اگر ماهیت دین و وجه نیاز آدمی بدان به خوبی شناخته شود، قلمرو آن نیز تعیین می‌گردد و مشخص می‌شود که عدم جدایی دین از سیاست چراست. دین مجموعه ای است از: 1. معارف و بینش‌ها (جهان بینی) 2. سلسله دستورات اخلاقی که سازنده خصایل نیکو و شخصیت حقیقی انسان است 3. سلسله قوانین و مقرراتی که مناسبات انسان را با خدا، جامعه و طبیعت به نیکوترین وجهی تبیین نموده و سعادت بشر را در پی آنها تضمین می‌نماید (ایدئولوژی). از طرف دیگر سعادت انسان‌ها- چه در دنیا و چه در سرای آخرت- در گرو قوانینی جامع کامل و بی‌نقص است و چون این جهان گذرا و سرای جاوید ابدی، با یکدیگر در ارتباط وثیق بوده و هر کنشی در این دنیا نسبت به سر نوشت آدمی در حیات پایدار خویش مؤثر است پس قانونگذار علاوه بر احاطه کامل به تمام نیازهای دنیایی بشر، باید ربط آنها را با زندگی اخروی نیز منظور دارد و این در حالی است که هنوز متفکران بشری، تعریف واحدی از سعادت انسان به دست نداده‌اند و حتی در اینکه تنها در همین دنیا واقعا کدامین راه تضمین کننده کمال و سعادت بشری است، اختلاف شدیدی وجود دارد. و از همین رو مکتب‌های گوناگونی به وجود آمده که هر یک پس از چند صباحی تجربه، ضعف و شکست خود را برملا کرده‌اند. بنابراین بشریت بر سر دو راهی قرار دارد: یک. یا همواره در مسائل انسانی سیاسی و اجتماعی خویش، به دنبال مکاتب بشری راه افتد و هر روز چیزی را تجربه کند و پس از شکست راه دیگر برگزیند تا پایان حیات تاریخی خود. دو. از ناحیه خداوند- که عالم به تمام نیازهای او و راه کمال حقیقی او است- قانونی بدون خطا به او عرضه شود تا با تبعیت از آن به سمت سعادت و خوشبختی حرکت نماید. این است معنای عدم جدایی دین از سیاست و راه اول راه (سکولاریسم) و جدایی دین از سیاست است. با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن روشن می‌گردد که اسلام دینی جامع و همه‌سونگر است که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتاپرستی دعوت نموده و دستورات اخلاقی و مربوط به خودسازی فردی را دارد احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و اداره صحیح جامعه، روابط بین‌الملل، حقوقی و دارا است و مقررات قضایی حقوقی روابط اجتماعی مسائل اقتصادی تربیتی و دارد. سیره و روش رسول اکرم (ص) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست و خود آن حضرت ضمن تشکیل حکومت، مسؤولیت اجرایی و قضایی آن را بر عهده داشت. امیرالمؤمنین علی (ع) نیز حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهاد و پس تشکیل حکومت از ضروریات دین اسلام است و آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد از جمله: 1. آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر(1) 2. اطاعت از اولی الامر(2) 3. نپذیرفتن ولایت و سرپرستی بیگانگان کافران و ظالمان(3) 4. ولایت پیامبر و ولایت مؤمنین بر یکدیگر(4) 5. مشورت با مومنان(5) 6. نجات مظلومان و مستضعفان(6) و همه آیات مربوط به جهاد و دفاع 7. هدف از دین و بعثت انبیاء برپایی عدالت اجتماعی و قوانین الهی است(7) 8. نهی از حکم به غیر دستورات الهی(8) 9. خصوصیات جامعه اسلامی(9) 10. لزوم وجود نیرو و تجهیزات برای حکومت اسلامی(10) 11. رهبر و کسی که مردم از او اطاعت و پیروی می‌کنند باید از همه اصلح باشد(11) 12. سرانجام دین خدا بر همه ادیان و مکاتب پیروز می‌گردد و حکومت در دست صالحان قرار می‌گیرد(12) 13. نمونه حکومت انبیا در قرآن، مانند حکومت داود و سلیمان (ع)(13) و روایات در این زمینه زیاد است از جمله روایتی است که صدوق در کتاب (علل الشرایع) نقل کرده است که فضل بن شاذان از امام رضا (ع) پرسید: چرا خداوند دستور داد که از اولوالامر اطاعت کنید؟ حضرت در ضمن جواب فرمودند: اگر خداوند امامی که امین و حافظ دستورات الهی باشد برای مردم قرار ندهد، دین از بین می‌رود و سنت‌ها و دستورات الهی دگرگون می‌گردد(14) و نامه امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر و همه اینها دلالت بر عدم تفکیک سیاست از این دین دارد. بنابراین اگر یک مسلمان نخواهد نظام و اندیشه سیاسی اسلام را بپذیرد در واقع به نوعی گزینش‌گری در دین دست زده است و بخشی را برگرفته و بخش دیگر را فرو نهاده است و این در منطق قرآن مردود می ‌باشد. پی ‌نوشت‌ها: (1). آل عمران 104 و 110 توبه 71 (2). نساء، 59 65 10 (3). آل عمران/ 28 و 118 نساء/ 6، 141 و 144 مائده/ 51 و 57 هود/ 113 (4). احزاب/ 6 توبه/ 71 (5). آل عمران/ 115 و 151 شوری/ 38 (6). نساء/ 57 (7). نساء/ 58 و 135 حدید/ 29 مائده/ 8 نحل/ 90 (8). مائده/ 44، 45، 47 و 50 (9). اعراف/ 157 فتح/ 29 (10). انفال/ 60 (11). یونس/ 35 (12). قصص/ 5 فتح/ 28 توبه/ 33 (13). نمل/ 62 (14). صدوق، علل الشرایع، ج 1، باب 182، حدیث 9.
اگر ماهیت دین و وجه نیاز آدمی بدان به خوبی شناخته شود، قلمرو آن نیز تعیین میگردد و مشخص میشود که عدم جدایی دین از سیاست چراست. دین مجموعه ای است از:
1. معارف و بینشها (جهان بینی)
2. سلسله دستورات اخلاقی که سازنده خصایل نیکو و شخصیت حقیقی انسان است
3. سلسله قوانین و مقرراتی که مناسبات انسان را با خدا، جامعه و طبیعت به نیکوترین وجهی تبیین نموده و سعادت بشر را در پی آنها تضمین مینماید (ایدئولوژی).
از طرف دیگر سعادت انسانها- چه در دنیا و چه در سرای آخرت- در گرو قوانینی جامع کامل و بینقص است و چون این جهان گذرا و سرای جاوید ابدی، با یکدیگر در ارتباط وثیق بوده و هر کنشی در این دنیا نسبت به سر نوشت آدمی در حیات پایدار خویش مؤثر است پس قانونگذار علاوه بر احاطه کامل به تمام نیازهای دنیایی بشر، باید ربط آنها را با زندگی اخروی نیز منظور دارد و این در حالی است که هنوز متفکران بشری، تعریف واحدی از سعادت انسان به دست ندادهاند و حتی در اینکه تنها در همین دنیا واقعا کدامین راه تضمین کننده کمال و سعادت بشری است، اختلاف شدیدی وجود دارد. و از همین رو مکتبهای گوناگونی به وجود آمده که هر یک پس از چند صباحی تجربه، ضعف و شکست خود را برملا کردهاند. بنابراین بشریت بر سر دو راهی قرار دارد:
یک. یا همواره در مسائل انسانی سیاسی و اجتماعی خویش، به دنبال مکاتب بشری راه افتد و هر روز چیزی را تجربه کند و پس از شکست راه دیگر برگزیند تا پایان حیات تاریخی خود.
دو. از ناحیه خداوند- که عالم به تمام نیازهای او و راه کمال حقیقی او است- قانونی بدون خطا به او عرضه شود تا با تبعیت از آن به سمت سعادت و خوشبختی حرکت نماید. این است معنای عدم جدایی دین از سیاست و راه اول راه (سکولاریسم) و جدایی دین از سیاست است.
با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن روشن میگردد که اسلام دینی جامع و همهسونگر است که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتاپرستی دعوت نموده و دستورات اخلاقی و مربوط به خودسازی فردی را دارد احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و اداره صحیح جامعه، روابط بینالملل، حقوقی و دارا است و مقررات قضایی حقوقی روابط اجتماعی مسائل اقتصادی تربیتی و دارد.
سیره و روش رسول اکرم (ص) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست و خود آن حضرت ضمن تشکیل حکومت، مسؤولیت اجرایی و قضایی آن را بر عهده داشت. امیرالمؤمنین علی (ع) نیز حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهاد و پس تشکیل حکومت از ضروریات دین اسلام است و آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد از جمله:
1. آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر(1)
2. اطاعت از اولی الامر(2)
3. نپذیرفتن ولایت و سرپرستی بیگانگان کافران و ظالمان(3)
4. ولایت پیامبر و ولایت مؤمنین بر یکدیگر(4)
5. مشورت با مومنان(5)
6. نجات مظلومان و مستضعفان(6) و همه آیات مربوط به جهاد و دفاع
7. هدف از دین و بعثت انبیاء برپایی عدالت اجتماعی و قوانین الهی است(7)
8. نهی از حکم به غیر دستورات الهی(8)
9. خصوصیات جامعه اسلامی(9)
10. لزوم وجود نیرو و تجهیزات برای حکومت اسلامی(10) 11. رهبر و کسی که مردم از او اطاعت و پیروی میکنند باید از همه اصلح باشد(11)
12. سرانجام دین خدا بر همه ادیان و مکاتب پیروز میگردد و حکومت در دست صالحان قرار میگیرد(12)
13. نمونه حکومت انبیا در قرآن، مانند حکومت داود و سلیمان (ع)(13) و روایات در این زمینه زیاد است از جمله روایتی است که صدوق در کتاب (علل الشرایع) نقل کرده است که فضل بن شاذان از امام رضا (ع) پرسید: چرا خداوند دستور داد که از اولوالامر اطاعت کنید؟ حضرت در ضمن جواب فرمودند: اگر خداوند امامی که امین و حافظ دستورات الهی باشد برای مردم قرار ندهد، دین از بین میرود و سنتها و دستورات الهی دگرگون میگردد(14) و نامه امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر و همه اینها دلالت بر عدم تفکیک سیاست از این دین دارد.
بنابراین اگر یک مسلمان نخواهد نظام و اندیشه سیاسی اسلام را بپذیرد در واقع به نوعی گزینشگری در دین دست زده است و بخشی را برگرفته و بخش دیگر
را فرو نهاده است و این در منطق قرآن مردود می باشد.
پی نوشتها:
(1). آل عمران 104 و 110 توبه 71
(2). نساء، 59 65 10
(3). آل عمران/ 28 و 118 نساء/ 6، 141 و 144 مائده/ 51 و 57 هود/ 113
(4). احزاب/ 6 توبه/ 71
(5). آل عمران/ 115 و 151 شوری/ 38
(6). نساء/ 57
(7). نساء/ 58 و 135 حدید/ 29 مائده/ 8 نحل/ 90
(8). مائده/ 44، 45، 47 و 50
(9). اعراف/ 157 فتح/ 29
(10). انفال/ 60
(11). یونس/ 35
(12). قصص/ 5 فتح/ 28 توبه/ 33
(13). نمل/ 62
(14). صدوق، علل الشرایع، ج 1، باب 182، حدیث 9.
- [سایر] دیدگاه قرآن نسبت به ارتباط دین و سیاست چه میباشد، توضیح دهید؟
- [سایر] آیا دین از سیاست جداست؟
- [سایر] آیا دین با سیاست سازگار است؟
- [سایر] آیا دین با سیاست محدودیت دارد یا ندارد؟ به تعبیر دیگر آیا همیشه دین بر سیاست سایه افکنده و بالعکس یا خیر؟
- [سایر] آیا دین با سیاست سازگار است؟
- [سایر] به نظرمن دین نباید از سیاست جدا باشد چون در هر کاری باید مسایل دینی را رعایت کرد ولی با توجه به لزوم انجام برخی کارهای خلاف دین اداره کنندگان (سازمان) دین باید از اداره کنندگان (سازمان) سیاست جدا باشد
- [سایر] سکولاریسم یا اندیشه جدایی دین از سیاست چگونه شکل گرفت؟
- [سایر] ادله سکولار ها بر جدایی دین از سیاست چیست؟
- [سایر] چه ارتباطی بین دین و سیاست وجود دارد؟
- [سایر] چرا حضرت امام دین را از سیاست جدا نمی داند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه روزه دار نسبت دروغ به خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) دهد یک کفاره کافی است و کفاره جمع لازم نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] شایسته است امام خطیب در خطبة نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تَذکّر دهد ومردم را در جریان مسائل زیانبار و سودمند کشورهای اسلامی وغیر اسلامی قرار دهد ونیازهای مسلمین را در اَمر معاد ومعاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال وکیان مسلمین نقش مُهِمّی دارد گوشزد کند وکیفیّت روابط آنان را با سائر مِلَل بیان نماید ومردم را از دخالتهای دُوَل ستمگر و اِسْتعمارگر در امور سیاسی واقتصادی مسلمین که مُنْجَرْ به استعمارو استثمار آنها می شود بر حَذَرْ دارد . خلاصه نماز جمعه ودو خطبة آن ، نظیر حجّ ومراکز تجمّع آن ونماز های عید فطر وقربان وغیره ، از سنگرهای بزرگی است که مُتأسِّفانه مسلمانان از وظائف مُهمّ سیاسی خود در آن غافل مانده اند ، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند .اسلام دین سیاست ، آن هم در همة شئون آن است وکسی که در احکام قضائی ، سیاسی ، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تَأمّل کند مُتوجّه این معنی می شود .هر کس گمان کند دین از سیاست جدا است ، جاهلی است که نه اسلام را می شناسد ونه سیاست را.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر روزه دار دروغی را به خدا وپیغمبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) نسبت دهد ، کفارة جمع که تفصیل آن در مساله پیش گفته شد بنابر احتیاط بر او واجب است .
- [امام خمینی] اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت دهد، کفاره جمع که تفصیل آن در مساله پیش گفته شد بنابر احتیاط بر او واجب می شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر روزه دار دروغی را بخدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت دهد که بنابر احتیاط واجب کفاره دارد یک کفّاره بر او لازم است نه کفّاره جمع.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله نسبت دهد بنابر احتیاط کفاره جمع که تفصیل آن در مسأله پیش گفته شد بر او لازم می شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم و ایمه معصومین علیهم السلام عمدا نسبت دهد بنابر احتیاط کفاره جمع که تفصیل ان در مساله پیش گذشت بر او واجب می شود
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر (ص) عمدا نسبت دهد؛ بنا بر احتیاط؛ کفاره جمع که تفصیل آن در مسأله پیش گفته شد بر او واجب می شود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر روزهدار دروغی را به خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و یا جانشینان آن حضرت علیهمالسلام نسبت دهد، بنابر احتیاط کفاره جمع، به تفصیلی که در مسأله پیش گفته شد، بر او واجب میشود.
- [آیت الله خوئی] اگر روزهدار دروغی را به خدا و پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمداً نسبت دهد، بنابر احتیاط کفارة جمع که تفصیل آن در مسأل پیش گفته شد بر او واجب میشود.