زنده بودن پیامبر (ص) و اهل بیت او به همان معنای قرآنی در مورد حیات حقیقی است که به ویژه در مورد شهدا بر آن تأکید شده است: "وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ"؛ همچنین در روایات بسیاری به همین معنا در مورد زنده بودن ائمه اشاره شده است که منظور از آن، زنده بودن به معنای دنیوی نیست؛ چرا که تمام چهارده معصوم غیر از امام زمان (عج) در مقطع زمانی خاصی حیات دنیوی داشته اند و پس از آن با شهادت یا مرگ طبیعی از دنیا رفته اند. با این حال حیات برتر و حقیقی که برای روح وجود دارد و در مورد معصومین در حد اعلای آن محقق است، باعث می شود که آنان نسبت به امور عالم اشراف داشته باشند و زنده تر از زندگانِ حیات دنیوی، در عالم حضور داشته باشند. دلیل نقلی این مدعا آیات و روایات بسیاری است که بر حیات حقیقی پس از مرگ و قبل از قیامت تأکید دارد. همچنین روایات بسیاری در باب مقامات معصومین و وسعت وجودی آنان نقل شده است که جای تردیدی در این زمینه باقی نمی گذارد و ساده ترین دلیل عقلی که می توان اقامه کرد، تجرد نفس ناطقۀ است که فعالیت و تأثیر گذاری ارواح و وجودهای شریف معصومین را در گستره ای فراتر از حیات مادی به اثبات می رساند. منبع: http://farsi.islamquest.net
آیا پیامبر و اهل بیتش زنده هستند؟ زنده بودن به چه معنایی؟ لطفاً دلایل عقلی و نقلی را بیان فرمایید.
زنده بودن پیامبر (ص) و اهل بیت او به همان معنای قرآنی در مورد حیات حقیقی است که به ویژه در مورد شهدا بر آن تأکید شده است: "وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ"؛ همچنین در روایات بسیاری به همین معنا در مورد زنده بودن ائمه اشاره شده است که منظور از آن، زنده بودن به معنای دنیوی نیست؛ چرا که تمام چهارده معصوم غیر از امام زمان (عج) در مقطع زمانی خاصی حیات دنیوی داشته اند و پس از آن با شهادت یا مرگ طبیعی از دنیا رفته اند. با این حال حیات برتر و حقیقی که برای روح وجود دارد و در مورد معصومین در حد اعلای آن محقق است، باعث می شود که آنان نسبت به امور عالم اشراف داشته باشند و زنده تر از زندگانِ حیات دنیوی، در عالم حضور داشته باشند.
دلیل نقلی این مدعا آیات و روایات بسیاری است که بر حیات حقیقی پس از مرگ و قبل از قیامت تأکید دارد. همچنین روایات بسیاری در باب مقامات معصومین و وسعت وجودی آنان نقل شده است که جای تردیدی در این زمینه باقی نمی گذارد و ساده ترین دلیل عقلی که می توان اقامه کرد، تجرد نفس ناطقۀ است که فعالیت و تأثیر گذاری ارواح و وجودهای شریف معصومین را در گستره ای فراتر از حیات مادی به اثبات می رساند.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] آیا پیامبر و اهل بیتش زنده هستند؟ زنده بودن به چه معنایی؟ لطفاً دلایل عقلی و نقلی را بیان فرمایید.
- [سایر] دلایل عقلی و نقلی عصمت پیامبران را بفرمایید؟
- [سایر] دلایل عقلی و نقلی در اثبات حقانیت مذهب شیعه امامیه کدام است؟
- [سایر] با دلایل عقلی و نقلی خاتمیت پیامبر اکرم (ص) را ثابت کنید.
- [سایر] چه دلایل عقلی منوط بر زنده بودن امام زمان (عج) در آخرالزمان وجود دارد؟
- [سایر] آیا اگر مقلّدی از دلایل عقلی و نقلی و برهان های مسئله خاص فقهی سؤال کند مرجع تقلید موظّف به ارایه دلایل می باشد (یعنی مرجع موظّف به ارائه احادیث مرتبط می باشد)؟
- [سایر] آیا دلایل عقلی بر لزوم بعثت انبیا وجود دارد؟ (بجز این دلیل که بعثت پیامبر برای هدایت انسانها لازم است.)
- [سایر] ادله عقلی و نقلی بر معصومیت پیامبر اسلام (ص) در غیر مورد تلقی وحی و ابلاغ آن چیست؟ (از منابع اهل سنت)
- [سایر] ادله عقلی و نقلی بر معصومیت پیامبر اسلام (ص) در غیر مورد تلقی وحی و ابلاغ آن چیست؟ (از منابع اهل سنت)
- [سایر] آیا می توان مسائل بنیادی نبوت و معاد را با دلائل نقلی , اثبات کرد ؟ و آیا فرقی بین این دو دسته از مسائل وجود دارد ؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه مادر بمیرد و بچه در شکمش زنده باشد باید فورا بچه را بوسیله کسانی که در مسأله پیش اشاره شد از هر طرفی که سالم بیرون می آید بیرون آورند و دوباره شکم او را بدوزند و حتی الامکان باید این کار زیر نظر اهل فن انجام گیرد و اگر اهل فن نباشد، پهلوی چپ را می شکافند و بچه را فورا بیرون می آورند.
- [آیت الله نوری همدانی] کافر ، یعنی کسی که منکر خدا است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء ، محمّد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله ) را قبول ندارد مگر اهل کتاب که درآخر مساله ذکر میشود و هخمچنین است اگر در یکی از اینها شک داشته باشد و نیز کسی که ضروری دین ، یعنی چیزی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود ، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیزبرگردد به انکار خدا ، یا توحید ، یا نبوت ، نجس می باشد و اگر ضروری دین بودن آن را نداند ، به طوری که انکار آن به انکار خدا یا توحید یا نبوت برنگردد ، بهتر آن است که از او اجتناب کنند . کفاری که مانند یهود و نصاری اهل کتاب می باشند و تا هنگامی که علم به ملاقات بدن آنها با یکی از نجاسات که ذکر شد و می شود حاصل نشده است ، اجتناب لازم نیست .
- [آیت الله سیستانی] کسی که معترف به خدا یا به یگانگی او نباشد و همچنین غُلاة یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهمالسلام را خدا خوانده ، یا بگویند خدا در او حلول کرده است و خوارج و نواصب یعین آنهایی که به ائمه علیهمالسلام اظهار دشمنی مینمایند نجسند ، و همچنین است کسی که نبوّت یا یکی از ضروریات دین ، مانند نماز و روزه را منکر شود ، اگر به نحوی باشد که مستلزم تکذیب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بشود هر چند فی الجمله . و امّا اهل کتاب یعنی یهود و نصاری و مجوس محکوم به طهارتاند .
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله اردبیلی] انسان میتواند برای بعضی از کارهای مستحبّی، مثل حج، عمره، طواف از طرف کسی که در مکه نیست، قرائت قرآن، زیارت قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امامان علیهمالسلام و توابع آن مثل نماز زیارت، از طرف زندگان اجیر شود و ظاهرا نیابت تبرّعی (مجانی) در جمیع مستحبات از طرف افراد زنده اگر به قصد رجا باشد اشکال ندارد؛ اما صحّت اجیر شدن برای غیر از مثل مستحبات ذکر شده، محلّ تأمّل است و نیز انسان میتواند کار مستحبّی را انجام دهد و ثواب آن را به مردگان یا زندگان هدیه نماید.
- [آیت الله بروجردی] تقلید در احکام، عمل کردن به دستور مجتهد است و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلالزاده و زنده و عادل باشد و عادل کسیست که کارهایی را که بر او واجب است به جا آورد و کارهایی را که بر او حرام است، ترک کند که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبی او را تصدیق نمایند و نیز مجتهدی که انسان از او تقلید میکند، باید اعلم باشد، یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود استادتر باشد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام کوتاهی در حقوق فرزند است، زیرا همانطور که پدر و مادر در اسلام حقوقی دارند فرزندان نیز چنین هستند، و اگر پدر و مادر آن حقوق را مراعات نکنند، از نظر قرآن موجب خسران در قیامت است. حقوقی که فرزندان بر پدر و مادر دارند چند چیز است: الف) تربیت صحیح اسلامی (آشنا نمودن فرزند با احکام اسلام از اصول و فروع و اخلاق و مقیّد نمودن او به ظواهر شرع از اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از گناهان خصوصاً گناهان بزرگ) و اگر کوتاهی کنند، شریک در جرایم فرزند میباشند. ب) تربیت فرزند به آداب و رسوم اجتماعی و به عبارت دیگر به او ادب آموختن. ج) آموختن دانش در حدّ خوب خواندن و خوب نوشتن. د) فراهم نمودن راهی برای زندگی متوسّط و پرهیزدادن او از تنبلی و بیکاری. ه) فراهم کردن مقدّمات ازدواج برای فرزند خصوصاً اگر دختر باشد که در روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای ازدواج دختر بیشتر سفارش و تأکید شده است. و) گذاشتن اسم اسلامی که سفارش در نامهای پیامبر گرامی و اهلبیت او(سلاماللهعلیهم) زیاد شده است، و شیعه باید از انتخاب نامهای غیر اسلامی برای فرزندان خود پرهیز کند و سزاوار نیست که با وجود اسمهای اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای فرزند خود نام دیگری را انتخاب کند.
- [آیت الله اردبیلی] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: اوّل:کسی که سر حیوان را میبرد مرد باشد یا زن باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نکند و بچّه مسلمان هم اگر ممیّز باشد، یعنی خوب و بد را بفهمد، میتواند سر حیوان را ببرد. دوم:سرِ حیوان را با کارد تیز ببرند و کارد باید از فلزی باشد که معمولاً با آن چاقو میسازند؛ ولی چنانچه پیدا نشود و به گونهای باشد که اگر سر حیوان را نبرند میمیرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند، مانند شیشه و سنگ تیز، میشود سر آن را برید. سوم:در هنگام سر بریدن، جلوی بدن حیوان باید رو به قبله باشد و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمدا حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام میشود؛ ولی اگر فراموش کند یا مسأله را نداند یا قبله را اشتباه کند یا نداند قبله کدام طرف است یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، اشکال ندارد. چهارم:وقتی که میخواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد، به نیّت سر بریدن نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید: (بسم الله) کافی است و اگر بدون قصدِ سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمیشود و گوشت آن هم حرام است، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد، اشکال ندارد. پنجم:حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند، اگرچه مثلاً چشم یا دُم خود را حرکت دهد یا پای خود را به زمین بزند تا معلوم شود زنده بوده است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: 1 ذبح کننده بنابر احتیاط واجب باید مسلمان باشد، ناصبی ها یعنی کسانی که با اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) دشمنی دارند در حکم کفارند. 2 باید سر حیوان را با جسم تیزی که از آهن، یا فلز دیگر باشد ببرند، ولی اگر احتیاج به ذبح باشد و آهن پیدا نشود، یا اگر سر حیوان را نبرند می میرد و دسترسی به آهن نیست، با هر چیز تیزی که رگها را بتواند جدا کند (مانند شیشه و سنگ و چوب تیز) می شود آن را ذبح کرد. 3 در موقع سر بریدن باید جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و اگر عمداً رو به قبله نکنند حیوان حرام می شود، ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله یا اشتباه کردن قبله، حیوان را به سمتی غیر از قبله سر ببرند حرام نیست. 4 هنگام سر بریدن باید نام خدا را ببرد همین قدر که بگوید (بسم الله) یا (سبْحان الله) یا بگوید (لا اله الا الله) کافی است و به زبان فارسی یا هر زبان دیگر نیز جایز است، ولی اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد کافی نیست و در صورتی که از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد. 5 باید حیوان بعد از سر بریدن حرکتی کند اگر چه مثلاً چشم یا دم خود را حرکت دهد یا پای خود را به زمین زند که معلوم شود زنده بوده و احتیاط واجب آن است که خون به مقدار کافی از آن بیرون بریزد.
- [آیت الله علوی گرگانی] تقلید در احکام، عمل کردن به دستور مجتهد است، و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد وبالغ وعاقل وشیعه دوازده امامی وحلال زاده و زنده وعادل باشد، وعادل کسی است که دارای ملکه عدالت باشد، وکارهائی که بر او واجب است بجا آورد، وکارهائی را که بر او حرام است ترک کند، که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبی اور ا تصدیق نمایند، و نیز مجتهدی که انسان از او تقلید میکند بهتر آن است که اعلم باشد، یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود استادتر باشد و در صورتی که اعلمیّت مجتهدی احراز شود واجب است از او تقلید کند; گرچه احراز اعلمیّت مشکل است و اما در صورتی که بین اعلم و غیر اعلم اختلاف فتوائینباشد در مسائلی که با هم اتفاق دارند میتوان از غیر اعلم تقلید نمود.