فقه که بخش مهم مرتبط با دنیای انسان است، تا چه اندازه توان مدیریت اجتماعی و آبادسازی دنیا و تأمین دنیایی مطلوب را دارد؟
تشخیص جایگاه فقه در زندگی دنیوی انسان از مباحث مهم دین شناسی به شمار می رود. در حالی که دانشمندان مسلمان بر نقش مؤثر فقه در تنظیم حیات دنیوی انسان تأکید دارند، برخی آن را صرفاً علمی مرتبط با رابطه ی انسان و خدا و حداکثر مجموعه ای از احکام و شبیه به حقوق دانسته اند و مهم ترین استدلالشان آن است که علمِ فقه، جامعه ساز و طراح و برنامه ریز نیست و فقیهان نه توسعه آوردند، نه بیمه، نه انتخابات و نه تفکیک قوا.[1] و به عبارت دیگر: فقه مجموعه ی احکام است و حکم، غیر از برنامه است و ما برای تدبیر معیشت به چیزی بیش از حکم احتیاج داریم؛ یعنی دقیقاً محتاج برنامه هستیم و لذا فقه برای تنظیم و برنامه ریزی معیشت دنیوی کافی نیست.[2] و نیز گفته اند: وقتی می گوییم فقه برای زندگی ما در این جهان برنامه نمی دهد به این معناست؛ یعنی حکم می دهد، ولی برنامه نمی دهد. برنامه ریزی کار علم است، نه کار فقه، و به روش علمی نیازمند است.[3] به هر حال دلیل عدم ارتباط فقه با دنیای آدمیان در سه ادعا خلاصه شده است: 1. علم فقه مجموعه ای از احکام است و برنامه ساز نیست؛ 2. برنامه سازی کار علم است و به روش علمی نیاز دارد؛ 3. فقیهان تاکنون توسعه و انتخابات و تفکیک قوا نیاورده اند. اکنون در سه محور به بررسی این سه ادعا می پردازیم: محور اول: فقه و برنامه فقه دانشی است که به تبیین احکام الهی از منظر دین الهی می پردازد. برنامه (Plan) و برنامه ریزی (Planing) را چنین تعریف کرده اند: برنامه یک جریان عمل است که می توان آن را به ثمر رساند، یا می توان انتظار داشت که به اهداف مورد نظر منجر شود و یا فرد بر آن است که آن را به ثمر برساند.[4] به طور کلی یک برنامه عبارت است از مجموعه ای از امکانات خاص و گزینش وسایلی چند بر پایه ی استدلال و انتظام، برای وصول به یک هدف یا اجرای یک طرح. وسایل با توجه به اهداف تعیین می شوند و می توانند فی نفسه عالی باشند، ولی در خدمت طرح بدی قرار گیرند و یا بالعکس.[5] تمام فرآیندی را که از عملِ تعبیه ی یک برنامه شروع می شود و با به کاراندازی وسایل برای تحقق آن ادامه می یابد، برنامه ریزی می خوانند.[6] برنامه ریزی به طور کلی روش طرح و توصیف اهداف و راه های دست یابی به آن هاست. البته هیچ توافقی بر سر ماهیت دقیق این روش وجود ندارد.[7] پ. س. فلورانس نیز می گوید: برنامه ریزی ملی عبارت است از نیت اعتلابخشی به منافع عمومی از طریق اقدام کم و بیش آشکار دولت و در کامل ترین شکل آن شناخت مقاصد مستقر در وظایف از پیش تعیین شده ای است که مبتنی بر دانش به شرایط موجود باشد و یک ساخت سازمان یافته بر آن نظارت داشته باشد و آن را ادامه دهد.[8] آلن بیرو درباره ی برنامه ریزی می گوید: فنون برنامه ریزی، چه در سطح تعبیه و چه به هنگام اجرای برنامه، پیچیده اند. تعبیه ی برنامه متضمن مراحل گوناگونی است؛ به این قرار: الف) تعیین جهات کلی (تعیین طرح اجتماعی)؛ ب) تعیین هدف ها برای دوره های معین (معمولا چهار یا پنج سال)؛ ج) کنترل پیوند عناصر و پذیرش اهداف واسط با توجه به برخی اولویت ها؛ د) گزینش و تهیه ی طرح ها؛ ه) تنظیم و انتشار برنامه؛ و) انطباق برنامه در عمل و تعبیه ی برنامه ی سالانه.[9] از آنچه درباره ی برنامه و برنامه ریزی نقل کردیم، چند نکته ی اساسی استفاده می شود: 1. برنامه به منظور دست یابی به اهدافی است، لذا باید با اهداف هماهنگ باشد. 2. برنامه ریز باید آگاه به اهداف حیات اجتماعی باشد تا بتواند برنامه ای مناسب تنظیم کند. 3. برنامه باید مبتنی بر استدلال و منطق باشد. 4. در برنامه باید امکانات و وسایل دست یابی به اهداف تعبیه شوند. 5. برنامه ریزی که روش و عملیات طرح و توصیف اهداف و راه های دست یابی به اهداف است مورد اتفاق نیست و درباره ی چگونگی این روش اختلاف نظر وجود دارد. 6. متولّی برنامه ریزی ملی، دولت است. 7. در تهیه ی برنامه باید شرایطِ موجود شناخته و در نظر گرفته شود. 8. در برنامه باید جهت های کلی (سیاست های کلی) مشخص شود. 9. اگر برنامه در چند مرحله اجرا می شود، هدف های هر دوره باید مشخص شود. 10. لازم است پیوند اهداف واسط با عناصر و هدف نهایی در برنامه در نظر گرفته شود. 11. تنظیم و انطباق برنامه ی سالانه. با دقت در نکاتی که از تعاریف برنامه استفاده کردیم به این نتیجه می رسیم که در تهیه ی برنامه، افزون بر عنصر علم و تجربه، عقل یا هر منبع شناختاری قابل اعتمادی نیز می تواند حضور داشته باشد؛ حتی باید گفت با اتکا بر علم تجربی به تنهایی نمی توان به یک برنامه ی جامع و درستی دست یافت؛ زیرا علم که از روش تجربی و بررسی جزئیات به دست می آید، از تشخیص اهداف و جهات و محورهای کلی عاجز است و تشخیص این ها نیاز به منابع شناختاری دیگری دارد؛ هم چنین برای جمع بندی و تجزیه و تحلیل داده های تجربی و نتیجه گیری، نیازمند به کارگیری عقل و قوه ی تفکر هستیم. اکنون باید دید که فقه چه نقشی در برنامه و برنامه ریزی می تواند داشته باشد و جایگاه فقها در برنامه ریزی چیست، تا بدین ترتیب نقش فقه و فقها در عرصه ی دنیوی حیات آدمی مشخص گردد. فقه و برنامه ریزی با توجه به تعاریفی که از برنامه ذکر شد، فقه و به طور کلی دین حداقل از سه جهت در برنامه و برنامه ریزی تأثیر دارد: الف) تعیین اهداف اهداف برنامه ی دینی را دین و فقه مشخص می کند؛ از باب نمونه، عدالت یکی از هدف های برنامه ی دینی در همه ی عرصه های سیاسی، اقتصادی و... است و چون هدفْ جزئی از برنامه است، مراجعه به دین و فقهْ جزئی از عملیات برنامه ریزی جامعه ی دینی به شمار می رود. شکی نیست که هدف نقش اساسی در برنامه دارد؛ زیرا برنامه مجموعه ی وسایل و امکانات برای رسیدن به اهداف است و از این جهت جایگاه و اهمّیّت فقه و دین در برنامه و برنامه ریزی روشن می شود. ب) هماهنگی امکانات و وسایل با اهداف روش ها و امکانات و وسایل باید متناسب با اهداف برنامه تعیین شوند؛ از این رو، تشخیص هماهنگی آنها به عهده ی کسی است که به اهداف و خطوط اساسی برنامه آگاهی کامل داشته باشد و چون در برنامه ی جامعه ی دینی، اهداف با کمک دین و فقه مشخص می شود، فقیه عهده دار تشخیص هماهنگی روش ها و امکانات و وسایل با اهداف خواهد بود. واگذاری مسئولیتِ تشخیص هماهنگی وسایل و امکانات با اهداف به فقیه و عالم دینی، این ثمره را به همراه دارد که امکانات و وسایل، متناسب با هدف ها برش و ترمیم می شود و فقیه با توجه به شرایط و نتایجِ داده های برنامه های قبلی و مراجعه ی دوباره به متون دینی، به اصلاح برنامه ی پیشین و ارائه ی برنامه ی جدید اقدام می کند، حال آن که اگر مسئول این هماهنگی، دانشمند و عالم غیردینی باشد، اهداف را متناسب با اهداف غیردینی تغییر می دهد؛ مثلا در اقتصادْ بیع ربوی را اصل قرار می دهد و هدف اقتصادی اسلام را که عدالت اجتماعی است در برنامه ی خود نادیده می گیرد. ج) تشخیص و معرفی پاره ای از روش ها و وسایل مطلوب و نامطلوب فقه و دین، با توجه به برخی کاستی ها و مشکلات معرفتی و تدریجی بودن علم اندوزی انسان، به معرفی پاره ای از روش ها و وسایل مطلوب برای رسیدن به اهداف و نهی از برخی وسایل و امکانات و روش های ناهماهنگ با اهداف دینی اقدام کرده است؛ از باب نمونه، اسلام بیع ربوی را مخالف با هدف اقتصادی برنامه ی اسلام معرفی نموده است. به طور خلاصه باید گفت: نکته ی اساسی آن است که هرگاه جزئی از شیء مرکبی تغییر کند، نتیجه ی جدیدی از مرکب حاصل می شود و از آن رو که اهداف برنامه ی اسلامی با اهداف برنامه ی سکولاری متفاوت است، برنامه ی آنها نیز متفاوت خواهد بود. با توجه به سه عنصری که معرفی کردیم، روشن شد که برنامه ی مبتنی بر دین و فقه اسلامی با برنامه ی مبتنی بر اهداف سکولاری متفاوت است. محور دوم: فقه و دین، جزء مؤثر در برنامه ریزی با توجه به آنچه در محور اول گفته شد روشن گردید که بر خلاف تصور کسانی که علم را تنها عامل تهیه ی برنامه معرفی می کنند، فقه و دین نیز عنصر دیگر برنامه ریزی است و چون هدف که بر اساس دین و فقه معین می شود، مهم تر از ابزار و شرایط است، نقش فقه و دین در برنامه مهم تر خواهد بود؛ گذشته از آن که فقه و دین پاره ای از روش های مطلوب و نامطلوب را هم معرفی نموده اند که بدین ترتیب، از این جهت نیز برنامه را تحت تأثیر قرار می دهند. محور سوم: فقها و توسعه در این که گفته اند فقها توسعه و انتخابات و تفکیک قوا نیاورده اند، باید به چند نکته ی مهم توجه کرد: 1. در تاریخ اسلام عالمان دینی فرصت حاکمیت نیافته اند و به هر اندازه که فرصت به آنان دست داده است در توسعه ی جامعه ی دینی مؤثر بوده اند؛ از جمله عالمان دینی در ایران برای حفظ جامعه از استثمار و استعمار کشورهای بیگانه، مانند روسیه، انگلیس و آمریکا، بسیار تلاش کرده اند. 2. در عصر حاضر، حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران، به میزانی که مجال تحقق اسلام ناب را یافته، برای جامعه ی اسلامی توسعه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به همراه داشته است که مراجعه به سالنامه های آماری این روند را نشان می دهد؛ مانند گسترش دانشگاه ها و مراکز آموزشی، بالا رفتن سطح درک عمومی و میزان دخالت سیاسی مردم در مسائل اجتماعی، تقویت روحیه ی تحقیق و پژوهش و برگزاری انتخابات متعدد و متنوع. خلاصه آن که کاستی های موجود در جامعه ی کنونی ایران علل مختلفی دارد و نمی شود آن را به فقه و دین نسبت داد و نتیجه گرفت که دین و فقه توان برنامه ریزی ندارند، بلکه تحمیل شرایط و فرهنگ غرب بر اهداف و روش های دینی و فقهی، بزرگ ترین مانع در برابر جامعه ی کنونی ما برای دست یابی به توسعه و برنامه های مناسب با جامعه ی اسلامی است. پی نوشتها: [1]. عبدالکریم سروش، (فقه در ترازو)، کیان، ش 46، ص 21. [2]. همو، مدارا و مدیریت، ص 253-255. [3]. همان. [4]. جولیوس گولدو ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 149. [5]. آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 266. [6]. همان، ص 267. [7]. جولیوس کولدو ویلیام ل. کولب، همان، ص 149. [8]. همان. [9]. آلن بیرو، همان، ص 267. منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382) .
عنوان سوال:

فقه که بخش مهم مرتبط با دنیای انسان است، تا چه اندازه توان مدیریت اجتماعی و آبادسازی دنیا و تأمین دنیایی مطلوب را دارد؟


پاسخ:

تشخیص جایگاه فقه در زندگی دنیوی انسان از مباحث مهم دین شناسی به شمار می رود. در حالی که دانشمندان مسلمان بر نقش مؤثر فقه در تنظیم حیات دنیوی انسان تأکید دارند، برخی آن را صرفاً علمی مرتبط با رابطه ی انسان و خدا و حداکثر مجموعه ای از احکام و شبیه به حقوق دانسته اند و مهم ترین استدلالشان آن است که
علمِ فقه، جامعه ساز و طراح و برنامه ریز نیست و فقیهان نه توسعه آوردند، نه بیمه، نه انتخابات و نه تفکیک قوا.[1]
و به عبارت دیگر:
فقه مجموعه ی احکام است و حکم، غیر از برنامه است و ما برای تدبیر معیشت به چیزی بیش از حکم احتیاج داریم؛ یعنی دقیقاً محتاج برنامه هستیم و لذا فقه برای تنظیم و برنامه ریزی معیشت دنیوی کافی نیست.[2]
و نیز گفته اند:
وقتی می گوییم فقه برای زندگی ما در این جهان برنامه نمی دهد به این معناست؛ یعنی حکم می دهد، ولی برنامه نمی دهد. برنامه ریزی کار علم است، نه کار فقه، و به روش علمی نیازمند است.[3]
به هر حال دلیل عدم ارتباط فقه با دنیای آدمیان در سه ادعا خلاصه شده است:
1. علم فقه مجموعه ای از احکام است و برنامه ساز نیست؛
2. برنامه سازی کار علم است و به روش علمی نیاز دارد؛
3. فقیهان تاکنون توسعه و انتخابات و تفکیک قوا نیاورده اند.
اکنون در سه محور به بررسی این سه ادعا می پردازیم:
محور اول: فقه و برنامه
فقه دانشی است که به تبیین احکام الهی از منظر دین الهی می پردازد.
برنامه (Plan) و برنامه ریزی (Planing) را چنین تعریف کرده اند:
برنامه یک جریان عمل است که می توان آن را به ثمر رساند، یا می توان انتظار داشت که به اهداف مورد نظر منجر شود و یا فرد بر آن است که آن را به ثمر برساند.[4]
به طور کلی یک برنامه عبارت است از مجموعه ای از امکانات خاص و گزینش وسایلی چند بر پایه ی استدلال و انتظام، برای وصول به یک هدف یا اجرای یک طرح. وسایل با توجه به اهداف تعیین می شوند و می توانند فی نفسه عالی باشند، ولی در خدمت طرح بدی قرار گیرند و یا بالعکس.[5]
تمام فرآیندی را که از عملِ تعبیه ی یک برنامه شروع می شود و با به کاراندازی وسایل برای تحقق آن ادامه می یابد، برنامه ریزی می خوانند.[6]
برنامه ریزی به طور کلی روش طرح و توصیف اهداف و راه های دست یابی به آن هاست. البته هیچ توافقی بر سر ماهیت دقیق این روش وجود ندارد.[7]
پ. س. فلورانس نیز می گوید:
برنامه ریزی ملی عبارت است از نیت اعتلابخشی به منافع عمومی از طریق اقدام کم و بیش آشکار دولت و در کامل ترین شکل آن شناخت مقاصد مستقر در وظایف از پیش تعیین شده ای است که مبتنی بر دانش به شرایط موجود باشد و یک ساخت سازمان یافته بر آن نظارت داشته باشد و آن را ادامه دهد.[8]
آلن بیرو درباره ی برنامه ریزی می گوید:
فنون برنامه ریزی، چه در سطح تعبیه و چه به هنگام اجرای برنامه، پیچیده اند. تعبیه ی برنامه متضمن مراحل گوناگونی است؛ به این قرار:
الف) تعیین جهات کلی (تعیین طرح اجتماعی)؛
ب) تعیین هدف ها برای دوره های معین (معمولا چهار یا پنج سال)؛
ج) کنترل پیوند عناصر و پذیرش اهداف واسط با توجه به برخی اولویت ها؛
د) گزینش و تهیه ی طرح ها؛
ه) تنظیم و انتشار برنامه؛
و) انطباق برنامه در عمل و تعبیه ی برنامه ی سالانه.[9]
از آنچه درباره ی برنامه و برنامه ریزی نقل کردیم، چند نکته ی اساسی استفاده می شود:
1. برنامه به منظور دست یابی به اهدافی است، لذا باید با اهداف هماهنگ باشد.
2. برنامه ریز باید آگاه به اهداف حیات اجتماعی باشد تا بتواند برنامه ای مناسب تنظیم کند.
3. برنامه باید مبتنی بر استدلال و منطق باشد.
4. در برنامه باید امکانات و وسایل دست یابی به اهداف تعبیه شوند.
5. برنامه ریزی که روش و عملیات طرح و توصیف اهداف و راه های دست یابی به اهداف است مورد اتفاق نیست و درباره ی چگونگی این روش اختلاف نظر وجود دارد.
6. متولّی برنامه ریزی ملی، دولت است.
7. در تهیه ی برنامه باید شرایطِ موجود شناخته و در نظر گرفته شود.
8. در برنامه باید جهت های کلی (سیاست های کلی) مشخص شود.
9. اگر برنامه در چند مرحله اجرا می شود، هدف های هر دوره باید مشخص شود.
10. لازم است پیوند اهداف واسط با عناصر و هدف نهایی در برنامه در نظر گرفته شود.
11. تنظیم و انطباق برنامه ی سالانه.
با دقت در نکاتی که از تعاریف برنامه استفاده کردیم به این نتیجه می رسیم که در تهیه ی برنامه، افزون بر عنصر علم و تجربه، عقل یا هر منبع شناختاری قابل اعتمادی نیز می تواند حضور داشته باشد؛ حتی باید گفت با اتکا بر علم تجربی به تنهایی نمی توان به یک برنامه ی جامع و درستی دست یافت؛ زیرا علم که از روش تجربی و بررسی جزئیات به دست می آید، از تشخیص اهداف و جهات و محورهای کلی عاجز است و تشخیص این ها نیاز به منابع شناختاری دیگری دارد؛ هم چنین برای جمع بندی و تجزیه و تحلیل داده های تجربی و نتیجه گیری، نیازمند به کارگیری عقل و قوه ی تفکر هستیم. اکنون باید دید که فقه چه نقشی در برنامه و برنامه ریزی می تواند داشته باشد و جایگاه فقها در برنامه ریزی چیست، تا بدین ترتیب نقش فقه و فقها در عرصه ی دنیوی حیات آدمی مشخص گردد.
فقه و برنامه ریزی
با توجه به تعاریفی که از برنامه ذکر شد، فقه و به طور کلی دین حداقل از سه جهت در برنامه و برنامه ریزی تأثیر دارد:
الف) تعیین اهداف
اهداف برنامه ی دینی را دین و فقه مشخص می کند؛ از باب نمونه، عدالت یکی از هدف های برنامه ی دینی در همه ی عرصه های سیاسی، اقتصادی و... است و چون هدفْ جزئی از برنامه است، مراجعه به دین و فقهْ جزئی از عملیات برنامه ریزی جامعه ی دینی به شمار می رود. شکی نیست که هدف نقش اساسی در برنامه دارد؛ زیرا برنامه مجموعه ی وسایل و امکانات برای رسیدن به اهداف است و از این جهت جایگاه و اهمّیّت فقه و دین در برنامه و برنامه ریزی روشن می شود.
ب) هماهنگی امکانات و وسایل با اهداف
روش ها و امکانات و وسایل باید متناسب با اهداف برنامه تعیین شوند؛ از این رو، تشخیص هماهنگی آنها به عهده ی کسی است که به اهداف و خطوط اساسی برنامه آگاهی کامل داشته باشد و چون در برنامه ی جامعه ی دینی، اهداف با کمک دین و فقه مشخص می شود، فقیه عهده دار تشخیص هماهنگی روش ها و امکانات و وسایل با اهداف خواهد بود. واگذاری مسئولیتِ تشخیص هماهنگی وسایل و امکانات با اهداف به فقیه و عالم دینی، این ثمره را به همراه دارد که امکانات و وسایل، متناسب با هدف ها برش و ترمیم می شود و فقیه با توجه به شرایط و نتایجِ داده های برنامه های قبلی و مراجعه ی دوباره به متون دینی، به اصلاح برنامه ی پیشین و ارائه ی برنامه ی جدید اقدام می کند، حال آن که اگر مسئول این هماهنگی، دانشمند و عالم غیردینی باشد، اهداف را متناسب با اهداف غیردینی تغییر می دهد؛ مثلا در اقتصادْ بیع ربوی را اصل قرار می دهد و هدف اقتصادی اسلام را که عدالت اجتماعی است در برنامه ی خود نادیده می گیرد.
ج) تشخیص و معرفی پاره ای از روش ها و وسایل مطلوب و نامطلوب
فقه و دین، با توجه به برخی کاستی ها و مشکلات معرفتی و تدریجی بودن علم اندوزی انسان، به معرفی پاره ای از روش ها و وسایل مطلوب برای رسیدن به اهداف و نهی از برخی وسایل و امکانات و روش های ناهماهنگ با اهداف دینی اقدام کرده است؛ از باب نمونه، اسلام بیع ربوی را مخالف با هدف اقتصادی برنامه ی اسلام معرفی نموده است.
به طور خلاصه باید گفت: نکته ی اساسی آن است که هرگاه جزئی از شیء مرکبی تغییر کند، نتیجه ی جدیدی از مرکب حاصل می شود و از آن رو که اهداف برنامه ی اسلامی با اهداف برنامه ی سکولاری متفاوت است، برنامه ی آنها نیز متفاوت خواهد بود. با توجه به سه عنصری که معرفی کردیم، روشن شد که برنامه ی مبتنی بر دین و فقه اسلامی با برنامه ی مبتنی بر اهداف سکولاری متفاوت است.
محور دوم: فقه و دین، جزء مؤثر در برنامه ریزی
با توجه به آنچه در محور اول گفته شد روشن گردید که بر خلاف تصور کسانی که علم را تنها عامل تهیه ی برنامه معرفی می کنند، فقه و دین نیز عنصر دیگر برنامه ریزی است و چون هدف که بر اساس دین و فقه معین می شود، مهم تر از ابزار و شرایط است، نقش فقه و دین در برنامه مهم تر خواهد بود؛ گذشته از آن که فقه و دین پاره ای از روش های مطلوب و نامطلوب را هم معرفی نموده اند که بدین ترتیب، از این جهت نیز برنامه را تحت تأثیر قرار می دهند.
محور سوم: فقها و توسعه
در این که گفته اند فقها توسعه و انتخابات و تفکیک قوا نیاورده اند، باید به چند نکته ی مهم توجه کرد:
1. در تاریخ اسلام عالمان دینی فرصت حاکمیت نیافته اند و به هر اندازه که فرصت به آنان دست داده است در توسعه ی جامعه ی دینی مؤثر بوده اند؛ از جمله عالمان دینی در ایران برای حفظ جامعه از استثمار و استعمار کشورهای بیگانه، مانند روسیه، انگلیس و آمریکا، بسیار تلاش کرده اند.
2. در عصر حاضر، حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران، به میزانی که مجال تحقق اسلام ناب را یافته، برای جامعه ی اسلامی توسعه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به همراه داشته است که مراجعه به سالنامه های آماری این روند را نشان می دهد؛ مانند گسترش دانشگاه ها و مراکز آموزشی، بالا رفتن سطح درک عمومی و میزان دخالت سیاسی مردم در مسائل اجتماعی، تقویت روحیه ی تحقیق و پژوهش و برگزاری انتخابات متعدد و متنوع. خلاصه آن که کاستی های موجود در جامعه ی کنونی ایران علل مختلفی دارد و نمی شود آن را به فقه و دین نسبت داد و نتیجه گرفت که دین و فقه توان برنامه ریزی ندارند، بلکه تحمیل شرایط و فرهنگ غرب بر اهداف و روش های دینی و فقهی، بزرگ ترین مانع در برابر جامعه ی کنونی ما برای دست یابی به توسعه و برنامه های مناسب با جامعه ی اسلامی است.
پی نوشتها:
[1]. عبدالکریم سروش، (فقه در ترازو)، کیان، ش 46، ص 21.
[2]. همو، مدارا و مدیریت، ص 253-255.
[3]. همان.
[4]. جولیوس گولدو ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 149.
[5]. آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 266.
[6]. همان، ص 267.
[7]. جولیوس کولدو ویلیام ل. کولب، همان، ص 149.
[8]. همان.
[9]. آلن بیرو، همان، ص 267.
منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382) .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین