توکل و اعتماد بر خدای متعال، یکی از مکارم اخلاق و مظاهر ایمان و از ارکان آن به شمار میرود؛[1] و قرآن کریم آن را یکی از ویژگیهای افراد با ایمان میداند.[2]در رابطه با این بحث ممکن است سؤال شود که وقتی خلقت و تدبیر نظام عالم و همهی کارها به دست خداست و او مسبّبالاسباب است و ما موظف به توکل و اعتماد بر اوییم، دیگر جایی برای تلاش و کوشش و برنامهریزی نیست؛ زیرا با توکل بر خداوند حکیم و توانا، آنچه به خیر و صلاح انسانهاست به آنها میرسد؛ در حالی که پیمودن مسیر توسعه، تنها با برنامه ریزی صحیح و منطقی همراه با تلاش جدی و نظم و انضباط امکان پذیر است. تحلیل و تعریف مفهوم توکل خداوند متعال، نظام این عالم و گردش امور را بر اساس استفاده از اسباب و وسایل قرار داده است. سیر طبیعی انجام هر کاری آن است که انسان به سراغ اسباب آن برود؛ امّا نکتهی مهم و اساسی این است که مسبب الاسباب، یعنی آنکه این اسباب را آفرید و برای هر یک جایگاه و نقش ویژهای در این جهان در نظر گرفت و به آنها اثر بخشید و آنها را در اختیار و استخدام انسان قرار داد، خدای قادر و توانایی است که تدبیر کل جهان آفرینش به دست اوست. بنابراین، هیچگاه او را که سرچشمهی همه فیوضات و کمالات است، نباید فراموش کرد و باید به خاطر داشت که اسباب و وسایل، در پرتو ارادهی خداوند، مفید و مؤثر واقع میشود؛ لذا یک فرد با ایمان گرچه بر اساس نظام حکیمانهی الهی، که برای هر چیز اسباب و راهی قرار داده است، در انجام کارها و تأمین نیازها به سراغ آنها میرود، ولی تکیهگاه اصلی و مایهی آرامش و اطمینان خاطر او آن وسایل و ابزار نیست، بلکه اعتمادش به خدایی است که آفرینش تمام هستی، از جمله حیات و سلامتی انسان به دست اوست.[3] پیامبر اکرم(ص) میفرماید: توکل، علمِ به این است که مخلوق الهی، نفع و ضرر نمیرساند و قادر نیست نعمتی را به دیگری اعطا و یا منع کند و امیدی به او نیست؛ پس هنگامی که بندهای چنین علم و روحیهای داشت، کارهایش را فقط برای خدا انجام میدهد و تنها به او امید دارد و از غیر او نمیترسد و طمعی به غیر خدا ندارد.[4] مرحوم علامه طباطبایی دراین زمینه میگوید: معنای توکل این نیست که شخص، نسبت امور را به خود و یا به اسباب، قطع یا انکار کند؛ بلکه معنایش این است که خود و اسباب را مستقل در تأثیر ندانسته، معتقد باشد که استقلال و اصالت، منحصراً از آن خدای سبحان است.[5] توکل در واقع شناخت توحید افعالی است و مرتبهی آن به معرفت شخص بستگی دارد، که تا چه اندازه خدا را در زندگیاش میبیند و حدّ بالای آن بر اساس روایات معصومین(ع) آن است که به آنچه نزد خداست بیشتر از آنچه نزد اوست اعتماد داشته باشد. از این جهت، کاملترین انسان کسی است که نیازش را به خدا بیشتر درک نماید.[6] شخص متوکل، با اعتقاد به توحید افعالی و ربوبیّت الهی بر تمام جهان هستی و با توجه به این که خداوند حامی و پشتیبان اهل حق و افراد با ایمان است و بر هر کاری قادر، و تمام اسباب و وسایل به دست اوست، با آسودگی و اطمینان خاطر و روحیهای سرشار از امید و نشاط به انجام وظیفه میپردازد. فرد با ایمان و متوکل بر خدا نگران آینده نیست؛ ولی بسیاری از افراد متمکن و مرفّه، آسودگی خاطر ندارند؛ زیرا با احتمال وقوع حوادثی چون: سیل، زلزله، سرقت، بیماری، آتش سوزی، جنگ و غیره، اموال آنها مصونیّت نداشته، و نگران حال خود در آینده هستند؛ و با این نگرانیها خواب راحت و آسایش خاطر از آنان سلب میگردد؛ چون ملجأ و پناهی که هر کاری بر او آسان باشد در نظر ندارند. بحث مهمی که در اینجا لازم است، دربارهی سازگاری و هماهنگی توکل بر خداوند با کار و تلاش در زندگی فردی و اجتماعی است. طرح اشکال: معمولاّ توهم ناسازگاری مفهوم توکل با توسعه، از این برداشت سرچشمه میگیرد که اعتماد بر خدا باعث میشود که انسان از تلاش و کوشش باز ایستد و به صورت یک فرد تنبل و سربار جامعه درآید. البتّه، این یک برداشت انحرافی از معنا و مفهوم توکل است؛ زیرا بر این فرض قرار دارد که وقتی انسان اعتمادش به خداست، نباید دست به کاری بزند و تلاش و کوشش، خلاف توکل بوده، یا حداقل نیازی به آن نیست. پاسخ: باید توجه داشت که معنای توکل کار و تلاش نکردن نیست. توکل در واقع، یک امر قلبی است؛ و کار کردن برای شخص متوکل، انجام وظیفه و اطاعت از اوامر الهی است؛ زیرا او میداند که خداوند خواسته است که همهی افراد بشر با رعایت حدود الهی و با اعتماد بر او تلاش و کوشش نمایند. تفاوت افراد متوکل با دیگران در این است که آنها فقط کار و تلاش را موجب تأمین نیازمندیها میدانند؛ ولی افراد متوکل، خدا را کارساز و مسبب الاسباب دانسته، تلاش و کوشش خود را وسیلهای میدانند که خداوند در تدبیر حکیمانهی نظام این عالم نسبت به آن فرمان داده است.[7] در قرآن کریم خطاب به پیامبر گرامی اسلام آمده است: آنگاه که تصمیم بر انجام کار گرفتی، پس بر خدا توکل کن.[8] بدیهی است که انسان هنگامی که تصمیم بر انجام کاری میگیرد، مقدمات آن را فراهم نموده، با جدیّت و تلاش، تا رسیدن به هدف، آن را ادامه میدهد؛ لذا قرآن کریم نگفته است که بنشین و دست روی دست بگذار و فقط بر خدا توکل کن. در روایتی نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) گروهی را دیدند که دست از کار کشیده، به کشت و زراعت نمیپردازند. حضرت به آنها فرمود: شما چگونه هستید (چگونه نیازهای خود را تأمین میکنید)؟ جواب دادند: ما توکل کنندگان هستیم. حضرت در ردّ سخن و شیوهی آنان فرمود: شما سربار جامعه و مردم هستید.[9] با مراجعه به تاریخ زندگی امامان معصوم(ع) میبینیم که آنها با اینکه از مرتبهی عالیِ توکل بر خدا برخوردار بودند، ولی برای تأمین معاش و ادارهی زندگی خود و رسیدگی به فقرا و مساکین، از همهی افراد جامعه جدیتر و پرتلاشتر بودند.[10] پی نوشتها: [1] . مضمون روایتی از امام صادق(ع): (الایمان اربعة ارکان الرضا بقضاء الله و التوکل علی الله .... )، اصول کافی، ج 2، ص 56 . [2] . (و علی الله فلیتوکلوا ان کنتم مؤمنین). سورهی مائده (5)، آیهی 23 . [3] . جهت مطالعهی بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری، بیست گفتار، 137139. [4] . بحارالانوار، ج 69، ص 273 و ج 103 ، ص 22 . [5] . محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 11، ص 217 . [6] . محمد تقی مصباح، درسهای معارف قرآن، جلسهی 98، ص 1044 1046 . [7] . همان، ص 1047 1048 . [8] . سورهی آل عمران (3)، آیهی 59 . [9] . حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 228. [10] . ر.ک: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 3 و 4، ص 98 و شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 325 . منبع: اسلام و توسعه، محمد جمال خلیلیان، نشر: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1381).
آیا توکل انسان مؤمن و یا جامعهی ایمانی به خداوند، مانع تلاش و کوشش برای رسیدن به وضعیّت بهترنیست؟
توکل و اعتماد بر خدای متعال، یکی از مکارم اخلاق و مظاهر ایمان و از ارکان آن به شمار میرود؛[1] و قرآن کریم آن را یکی از ویژگیهای افراد با ایمان میداند.[2]در رابطه با این بحث ممکن است سؤال شود که وقتی خلقت و تدبیر نظام عالم و همهی کارها به دست خداست و او مسبّبالاسباب است و ما موظف به توکل و اعتماد بر اوییم، دیگر جایی برای تلاش و کوشش و برنامهریزی نیست؛ زیرا با توکل بر خداوند حکیم و توانا، آنچه به خیر و صلاح انسانهاست به آنها میرسد؛ در حالی که پیمودن مسیر توسعه، تنها با برنامه ریزی صحیح و منطقی همراه با تلاش جدی و نظم و انضباط امکان پذیر است.
تحلیل و تعریف مفهوم توکل
خداوند متعال، نظام این عالم و گردش امور را بر اساس استفاده از اسباب و وسایل قرار داده است. سیر طبیعی انجام هر کاری آن است که انسان به سراغ اسباب آن برود؛ امّا نکتهی مهم و اساسی این است که مسبب الاسباب، یعنی آنکه این اسباب را آفرید و برای هر یک جایگاه و نقش ویژهای در این جهان در نظر گرفت و به آنها اثر بخشید و آنها را در اختیار و استخدام انسان قرار داد، خدای قادر و توانایی است که تدبیر کل جهان آفرینش به دست اوست.
بنابراین، هیچگاه او را که سرچشمهی همه فیوضات و کمالات است، نباید فراموش کرد و باید به خاطر داشت که اسباب و وسایل، در پرتو ارادهی خداوند، مفید و مؤثر واقع میشود؛ لذا یک فرد با ایمان گرچه بر اساس نظام حکیمانهی الهی، که برای هر چیز اسباب و راهی قرار داده است، در انجام کارها و تأمین نیازها به سراغ آنها میرود، ولی تکیهگاه اصلی و مایهی آرامش و اطمینان خاطر او آن وسایل و ابزار نیست، بلکه اعتمادش به خدایی است که آفرینش تمام هستی، از جمله حیات و سلامتی انسان به دست اوست.[3] پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
توکل، علمِ به این است که مخلوق الهی، نفع و ضرر نمیرساند و قادر نیست نعمتی را به دیگری اعطا و یا منع کند و امیدی به او نیست؛ پس هنگامی که بندهای چنین علم و روحیهای داشت، کارهایش را فقط برای خدا انجام میدهد و تنها به او امید دارد و از غیر او نمیترسد و طمعی به غیر خدا ندارد.[4]
مرحوم علامه طباطبایی دراین زمینه میگوید:
معنای توکل این نیست که شخص، نسبت امور را به خود و یا به اسباب، قطع یا انکار کند؛ بلکه معنایش این است که خود و اسباب را مستقل در تأثیر ندانسته، معتقد باشد که استقلال و اصالت، منحصراً از آن خدای سبحان است.[5]
توکل در واقع شناخت توحید افعالی است و مرتبهی آن به معرفت شخص بستگی دارد، که تا چه اندازه خدا را در زندگیاش میبیند و حدّ بالای آن بر اساس روایات معصومین(ع) آن است که به آنچه نزد خداست بیشتر از آنچه نزد اوست اعتماد داشته باشد. از این جهت، کاملترین انسان کسی است که نیازش را به خدا بیشتر درک نماید.[6] شخص متوکل، با اعتقاد به توحید افعالی و ربوبیّت الهی بر تمام جهان هستی و با توجه به این که خداوند حامی و پشتیبان اهل حق و افراد با ایمان است و بر هر کاری قادر، و تمام اسباب و وسایل به دست اوست، با آسودگی و اطمینان خاطر و روحیهای سرشار از امید و نشاط به انجام وظیفه میپردازد.
فرد با ایمان و متوکل بر خدا نگران آینده نیست؛ ولی بسیاری از افراد متمکن و مرفّه، آسودگی خاطر ندارند؛ زیرا با احتمال وقوع حوادثی چون: سیل، زلزله، سرقت، بیماری، آتش سوزی، جنگ و غیره، اموال آنها مصونیّت نداشته، و نگران حال خود در آینده هستند؛ و با این نگرانیها خواب راحت و آسایش خاطر از آنان سلب میگردد؛ چون ملجأ و پناهی که هر کاری بر او آسان باشد در نظر ندارند.
بحث مهمی که در اینجا لازم است، دربارهی سازگاری و هماهنگی توکل بر خداوند با کار و تلاش در زندگی فردی و اجتماعی است.
طرح اشکال:
معمولاّ توهم ناسازگاری مفهوم توکل با توسعه، از این برداشت سرچشمه میگیرد که اعتماد بر خدا باعث میشود که انسان از تلاش و کوشش باز ایستد و به صورت یک فرد تنبل و سربار جامعه درآید.
البتّه، این یک برداشت انحرافی از معنا و مفهوم توکل است؛ زیرا بر این فرض قرار دارد که وقتی انسان اعتمادش به خداست، نباید دست به کاری بزند و تلاش و کوشش، خلاف توکل بوده، یا حداقل نیازی به آن نیست.
پاسخ:
باید توجه داشت که معنای توکل کار و تلاش نکردن نیست. توکل در واقع، یک امر قلبی است؛ و کار کردن برای شخص متوکل، انجام وظیفه و اطاعت از اوامر الهی است؛ زیرا او میداند که خداوند خواسته است که همهی افراد بشر با رعایت حدود الهی و با اعتماد بر او تلاش و کوشش نمایند. تفاوت افراد متوکل با دیگران در این است که آنها فقط کار و تلاش را موجب تأمین نیازمندیها میدانند؛ ولی افراد متوکل، خدا را کارساز و مسبب الاسباب دانسته، تلاش و کوشش خود را وسیلهای میدانند که خداوند در تدبیر حکیمانهی نظام این عالم نسبت به آن فرمان داده است.[7]
در قرآن کریم خطاب به پیامبر گرامی اسلام آمده است:
آنگاه که تصمیم بر انجام کار گرفتی، پس بر خدا توکل کن.[8]
بدیهی است که انسان هنگامی که تصمیم بر انجام کاری میگیرد، مقدمات آن را فراهم نموده، با جدیّت و تلاش، تا رسیدن به هدف، آن را ادامه میدهد؛ لذا قرآن کریم نگفته است که بنشین و دست روی دست بگذار و فقط بر خدا توکل کن.
در روایتی نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) گروهی را دیدند که دست از کار کشیده، به کشت و زراعت نمیپردازند. حضرت به آنها فرمود:
شما چگونه هستید (چگونه نیازهای خود را تأمین میکنید)؟ جواب دادند: ما توکل کنندگان هستیم.
حضرت در ردّ سخن و شیوهی آنان فرمود:
شما سربار جامعه و مردم هستید.[9]
با مراجعه به تاریخ زندگی امامان معصوم(ع) میبینیم که آنها با اینکه از مرتبهی عالیِ توکل بر خدا برخوردار بودند، ولی برای تأمین معاش و ادارهی زندگی خود و رسیدگی به فقرا و مساکین، از همهی افراد جامعه جدیتر و پرتلاشتر بودند.[10]
پی نوشتها:
[1] . مضمون روایتی از امام صادق(ع): (الایمان اربعة ارکان الرضا بقضاء الله و التوکل علی الله .... )، اصول کافی، ج 2، ص 56 .
[2] . (و علی الله فلیتوکلوا ان کنتم مؤمنین). سورهی مائده (5)، آیهی 23 .
[3] . جهت مطالعهی بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری، بیست گفتار، 137139.
[4] . بحارالانوار، ج 69، ص 273 و ج 103 ، ص 22 .
[5] . محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 11، ص 217 .
[6] . محمد تقی مصباح، درسهای معارف قرآن، جلسهی 98، ص 1044 1046 .
[7] . همان، ص 1047 1048 .
[8] . سورهی آل عمران (3)، آیهی 59 .
[9] . حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 228.
[10] . ر.ک: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 3 و 4، ص 98 و شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 325 .
منبع: اسلام و توسعه، محمد جمال خلیلیان، نشر: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1381).
- [سایر] آیا افراد ثروتمند، از تلاش و کوشش خود به ثروت می رسند یا از لطف و عنایت خداوند و بالعکس(فقرا)؟
- [سایر] آیا افراد ثروتمند، از تلاش و کوشش خود به ثروت می رسند یا از لطف و عنایت خداوند و بالعکس(فقرا)؟
- [سایر] یکسال هست که بیکارم و این شرایط تاثیر زیادی روی توکل من به خدا گذاشته و دچار ضعف ایمان شده ام؟
- [سایر] آیا انحراف جنسی مانع رسیدن انسان به کمالات معنوی می شود؟
- [سایر] نقش ایمان به خدا در زندگی انسان چیست ؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا تراشیدن ریش در صورتی که گذاشتن آن مانع رسیدن به اهداف مشروع انسان شود جایز است؟
- [سایر] چرا انسان هر قدر هم که تلاش کند باز هم نمی تواند حق خداوند را ادا کند؟
- [سایر] آیا برا ی قدرت معنوی انسان حتما باید تفضل الهی باشد و یا انسان با تلاش خود می تواند به مقامات اولیای خدا برسد؟
- [سایر] آیا به تعداد انسان ها راه برای رسیدن به خدا وجود دارد؟ یا به تعداد انسان ها راه برای شناخت خدا وجود دارد ؟
- [سایر] چرا خداوند جهان را این همه بزرگ و با مجهولات فراوان آفریده که انسان با تمام تلاش خود در دنیا نسبت به دنیا جاهل می ماند!
- [آیت الله اردبیلی] شخص نابینا و زندانی و مانند آنها، بنابر احتیاط واجب تا وقتی که به فرا رسیدن وقت یقین پیدا کنند، نباید مشغول نماز شوند؛ ولی اگر انسان به واسطه وجود موانعی مثل ابر، غبار و مانند آنها که در غالب افراد مانع از حصول یقین و اطمینان به دخول وقت میشود، نتواند در اوّل وقت نماز به فرا رسیدن وقت یقین یا اطمینان پیدا =============================================================================== 1 تقریبا یازده ساعت و یک ربع بعد از ظهر شرعی، آخر وقت نماز مغرب و عشاء است. کند، چنانچه گمان داشته باشد که وقت فرا رسیده، میتواند مشغول نماز شود.
- [آیت الله مظاهری] اگر بعد از وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است در اعضای وضو ببیند و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده گرچه بداند که در وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده، وضوی او صحیح است. ______ 1) به نام خداوند و به وسیله او، و حمد برای خداوندی است که آب را پاکیزه قرار داد و آن را نجس قرار نداد. 2) خداوندا مرا از توبه کنندگان و پاکیزهگان قرار ده. 3) پروردگارا در روزی که به حضور تو نائل میشوم مرا با حجّت و دلیل خویش مواجه گردان و زبانم را به ذکر خودت گویا فرما. 4) بار الها رایحه بهشت را بر من حرام مگردان و مرا از کسانی قرار ده که رایحه بهشت و دلفزایی و عطر آن را درک میکند. 5) خداوندا سفید گردان روی مرا در روزی که بسیاری از صورتها سیاه میشود و سیاه مگردان روی مرا در روزی که بسیاری از وجوه سفید میگردد. 6) خداوندا نامه عمل مرا به دست راستم عطا فرما و جاودانگی در بهشت را به دست چپم عطا فرما و محاسبه مرا محاسبهای آسان مقرر فرما. 7) پروردگارا نامه عمل مرا در دست چپم و از پشت سرم قرار مده و آن را همچون بار گرانی بر گردانم مگذار و من به تو پناه میبرم از تکّه پارههای آتش. 8) بار الها مرا به مهربانی خود و به فزونیهای خود و به بخشش خود، آغشته فرما. 9) خداوندا در روزی که در آن روز، قدمها میلغزد، مرا بر صراط ثابت قدم بدار و کوشش مرا در آن راهی قرار ده که موجب رضایت تو از من میباشد ای صاحب بزرگی و بزرگواری.
- [آیت الله وحید خراسانی] دوم انسان مواظب باشد که به عجله و شتاب زدگی نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد و متوجه باشد که با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم ناچیز ببیند و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانی را که مانع قبول شدن نماز است مانند حسد کبر غیبت خوردن حرام اشامیدن مسکرات ندادن خمس و زکاه و بلکه هر معصیتی را ترک کند و همچنین سزاوار است کارهایی را که ثواب نماز را کم می کند به جا نیاورد مثلا در حال خواب الودگی و خودداری از بول به نماز نایستد و در موقع نماز به اسمان نگاه نکند و کارهایی را که ثواب نماز را زیاد می کند به جا اورد مثلا انگشتر عقیق به دست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید
- [آیت الله اردبیلی] نماز مهمترین اعمال دین است که اگر مورد قبول درگاه خداوند متعال واقع شود، عبادتهای دیگر نیز قبول میشوند و اگر نماز پذیرفته نشود، اعمال دیگر نیز قبول نمیشوند. همان گونه که اگر انسان هر شبانه روز پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند چرکی در بدن او باقی نمیماند، نمازهای پنجگانه نیز انسان را از گناهان و پلیدیها پاک میکنند. سزاوار است که انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و کسی که نماز را کم ارزش و سبک میشمارد، مانند کسی است که نماز نمیخواند. خداوند در ابتدای سوره بقره نماز را از ویژگیهای پرهیزگاران و سبب برخورداری از هدایت قرآنی و در سوره مؤمنون مراقبت بر انجام نماز و خشوع در هنگام نماز را از ویژگیهای مؤمنان بر شمرده است و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است. روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند؛ مردی وارد و مشغول نماز شد و رکوع و سجود خود را به طور کامل بجا نیاورد. حضرت فرمودند: اگر این مرد در حالی که نمازش به این نحو است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است! پس انسان باید مراقب باشد که با عجله و شتابزدگی نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع، خشوع و وقار باشد و متوجه باشد که با چه کسی سخن میگوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند متعال بسیار کوچک و ناچیز ببیند. همچنین نمازگزار باید توبه و استغفار نماید و گناهانی را که مانع قبول شدن نمازند، مانند حسد، کبر، غیبت، خوردن مال حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات، بلکه هر معصیتی را ترک کند. همچنین سزاوار است اعمالی را که ثواب نماز را کم میکند، بجا نیاورد، مثلاً در حال خوابآلودگی و خودداری از ادرار به نماز نایستد و در هنگام نماز ه آسمان نگاه نکند و نیز اعمالی را که ثواب نماز را زیاد میکند بجا آورد، مثلاً انگشتری عقیق به دست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید.
- [امام خمینی] اهمیت نماز: نماز مهمترین اعمال دینی است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود،عبادتهای دیگر هم قبول می شود. و اگر پذیرفته نشود، اعمال دیگر هم قبول نمی شود. و همانطور که اگر انسان شبانه روزی پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند، چرک در بدنش نمی ماند، نمازهای پنجگانه هم انسان را از گناهان پاک می کند. و سزاوار است که انسان نماز را در اول وقت بخواند. و کسی که نماز را پست و سبک شمارد،مانند کسی است که نماز نمی خواند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:"کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است".روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند، مردی وارد و مشغول نماز شد، و رکوع و سجودش را کاملا به جا نیاورد. حضرت فرمودند: "اگر این مرد در حالی که نمازش این طور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است". پس انسان باید مواظب باشد که به عجله و شتابزدگی نماز نخواند، و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد که با چه کسی سخن می گوید، و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند. و اگر انسان در موقع نماز کاملا به این مطلب توجه کند، از خود بی خبر می شود. چنانچه در حال نماز تیر را از پای مبارک امیر المؤمنین علیه السلام بیرون کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانی که مانع قبول شدن نماز است مانند حسد،کبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات، بلکه هر معصیتی را ترک کند. و همچنین سزاوار است کارهایی که ثواب نماز را کم می کند بجانیاورد، مثلا در حال خواب آلودگی و خودداری از بول به نماز نایستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند. و نیز کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند بجا آورد، مثلا انگشتری عقیق به دست کند، و لباس پاکیزه بپوشد، و شانه و مسواک کند، و خود را خوشبو نماید.
- [آیت الله اردبیلی] روزه از جمله عباداتی است که در ادیان توحیدی به آن امر شده است و روزه ماه رمضان هدیهای است الهی که خداوند به امت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم عطا فرموده است تا به وسیله آن بتوانند پلیدی را از روح و جسم خویش دور سازند و جان خویش را به زیور تقوی آراسته کنند و با چشیدن طعم گرسنگی و تشنگی، رنج و محرومیت فقرا را با تمام وجود درک نمایند و در صدد دستگیری از آنان برآیند و بر مؤمنان است که از برکات روزه و ماه رمضان بهرهمند گردند. امام سجاد علیهالسلام در دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه میفرماید: (خداوندا، ماه رمضان را از عبادت ما سرشار کن و اوقات آن را به توفیق عبادتت مزیّن گردان و ما را در این ماه به روزهداری و در شب آن به نماز، تضرع، خشوع و تواضع به درگاهت یاری فرما چنانکه هیچ روز آن گواه بر غفلت ما و هیچ شب آن شاهد تقصیر ما نگردد.) (روزه) آن است که انسان برای انجام فرمان خداوند از اذان صبح تا مغرب از انجام دادن چیزهایی که روزه را باطل میکند و شرح آنها بعدا گفته میشود خودداری نماید.
- [آیت الله اردبیلی] خمس یک پنجم از مازاد درآمدها و برخی منافع است که انسان به دست آورده است و باید زیر نظر امام معصوم علیهالسلام مصرف شود و در زمان غیبت امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف)، بهتر است سهم سادات زیر نظر مجتهد جامع الشرایط برای رفع نیازهای سادات فقیر مصرف گردد و سهم امام علیهالسلام باید زیر نظر مجتهد جامع الشرایط در جهت تعلیم و ترویج مذهب جعفری هزینه گردد. در احادیث شریفه نسبت به پرداختن خمس تأکید زیادی شده است و از آن به حقّ امام علیهالسلام ، سبب تطهیر مال و وسیلهای جهت امتحان ایمان یاد شده است؛ حضرت رضا علیهالسلام در جواب نامه یکی از تاجران شیعه فارس مینویسد: (... اموال تنها از راهی که خداوند مقرّر فرموده است حلال میگردد. همانا خمس، ما را در تقویت دین یاری میکند و نیاز آنان که سرپرستیشان را به عهده داریم و نیز نیاز شیعیان را تأمین میکند و با آن آبرویمان را در مقابل دشمنانمان حفظ میکنیم. پس خمس را از ما دریغ نکنید و خود را از دعای ما محروم نسازید، زیرا پرداختن خمس کلید روزی و سبب آمرزش و پاکی شما از گناه و ذخیره آخرتتان است. مسلمان کسی است که به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند نه آن کسی که با زبان اجابت میکند و در قلب مخالفت مینماید.)(1)
- [آیت الله نوری همدانی] اگر سگ شکاری ، حیوان وحشی حلال گوشتی را شکار کند ، پاک بودن و حلال بودن آن حیوان شش شرط دارد : اوّل : سگ بطوری تربیت شده باشد که هر وقت آن را برای گرفتن شکار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگیری کنند بایستد ، ولی اگر در وقت نزدیک شدن به شکار با جلوگیری نایستد مانع ندارد و احتیاط واجب آن است که اگر عادت دارد که پیش از رسیدن صاحبش شکار را می خورد از شکار او اجتناب کنند ، ولی اگر اتفاقاً شکار را بخورد ، اشکال ندارد . دوّم : صاحبش آن را بفرستد و اگراز پیش خود دنبال شکار رود و حیوانی را شکار کند خوردن آن حیوان حرام است ، بلکه اگر از پیش خود دنبال شکار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند که زودتر آن را به شکار برساند ؛ اگر چه به واسطة صدای صاحبش شتاب کند ، بنا بر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خودداری نماید . سوّم : کسی که سگ را می فرستد باید مسلمان باشد یا بچّة مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد و اگر کافر یا کسی که اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) می کند سگ را بفرستد ، شکار آن سگ حرام است . چهارم : وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد ؛ آن شکار حرام است ولی اگر از روی فراموشی باشد اشکال ندارد و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمداً نبرد و پیش از آنکه سگ به شکار برسد نام خدا را ببرد بنابر احتیاط واجب باید از آن شکار اجتناب نمود . پنجم : شکار به واسطة زخمی که از دندان سگ پیدا کرده بمیرد پس اگر سگ ، شکار را خفه کند ، یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد حلال نیست . ششم : کسی که سگ را فرستاده ؛ وفتی برسد که حیوان مرده باشد ، یا اگر زنده است به اندازة سر بریدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتی برسد که به اندازة سر بریدن وقت باشد مثلاً حیوان چشم یا دم خود را حرکت دهد ، یا پای خود را به زمین بزند ، چنانچه سر حیوان را نبرد تا بمیرد ، حلال نیست .
- [آیت الله سبحانی] اگر سگ شکاری، حیوان وحشی حلال گوشتی را شکار کند پاک بودن و حلال بودن آن حیوان شش شرط دارد: اول: سگ به طوری تربیت شده باشد که هر وقت آن را برای گرفتن شکار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگیری کنند بایستد ولی اگر در وقت نزدیک شدن به شکار با جلوگیری نایستد مانع ندارد و احتیاط واجب آن است که اگر عادت دارد که پیش از رسیدن صاحبش شکار را می خورد از شکار او اجتناب کنند، ولی اگر اتفاقاً شکار را بخورد اشکال ندارد. دوم: صاحبش آن را بفرستد و اگر از پیش خود دنبال شکار رود و حیوانی را شکار کند خوردن آن حیوان حرام است. بلکه اگر از پیش خود دنبال شکار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند که زودتر آن را به شکار برساند; اگرچه به واسطه صدای صاحبش شتاب کند، بنابر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خودداری نماید. سوم: کسی که سگ را می فرستد باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد و اگر کافر یا کسی که اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم)می کند سگ را بفرستد، شکار آن سگ حرام است. چهارم: وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد: آن شکار حرام است ولی اگر از روی فراموشی باشد اشکال ندارد. و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمداً نبرد و پیش از آنکه سگ به شکار برسد نام خدا را ببرد بنابر احتیاط واجب باید از آن شکار اجتناب نمایند. پنجم: شکار به واسطه زخمی که از دندان سگ پیدا کرده بمیرد پس اگر سگ، شکار را خفه کند، یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد حلال نیست. ششم: کسی که سگ را فرستاده; وقتی برسد که حیوان مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتی برسد که باندازه سر بریدن وقت باشد مثلاً حیوان چشم یا دم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین بزند، چنانچه سر حیوان را نبرد تا بمیرد حلال نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر سگ شکاری حیوان وحشی و یا اهلی وحشی شده حلال گوشتی را شکار کند، با هفت شرط زیر پاک و حلال می شود: اوّل: سگ بطوری تربیت شده باشد که هر وقت آن را برای گرفتن شکار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگیری کنند بایستد ولی اگر در وقت نزدیک شدن به شکار با جلوگیری نایستد مانع ندارد و احتیاط واجب آن است که اگر عادت دارد که پیش از رسیدن صاحبش شکار را بخورد از شکار او اجتناب کنند، ولی اگر عادت به خوردن خون شکار داشته باشد یا اتفاقاً شکار را بخورد اشکال ندارد. دوّم: صاحبش آن را بفرستد و اگر از پیش خود دنبال شکار رود و حیوانی را شکار کند خوردن آن حیوان حرام است. بلکه اگر از پیش خود دنبال شکار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند که زودتر آن را به شکار برساند اگر چه بواسطه صدای صاحبش شتاب کند، بنابر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خود داری نمایند. سوّم: کسی که سگ را می فرستد باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد و اگر کافر یا کسی که در حکم کافر است (مانند غلات و خوارج و نواصب) که اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه وآله) می کند سگ را بفرستد، شکار آن سگ حرام است. چهارم: وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است، ولی اگر از روی فراموشی باشد اشکال ندارد. و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمداً نبرد و پیش از آن که سگ به شکار برسد نام خدا را ببرد بنابر احتیاط واجب باید از آن شکار اجتناب نماید. پنجم: شکار بواسطه زخمی که از دندان سگ پیدا کرده بمیرد پس اگر سگ، شکار را خفه کند، یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد حلال نیست. ششم: کسی که سگ را فرستاده، وقتی برسد که حیوان مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتی برسد که به اندازه سر بریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد حلال نیست. هفتم: صیّاد و شکارچی با سرعت یا به نحو متعارف به طرف صید حرکت کند.