به چه علت ابو علی سینا موضوع منطق را از معقولات ثانویه به معرف و حجت تغییر داد؟
پاسخ اجمالی: از دریچه نگاه ابن سینا هر دانش به دنبال کشف مجهولات خاصی می گردد که آن مجهولات؛ مسائل آن علم را تشکیل می دهد. این مسائل در هر علمی درباره چیز خاصی بحث می کند که از آن به (موضوع علم) یاد می کنیم. در واقع (موضوع یک علم) محور اساسی مباحث و عامل انسجام مسائل آن و عامل افتراق آنها از مسائل سایر علوم است. منطق ابزاری است که در همه علوم به کار می آید و رابطه نزدیکی با تعریف و تقسیم علم (به طور مطلق نه علم خاص) دارد، به طوری که تغییر در تقسیم علم ؛ باعث تغییر در برخی از مسائل یا حتی موضوع آن می شود. با تقسیم علم به تصور و تصدیق توسط فارابی؛ موضوع علم منطق نیز توسط بوعلی سینا تغییر یافت؛ یعنی طبق دیدگاه فارابی منطق از دو قسم معلومات بحث می کند تا ذهن از خطاء در این دو محور حفظ شود. به همین علت موضوع منطق می بایست به چیزی تغییر پیدا کند که این مسائل در محور آن جمع شوند. ابن سینا با تأمل در این تقسیم موضوع علم منطق را از معقولات ثانیه به معرٌف و حجٌت تغییر داد. در بخش معرف منطق؛ یک سری قواعد؛ برای درست تعریف کردن مفردات بیان می شود و در قسمت حجت، مباحث مربوط به استدلال و حفظ از خطاء در آن بررسی می گردد. پاسخ تفصیلی: هر علم دارای مبادی مهمی است، یکی از مبادی مهم هر علم "موضوع علم" است. قبل از اینکه به گفتگو پیرامون موضوع منطق و علت تغییر موضوع منطق توسط ابن سینا بپردازیم. سزاوار است خود موضوع را در چشم اندازی وسیع نظاره کرده، تعریف، تقسیمات، جایگاه آن در یک دانش و ضرورت آن را بررسی کنیم. موضوع علم: "ر دانشی مجموعه ای از داده ها و اطلاعات است که حول یک محور گرد آمده و نام یک علم را گرفته اند، محور مزبور، موضوع آن علم می باشد. به بیان دیگر موضوع علم محور اساسی مباحث آن علم است. بنابراین عامل اتحاد معلومات گوناگون در تحت عنوان یک دانش و افتراق آنها از سایر علوم همانا موضوع علم می باشد، از اینرو هر علمی بدان محتاج است. [1] تعریف موضوع: شیخ الرئیس در بیان موضوع می گوید: (موضوعات چیزهایی هستند که آن دانش از احوال آنها و عوارض ذاتیه شان گفتگو می کند). [2] ابن سینا مسائل هر علم را نیز اینگونه تفسیر می کند: (مسائل قضایایی هستند که محمولات آنها عوارض ذاتیه برای موضوعات علوم یا نوعی از آن یا عوارض ذاتیه آن می باشد و در هر علمی آنچه مشکوک بوده و تحصیلش طلب می گردد، همین مسائل است). [3] بر این اساس اگر از دریچه چشم ابن سینا، علوم را نگاه کنیم، در می یابیم که هر دانش به دنبال کشف مجهولات خاصی می گردد که همگی احوال و عوارض یک چیز هستند. از اینرو پیکره هر علم را اطلاعات در مورد این امر تشکیل می دهد، این اطلاعات در قالب قضایا ؛یا همان مسائل علم، خود را نشان می دهد، بنابراین سنگ بنای هر دانش در قضایاست که به آنها مسائل علم گویند و همه این قضایا به نحوی از یک چیز خبر می دهند که آن را (موضوع علم) نام نهند. بعداز تقسیم علم به تصور و تصدیق توسط فارابی [4] منطق هم که ابزار کشف مجهولات در علوم بود با تغییر موضوع مواجه شد. در واقع موضوع منطق، "معلوم" از آن جهت که ما را به مجهول می رساند است، اما چون معلومات حصولی (با این تقسیم) به دو قسم تقسیم می شوند، قهراً موضوع در تحقق خارجی دو نوع از افراد پیدا می کند، قسمی تصوری و قسمی تصدیقی. با این تقسیم؛ منطق به تبع مسئولیت خود می بایست از هر دو قسم معلومات بحث کند تا ذهن از خطاء در این دو محور حفظ شود. به همین علت موضوع منطق می بایست به چیزی تغییر پیدا کند که این مسائل در محور آن جمع شوند. ابن سینا با تأمل دراین تقسیم موضوع علم منطق را از معقولات ثانیه به معرٌف و حجٌت تغییر داد. در بخش معرف منطق؛ یک سری قواعد؛ برای درست تعریف کردن مفردات بیان می شود و در قسمت حجت، مباحث مربوط به استدلال و حفظ از خطاء در آن بررسی می گردد. اما برخی از منطقیان بر این باورند که موضوع منطق همان معقولات ثانی منطقی است. در توضیح این گفتار باید گفت: معقولات، یعنی معانی کلیه؛ به دو قسم اوٌلی و دومی تقسیم می شوند. معقولات اولی آن مفاهیم کلیه ای هستند که ذهن در برخورد با عالم خارج به دست می آورد مثل مفهوم انسان (مفاهیم حقیقی) در مقابل، معقولات ثانی مفاهیم کلیه ای هستند که از تحلیل عقلی (معقولات اولی) حاصل می گردند (اعتباریات نفس الامری). معقولات ثانی به نوبه خود، به دو نوع فلسفی و منطقی تقسیم می گردند. اگر در معقولات ثانی نظر عقل به حیثیت خارجی مفهوم باشد، معقول ثانی را فلسفی گویند و اگر متوجه وجهه ذهنی آن باشد آن را منطقی نامند. [5] از این رهگذر آشکار می گردد که تمام بخش های اساسی منطقی، غیر از بخش کوچکی که مربوط به الفاظ است، در اطراف و احوال معقولات ثانی منطقی می باشد، بنابراین موضوع منطق از دیدگاه اینان همچنان "معقولات ثانی منطقی" است. پی‌نوشت‌ها: [1] هادوی تهرانی، مهدی،گنجینه خرد، ج 1، مبادی منطق، ص270. [2] هادوی تهرانی، مهدی،گنجینه خرد، ج 1، مبادی منطق،ص272 به نقل از منطق شفاء، مجلد سوم ،ج5،کتاب البرهان،ص155. [3] منطق شفاء،مجلد سوم ،ج5،کتاب البرهان،ص155. [4] مطهری،مرتضی،آشنایی باعلوم اسلامی(منطق و فلسفه)،ص38. [5] هادوی تهرانی، مهدی،گنجینه خرد، ج 1، مبادی منطق، ص295. منبع: islamquest.net
عنوان سوال:

به چه علت ابو علی سینا موضوع منطق را از معقولات ثانویه به معرف و حجت تغییر داد؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
از دریچه نگاه ابن سینا هر دانش به دنبال کشف مجهولات خاصی می گردد که آن مجهولات؛ مسائل آن علم را تشکیل می دهد. این مسائل در هر علمی درباره چیز خاصی بحث می کند که از آن به (موضوع علم) یاد می کنیم. در واقع (موضوع یک علم) محور اساسی مباحث و عامل انسجام مسائل آن و عامل افتراق آنها از مسائل سایر علوم است.
منطق ابزاری است که در همه علوم به کار می آید و رابطه نزدیکی با تعریف و تقسیم علم (به طور مطلق نه علم خاص) دارد، به طوری که تغییر در تقسیم علم ؛ باعث تغییر در برخی از مسائل یا حتی موضوع آن می شود. با تقسیم علم به تصور و تصدیق توسط فارابی؛ موضوع علم منطق نیز توسط بوعلی سینا تغییر یافت؛ یعنی طبق دیدگاه فارابی منطق از دو قسم معلومات بحث می کند تا ذهن از خطاء در این دو محور حفظ شود. به همین علت موضوع منطق می بایست به چیزی تغییر پیدا کند که این مسائل در محور آن جمع شوند. ابن سینا با تأمل در این تقسیم موضوع علم منطق را از معقولات ثانیه به معرٌف و حجٌت تغییر داد. در بخش معرف منطق؛ یک سری قواعد؛ برای درست تعریف کردن مفردات بیان می شود و در قسمت حجت، مباحث مربوط به استدلال و حفظ از خطاء در آن بررسی می گردد.

پاسخ تفصیلی:
هر علم دارای مبادی مهمی است، یکی از مبادی مهم هر علم "موضوع علم" است. قبل از اینکه به گفتگو پیرامون موضوع منطق و علت تغییر موضوع منطق توسط ابن سینا بپردازیم. سزاوار است خود موضوع را در چشم اندازی وسیع نظاره کرده، تعریف، تقسیمات، جایگاه آن در یک دانش و ضرورت آن را بررسی کنیم.
موضوع علم: "ر دانشی مجموعه ای از داده ها و اطلاعات است که حول یک محور گرد آمده و نام یک علم را گرفته اند، محور مزبور، موضوع آن علم می باشد. به بیان دیگر موضوع علم محور اساسی مباحث آن علم است. بنابراین عامل اتحاد معلومات گوناگون در تحت عنوان یک دانش و افتراق آنها از سایر علوم همانا موضوع علم می باشد، از اینرو هر علمی بدان محتاج است. [1]
تعریف موضوع:
شیخ الرئیس در بیان موضوع می گوید: (موضوعات چیزهایی هستند که آن دانش از احوال آنها و عوارض ذاتیه شان گفتگو می کند). [2]
ابن سینا مسائل هر علم را نیز اینگونه تفسیر می کند: (مسائل قضایایی هستند که محمولات آنها عوارض ذاتیه برای موضوعات علوم یا نوعی از آن یا عوارض ذاتیه آن می باشد و در هر علمی آنچه مشکوک بوده و تحصیلش طلب می گردد، همین مسائل است). [3]
بر این اساس اگر از دریچه چشم ابن سینا، علوم را نگاه کنیم، در می یابیم که هر دانش به دنبال کشف مجهولات خاصی می گردد که همگی احوال و عوارض یک چیز هستند. از اینرو پیکره هر علم را اطلاعات در مورد این امر تشکیل می دهد، این اطلاعات در قالب قضایا ؛یا همان مسائل علم، خود را نشان می دهد، بنابراین سنگ بنای هر دانش در قضایاست که به آنها مسائل علم گویند و همه این قضایا به نحوی از یک چیز خبر می دهند که آن را (موضوع علم) نام نهند.
بعداز تقسیم علم به تصور و تصدیق توسط فارابی [4] منطق هم که ابزار کشف مجهولات در علوم بود با تغییر موضوع مواجه شد.
در واقع موضوع منطق، "معلوم" از آن جهت که ما را به مجهول می رساند است، اما چون معلومات حصولی (با این تقسیم) به دو قسم تقسیم می شوند، قهراً موضوع در تحقق خارجی دو نوع از افراد پیدا می کند، قسمی تصوری و قسمی تصدیقی.
با این تقسیم؛ منطق به تبع مسئولیت خود می بایست از هر دو قسم معلومات بحث کند تا ذهن از خطاء در این دو محور حفظ شود. به همین علت موضوع منطق می بایست به چیزی تغییر پیدا کند که این مسائل در محور آن جمع شوند. ابن سینا با تأمل دراین تقسیم موضوع علم منطق را از معقولات ثانیه به معرٌف و حجٌت تغییر داد. در بخش معرف منطق؛ یک سری قواعد؛ برای درست تعریف کردن مفردات بیان می شود و در قسمت حجت، مباحث مربوط به استدلال و حفظ از خطاء در آن بررسی می گردد.
اما برخی از منطقیان بر این باورند که موضوع منطق همان معقولات ثانی منطقی است. در توضیح این گفتار باید گفت: معقولات، یعنی معانی کلیه؛ به دو قسم اوٌلی و دومی تقسیم می شوند. معقولات اولی آن مفاهیم کلیه ای هستند که ذهن در برخورد با عالم خارج به دست می آورد مثل مفهوم انسان (مفاهیم حقیقی) در مقابل، معقولات ثانی مفاهیم کلیه ای هستند که از تحلیل عقلی (معقولات اولی) حاصل می گردند (اعتباریات نفس الامری). معقولات ثانی به نوبه خود، به دو نوع فلسفی و منطقی تقسیم می گردند. اگر در معقولات ثانی نظر عقل به حیثیت خارجی مفهوم باشد، معقول ثانی را فلسفی گویند و اگر متوجه وجهه ذهنی آن باشد آن را منطقی نامند. [5]
از این رهگذر آشکار می گردد که تمام بخش های اساسی منطقی، غیر از بخش کوچکی که مربوط به الفاظ است، در اطراف و احوال معقولات ثانی منطقی می باشد، بنابراین موضوع منطق از دیدگاه اینان همچنان "معقولات ثانی منطقی" است.

پی‌نوشت‌ها:
[1] هادوی تهرانی، مهدی،گنجینه خرد، ج 1، مبادی منطق، ص270.
[2] هادوی تهرانی، مهدی،گنجینه خرد، ج 1، مبادی منطق،ص272 به نقل از منطق شفاء، مجلد سوم ،ج5،کتاب البرهان،ص155.
[3] منطق شفاء،مجلد سوم ،ج5،کتاب البرهان،ص155.
[4] مطهری،مرتضی،آشنایی باعلوم اسلامی(منطق و فلسفه)،ص38.
[5] هادوی تهرانی، مهدی،گنجینه خرد، ج 1، مبادی منطق، ص295.
منبع: islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین