انسان موجودی دو بعدی است؛ یعنی ترکیبی از روح ملکوتی و جسم ناسوتی و مادی و سرا پا فقر و نیاز است و چون دو ساحت دارد، باید نیازهای دو ساحت خود را به نحو متعادل و به دور از افراط و تفریط برآورده کند تا بتواند سالم بماند و به بقای خویش ادامه داده و راه تعالی و ترقی را پیش گرفته و خود را به قلّه‌ی سعادت واقعی خود (مقام خلیفة الاهی) برساند. خداوند حکیمِ عالم نیز که هدفی معین از آفرینش انسان داشته و از نیازهای همه ی ابعاد وجودی او با خبر بوده است، قبل از آفرینش وی و یا همزمان با پیدایش او، زمینه ی رفع نیازهای مختلف او را مهیا نموده است. مشیت الاهی نیز بر این تعلق گرفته که با روند طبیعی، انسان با اختیار، سلامت و سعادت جسمی و روحی خود را با استفاده از ابزار و امکاناتی که برایش مهیا گشته، تأمین نماید؛ و الا خداوند می‌توانست از ابتدا انسان را از لحاظ جسمی به صورت کامل خلق کند تا نیازی به تکامل نداشته باشد. چنان که خلقت آسمان و زمین چنین است و او را نیز از نظر روحی کامل بیافریند به گونه‌ای که از نظر عبادت و طاعت و ورود به عالم قدس، هیچ کم و کسری نداشته باشد. چنان که ملایکه را این گونه آفرید. لکن مزیّت انسان بر سایر موجودات در همین است که در عین داشتن نیازهای جسمانی و روحانی به جایی برسد که از ملک افزون و برتر گردد. این انسان مختار برای رفع نیازهای خود، باید از سفره‌ی گسترده‌ی نعمات الاهی در آسمان و زمین استفاده و بهره برداری بهینه کند تا سالم و باقی بماند و برای برطرف کردن نیازهای روحی خود، از سفره ی تشریع بهره برداری کند تا بتواند این روح ملکوتی را با ملکوت پیوند دهد و نیازهایش را مرتفع نماید. در قابلیت عوامل تکوینی برای رفع نیازهای جسمی انسان و نیز استفاده و بهره برداری او از این خوان گسترده در شبانه روز، هیچ شکی نیست و چون انسان از بدو تولد، بلکه پیدایش خود با آن مأنوس است، به ذهن اغلب متدینان این مطلب نمی‌آید که ممکن است استفاده از این وسایل و مسببات، در رفع نیاز جسمانی خود، شرک و یا تصرف بی جا در ملک خدا باشد. خداوند حکیم برای رفع نیازهای روحی انسان نیز خوانی دگر گسترده و در قالب تشریع و دین، غذاهای سالم عقیدتی و عبادی و اخلاقی و تربیتی را به واسطه افرادی (انبیا علیهم السلام) از بین خودشان در اختیار آنها نهاده است و از این رو به ایشان واسطه ی فیض تشریعی اطلاق می‌گردد. در حالی که انبیا الاهی نیز موظف به رعایت آن حدود و تکالیف و بهره‌گیری از آن می‌باشند، تا از این راه بتوانند نیازهای روحی خود را برطرف کرده و به عالم معنا و ملکوت، که از حسّ و شهود آنها فراتر و از آنها در غیب است، متصل شوند و در شبانه روز لااقل لحظاتی را با آن عالم قدس ربوبی در ارتباط باشند. (در قالب عبادات یومیه). در این میان برخی انسان‌ها در بهره‌وری از این سفره‌ی تشریعی اله، گوی سبقت را از دیگران ربوده و سریع تر و قوی تر از سایرین خود را به آن عالم متصل نموده، به نحوی که گویا از عالم طبیعت بریده (وارسته) و خود، ملکوتی گشته‌اند و باز در این میان، برخی از همین‌ها از همراهان خود پیشی گرفته و توانسته‌اند به مقام خلیفه‌ی الاهی بار یافته و خود، عمّال اللَّه (کارگزار الاهی) گردیده و از این راه، واسطه‌ی فیض تکوینی نیز بشوند؛ یعنی واسطه‌ای بین آن عالم و افراد جا مانده و عقب افتاده از این قافله گردند. از این رو، این عقب افتادگان ناچارند از طریق این وسایط از عالم معنا بهره برداری و رفع نیاز نمایند. این جاست که شبهه‌ی منافات توسل به ایشان و حاجت خواستن از این بزرگواران، با توحید افعالی یا ربوبی القا گشته است. لکن، همان گونه که استفاده از امکانات مادی و رفع نیازهای جسمانی شرک نیست؛ زیرا خداوند متعال خود، این نعمت‌ها را برای بشر آفریده و مسخّر او قرار داده است.[1] و به او اجازه (تکوینی)، تصرف در آنها را از طرق صحیح (که شرع بیان کننده‌ی آن است) داده است و انسان موحد می‌داند که این همه، آفریده و مواهب او و وابسته‌ی به آن ذات اقدس‌اند و آنها را مستقل و واجب نمی‌پندارد. تمسک و توسل و احترام و طلب رفع حوایج از آن بزرگواران نیز هیچ گونه منافاتی با پذیرش توحید افعالی یا توحید ربوبی و انحصار قاضی الحاجات (مستقل) به خداوند ندارند؛ زیرا در این توسلات و توجهات به این بزرگواران، این عزیزان در عرض و یا مستقل از خداوند، فرض نمی‌شوند. بلکه انسان آگاه، فاعلیت و تدابیر آن سروران را در طول فاعلیت و تدبیر خداوند و وجود آنها را نیز بسان سایر موجودات، عین فقر به آن ذات ربوبی می‌داند که بدون عنایات و فیض الاهی، از خود وجودی ندارند، تا چه رسد که فاعلیت و رفع حاجتی داشته باشند. از این رو اعتقاد به فاعلیت آنها و قاضی الحاجات بودن آنها چون در طول فاعلیت و قاضی الحاجات بودن خداوند واقع می‌گردد، مستلزم شرک نیست.[2] اما این که چرا خداوند ما را به این عزیزان ارجاع داده و چرا ما نیاز به بهره‌گیری از این وسایط برای بهره‌مندی از عالم معنا و ملکوت داریم، به چند جهت است: 1. این اشخاص، "وسایط فیض إله" به بندگان، و کانال جریان رحمت الاهی بر سایر موجودات عالم می‌باشند، تا آن جا که اگر این موجودات مقدس نبودند، خلقت آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنهاست قابل توجه نبود، از این رو در حدیث قدسی معروف چنین می‌فرماید: "اگر تو (پیامبر) نبودی، هرگز افلاک را خلق نمی‌کردم و اگر علی (ع) نبود، تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه (س) نبود، شما دو نفر را خلق نمی‌کردم؛ زیرا وجود شما سه نفر که متمم یکدیگرید بهانه‌ی آفرینش است.[3] بنابراین، برای وصول به منبع فیض و جود، لاجرم باید از این کانال بهره گرفت تا از عنایات حق محروم نشویم. لذا در دعای "ندبه" می‌گوییم: "کجا است آن آستان خداوند که از آن وارد می‌شوند"؟ 2. از آن جا که این مقربان درگاه اله، خود را به صفات الاهی آراسته‌اند، نظر و توجه بدان‌ها بسان توجه و نظر به خداوند متعال است؛ زیرا اُنس با آنان، و لو در گرفتاری‌ها، انسان را متوجه خدا و متذکر به آیات الاهی می‌نماید. از این رو "ندبه" می‌کنیم که: "کجا است آن روی الاهی که اولیا به آن متوجه می‌شوند"؟ 3. چون مقرب درگاه اله و واسطه‌ی فیض‌اند، دعای آنها مردود نبوده و به اجابت می‌رسد و شفاعتشان مقبول درگاه حق واقع می‌شود. پس در ادامه‌ی ندبه ی مان می‌گوییم: "کجا است آن مضطری که هر گاه دعا کند، اجابت می‌شود"؟ و نیز چون کریم‌اند، در خواست هیچ سائلی را رد نمی‌کنند و اگر به صلاح او باشد، او را دست خالی بر نمی‌گردانند، و این امر در بین معاصران آن بزرگواران و زائران مشاهد ایشان به کرّات تجربه شده است. از این رو خطاب به ایشان گفته می‌شود: "عادت شما نیکی و سرشت شما کرامت و شأن شما حق و صداقت و مهربانی است".[4] 4. ارتباط مستقیم با عالم غیب در توان انسان‌هایی که خود، مراحل کمال را طی نکرده‌اند نیست. لذا باید از این وسایل و سبل بهره گیرند. از این رو خداوند دستور فرموده: "ای کسانی که ایمان آورده‌اید تقوا پیشه کنید و به سوی او (خدا) وسیله‌ای برگزینید".[5] روایات کثیری نیز وجود دارند که در آنها اهل بیت (‌ع) به عنوان "وسیله" و "ایمان محکم" الاهی که یک مؤمن باید آنها را یافته و شناخته و به آنها چنگ زند، معرفی شده‌اند.[6] و باز ندبه می‌کنیم که: "کجا است آن که وسیله‌ای برای اتصال زمین و آسمان است"؟ 5. شناخت و مراجعه و توسل به آنان، سبب آشنایی با آنها و رواشدن حاجات، سبب دوستی و مودّت و اُنس می‌گردد و این محبت و اُنس به این بزرگواران، سبب تربیت و هدایت و تعالی خود فرد می‌گردد، در حالی که ساحت قدس آنها، از مردم و مراجعه آنها بی نیاز است؛ زیرا آنان با عنایات الاهی به مقصد رسیده‌اند. 6. ارجاع مردم به اولیاالله، پاداشی است که ایشان در مقابل زحمات خود دریافت می‌دارند. چنان که خطاب به پیامبر (ص) می‌فرماید: "و پاسی از شب را بیدار باش (و مشغول) راز و نیاز، امید است که به مقامی ستوده شده (مقام شفاعت در دنیا و آخرت) نایل گردی".[7] 7. مراجعه و توسل مردم به ذوات مقدسه، سبب تشویق دیگران به پیمودن راه آنها از یک سو، و سلب غرور و تکبر از عابدان و زاهدان و سالکان و سایر مدعیان سیرالی الله و پاک سازی نفوس آنها از سوی دیگر و پیش‌گیری از دکان باز کردن ریاکاران و سالوسان از سویی می‌شود. 8. مقام انسان کامل به مراتب از مَلَک برتر است؛ زیرا: 1. ملک در دنیا و آخرت در خدمت عبدصالح است. 2. فاعلیت مَلَک، جبری بوده و امتیازی برای او محسوب نمی‌شود. 3. در شب معراج، پیامبر (ص) از جبرئیل امین پیش‌تر رفت؛ و...، و در جایی که ملایکه تدبیر کننده برخی امورند،[8] (در طول فاعلیت خداوند) چرا این انسان‌های خود ساخته و به خدا رسیده، این گونه نباشد؟ 9. سیره‌ی بزرگان و جلیلانِ حکیم بر این است که برخی از امور را که در توان زیر دستان خود می‌یابند، به آنها واگذارند، تا تحت نظارت ایشان، مراجعان را پاسخ گو باشند تا از این طریق، هم این افراد تربیت ویژه بیابند و نیز پاداش زحمات گذشته ی خود را دریافت کنند و هم دیگران ایشان و مقامات آنها را بشناسند و راحت‌تر با آنها در تماس و اُنس قرار بگیرند. البته مراجعان می‌دانند که این وسایط، هرگز همتا و هم عرض آن جلیل و رئیس واقع نمی‌شوند و بدون اجازه و اراده‌ی او، کاره‌ای نیستند. جان کلام این که: برای اتصال به غیب و امتثال اوامر الاهی و تربیت و تعالی و ترقی خود و رفع حوایج دنیوی و اخروی - جسمی و معنوی - خود نیازمند شناخت، مراجعه، توسل و محبت به اولیاالله (ع) می‌باشیم، و توسل به آنها، به معنای توسل به اسباب و ریسمان محکم الاهی و وسایط بارگاه ربوبی است. وسایطی که در وجود و تمامی شؤون وجودی خود وابسته به خدواند هستند و فاعلیتشان و قاضی الحاجات بودنشان در طول فاعلیت و قاضی الحاجات بودن خداوند است و چنین مراجعه‌ای شرک نیست؛ زیرا قاضی الحاجات مستقل فقط خداوند است. منابع برای مطالعه ی بیشتر: موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، مکیال المکارم، ج1و2، ترجمه، سید مهدی حائری قزوینی. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج1- 3. مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ج1- 3. شیروانی، علی، معارف اسلامی در آثار شهید مطهری، (امور اساتید معارف)، ص250- 251و90- 110. همچنین به کتاب های کلامی، مباحث شفاعت و توحید افعالی و مباحث امامت مراجعه شود. پی نوشتها: [1] جاثیه، 13و 12؛ لقمان، 20 و... . [2] ر.ک نمایه‌های: مشیت الاهی و خواست انسان، سؤال ش 95؛ اختیار انسان، سؤال ش 217و 51؛ فرض ممکن الوجود در کنار واجب الوجود، سؤال ش 80 و... . [3] منقول از، برناس صومعه سرایی، مهدی، شب قدر چیست؟ نشر کوثر غدیر، ج2، ص81 و 79. [4] زیارت جامعه کبیره. [5] مائده، 35؛ آل عمران، 103؛ اسرا، 57. [6] ر.ک: حائری سید مهدی، ترجمه، مکیال المکارم، ج 1، ص 639 و 625 و کتب تفاسیر ذیل سه آیه فوق و... . [7] اسراء، 79. [8] نازعات، 5. منبع: http://farsi.islamquest.net
آیا حاجت خواستن از غیر خدا مثل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام معصوم (علیه السلام) شرک نیست؛ زیرا که قاضی الحاجات خداوند است.
انسان موجودی دو بعدی است؛ یعنی ترکیبی از روح ملکوتی و جسم ناسوتی و مادی و سرا پا فقر و نیاز است و چون دو ساحت دارد، باید نیازهای دو ساحت خود را به نحو متعادل و به دور از افراط و تفریط برآورده کند تا بتواند سالم بماند و به بقای خویش ادامه داده و راه تعالی و ترقی را پیش گرفته و خود را به قلّهی سعادت واقعی خود (مقام خلیفة الاهی) برساند.
خداوند حکیمِ عالم نیز که هدفی معین از آفرینش انسان داشته و از نیازهای همه ی ابعاد وجودی او با خبر بوده است، قبل از آفرینش وی و یا همزمان با پیدایش او، زمینه ی رفع نیازهای مختلف او را مهیا نموده است. مشیت الاهی نیز بر این تعلق گرفته که با روند طبیعی، انسان با اختیار، سلامت و سعادت جسمی و روحی خود را با استفاده از ابزار و امکاناتی که برایش مهیا گشته، تأمین نماید؛ و الا خداوند میتوانست از ابتدا انسان را از لحاظ جسمی به صورت کامل خلق کند تا نیازی به تکامل نداشته باشد. چنان که خلقت آسمان و زمین چنین است و او را نیز از نظر روحی کامل بیافریند به گونهای که از نظر عبادت و طاعت و ورود به عالم قدس، هیچ کم و کسری نداشته باشد. چنان که ملایکه را این گونه آفرید. لکن مزیّت انسان بر سایر موجودات در همین است که در عین داشتن نیازهای جسمانی و روحانی به جایی برسد که از ملک افزون و برتر گردد.
این انسان مختار برای رفع نیازهای خود، باید از سفرهی گستردهی نعمات الاهی در آسمان و زمین استفاده و بهره برداری بهینه کند تا سالم و باقی بماند و برای برطرف کردن نیازهای روحی خود، از سفره ی تشریع بهره برداری کند تا بتواند این روح ملکوتی را با ملکوت پیوند دهد و نیازهایش را مرتفع نماید.
در قابلیت عوامل تکوینی برای رفع نیازهای جسمی انسان و نیز استفاده و بهره برداری او از این خوان گسترده در شبانه روز، هیچ شکی نیست و چون انسان از بدو تولد، بلکه پیدایش خود با آن مأنوس است، به ذهن اغلب متدینان این مطلب نمیآید که ممکن است استفاده از این وسایل و مسببات، در رفع نیاز جسمانی خود، شرک و یا تصرف بی جا در ملک خدا باشد.
خداوند حکیم برای رفع نیازهای روحی انسان نیز خوانی دگر گسترده و در قالب تشریع و دین، غذاهای سالم عقیدتی و عبادی و اخلاقی و تربیتی را به واسطه افرادی (انبیا علیهم السلام) از بین خودشان در اختیار آنها نهاده است و از این رو به ایشان واسطه ی فیض تشریعی اطلاق میگردد. در حالی که انبیا الاهی نیز موظف به رعایت آن حدود و تکالیف و بهرهگیری از آن میباشند، تا از این راه بتوانند نیازهای روحی خود را برطرف کرده و به عالم معنا و ملکوت، که از حسّ و شهود آنها فراتر و از آنها در غیب است، متصل شوند و در شبانه روز لااقل لحظاتی را با آن عالم قدس ربوبی در ارتباط باشند. (در قالب عبادات یومیه). در این میان برخی انسانها در بهرهوری از این سفرهی تشریعی اله، گوی سبقت را از دیگران ربوده و سریع تر و قوی تر از سایرین خود را به آن عالم متصل نموده، به نحوی که گویا از عالم طبیعت بریده (وارسته) و خود، ملکوتی گشتهاند و باز در این میان، برخی از همینها از همراهان خود پیشی گرفته و توانستهاند به مقام خلیفهی الاهی بار یافته و خود، عمّال اللَّه (کارگزار الاهی) گردیده و از این راه، واسطهی فیض تکوینی نیز بشوند؛ یعنی واسطهای بین آن عالم و افراد جا مانده و عقب افتاده از این قافله گردند. از این رو، این عقب افتادگان ناچارند از طریق این وسایط از عالم معنا بهره برداری و رفع نیاز نمایند.
این جاست که شبههی منافات توسل به ایشان و حاجت خواستن از این بزرگواران، با توحید افعالی یا ربوبی القا گشته است.
لکن، همان گونه که استفاده از امکانات مادی و رفع نیازهای جسمانی شرک نیست؛ زیرا خداوند متعال خود، این نعمتها را برای بشر آفریده و مسخّر او قرار داده است.[1] و به او اجازه (تکوینی)، تصرف در آنها را از طرق صحیح (که شرع بیان کنندهی آن است) داده است و انسان موحد میداند که این همه، آفریده و مواهب او و وابستهی به آن ذات اقدساند و آنها را مستقل و واجب نمیپندارد. تمسک و توسل و احترام و طلب رفع حوایج از آن بزرگواران نیز هیچ گونه منافاتی با پذیرش توحید افعالی یا توحید ربوبی و انحصار قاضی الحاجات (مستقل) به خداوند ندارند؛ زیرا در این توسلات و توجهات به این بزرگواران، این عزیزان در عرض و یا مستقل از خداوند، فرض نمیشوند. بلکه انسان آگاه، فاعلیت و تدابیر آن سروران را در طول فاعلیت و تدبیر خداوند و وجود آنها را نیز بسان سایر موجودات، عین فقر به آن ذات ربوبی میداند که بدون عنایات و فیض الاهی، از خود وجودی ندارند، تا چه رسد که فاعلیت و رفع حاجتی داشته باشند. از این رو اعتقاد به فاعلیت آنها و قاضی الحاجات بودن آنها چون در طول فاعلیت و قاضی الحاجات بودن خداوند واقع میگردد، مستلزم شرک نیست.[2]
اما این که چرا خداوند ما را به این عزیزان ارجاع داده و چرا ما نیاز به بهرهگیری از این وسایط برای بهرهمندی از عالم معنا و ملکوت داریم، به چند جهت است:
1. این اشخاص، "وسایط فیض إله" به بندگان، و کانال جریان رحمت الاهی بر سایر موجودات عالم میباشند، تا آن جا که اگر این موجودات مقدس نبودند، خلقت آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست قابل توجه نبود، از این رو در حدیث قدسی معروف چنین میفرماید: "اگر تو (پیامبر) نبودی، هرگز افلاک را خلق نمیکردم و اگر علی (ع) نبود، تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه (س) نبود، شما دو نفر را خلق نمیکردم؛ زیرا وجود شما سه نفر که متمم یکدیگرید بهانهی آفرینش است.[3]
بنابراین، برای وصول به منبع فیض و جود، لاجرم باید از این کانال بهره گرفت تا از عنایات حق محروم نشویم. لذا در دعای "ندبه" میگوییم: "کجا است آن آستان خداوند که از آن وارد میشوند"؟
2. از آن جا که این مقربان درگاه اله، خود را به صفات الاهی آراستهاند، نظر و توجه بدانها بسان توجه و نظر به خداوند متعال است؛ زیرا اُنس با آنان، و لو در گرفتاریها، انسان را متوجه خدا و متذکر به آیات الاهی مینماید. از این رو "ندبه" میکنیم که: "کجا است آن روی الاهی که اولیا به آن متوجه میشوند"؟
3. چون مقرب درگاه اله و واسطهی فیضاند، دعای آنها مردود نبوده و به اجابت میرسد و شفاعتشان مقبول درگاه حق واقع میشود. پس در ادامهی ندبه ی مان میگوییم: "کجا است آن مضطری که هر گاه دعا کند، اجابت میشود"؟ و نیز چون کریماند، در خواست هیچ سائلی را رد نمیکنند و اگر به صلاح او باشد، او را دست خالی بر نمیگردانند، و این امر در بین معاصران آن بزرگواران و زائران مشاهد ایشان به کرّات تجربه شده است. از این رو خطاب به ایشان گفته میشود: "عادت شما نیکی و سرشت شما کرامت و شأن شما حق و صداقت و مهربانی است".[4]
4. ارتباط مستقیم با عالم غیب در توان انسانهایی که خود، مراحل کمال را طی نکردهاند نیست. لذا باید از این وسایل و سبل بهره گیرند. از این رو خداوند دستور فرموده: "ای کسانی که ایمان آوردهاید تقوا پیشه کنید و به سوی او (خدا) وسیلهای برگزینید".[5] روایات کثیری نیز وجود دارند که در آنها اهل بیت (ع) به عنوان "وسیله" و "ایمان محکم" الاهی که یک مؤمن باید آنها را یافته و شناخته و به آنها چنگ زند، معرفی شدهاند.[6] و باز ندبه میکنیم که: "کجا است آن که وسیلهای برای اتصال زمین و آسمان است"؟
5. شناخت و مراجعه و توسل به آنان، سبب آشنایی با آنها و رواشدن حاجات، سبب دوستی و مودّت و اُنس میگردد و این محبت و اُنس به این بزرگواران، سبب تربیت و هدایت و تعالی خود فرد میگردد، در حالی که ساحت قدس آنها، از مردم و مراجعه آنها بی نیاز است؛ زیرا آنان با عنایات الاهی به مقصد رسیدهاند.
6. ارجاع مردم به اولیاالله، پاداشی است که ایشان در مقابل زحمات خود دریافت میدارند. چنان که خطاب به پیامبر (ص) میفرماید: "و پاسی از شب را بیدار باش (و مشغول) راز و نیاز، امید است که به مقامی ستوده شده (مقام شفاعت در دنیا و آخرت) نایل گردی".[7]
7. مراجعه و توسل مردم به ذوات مقدسه، سبب تشویق دیگران به پیمودن راه آنها از یک سو، و سلب غرور و تکبر از عابدان و زاهدان و سالکان و سایر مدعیان سیرالی الله و پاک سازی نفوس آنها از سوی دیگر و پیشگیری از دکان باز کردن ریاکاران و سالوسان از سویی میشود.
8. مقام انسان کامل به مراتب از مَلَک برتر است؛ زیرا:
1. ملک در دنیا و آخرت در خدمت عبدصالح است.
2. فاعلیت مَلَک، جبری بوده و امتیازی برای او محسوب نمیشود.
3. در شب معراج، پیامبر (ص) از جبرئیل امین پیشتر رفت؛ و...، و در جایی که ملایکه تدبیر کننده برخی امورند،[8] (در طول فاعلیت خداوند) چرا این انسانهای خود ساخته و به خدا رسیده، این گونه نباشد؟
9. سیرهی بزرگان و جلیلانِ حکیم بر این است که برخی از امور را که در توان زیر دستان خود مییابند، به آنها واگذارند، تا تحت نظارت ایشان، مراجعان را پاسخ گو باشند تا از این طریق، هم این افراد تربیت ویژه بیابند و نیز پاداش زحمات گذشته ی خود را دریافت کنند و هم دیگران ایشان و مقامات آنها را بشناسند و راحتتر با آنها در تماس و اُنس قرار بگیرند.
البته مراجعان میدانند که این وسایط، هرگز همتا و هم عرض آن جلیل و رئیس واقع نمیشوند و بدون اجازه و ارادهی او، کارهای نیستند.
جان کلام این که: برای اتصال به غیب و امتثال اوامر الاهی و تربیت و تعالی و ترقی خود و رفع حوایج دنیوی و اخروی - جسمی و معنوی - خود نیازمند شناخت، مراجعه، توسل و محبت به اولیاالله (ع) میباشیم، و توسل به آنها، به معنای توسل به اسباب و ریسمان محکم الاهی و وسایط بارگاه ربوبی است. وسایطی که در وجود و تمامی شؤون وجودی خود وابسته به خدواند هستند و فاعلیتشان و قاضی الحاجات بودنشان در طول فاعلیت و قاضی الحاجات بودن خداوند است و چنین مراجعهای شرک نیست؛ زیرا قاضی الحاجات مستقل فقط خداوند است.
منابع برای مطالعه ی بیشتر:
موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، مکیال المکارم، ج1و2، ترجمه، سید مهدی حائری قزوینی.
مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج1- 3.
مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ج1- 3.
شیروانی، علی، معارف اسلامی در آثار شهید مطهری، (امور اساتید معارف)، ص250- 251و90- 110.
همچنین به کتاب های کلامی، مباحث شفاعت و توحید افعالی و مباحث امامت مراجعه شود.
پی نوشتها:
[1] جاثیه، 13و 12؛ لقمان، 20 و... .
[2] ر.ک نمایههای: مشیت الاهی و خواست انسان، سؤال ش 95؛ اختیار انسان، سؤال ش 217و 51؛ فرض ممکن الوجود در کنار واجب الوجود، سؤال ش 80 و... .
[3] منقول از، برناس صومعه سرایی، مهدی، شب قدر چیست؟ نشر کوثر غدیر، ج2، ص81 و 79.
[4] زیارت جامعه کبیره.
[5] مائده، 35؛ آل عمران، 103؛ اسرا، 57.
[6] ر.ک: حائری سید مهدی، ترجمه، مکیال المکارم، ج 1، ص 639 و 625 و کتب تفاسیر ذیل سه آیه فوق و... .
[7] اسراء، 79.
[8] نازعات، 5.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] فرق بین امامان(علیهم السلام) و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از نظر شیعه چیست؟
- [سایر] آیا توسّل به پیامبر و امامان(علیهم السلام) و حاجت خواستن از آنان، مؤثر دانستن غیر خدا و شرک نیست؟
- [سایر] آیا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) ، علم کامل نسبت به هر چیز دارند؟ آیا علمی هست که آنها نداشته باشند؟
- [سایر] آیا امامان(علیهم السلام) توسط خدا معرفی شده اند؟ یا بیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را معرفی کرده است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] عصمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان (علیهم السلام) اکتسابی بوده یا انتصابی؟
- [سایر] آیا توسّل به پیامبر و امامان(ع) و حاجت خواستن از آنان، مؤثر دانستن غیر خدا و شرک نیست؟
- [سایر] تفاوت اختیارات حاکمان الهی در حکومت دینی با پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) چیست؟
- [سایر] چرا مقام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از ابراهیم(علیه السلام) بالاتر است ؟
- [سایر] شبهه: چرا شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بالاتر میدانند؟
- [سایر] آیا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر تربت امام حسین علیه السلام که امروزه ما شیعیان بر آن سجده می کنیم سجده کرده است یا نه؟
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله خوئی] اگر روزهدار دروغی را به خدا و پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمداً نسبت دهد، بنابر احتیاط کفارة جمع که تفصیل آن در مسأل پیش گفته شد بر او واجب میشود.
- [امام خمینی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مستحب است صلوات را هم بنویسد. و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد می کند صلوات بفرستد
- [آیت الله اردبیلی] (اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ) یعنی: (شهادت میدهم که هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد.) (وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ) یعنی: (شهادت میدهم که محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بنده خدا و فرستاده اوست.) (أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) یعنی: (خدایا بر محمد و آل محمد رحمت فرست.) (وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ) یعنی: (و شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول کن و مقام آن حضرت را نزد خود بلند فرما.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام بر تو ای پیامبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ) یعنی: (سلام خداوند بر ما نمازگزاران و تمام بندگان نیکوکار او باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.)
- [آیت الله بهجت] کسی که منکر خدا یا برای خدا شریک قائل است یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم را قبول ندارد و همین طور کسی که ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نداشته باشد، کافر و نجس می باشد . همچنین کسی که یکی از ضروریّات دین اسلام مثل نماز یا روزه را با علم به اینکه ضروری دین است انکار نماید ، نجس می باشد . و اگر از روی تقصیر نداند و انکار نماید ، احتیاطا باید از او اجتناب کرد .
- [امام خمینی] اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت دهد، کفاره جمع که تفصیل آن در مساله پیش گفته شد بنابر احتیاط بر او واجب می شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله نوری همدانی] برای رعایت ادب جلوتر از قبر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم )و امام (علیه السلام ) نماز نخواند و چنانچه نماز خواندن بی احترامی و مستلزم هتک باشد ، حرام است و نماز بنابر احتیاط واجب صحیح نیست .
- [امام خمینی] - ترجمه تشهد و سلام (الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له )، یعنی ستایش،مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد. (و اشهد ان محمدا عبده و رسوله )، یعنی شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست. (اللهم صل علی محمد و آل محمد)، یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد. (و تقبل شفاعته و ارفع درجته ) یعنی قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند کن. (السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته )، یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد. (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین )، یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او. (السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ) یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنین باد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی پناه بر خدا به خدا، یا پیامبر(صلی الله علیه وآله) یا یکی از ائمه معصومین(علیهم السلام) یا فاطمه زهرا(علیهم السلام) دشنام و ناسزا گوید یا عداوت داشته باشد، کافراست.