آیا علم خداوند فقط از طریق برهان نظم اثبات می شود؟
پاسخ اجمالی: برای اثبات علم الهی از راه های گوناگونی می توان بهره جست؛1. برهان نظم 2. فاقد شیء نمی تواند معطی باشد 3. نا متناهی بودن خدا و احاطه به تمامی عالَم 4. لازمه واجب الوجود بودن 5. علم علت به معلول 6. تجرّد واجب الوجود. برای توضیح این براهین به پاسخ تفصیلی مراجعه کنید. پاسخ تفصیلی: 1- علم خدا مفهوم علم از بدیهی ترین مفاهیم است ولی مصادیقی که از آن در میان مخلوقات می‌شناسیم مصادیقی محدود و ناقص می‌باشد و با این ویژگی ها قابل اطلاق بر خدای متعال نخواهد بود. اما عقل می‌تواند برای این مفهوم کمالی(علم)، مصداقی را در نظر بگیرد که هیچ گونه نقص و محدودیتی نداشته باشد و عین ذات عالِم باشد و این همان علم ذاتی خدای متعال است. 2- حضوری بودن علم خدا در ابتدا لازم است اشاره ای به تقسیم علم به علم حصولی و حضوری داشته باشیم و اینکه علم خداوند از جنس علم حضوری است و نه حصولی. در علم حصولی، شخص به وسیله صورت یا مفهوم ذهنی، از شی‌ء یا شخص درک شونده آگاه می‌شود ولی در علم حضوری چنین واسطه‌ای وجود ندارد و علم عالم بدون واسطه به ذات معلوم، تعلّق می‌گیرد و وجود واقعی و عینی معلوم برای عالم منکشف می‌ گردد[1]. علم الهی به تمامی موجودات، از نوع علم حضوری است و تمامی موجودات در نزد خداوند بدون واسطه، موجود می باشند و چنان نیست که علم خداوند به مخلوقاتش، به واسطه صورت و مفهوم ذهنی صورت بگیرد. 3- راه های اثبات علم خدا مقدمه علم الهی دارای سه مرتبه است:1 علم به ذات 2 علم به اشیاء دیگر قبل از ایجاد آنها 3 علم به اشیای دیگر پس از ایجاد آنها. در ذیل راههای اثبات علم خدا را بیان کرده و هر یک از این دلایل را بر مراتب علم خدا تطبیق خواهیم کرد: 3-1 برهان نظم از اینکه تمام موجودات جهان طبق قوانین منظمی آفریده شده است، به خوبی می توانیم دریابیم که جهان هستی از مبداء دانا و عالمی سرچشمه گرفته است. به عبارت دیگر، نظم موجود در جهان هستی، گواهی می دهد که آفریننده آن از تمام خصوصیات وجودی آن ها باخبر بوده است. برهان نظم، علم سابق الهی به موجودات و علم لاحق او را نیز ثابت می کند. 3-2 فاقد شیء نمی تواند معطی باشد یکی از راه های اثبات علم الهی، همان راهی است که دراثبات همه صفات ذاتیه می توان از آن بهره جست و آن این است که چون علم در میان مخلوقات، وجود دارد باید کاملترین مرتبه آن در آفریننده آن ها موجود باشد. زیرا هر کمالی که در هر مخلوقی یافت شود از خدای متعال است و بخشنده آن ها باید واجد آن ها باشد تا به دیگران افاضه کند و ممکن نیست کسی که علم را به مخلوقات، افاضه می کند خودش جاهل و ناتوان باشد. پس وجود این صفت کمالی در بعضی از مخلوقات، نشانه وجود آن ها در آفریدگار متعال می باشد بدون اینکه توام با نقص و محدودیتی باشد. به دیگر سخن؛ خدای متعال، دارای علم نامتناهی است.[2] این برهان، علم واجب هم به ذات خویش و هم به مخلوقات را ثابت می‌ کند. 3-3 نا متناهی بودن خدا و احاطه به تمامی عالَم دلیل دوم بر علم گسترده خدا و آگاهی او از همه موجودات و رویدادهای جهان، همان احاطه و نامتناهی بودن وجود او است؛ زیرا وجودی که در همه جا حاضر باشد طبعاً از همه چیز آگاه است، همان طور که اگر وجودی محدود به زمان خاص یا مکان خاصی باشد از غیر آن زمان و مکان آگاهی نخواهد داشت. در این مورد به مثال زیر توجه کنید: در اطاق کوچکی نشسته ایم که فقط روزنه کوچکی به بیرون دارد و از آن روزنه به خارج می نگریم؛ ناگهان قطار ی از کنار این اطاق می گذرد، ما از این روزنه در هر لحظه یک واگن بیشتر نمی بینیم ولی کسانی که روی پشت بام این اطاق هستند یا از بالا به آن نگاه می کنند تمام قطار را یک جا و در حال حرکت می بینند. وضع بشر نسبت به گذشته و آینده و نیز نسبت به بسیاری از موجودات جهان همانند کسی است که از روزنه کوچکی قطار بسیار عظیمی را می نگرد. اما خدای بزرگ که آفریننده جهان هستی است و هیچ گونه محدودیت زمانی و مکانی و غیره در او فرض نمی شود مانند آن شخصی است که از مکانی بالاتر همه قطار را می بیند. این برهان علم الهی به موجودات، بعد از ایجاد آن ها را ثابت می کند. 3-4 لازمه واجب الوجود بودن علم از کمالات وجودی است و واجب الوجود واجد همه کمالات وجودی است. بنابراین، واجب الوجود واجد کمال علمی است. این که علم از کمالات وجودی است و جهل امر عدمی و نقص و کاستی است، در آن شکی نیست. رابطه میان جهل و علم، عدم و ملکه است. با توجه به این که جهل، فقدان و نقص است، مقابل آن؛ یعنی علم، کمال خواهد بود. درباره مقدمه دوم (واجب الوجود واجد همه کمالات وجودی است) می‌توان گفت اگر خداوند واجد یک وصف کمالی و وجودی نباشد، قهراً ناقص و نیازمند و محدود خواهد بود که لازمه این امور، ممکن الوجود و ماهیت‌دار بودن ذات حق است و این، با واجب الوجود بودنِ او قابل جمع نیست. بنابر این قطعاً خداوند دارای علم می باشد.[3] این دلیل، نه تنها علم به ذات را ثابت می‌کند، علم به مخلوقات را نیز ثابت خواهد کرد و نه تنها اصل علم خدا را ثابت می‌کند؛ بلکه اطلاق و عدم محدودیت او را نیز به اثبات می‌ رساند. 3-5 علم علت به معلول الف: خدا، علة العلل است و همه موجودات هستی معلول اویند. ب: همان گونه که در مباحث فلسفی بیان شده، وجود معلول عین وابستگی و تعلق به علت است و معلول، هیچ گونه استقلال وجودی ندارد. ج: لازمه وابستگی وجودی معلول به علت آن است که معلول در نزد علت خویش حاضر باشد، زیرا عدم حضور معلول برای علت خود بدین معناست که معلول در وجود خود مستقل باشد، حال آنکه بر طبق مقدمه دوم، این امر ممکن نیست و از آنجا که حقیقت علم، چیزی جز حضور معلوم در نزد عالم است، هر علتی به معلول خود علم دارد. نتیجه مقدمات بالا آن است که تمام موجودات و پدیده های هستی معلوم خدا باشند.[4] 3-6 تجرّد واجب الوجود واجب الوجود مجرد است و هر مجردی به ذات خود عالم است. پس واجب الوجود به ذات خود عالم است. دو مقدمه این برهان در فلسفه به صورت قاطع به اثبات رسیده است. در اینجا به همین مقدار اشاره می‌کنیم که تجرد ذات حق و مبرا بودن او از جسمیت و مادیت لازمه واجب الوجود بودن و غنای ذات حق است؛ زیرا لازمه مادیت، ترکیب و فقر و نیاز و محدودیت زمانی و مکانی و امتداد مقداری است. در توضیح مقدمه دوم (هرمجردی به ذات خود عالم است)‌گوییم: هر جا که علم مطرح می‌شود، حضور مطرح خواهد بود و نیز هر جا که حضور در کار باشد علم هم در کار است؛ با توجه به این که در مجردات، غیبت و حجاب مادی در کار نیست، قهراً موجود مجرد، نسبت به ذات خویش حضور دارد؛ بلکه عین حضور است.[5] این برهان علم خداوند به ذات خویش را اثبات می کند. از میان براهین مذکور هر یک بر قسمتی از مراتب علم دلالت داشتند: برهان نظم علم سابق الهی به موجودات و علم لاحق او را ثابت می کند. برهان احاطه خداوند به تمامی عالَم و نامتناهی بودنش علم به موجودات بعد از ایجاد آن ها را ثابت می کند. برهان فاقد شیء نمی تواند معطی باشد، علم واجب هم به ذات خویش و هم به مخلوقات را ثابت می‌کند. برهان واجب الوجود، نه تنها علم به ذات را ثابت می‌کند، بلکه علم به اشیای دیگر را نیز ثابت خواهد کرد و نه تنها اصل علم خدا را ثابت می‌کند؛ بلکه اطلاق و عدم محدودیت او را نیز به اثبات می‌ رساند. از برهان علم علت به معلول خویش، علم خداوند به همه موجودات عالَم هستی که مخلوق و معلول اویند، ثابت می‌شود. برهان تجرد، بیان کننده علم الهی به ذات خویش می باشد. پی نوشتها: [1] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص171، چاپ پنجم، 1372. [2] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقائد، ص75و76، چاپ سوم، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی. [3] نیکزاد، عباس، پژوهشی در باب علم باری تعالی، مجله رواق اندیشه، شماره 26، ص57، بهمن 1382. [4] سعیدی‌مهر، محمّد؛ آموزش کلام اسلامی، ج 1، ص227، قم، کتاب طه، چاپ اول، تابستان 77. [5] نیکزاد، عباس، پژوهشی در باب علم باری تعالی ص57. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

آیا علم خداوند فقط از طریق برهان نظم اثبات می شود؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
برای اثبات علم الهی از راه های گوناگونی می توان بهره جست؛1. برهان نظم 2. فاقد شیء نمی تواند معطی باشد 3. نا متناهی بودن خدا و احاطه به تمامی عالَم 4. لازمه واجب الوجود بودن 5. علم علت به معلول 6. تجرّد واجب الوجود. برای توضیح این براهین به پاسخ تفصیلی مراجعه کنید.

پاسخ تفصیلی:
1- علم خدا
مفهوم علم از بدیهی ترین مفاهیم است ولی مصادیقی که از آن در میان مخلوقات می‌شناسیم مصادیقی محدود و ناقص می‌باشد و با این ویژگی ها قابل اطلاق بر خدای متعال نخواهد بود. اما عقل می‌تواند برای این مفهوم کمالی(علم)، مصداقی را در نظر بگیرد که هیچ گونه نقص و محدودیتی نداشته باشد و عین ذات عالِم باشد و این همان علم ذاتی خدای متعال است.
2- حضوری بودن علم خدا
در ابتدا لازم است اشاره ای به تقسیم علم به علم حصولی و حضوری داشته باشیم و اینکه علم خداوند از جنس علم حضوری است و نه حصولی.
در علم حصولی، شخص به وسیله صورت یا مفهوم ذهنی، از شی‌ء یا شخص درک شونده آگاه می‌شود ولی در علم حضوری چنین واسطه‌ای وجود ندارد و علم عالم بدون واسطه به ذات معلوم، تعلّق می‌گیرد و وجود واقعی و عینی معلوم برای عالم منکشف می‌ گردد[1].
علم الهی به تمامی موجودات، از نوع علم حضوری است و تمامی موجودات در نزد خداوند بدون واسطه، موجود می باشند و چنان نیست که علم خداوند به مخلوقاتش، به واسطه صورت و مفهوم ذهنی صورت بگیرد.
