تشخیص جایگاه فقه در زندگی دنیوی انسان از مباحث مهم دین شناسی به شمار می رود. در حالی که دانشمندان مسلمان بر نقش مؤثر فقه در تنظیم حیات دنیوی انسان تأکید دارند، برخی آن را صرفاً علمی مرتبط با رابطه ی انسان و خدا و حداکثر مجموعه ای از احکام و شبیه به حقوق دانسته اند و مهم ترین استدلالشان آن است که علمِ فقه، جامعه ساز و طراح و برنامه ریز نیست و فقیهان نه توسعه آوردند، نه بیمه، نه انتخابات و نه تفکیک قوا.[1] و به عبارت دیگر: فقه مجموعه ی احکام است و حکم، غیر از برنامه است و ما برای تدبیر معیشت به چیزی بیش از حکم احتیاج داریم؛ یعنی دقیقاً محتاج برنامه هستیم و لذا فقه برای تنظیم و برنامه ریزی معیشت دنیوی کافی نیست.[2] و نیز گفته اند: وقتی می گوییم فقه برای زندگی ما در این جهان برنامه نمی دهد به این معناست؛ یعنی حکم می دهد، ولی برنامه نمی دهد. برنامه ریزی کار علم است، نه کار فقه، و به روش علمی نیازمند است.[3] به هر حال دلیل عدم ارتباط فقه با دنیای آدمیان در سه ادعا خلاصه شده است: 1. علم فقه مجموعه ای از احکام است و برنامه ساز نیست؛ 2. برنامه سازی کار علم است و به روش علمی نیاز دارد؛ 3. فقیهان تاکنون توسعه و انتخابات و تفکیک قوا نیاورده اند. اکنون در سه محور به بررسی این سه ادعا می پردازیم: محور اول: فقه و برنامه فقه دانشی است که به تبیین احکام الهی از منظر دین الهی می پردازد. برنامه (Plan) و برنامه ریزی (Planing) را چنین تعریف کرده اند: برنامه یک جریان عمل است که می توان آن را به ثمر رساند، یا می توان انتظار داشت که به اهداف مورد نظر منجر شود و یا فرد بر آن است که آن را به ثمر برساند.[4] به طور کلی یک برنامه عبارت است از مجموعه ای از امکانات خاص و گزینش وسایلی چند بر پایه ی استدلال و انتظام، برای وصول به یک هدف یا اجرای یک طرح. وسایل با توجه به اهداف تعیین می شوند و می توانند فی نفسه عالی باشند، ولی در خدمت طرح بدی قرار گیرند و یا بالعکس.[5] تمام فرآیندی را که از عملِ تعبیه ی یک برنامه شروع می شود و با به کاراندازی وسایل برای تحقق آن ادامه می یابد، برنامه ریزی می خوانند.[6] برنامه ریزی به طور کلی روش طرح و توصیف اهداف و راه های دست یابی به آن هاست. البته هیچ توافقی بر سر ماهیت دقیق این روش وجود ندارد.[7] پ. س. فلورانس نیز می گوید: برنامه ریزی ملی عبارت است از نیت اعتلابخشی به منافع عمومی از طریق اقدام کم و بیش آشکار دولت و در کامل ترین شکل آن شناخت مقاصد مستقر در وظایف از پیش تعیین شده ای است که مبتنی بر دانش به شرایط موجود باشد و یک ساخت سازمان یافته بر آن نظارت داشته باشد و آن را ادامه دهد.[8] آلن بیرو درباره ی برنامه ریزی می گوید: فنون برنامه ریزی، چه در سطح تعبیه و چه به هنگام اجرای برنامه، پیچیده اند. تعبیه ی برنامه متضمن مراحل گوناگونی است؛ به این قرار: الف) تعیین جهات کلی (تعیین طرح اجتماعی)؛ ب) تعیین هدف ها برای دوره های معین (معمولا چهار یا پنج سال)؛ ج) کنترل پیوند عناصر و پذیرش اهداف واسط با توجه به برخی اولویت ها؛ د) گزینش و تهیه ی طرح ها؛ ه) تنظیم و انتشار برنامه؛ و) انطباق برنامه در عمل و تعبیه ی برنامه ی سالانه.[9] از آنچه درباره ی برنامه و برنامه ریزی نقل کردیم، چند نکته ی اساسی استفاده می شود: 1. برنامه به منظور دست یابی به اهدافی است، لذا باید با اهداف هماهنگ باشد. 2. برنامه ریز باید آگاه به اهداف حیات اجتماعی باشد تا بتواند برنامه ای مناسب تنظیم کند. 3. برنامه باید مبتنی بر استدلال و منطق باشد. 4. در برنامه باید امکانات و وسایل دست یابی به اهداف تعبیه شوند. 5. برنامه ریزی که روش و عملیات طرح و توصیف اهداف و راه های دست یابی به اهداف است مورد اتفاق نیست و درباره ی چگونگی این روش اختلاف نظر وجود دارد. 6. متولّی برنامه ریزی ملی، دولت است. 7. در تهیه ی برنامه باید شرایطِ موجود شناخته و در نظر گرفته شود. 8. در برنامه باید جهت های کلی (سیاست های کلی) مشخص شود. 9. اگر برنامه در چند مرحله اجرا می شود، هدف های هر دوره باید مشخص شود. 10. لازم است پیوند اهداف واسط با عناصر و هدف نهایی در برنامه در نظر گرفته شود. 11. تنظیم و انطباق برنامه ی سالانه. با دقت در نکاتی که از تعاریف برنامه استفاده کردیم به این نتیجه می رسیم که در تهیه ی برنامه، افزون بر عنصر علم و تجربه، عقل یا هر منبع شناختاری قابل اعتمادی نیز می تواند حضور داشته باشد؛ حتی باید گفت با اتکا بر علم تجربی به تنهایی نمی توان به یک برنامه ی جامع و درستی دست یافت؛ زیرا علم که از روش تجربی و بررسی جزئیات به دست می آید، از تشخیص اهداف و جهات و محورهای کلی عاجز است و تشخیص این ها نیاز به منابع شناختاری دیگری دارد؛ هم چنین برای جمع بندی و تجزیه و تحلیل داده های تجربی و نتیجه گیری، نیازمند به کارگیری عقل و قوه ی تفکر هستیم. اکنون باید دید که فقه چه نقشی در برنامه و برنامه ریزی می تواند داشته باشد و جایگاه فقها در برنامه ریزی چیست، تا بدین ترتیب نقش فقه و فقها در عرصه ی دنیوی حیات آدمی مشخص گردد. فقه و برنامه ریزی با توجه به تعاریفی که از برنامه ذکر شد، فقه و به طور کلی دین حداقل از سه جهت در برنامه و برنامه ریزی تأثیر دارد: الف) تعیین اهداف اهداف برنامه ی دینی را دین و فقه مشخص می کند؛ از باب نمونه، عدالت یکی از هدف های برنامه ی دینی در همه ی عرصه های سیاسی، اقتصادی و... است و چون هدفْ جزئی از برنامه است، مراجعه به دین و فقهْ جزئی از عملیات برنامه ریزی جامعه ی دینی به شمار می رود. شکی نیست که هدف نقش اساسی در برنامه دارد؛ زیرا برنامه مجموعه ی وسایل و امکانات برای رسیدن به اهداف است و از این جهت جایگاه و اهمّیّت فقه و دین در برنامه و برنامه ریزی روشن می شود. ب) هماهنگی امکانات و وسایل با اهداف روش ها و امکانات و وسایل باید متناسب با اهداف برنامه تعیین شوند؛ از این رو، تشخیص هماهنگی آنها به عهده ی کسی است که به اهداف و خطوط اساسی برنامه آگاهی کامل داشته باشد و چون در برنامه ی جامعه ی دینی، اهداف با کمک دین و فقه مشخص می شود، فقیه عهده دار تشخیص هماهنگی روش ها و امکانات و وسایل با اهداف خواهد بود. واگذاری مسئولیتِ تشخیص هماهنگی وسایل و امکانات با اهداف به فقیه و عالم دینی، این ثمره را به همراه دارد که امکانات و وسایل، متناسب با هدف ها برش و ترمیم می شود و فقیه با توجه به شرایط و نتایجِ داده های برنامه های قبلی و مراجعه ی دوباره به متون دینی، به اصلاح برنامه ی پیشین و ارائه ی برنامه ی جدید اقدام می کند، حال آن که اگر مسئول این هماهنگی، دانشمند و عالم غیردینی باشد، اهداف را متناسب با اهداف غیردینی تغییر می دهد؛ مثلا در اقتصادْ بیع ربوی را اصل قرار می دهد و هدف اقتصادی اسلام را که عدالت اجتماعی است در برنامه ی خود نادیده می گیرد. ج) تشخیص و معرفی پاره ای از روش ها و وسایل مطلوب و نامطلوب فقه و دین، با توجه به برخی کاستی ها و مشکلات معرفتی و تدریجی بودن علم اندوزی انسان، به معرفی پاره ای از روش ها و وسایل مطلوب برای رسیدن به اهداف و نهی از برخی وسایل و امکانات و روش های ناهماهنگ با اهداف دینی اقدام کرده است؛ از باب نمونه، اسلام بیع ربوی را مخالف با هدف اقتصادی برنامه ی اسلام معرفی نموده است. به طور خلاصه باید گفت: نکته ی اساسی آن است که هرگاه جزئی از شیء مرکبی تغییر کند، نتیجه ی جدیدی از مرکب حاصل می شود و از آن رو که اهداف برنامه ی اسلامی با اهداف برنامه ی سکولاری متفاوت است، برنامه ی آنها نیز متفاوت خواهد بود. با توجه به سه عنصری که معرفی کردیم، روشن شد که برنامه ی مبتنی بر دین و فقه اسلامی با برنامه ی مبتنی بر اهداف سکولاری متفاوت است. محور دوم: فقه و دین، جزء مؤثر در برنامه ریزی با توجه به آنچه در محور اول گفته شد روشن گردید که بر خلاف تصور کسانی که علم را تنها عامل تهیه ی برنامه معرفی می کنند، فقه و دین نیز عنصر دیگر برنامه ریزی است و چون هدف که بر اساس دین و فقه معین می شود، مهم تر از ابزار و شرایط است، نقش فقه و دین در برنامه مهم تر خواهد بود؛ گذشته از آن که فقه و دین پاره ای از روش های مطلوب و نامطلوب را هم معرفی نموده اند که بدین ترتیب، از این جهت نیز برنامه را تحت تأثیر قرار می دهند. محور سوم: فقها و توسعه در این که گفته اند فقها توسعه و انتخابات و تفکیک قوا نیاورده اند، باید به چند نکته ی مهم توجه کرد: 1. در تاریخ اسلام عالمان دینی فرصت حاکمیت نیافته اند و به هر اندازه که فرصت به آنان دست داده است در توسعه ی جامعه ی دینی مؤثر بوده اند؛ از جمله عالمان دینی در ایران برای حفظ جامعه از استثمار و استعمار کشورهای بیگانه، مانند روسیه، انگلیس و آمریکا، بسیار تلاش کرده اند. 2. در عصر حاضر، حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران، به میزانی که مجال تحقق اسلام ناب را یافته، برای جامعه ی اسلامی توسعه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به همراه داشته است که مراجعه به سالنامه های آماری این روند را نشان می دهد؛ مانند گسترش دانشگاه ها و مراکز آموزشی، بالا رفتن سطح درک عمومی و میزان دخالت سیاسی مردم در مسائل اجتماعی، تقویت روحیه ی تحقیق و پژوهش و برگزاری انتخابات متعدد و متنوع. خلاصه آن که کاستی های موجود در جامعه ی کنونی ایران علل مختلفی دارد و نمی شود آن را به فقه و دین نسبت داد و نتیجه گرفت که دین و فقه توان برنامه ریزی ندارند، بلکه تحمیل شرایط و فرهنگ غرب بر اهداف و روش های دینی و فقهی، بزرگ ترین مانع در برابر جامعه ی کنونی ما برای دست یابی به توسعه و برنامه های مناسب با جامعه ی اسلامی است. پی نوشتها: [1]. عبدالکریم سروش، (فقه در ترازو)، کیان، ش 46، ص 21. [2]. همو، مدارا و مدیریت، ص 253-255. [3]. همان. [4]. جولیوس گولدو ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 149. [5]. آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 266. [6]. همان، ص 267. [7]. جولیوس کولدو ویلیام ل. کولب، همان، ص 149. [8]. همان. [9]. آلن بیرو، همان، ص 267. منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382) .
فقه که بخش مهم مرتبط با دنیای انسان است، تا چه اندازه توان مدیریت اجتماعی و آبادسازی دنیا و تأمین دنیایی مطلوب را دارد؟
تشخیص جایگاه فقه در زندگی دنیوی انسان از مباحث مهم دین شناسی به شمار می رود. در حالی که دانشمندان مسلمان بر نقش مؤثر فقه در تنظیم حیات دنیوی انسان تأکید دارند، برخی آن را صرفاً علمی مرتبط با رابطه ی انسان و خدا و حداکثر مجموعه ای از احکام و شبیه به حقوق دانسته اند و مهم ترین استدلالشان آن است که
علمِ فقه، جامعه ساز و طراح و برنامه ریز نیست و فقیهان نه توسعه آوردند، نه بیمه، نه انتخابات و نه تفکیک قوا.[1]
و به عبارت دیگر:
فقه مجموعه ی احکام است و حکم، غیر از برنامه است و ما برای تدبیر معیشت به چیزی بیش از حکم احتیاج داریم؛ یعنی دقیقاً محتاج برنامه هستیم و لذا فقه برای تنظیم و برنامه ریزی معیشت دنیوی کافی نیست.[2]
و نیز گفته اند:
وقتی می گوییم فقه برای زندگی ما در این جهان برنامه نمی دهد به این معناست؛ یعنی حکم می دهد، ولی برنامه نمی دهد. برنامه ریزی کار علم است، نه کار فقه، و به روش علمی نیازمند است.[3]
به هر حال دلیل عدم ارتباط فقه با دنیای آدمیان در سه ادعا خلاصه شده است:
1. علم فقه مجموعه ای از احکام است و برنامه ساز نیست؛
2. برنامه سازی کار علم است و به روش علمی نیاز دارد؛
3. فقیهان تاکنون توسعه و انتخابات و تفکیک قوا نیاورده اند.
اکنون در سه محور به بررسی این سه ادعا می پردازیم:
محور اول: فقه و برنامه
فقه دانشی است که به تبیین احکام الهی از منظر دین الهی می پردازد.
برنامه (Plan) و برنامه ریزی (Planing) را چنین تعریف کرده اند:
برنامه یک جریان عمل است که می توان آن را به ثمر رساند، یا می توان انتظار داشت که به اهداف مورد نظر منجر شود و یا فرد بر آن است که آن را به ثمر برساند.[4]
به طور کلی یک برنامه عبارت است از مجموعه ای از امکانات خاص و گزینش وسایلی چند بر پایه ی استدلال و انتظام، برای وصول به یک هدف یا اجرای یک طرح. وسایل با توجه به اهداف تعیین می شوند و می توانند فی نفسه عالی باشند، ولی در خدمت طرح بدی قرار گیرند و یا بالعکس.[5]
تمام فرآیندی را که از عملِ تعبیه ی یک برنامه شروع می شود و با به کاراندازی وسایل برای تحقق آن ادامه می یابد، برنامه ریزی می خوانند.[6]
برنامه ریزی به طور کلی روش طرح و توصیف اهداف و راه های دست یابی به آن هاست. البته هیچ توافقی بر سر ماهیت دقیق این روش وجود ندارد.[7]
پ. س. فلورانس نیز می گوید:
برنامه ریزی ملی عبارت است از نیت اعتلابخشی به منافع عمومی از طریق اقدام کم و بیش آشکار دولت و در کامل ترین شکل آن شناخت مقاصد مستقر در وظایف از پیش تعیین شده ای است که مبتنی بر دانش به شرایط موجود باشد و یک ساخت سازمان یافته بر آن نظارت داشته باشد و آن را ادامه دهد.[8]
آلن بیرو درباره ی برنامه ریزی می گوید:
فنون برنامه ریزی، چه در سطح تعبیه و چه به هنگام اجرای برنامه، پیچیده اند. تعبیه ی برنامه متضمن مراحل گوناگونی است؛ به این قرار:
الف) تعیین جهات کلی (تعیین طرح اجتماعی)؛
ب) تعیین هدف ها برای دوره های معین (معمولا چهار یا پنج سال)؛
ج) کنترل پیوند عناصر و پذیرش اهداف واسط با توجه به برخی اولویت ها؛
د) گزینش و تهیه ی طرح ها؛
ه) تنظیم و انتشار برنامه؛
و) انطباق برنامه در عمل و تعبیه ی برنامه ی سالانه.[9]
از آنچه درباره ی برنامه و برنامه ریزی نقل کردیم، چند نکته ی اساسی استفاده می شود:
1. برنامه به منظور دست یابی به اهدافی است، لذا باید با اهداف هماهنگ باشد.
2. برنامه ریز باید آگاه به اهداف حیات اجتماعی باشد تا بتواند برنامه ای مناسب تنظیم کند.
3. برنامه باید مبتنی بر استدلال و منطق باشد.
4. در برنامه باید امکانات و وسایل دست یابی به اهداف تعبیه شوند.
5. برنامه ریزی که روش و عملیات طرح و توصیف اهداف و راه های دست یابی به اهداف است مورد اتفاق نیست و درباره ی چگونگی این روش اختلاف نظر وجود دارد.
6. متولّی برنامه ریزی ملی، دولت است.
7. در تهیه ی برنامه باید شرایطِ موجود شناخته و در نظر گرفته شود.
8. در برنامه باید جهت های کلی (سیاست های کلی) مشخص شود.
9. اگر برنامه در چند مرحله اجرا می شود، هدف های هر دوره باید مشخص شود.
10. لازم است پیوند اهداف واسط با عناصر و هدف نهایی در برنامه در نظر گرفته شود.
11. تنظیم و انطباق برنامه ی سالانه.
با دقت در نکاتی که از تعاریف برنامه استفاده کردیم به این نتیجه می رسیم که در تهیه ی برنامه، افزون بر عنصر علم و تجربه، عقل یا هر منبع شناختاری قابل اعتمادی نیز می تواند حضور داشته باشد؛ حتی باید گفت با اتکا بر علم تجربی به تنهایی نمی توان به یک برنامه ی جامع و درستی دست یافت؛ زیرا علم که از روش تجربی و بررسی جزئیات به دست می آید، از تشخیص اهداف و جهات و محورهای کلی عاجز است و تشخیص این ها نیاز به منابع شناختاری دیگری دارد؛ هم چنین برای جمع بندی و تجزیه و تحلیل داده های تجربی و نتیجه گیری، نیازمند به کارگیری عقل و قوه ی تفکر هستیم. اکنون باید دید که فقه چه نقشی در برنامه و برنامه ریزی می تواند داشته باشد و جایگاه فقها در برنامه ریزی چیست، تا بدین ترتیب نقش فقه و فقها در عرصه ی دنیوی حیات آدمی مشخص گردد.
فقه و برنامه ریزی
با توجه به تعاریفی که از برنامه ذکر شد، فقه و به طور کلی دین حداقل از سه جهت در برنامه و برنامه ریزی تأثیر دارد:
الف) تعیین اهداف
اهداف برنامه ی دینی را دین و فقه مشخص می کند؛ از باب نمونه، عدالت یکی از هدف های برنامه ی دینی در همه ی عرصه های سیاسی، اقتصادی و... است و چون هدفْ جزئی از برنامه است، مراجعه به دین و فقهْ جزئی از عملیات برنامه ریزی جامعه ی دینی به شمار می رود. شکی نیست که هدف نقش اساسی در برنامه دارد؛ زیرا برنامه مجموعه ی وسایل و امکانات برای رسیدن به اهداف است و از این جهت جایگاه و اهمّیّت فقه و دین در برنامه و برنامه ریزی روشن می شود.
ب) هماهنگی امکانات و وسایل با اهداف
روش ها و امکانات و وسایل باید متناسب با اهداف برنامه تعیین شوند؛ از این رو، تشخیص هماهنگی آنها به عهده ی کسی است که به اهداف و خطوط اساسی برنامه آگاهی کامل داشته باشد و چون در برنامه ی جامعه ی دینی، اهداف با کمک دین و فقه مشخص می شود، فقیه عهده دار تشخیص هماهنگی روش ها و امکانات و وسایل با اهداف خواهد بود. واگذاری مسئولیتِ تشخیص هماهنگی وسایل و امکانات با اهداف به فقیه و عالم دینی، این ثمره را به همراه دارد که امکانات و وسایل، متناسب با هدف ها برش و ترمیم می شود و فقیه با توجه به شرایط و نتایجِ داده های برنامه های قبلی و مراجعه ی دوباره به متون دینی، به اصلاح برنامه ی پیشین و ارائه ی برنامه ی جدید اقدام می کند، حال آن که اگر مسئول این هماهنگی، دانشمند و عالم غیردینی باشد، اهداف را متناسب با اهداف غیردینی تغییر می دهد؛ مثلا در اقتصادْ بیع ربوی را اصل قرار می دهد و هدف اقتصادی اسلام را که عدالت اجتماعی است در برنامه ی خود نادیده می گیرد.
ج) تشخیص و معرفی پاره ای از روش ها و وسایل مطلوب و نامطلوب
فقه و دین، با توجه به برخی کاستی ها و مشکلات معرفتی و تدریجی بودن علم اندوزی انسان، به معرفی پاره ای از روش ها و وسایل مطلوب برای رسیدن به اهداف و نهی از برخی وسایل و امکانات و روش های ناهماهنگ با اهداف دینی اقدام کرده است؛ از باب نمونه، اسلام بیع ربوی را مخالف با هدف اقتصادی برنامه ی اسلام معرفی نموده است.
به طور خلاصه باید گفت: نکته ی اساسی آن است که هرگاه جزئی از شیء مرکبی تغییر کند، نتیجه ی جدیدی از مرکب حاصل می شود و از آن رو که اهداف برنامه ی اسلامی با اهداف برنامه ی سکولاری متفاوت است، برنامه ی آنها نیز متفاوت خواهد بود. با توجه به سه عنصری که معرفی کردیم، روشن شد که برنامه ی مبتنی بر دین و فقه اسلامی با برنامه ی مبتنی بر اهداف سکولاری متفاوت است.
محور دوم: فقه و دین، جزء مؤثر در برنامه ریزی
با توجه به آنچه در محور اول گفته شد روشن گردید که بر خلاف تصور کسانی که علم را تنها عامل تهیه ی برنامه معرفی می کنند، فقه و دین نیز عنصر دیگر برنامه ریزی است و چون هدف که بر اساس دین و فقه معین می شود، مهم تر از ابزار و شرایط است، نقش فقه و دین در برنامه مهم تر خواهد بود؛ گذشته از آن که فقه و دین پاره ای از روش های مطلوب و نامطلوب را هم معرفی نموده اند که بدین ترتیب، از این جهت نیز برنامه را تحت تأثیر قرار می دهند.
محور سوم: فقها و توسعه
در این که گفته اند فقها توسعه و انتخابات و تفکیک قوا نیاورده اند، باید به چند نکته ی مهم توجه کرد:
1. در تاریخ اسلام عالمان دینی فرصت حاکمیت نیافته اند و به هر اندازه که فرصت به آنان دست داده است در توسعه ی جامعه ی دینی مؤثر بوده اند؛ از جمله عالمان دینی در ایران برای حفظ جامعه از استثمار و استعمار کشورهای بیگانه، مانند روسیه، انگلیس و آمریکا، بسیار تلاش کرده اند.
2. در عصر حاضر، حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران، به میزانی که مجال تحقق اسلام ناب را یافته، برای جامعه ی اسلامی توسعه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به همراه داشته است که مراجعه به سالنامه های آماری این روند را نشان می دهد؛ مانند گسترش دانشگاه ها و مراکز آموزشی، بالا رفتن سطح درک عمومی و میزان دخالت سیاسی مردم در مسائل اجتماعی، تقویت روحیه ی تحقیق و پژوهش و برگزاری انتخابات متعدد و متنوع. خلاصه آن که کاستی های موجود در جامعه ی کنونی ایران علل مختلفی دارد و نمی شود آن را به فقه و دین نسبت داد و نتیجه گرفت که دین و فقه توان برنامه ریزی ندارند، بلکه تحمیل شرایط و فرهنگ غرب بر اهداف و روش های دینی و فقهی، بزرگ ترین مانع در برابر جامعه ی کنونی ما برای دست یابی به توسعه و برنامه های مناسب با جامعه ی اسلامی است.
پی نوشتها:
[1]. عبدالکریم سروش، (فقه در ترازو)، کیان، ش 46، ص 21.
[2]. همو، مدارا و مدیریت، ص 253-255.
[3]. همان.
[4]. جولیوس گولدو ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 149.
[5]. آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 266.
[6]. همان، ص 267.
[7]. جولیوس کولدو ویلیام ل. کولب، همان، ص 149.
[8]. همان.
[9]. آلن بیرو، همان، ص 267.
منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382) .
- [سایر] اگر انسان در دنیا یک ساعت معصیت کند، آیا در آخرت به همین اندازه عقوبت می شود؟
- [سایر] 1. از آن جا که در اسلام همه چیز در ارتباط با کمال نهایی انسان مورد توجه و ارزش گذاری قرار گرفته است (کمال رسیدن به خدا) با ذکر مثال هایی چگونگی این ارزش را توضیح دهید؟2. بر اساس نگرش فوق جایگاه و نقش هر یک از حوزه های فردی، اجتماعی و سیاسی (مدیریت و اداره امور) در نیل انسان به کمال نهایی را توضیح دهید؟
- [سایر] با سلام خدمت مشاور گرامی سرکار خانم کهتری من ترم آخر دوره کارشناسی مهندسی هستم.مجرد هستم.وضعیت اقتصادی و خانواده من مطلوب و در حد متوسط است.چیزی که منو خیلی آزار میده،ذهنم هست. انقدر فکر و خیال میکنم که اضطراب میگیرم و تاب و توان حرف زدن رو ندارم یعنی شدیدا بی حوصله میشم.طوری که احساس میکنم مغزم دیگه توان پردازش نداره و باید بخوابم.آدم معتقدی هستم و شدیدا علاقه مند به مطالعه.مخصوصا فلسفه و فقه و عرفان.افکاری که آزارم میده،طولانی شدن مدت زمان تحصیلم و عقب ماندن از بقیه دوستانم ،بهم خوردن ازدواجم با دومین نفری که کاملا از نظر اعتقادی شبیه هم بودیم و موارد ریز و درشت دیگه هست.از نظر خودم مبتلا به افسردگی هستم اونم از نوع شدیدش که روی وضعیت جسمانی من هم تاثیر گذاشته.میخواستم بدونم چطور میتونم بهبود پیدا کنم و دوباره بتونم موفق باشم؟ از توجهتون سپاسگذارم
- [سایر] میل چیست؟ چرا انسان به بعضی چیزها میل پیدا میکند و نسبت به بعضی چیزها بیمیل است؟ چرا خداوند امیال را در وجود ما قرار داد؟ ریشه میل به شهرت و مورد توجه دیگران قرار گرفتن چیست؟ چگونه میتوانیم آنرا کاهش دهیم و یا بر طرف سازیم؟ آیا همه انسانها دوست دارند در کانون توجه دیگران قرار بگیرند؟! اگر نه، چگونه میتوانند این چنین باشند؟ اگر بلی، عرفا چگونه این نیاز و میل انسانی که در آنها نیز وجود دارد را تأمین میکنند؟ از چه راهی احساس مهم بودن میکنند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] یکی از موانع و مشکلات، و شاید مهمترین آنها در راه ترویج و کاربردی نمودن ازدواج موقّت، وجوب عدّه پس از انقضا یا بذل مدّت می باشد. که عملا استفاده از آن را، در حدّی که بتواند پاسخگوی نیازهای موجود باشد، غیر ممکن نموده است. بر علمای دین و زعمای امّت اسلامی است که با تحقیق و تدبّر در منابع غنی اسلامی، و به ویژه با تمسّک به فقه پویای تشیّع، راهکارهای مناسب و عملی که کاملا منطبق براراده شارع مقدّس باشد در این راستا ارائه نمایند، و با ایفای نقش بسیار مهمّ خود از ارتکاب بسیاری از گناهان و مفاسد فردی و اجتماعی جلوگیری نمایند. پیشرفتهای علمی، خارج کردن رحم را در برخی بیماریها، یا به دلیل انگیزه های شخصی ممکن ساخته، و شخص می تواند پس از این عمل بدون هیچ گونه مشکلی به زندگی آسوده ادامه دهد. اگر رحم زنی را خارج کرده باشند، وی بی شکّ توان بارداری نداشته، و دچار حالت قاعدگی نخواهد شد. سخن در این است که آیا چنین زنی در صورت طلاق، فسخ نکاح، انقضا، یا بذل مدّت در نکاح منقطع، باید عدّه نگهدارد؟
- [سایر] سلام 27 9 89 عزاداریهاتون قبول باشه انشاءالله... 1-من آدم مذهبی و دوستدار اهل بیت (ع) هستم و مقیدم به وظایف شرعی عمل کنم. 2-مقیدم اما میدونم که خیلی گناهکارم و اما امیدم اینه که جوانیم برای امام زمان (عج) خرج بشه. 3- کارهای اجتماعی و فرهنگی زیاد انجام میدم و ارتباطاتم خیلی زیاده. 4- با یه خانوم آشنا شدم که به ظاهر اول اصلا مذهب نبود اما بعدا فهمیدم که خانواده مذهبی دارن اما به خیلی چیزها مقید نیست ... 1..4)مثلا حجاب و دست دادن با نامحرم و ... اصلا براش مهم نیست 5 - صحبت من باهاش از اهل بیت بود و ... که اگر مسلمانیم باید به اونچه که اسلام میگه عمل کنیم... 6- حرفهام به دلش نشست نمازش که گه گاه ترک میشد دیگه ترک نشد و ... 7 - من بهش علاقه دارم اما ما یه دنیا تفاوت داریم حداقل ظاهری اون گفته حاضره به خاطر من تعغیر کنه منم قبول دارم یه جاهایی تعغیر کنم اما با رعایت حدود اهل بیت (ع) 8 - حاج آقا من نمیدونم چطور باید عمل کنم چون گفته یه دفه نمیتونه عوض بشه مثل همین حجاب میگه باید کمکش کنم کم کم و قول داده که به خاطر من عوض بشه گرچه من خواستم به خاطر امام زمان (عج) عوض بشه نه من... 9- یه کم سردرگمم که چه کار کنم فقط میدونم خیلی دوستش دارم و اهل بیت هم اونو دوس دارند اما خیلی با هم فرق داریم... 10 - راهنماییم می کنید؟ ممنون میشم و التماس دعا
- [آیت الله مکارم شیرازی] دست دادن زنان غیرمسلمان با مردان و بلعکس در اروپا هنگام ملاقات ویا مراسم های رسمی ویا غیر رسمی و روزمره اعم از دکتر رفتن با همسایه و.... بعنوان احترام به یگدیگر محسوب شده و امری متداول و مبادی آداب و نشانه نزاکت بشمار می آید، که رعایت این مهم در نوع نگاه و تداوم مراودات اجتماعی بسیار حایز اهمیت بوده و تاثیری بسزا دارد واز دیگر سو نیز عدم رعایت آن علاوه بر ایجاد ضرر و زیان مادی با توجه به این امر که ما شیعیان خلاف این امر عمل می نماییم موجبات وهن و توهین به فرد مقابل را فراهم و خود را بعنوان یک شیعه مسلمان فردی بی ادب و بی توجه به موازین عرفی و اخلاقی معرفی مینماییم وهمچنین موجب وهن به شیعه، اسلام و دین را فراهم مینماییم . تاثیر منفی این رویه تا به ان اندازه است که حتی علاوه بر ناراحتی شدید فرد مقابل دربرخی مواقع موجب به گریه افتادن فرد خصوصا دربانوان گردیده چرا که این نوع برخورد را شدیدا تبعیض آمیز میدانند و درمواقع زیادی نیز فرض بر همجنس بازبودن چنین فردی میدانند .لازم به توضیح است که برای حقیر این موضوع به کرات رخ داده و علاوه بر توضیح با زبان لکن متاسفانه این مشکل کماکان بقوت خود باقی است . لذا از آن مرجع محترم کمال تشکر را دارم چنانچه راه حلی در این خصوص ارایه فرمایند واگر همچنان برحرمت آن تاکید دارند موجب امتنان است دقیقا علل شرعیه و فقهی و قرآنی و سنت و معصومین (علیهم السلام) را ذکر نمایند. باتشکر
- [سایر] با سلام خدمت شما من یک دختر کاملا مذهبی و بزرگ شده در خانواده مذهبی هستم..... اسفند سال 93 به طور اتفاقی با آقایی 28 ساله در اینترنت و صفحه اجتماعی آشنا شدم... بعد از مدتی صحبت کردن ایشون به نظر بنده انسان معقول با ویژگی های مشترک با بنده بودن.... باید بگم که قبلا هم با آقایون در دنیای مجازی صحبت کرده بودم ولی ایشون کاملا انسان مودب و معقولی بودن... به همین منوال رابطه ما ادامه داشت تا 15 فروردین.... البته در حد چت کردن.... ولی من ترسی از شروع رابطه جدی داشتم و براشون بهانه آوردم و تمام شد ولی دو هفته بعد ایشون دگباره پیام دادن و منم که بی نیل نبودم مخالفت نکزدم.... با گذشت زمان و شناخت بیشتر ایشون نظر منو به خودشون جلب کردن و ازشون خ.وشم اومد.... ایشون هم مثل من مذهبی... تحصیلکرده و اهل کار هستن..... ولی متاسفانه هیچ پیشنهاد جدی حتی در حد دوستی هم ندادن.... ما فقط دوستان معمولی خیلی خوبی هستیم و من دوست دارم از این حد فراتر بریم حتی برای ازدواج...... چون به نظر بنده ایشون جای فکر کردن دارن.... و می تونن برای من مناسب باشند.... اولین بار هم هست که با آقایی روابط اینچنینی دارم و بی تجربه ام.... در ضمن میدونم ایشون دختری در زندگیشون بودن که به هم علاقه داشتن ولی دختر رابطه خوبشون رو کات کرده و این آقا یه بی اعتمادی به دختر ها پیدا کردن.... از شما کمک میخوام برای ادامه این رابطه... اصلا به آینده اش میشه امیدوار بود؟ چجوری هدایت کنم به جهت درست و جلب نظر ایشون؟
- [سایر] سلام. نمی دونم چرا دارم برای شما پیام می نویسم.شاید این کار راهی جلوی پای من قرار دهد و شما وسیله ای از جانب خدا باشید. حرف زدن از احساساتم در این لحظه کار دشواری است. من دختر پدری هستم فوق العاده دلسوز، پدرم تاحدی به مردم خدمت کرده که برایم توصیفش مشکل است اما فقط تا این اندازه بگویم که چه از لحاظ مالی چه از لحاظ معنوی تا جایی که واقعا در توان داشته مردم را بر خود ارجح دیده اما افسوس...همیشه می گفت :تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز. امروز که این پیام را می نویسم پدرم تمام دارایی خود را از دست داده.چرا؟ چون همان آدم ها به او خیانت کردند. فریبش دادند. سر کیسه اش کردند.دیگر خانه ای نداریم.پدرم که خود به بی خانمان ها خانه می داد تا یک ماه دیگر بی خانمان خواهد بود آن هم در سن 59 سالگی. این دیگر چه جور دنیایی است . کسی کمکش نمیکند.همه او را طرد کرده اند.آنقدر صبر کرده و توکل که دیگر گوشتی بر استخوان ندارد.امروز مستاصل است ...در این وضعیت تنها کسانی که به ما پول می دهند افراد نزول خور هستند که خونمان را بیش ازپیش می مکند.این چه دنیایی است.بزرگ فامیل که همیشه گره گشای عقد و عروسی و خرید خانه و برگرداندن بچه های فراری به خانه هایشان بود به همه رو انداخته اما... نگویم بهتر است.نمی دانم از چه کسی و چه گونه باید کمک خواست که ما جز خدای بزرگ کسی را نداریم.اما این را می دانم که اگر زودتر اتفاقی نیافتد پدرم حتما مرتکب جنایت در حق خود یا دیگران می شود. این ها را نوشتم تا این مطالب را در سایت بگذارید تا درس عبرتی باشد که دیگر هیچ کس بدون سند و مدرک به کسی نیکی نکند. ساده لوح نباشد.پدر من خرج خانه خودش و پسرش که او نیز از گزند دوستانمان در امان نبوده و دختر یتیمی که مدت 5 سال است از او حمایت می کند، می داد ولی امروز همان دختر یتیم گوشواره هایش را برای دادن بدهی های پدرم می فروشد. امیدم فقط به خداست. شاید یکی از اهالی این سایت دلش از من پاکتر باشد ،پس برای من دعا کنید.چون در شرایط بدی به سر می برم.
- [سایر] چندی است که سوالی سخت ذهنم را به خود مشغول کرده است. سوالی که از جنس فقه اکبر بوده و نگاهی به جهان بینی آدمیان دارد. در حقیقت این سوال از راز سرنوشت آدمیان در این کره خاکی است. در اسلام و البته تمام ادیان الهی امتحان دادن برای رسیدن به سعادتی جاودانه را رمز در این دنیا بودن و در این دنیا زیستن دانسته اند. امتحانی که با شناخت خدا شروع شده و سعادتی که با نیل به خدا حاصل می شود؛ و دیگر آن که طبق معارف دین اسلام، این دین تنها در متد شیعی آن سعادت بخش و روح افزاست و سایر ادیان و فرق ره به ناکجا آباد برده اند. با توجه به این که امروز شیعیان کمتر از ده درصد از ساکنان این کره خاکی را اشغال کرده اند این سوال به صورت جد مطرح می شود که سرنوشت بیش از نود درصد جمعیت این کره خاکی چه می شود؟ آیا امتحانی از آنها می شود و آیا سعادتی در انتظار آنان هست یا خیر؟ اگر اینان که نود درصد از ساکنان کره خاکی را تشکیل می دهند بعد از مرگ جام سعادت را می نوشند، این سوال مطرح می شود که چگونه اینان که سختی تکلیف به احکام دین را بر دوش خود نکشیدند به قله سعادت رسیده اند؟ اگر گویید: اینان به سعادت می رسند، ولی نه سعادتی در مرتبه متدینین به دین حق، و آنان که رنج تکلیف احکام دین را کشیده اند، مرتبه ای بالاتر و مقام والاتری است. اگر گویید: این نود درصد (غیر از شیعیان) اگر به وحی امتحان نمی شوند، ولی به عقل که امتحان می شوند و زندگی این افراد خالی از برگه سوال نیست؛ اگر گویید خود بشر باعث شده که گستره دین حق این گونه در جهان دیده شود؛ که جواب می دهیم: آری همین اشکال را نیز در مورد آنان می پرسیم و صد البته که همین جواب شما اشکال ما را پخته تر و بیان ما را نافذ تر می کند. طبق متون اسلامی، گفته شده که کودکان از دنیا رفته در آن جهان امتحان می شوند. حال سوال می کنیم که آیا فرقی دارد که این کودکان شیعه زاده هستند یا خیر؟ می پرسیم: واقعا در سعادت دو کودک که چند ماهی را از دنیا درک کرده اند چه فرقی دارد که والدینشان شیعه بوده اند یا نه و آیا این دخالت خلاف حکمت نیست. می پرسیم: واقعا بین کودک سیزده ساله بودایی و بیست ساله بودایی چه فرقی است که یکی در آن جهان دوباره امتحان می شود و دیگری با فرض عدم اتمام حجت امتحان نمی شود. و باز در تکمیل این سخن می پرسیم: اگر بر ضرورت نبوت و هدایت انسان ها دلیل عقلی داریم؛ چرا بسیاری از مردم امروز جهان را نبی نیست تا هدایت کند و رسولی نیست تا حق را تذکر دهد. و چرا باید نور هدایت تنها در نقطه خاصی از جغرافیای زمین بتابد؟ که جواب می دهیم چرا ثمره عملی ندارد؟ وقتی که بزرگ ترین توجیه دین در بین دین داران نیاز به برنامه برای سعادت است. آیا وقتی نود درصد از مردم را خالی از این برنامه سعادت می بینند در انحصاری بودن این برنامه تردید به دل راه نمی دهند و در ادامه زیربنای فکریشان مخدوش نمی شود؟ می دانم که این سوال جوابی دارد؛ جوابی که در خود معرفتی ارزشمند را جای داده است. منتظرم که پاسخ را از شما استاد ارجمند به دست آورم و تردید های بی پایان را پایانی بخشم. ان شاء الله.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که زکات بر ذمه دارد و از فقیری طلبکار است، می تواند طلب خود را از باب زکات حساب کند، حتی اگر فقیر بدهکار از دنیا برود می تواند بدهی او را از زکات محسوب دارد، اما اگر چیزی از خود گذاشته که به اندازه بدهی اوست بنابر احتیاط واجب نمی توان بدهی او را از زکات حساب کرد.
- [آیت الله اردبیلی] اقدام به تأسیس مجامع فرهنگی یا نشر کتب و نشریات مفید یا تولید برنامههای رادیویی و تلویزیونی و مشابه آن که موجب تقویت پایههای عقیدتی، اخلاقی و عملی و یا رشد افکار و بالا رفتن سطح معلومات اجتماعی و دینی مردم میشود، از وظایف مهمّی است که شایسته است افراد به اندازه قدرت و توان خود به آن عمل نمایند و ممانعت از آن جایز نیست.
- [آیت الله اردبیلی] زکات از واجبات بزرگ الهی است که در قرآن و روایات در کنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقینا اگر ثروتمندان زکات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: (همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه کفایت آنان واجب فرموده است و اگر میدانست آن مقدار کفایت نمیکند، هر آینه بر آن میافزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب کاستی الهی نیست، بلکه به علّت منع حقوق آنان از سوی کسانی است که حقوق فقرا را ادا نمیکنند و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا میکردند، آنان در رفاه زندگی میکردند.)(1) با برچیده شدن فقر از جامعه، امنیت اجتماعی نیز حاکم میگردد؛ علی علیهالسلام میفرماید: (اموال خویش را با زکات پاسداری کنید.)(2) پرداختن زکات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ میفرماید: (هر آنچه را در راه خداوند انفاق میکنید خداوند به شما باز میگرداند و او بهترین روزی دهندگان است.)(4) نماز با پرداختن زکات است که به ثمر مینشیند چنانکه در روایت آمده است: (آن کسی که نماز به پایدارد و زکات نپردازد =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب ما تجب فیه الزکاة)،ح2،ج9،ص10. 2 نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 146. 3 (آنان را که طلا و نقره گنجینه میکنند و آن را در راه خداوند انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.)، توبه(9):34. 4 سبأ(34):39. گویا نماز نخوانده است.)(1)
- [آیت الله نوری همدانی] شایسته است امام خطیب در خطبة نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تَذکّر دهد ومردم را در جریان مسائل زیانبار و سودمند کشورهای اسلامی وغیر اسلامی قرار دهد ونیازهای مسلمین را در اَمر معاد ومعاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال وکیان مسلمین نقش مُهِمّی دارد گوشزد کند وکیفیّت روابط آنان را با سائر مِلَل بیان نماید ومردم را از دخالتهای دُوَل ستمگر و اِسْتعمارگر در امور سیاسی واقتصادی مسلمین که مُنْجَرْ به استعمارو استثمار آنها می شود بر حَذَرْ دارد . خلاصه نماز جمعه ودو خطبة آن ، نظیر حجّ ومراکز تجمّع آن ونماز های عید فطر وقربان وغیره ، از سنگرهای بزرگی است که مُتأسِّفانه مسلمانان از وظائف مُهمّ سیاسی خود در آن غافل مانده اند ، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند .اسلام دین سیاست ، آن هم در همة شئون آن است وکسی که در احکام قضائی ، سیاسی ، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تَأمّل کند مُتوجّه این معنی می شود .هر کس گمان کند دین از سیاست جدا است ، جاهلی است که نه اسلام را می شناسد ونه سیاست را.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیان بار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود بر حذر دارد. خلاصه، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه کثیری از مسلمانان از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند. اسلام دین سیاست آنهم در همه شئون آن است وکسی که در احکام قضائی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کنددین ازسیاست جدااست جاهلی است که نه اسلام رامی شناسد و نه سیاست را می داند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] حجّ زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالیست که دستور دادهاند در آنجا به جا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد یک مرتبه واجب میشود: اوّل: آن که بالغ باشد. دوم: آن که عاقل باشد. سوم: به واسطه رفتن به حجّ مجبور نشود که کار حرامی را (که اهمیتش در شرع به اندازه حجّ یا بیشتر از حجّ است) انجام دهد، یا عمل واجبی را (که به اندازه حجّ یا مهمتر از حجّ است) ترک نماید؛ بلی در صورتی که عمل واجب را ترک کند، یا عمل حرام را مرتکب شود، با داشتن شرایط دیگر حجّ بر او واجب است. چهارم: آن که مستطیع باشد؛ و مستطیع بودن به چند چیز است: اوّل: آن که توشه راه و مرکب سواری یا مالی که بتواند آنها را تهیّه کند داشته باشد. دوم: توانایی بدنی داشته باشد؛ یعنی از نظر شرایط جسمی توانایی آن را داشته باشد که مکّه رود و حجّ را به جا آورد. سوم: در راه مانعی از رفتن نباشد، پس اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه، خطر جانی باشد یا آبروی وی در خطر افتد یا مالی را که بردن آن مشقّت شدید برای او ایجاد میکند ببرند، حجّ بر او واجب نیست ولی اگر بتواند از راه دیگری برود - اگر چه دورتر باشد - در صورتی که مشقّت شدید نداشته باشد، حجّ بر او واجب است. چهارم: به مقدار به جا آوردن حجّ وقت داشته باشد. پنجم: انجام حجّ موجب اختلال در تأمین اقتصادی زندگی خود یا کسانی که شرعاً یا عرفاً خرجی آنها بر او واجب است، نگردد. ششم: انجام حجّ موجب اختلال در سائر جهات زندگی او نگردد؛ مثلاً کسی که میترسد با رفتن حجّ زندگی او به جدایی کشیده شود، حجّ بر او واجب نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه
- [آیت الله نوری همدانی] غسلهای مستحب در شرع مقدس اسلام بسیار است و از آن جمله است : 1 – غسل جمعه ، و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بهتر است نزدیک ظهر بجا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیت ادا و قضا تا عصر جمعه بجا آورد و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب است از صبح شنبه تا غروب ، قضای آن بجا آورد . و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند یا موفق نشود ، می تواند روز پنجشنبه غسل را انجام دهد ، بلکه اگر در شب جمعه غسل را به امید آنکه مطلوب خداوند عالم است بجاآورد ، صحیح است و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید : اَشهدُ اَن لا اِلهَ الا الُله وحدهُ لا شریکَ له وانّ محمّداً عبدهُ و رسولهُ اللهّم صل عَلی مُحمدٍ و آل محمدٍ و اجعَلنی منَ التوابینَ و اجعلنِی منَ المتُطهرینَ . 2 – غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهای طاق مثل شب سوم و پنجم و هفتم ، ولی از شب بیست و یکم مستحب است همه شب غسل کند و برای غسل شب اول و پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و بیست پنجم و بیست هفتم و بیست و نهم رمضان ، بیشتر سفارش شده است . و وقت غسلهای شبهای ماه رمضان تمام شب است و بهتر است نزدیک غروب آفتاب بجا آورده شود ، ولی از شب بیست ویکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشاء بجا آورد . و نیز مستحب است در شب بیست و سوم غیر از غسل اول شب ، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد . 3 – غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن اذان صبح است تا غروب و بهتر است آن پیش از نماز عید بجا آورد و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد ، احتیاط واجب آن است که به قصد رجاء انجام دهد. 4 – غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اول شب ، بجا آورده شود . 5 – غسل روز هشتم و نهم ذی الحجه و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر بجا آورد. 6 – غسل روز اول و پانزدهم و بیست و هفتم و آخر ماه رجب . 7 – غسل روز عید غدیر و بهتر است بعد از طلوع آفتاب ، اول روز آن را انجام دهد . 8 – غسل روز بیست و چهارم ذی الحجه . 9 – غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذیقعده ، ولی غسل روز پانزدهم شعبان و غسلهای دیگری که تا آخر این بند ذکر شده رجاء انجام دهد . 10 – غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده . 11 – غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است . 12 – غسل کسی که در حال مستی خوابیده . 13 – غسل کسی که جائی از بدنش را به بدن میتی که غسل داده اند رسانده . 14 – غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده ، در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد . 15 – غسل کسی که برای تماشای دار آویخته ، رفته و آن را دیده باشد ، ولی اگر اتفاقاً یا از روی نا چاری نگاهش بیفتد یا مثلاً برای شهادت دادن رفته باشد ، غسل مستحب نیست.
- [آیت الله سبحانی] غسل های مستحب در شرع مقدّس اسلام بسیار است و از آن جمله است: 1. غسل جمعه; و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بهتر است نزدیک ظهر به جا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیّت ادا و قضا تا غروب جمعه به جا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب است از صبح شنبه تا غروب، قضای آن را به جا آورد. و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند می تواند روز پنجشنبه و شب جمعه غسل را به امید آن که مطلوب خداوند عالم است به جا آورد و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: (أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ و أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ و رَسولُهُ اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد و اجْعَلْنی مِنَ التَّوّابینَ و اجْعَلْنی مِنَ المُتَطَهِّرینَ). 2. غسل شب اول ماه رمضان و تمام شب های طاق; مثل شب سوم و پنجم و هفتم ولی از شب بیست و یکم مستحب است همه شب غسل کند و برای غسل شب اول، پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بیستویکم و بیستوسوم و بیستوپنجم و بیستوهفتم و بیستونهم بیشتر سفارش شده است. و وقت غسل شب های ماه رمضان، تمام شب است و بهتر است مقارن غروب یا کمی پیش از آن به جا آورده شود ولی از شب بیستویکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشا به جا آورد. و نیز مستحب است در شب بیست سوم غیر از غسل اول شب، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد. 3. غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورد. 4. غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح وبهتر است در اول شب به جا آورده شود. 5. غسل روز هشتم و نهم ذی الحجّة و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر به جا آورد. 6. غسل روز اول و پانزدهم و بیستوهفتم و آخر ماه رجب. 7. غسل روز عید غدیر و بهتر است پیش از ظهر آن را انجام دهند. 8. غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیستوپنجم ذی قعده ولی غسل روز پانزدهم شعبان و غسل های دیگری که تا آخر مسأله ذکر شده رجاءً انجام دهد. 9. غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده در زمان تولد تا سه روز. 10. غسل زنی که برای غیرشوهرش بوی خوش استعمال کرده است. 11. غسل کسی که در حال مستی خوابیده.12. غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میّتی که غسل داده اند رسانده. 13. غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. 14. غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد ولی اگر اتفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلا برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نیست.
- [آیت الله اردبیلی] غسلهای مستحب در شرع مقدس اسلام بسیار است که برخی از آنان در ذیل و در مسأله بعدی میآید: الف غسل جمعه؛ و وقت آن از اذان صبح تا ظهر روز جمعه است و بهتر است نزدیک ظهر بجا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد، بهتر است که بدون نیّت ادا و قضا تا غروب جمعه آن را بجا آورد و اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را بجا آورد و کسی که میترسد در روز جمعه آب پیدا نکند، میتواند روز پنجشنبه و یا شب جمعه غسل را بجا آورد و مستحب است انسان در هنگام غسل جمعه بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنی مِنَ التَّوّابینَ وَاجْعَلْنی مِنَ المُتَطَهِّرینَ). ب غسل شب اوّل ماه رمضان و تمام شبهای (فرد) آن؛ مثل شب سوم، پنجم و هفتم، ولی از شب بیست و یکم مستحب است همه شبها غسل کند و برای غسل شبهای پانزدهم، هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم، بیست و سوم، بیست و پنجم، بیست و هفتم و بیست و نهم، بیشتر سفارش شده است و وقت غسل شبهای ماه رمضان، تمام شب است و بهتر است غسل مقارن غروب آفتاب بجا آورده شود، ولی از شب بیست و یکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشاء بجا آورد و نیز مستحب است در شب بیست و سوم غیر از غسل اوّل شب، یک غسل نیز در آخر شب انجام دهد. ج غسل روز عید فطر و عید قربان؛ و وقت آن از اذان صبح تا ظهر است و بهتر است آن را پیش از نماز عید بجا آورد و اگر بخواهد آن را از ظهر تا غروب بجا آورد، احتیاط آن است که به قصد رجاء (یعنی به امید این که مطلوب خداوند باشد) انجام دهد. د غسل شب عید فطر؛ و وقت آن از اوّل مغرب تا اذان صبح است و بهتر است در اوّل شب بجا آورده شود. ه غسل روزهای هشتم و نهم ذیحَجّه که وقت آن تمام روز میباشد؛ و در روز نهم، بهتر است آن را نزدیک ظهر بجا آورد. و غسل روز اوّل، پانزدهم، بیست و هفتم و آخر ماه رجب. ز غسل روز عید غدیر؛ و بهتر است آن را قبل از ظهر انجام دهد. ح غسل روز مباهله که بنا بر اقوی بیست و چهارم ذیحَجّه است. ط غسل شب پانزدهم شعبان، روز عید نوروز، نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذیقعده (دحو الارض)؛ و روز پانزدهم شعبان نیز میتواند به قصد رجاء غسل نماید. ی غسل دادن نوزادی که تازه به دنیا آمده. ک غسل زنی که برای غیر شوهر خود بوی خوش استعمال کرده است. ل غسل کسی که در حال مستی خوابیده. م غسل کسی که جایی از بدن خود را به بدن میّتی که غسل دادهاند رسانده است. ن غسل کسی که برای تماشای به دار آویخته رفته و آن را دیده باشد، ولی اگر اتفاقا یا از روی ناچاری نگاهش به او بیفتد یا مثلاً برای ادای شهادت رفته باشد، غسل مستحب نیست. س غسل احرام و آن غسلی است که پیش از احرام در میقات انجام میدهند و این غسل برای زن حائض و نفساء نیز مستحب است.