دین برنامة زندگی انسانها و طریق رسیدن به سعادت دو دنیا و حقیقت جهان هستی و مکان قرب الهی است. بنابراین دین علاوه بر اینکه راه رسیدن به سعادت و خوشبختی اخروی را بیان میکند برای زندگی دنیوی انسان نیز برنامه دارد. دین مرکب از سه جزء است: جزء اول اعتقادات قلبی و ایمان است مثل اعتقاد به رسالت، امامت، توحید، معاد و امثال اینها که بیانکنندة ارتباط انسان با جهان و با خالق است. جزء دوم دین، احکام عملی میباشد یعنی دستورات الهی که از سوی خداوند و به وسیله پیامبر صلّی الله علیه و آله و ائمة معصومین برای ما بیان شده است مانند واجبات و محرمات، مطهرات و نجاسات، عبادات و معاملات و بطور کلی بایدها و نبایدها. جزء سوم آن اخلاقیات است که شامل تبیین فضایل و رذایل اخلاقی و شیوة دوری از رذایل و رسیدن به فضایل است. در مقابل، سیاست عبارتست از تدبیر امور کشور، یعنی اندیشه چگونگی برخورد و تعامل در همزیستی افراد جامعه با یکدیگر و با جوامع و کشورهای دیگر در ابعاد مختلف، از جمله امنیّت، رفاه، اقتصاد، فرهنگ، بهداشت، نگهداری و نگهبانی از مرزها، چگونگی بهرهبرداری از منابع طبیعی کشور و امثال این امور که در خصوص چگونگی زندگانی جمعی مردم یک کشور است.[1] پس از شناخت دین وسیاست باید گفت که چون دین در برگیرندة تمام ابعاد زندگی انسان است، شامل سیاست نیز میگردد به عبارت دیگر دین اسلام برای چگونگی اداره حکومت، برنامه دارد و از این جنبة زندگی انسانها غافل نمانده است و اینکه جلوههای بارز دخالت دین در عرصة سیاست و اجتماع را میتوان در احکام زیر به عینه مشاهده کرد: 1. احکام مربوط به جهاد و نیروهای نظامی، جنگ با دشمن خارجی و یا دفاع در برابر آنها، تقسیم غنایم جنگی، چگونگی برخورد با اسرای جنگی و گرفتن جزیه از کفار غیر حربی و... . 2. احکام مربوط به امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن. 3. احکام مربوط به حدود و قصاص و دیات و تعزیرات و ارث. 4. احکام مربوط به خمس و زکات و موارد مصرف آنها. 5. احکام مربوط به معاملات و چگونگی انجام تجارت. نظریة دیگری معتقد است که دین از سیاست جداست و این دو ربطی به یکدیگر ندارد. دین مأمور به تأمین سعادت اخروی افراد است و سیاست مأمور به تأمین سعادت دنیوی افراد. جلوة دین در زندگی دنیوی انسان تنها محدود به احکام فردی است. یکی از ادلهای که اتهام سکولارسیم (جدایی دین از سیاست) را نه تنها از اسلام، بلکه از ادیان و پیامبران آسمانی رفع میکند، برقراری عدالت اجتماعی به عنوان هدف بعثت پیامبران در قرآن مجید است.[2] استاد شهید مرتضی مطهری در پاسخ به یکی از نویسندگان غربزده که معتقد است دین با زندگی مردم سر و کار ندارد مینویسد: (مگر قرآن هدف انبیاء و مرسلین را بیان نکرده است؟ مگر قرآن در کمال صراحت نمیگوید: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) ما همة پیغمبران را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و مقیاس فرود آوردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.[3] قرآن عدالت اجتماعی را به عنوان یک هدف اصلی برای همة انبیاء ذکر میکند.[4] متفکر شهید (استاد مطهری)، دین اسلام را یگانه دینی میداند که در میان ادیان و مذاهب مختلف در شؤون زندگی مردم مداخله کرده است و رابطة تنگاتنگ با مقولة حکومت و سیاست دارد و نسبت این دو را نسبت (روح و بدن) و (مغز و پوست) وصف میکند.[5] (نسبت این دو با هم نسبت (روح و بدن) است، این روح و بدن، این مغز و پوست باید به یکدیگر بپیوندند. فلسفة پوست حفظ مغز است. اگر این پوست از مغز جدا باشد، البتّه مغز گزند میبیند و پوسته خاصیتی ندارد. باید سوخته و ریخته شود).[6] حضرت امام (ره) نیز در سراسر کتابها، نامهها و سخنرانیهای خود بر رابطة تنگاتنگ دین و سیاست و تشکیل حکومت تأکید دارند: (کتابهای قطوری که از دیر زمان در زمینههای مختلف حقوقی تدوین شده، از احکام قضا و معاملات و حدود و قصاص گرفته تا روابط بین ملتها و مقررات صلح و جنگ و حقوق بینالملل عمومی و خصوصی، شمهای از احکام نظامات اسلام است.)[7] ایشان در مقام ارائه دلیل بر لزوم دخالت دین در حوزة سیاست و تشکیل حکومت، پس از بیان لزوم وجود مؤسسات اجرایی برای اجرای قوانین و مقررات دین اسلام، به سنت و رویه حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله تمسک میکنند: (سنت و رویة پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است زیرا اولاً خود تشکیل حکومت داد... ثانیاً برای پس از خود به فرمان خدا تعیین حاکم کرده است... بدیهی است ضرورت اجرای احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست و پس از رحلت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نیز ادامه دارد. طبق آیه شریفه،[8] احکام اسلام محدود به زمان و مکانی نیست و تا ابد باقی و لازم الاجرا است... این حرف که قوانین اسلام تعطیلپذیر یا منحصر و محدود به زمان یا مکانی است، برخلاف ضروریات اعتقادی اسلام است بنابراین چون اجرای احکام پس از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله تا ابد ضرورت دارد، تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجراء و اداره ضرورت مییابد.)[9] امام در ادامه، رویّه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب را دلیل دیگر لزوم تشکیل حکومت میدانند و سپس از ماهیت و کیفیت قوانین اسلام به عنوان چهارمین دلیل لزوم تشکیل حکومت از سوی دین و شریعت نام میبرند: (ماهیت و کیفیت این قوانین میرساند که برای تکوین یک دولت و برای ادارة سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع گشته است. یعنی اولاً احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را میرساند... ثانیاً با دقّت در ماهیت و کیفیت احکام شرعی در مییابیم که اجرای آنها و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است و بدون تأسیس یک دستگاه عظیم و پهناورِ اجرا و اداره، نمیتوان به وظیفة اجرای احکام الهی عمل کرد.)[10] ایشان در پایان، بعضی از احکامی را که عمل بدانها بدون وجود یک دستگاه عریض و طویل اجرایی به نام دولت و حکومت، ممکن نیست را ذکر میکنند: (1. احکام مالی: مالیاتهایی که اسلام مقرر داشته (مانند خمس، زکات، و جزیه)و طرح بودجهای که ریخته نشان میدهد تنها برای سدرمق فقرا و سادات فقیر نیست، بلکه برای تشکیل حکومت و تأمین مخارج ضروری یک دولت بزرگ است... 2. احکام دفاع ملی: از طرف دیگر احکامی که راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال امت اسلام است، بر لزوم تشکیل حکومت دلالت دارد (مانند آیة 60 سورة انفال: وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ) 3. احکام احقاق حقوقی و احکام جزایی: بسیاری از احکام، از قبیل دیات که باید گرفته شود و به صاحبانش داده شود یا حدود و قصاصی که باید با نظر حاکم اسلامی اجرا شود، بدون برقراری یک تشکیلات حکومتی تحقق نمییابد...)[11] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، آیتالله جوادی آملی، مرکز نشر اِسراء، چاپ اول، پائیز 1378، به خصوص صفحات 80 73. 2. ولایت فقیه، آیتالله یوسف صانعی، بنیاد قرآن، تابستان 64، صفحه 74 15. 3. مبانی حکومت اسلامی، حسین جوان آراسته، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ اول: 1379، صفحات 96 43. 4. مبانی اندیشه سیاسی اسلام، عباسعلی عمید زنجانی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، صفحات 67 43. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . موسوی، سید محمد مهدی، خلخالی، شریعت و حکومت، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول، 1377 ش، ص 25. [2] . قدردان ملکی، محمد حسن، حکومت دینی از منظر استاد شهید مطهری، قم، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشة معاصر، چاپ اول، 1379، ص 21. [3] . حدید/35. [4] . قدردان ملکی، محمد حسن، همان، ص 88 و 89. [5] . همان، ص 23. [6] . مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، انتشارات صدرا، ص 32. [7] . موسوی خمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ دوم، 1373، ص 6. [8] . برای نمونه رجوع کنید به: ابراهیم/52، یونس/2، حج/49، احزاب/40، یس/70. [9] . ولایت فقیه، همان، ص 1917. [10] . همان، ص 2220. [11] . همان، ص 2522.
دین برنامة زندگی انسانها و طریق رسیدن به سعادت دو دنیا و حقیقت جهان هستی و مکان قرب الهی است. بنابراین دین علاوه بر اینکه راه رسیدن به سعادت و خوشبختی اخروی را بیان میکند برای زندگی دنیوی انسان نیز برنامه دارد. دین مرکب از سه جزء است: جزء اول اعتقادات قلبی و ایمان است مثل اعتقاد به رسالت، امامت، توحید، معاد و امثال اینها که بیانکنندة ارتباط انسان با جهان و با خالق است. جزء دوم دین، احکام عملی میباشد یعنی دستورات الهی که از سوی خداوند و به وسیله پیامبر صلّی الله علیه و آله و ائمة معصومین برای ما بیان شده است مانند واجبات و محرمات، مطهرات و نجاسات، عبادات و معاملات و بطور کلی بایدها و نبایدها.
جزء سوم آن اخلاقیات است که شامل تبیین فضایل و رذایل اخلاقی و شیوة دوری از رذایل و رسیدن به فضایل است. در مقابل، سیاست عبارتست از تدبیر امور کشور، یعنی اندیشه چگونگی برخورد و تعامل در همزیستی افراد جامعه با یکدیگر و با جوامع و کشورهای دیگر در ابعاد مختلف، از جمله امنیّت، رفاه، اقتصاد، فرهنگ، بهداشت، نگهداری و نگهبانی از مرزها، چگونگی بهرهبرداری از منابع طبیعی کشور و امثال این امور که در خصوص چگونگی زندگانی جمعی مردم یک کشور است.[1]
پس از شناخت دین وسیاست باید گفت که چون دین در برگیرندة تمام ابعاد زندگی انسان است، شامل سیاست نیز میگردد به عبارت دیگر دین اسلام برای چگونگی اداره حکومت، برنامه دارد و از این جنبة زندگی انسانها غافل نمانده است و اینکه جلوههای بارز دخالت دین در عرصة سیاست و اجتماع را میتوان در احکام زیر به عینه مشاهده کرد:
1. احکام مربوط به جهاد و نیروهای نظامی، جنگ با دشمن خارجی و یا دفاع در برابر آنها، تقسیم غنایم جنگی، چگونگی برخورد با اسرای جنگی و گرفتن جزیه از کفار غیر حربی و... .
2. احکام مربوط به امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن.
3. احکام مربوط به حدود و قصاص و دیات و تعزیرات و ارث.
4. احکام مربوط به خمس و زکات و موارد مصرف آنها.
5. احکام مربوط به معاملات و چگونگی انجام تجارت.
نظریة دیگری معتقد است که دین از سیاست جداست و این دو ربطی به یکدیگر ندارد. دین مأمور به تأمین سعادت اخروی افراد است و سیاست مأمور به تأمین سعادت دنیوی افراد. جلوة دین در زندگی دنیوی انسان تنها محدود به احکام فردی است.