3- راه های اثبات علم خدا
مقدمه
علم الهی دارای سه مرتبه است:1 علم به ذات 2 علم به اشیاء دیگر قبل از ایجاد آنها 3 علم به اشیای دیگر پس از ایجاد آنها.
در ذیل راههای اثبات علم خدا را بیان کرده و هر یک از این دلایل را بر مراتب علم خدا تطبیق خواهیم کرد:
3-1 برهان نظم
از اینکه تمام موجودات جهان طبق قوانین منظمی آفریده شده است، به خوبی می توانیم دریابیم که جهان هستی از مبداء دانا و عالمی سرچشمه گرفته است. به عبارت دیگر، نظم موجود در جهان هستی، گواهی می دهد که آفریننده آن از تمام خصوصیات وجودی آن ها باخبر بوده است.
برهان نظم، علم سابق الهی به موجودات و علم لاحق او را نیز ثابت می کند.
3-2 فاقد شیء نمی تواند معطی باشد
یکی از راه های اثبات علم الهی، همان راهی است که دراثبات همه صفات ذاتیه می توان از آن بهره جست و آن این است که چون علم در میان مخلوقات، وجود دارد باید کاملترین مرتبه آن در آفریننده آن ها موجود باشد. زیرا هر کمالی که در هر مخلوقی یافت شود از خدای متعال است و بخشنده آن ها باید واجد آن ها باشد تا به دیگران افاضه کند و ممکن نیست کسی که علم را به مخلوقات، افاضه می کند خودش جاهل و ناتوان باشد. پس وجود این صفت کمالی در بعضی از مخلوقات، نشانه وجود آن ها در آفریدگار متعال می باشد بدون اینکه توام با نقص و محدودیتی باشد. به دیگر سخن؛ خدای متعال، دارای علم نامتناهی است.[2]
این برهان، علم واجب هم به ذات خویش و هم به مخلوقات را ثابت می‌ کند.
3-3 نا متناهی بودن خدا و احاطه به تمامی عالَم
دلیل دوم بر علم گسترده خدا و آگاهی او از همه موجودات و رویدادهای جهان، همان احاطه و نامتناهی بودن وجود او است؛ زیرا وجودی که در همه جا حاضر باشد طبعاً از همه چیز آگاه است، همان طور که اگر وجودی محدود به زمان خاص یا مکان خاصی باشد از غیر آن زمان و مکان آگاهی نخواهد داشت.
در این مورد به مثال زیر توجه کنید:
در اطاق کوچکی نشسته ایم که فقط روزنه کوچکی به بیرون دارد و از آن روزنه به خارج می نگریم؛ ناگهان قطار ی از کنار این اطاق می گذرد، ما از این روزنه در هر لحظه یک واگن بیشتر نمی بینیم ولی کسانی که روی پشت بام این اطاق هستند یا از بالا به آن نگاه می کنند تمام قطار را یک جا و در حال حرکت می بینند.
وضع بشر نسبت به گذشته و آینده و نیز نسبت به بسیاری از موجودات جهان همانند کسی است که از روزنه کوچکی قطار بسیار عظیمی را می نگرد. اما خدای بزرگ که آفریننده جهان هستی است و هیچ گونه محدودیت زمانی و مکانی و غیره در او فرض نمی شود مانند آن شخصی است که از مکانی بالاتر همه قطار را می بیند.
این برهان علم الهی به موجودات، بعد از ایجاد آن ها را ثابت می کند.
3-4 لازمه واجب الوجود بودن
علم از کمالات وجودی است و واجب الوجود واجد همه کمالات وجودی است. بنابراین، واجب الوجود واجد کمال علمی است. این که علم از کمالات وجودی است و جهل امر عدمی و نقص و کاستی است، در آن شکی نیست. رابطه میان جهل و علم، عدم و ملکه است. با توجه به این که جهل، فقدان و نقص است، مقابل آن؛ یعنی علم، کمال خواهد بود. درباره مقدمه دوم (واجب الوجود واجد همه کمالات وجودی است) می‌توان گفت اگر خداوند واجد یک وصف کمالی و وجودی نباشد، قهراً ناقص و نیازمند و محدود خواهد بود که لازمه این امور، ممکن الوجود و ماهیت‌دار بودن ذات حق است و این، با واجب الوجود بودنِ او قابل جمع نیست. بنابر این قطعاً خداوند دارای علم می باشد.[3]
این دلیل، نه تنها علم به ذات را ثابت می‌کند، علم به مخلوقات را نیز ثابت خواهد کرد و نه تنها اصل علم خدا را ثابت می‌کند؛ بلکه اطلاق و عدم محدودیت او را نیز به اثبات می‌ رساند.
3-5 علم علت به معلول
الف: خدا، علة العلل است و همه موجودات هستی معلول اویند. ب: همان گونه که در مباحث فلسفی بیان شده، وجود معلول عین وابستگی و تعلق به علت است و معلول، هیچ گونه استقلال وجودی ندارد. ج: لازمه وابستگی وجودی معلول به علت آن است که معلول در نزد علت خویش حاضر باشد، زیرا عدم حضور معلول برای علت خود بدین معناست که معلول در وجود خود مستقل باشد، حال آنکه بر طبق مقدمه دوم، این امر ممکن نیست و از آنجا که حقیقت علم، چیزی جز حضور معلوم در نزد عالم است، هر علتی به معلول خود علم دارد. نتیجه مقدمات بالا آن است که تمام موجودات و پدیده های هستی معلوم خدا باشند.[4]
3-6 تجرّد واجب الوجود
واجب الوجود مجرد است و هر مجردی به ذات خود عالم است. پس واجب الوجود به ذات خود عالم است. دو مقدمه این برهان در فلسفه به صورت قاطع به اثبات رسیده است. در اینجا به همین مقدار اشاره می‌کنیم که تجرد ذات حق و مبرا بودن او از جسمیت و مادیت لازمه واجب الوجود بودن و غنای ذات حق است؛ زیرا لازمه مادیت، ترکیب و فقر و نیاز و محدودیت زمانی و مکانی و امتداد مقداری است. در توضیح مقدمه دوم (هرمجردی به ذات خود عالم است)‌گوییم: هر جا که علم مطرح می‌شود، حضور مطرح خواهد بود و نیز هر جا که حضور در کار باشد علم هم در کار است؛ با توجه به این که در مجردات، غیبت و حجاب مادی در کار نیست، قهراً موجود مجرد، نسبت به ذات خویش حضور دارد؛ بلکه عین حضور است.[5] این برهان علم خداوند به ذات خویش را اثبات می کند.
از میان براهین مذکور هر یک بر قسمتی از مراتب علم دلالت داشتند:
برهان نظم علم سابق الهی به موجودات و علم لاحق او را ثابت می کند. برهان احاطه خداوند به تمامی عالَم و نامتناهی بودنش علم به موجودات بعد از ایجاد آن ها را ثابت می کند. برهان فاقد شیء نمی تواند معطی باشد، علم واجب هم به ذات خویش و هم به مخلوقات را ثابت می‌کند. برهان واجب الوجود، نه تنها علم به ذات را ثابت می‌کند، بلکه علم به اشیای دیگر را نیز ثابت خواهد کرد و نه تنها اصل علم خدا را ثابت می‌کند؛ بلکه اطلاق و عدم محدودیت او را نیز به اثبات می‌ رساند. از برهان علم علت به معلول خویش، علم خداوند به همه موجودات عالَم هستی که مخلوق و معلول اویند، ثابت می‌شود. برهان تجرد، بیان کننده علم الهی به ذات خویش می باشد.

پی نوشتها:
[1] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص171، چاپ پنجم، 1372.
[2] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقائد، ص75و76، چاپ سوم، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی.
[3] نیکزاد، عباس، پژوهشی در باب علم باری تعالی، مجله رواق اندیشه، شماره 26، ص57، بهمن 1382.
[4] سعیدی‌مهر، محمّد؛ آموزش کلام اسلامی، ج 1، ص227، قم، کتاب طه، چاپ اول، تابستان 77.
[5] نیکزاد، عباس، پژوهشی در باب علم باری تعالی ص57.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین