مؤثر در دین‌داری و تدین، علم به اصول و قواعد ضروری دین است. یعنی متدین باید گزاره‌های دینی را از طریق استدلال و برهان عقلی دریافت نماید; مانند توصیف این‌که (الله آفریننده جهان است‌) یا (خدا یکی است‌) از گزاره‌های توصیفی مربوط به مسائل اعتقادی است که یک موحد باید بداند. آنچه در این زمینه قابل توجه است این که درباب شناخت گزاره‌های دینی، نباید به ظن و گمان قناعت کرد; زیرا خداوند می‌فرماید: (لا تقف ما لیس لک به علم (اسراء: 32); از چیزی که به آن علم نداری پیروی نکن‌). بلکه به علم و یقین باید رسید. ب. ایمان: عنصر دوم در دین التزام قلبی انسان به باورها و اصول مسلم دینی است. به کسی که اعتقاد قلبی نسبت‌به خدا نداشته باشد، متدین گفته نمی‌شود. ریشه تمام ارزش‌های اخلاقی ایمان به گزاره‌های دینی بوده و این ایمان مبتنی بر معرفت و شناخت است، به گونه‌ای که هر چه معرفت کامل‌تر باشد، آن ایمان نیز بارورتر خواهد بود. البته علم و ناخت‌شرط کافی برای ایمان نیست، بلکه شرط لازم آن است و عنصر اراده و گرایش باطنی به التزام قلبی نسبت‌به باورهای دینی جزء اخیر ایمان را تشکیل می‌دهد. با توجه به این مطلب، ایمان یک عمل قلبی کاملا اختیاری است که فرد پس از شناخت لازم و به دور از فشارهای بیرونی یا اصول اسلامی را پذیرا می‌شود و یا آن را انکار می‌کند. چه بسا افرادی هستند که در عین شناخت گزاره‌های دینی، در اثر لجاجت و عناد، ایمان نمی‌آورند. در مورد انتخابی بودن ایمان، شواهد فراوانی از آیات قران وجود دارد; از جمله این‌که خداوند می‌فرماید: (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا) (انسان: 4); ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر و پذیرا باشد یا کفران کننده و ناپذیرا. در جای دیگری می‌فرماید: (لا اکراه فی الدین‌) (بقره: 256); در قبول دین اکراهی نیست. ج. عمل:عنصر سوم دین عمل به گزاره‌های تجویزی و احکام دینی است; یعنی: آنچه را فرد از باورهای دینی می‌داند و به آن ایمان دارد، در مرحله عمل نیز آشکار سازد. عملی از نظر اسلام ارزشمند است که ناشی از ایمان راسخ به اصول دین و ارزش‌های مذهبی باشد. در موارد متعددی از قرآن کریم، ایمان پیش از عمل صالح ذکر شده است; مانند (آمنوا و عملوا الصالحات‌) (یونس: 10) و این می‌رساند که هیچ عملی بدون ایمان نیکو و پذیرفته نیست. در این مورد، شواهد فراوانی از قرآن وجود دارد که عمل صالح را مشروط به ایمان می‌کند; نظیر (من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة‌) (نحل: 129); هر کس از مرد و زن کار نیکی انجام دهد، به شرط این‌که ایمان داشته باشد، ما او را زندگی پاک و پاکیزه‌ای می‌بخشیم. از آنچه درباره دین و تربیت گفته شد، روشن گردید که مفهوم (تربیت دینی‌) در ارتباط با سه محور شناخت، ایمان و عمل قابل تحقق است. این سه عنصر در تربیت دینی هر کس، نقش اساسی دارد و مربی بر همین اساس باید عمل تربیت دینی را اجرا کند. بنابراین، می‌توان گفت: (تربیت دینی‌) فرایندی است که از طریق اعطای بینش، التزام قلبی و عملی به فرد هماهنگ با فطرت و به دور از جبر و فشار، به منظور نیل به سعادت دنیوی و اخروی انجام می‌گیرد
شناخت مفهوم (تربیت دینی) منوط به شناخت معنای دو کلمه (تربیت) و (دین) است. از اینرو، لازم استبه معانی این دو واژه اشاره شود:
واژه (تربیت) در لغت، به معنای پرورانیدن یا پرورش دادن - یعنی: به فعلیت رساندن نیروهای بالقوه (5) - آمده. اما در اصطلاح، تعاریف متعددی از آن ارائه شده است. این تعاریف در عین تعدد، همگی در این جهت توافق دارند که تربیت فرایندی است که نتیجهاش تغییر رفتار فرد (اعم از ظاهری و باطنی) و کسب هنجارهای مورد قبول میباشد.
با توجه به این مطلب، اولا، حصول چنین چیزی نمیتواند دفعی باشد. ثانیا، متربی نیز باید استعدادهای لازم را برای تربیتپذیری دارا باشد. اما علاوه بر این، پرورش واقعی در صورتی محقق میشود که جریان تربیتبر اساس فطرت و سرشت متربی انجام گیرد.
واژه (دین) نیز در لغت، به معنای کیش، آیین، طریقت، و شریعت (6) و در اصطلاح، عبارت است از: مجموعه اصول و قواعد بنیادی و احکام و دستوراتی که از سوی خدا به انسان داده شده است. به عبارت دیگر، دین شامل گزارههای توصیفی و تجویزی است و سه عنصر اساسی دارد:
الف. شناخت: عنصر مؤثر در دینداری و تدین، علم به اصول و قواعد ضروری دین است. یعنی متدین باید گزارههای دینی را از طریق استدلال و برهان عقلی دریافت نماید; مانند توصیف اینکه (الله آفریننده جهان است) یا (خدا یکی است) از گزارههای توصیفی مربوط به مسائل اعتقادی است که یک موحد باید بداند. آنچه در این زمینه قابل توجه است این که درباب شناخت گزارههای دینی، نباید به ظن و گمان قناعت کرد; زیرا خداوند میفرماید: (لا تقف ما لیس لک به علم (اسراء: 32); از چیزی که به آن علم نداری پیروی نکن). بلکه به علم و یقین باید رسید.
ب. ایمان: عنصر دوم در دین التزام قلبی انسان به باورها و اصول مسلم دینی است. به کسی که اعتقاد قلبی نسبتبه خدا نداشته باشد، متدین گفته نمیشود. ریشه تمام ارزشهای اخلاقی ایمان به گزارههای دینی بوده و این ایمان مبتنی بر معرفت و شناخت است، به گونهای که هر چه معرفت کاملتر باشد، آن ایمان نیز بارورتر خواهد بود. البته علم و ناختشرط کافی برای ایمان نیست، بلکه شرط لازم آن است و عنصر اراده و گرایش باطنی به التزام قلبی نسبتبه باورهای دینی جزء اخیر ایمان را تشکیل میدهد.
با توجه به این مطلب، ایمان یک عمل قلبی کاملا اختیاری است که فرد پس از شناخت لازم و به دور از فشارهای بیرونی یا اصول اسلامی را پذیرا میشود و یا آن را انکار میکند. چه بسا افرادی هستند که در عین شناخت گزارههای دینی، در اثر لجاجت و عناد، ایمان نمیآورند. در مورد انتخابی بودن ایمان، شواهد فراوانی از آیات قران وجود دارد; از جمله اینکه خداوند میفرماید: (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا) (انسان: 4); ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر و پذیرا باشد یا کفران کننده و ناپذیرا. در جای دیگری میفرماید: (لا اکراه فی الدین) (بقره: 256); در قبول دین اکراهی نیست.
ج. عمل:عنصر سوم دین عمل به گزارههای تجویزی و احکام دینی است; یعنی: آنچه را فرد از باورهای دینی میداند و به آن ایمان دارد، در مرحله عمل نیز آشکار سازد. عملی از نظر اسلام ارزشمند است که ناشی از ایمان راسخ به اصول دین و ارزشهای مذهبی باشد. در موارد متعددی از قرآن کریم، ایمان پیش از عمل صالح ذکر شده است; مانند (آمنوا و عملوا الصالحات) (یونس: 10) و این میرساند که هیچ عملی بدون ایمان نیکو و پذیرفته نیست.
در این مورد، شواهد فراوانی از قرآن وجود دارد که عمل صالح را مشروط به ایمان میکند; نظیر (من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة) (نحل: 129); هر کس از مرد و زن کار نیکی انجام دهد، به شرط اینکه ایمان داشته باشد، ما او را زندگی پاک و پاکیزهای میبخشیم.
از آنچه درباره دین و تربیت گفته شد، روشن گردید که مفهوم (تربیت دینی) در ارتباط با سه محور شناخت، ایمان و عمل قابل تحقق است. این سه عنصر در تربیت دینی هر کس، نقش اساسی دارد و مربی بر همین اساس باید عمل تربیت دینی را اجرا کند. بنابراین، میتوان گفت: (تربیت دینی) فرایندی است که از طریق اعطای بینش، التزام قلبی و عملی به فرد هماهنگ با فطرت و به دور از جبر و فشار، به منظور نیل به سعادت دنیوی و اخروی انجام میگیرد
- [سایر] تعریف دانش دینی، اعمال دینی، عواطف دینی، باورهای دینی، آثار دینی چیست؟
- [سایر] بنده مادر پسری 5 ساله هستم برای تربیت دینی پسرم کتابهای درهمین حوزه (تربیت دینی) معرفی نماید؟
- [سایر] نقش تذکردر تربیت دینی چیست؟
- [سایر] شیوههای تربیت دینی چگونه است؟
- [سایر] تربیت دینی کودکان چه لزومی دارد؟
- [سایر] انواع تربیت دینی را توضیح دهید؟
- [سایر] تربیت دینی کودکان چه لزومی دارد؟
- [سایر] برای یاد دادن مطالب دینی و تربیت دینی فرزند از چه روشهای استفاده کنیم؟
- [سایر] مقصود از «روش الگویی» در تربیت دینی چیست؟
- [سایر] جایگاه پرورش حسِ دینی در تربیت کودکان چیست؟
- [آیت الله مظاهری] درختها در دست کسی که آنها را آبیاری و تربیت میکند امانت است و اگر تلف شود ضامن نیست، ولی اگر در تربیت و آبیاری آنها کوتاهی کند و یا به شرایطی که گفته شد عمل نکرده باشد ضامن است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد، چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند ورثهاش به جای او هستند و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند واجیر هم نگیرند، حاکم شرع از مال میّت اجیر میگیرد، وحاصل را بین ورثه میّت ومالک قسمت میکند، و اگر شرط کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید، پس اگر قرار گذاشتهاند که به دیگری واگذار نکند، با مردن او معامله به هم میخورد، و اگر قرار نگذاشتهاند مالک میتواند عقد را به هم بزند یا راضی شود که ورثه او یا کسی که آنها اجیرش میکنند درختها را تربیت نمایند.
- [آیت الله مظاهری] دو نفری که مساقات کردهاند اگر بفهمند که معامله مساقات باطل است، پس اگر درختها مال صاحب زمین بوده، بعد از تربیت هم مال اوست و باید مزد کسی که آنها را تربیت کرده بدهد، و اگر مال کسی بوده که آنها را تربیت کرده بعد از تربیت هم مال اوست و میتواند آنها را بکند، ولی باید گودالهایی را که به واسطه کندن درختها پیدا شده پر کند و اجاره زمین را از روزی که درختها را کاشته به صاحب زمین بدهد، ولی صاحب زمین نمیتواند او را مجبور نماید که درختها را بکند و فقط میتواند اجاره زمین را بگیرد.
- [امام خمینی] اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند، ورثهاش به جای او هستند، و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند، حاکم شرع از مال میت اجیر میگیرد و حاصل را بین ورثه میت و مالک قسمت میکند و اگر شرط کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید، پس اگر قرار گذاشتهاند که به دیگری واگذار نکند، با مردن او معامله به هم میخورد، و اگر قرار نگذاشتهاند مالک میتواند عقد را به هم بزند، یا راضی شود که ورثه او یا کسی که آنها اجیرش میکنند، درختها را تربیت نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر بعد از قرارداد مساقات، مالک یا کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد، مساقات به هم نمیخورد و به وارث منتقل میشود، ولی اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد و شرط کرده باشند که خودش آنها را تربیت کند، مساقات به هم میخورد و باید سهم او را به ورثهاش بدهند و اگر حقوق دیگری هم داشته، ورثه او ارث میبرند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش انها را تربیت کند ورثه اش به جای او هستند و اگر خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند حاکم شرع از مال میت اجیر می گیرد و حاصل را بین ورثه میت و مالک قسمت می کند و اگر قرارداد کرده باشند که خود او درختها را تربیت کند با مردن او معامله به هم می خورد
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد ، چنانچه در قرارداد قید و شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند ، و رثهاش به جای او هستند ؛ وچنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند ، حاکم شرع از مال میّت اجیر میگیرد ، و حاصل را بین و رثه میّت و مالک قسمت میکند ، و اگر در معامله قید کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید ، با مردن او معامله بهم میخورد .
- [آیت الله خوئی] اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد، چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند، ورثهاش بهجای او هستند و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند حاکم شرع از مال میت اجیر میگیرد و حاصل را بین ورث میت و مالک قسمت میکند و اگر قرارداد کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید، با مردن او معامله به هم میخورد.
- [آیت الله بروجردی] اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد، چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند، ورثهاش به جای او هستند و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند، حاکم شرع از مال میت اجیر میگیرد و حاصل را بین ورثه میت و مالک قسمت میکند و اگر شرط کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید، پس اگر قرار گذاشتهاند که به دیگری واگذار نکند، با مردن او معامله به هم میخورد و اگر قرار نگذاشتهاند، مالک میتواند عقد را به هم بزند، یا راضی شود که ورثهی او، یا کسی که آنها اجیرش میکنند درختها را تربیت نماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد چنانچه شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند ورثهاش به جای او هستند و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند، حاکم شرع از مال میّت اجیر میگیرد و حاصل را بین ورثه میّت و مالک قسمت میکند ولی اگر قرارداد کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید، به گونهای که به تربیت درختها توسّط شخص دیگر اصلاً رضایت ندارد، با مردن او معامله به هم میخورد و اگر برای کسی حقّ به هم زدن معامله را در صورت مرگ تربیتکننده درخت قرار داده باشد، وی میتواند بر طبق حقّ خود معامله را به هم بزند.