یکی از ادلهای که اتهام سکولارسیم (جدایی دین از سیاست) را نه تنها از اسلام، بلکه از ادیان و پیامبران آسمانی رفع میکند، برقراری عدالت اجتماعی به عنوان هدف بعثت پیامبران در قرآن مجید است.[2]
استاد شهید مرتضی مطهری در پاسخ به یکی از نویسندگان غربزده که معتقد است دین با زندگی مردم سر و کار ندارد مینویسد: (مگر قرآن هدف انبیاء و مرسلین را بیان نکرده است؟ مگر قرآن در کمال صراحت نمیگوید: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) ما همة پیغمبران را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و مقیاس فرود آوردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.[3] قرآن عدالت اجتماعی را به عنوان یک هدف اصلی برای همة انبیاء ذکر میکند.[4]
متفکر شهید (استاد مطهری)، دین اسلام را یگانه دینی میداند که در میان ادیان و مذاهب مختلف در شؤون زندگی مردم مداخله کرده است و رابطة تنگاتنگ با مقولة حکومت و سیاست دارد و نسبت این دو را نسبت (روح و بدن) و (مغز و پوست) وصف میکند.[5] (نسبت این دو با هم نسبت (روح و بدن) است، این روح و بدن، این مغز و پوست باید به یکدیگر بپیوندند. فلسفة پوست حفظ مغز است. اگر این پوست از مغز جدا باشد، البتّه مغز گزند میبیند و پوسته خاصیتی ندارد. باید سوخته و ریخته شود).[6]
حضرت امام (ره) نیز در سراسر کتابها، نامهها و سخنرانیهای خود بر رابطة تنگاتنگ دین و سیاست و تشکیل حکومت تأکید دارند: (کتابهای قطوری که از دیر زمان در زمینههای مختلف حقوقی تدوین شده، از احکام قضا و معاملات و حدود و قصاص گرفته تا روابط بین ملتها و مقررات صلح و جنگ و حقوق بینالملل عمومی و خصوصی، شمهای از احکام نظامات اسلام است.)[7]
ایشان در مقام ارائه دلیل بر لزوم دخالت دین در حوزة سیاست و تشکیل حکومت، پس از بیان لزوم وجود مؤسسات اجرایی برای اجرای قوانین و مقررات دین اسلام، به سنت و رویه حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله تمسک میکنند: (سنت و رویة پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است زیرا اولاً خود تشکیل حکومت داد... ثانیاً برای پس از خود به فرمان خدا تعیین حاکم کرده است... بدیهی است ضرورت اجرای احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست و پس از رحلت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نیز ادامه دارد. طبق آیه شریفه،[8] احکام اسلام محدود به زمان و مکانی نیست و تا ابد باقی و لازم الاجرا است... این حرف که قوانین اسلام تعطیلپذیر یا منحصر و محدود به زمان یا مکانی است، برخلاف ضروریات اعتقادی اسلام است بنابراین چون اجرای احکام پس از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله تا ابد ضرورت دارد، تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجراء و اداره ضرورت مییابد.)[9]
امام در ادامه، رویّه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب را دلیل دیگر لزوم تشکیل حکومت میدانند و سپس از ماهیت و کیفیت قوانین اسلام به عنوان چهارمین دلیل لزوم تشکیل حکومت از سوی دین و شریعت نام میبرند: (ماهیت و کیفیت این قوانین میرساند که برای تکوین یک دولت و برای ادارة سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع گشته است. یعنی اولاً احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را میرساند... ثانیاً با دقّت در ماهیت و کیفیت احکام شرعی در مییابیم که اجرای آنها و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است و بدون تأسیس یک دستگاه عظیم و پهناورِ اجرا و اداره، نمیتوان به وظیفة اجرای احکام الهی عمل کرد.)[10]
ایشان در پایان، بعضی از احکامی را که عمل بدانها بدون وجود یک دستگاه عریض و طویل اجرایی به نام دولت و حکومت، ممکن نیست را ذکر میکنند: (1. احکام مالی: مالیاتهایی که اسلام مقرر داشته (مانند خمس، زکات، و جزیه)و طرح بودجهای که ریخته نشان میدهد تنها برای سدرمق فقرا و سادات فقیر نیست، بلکه برای تشکیل حکومت و تأمین مخارج ضروری یک دولت بزرگ است... 2. احکام دفاع ملی: از طرف دیگر احکامی که راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال امت اسلام است، بر لزوم تشکیل حکومت دلالت دارد (مانند آیة 60 سورة انفال: وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ) 3. احکام احقاق حقوقی و احکام جزایی: بسیاری از احکام، از قبیل دیات که باید گرفته شود و به صاحبانش داده شود یا حدود و قصاصی که باید با نظر حاکم اسلامی اجرا شود، بدون برقراری یک تشکیلات حکومتی تحقق نمییابد...)[11]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، آیتالله جوادی آملی، مرکز نشر اِسراء، چاپ اول، پائیز 1378، به خصوص صفحات 80 73.
2. ولایت فقیه، آیتالله یوسف صانعی، بنیاد قرآن، تابستان 64، صفحه 74 15.
3. مبانی حکومت اسلامی، حسین جوان آراسته، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ اول: 1379، صفحات 96 43.
4. مبانی اندیشه سیاسی اسلام، عباسعلی عمید زنجانی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، صفحات 67 43.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . موسوی، سید محمد مهدی، خلخالی، شریعت و حکومت، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول، 1377 ش، ص 25.
[2] . قدردان ملکی، محمد حسن، حکومت دینی از منظر استاد شهید مطهری، قم، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشة معاصر، چاپ اول، 1379، ص 21.
[3] . حدید/35.
[4] . قدردان ملکی، محمد حسن، همان، ص 88 و 89.
[5] . همان، ص 23.
[6] . مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، انتشارات صدرا، ص 32.
[7] . موسوی خمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ دوم، 1373، ص 6.
[8] . برای نمونه رجوع کنید به: ابراهیم/52، یونس/2، حج/49، احزاب/40، یس/70.
[9] . ولایت فقیه، همان، ص 1917.
[10] . همان، ص 2220.
[11] . همان، ص 2522.
- [سایر] دین و سیاست با توجه به سیره امام خمینی ره چه ارتباطی دارند؟
- [سایر] جایگاه حدیث در علم سیاست چیست؟ آیا ارتباطی بین این دو هست؟
- [سایر] از نگاه امام خمینی ره بین اخلاق و سیاست چه ارتباطی وجود دارد؟
- [سایر] نسبت دین و سیاست با هم چگونه است؟ آیا دین و سیاست با هم قابل جمع هستند؟
- [سایر] آیا دین از سیاست جداست؟
- [سایر] آیا دین با سیاست سازگار است؟
- [سایر] آیا دین با سیاست محدودیت دارد یا ندارد؟ به تعبیر دیگر آیا همیشه دین بر سیاست سایه افکنده و بالعکس یا خیر؟
- [سایر] آیا دین با سیاست سازگار است؟
- [سایر] دین و دنیا چه ارتباطی با هم دارند؟
- [سایر] به نظرمن دین نباید از سیاست جدا باشد چون در هر کاری باید مسایل دینی را رعایت کرد ولی با توجه به لزوم انجام برخی کارهای خلاف دین اداره کنندگان (سازمان) دین باید از اداره کنندگان (سازمان) سیاست جدا باشد
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیان بار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود بر حذر دارد. خلاصه، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه کثیری از مسلمانان از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند. اسلام دین سیاست آنهم در همه شئون آن است وکسی که در احکام قضائی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کنددین ازسیاست جدااست جاهلی است که نه اسلام رامی شناسد و نه سیاست را می داند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله بهجت] در صورت مساوی بودن دو مجتهد ، جایز است انسان در مسائلی که ارتباطی با هم ندارند، بعضی مسائل را از یکی و بعضی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند و همراهی نمودن با آنها در ظلم و ستم، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله اردبیلی] ابراء ذمّه میت از دَین صحیح است.
- [آیت الله اردبیلی] برای یاد دادن واجبات یا مستحبات نماز میتوان مزد گرفت.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی که بدهکار است و زراعتی نیز دارد فوت کند و ورثه پیش از آن که زکات زراعت واجب شود دین او را از اموال دیگری بدهند، هرکدام از ورثه سهمش به اندازه زکات برسد باید زکات را بدهد اما اگر دین او را قبل از واجب شدن زکات نپردازند، چنانچه مال میت فقط به اندازه دین است زکات واجب نمی شود.
- [آیت الله علوی گرگانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود یا حکم ضروری دین یعنیحکمی را که مسلمانان جز دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز وروزه را انکار کند در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتدّ میشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] بر هر مسلمانی واجب است از بدعت گذاران در دین و کسانی که موجب افساد در دین و تزلزل عقاید حقه هستند اظهار برایت و بیزاری کند و دیگران را از فتنه و فساد انان بر حذر دارد
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثلاً واجببودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتد میشود.