برهان نظم چیست؟
براهین و راه‌هایی که برای شناخت و اثبات وجود خداوند متعال اقامه و ارایه شده است، متعدد بوده و در آنها از روش‌های متفاوتی استفاده گردیده است. در یک دسته بندی کلی، این براهین را از جهت روش می‌توان به سه دسته تقسیم نمود: راه روانی یا فطری، راه علمی و شبه فلسفی، راه فلسفی. برهان نظم را به عنوان یکی از اقسام راه علمی و شبه فلسفی می‌توان تلقی نمود.[1] قبل از بیان و شرح برهان نظم، توجه به این مطلب ضروری است که براهین و راه‌های اثبات خداوند از جهت صحیح و کامل بودن و یا معیوب و فاسد بودن، ارزش و محدوده‌ای هر یک از آنها در اثبات مطلوب و نتیجه، میزان پاسخ گویی به شبهات و اشکالات و انتقاداتی که بر هر یک وارد شده است، و میزان استفاده‌ از مقدمات حسّی و تجربی، و حتی از جهت بیان و تقریری که از هر یک از آنان ارایه گردیده است، در یک سطح و مستوا نمی‌باشند، و در نظر گرفتن این مطلب، مانع بسیاری از مغالطه‌های رهزن خواهد بود.[2] از این رو، براهینی را که برای اثبات خداوند، اقامه می‌شود، از جهت صحت و فساد و کمال و نقص و شرایط افاده‌ی یقین، به سه گروه می‌توان تفکیک کرد: أ. براهینی که معیوب بوده و از درون فاسد و پوسیده می‌باشند و فاقد شرایط افاده‌ی یقین می‌باشند. در حقیقت این گونه از براهین، برهان نیستند. ب. براهینی که معیوب و فاسد نمی‌باشند، ولی ناقص بوده و توانایی اثبات واجب الوجود را به نحو تمام ندارند. نهایت کارآیی این براهین اثبات وصفی از اوصاف و اسمی از اسمای الاهی می‌باشد و برای این که بتوانند وجود واجب (خداوند) را اثبات نمایند نیازمند تکیه‌ بر دیگر براهین می‌باشند. و برهان نظم، از این گونه برهان‌ها می‌باشد. ج. براهینی که صحیح و کامل بوده و مطلوب خویش را که اثبات واجب تعالی می‌باشد، به خوبی محقق می‌سازند.[3] برهان نظم: همان طور که قبلاً اشاره گردید، یکی از اقسام راه علمی (حسّی) و شبه فلسفی شناخت خداوند، برهان نظم می‌باشد. در این برهان از مقدمه‌ای که حسی و تجربی است استفاده می‌شود بدین معنا که از راه مطالعه ی حسی و تجربی واقعیات و مخلوقات خارجی طبیعی و مشاهده آثار و آیات الهی و به کارگیری آن در استدلال برهانی، به نتیجه و مطلوب دست می‌یابیم. از این روی است که برهان نظم، استدلال حسّی و تجربی محض نمی‌باشد و پای عقل و مقدمه‌ی عقلی در میان خواهد بود.[4] بررسی برهان نظم که به تعبیر بعضی از بزرگان، مشهورترین و معروف‌ترین و عمومی‌ترین دلیلی است که الاهیون بر وجود خداوند اقامه نموده‌اند![5] همان دلیل و مسأله‌ی نظام موجودات (نظام متقن) است که، استفاده از آیه‌ی کریمه‌ی "صنع اللَّه الذی اتقن کل شی"[6] می‌توان با نام "اتقان صنع" از آن یاد کرد. برهان نظم، رابطه‌ی نزدیکی با مسأله ی "حکمت الاهی" دارد که پرداختن به آن مجال دیگری را می‌طلبد.[7] گرچه می‌توان گفت حکما و فلاسفه ی اسلامی از برهان نظم برای اثبات "ذات واجب" به دلیل محدودیتی که این برهان در ذات خود دارد، استفاده ننموده‌اند.[8] برهان نظم را به صورت‌های گوناگون می‌توان اقامه نمود، لکن همان گونه که قبلاً اشاره شد، هر نتیجه‌ای که به دست آید، متکی بر دو مقدمه است که یکی تجربی و دیگری عقلی است.[9] و مقدمه‌ی عقلی، که همان کبرای قیاس است (هر نظم نیازمند به ناظم است) بدون اعتماد به یک قیاسی که از حرکت، حدوث و یا امکان استفاده کرده باشد، نتیجه نمی‌دهد، مانند این که گفته شود: نظم واقعیتی حادث و یا ممکن است و هر حادث و یا ممکن نیازمند به مبدئی محدث و یا واجب است، پس نظم نیز دارای مبدئی محدث و یا واجب است. البته، این مبدأ چون نظم از او صادر می‌شود، "ناظم" نیز نامیده خواهد شد، بنابراین می‌توان گفت، برهان نظم در هر محدوده‌ای که بخواهد نتیجه دهد، نیازمند به برهان دیگری بوده و هرگز یک برهان مستقل نمی‌توان محسوب شود.[10] از سوی دیگر، به دلیل این که (برهان) نظم به کمک یکی از براهین دیگر، مبدأ ناظم را اثبات می‌نماید، و چون فعلی که از ناظم صادر می‌شود (نظم) عالمانه است، صفت علم را برای ناظم نیز می‌توان اثبات کرد.[11] صورت کلی برهان نظم را می‌توان چنین بیان داشت: نظم موجود است، یعنی جهان منظوم (دارای نظم) است، و هر منظوم ناظمی دارد، پس جهان ناظم دارد.[12] معرفی برهان نظم نیازمند به چند امر می‌باشد: 1. تعریف نظم (چیستی نظم) 2. اقسام نظم، 3. اثبات وجود نظم، 4. دلیل و چرایی نظم.[13] تعریف نظم: چنان که در بخش بعدی، بیان خواهد شد، نظم نوعی ربط وجودی میان اشیا می‌باشد و آنچه که نظم را محقق می‌سازد، همان وجود و ربط وجودی است، و ربط وجودی در نظم تکوینی حاصل می‌گردد، از این رو می‌توان به وضعیتی که از "گردآمدن و همکاری و هماهنگی اجزای متفاوت یک مجموعه‌ی محدود و یا مجموع هستی و یا از مسانخت فعل با فاعل و یا از ارتباط ضروری فعل با غایت" به دست می‌آید، تعریف نمود.[14] هرچند که در هر یک از انواع ربط وجودی، نظم مخصوص به همان نوع، وجود خواهد داشت. اقسام نظم: از این رو که آنچه در ابتدای برخورد با واژه‌ی نظم در اذهان ظهور می‌کند، یک امر قیاسی و نسبی است (که از سنجش دو یا چند چیز به هم در شرایط خاص به دست می‌آید) و قیاس و سنجش، گاهی اعتباری است و گاهی صناعی و گاهی طبیعی و تکوینی. نظم هم به اعتباری و صناعی و تکوینی (و طبیعی) تقسیم می‌گردد. "نظم اعتباری که از اعتبار و قرارداد اعتبارکنندگان حاصل می‌شود و در حالات گوناگون متفاوت خواهد بود، مانند نظم صف سربازان و یا صف نمازگزاران. "نظم صناعی" که بر اساس قانون صنعت و حرفه‌ی خاصی، تهیه و اعمال می‌شود، مانند نظم رادیو، ساعت و... . "نظم طبیعی و تکوینی" که در مدار تکوین و حقیقت، یافت می‌شود و از مقایسه و سنجش موجودات خارجی و عینی به دست می‌آید، حکم خاص خود را خواهد داشت. محل بحث در برهان نظم، نظم طبیعی و تکوینی است نه اعتباری و یا نوع صناعی آن، هرچند از این نوع (صناعی) برای تأیید ذهن متعلم استمداد[15] و در قیاس تمثیلی کمک گرفته شود. مثلاً وقتی انسان در جزیره‌ای ساعتی را مشاهده می‌کند، نظم صناعی ساعت بیننده را به ناظم و سازنده‌ی آن راهنمایی می‌نماید و در تمثیل، از مشابهت نظم تکوینی با نظم صناعی بر وجود ناظم نسبت به نظم تکوینی استدلال می‌شود.[16] اقسام نظم طبیعی و تکوینی: ربط وجودی (در طبیعت و تکوین) که به همراه خود، نظم طبیعی و تکوینی را محقق می‌سازد، سه قسم است؛ زیرا ربط وجودی فقط در مدار علت و معلول است و اموری که با هم پیوند علّی و معلولی ندارند، هیچ گونه نظمی برای آنها نسبت به هم نخواهد بود و ربط علت و معلول از سه حال بیرون نیست: 1. ربط علت فاعلی، 2. ربط علت غائی، 3. ربط علت قوام (داخلی). قسم نخست که ربط علت فاعلی با معلول است، "نظم" آن عبارت از "لزوم سنخیت خاص هر فعل با فاعل" می‌باشد. "کلّ یعمل علی شاکلته" و گرنه هر اثر از هر مؤثری متوقع خواهد بود و هر مؤثری می‌تواند دارای هر اثری باشد، که این امر، همان تصادف و انکار قانون علیت و معلولیت می‌باشد. قسم دوم که ربط علت غائی با معلول است، "نظم" آن نیز عبادت از "لزوم ربط تکاملی مخصوص هر موجود غیر واجب با هدف معین" می‌باشد، و گرنه چیزی به هر سمت و سویی گرایش خواهد داشت و پایان و معاد هر موجودی، هر چیز دیگری خواهد بود و این ناهماهنگی غایی، نظیر ناهماهنگی فاعلی، سبب هرج و مرج است. قسم سوم که ربط داخلی اجزای یک شی‌ء است، مخصوص چیزی است که دارای ماده و صورت، جنس و فصل و یا عناصر و ذرّات متعدد باشد و چیزی که بسیط خارجی است، نظم داخلی به لحاظ خارج برای او تصور نمی‌شود. گرچه نظم داخلی به لحاظ ذهن در اثر ترکیب از جنس و فصل و مانند آن، برای او معقول می‌باشد. و چیزی که بسیط ذهنی است، همانطور که نظم داخلی به لحاظ خارج برای او متصور نیست، نظم داخلی به لحاظ ذهن هم برای او معقول نخواهد بود.[17] نظم درونی و داخلی، خود به دوگونه می‌تواند باشد: نظمی که از "هماهنگی درونی عناصر یک نظام و مجموعه‌ی محدود" حاصل می‌شود و نظمی که از "هماهنگی عناصر هستی در مجموع هستی" به دست می‌آید.[18] البته، این گونه نظم‌ها منحصر در اقسام یاد شده نبوده و از حصر عقلی برخوردار نیستند و ممکن است اقسام دیگری هم بر آنها اضافه گردد. نیز برخی از اقسام ذکر شده می‌توانند متداخل باشند.[19] به بیان دیگر، چهار نوع نظم وجود دارد: أ. هماهنگی درونی عناصر یک نظام محدود. ب. هماهنگی عناصر هستی در مجموع هستی. ج. هماهنگی و مسانخت فعل با فاعل. د. هماهنگی و ارتباط ضروری هر فعل با غایت مختص به همان فعل در سلسله علل غایی. تفاوت نتیجه در هر یک از نظم‌ها: نظم وقتی از نظر به "هماهنگی درونی عناصر یک نظام محدود" یا "هماهنگی عناصر هستی در مجموع هستی" به دست می‌آید، غیر از نظمی است که در نتیجه‌ی "مسانخت فعل با فاعل" در سلسله‌ی علل فاعلی و یا از "ارتباط ضروری هر فعل با غایت مختص به همان فعل" در سلسله‌ی علل غایی وجود دارد. برهانی که با استفاده از هماهنگی عناصر یک نظام شکل می‌گیرد در صورت تمامیت، به غایت بالذات که همان فاعل نخست است راه نمی‌برد و فقط مبدأ و علتّی را اثبات می‌کند که عهده دار هماهنگی معیّن بوده و نسبت به آن آگاه است و چنین فاعلی می‌تواند یک امر ممکن، حادث و یا متحرک باشد. حتی اگر نظم عمومی مجموع هستی، مدار استدلال قرار گیرد، ناظم آن می‌تواند یک موجود مجرد عالم و قدیر که خارج از مجموع هماهنگ است، باشد و در عین حال واجب نباشد، آنگاه برای تتمیم برهان نظم و اثبات واجب باید از برهان امکان استفاده کرد.[20] آنچه در برهان نظم، محور بحث است، همان (هماهنگی و) نظم داخلی و نظم غایی است[21] و بیشتر، همان "هماهنگی" مراد است که در افعال و رفتار عناصر و اعضای مختلف یک مجموعه در تحصیل غرض واحد مشهود است و این غرض به گونه‌ای است که در محدوده‌ی فعل و رفتار هیچ یک از عناصر و اعضا به تنهایی قرار نمی‌گیرد. مانند نظم صناعی تعیین وقت و زمان به وساطت رفتار هماهنگ اجزای ساعت و یا حتی تأمین لذت و نشاط بینندگان در ترکیب رنگ‌هایی که در یک تابلو به نمایش گذارده شده‌اند. و شاید کسانی که تکرار افعالی مشابه را از فاعل‌های مشابه و همانند، مقدمه (صغرا) برهان نظم قرار داده‌اند یکسانی و هماهنگی فعل با فاعل را در نظام علّی جهان نیز بر همین قیاس تحلیل نموده‌اند.[22] اثبات وجود نظم (هستی نظم): بعد از بیان تعریف و اقسام نظم، می‌بایست وجود نظم ثابت شود، زیرا همانگونه که قبلاً اشاره شد، مقدمه‌ی اول برهان نظم (صغرا) وجود نظم (تکوینی، نه نظم اعتباری و صناعی) می‌باشد.[23] مدار و متعلق نظم تکوینی گاه موجودات مادی و طبیعی‌اند و گاه موجودات عالم مثال (مجردات مثالی) و زمانی هم موجودات عالم عقل (مجردات عقلی).[24] آنچه در نزد ارایه کنندگان برهان نظم، و نیز منتقدان آن مطرح است[25] همان نظم طبیعی موجودات مادی است که علوم تجربی عهده‌دار اثبات آن می‌باشند. البته با توجه به تعریف و تحلیل نظم که نوعی پیوند ضروری و ربط لزومی دو یا چند چیز است، مقدمه‌ی تجربی برهان نظم (صغرا) مقدمه‌ای "تجربی" است نه "حسّی"، زیرا حداکثر بهره‌ای که حس از مشاهده‌ی امور طبیعی دارد، ادراک اشیایی است که در کنار هم و متعاقبت یا متداخل یکدیگر قرار دارند. و نظم (پیوند ضروری و ربط لزومی) از راه احساس به دست نمی‌آید.[26] در برهان نظم اگر نظر به وجود نظم در بخشی از طبیعت باشد، نتیجه‌ای که با ضمیمه نمودن کبرای برهان (هر نظمی، ناظم دارد)، به دست می‌آید اثبات نظم در همان محدوده خواهد بود و اگر نگاه به تمام جهان طبیعت باشد، باز نتیجه در محدوده‌ی همان جهان طبیعت خواهد بود که وجود مدبر و ناظم برای جهان طبیعت می‌باشد و چون از راه مشاهده و حس و تجربه به بخشی از جهان طبیعت می‌توان دست رسی یافت مشکل خاصی در سر راه نخواهد بود.[27] لکن اگر کسی به دنبال اثبات نظم در مجموعه‌ی هستی (جهان طبیعت، جهان مثال و جهان عقل) باشد، جز با برهان عقلی ممکن نیست.[28] با برهان لِم،[29] یعنی از طریق نظر به مبادی عالیه و به وساطت اوصاف و اسمای الهی، نه تنها می‌توان نظم طبیعت و یا نظم کلی عالم، بلکه می‌توان احسن بودن نظام موجود را نیز اثبات کرد. البته کسی که از راه برهان لم برای اثبات نظم و هماهنگی و یا احسن بودن نظام استدلال می‌کند، قبل از پی بردن به اصل نظام به وجود مبدأ آگاهی پیدا کرده است.[30] دلیل و چرایی نظم (علت نظم): اینکه چرا در عالم (در بخشی از طبیعت یا در تمام جهان طبیعت یا در مجموعه هستی) نظم وجود دارد، همان بحث از کبرای قیاس است که با کدام علت فاعلی، نظم وجود دارد. اگر برای نظم موجود، ناظم و مبدأی فاعلی وجود نداشته باشد و در اثر تصادف پدید آمده باشد، مقدمه‌ی دوم استدلال (کبرا) که هر نظمی، ناظمی دارد، صحیح نخواهد بود زیرا در غیر این صورت فرقی میان اینکه تمام نظم‌ها بدون ناظم پدید آمده باشند و یا برخی بر اثر تصادف و برخی دیگر به وسیله‌ی ناظم، نخواهد بود.[31] مراد از ناظم، موجود مشخص خارجی و عینی است که سبب به وجود آمدن نظم و هماهنگی مخصوص در نظام داخلی یا غایی موجودات طبیعی می‌باشد و وجود آن برای تحقق این نظم ضروری است. از این رو باید احتمال تصادف به طور کامل منتفی گردد.[32] استفاده از برهان نظم در قرآن: با چشم پوشی از محدودیت‌هایی که در برهان نظم وجود دارد و به برخی از آنان اشاره گردید، استفاده از این برهان در برابر کسانی که نظم را در بخشی از طبیعت و یا در کل جهان می‌پذیرند و به ذات واجب و به خالقیت و توحید ذاتی باور دارند، مفید است. هر موجود ممکن، آیه و نشانه‌ای از خداوند است. قرآن مجید آفرینش آسمان‌ها و زمین، نفوس و ابدان، ذی روح و غیر ذی روح را نشانه خداوند می‌داند و از همه آنها به عنوان آیه یاد می‌نماید و موجودهای منظم، از جهات گوناگون، آیت و نشانه‌ای از مبدأ هستی بخش می‌باشند.[33] نظم زمان از جهت شب و روز و ایلاج یکی در دیگری در فصول مختلف یا در فصل واحد، در اماکن متفاوت و یا نظم زمین از جهت تأمین آرامش آن توسط کوه‌ها و... از دیگر نمونه‌های نظم موجود در جهان طبیعت می‌باشند که ذکر تمام موارد، سبب طولانی شدن نوشتار می‌گردد.[34] از این رو در قرآن کریم برهان نظم به شیوه‌ای خاص در خطاب با مشرکان به کار رفته است.[35] قرآن کریم در برابر این گروه که به توحید خالق و وقوع اصل تدبیر در مخلوقات قایل می‌باشند، لکن مدبر و ناظم آنها را ارباب انواع و شفیعانی می‌دانند که واسطه‌ی بین خدا و خلق هستند به جدال احسن می‌پردازد.[36] آفرینش همه تنبیه خداوند دل است دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار[37] در پایان، به نمونه‌هایی از آیات و روایات اشاره می‌گردد که متذکر آیت‌ها و نشانه‌های خداوند و ناظم جهان هستی می‌باشد.[38] "ومن آیاته خلق السماوات والارض و..." یا "من آیاته ان یرسل الریاح مبشرات..." یا "افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و...". در کلمات امیرمؤمنان علی (ع) نیز اشارات فراوانی به نظم و شگفتی مخلوقات الاهی شده است که با مطالعه ی نهج البلاغه می‌توان از این چشمه‌ی زلال، سیراب شد.[39] امام صادق (ع) در سخنان خود به نظم و هماهنگی جهان اشاره نموده، فرمود: "فلمّا راینا الخلق منتظماً والفلک جاریاً و اختلاف اللیل والنهار والشمس والقمر دلّ صحة الامر والتدبیر وس ائتلاف الامر علی انّ المدبر واحد"[40] که منظم بودن جهان آفرینش و پشت سر هم قرار گرفتن شب و روز، حرکت منظم خورشید و ماه ما را به این موضوع رهبری می‌کند که ناظم و مدبر جهان یکی است. و نیز هنگامی که "هشام بن حکم" از حضرت دلیل بر یگانگی خدا می‌خواهد، حضرت می‌فرماید: "اتصال التدبیر و تمام الصنع"[41] به هم پیوستگی و دوام نظام هستی و تمامیت آفرینش، گواه بر یگانگی او است. پی نوشتها: [1] ر.ک: مطهری، مرتضی، توحید، ص 31 و 58؛ روش رئالیسم، ج 5، ص 34؛ مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 367 - 365. [2] جوادی آملی، عبداللَّه، تبیین براهین اثبات خدا، ص 23 - 22. [3] همان، ص 23 - 22. [4] مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 366؛ الهیات؛ سبحانی، جعفر، ص 56 و 57؛ جوادی آملی، عبداللَّه، تبیین براهین اثبات خدا، ص 32 و 231. [5] مجموعه‌ی آثار شهید مطهری، ج 8؛ درس‌های الهیات شفا، ص 454؛ روش رئالیسم، ج 5، ص 40. [6] نمل، 88. [7] ر.ک: مجموعه‌ی آثار، ج 8، ص 454؛ اسفار، ج 7، ص 94 - 56 و 95 و 101 و 106 و 188؛ آموزش فلسفه، ج 2، ص 423 و 424؛ الهیات، جعفر سبحانی، ص 227؛ المیزان، ج 4، ص 269؛ مفاتیح الغیب، ج 1، ص 352 - 350؛ تبیین براهین اثبات خدا، جوادی آملی، عبداللَّه، ص 42 - 41 و 233. [8] جوادی آملی، عبداللَّه تبیین براهین اثبات خدا، ص 42 و 227. [9] همان، ص 22 و 231؛ سبحانی، جعفر، الهیات، ص 57 - 56. [10] جوادی آملی، عبداللَّه، تبیین براهین اثبات خدا، ص 231. [11] همان، ص 232. [12] همان، ص 39 و 40. [13] همان؛ مرتضی مطهری، توحید، ص 61 - 60. [14] ر.ک: تبیین براهین اثبات خدا، ص 30 - 29 و ص 230 - 228. [15] همان، ص 29. [16] همان، ص 228. [17] همان، ص 33. [18] همان، ص 230. [19] همان، ص 228. [20] همان، ص 230. [21] همان، ص 32؛ سخن در رابطه‌ی نظم علی (مسانخت فعل با فاعل) و نظم غایی (ارتباط ضروری هر فعل با علیت) نیازمند مجال دیگری است و از حوصله‌ی فعلی بحث خارج است. ر.ک: تبیین براهین اثبات خدا منبع: http://farsi.islamquest.net
عنوان سوال:

برهان نظم چیست؟


پاسخ:

براهین و راه‌هایی که برای شناخت و اثبات وجود خداوند متعال اقامه و ارایه شده است، متعدد بوده و در آنها از روش‌های متفاوتی استفاده گردیده است. در یک دسته بندی کلی، این براهین را از جهت روش می‌توان به سه دسته تقسیم نمود: راه روانی یا فطری، راه علمی و شبه فلسفی، راه فلسفی. برهان نظم را به عنوان یکی از اقسام راه علمی و شبه فلسفی می‌توان تلقی نمود.[1]
قبل از بیان و شرح برهان نظم، توجه به این مطلب ضروری است که براهین و راه‌های اثبات خداوند از جهت صحیح و کامل بودن و یا معیوب و فاسد بودن، ارزش و محدوده‌ای هر یک از آنها در اثبات مطلوب و نتیجه، میزان پاسخ گویی به شبهات و اشکالات و انتقاداتی که بر هر یک وارد شده است، و میزان استفاده‌ از مقدمات حسّی و تجربی، و حتی از جهت بیان و تقریری که از هر یک از آنان ارایه گردیده است، در یک سطح و مستوا نمی‌باشند، و در نظر گرفتن این مطلب، مانع بسیاری از مغالطه‌های رهزن خواهد بود.[2]
از این رو، براهینی را که برای اثبات خداوند، اقامه می‌شود، از جهت صحت و فساد و کمال و نقص و شرایط افاده‌ی یقین، به سه گروه می‌توان تفکیک کرد: أ. براهینی که معیوب بوده و از درون فاسد و پوسیده می‌باشند و فاقد شرایط افاده‌ی یقین می‌باشند. در حقیقت این گونه از براهین، برهان نیستند.
ب. براهینی که معیوب و فاسد نمی‌باشند، ولی ناقص بوده و توانایی اثبات واجب الوجود را به نحو تمام ندارند. نهایت کارآیی این براهین اثبات وصفی از اوصاف و اسمی از اسمای الاهی می‌باشد و برای این که بتوانند وجود واجب (خداوند) را اثبات نمایند نیازمند تکیه‌ بر دیگر براهین می‌باشند. و برهان نظم، از این گونه برهان‌ها می‌باشد.
ج. براهینی که صحیح و کامل بوده و مطلوب خویش را که اثبات واجب تعالی می‌باشد، به خوبی محقق می‌سازند.[3]
برهان نظم: همان طور که قبلاً اشاره گردید، یکی از اقسام راه علمی (حسّی) و شبه فلسفی شناخت خداوند، برهان نظم می‌باشد. در این برهان از مقدمه‌ای که حسی و تجربی است استفاده می‌شود بدین معنا که از راه مطالعه ی حسی و تجربی واقعیات و مخلوقات خارجی طبیعی و مشاهده آثار و آیات الهی و به کارگیری آن در استدلال برهانی، به نتیجه و مطلوب دست می‌یابیم. از این روی است که برهان نظم، استدلال حسّی و تجربی محض نمی‌باشد و پای عقل و مقدمه‌ی عقلی در میان خواهد بود.[4]
بررسی برهان نظم که به تعبیر بعضی از بزرگان، مشهورترین و معروف‌ترین و عمومی‌ترین دلیلی است که الاهیون بر وجود خداوند اقامه نموده‌اند![5] همان دلیل و مسأله‌ی نظام موجودات (نظام متقن) است که، استفاده از آیه‌ی کریمه‌ی "صنع اللَّه الذی اتقن کل شی"[6] می‌توان با نام "اتقان صنع" از آن یاد کرد. برهان نظم، رابطه‌ی نزدیکی با مسأله ی "حکمت الاهی" دارد که پرداختن به آن مجال دیگری را می‌طلبد.[7] گرچه می‌توان گفت حکما و فلاسفه ی اسلامی از برهان نظم برای اثبات "ذات واجب" به دلیل محدودیتی که این برهان در ذات خود دارد، استفاده ننموده‌اند.[8]
برهان نظم را به صورت‌های گوناگون می‌توان اقامه نمود، لکن همان گونه که قبلاً اشاره شد، هر نتیجه‌ای که به دست آید، متکی بر دو مقدمه است که یکی تجربی و دیگری عقلی است.[9] و مقدمه‌ی عقلی، که همان کبرای قیاس است (هر نظم نیازمند به ناظم است) بدون اعتماد به یک قیاسی که از حرکت، حدوث و یا امکان استفاده کرده باشد، نتیجه نمی‌دهد، مانند این که گفته شود: نظم واقعیتی حادث و یا ممکن است و هر حادث و یا ممکن نیازمند به مبدئی محدث و یا واجب است، پس نظم نیز دارای مبدئی محدث و یا واجب است.
البته، این مبدأ چون نظم از او صادر می‌شود، "ناظم" نیز نامیده خواهد شد، بنابراین می‌توان گفت، برهان نظم در هر محدوده‌ای که بخواهد نتیجه دهد، نیازمند به برهان دیگری بوده و هرگز یک برهان مستقل نمی‌توان محسوب شود.[10]
از سوی دیگر، به دلیل این که (برهان) نظم به کمک یکی از براهین دیگر، مبدأ ناظم را اثبات می‌نماید، و چون فعلی که از ناظم صادر می‌شود (نظم) عالمانه است، صفت علم را برای ناظم نیز می‌توان اثبات کرد.[11]
صورت کلی برهان نظم را می‌توان چنین بیان داشت: نظم موجود است، یعنی جهان منظوم (دارای نظم) است، و هر منظوم ناظمی دارد، پس جهان ناظم دارد.[12]
معرفی برهان نظم نیازمند به چند امر می‌باشد: 1. تعریف نظم (چیستی نظم) 2. اقسام نظم، 3. اثبات وجود نظم، 4. دلیل و چرایی نظم.[13]
تعریف نظم: چنان که در بخش بعدی، بیان خواهد شد، نظم نوعی ربط وجودی میان اشیا می‌باشد و آنچه که نظم را محقق می‌سازد، همان وجود و ربط وجودی است، و ربط وجودی در نظم تکوینی حاصل می‌گردد، از این رو می‌توان به وضعیتی که از "گردآمدن و همکاری و هماهنگی اجزای متفاوت یک مجموعه‌ی محدود و یا مجموع هستی و یا از مسانخت فعل با فاعل و یا از ارتباط ضروری فعل با غایت" به دست می‌آید، تعریف نمود.[14] هرچند که در هر یک از انواع ربط وجودی، نظم مخصوص به همان نوع، وجود خواهد داشت.
اقسام نظم: از این رو که آنچه در ابتدای برخورد با واژه‌ی نظم در اذهان ظهور می‌کند، یک امر قیاسی و نسبی است (که از سنجش دو یا چند چیز به هم در شرایط خاص به دست می‌آید) و قیاس و سنجش، گاهی اعتباری است و گاهی صناعی و گاهی طبیعی و تکوینی. نظم هم به اعتباری و صناعی و تکوینی (و طبیعی) تقسیم می‌گردد. "نظم اعتباری که از اعتبار و قرارداد اعتبارکنندگان حاصل می‌شود و در حالات گوناگون متفاوت خواهد بود، مانند نظم صف سربازان و یا صف نمازگزاران. "نظم صناعی" که بر اساس قانون صنعت و حرفه‌ی خاصی، تهیه و اعمال می‌شود، مانند نظم رادیو، ساعت و... . "نظم طبیعی و تکوینی" که در مدار تکوین و حقیقت، یافت می‌شود و از مقایسه و سنجش موجودات خارجی و عینی به دست می‌آید، حکم خاص خود را خواهد داشت.
محل بحث در برهان نظم، نظم طبیعی و تکوینی است نه اعتباری و یا نوع صناعی آن، هرچند از این نوع (صناعی) برای تأیید ذهن متعلم استمداد[15] و در قیاس تمثیلی کمک گرفته شود. مثلاً وقتی انسان در جزیره‌ای ساعتی را مشاهده می‌کند، نظم صناعی ساعت بیننده را به ناظم و سازنده‌ی آن راهنمایی می‌نماید و در تمثیل، از مشابهت نظم تکوینی با نظم صناعی بر وجود ناظم نسبت به نظم تکوینی استدلال می‌شود.[16]
اقسام نظم طبیعی و تکوینی: ربط وجودی (در طبیعت و تکوین) که به همراه خود، نظم طبیعی و تکوینی را محقق می‌سازد، سه قسم است؛ زیرا ربط وجودی فقط در مدار علت و معلول است و اموری که با هم پیوند علّی و معلولی ندارند، هیچ گونه نظمی برای آنها نسبت به هم نخواهد بود و ربط علت و معلول از سه حال بیرون نیست: 1. ربط علت فاعلی، 2. ربط علت غائی، 3. ربط علت قوام (داخلی).
قسم نخست که ربط علت فاعلی با معلول است، "نظم" آن عبارت از "لزوم سنخیت خاص هر فعل با فاعل" می‌باشد. "کلّ یعمل علی شاکلته" و گرنه هر اثر از هر مؤثری متوقع خواهد بود و هر مؤثری می‌تواند دارای هر اثری باشد، که این امر، همان تصادف و انکار قانون علیت و معلولیت می‌باشد.
قسم دوم که ربط علت غائی با معلول است، "نظم" آن نیز عبادت از "لزوم ربط تکاملی مخصوص هر موجود غیر واجب با هدف معین" می‌باشد، و گرنه چیزی به هر سمت و سویی گرایش خواهد داشت و پایان و معاد هر موجودی، هر چیز دیگری خواهد بود و این ناهماهنگی غایی، نظیر ناهماهنگی فاعلی، سبب هرج و مرج است.
قسم سوم که ربط داخلی اجزای یک شی‌ء است، مخصوص چیزی است که دارای ماده و صورت، جنس و فصل و یا عناصر و ذرّات متعدد باشد و چیزی که بسیط خارجی است، نظم داخلی به لحاظ خارج برای او تصور نمی‌شود. گرچه نظم داخلی به لحاظ ذهن در اثر ترکیب از جنس و فصل و مانند آن، برای او معقول می‌باشد. و چیزی که بسیط ذهنی است، همانطور که نظم داخلی به لحاظ خارج برای او متصور نیست، نظم داخلی به لحاظ ذهن هم برای او معقول نخواهد بود.[17]
نظم درونی و داخلی، خود به دوگونه می‌تواند باشد: نظمی که از "هماهنگی درونی عناصر یک نظام و مجموعه‌ی محدود" حاصل می‌شود و نظمی که از "هماهنگی عناصر هستی در مجموع هستی" به دست می‌آید.[18]
البته، این گونه نظم‌ها منحصر در اقسام یاد شده نبوده و از حصر عقلی برخوردار نیستند و ممکن است اقسام دیگری هم بر آنها اضافه گردد. نیز برخی از اقسام ذکر شده می‌توانند متداخل باشند.[19]
به بیان دیگر، چهار نوع نظم وجود دارد: أ. هماهنگی درونی عناصر یک نظام محدود. ب. هماهنگی عناصر هستی در مجموع هستی. ج. هماهنگی و مسانخت فعل با فاعل. د. هماهنگی و ارتباط ضروری هر فعل با غایت مختص به همان فعل در سلسله علل غایی.
تفاوت نتیجه در هر یک از نظم‌ها: نظم وقتی از نظر به "هماهنگی درونی عناصر یک نظام محدود" یا "هماهنگی عناصر هستی در مجموع هستی" به دست می‌آید، غیر از نظمی است که در نتیجه‌ی "مسانخت فعل با فاعل" در سلسله‌ی علل فاعلی و یا از "ارتباط ضروری هر فعل با غایت مختص به همان فعل" در سلسله‌ی علل غایی وجود دارد. برهانی که با استفاده از هماهنگی عناصر یک نظام شکل می‌گیرد در صورت تمامیت، به غایت بالذات که همان فاعل نخست است راه نمی‌برد و فقط مبدأ و علتّی را اثبات می‌کند که عهده دار هماهنگی معیّن بوده و نسبت به آن آگاه است و چنین فاعلی می‌تواند یک امر ممکن، حادث و یا متحرک باشد. حتی اگر نظم عمومی مجموع هستی، مدار استدلال قرار گیرد، ناظم آن می‌تواند یک موجود مجرد عالم و قدیر که خارج از مجموع هماهنگ است، باشد و در عین حال واجب نباشد، آنگاه برای تتمیم برهان نظم و اثبات واجب باید از برهان امکان استفاده کرد.[20]
آنچه در برهان نظم، محور بحث است، همان (هماهنگی و) نظم داخلی و نظم غایی است[21] و بیشتر، همان "هماهنگی" مراد است که در افعال و رفتار عناصر و اعضای مختلف یک مجموعه در تحصیل غرض واحد مشهود است و این غرض به گونه‌ای است که در محدوده‌ی فعل و رفتار هیچ یک از عناصر و اعضا به تنهایی قرار نمی‌گیرد. مانند نظم صناعی تعیین وقت و زمان به وساطت رفتار هماهنگ اجزای ساعت و یا حتی تأمین لذت و نشاط بینندگان در ترکیب رنگ‌هایی که در یک تابلو به نمایش گذارده شده‌اند. و شاید کسانی که تکرار افعالی مشابه را از فاعل‌های مشابه و همانند، مقدمه (صغرا) برهان نظم قرار داده‌اند یکسانی و هماهنگی فعل با فاعل را در نظام علّی جهان نیز بر همین قیاس تحلیل نموده‌اند.[22]
اثبات وجود نظم (هستی نظم): بعد از بیان تعریف و اقسام نظم، می‌بایست وجود نظم ثابت شود، زیرا همانگونه که قبلاً اشاره شد، مقدمه‌ی اول برهان نظم (صغرا) وجود نظم (تکوینی، نه نظم اعتباری و صناعی) می‌باشد.[23]
مدار و متعلق نظم تکوینی گاه موجودات مادی و طبیعی‌اند و گاه موجودات عالم مثال (مجردات مثالی) و زمانی هم موجودات عالم عقل (مجردات عقلی).[24]
آنچه در نزد ارایه کنندگان برهان نظم، و نیز منتقدان آن مطرح است[25] همان نظم طبیعی موجودات مادی است که علوم تجربی عهده‌دار اثبات آن می‌باشند.
البته با توجه به تعریف و تحلیل نظم که نوعی پیوند ضروری و ربط لزومی دو یا چند چیز است، مقدمه‌ی تجربی برهان نظم (صغرا) مقدمه‌ای "تجربی" است نه "حسّی"، زیرا حداکثر بهره‌ای که حس از مشاهده‌ی امور طبیعی دارد، ادراک اشیایی است که در کنار هم و متعاقبت یا متداخل یکدیگر قرار دارند. و نظم (پیوند ضروری و ربط لزومی) از راه احساس به دست نمی‌آید.[26]
در برهان نظم اگر نظر به وجود نظم در بخشی از طبیعت باشد، نتیجه‌ای که با ضمیمه نمودن کبرای برهان (هر نظمی، ناظم دارد)، به دست می‌آید اثبات نظم در همان محدوده خواهد بود و اگر نگاه به تمام جهان طبیعت باشد، باز نتیجه در محدوده‌ی همان جهان طبیعت خواهد بود که وجود مدبر و ناظم برای جهان طبیعت می‌باشد و چون از راه مشاهده و حس و تجربه به بخشی از جهان طبیعت می‌توان دست رسی یافت مشکل خاصی در سر راه نخواهد بود.[27]
لکن اگر کسی به دنبال اثبات نظم در مجموعه‌ی هستی (جهان طبیعت، جهان مثال و جهان عقل) باشد، جز با برهان عقلی ممکن نیست.[28]
با برهان لِم،[29] یعنی از طریق نظر به مبادی عالیه و به وساطت اوصاف و اسمای الهی، نه تنها می‌توان نظم طبیعت و یا نظم کلی عالم، بلکه می‌توان احسن بودن نظام موجود را نیز اثبات کرد.
البته کسی که از راه برهان لم برای اثبات نظم و هماهنگی و یا احسن بودن نظام استدلال می‌کند، قبل از پی بردن به اصل نظام به وجود مبدأ آگاهی پیدا کرده است.[30]
دلیل و چرایی نظم (علت نظم): اینکه چرا در عالم (در بخشی از طبیعت یا در تمام جهان طبیعت یا در مجموعه هستی) نظم وجود دارد، همان بحث از کبرای قیاس است که با کدام علت فاعلی، نظم وجود دارد. اگر برای نظم موجود، ناظم و مبدأی فاعلی وجود نداشته باشد و در اثر تصادف پدید آمده باشد، مقدمه‌ی دوم استدلال (کبرا) که هر نظمی، ناظمی دارد، صحیح نخواهد بود زیرا در غیر این صورت فرقی میان اینکه تمام نظم‌ها بدون ناظم پدید آمده باشند و یا برخی بر اثر تصادف و برخی دیگر به وسیله‌ی ناظم، نخواهد بود.[31]
مراد از ناظم، موجود مشخص خارجی و عینی است که سبب به وجود آمدن نظم و هماهنگی مخصوص در نظام داخلی یا غایی موجودات طبیعی می‌باشد و وجود آن برای تحقق این نظم ضروری است. از این رو باید احتمال تصادف به طور کامل منتفی گردد.[32]
استفاده از برهان نظم در قرآن: با چشم پوشی از محدودیت‌هایی که در برهان نظم وجود دارد و به برخی از آنان اشاره گردید، استفاده از این برهان در برابر کسانی که نظم را در بخشی از طبیعت و یا در کل جهان می‌پذیرند و به ذات واجب و به خالقیت و توحید ذاتی باور دارند، مفید است.
هر موجود ممکن، آیه و نشانه‌ای از خداوند است. قرآن مجید آفرینش آسمان‌ها و زمین، نفوس و ابدان، ذی روح و غیر ذی روح را نشانه خداوند می‌داند و از همه آنها به عنوان آیه یاد می‌نماید و موجودهای منظم، از جهات گوناگون، آیت و نشانه‌ای از مبدأ هستی بخش می‌باشند.[33]
نظم زمان از جهت شب و روز و ایلاج یکی در دیگری در فصول مختلف یا در فصل واحد، در اماکن متفاوت و یا نظم زمین از جهت تأمین آرامش آن توسط کوه‌ها و... از دیگر نمونه‌های نظم موجود در جهان طبیعت می‌باشند که ذکر تمام موارد، سبب طولانی شدن نوشتار می‌گردد.[34]
از این رو در قرآن کریم برهان نظم به شیوه‌ای خاص در خطاب با مشرکان به کار رفته است.[35]
قرآن کریم در برابر این گروه که به توحید خالق و وقوع اصل تدبیر در مخلوقات قایل می‌باشند، لکن مدبر و ناظم آنها را ارباب انواع و شفیعانی می‌دانند که واسطه‌ی بین خدا و خلق هستند به جدال احسن می‌پردازد.[36]
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار[37]
در پایان، به نمونه‌هایی از آیات و روایات اشاره می‌گردد که متذکر آیت‌ها و نشانه‌های خداوند و ناظم جهان هستی می‌باشد.[38]
"ومن آیاته خلق السماوات والارض و..." یا "من آیاته ان یرسل الریاح مبشرات..." یا "افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و...".
در کلمات امیرمؤمنان علی (ع) نیز اشارات فراوانی به نظم و شگفتی مخلوقات الاهی شده است که با مطالعه ی نهج البلاغه می‌توان از این چشمه‌ی زلال، سیراب شد.[39]
امام صادق (ع) در سخنان خود به نظم و هماهنگی جهان اشاره نموده، فرمود: "فلمّا راینا الخلق منتظماً والفلک جاریاً و اختلاف اللیل والنهار والشمس والقمر دلّ صحة الامر والتدبیر وس ائتلاف الامر علی انّ المدبر واحد"[40] که منظم بودن جهان آفرینش و پشت سر هم قرار گرفتن شب و روز، حرکت منظم خورشید و ماه ما را به این موضوع رهبری می‌کند که ناظم و مدبر جهان یکی است. و نیز هنگامی که "هشام بن حکم" از حضرت دلیل بر یگانگی خدا می‌خواهد، حضرت می‌فرماید: "اتصال التدبیر و تمام الصنع"[41] به هم پیوستگی و دوام نظام هستی و تمامیت آفرینش، گواه بر یگانگی او است.
پی نوشتها:
[1] ر.ک: مطهری، مرتضی، توحید، ص 31 و 58؛ روش رئالیسم، ج 5، ص 34؛ مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 367 - 365.
[2] جوادی آملی، عبداللَّه، تبیین براهین اثبات خدا، ص 23 - 22.
[3] همان، ص 23 - 22.
[4] مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 366؛ الهیات؛ سبحانی، جعفر، ص 56 و 57؛ جوادی آملی، عبداللَّه، تبیین براهین اثبات خدا، ص 32 و 231.
[5] مجموعه‌ی آثار شهید مطهری، ج 8؛ درس‌های الهیات شفا، ص 454؛ روش رئالیسم، ج 5، ص 40.
[6] نمل، 88.
[7] ر.ک: مجموعه‌ی آثار، ج 8، ص 454؛ اسفار، ج 7، ص 94 - 56 و 95 و 101 و 106 و 188؛ آموزش فلسفه، ج 2، ص 423 و 424؛ الهیات، جعفر سبحانی، ص 227؛ المیزان، ج 4، ص 269؛ مفاتیح الغیب، ج 1، ص 352 - 350؛ تبیین براهین اثبات خدا، جوادی آملی، عبداللَّه، ص 42 - 41 و 233.
[8] جوادی آملی، عبداللَّه تبیین براهین اثبات خدا، ص 42 و 227.
[9] همان، ص 22 و 231؛ سبحانی، جعفر، الهیات، ص 57 - 56.
[10] جوادی آملی، عبداللَّه، تبیین براهین اثبات خدا، ص 231.
[11] همان، ص 232.
[12] همان، ص 39 و 40.
[13] همان؛ مرتضی مطهری، توحید، ص 61 - 60.
[14] ر.ک: تبیین براهین اثبات خدا، ص 30 - 29 و ص 230 - 228.
[15] همان، ص 29.
[16] همان، ص 228.
[17] همان، ص 33.
[18] همان، ص 230.
[19] همان، ص 228.
[20] همان، ص 230.
[21] همان، ص 32؛ سخن در رابطه‌ی نظم علی (مسانخت فعل با فاعل) و نظم غایی (ارتباط ضروری هر فعل با علیت) نیازمند مجال دیگری است و از حوصله‌ی فعلی بحث خارج است. ر.ک: تبیین براهین اثبات خدا

منبع: http://farsi.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین