مفوضه به فرقه ای از قدریه اطلاق می شود که می گفتند: خداوند کارهای آدمیان را به خودشان واگذار کرده است و یادی از توفیق و هدایت خداوند نمی کنند، دسته دیگر از مفوضه که از (غلاة) شیعه اند می گویند: خداوند امور عالم را به حضرت محمد (ص) و سپس به حضرت علی (ع) و سرانجام به دیگر ائمه (ع) واگذار کرد.[1] البته بنابر نقل مرحوم مامقانی که متخصص و خریط در این فن است، تفویض معانی 9 گانه ای دارد که فقط در دو یا سه مورد آن حکم به تفویض و غلو شخص می توان داد، این معانی نه گانه از این قرار است: 1. قائل اند که خداوند، محمد (ص) را خلق نمود و امر عالم را به او سپرد، پس او دنیا را آفرید. 2. تفویض در امر دینی؛ به این معنا که خداوند به آنها (پیامبر گرامی اسلام و ائمه (ع)) اجازۀ حلال و حرام کردن هر چه که خواستشان باشد داده است. 3. خداوند به پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین (ع) شوؤن مردم را در سیاست و تأدیب و تکمیل، واگذار کرده است. 4. خداوند به معصومین (ع) بیان علوم و احکام را هر طور که مصلحت بدانند (به خاطر اختلاف عقول مردم، تقیه و ...) تفویض کرده است. 5. تفویض در اعطا و منع؛ یعنی خداوند زمین و آنچه در آن است را برای ایشان خلق کرده است. آنان اختیار واگذاری یا منع هر چه را که بخواهند دارند. 6. تفویض در این که، معصومین (ع) در هر واقعه ای، اختیار دارند به ظاهر شریعت یا به علم الاهی و الهام ربانی خود، عمل کنند. 7. تفویض در تقسیم ارزاق، یعنی رزق مردم به دست ایشان تقسیم می شود. 8. همان معنایی که معتزله به آن قائل اند، یعنی: خداوند جهان را خلق فرمود و دیگر دخالتی در اداره و تدبیر آن ندارد. 9. همان کلام زنادقه که قائل اند: تمام موانع و نهی ها، از افعال مردم برداشته شده است و هر آنچه می خواهند می توانند انجام دهند.[2] علامه مامقانی همچنین می افزاید: علماء قدیم در مسائل اصولی با هم اختلاف داشتند به طوری که چیزی در نزد عده ای از آنان موجب فساد و غلو است و نزد عده دیگر چنین نیست.[3] به همین علت چه بسا به جهت این اختلافات مبنایی، یکدیگر را به غلو و تفویض متهم می کردند. از میان علماء، علماء قم و مانند ابن غضائری به جهت اعتقادی که در باب غلو و تفویض دارند، عده زیادی – حتی از اصحاب ائمه (ع) – را متهم به غلو تفویض می کردند.[4] به طور مثال یونس بن عبدالرحمن که نجاشی در حق او می گوید: یکی از بزرگان اصحاب ما و بسیار جایگاه رفیعی دارد؛[5] قمیان وی را ضعیف می شمردند. مرحوم شیخ طوسی در رجالش می گوید: یونس را که قمیان ضعیف می شمارند، شخص ثقه و مورد اعتماد است.[6] یا محمد بن اورمه قمی که نجاشی می گوید: قمیان او را مورد طعنه قرار دادند و متهم به غلو کردند، تا جایی که قصد جانش را کردند، شب هنگام او را دیدند که تا صبح مشغول عبادت است، پس دست از او برداشتند.[7] ابن غضائری که در میان اصحاب رجال معروف به جرح و طعن است، از این طعن و اتهام غلو، محمد بن اورمة را بری، و قمیان را در این اتهام، خطا کار می داند. او می گوید: (قمیان وی را (محمد بن اورمة) متهم به غلو می کنند و لکن روایات او نقی و پاک و بدون فساد است).[8] از این افراد بسیارند که توسط بعضی از اصحاب، متهم به تفویض و غلو شده اند با اینکه واقعاً چنین نیست.[9] و جالب است که محمد بن الحسن صفار خود از اصحاب قمی است و در قم هم درگذشت و کتب و آثارش در معرض دید علماء قم بود و با همه سخت گیری قمی ها در مسائل غلو و تفویض، هیچ اثری از تهمت غلو و تفویض به او نمی بینیم و در کتاب ابن غضائری که عموماً از ضعیفان در روایت، نام برده است، نامی از محمد بن حسن الصفار نمی بینیم؛ پس، از اینکه در کتاب او روایاتی در شأن ائمه (ع) آمده است نباید وی را متهم به غلو یا تفویض کرد. نظر علماء رجال درباره محمد بن الحسن: مرحوم نجاشی در کتاب خود درباره وی می گوید: (وی از اصحاب وجیه و گرانقدر قمی ماست، وی انسان ثقه و مورد اعتماد و عظیم القدر است).[10] علامه حلی در کتاب خود می گوید: (وی از اصحاب بزرگ و با منزلت قمی است).[11] در کتاب معجم الرجال آمده که روایات وی به مرز 572 روایت در کتب اربعه می رسد[12] و اصولاً بعید است که علماء قدیم با دقتی که در اخذ روایات داشتند از یک شخص غالی و یا مفوضه این مقدار روایت نقل کنند. از راویانی که از او اخذ حدیث کرده اند اسامی قمیان زیادی می بینیم. مرحوم مجلسی درباره کتاب معروف او می گوید: (کتاب بصائرالدرجات از اصول مورد اعتمادی است که اشخاصی مانند مرحوم کلینی و دیگران از او نقل کرده اند).[13] مرحوم مجلسی اول هم می فرماید: قمیان عده ای را به اتهام غلو از قم اخراج کردند از جمله محمد بن خالد برقی که بعد به اشتباه خود پی برده و وی را با احترام برگرداندند.[14] اما مطلبی که باید گفت این است که مرحوم صفار در کتاب بصائرالدرجات در نفی علم غیب، از ائمه (ع)روایاتی را آورده است که بر نفی غالی بودن او شهادت می دهند.[15] البته بر آگاهان پوشیده نیست و در جای خود اثبات شده است که اثبات علم غیب برای ائمه (ع) چیز غریبی نیست، و این یکی از شؤون و مقام اهل بیت (ع) است و غلو وتفویض نیز نیست؛ و این را لازم است بدانیم که زیارتی همانند زیارت جامعۀ کبیره که مملو از معارف وشؤون مقامات اهل بیت (ع) است، توسط همین قمی ها نقل شده است.[16] مرحوم آقابزرگ طهرانی در شمارش کتب محمد بن الحسن الصفار از کتابی به نام (الرد علی الغلاة) نام می برد که در شناخت بهتر این شخص مهم است! مرحوم نجاشی هم از این کتاب یاد می کند و کتاب (الرد علی الغلاة) را یکی از کتاب های صفار بر می شمرد.[17] پس از مجموع قرائن ذیل: 1. وجود معانی مختلف برای تفویض و غلو. 2. نسبت دادن این عناوین توسط بعضی از اصحاب به هم به جهت اختلاف در بعضی از مبانی. 3. عدم نسبت تفویض یا غلو در هیچ یک از کتب رجالی یا فهرستی به صفار. 4. در دسترس بودن کتب صفار در میان قمیان که در امر تفویض و غلو بسیار شدید بودند و عدم اشکال بر این کتاب یا نویسنده آن، توسط آنان. 5. عدم وجود اسم صفار در زمره غالیان و ضعیفان در کتاب ابن غضائری که مشهور به ذکر راویان و جرح و طعن آنان است. 6. تجلیل همه علماء رجال از شخصیت و کتب وی. 7. اخذ روایات و کتب او توسط اصحاب قمی. 8. کثرت روایات او در کتب اربعه. 9. وجود کتابی از صفار در رد بر غالیان. 10. وجود روایاتی در همین کتاب بصائر الدرجات بر نفی غلو؛ می توان نتیجه گرفت که، نسبت تفویض یا غلو به صفار، صرف اتهام است و حقیقت ندارد. پی نوشتها: [1] محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص 424. [2] مامقانی، تلخیص مقباس الهدایة (غفاری)، ص 151. [3] مقباس الهدایة، مامقانی، (تلخیص: علی اکبر غفارسی)، ص 151 – 153 و 149 – 150. [4] همان، ص 152. [5] نجاشی، رجال، ص 446. [6] محمد بن الحسن، طوسی، رجال، ص 346. [7] رجال نجاشی، ص 329، ترجمه محمد بن اورمة. [8] ابن الغضائری، رجال، ص 93، ترجمه محمد بن اورمة. [9] از جمله این افراد احمد بن الحسین بن سعید است که ابن غضائری وی را مبرا می داند (رجال غضائری، ج 1، ص 41) و یا احمد بن محمد بن خالد البرقی که احمد بن محمد بن عیسی وی را از قم خارج کرد و بعد پوزش طلبید و او را به قم آورد (رجال غضائری، ترجمه احمد بن محمد بن خالد) [10] رجال نجاشی، نجاشی، ص 354. [11] خلاصه علامه حلی، ص 157. [12] معجم الرجال، آیت الله خوئی (ره)، ج 15، ص 257. [13] بحارالانوار، مجلسی، ج 1، ص 27. [14] مقباس الهدایة، ص 153. [15] به نقل از بحارالانوار، ج 26، ص 170. [16] مقباس الهدایة، پاورقی، ص 154. [17] رجال نجاشی، ص 354، ترجمه محمد بن الحسن الصفار. http://farsi.islamquest.net
آیا محمّد بن الحسن الصفّار، از نمایندگان مفوّضه بودند؟
مفوضه به فرقه ای از قدریه اطلاق می شود که می گفتند: خداوند کارهای آدمیان را به خودشان واگذار کرده است و یادی از توفیق و هدایت خداوند نمی کنند، دسته دیگر از مفوضه که از (غلاة) شیعه اند می گویند:
خداوند امور عالم را به حضرت محمد (ص) و سپس به حضرت علی (ع) و سرانجام به دیگر ائمه (ع) واگذار کرد.[1] البته بنابر نقل مرحوم مامقانی که متخصص و خریط در این فن است، تفویض معانی 9 گانه ای دارد که فقط در دو یا سه مورد آن حکم به تفویض و غلو شخص می توان داد، این معانی نه گانه از این قرار است:
1. قائل اند که خداوند، محمد (ص) را خلق نمود و امر عالم را به او سپرد، پس او دنیا را آفرید.
2. تفویض در امر دینی؛ به این معنا که خداوند به آنها (پیامبر گرامی اسلام و ائمه (ع)) اجازۀ حلال و حرام کردن هر چه که خواستشان باشد داده است.
3. خداوند به پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین (ع) شوؤن مردم را در سیاست و تأدیب و تکمیل، واگذار کرده است.
4. خداوند به معصومین (ع) بیان علوم و احکام را هر طور که مصلحت بدانند (به خاطر اختلاف عقول مردم، تقیه و ...) تفویض کرده است.
5. تفویض در اعطا و منع؛ یعنی خداوند زمین و آنچه در آن است را برای ایشان خلق کرده است. آنان اختیار واگذاری یا منع هر چه را که بخواهند دارند.
6. تفویض در این که، معصومین (ع) در هر واقعه ای، اختیار دارند به ظاهر شریعت یا به علم الاهی و الهام ربانی خود، عمل کنند.
7. تفویض در تقسیم ارزاق، یعنی رزق مردم به دست ایشان تقسیم می شود.
8. همان معنایی که معتزله به آن قائل اند، یعنی: خداوند جهان را خلق فرمود و دیگر دخالتی در اداره و تدبیر آن ندارد.
9. همان کلام زنادقه که قائل اند: تمام موانع و نهی ها، از افعال مردم برداشته شده است و هر آنچه می خواهند می توانند انجام دهند.[2]
علامه مامقانی همچنین می افزاید: علماء قدیم در مسائل اصولی با هم اختلاف داشتند به طوری که چیزی در نزد عده ای از آنان موجب فساد و غلو است و نزد عده دیگر چنین نیست.[3]
به همین علت چه بسا به جهت این اختلافات مبنایی، یکدیگر را به غلو و تفویض متهم می کردند.
از میان علماء، علماء قم و مانند ابن غضائری به جهت اعتقادی که در باب غلو و تفویض دارند، عده زیادی – حتی از اصحاب ائمه (ع) – را متهم به غلو تفویض می کردند.[4]
به طور مثال یونس بن عبدالرحمن که نجاشی در حق او می گوید: یکی از بزرگان اصحاب ما و بسیار جایگاه رفیعی دارد؛[5] قمیان وی را ضعیف می شمردند. مرحوم شیخ طوسی در رجالش می گوید: یونس را که قمیان ضعیف می شمارند، شخص ثقه و مورد اعتماد است.[6] یا محمد بن اورمه قمی که نجاشی می گوید: قمیان او را مورد طعنه قرار دادند و متهم به غلو کردند، تا جایی که قصد جانش را کردند، شب هنگام او را دیدند که تا صبح مشغول عبادت است، پس دست از او برداشتند.[7] ابن غضائری که در میان اصحاب رجال معروف به جرح و طعن است، از این طعن و اتهام غلو، محمد بن اورمة را بری، و قمیان را در این اتهام، خطا کار می داند. او می گوید: (قمیان وی را (محمد بن اورمة) متهم به غلو می کنند و لکن روایات او نقی و پاک و بدون فساد است).[8] از این افراد بسیارند که توسط بعضی از اصحاب، متهم به تفویض و غلو شده اند با اینکه واقعاً چنین نیست.[9] و جالب است که محمد بن الحسن صفار خود از اصحاب قمی است و در قم هم درگذشت و کتب و آثارش در معرض دید علماء قم بود و با همه سخت گیری قمی ها در مسائل غلو و تفویض، هیچ اثری از تهمت غلو و تفویض به او نمی بینیم و در کتاب ابن غضائری که عموماً از ضعیفان در روایت، نام برده است، نامی از محمد بن حسن الصفار نمی بینیم؛ پس، از اینکه در کتاب او روایاتی در شأن ائمه (ع) آمده است نباید وی را متهم به غلو یا تفویض کرد.
نظر علماء رجال درباره محمد بن الحسن:
مرحوم نجاشی در کتاب خود درباره وی می گوید: (وی از اصحاب وجیه و گرانقدر قمی ماست، وی انسان ثقه و مورد اعتماد و عظیم القدر است).[10]
علامه حلی در کتاب خود می گوید: (وی از اصحاب بزرگ و با منزلت قمی است).[11]
در کتاب معجم الرجال آمده که روایات وی به مرز 572 روایت در کتب اربعه می رسد[12] و اصولاً بعید است که علماء قدیم با دقتی که در اخذ روایات داشتند از یک شخص غالی و یا مفوضه این مقدار روایت نقل کنند.
از راویانی که از او اخذ حدیث کرده اند اسامی قمیان زیادی می بینیم.
مرحوم مجلسی درباره کتاب معروف او می گوید:
(کتاب بصائرالدرجات از اصول مورد اعتمادی است که اشخاصی مانند مرحوم کلینی و دیگران از او نقل کرده اند).[13]
مرحوم مجلسی اول هم می فرماید: قمیان عده ای را به اتهام غلو از قم اخراج کردند از جمله محمد بن خالد برقی که بعد به اشتباه خود پی برده و وی را با احترام برگرداندند.[14]
اما مطلبی که باید گفت این است که مرحوم صفار در کتاب بصائرالدرجات در نفی علم غیب، از ائمه (ع)روایاتی را آورده است که بر نفی غالی بودن او شهادت می دهند.[15] البته بر آگاهان پوشیده نیست و در جای خود اثبات شده است که اثبات علم غیب برای ائمه (ع) چیز غریبی نیست، و این یکی از شؤون و مقام اهل بیت (ع) است و غلو وتفویض نیز نیست؛ و این را لازم است بدانیم که زیارتی همانند زیارت جامعۀ کبیره که مملو از معارف وشؤون مقامات اهل بیت (ع) است، توسط همین قمی ها نقل شده است.[16]
مرحوم آقابزرگ طهرانی در شمارش کتب محمد بن الحسن الصفار از کتابی به نام (الرد علی الغلاة) نام می برد که در شناخت بهتر این شخص مهم است!
مرحوم نجاشی هم از این کتاب یاد می کند و کتاب (الرد علی الغلاة) را یکی از کتاب های صفار بر می شمرد.[17]
پس از مجموع قرائن ذیل:
1. وجود معانی مختلف برای تفویض و غلو.
2. نسبت دادن این عناوین توسط بعضی از اصحاب به هم به جهت اختلاف در بعضی از مبانی.
3. عدم نسبت تفویض یا غلو در هیچ یک از کتب رجالی یا فهرستی به صفار.
4. در دسترس بودن کتب صفار در میان قمیان که در امر تفویض و غلو بسیار شدید بودند و عدم اشکال بر این کتاب یا نویسنده آن، توسط آنان.
5. عدم وجود اسم صفار در زمره غالیان و ضعیفان در کتاب ابن غضائری که مشهور به ذکر راویان و جرح و طعن آنان است.
6. تجلیل همه علماء رجال از شخصیت و کتب وی.
7. اخذ روایات و کتب او توسط اصحاب قمی.
8. کثرت روایات او در کتب اربعه.
9. وجود کتابی از صفار در رد بر غالیان.
10. وجود روایاتی در همین کتاب بصائر الدرجات بر نفی غلو؛ می توان نتیجه گرفت که، نسبت تفویض یا غلو به صفار، صرف اتهام است و حقیقت ندارد.
پی نوشتها:
[1] محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص 424.
[2] مامقانی، تلخیص مقباس الهدایة (غفاری)، ص 151.
[3] مقباس الهدایة، مامقانی، (تلخیص: علی اکبر غفارسی)، ص 151 – 153 و 149 – 150.
[4] همان، ص 152.
[5] نجاشی، رجال، ص 446.
[6] محمد بن الحسن، طوسی، رجال، ص 346.
[7] رجال نجاشی، ص 329، ترجمه محمد بن اورمة.
[8] ابن الغضائری، رجال، ص 93، ترجمه محمد بن اورمة.
[9] از جمله این افراد احمد بن الحسین بن سعید است که ابن غضائری وی را مبرا می داند (رجال غضائری، ج 1، ص 41) و یا احمد بن محمد بن خالد البرقی که احمد بن محمد بن عیسی وی را از قم خارج کرد و بعد پوزش طلبید و او را به قم آورد (رجال غضائری، ترجمه احمد بن محمد بن خالد)
[10] رجال نجاشی، نجاشی، ص 354.
[11] خلاصه علامه حلی، ص 157.
[12] معجم الرجال، آیت الله خوئی (ره)، ج 15، ص 257.
[13] بحارالانوار، مجلسی، ج 1، ص 27.
[14] مقباس الهدایة، ص 153.
[15] به نقل از بحارالانوار، ج 26، ص 170.
[16] مقباس الهدایة، پاورقی، ص 154.
[17] رجال نجاشی، ص 354، ترجمه محمد بن الحسن الصفار.
http://farsi.islamquest.net
- [سایر] آیا محمّد بن الحسن الصفّار، از نمایندگان مفوّضه بودند؟
- [سایر] چه چیزی در این روایت نهی شده است؟ آنرا توضیح دهید: (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَا یمْسَحْ أَحَدُکمْ بِثَوْبِ مَنْ لَمْ یکسُهُ).
- [سایر] لطفاً این روایت را اجمالاً توضیح دهید: (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَاصِمِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ التَّمِیمِی عَنْ عَلِی بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ ذَکرْتُ لَهُ مِصْرَ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اطْلُبُوا بِهَا الرِّزْقَ وَ لَا تَطْلُبُوا بِهَا الْمَکثَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مِصْرُ الْحُتُوفِ یقَیضُ لَهَا قَصِیرَةُ الْأَعْمَارِ).
- [سایر] سلام؛ آیا این درست است که پیامبر(ص) بیسواد و امی بودند؟ اگر اینگونه است؛ چرا در زمان وفاتشان قلم و کاغذ میخواهند؟ امام جواد(ع) فرمودند: (بدون شک پیامبر اسلام(ص) هم میخواندند و هم مینوشتند و حتی چیزهایی را که هنوز نوشته نشده بود، میخواندند) (بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار، طبع منشورات شرکة الاعلمی للمطبوعات، جزء 5، ص 264، حدیث)5.
- [سایر] با توجه به روایات زیر، (تتریب) را توضیح دهید. 1. (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) أَنَّهُ کَانَ یُتَرِّبُ الْکِتَابَ وَ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ). 2. (عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَلِی بْنِ عَطِیةَ أَنَّهُ رَأَی کُتُباً لِأَبِی الْحَسَنِ مُتَرَّبَةً). 3. (عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ کانَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) یُتَرِّبُ الْکِتَابَ). 4. (مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ فِی الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْوَرَّاقِ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ دَارِمِ بْنِ قَبِیصَةَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ(ع) عَنِ النَّبِی(ص) قَالَ بَاکِرُوا بِالْحَوَائِجِ فَإِنَّهَا مُیَسَّرَةٌ وَ تَرِّبُوا الْکِتَابَ فَإِنَّهُ أَنْجَحُ لِلْحَاجَةِ وَ اطْلُبُوا الْخَیْرَ عِنْدَ حِسَانِ الْوُجُوه).
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [آیت الله نوری همدانی] آیا بردن نام مبارک حضرت بقیه الله الاعظم ( عج ) به نام خاص آن حضرت ( محمد بن الحسن المهدی (عج) ) در این زمان اشکال دارد یا خیر ؟
- [سایر] محمد بن عبدالوهاب چه توهینی به قبر مطهر رسول خدا ص کرد؟
- [سایر] محمد بن عبدالله نفس زکیّه کیست؟
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای (جلال) و (جزار) و (قلائد) چیست؟ (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ نَهَی رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ یعْطَی الْجَزَّارُ مِنْ جُلُودِ الْهَدْی وَ جِلَالِهَا شَیئاً). (وَ فِی رِوَایةِ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ ینْتَفَعُ بِجِلْدِ الْأُضْحِیةِ وَ یشْتَرَی بِهِ الْمَتَاعُ وَ إِنْ تُصُدِّقَ بِهِ فَهُوَ أَفْضَلُ وَ قَالَ نَحَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بُدْنَهُ وَ لَمْ یعْطِ الْجَزَّارِینَ جُلُودَهَا وَ لَا قَلَائِدَهَا وَ لَا جِلَالَهَا وَ لَکنْ تَصَدَّقَ بِهِ وَ لَا تُعْطِ السَّلَّاخَ مِنْهَا شَیئاً وَ لَکنْ أَعْطِهِ مِنْ غَیرِ ذَلِک). (مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیی عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ ذَبَحَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِلَی أَنْ قَالَ وَ لَمْ یعْطِ الْجَزَّارِینَ مِنْ جِلَالِهَا وَ لَا مِنْ قَلَائِدِهَا وَ لَا مِنْ جُلُودِهَا وَ لَکنْ تَصَدَّقَ بِهِ).
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن وا نا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی؛ بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد؛ تو نیکوکاری و من گناهکار؛ به حق محمد و آل محمد (ص) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)