هر چند عین این روایت در کتب روائی شیعه تنها در دو منبع ذکر شده[1] ؛ ولی محتوا و مضمون این روایت در بیش از چهل منبع روائی شیعی موجود می باشد.[2] در نتیجه می توان گفت این معنا قطعا از پیامبر صادر شده است. در این جا تنها به یک روایت از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره می کنیم: (هنگامی که خدای بلند مرتبه مردمان گذشته و آینده را (در عرصة محشر) برانگیزد. منادی پروردگار ما از زیر عرش خود ندا می دهد که: ای گروه مردمان! چشمان تان را فرو بندید تا فاطمه دختر محمّد، سرور زنان دو عالم از صراط بگذرد. همه مردم چشمان شان را فرو می بندند و فاطمه از صراط می گذرد. کسی در قیامت نمی ماند مگر آنکه چشمش را فرو بسته باشد به جز محمد، علی، حسن، حسین و فرزندان پاک شان که فرزندان او هستند. چون فاطمه وارد بهشت شد، جامه ی خود را بر صراط می گستراند. گوشه ای از آن در دستش در بهشت است و گوشه ای در عرصة قیامت. منادی پروردگار ما ندا می دهد: ای دوستداران فاطمه! به رشته های جامه ی فاطمه، سیده ی زنان عالم، چنگ بزنید. پس هیچ یک از دوستداران فاطمه نمی ماند مگر آنکه به رشته ای از رشته های جامه ی حضرتش چنگ می زند و به آن در می آویزند. پرسیده شد هر فئام چند نفر است؟ حضرت فرمود: هزار هزار (یک میلیون) که از آتش دوزخ می رهند.[3] احادیث معتبر دیگری موجود است که از ذکر و تحلیل آن صرف نظر می شود. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. زندگی نامه بانوی مظلومه، مرتضی باقریان، نشر مشرقین، زمستان 1380. 2. پرتوی از فضایل فاطمه زهرا(س) در کلام معصومین، میرعلی محمدنژاد، نشر شنا، شهریور 1378. پی نوشتها: [1] . رک : مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ج37، ص 70، ج 43، ص 44. و رک :المناقب، محمد بن شهر آشوب مازندرانی، قم، مؤسسة انتشارات علامة، 1379، ج 3، ص 329. [2] . بحارالانوار، همان، ج 7، ص335، ج 8، ص68-53، ج 17، ص242، ج 22، ص235، ج24، ص274، ج 27، ص139. ج 37، ص139، ج 43، ص224- 220-62-52. دیلمی، ارشاد القلوب، نشر شریف رضی، ج2، ص 232. محمد بن علی الصدوق، عیون اخبار، نجف، المطبعه الحیدریه، 1390 ق، ج 2، ص 33. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق، ج 1، ص 506-450. محمد بن شهر آشوب مازندرانی، المناقب، قم، مؤسسه انتشارات علامه، ج 3، ص 326. [3] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج 8، ص 68. منبع: اندیشه قم
آیا حدیث منقول از پیامبر اکرم که فرمودند: «ان اول شخص یدخل الجنة فاطمة» ؛ «فاطمه اولین کسی است که وارد بهشت می شود.» صحیح است؟
هر چند عین این روایت در کتب روائی شیعه تنها در دو منبع ذکر شده[1] ؛ ولی محتوا و مضمون این روایت در بیش از چهل منبع روائی شیعی موجود می باشد.[2] در نتیجه می توان گفت این معنا قطعا از پیامبر صادر شده است.
در این جا تنها به یک روایت از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره می کنیم:
(هنگامی که خدای بلند مرتبه مردمان گذشته و آینده را (در عرصة محشر) برانگیزد. منادی پروردگار ما از زیر عرش خود ندا می دهد که: ای گروه مردمان! چشمان تان را فرو بندید تا فاطمه دختر محمّد، سرور زنان دو عالم از صراط بگذرد. همه مردم چشمان شان را فرو می بندند و فاطمه از صراط می گذرد. کسی در قیامت نمی ماند مگر آنکه چشمش را فرو بسته باشد به جز محمد، علی، حسن، حسین و فرزندان پاک شان که فرزندان او هستند. چون فاطمه وارد بهشت شد، جامه ی خود را بر صراط می گستراند. گوشه ای از آن در دستش در بهشت است و گوشه ای در عرصة قیامت.
منادی پروردگار ما ندا می دهد: ای دوستداران فاطمه! به رشته های جامه ی فاطمه، سیده ی زنان عالم، چنگ بزنید. پس هیچ یک از دوستداران فاطمه نمی ماند مگر آنکه به رشته ای از رشته های جامه ی حضرتش چنگ می زند و به آن در می آویزند.
پرسیده شد هر فئام چند نفر است؟
حضرت فرمود: هزار هزار (یک میلیون) که از آتش دوزخ می رهند.[3]
احادیث معتبر دیگری موجود است که از ذکر و تحلیل آن صرف نظر می شود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. زندگی نامه بانوی مظلومه، مرتضی باقریان، نشر مشرقین، زمستان 1380.
2. پرتوی از فضایل فاطمه زهرا(س) در کلام معصومین، میرعلی محمدنژاد، نشر شنا، شهریور 1378.
پی نوشتها:
[1] . رک : مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ج37، ص 70، ج 43، ص 44. و رک :المناقب، محمد بن شهر آشوب مازندرانی، قم، مؤسسة انتشارات علامة، 1379، ج 3، ص 329.
[2] . بحارالانوار، همان، ج 7، ص335، ج 8، ص68-53، ج 17، ص242، ج 22، ص235، ج24، ص274، ج 27، ص139. ج 37، ص139، ج 43، ص224- 220-62-52. دیلمی، ارشاد القلوب، نشر شریف رضی، ج2، ص 232. محمد بن علی الصدوق، عیون اخبار، نجف، المطبعه الحیدریه، 1390 ق، ج 2، ص 33. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق، ج 1، ص 506-450. محمد بن شهر آشوب مازندرانی، المناقب، قم، مؤسسه انتشارات علامه، ج 3، ص 326.
[3] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج 8، ص 68.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] آیا حدیث منقول از پیامبر اکرم که فرمودند: «ان اول شخص یدخل الجنة فاطمة» ؛ «فاطمه اولین کسی است که وارد بهشت می شود.» صحیح است؟
- [سایر] پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «التوحید ثمن الجنَّه» بهشت را به بها میدهند نه به بهانه این حدیث به چه معنی است؟
- [سایر] چرا در بین اهلبیت پیامبر اکرم(ص)، به حضرت زهرا و حضرت رضا(ع) بضعه النبی «پاره تن رسول الله» می گویند؟
- [سایر] آیا منظور از «فی» درآیه «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه ...»[1] عمل و رفتار پیامبر اکرم (ص) است یا وجود مبارکه حضرت زهرا (س)؟
- [سایر] آیا منظور از «فی» درآیه «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه ...»[1] عمل و رفتار پیامبر اکرم (ص) است یا وجود مبارکه حضرت زهرا (س)؟
- [سایر] پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «التوحید ثمن الجنَّه» بهشت را به بها میدهند نه به بهانه این جمله به چه معنی است؟
- [سایر] چه مصائبی بر حضرت زهرا(س) پس از پیامبر اکرم(ص) وارد شد؟
- [سایر] آیا درجه و رتبه پیامبر اکرم(ص) پایینتر از امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) است؛ زیرا از حدیث «لولاک لما خلقت الافلاک...» چنین استنباط میشود؟
- [سایر] در روایت آمده است که؛ (هر کس حضرت فاطمه(س) را درک کند شب قدر را درک کرده است)، و در قرآن آمده که خداوند به رسول خدا(ص) میگوید: (و ما ادراک ما لیلة القدر)، این را توضیح دهید؟ یعنی رسول خدا هم مقام حضرت فاطمه را درک نمیکند؟ مگر مقام حضرت فاطمه پایینتر نیست؟
- [سایر] حکمت این که حضرت زهرا(س) اولین کسی هستند که وارد بهشت می شوند، چیست؟
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [آیت الله بهجت] اگر زنی، شخصی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان شخص را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل، صیغه طلاق را به این صورت میخواند: (عَنْ مُوَکلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکّلِی مُحَمَّد، لَیَخْلَعَهَا عَلَیه)، پس از آن بلافاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکّلِی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید؛ مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: (بَذَلْتُ مِأَةَ تُومان).
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهریّه او را به شوهر او ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر (محمّد) و اسم زن (فاطمه) باشد، وکیل صیغه طلاق را این طور میخواند: (عَنْ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) یعنی: (از جانب موکّل خودم فاطمه مهریّه او را به موکّل خودم محمد بخشیدم تا او را طلاق خلع دهد) پس از آن بدون فاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلِی خَالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زن موکّل خودم را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست) و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باشد بگوید: (بَذَلْتُ مأةَ تُومان).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).