چگونه برخی افراد در قالب دفاع از ملیت ایرانی، بزرگ ترین توهین ها را به این ملت روا داشته اند؟
از همه عجیب تر این است که عده ای به نام حمایت از ملیت ایرانی و نژاد ایرانی، بزرگ ترین توهین ها را به ملت ایران می کنند. گاهی می گویند: ملت ایران با کمال جدیت می خواست از حکومت و رژیم و آیین خودش دفاع کند، ولی با آن همه شوکت و قدرت و جمیعت صد و چهل میلیونی و وسعت سرزمین، در مقابل یک عده پنجاه، شصت هزار نفری عرب شکست خورد. اگر راست است، پس چه ننگ بزرگی! گاهی می گویند: (ایرانیان از ترس، کیش و عقیده و ایمان خویش را عوض کردند.) واقعاً اگر چنین باشد ایرانیان از پست ترین ملل جهانند. ملتی که نتواند عقیده قلبی خود را در مقابل یک قوم فاتح حفظ کند، شایسته نام انسانیت نیست. گاهی می گویند: (ایرانیان چهارده قرن است که زیر یوغ عرب هستند؛ یعنی با آنکه سیادت نظامی عرب یکصد سال بیشتر طول نکشید، هنوز پشت ایرانیان از ضربتی که در چهارده قرن پیش خورده، راست نشده است.) زهی ضعف و ناتوانی و بی لیاقتی و بی عُرضه گی! ملت های نیمه وحشی افریقا، پس از قرن ها استعمار همه جانبه اروپایی، زنجیرها را یکی پس از دیگری پاره می کنند و خود را آزاد می نمایند، ولی ملتی متمدن و دارای سابقه فرهنگی کهن، از قومی بیابانی شکست می خورد. طولی نمی کشد که قوم فاتح نیروی خود را از دست می دهد، ولی این ملت شکست خورده هنوز از خاطره شکست چهارده قرن پیش وحشت دارد و روز به روز بیشتر، فکر و آداب و رسوم و زبان قوم فاتح را برخلاف میل باطنی خود، وارد زندگی خود می کند! گاهی می گویند: (ایرانیان از آن جهت شیعه شدند که در زیر پرده تشیع، با معتقدات و آداب کهن خویش را حفظ کنند. در همه این مدت طولانی از روی نفاق و دورویی اظهار اسلام کردند. همه ادعاهای مسلمانی شان که تاریخ شان را پر کرده و از هر قوم دیگر بیشتر بوده، دروغ محض است، چهارده قرن است که دروغ می گویند و دروغ می نویسند و دروغ تظاهر می کنند). زهی بی شرافتی و نامردمی! گاهی می گویند: (ریشه این همه گرایش ها، فداکاری ها، درک یک سلسله حقایق و معارف و سنخیت اسلام و تشیع، با روح ایرانی نبوده است بلکه فقط یک پیوند زناشویی بوده است. این ملت فقط به خاطر یک پیوند زناشویی، مسیر زندگی و فرهنگ خویش را تغییر داد.) زهی بی اصالتی و بی ریشه گی! گاهی می گویند: (ایرانی، مایل بود از حکومت و آیین آن روز خویش دفاع کند و حمایت نماید اما نکرد، ترجیح داد خود را کنار کشد و تماشاچی باشد). زهی پستی و نامردمی! طبق اظهارات این بی خبران، ملت ایران پست ترین و منحط ترین ملل جهان است؛ زیرا ایرانی از ترس، خط قدیم خود را رها کرد و خط عربی را به کار برد؛ از ترس، به زبان عربی بیش از زبان فارسی اهمیت داد و برایش فرهنگ و قاعده و دستور نوشت؛ از ترس، تألیفات خود را به زبان عربی نوشت؛ از ترس، به بچه های خود زبان عربی می آموخت؛ از ترس، مفاهیم اسلامی را در دل ادبیات خود جای داد؛ از ترس، دین قدیم خود را به دست فراموشی سپرد؛ از ترس، حکومت مورد علاقه خود را حمایت نکرد؛ از ترس، به کمک کیش و آیین محبوب خود برنخاست. خلاصه از نظر این مدعیان، در طول این چهارده قرن، آنچه در تاریخ این ملت رخ داده بی لیاقتی، نفاق و دورویی، ترس و جبن، بی اصالتی، پستی و نامردمی بوده است و چیزی که وجود نداشته تشخیص، انتخاب، و ایمان و حقیقت خواهی بوده است. ازاین رو، بزرگ ترین اهانت ها از طرف این نابخردان به ملت شریف و نجیب ایران وارد می شود. منبع: خدمات متقابل اسلام و ایران،علامه شهید مرتضی مطهری(ره)،صص 124 و 125.
عنوان سوال:

چگونه برخی افراد در قالب دفاع از ملیت ایرانی، بزرگ ترین توهین ها را به این ملت روا داشته اند؟


پاسخ:

از همه عجیب تر این است که عده ای به نام حمایت از ملیت ایرانی و نژاد ایرانی، بزرگ ترین توهین ها را به ملت ایران می کنند. گاهی می گویند: ملت ایران با کمال جدیت می خواست از حکومت و رژیم و آیین خودش دفاع کند، ولی با آن همه شوکت و قدرت و جمیعت صد و چهل میلیونی و وسعت سرزمین، در مقابل یک عده پنجاه، شصت هزار نفری عرب شکست خورد. اگر راست است، پس چه ننگ بزرگی! گاهی می گویند: (ایرانیان از ترس، کیش و عقیده و ایمان خویش را عوض کردند.) واقعاً اگر چنین باشد ایرانیان از پست ترین ملل جهانند. ملتی که نتواند عقیده قلبی خود را در مقابل یک قوم فاتح حفظ کند، شایسته نام انسانیت نیست. گاهی می گویند: (ایرانیان چهارده قرن است که زیر یوغ عرب هستند؛ یعنی با آنکه سیادت نظامی عرب یکصد سال بیشتر طول نکشید، هنوز پشت ایرانیان از ضربتی که در چهارده قرن پیش خورده، راست نشده است.) زهی ضعف و ناتوانی و بی لیاقتی و بی عُرضه گی! ملت های نیمه وحشی افریقا، پس از قرن ها استعمار همه جانبه اروپایی، زنجیرها را یکی پس از دیگری پاره می کنند و خود را آزاد می نمایند، ولی ملتی متمدن و دارای سابقه فرهنگی کهن، از قومی بیابانی شکست می خورد. طولی نمی کشد که قوم فاتح نیروی خود را از دست می دهد، ولی این ملت شکست خورده هنوز از خاطره شکست چهارده قرن پیش وحشت دارد و روز به روز بیشتر، فکر و آداب و رسوم و زبان قوم فاتح را برخلاف میل باطنی خود، وارد زندگی خود می کند!
گاهی می گویند: (ایرانیان از آن جهت شیعه شدند که در زیر پرده تشیع، با معتقدات و آداب کهن خویش را حفظ کنند. در همه این مدت طولانی از روی نفاق و دورویی اظهار اسلام کردند. همه ادعاهای مسلمانی شان که تاریخ شان را پر کرده و از هر قوم دیگر بیشتر بوده، دروغ محض است، چهارده قرن است که دروغ می گویند و دروغ می نویسند و دروغ تظاهر می کنند). زهی بی شرافتی و نامردمی!
گاهی می گویند: (ریشه این همه گرایش ها، فداکاری ها، درک یک سلسله حقایق و معارف و سنخیت اسلام و تشیع، با روح ایرانی نبوده است بلکه فقط یک پیوند زناشویی بوده است. این ملت فقط به خاطر یک پیوند زناشویی، مسیر زندگی و فرهنگ خویش را تغییر داد.) زهی بی اصالتی و بی ریشه گی! گاهی می گویند: (ایرانی، مایل بود از حکومت و آیین آن روز خویش دفاع کند و حمایت نماید اما نکرد، ترجیح داد خود را کنار کشد و تماشاچی باشد). زهی پستی و نامردمی!
طبق اظهارات این بی خبران، ملت ایران پست ترین و منحط ترین ملل جهان است؛ زیرا ایرانی از ترس، خط قدیم خود را رها کرد و خط عربی را به کار برد؛ از ترس، به زبان عربی بیش از زبان فارسی اهمیت داد و برایش فرهنگ و قاعده و دستور نوشت؛ از ترس، تألیفات خود را به زبان عربی نوشت؛ از ترس، به بچه های خود زبان عربی می آموخت؛ از ترس، مفاهیم اسلامی را در دل ادبیات خود جای داد؛ از ترس، دین قدیم خود را به دست فراموشی سپرد؛ از ترس، حکومت مورد علاقه خود را حمایت نکرد؛ از ترس، به کمک کیش و آیین محبوب خود برنخاست.
خلاصه از نظر این مدعیان، در طول این چهارده قرن، آنچه در تاریخ این ملت رخ داده بی لیاقتی، نفاق و دورویی، ترس و جبن، بی اصالتی، پستی و نامردمی بوده است و چیزی که وجود نداشته تشخیص، انتخاب، و ایمان و حقیقت خواهی بوده است. ازاین رو، بزرگ ترین اهانت ها از طرف این نابخردان به ملت شریف و نجیب ایران وارد می شود.
منبع: خدمات متقابل اسلام و ایران،علامه شهید مرتضی مطهری(ره)،صص 124 و 125.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین