شرح پرسش: در خصوص اعتبار حدیث مشهور فدک که توسط محمد بن جریر طبری در کتابش (دلائل الامامة) که با هشت سلسله مختلف ذکر شده است، توضیح دهید. بویژه در مورد این قسمت: (و أخبرنی أبو الحسین محمد بن هارون بن موسی التلعکبری، قال: حدثنا أبی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید الهمدانی، قال حدثنی محمد بن المفضل بن إبراهیم بن المفضل بن قیس الأشعری، قال: حدثنا علی بن حسان، عن عمه عبد الرحمان بن کثیر، عن أبی عبد الله جعفر بن محمد (علیه السلام)، عن أبیه، عن جده علی بن الحسین، عن عمته زینب بنت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (علیهم السلام)، قالت: لما أجمع أبو بکر علی منع فاطمة (علیها السلام)). اگرچه عبدالرحمن بن کثیر و علی بن حسان از نظر علی بن ابراهیم ثقه و قابل اطمیناناند، اما در این روایت مورد انتقاد واقع شدهاند. لطفاً نظر خود را به طور کلی در خصوص خطبه و به طور خاص در مورد این زنجیره روایی (با اینکه هفت سلسله دیگر آن را تأیید میکند) چیست؟ پاسخ : در کتاب (دلائل الامامة) محمد بن جریر طبری(ره)، اسناد متعددی برای خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) آمده است. این خطبه در کتابهای متعددی از کتب قدماء آورده شده است و از آنچنان شهرتی برخوردار است که نمیتوان آنرا انکار کرد. اگرچه برخی از راویان این حدیث به طور کلی تضعیف شدهاند، ولی راویان بزرگی؛ مانند محمد بن مفضل و احمد بن محمد بن سعید و هارون بن موسی تلعکبری، به این حدیث نقل شده از این اشخاص اعتماد کردهاند که نشان از وجود قرائنی بر صحت این حدیث در اعتقادشان بوده است. پاسخ تفصیلی در کتاب (دلائل الامامة) محمد بن جریر طبری(ره)، اسناد متعددی برای خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) آمده است. این خطبه در کتابهای متعددی از کتب قدماء آورده شده است و از آن چنان شهرتی برخوردار است که نمیتوان آن را انکار کرد. محمد بن جریر بن رستم طبری، از علمای امامیه است[1] و کتاب او به نام (دلائل الامامة) درباره موضوعات مربوط به امامت هر یک از ائمه(ع) و حضرت زهرا(س) است. وی در ذیل بیان مسائل مهم مرتبط با زندگی حضرت زهرا(س) به موضوع فدک میپردازد، او تحت عنوان (حدیث فدک) برای ورود به خطبه فدکیه حضرت زهرا(س)، ابتدا سند خود را به این حدیث، به چندین طریق نقل میکند، از جمله سندهایی که برای این خطبه نقل کرده، همان سندی است که در پرسش آمده است. سند حدیث چنین است: (و أخبرنی أبو الحسین محمّد بن هارون بن موسی التّلعکبری، قال: حدّثنا أبی (رضی اللّه عنه)، قال: حدّثنا أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن سعید الهمدانی، قال حدّثنی محمّد بن المفضّل بن إبراهیم بن المفضّل بن قیس الأشعری، قال: حدّثنا علی بن حسّان، عن عمّه عبد الرحمن بن کثیر، عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد(ع)، عن أبیه، عن جدّه علی بن الحسین، عن عمّته زینب بنت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، قالت: لمّا أجمع أبو بکر علی منع فاطمة (ع) فدکا....).[2] بررسی سند حدیث خطبه فدک 1. محمد بن هارون بن موسی التلعکبری: وی از عالمان امامی مذهب و از دوستان و همدرسان رجالی مشهور؛ نجاشی است که نجاشی؛ برخی از کتابها را به واسطه او از پدرش هارون بن موسی نقل کرده است. محمد بن هارون در حدود سال 408 ه.ق از دنیا رفت.[3] 2. هارون بن موسی تلعکبری: نجاشی درباره او میگوید: هارون بن موسی از بنی شیبان است، او شخص آبرومند و دارای وجاهتی است که ثقه و مورد اعتماد است، کتابی به نام (الجوامع فی علوم الدین) دارد. من به همراه فرزندش محمد بن هارون در منزلش بودیم که مردم برای قرائت احادیث، به محضرش مشرف میشدند).[4] 3. احمد بن محمد بن سعید همدانی: وی یکی از بزرگان علمای امامیه است که در علم حدیث مشهور و در حفظ فراوان حدیث؛ معروف بوده است. او موثّق و جایگاه بزرگی در میان اصحاب امامیه داشته است.[5] 4. محمّد بن مفضّل بن إبراهیم بن مفضّل بن قیس أشعری: کنیه وی ابوجعفر و از علمای کوفه بود که ثقه و مورد اعتماد است. از جمله کتابهای او (التقیة) و (مجالس الائمة) است.[6] 5. علی بن حسان: به این نام در بین راویان به دو شخصیت بر میخوریم؛ یکی علی بن حسان واسطی و دیگری علی بن حسان هاشمی است. علی بن حسان واسطی؛ ثقه و مورد اعتماد است[7] ولی علی بن حسان هاشمی، تضعیف شده است.[8] یکی از راههای تشخیص آن دو؛ این است که به کسانی که از آن دو روایت نقل کردهاند یا کسانی که این دو از آنان روایت نقل کردهاند دقت کرد و به اصطلاح علوم حدیث، دقت در راوی و مروی عنه، برای تشخیص این دو از یکدیگر مهم است. علی بن حسان هاشمی همان کسی است که از عمویش؛ عبدالرحمان بن کثیر نقل میکند. در این روایت هم، علی بن حسان از عمویش عبد الرحمن بن کثیر نقل روایت کرده است که طبیعتاً منظور از علی بن حسان، همان علی بن حسان هاشمی است.[9] از جایی که علی بن حسان که از عمویش عبدالرحمان بن کثیر روایت نقل میکند، در اسناد کتاب (کامل الزیارات) قرار دارد و بنا بر نظر برخی از بزرگان میتوان وی را ثقه دانست ولی چون توثیق علی بن حسان به دلیل وجودش در اسناد کتاب کامل الزیارات، با تصریح برخی مانند نجاشی، تعارض دارد، نمیتوان وی را ثقه دانست.[10] 6. عبدالرحمان بن کثیر: وی مورد اشکال علمای امامیه قرار گرفته به حدی که به او، جعل حدیث را نسبت دادهاند.[11] 7. بعد از عبدالرحمان بن کثیر، سلسله سند این خطبه به امام صادق(ع) میرسد و ایشان از پدر شان؛ امام باقر(ع) و ایشان از امام سجاد(ع) و ایشان از حضرت زینب(س) که واقعه مربوط به غصب فدک را دیده و خطبه مادر گرامیشان را درباره این واقعه نقل میکنند. اگرچه دو نفر انتهای این سند به طور کلی مورد تضعیف قرار گرفتهاند، ولی راویان بزرگی همچون محمد بن مفضل و احمد بن محمد بن سعید و بعد از آن هارون بن موسی تلعکبری، به این حدیث نقل شده از آن دو اعتماد کردهاند که نشان از وجود قرائنی بر صحت این حدیث، در اعتقادشان بوده است. از طرفی؛ همانطور که گفته شد، محمد بن جریر طبری این حدیث را با اسناد متعددی نقل کرده است و اولین سندی که نقل میکند، به دو تن از بزرگان مورد قبول اهل سنت؛ یعنی عکرمه و او از ابن عباس، ختم میشود.[12] همچنین؛ این خطبه را ابن طیفور (متوفی 280 ه.ق)، به چند واسطه از حضرت زینب(س) نقل کرده،[13] و ابوبکر؛ احمد بن عبدالعزیز جوهری بغدادی، این خطبه را در کتاب خود آورده است،[14] ابن ابی الحدید هم بعد از مدح احمد بن عبدالعزیز به وثاقت و شرافت، وی را از عالمان اهل سنت نامیده است.[15] بنابر این، این خطبه از شهرت فراوانی برخوردار است و در کتابهای متعددی از قدماء نقل شده است. پی نوشت: [1]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa22187. [2]. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامة، ص 109، انتشارات بعثت، قم، 1413 ق. [3]. حسینی جلالی، سید محمد حسین، فهرس التراث، ج 1، ص 460، انتشارات دلیل ما، قم، 1422ق. [4]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص 439 ، دفتر انتشارت اسلامی، قم، 1407ق. [5]. همان، ص 94. [6]. همان، ص 340. [7]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق و مصحح: شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن،‌ ص 451 – 452، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق. [8]. فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص 251. [9]. نک: خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 313، مرکز انتشارات آثار شیعه، قم، 1410ق. [10]. همان، ج 11، ص 312. [11]. فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص 234. [12]. میگوید:(حدّثنی أبو المفضّل محمّد بن عبد اللّه، قال: حدّثنا أبو العبّاس أحمد ابن محمّد بن سعید الهمدانی، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن عثمان بن سعید الزیّات، قال: حدّثنا محمّد بن الحسین القصبانی، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطی[عن] السّکونی، عن أبان بن عثمان الأحمر، عن أبان بن تغلب الرّبعی، عن عکرمة، عن ابن عبّاس، قال: لمّا بلغ فاطمة (علیها السلام) إجماع أبی بکر علی منع فدک‌)، دلائل الامامة، ص 109. [13]. ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، ص 26، انتشارات شریف رضی، قم، بیتا. [14]. جوهری بغدادی، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، ص 99، انتشارات نینوا، تهران، بیتا. [15]. ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‌، ج 16، ص 210، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1404ق.
شرح پرسش:
در خصوص اعتبار حدیث مشهور فدک که توسط محمد بن جریر طبری در کتابش (دلائل الامامة) که با هشت سلسله مختلف ذکر شده است، توضیح دهید. بویژه در مورد این قسمت: (و أخبرنی أبو الحسین محمد بن هارون بن موسی التلعکبری، قال: حدثنا أبی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید الهمدانی، قال حدثنی محمد بن المفضل بن إبراهیم بن المفضل بن قیس الأشعری، قال: حدثنا علی بن حسان، عن عمه عبد الرحمان بن کثیر، عن أبی عبد الله جعفر بن محمد (علیه السلام)، عن أبیه، عن جده علی بن الحسین، عن عمته زینب بنت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (علیهم السلام)، قالت: لما أجمع أبو بکر علی منع فاطمة (علیها السلام)). اگرچه عبدالرحمن بن کثیر و علی بن حسان از نظر علی بن ابراهیم ثقه و قابل اطمیناناند، اما در این روایت مورد انتقاد واقع شدهاند. لطفاً نظر خود را به طور کلی در خصوص خطبه و به طور خاص در مورد این زنجیره روایی (با اینکه هفت سلسله دیگر آن را تأیید میکند) چیست؟
پاسخ :
در کتاب (دلائل الامامة) محمد بن جریر طبری(ره)، اسناد متعددی برای خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) آمده است. این خطبه در کتابهای متعددی از کتب قدماء آورده شده است و از آنچنان شهرتی برخوردار است که نمیتوان آنرا انکار کرد. اگرچه برخی از راویان این حدیث به طور کلی تضعیف شدهاند، ولی راویان بزرگی؛ مانند محمد بن مفضل و احمد بن محمد بن سعید و هارون بن موسی تلعکبری، به این حدیث نقل شده از این اشخاص اعتماد کردهاند که نشان از وجود قرائنی بر صحت این حدیث در اعتقادشان بوده است.
پاسخ تفصیلی
در کتاب (دلائل الامامة) محمد بن جریر طبری(ره)، اسناد متعددی برای خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) آمده است. این خطبه در کتابهای متعددی از کتب قدماء آورده شده است و از آن چنان شهرتی برخوردار است که نمیتوان آن را انکار کرد.
محمد بن جریر بن رستم طبری، از علمای امامیه است[1] و کتاب او به نام (دلائل الامامة) درباره موضوعات مربوط به امامت هر یک از ائمه(ع) و حضرت زهرا(س) است.
وی در ذیل بیان مسائل مهم مرتبط با زندگی حضرت زهرا(س) به موضوع فدک میپردازد، او تحت عنوان (حدیث فدک) برای ورود به خطبه فدکیه حضرت زهرا(س)، ابتدا سند خود را به این حدیث، به چندین طریق نقل میکند، از جمله سندهایی که برای این خطبه نقل کرده، همان سندی است که در پرسش آمده است.
سند حدیث چنین است: (و أخبرنی أبو الحسین محمّد بن هارون بن موسی التّلعکبری، قال: حدّثنا أبی (رضی اللّه عنه)، قال: حدّثنا أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن سعید الهمدانی، قال حدّثنی محمّد بن المفضّل بن إبراهیم بن المفضّل بن قیس الأشعری، قال: حدّثنا علی بن حسّان، عن عمّه عبد الرحمن بن کثیر، عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد(ع)، عن أبیه، عن جدّه علی بن الحسین، عن عمّته زینب بنت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، قالت: لمّا أجمع أبو بکر علی منع فاطمة (ع) فدکا....).[2]
بررسی سند حدیث خطبه فدک
1. محمد بن هارون بن موسی التلعکبری: وی از عالمان امامی مذهب و از دوستان و همدرسان رجالی مشهور؛ نجاشی است که نجاشی؛ برخی از کتابها را به واسطه او از پدرش هارون بن موسی نقل کرده است. محمد بن هارون در حدود سال 408 ه.ق از دنیا رفت.[3]
2. هارون بن موسی تلعکبری: نجاشی درباره او میگوید: هارون بن موسی از بنی شیبان است، او شخص آبرومند و دارای وجاهتی است که ثقه و مورد اعتماد است، کتابی به نام (الجوامع فی علوم الدین) دارد. من به همراه فرزندش محمد بن هارون در منزلش بودیم که مردم برای قرائت احادیث، به محضرش مشرف میشدند).[4]
3. احمد بن محمد بن سعید همدانی: وی یکی از بزرگان علمای امامیه است که در علم حدیث مشهور و در حفظ فراوان حدیث؛ معروف بوده است. او موثّق و جایگاه بزرگی در میان اصحاب امامیه داشته است.[5]
4. محمّد بن مفضّل بن إبراهیم بن مفضّل بن قیس أشعری: کنیه وی ابوجعفر و از علمای کوفه بود که ثقه و مورد اعتماد است. از جمله کتابهای او (التقیة) و (مجالس الائمة) است.[6]
5. علی بن حسان: به این نام در بین راویان به دو شخصیت بر میخوریم؛ یکی علی بن حسان واسطی و دیگری علی بن حسان هاشمی است. علی بن حسان واسطی؛ ثقه و مورد اعتماد است[7] ولی علی بن حسان هاشمی، تضعیف شده است.[8] یکی از راههای تشخیص آن دو؛ این است که به کسانی که از آن دو روایت نقل کردهاند یا کسانی که این دو از آنان روایت نقل کردهاند دقت کرد و به اصطلاح علوم حدیث، دقت در راوی و مروی عنه، برای تشخیص این دو از یکدیگر مهم است.
علی بن حسان هاشمی همان کسی است که از عمویش؛ عبدالرحمان بن کثیر نقل میکند. در این روایت هم، علی بن حسان از عمویش عبد الرحمن بن کثیر نقل روایت کرده است که طبیعتاً منظور از علی بن حسان، همان علی بن حسان هاشمی است.[9]
از جایی که علی بن حسان که از عمویش عبدالرحمان بن کثیر روایت نقل میکند، در اسناد کتاب (کامل الزیارات) قرار دارد و بنا بر نظر برخی از بزرگان میتوان وی را ثقه دانست ولی چون توثیق علی بن حسان به دلیل وجودش در اسناد کتاب کامل الزیارات، با تصریح برخی مانند نجاشی، تعارض دارد، نمیتوان وی را ثقه دانست.[10]
6. عبدالرحمان بن کثیر: وی مورد اشکال علمای امامیه قرار گرفته به حدی که به او، جعل حدیث را نسبت دادهاند.[11]
7. بعد از عبدالرحمان بن کثیر، سلسله سند این خطبه به امام صادق(ع) میرسد و ایشان از پدر شان؛ امام باقر(ع) و ایشان از امام سجاد(ع) و ایشان از حضرت زینب(س) که واقعه مربوط به غصب فدک را دیده و خطبه مادر گرامیشان را درباره این واقعه نقل میکنند.
اگرچه دو نفر انتهای این سند به طور کلی مورد تضعیف قرار گرفتهاند، ولی راویان بزرگی همچون محمد بن مفضل و احمد بن محمد بن سعید و بعد از آن هارون بن موسی تلعکبری، به این حدیث نقل شده از آن دو اعتماد کردهاند که نشان از وجود قرائنی بر صحت این حدیث، در اعتقادشان بوده است.
از طرفی؛ همانطور که گفته شد، محمد بن جریر طبری این حدیث را با اسناد متعددی نقل کرده است و اولین سندی که نقل میکند، به دو تن از بزرگان مورد قبول اهل سنت؛ یعنی عکرمه و او از ابن عباس، ختم میشود.[12]
همچنین؛ این خطبه را ابن طیفور (متوفی 280 ه.ق)، به چند واسطه از حضرت زینب(س) نقل کرده،[13] و ابوبکر؛ احمد بن عبدالعزیز جوهری بغدادی، این خطبه را در کتاب خود آورده است،[14] ابن ابی الحدید هم بعد از مدح احمد بن عبدالعزیز به وثاقت و شرافت، وی را از عالمان اهل سنت نامیده است.[15]
بنابر این، این خطبه از شهرت فراوانی برخوردار است و در کتابهای متعددی از قدماء نقل شده است.
پی نوشت:
[1]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa22187.
[2]. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامة، ص 109، انتشارات بعثت، قم، 1413 ق.
[3]. حسینی جلالی، سید محمد حسین، فهرس التراث، ج 1، ص 460، انتشارات دلیل ما، قم، 1422ق.
[4]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص 439 ، دفتر انتشارت اسلامی، قم، 1407ق.
[5]. همان، ص 94.
[6]. همان، ص 340.
[7]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق و مصحح: شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن، ص 451 – 452، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.
[8]. فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص 251.
[9]. نک: خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 313، مرکز انتشارات آثار شیعه، قم، 1410ق.
[10]. همان، ج 11، ص 312.
[11]. فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص 234.
[12]. میگوید:(حدّثنی أبو المفضّل محمّد بن عبد اللّه، قال: حدّثنا أبو العبّاس أحمد ابن محمّد بن سعید الهمدانی، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن عثمان بن سعید الزیّات، قال: حدّثنا محمّد بن الحسین القصبانی، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطی[عن] السّکونی، عن أبان بن عثمان الأحمر، عن أبان بن تغلب الرّبعی، عن عکرمة، عن ابن عبّاس، قال: لمّا بلغ فاطمة (علیها السلام) إجماع أبی بکر علی منع فدک)، دلائل الامامة، ص 109.
[13]. ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، ص 26، انتشارات شریف رضی، قم، بیتا.
[14]. جوهری بغدادی، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، ص 99، انتشارات نینوا، تهران، بیتا.
[15]. ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 16، ص 210، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1404ق.
- [سایر] آیا منظور از «فی» درآیه «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه ...»[1] عمل و رفتار پیامبر اکرم (ص) است یا وجود مبارکه حضرت زهرا (س)؟
- [سایر] آیا منظور از «فی» درآیه «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه ...»[1] عمل و رفتار پیامبر اکرم (ص) است یا وجود مبارکه حضرت زهرا (س)؟
- [سایر] آیا حدیث منقول از پیامبر اکرم که فرمودند: «ان اول شخص یدخل الجنة فاطمة» ؛ «فاطمه اولین کسی است که وارد بهشت می شود.» صحیح است؟
- [سایر] آیا حدیث منقول از پیامبر اکرم که فرمودند: «ان اول شخص یدخل الجنة فاطمة» ؛ «فاطمه اولین کسی است که وارد بهشت می شود.» صحیح است؟
- [سایر] چرا در بین اهلبیت پیامبر اکرم(ص)، به حضرت زهرا و حضرت رضا(ع) بضعه النبی «پاره تن رسول الله» می گویند؟
- [سایر] متن و ترجمه خطبه فدکیه حضرت زهرا س را بیان کنید؟
- [سایر] علت ایراد خطبه فدکیّه از سوی حضرت زهرا(س) چه بود؟
- [سایر] متن و ترجمه خطبه فدکیه حضرت زهرا س را بیان کنید؟
- [سایر] چه مصائبی بر حضرت زهرا(س) پس از پیامبر اکرم(ص) وارد شد؟
- [سایر] قرآن در دیدگاه پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) چگونه توصیف شده است؟
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهریّه او را به شوهر او ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر (محمّد) و اسم زن (فاطمه) باشد، وکیل صیغه طلاق را این طور میخواند: (عَنْ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) یعنی: (از جانب موکّل خودم فاطمه مهریّه او را به موکّل خودم محمد بخشیدم تا او را طلاق خلع دهد) پس از آن بدون فاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلِی خَالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زن موکّل خودم را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست) و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باشد بگوید: (بَذَلْتُ مأةَ تُومان).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )